بهترین نشانه شادی چیست؟
* بهترین نشانه شادی چیست؟
تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است.
چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید كه دندانهای مباركش نمایان میشد. ابوالدرداء میگوید:
“رسول خدا(صلی الله علیه و آله) هرگاه سخنی میفرمود، سخنش با لبخند همراه بود.
رسول خدا(ص) هم كلام خویش را با تبسم میآمیخت و هم چهرهای خندان داشت و هم به چهره دیگران لبخند میزد.
در حدیث است: «كان اكثر الناس تبسماً و ضِحكا فی وجوه اصحابه. بیش از همه، لبخند داشت و بر روی یارانش لبخند میزد.
* كاش آن اعرابی میآمد
امام موسی بن جعفر(ع) میفرماید:
“عربی بدوی نزد پیامبر(ص) میآمد و هدیه و سوغاتی به پیامبر اهدا میكرد.
بعد همان ساعت میگفت: پول هدیه و سوغات ما را بدهید. رسول خدا(ص) نیز میخندید.
پس از آن جریان هر وقت غمگین میشد، میفرمود: آن اعرابی كجاست. كاش پیش ما میآمد.
شوخی و مزاح ظریف و زیبای رسول اكرم(ص) و امیرمؤمنان علی(ع) درباره خوردن خرما نیز معروف است.
گفتهاند روزی آن دو گرامی با هم خرما میخوردند كه پیامبر، هستهها را جلوی علی(ع) میگذاشت
و در پایان فرمود: هر كه هستهاش بیشتر باشد، پر خور بوده است! امیرمؤمنان در پاسخ گفت:
هركه با هسته خورده باشد، پرخورتر بوده است.
همچنین از شوخ طبعی پیامبر اكرم(ص) چنین نقل میكنند كه حضرت برخی از یاران را از پشت سر بغل میگرفت
و دو دستش را بر چشمان آنان میگذارد تا آنان را بیازماید كه آیا میتوانند با چشم بسته، طرف مقابل را تشخیص دهند یا نه.
* غذا بخورم یا نه؟
رسول خدا(ص) نه تنها خود، شوخی را آغاز میكرد، بلكه زمینه فرح را برای یاران خود فراهم میآورد.
روزی مرد عربی بر آن حضرت كه بسیار اندوهگین مینمود وارد شد. وی میخواست چیزی بپرسد. اصحاب گفتند:
نپرس! چهره پیامبر چنان گرفته است كه جرئت پرسیدن نداریم. چهره پیامبر هرگز گرفته نبود، مگر هنگام نزول آیات موعظه یا آیات قیامت. او گفت:
مرا به حال خود واگذارید. سوگند به خدایی كه او را به پیامبری برانگیخت، هرگز رهایش نمیكنم
تا خنده بر لبانش ظاهر شود. آنگاه به پیامبر(ص) گفت: ای رسول خدا! شنیدهام دجال با نان و غذا نزد مردم گرسنه میآید. پدر و مادرم به فدایت.
آیا باید غذا نخورم تا از لاغری بمیرم یا بهتر است نزد دجال غذای كافی بخورم و چون سیر شدم، به خدا ایمان آورم؟
پیامبر اكرم(ص) آنقدر خندید كه دندانهای مباركش نمایان شد.
سپس فرمود: خیر! خداوند تو را به وسیله آنچه دیگر مؤمنان را بینیاز میكند، بینیاز میسازد.
* خرما را با طرف دیگر میخورم!
نقل است روزی حضرت محمد(ص) به صهیب بن سنان فرمود: در حالی كه از چشم درد رنج میبری، خرما میخوری؟
صهیب گفت: این چشم من درد میكند و من خرما را با طرف دیگر میخورم.
سیره رسول الله(ص) به گونهای بود كه به یارانش اجازه میداد
تا در حضور مباركش، گفتههای طنزآمیز ادا كنند. آنان نیز به پیروی از پیامبر اكرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند،
ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیكردند.
در مكتب رسول الله(ص) شوخی باید به اندازهای باشد كه مایه تخریب شخصیت گوینده آن نشود.
قیس بن سعد، یار جوان پیامبر(ص) پس از توصیف شوخ طبعی پیامبر میگوید:
“به خدا سوگند! آن حضرت با آن شگفتی و خنده، هیبتش از همه افزونتر بود.
زیاده روی در شوخی، ابهت انسان را در هم میشكند و اسلام هم برای شخصیت پیروان خود ارزش والایی قائل شده است.
بنابرین، رسول خدا(ص) افراط در شوخی را نكوهش میكرد: «لا تَمزَحْ فیُذهب بهاؤُك»؛
از شوخی [زیاد] بپرهیز؛ زیرا ارزش و قداستت شكسته میشود".
* شوخی و دروغ
در شوخی نباید از وسایل نامشروعی چون دروغ، برای خنداندن دیگران بهره گرفت.
رسول گرامی اسلام در هشداری میفرماید: “وَیلٌ للذِی یُحَدِّثُ فَكذب لِیَضْحَكِ به القوم ویل له، ویل له ."،
“وای بر كسی كه كلام دروغی را نقل كند تا دیگران بخندند. وای بر او، وای بر او.”
* شوخی در چارچوب حق
مزاح باید از زشتی گفتار و نادرستی عاری باشد. پیامبر(ص) میفرمود:
“انی لاامزح و لااءقول الا حقا."، “من شوخی نمیكنم و سخنی نمیگویم، مگر آنكه در چارچوب حق باشد.”
یكی از یاران پیامبر از ایشان پرسید: آیا در اینكه با دوستان خود شوخی میكنیم و میخندیم، اشكالی هست؟
پیامبر در پاسخ فرمود: “اگر سخنی ناشایست در میان نباشد، اشكالی ندارد.
* پرهیز از شوخی زیاد
از سوی دیگر، خنده زیاد و قهقهه نیز عظمت و متانت آدمی را از بین میبرد.
از این رو، پیامبر اكرم(ص) میفرماید: «ایّاك و كثرة الضِحك فِانّه یمیتُ القلب»؛ از خنده بسیار بر حذر باش كه دل را میراند.
رسول خدا(ص) خطاب به امیرالمؤمنین(ع) فرمود: یاعلی، مزاح نكن، زیرا ارزش تو زائل میشود.
* پیامد مزاح با نامحرم
پیامبر اسلام (ص) فرمود: هر كس با زن نامحرم شوخی كند،
برای هر كلمهای كه در دنیا با او سخن گفته است هزار سال او را در دوزخ زندانی كنند.
* مزاح از خوشاخلاقی است
در «مكارم» از یونس شیبانى روایت شده كه امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: چطور است شوخى كردنتان با یكدیگر؟
گفتم: كم است. فرمود: چرا با هم مزاح نمیكنید؟ مزاح از خوش اخلاقى است،
همانا با شوخى مىتوانى برادر دینیت را مسرور نمائى، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله با مردم شوخى مىكرد و منظورش این بود كه مسرور سازد.
در كتاب «اخلاق» ابى القاسم كوفى از امام صادق علیه السّلام نقل شده كه فرمود:
مؤمنى نیست مگر اینكه از مزاح بهرهاى دارد. و رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مزاح مىفرمود ولی جز مطالب حق چیزى نمیگفت.
در «كافى» از معمر بن خلاد روایت شده كه گفت: از حضرت رضا علیه السّلام پرسیدم قربانت گردم انسان در میان جمعى قرار گرفته سخنى پیش مىآید،
مزاح مىكنند و مىخندند! فرمود: مانعى نیست، اگر نباشد- راوى گوید من یقین كردم منظور حضرت فحش دادن و ناسزا گفتن است- بعد فرمود:
مرد عربى پیش رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مىآمد و براى حضرت هدیه مىآورد، و همان جا مىگفت: پول هدیه مرا مرحمت كن.
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مىخندید و آن حضرت هر وقت غمناك مىگردید، میفرمود: اعرابى چه شد، كاش میآمد.
پیامبر اسلام و شادابی همیشگی در چهره ایشان در هنگام دیدار یاران
پیامبر اسلام و شادابی همیشگی در چهره ایشان در هنگام دیدار یاران
حضرت علی(ع) میفرماید: پیامبر اسلام (ص) هرگاه مردی از اصحابش را غمگین مییافت، او را با شوخی، خرسند میساخت
پیامبر اسلام (ص) چگونه شوخی می کرد؟
تبسم، بهترین نشانه شادی و نشاط است. چهره رسول الله(ص) نیز هنگام دیدار یاران بیش از دیگران شاداب و خندان مینمود و گاه چنان میخندید كه دندانهای مباركش نمایان میشد. آنچه در پی میخوانید بخشی از شوخیها و مزاحهای پیامبر اسلام (ص) است.
* دشمن خدا
حضرت علی(ع) میفرماید: پیامبر اسلام (ص) هرگاه مردی از اصحابش را غمگین مییافت،
او را با شوخی، خرسند میساخت و میفرمود: خداوند دشمن دارد، كسی را كه به روی برادرش چهره درهم كشد.
* سفیدی در چشم
زنی خدمت پیامبر اسلام (ص) آمد و نام شوهرش را برد. حضرت فرمود:
شوهرت همان است كه در چشمانش سفیدی است؟ گفت: نه در چشمانش سفیدی نیست.
آن زن به خانه آمد و جریان را برای شوهرش تعریف كرد. مرد گفت: آیا نمیبینی كه سفیدی چشم من از سیاهی آن بیشتر است.
* سیاهان به بهشت نمیروند
پیامبر اسلام به پیرزنی از قبیله اشجع فرمود: پیرزنان وارد بهشت نشوند.
بلال حبشی كه سیاه چهره بود، آن پیرزن را ناراحت دید و جریان را به رسول الله(ص) باز گفت.
پیامبر(ص) فرمود: سیاه هم به بهشت نمیرود. بلال و پیرزن هر دو ناراحت بودند
كه ناگهان عباس، عموی پیامبر كه پیرمرد بود، آن دو را دید و حال آن دو را
برای پیامبر بازگو كرد.
رسول خدا(ص) فرمود: پیرمرد هم به بهشت نمیرود. همه غمگین شده بودند.
پیامبر(ص) كه چنین دید، همه آنان را فراخواند، دلشان را نرم كرد و فرمود:
“خداوند، پیرزنان، پیرمردان و سیاهان را به نیكوترین شكل بر میانگیزاند
و آنان جوان و نورانی شده به بهشت میروند.
* عسل و پیامبر(ص)
سیره پیامبر اسلام (ص) به گونهای بود كه به یارانش اجازه میداد تا در حضور مباركش، گفتههای طنزآمیز ادا كنند.
آنان نیز به پیروی از پیامبر اكرم(ص) از شوخیهای ناپسند پرهیز داشتند، ولی از شوخیهای پسندیده دریغ نمیكردند.
از جمله، نعیمان، مرد شوخ طبعی بود. روزی عربی را با یك خیك عسل دید. آن را خرید و به خانه عایشه برد.
رسول خدا(ص) پنداشت كه به عنوان هدیه آورده است. نعیمان رفت و اعرابی بر در خانه پیامبر(ص) ایستاده بود.
چون انتظارش طولانی شد، صدا زد: ای صاحب خانه! اگر پول ندارید، عسل را برگردانید.
رسول خدا(ص) جریان را دریافت و قیمت عسل را به آن شخص پرداخت. پیامبر چون زمانی دیگر، نعمیان را دید، فرمود: چرا چنین كردی؟
گفت: دیدم رسول خدا(ص) عسل را دوست دارد و اعرابی هم یك خیك عسل داشت.
پیامبر(ص) خدا از كار نعیمان خندید و به او هیچ گونه درشتی نكرد.
گناهانی که پشیمانی می آورد
گناهانی که پشیمانی می آورد
امام سجاد علیه السلام:
پنج گناه است که پشیمانی و حسرت شدیدی را به دنبال دارد که به راحتی قابل جبران هم نیست:
1 - قتل ناحق
حضرت سجاد(ع) در ادامه روایت فرمود:والذّنوب الّتی تورث النّدم قتل النّفس الّتی حرّم اللّه قال اللّه تعالی فی قصّة قابیل حین قتل اخاه هابیل فعجز عن دفنه فاصبح من النّادمین؛
گناهانی که پشیمانی می آورند (یکی) کشتن نفس انسانی است که خداوند (کشتن) او را حرام کرده است.
خداوند بلند مرتبه در قصّه قابیل آن زمانی که برادرش هابیل را به قتل رساند و از دفن او عاجز شد
(تا کلاغی را دید که چیزی را دفن می کند) می فرماید:(صبح کرد در حالی که پشیمان بود)
نمونه های فراوان در خاطرات زندانی ها در مجلات و روزنامه ها می خوانیم که کسانی که مرتکب قتل شده اند به شدّت پشیمان و نادم شده اند.
2 -ترک صله رحم
و ترک صلة القرابة حتی یستغنوا؛ترک صله ارحام و بستگان تا آنجایی که بی نیاز شوند ترک رابطه با دوستان و خویشاوندان از گناهانی است که حسرت و پشیمانی و ندامت را به دنبال دارد که نمونه های آن را بخوبی در جامعه می توانیم مشاهده کنیم.
3 -ترک نماز در وقتش
و ترک الصّلوة حتی یخرج وقتها؛ترک نماز تا وقتش بگذرد در این دنیا خصوصاً در آخرت حسرت طولانی را در پی خواهد داشت.
4 - ترک وصیت
و ترک الوصیّة؛ وصیّت نامه ننوشتن.
هستند کسانی که وصیّتنامه نوشتن و یا وصیّت کردن را بد می دانند،
ولی نمی دانند که ممکن است مرگ ناگهانی دامن آنها را بگیرد،
وصیّت ها و دیون مردم و مظالم آنها و یا نماز و روزه قضا داشته
و وصیّت به آن را ترک کرده باشد، آنگاه دچار حسرت و پشیمانی می شود.
در ادامه این فقره آمده که و ردّ المظالم؛یعنی ردّ مظالم را ترک کند
مقصود این است که گاه انسان مالی از مردم ضایع نموده که یادش رفته مربوط به چه کسی بوده است.
برای این گونه موارد خوب است مالی در راه خدا داده شود به عنوان ردّ مظالم و نیّت صاحبان مال تا روز قیامت جبران حق آنها شود،
ترک این مسئله نیز در قیامت پشیمانی و حسرت را به دنبال دارد.
5 - زکات ندادن
و منع الزّکاة حتّی یحضر الموت و ینغلق اللّسان؛ ندادن زکات تا زمانی که مرگ فرا برسد و زبان بند آید آنگاه می شود
که همین اموالی که زکاتش را نداده در اختیار دیگران قرار می گیرد
و آنها از آن استفاده می کنند ولی عذاب زکات ندادن را صاحب مال باید بچشد.
گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد
گناهانی که نعمت ها را تغییر می دهد
خداوند آنچه از نعمت ها در زمین و اسمان است برای بهره برداری انسان آفریده است:
هو الّذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً؛ او خدایی است که آنچه در زمین است همه را برای شما (انسان ها) آفریده.)
و گاه نعمتهای ویژه را نیز به انسان عنایت می کند.
ولی گاه این نعمت ها را از انسان می گیرد نه بخاطر این که نعوذباللّه خزانه الهی تمام شده باشد،
که تمام شدنی نیست، و نه بخاطر بخل و امثال آن که ذات پاک او از هر عیب و نقصی مبرّا می باشد.
بلکه گناهی و یا گناهانی از انسان صادر می شودکه نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد،
حال باید دید که کدام گناهان است که نعمت ها را تغییر می دهد و یا از انسان می گیرد.
محمد بن علی بن الحسین از احمد بن الحسن تا می رسد
به ابی خالد کابلی و او می گوید:سمعت زین العابدین علی بن الحسین(ع)
یقول:الذّنوب الّتی تغیّر النّعم:
از امام زین العابدین شنیدم که همیشه می فرمود:
گناهانی که نعمتها را تغییر می دهد (چهار تا است که) عبارت باشد از:
1 - ظلم و ستم کردن به مردم
البغی علی النّاس؛
ظلم و ستم کردن بر مردم(نعمت ها را تغییر می دهد)
لذا حکومت و سلطنت با کفر پیشگی دوام می آورد ولی با ظلم و ستم پیشگی دوام نخواهد آورد.
خصوصاً ظلم در حق افرادی که پناهی جز خداوند ندارد به سرعت برق، آه مظلوم می گیرد و نعمت را تغییر می دهد.
2 تاثیر گناه و ترک عادت نیک
الزّوال عن العادة فی الخیر؛
از دست دادن عادت به کار خیر و نیک گاه انسان عادت های خوبی دارد،
مانند خرج دادن برای امام حسین(ع)، کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک که به راحتی به دست نیامده
نعمت ها را از انسان می گیرد و یا تغییر می دهد.
3 ترک اختیار معروف
واصطناع المعروف؛
از دست دادن اختیار عمل معروف (و شناخته شده نزد عقل و شرع) ممکن است
مراد ترک عادت اختیار معروف و عمل شناخته شده در نزد عقل و شرع باشد،
شاید مقصود این است که امر به معروف نکند و خود بدان عمل ننماید.
4 کفران نعمت
وکفران النّعم؛ کفران نعمت نمودن. خداوند نعمتهای بیشماری به ما داده است
از نعمت بعثت و امامت گرفته تا نعمت های عادی و معمولی همچون سلامتی، عقل، انواع خوردنی ها و پوشیدنی ها.
کفران این نعمت ها نیز تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال خواهد داشت.
5 شکر نعمت نکردن
وترک الشّکر؛ترک شکر (نعمت).
برترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد،
و ترک آن به این است که در غیر مسیر صحیح استفاده کند،
مثلاً جوانی را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو و لعب و..به کار برد.
در ادامه حضرت سجاد به آیه قرآن استناد نموده:
قال اللّه تعالی انّ اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم؛
خداوند نعمتهای خود را تغییر نمی دهد مگر آنکه مردم (بر اثر اعمال و رفتار و اندیشه ناسالم) در خود تغییر بوجود آورند.
استاد مطهری در ذیل آیه الیوم یئس الذین…. واخشون می گوید
:فلا تخشوهم دیگر از ناحیه آنها بیمی نداشته باشید واخشون، از من بترسید.
بعد از این که دینتان از بین برود یا ضعیف شود و هرچه که بر سرتان بیاید،
باید از من بترسید از من بترسید یعنی چه؟ مگر خدا دشمن دین خودش است؟
نه! این آیه همان مطلبی را می گوید که در آیات زیادی از قرآن به صورت یک اصلی اساسی هست
راجع به نعمتهایی که خداوند بر بنده اش تمام می کند، می فرماید:
ان اللّه لایغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهمیا ذلک بانّ اللّه لم یک مغیّراً نعمةً انعمها علی قومٍ حتّی یغیّروا ما بانفسهم.
مضمون اینست:خداوند هر نعمتی را که بر قومی ارزانی بدارد،
آن نعمت را از آنها نمی گیرد مگر وقتی که آن مردم خودشان را از قابلیت بیندازند یعنی مگر اینکه آن مردم خودشان به دست خودشان بخواهند آن نعمت را ذایل کنند.
این مطلب اساساً یک اصل اساسی در قرآن مجید است.
شکایت قران،مسجد و انسان دانا نزد خداوند
امام صادق علیه السلام :
سه چیز است که به در گاه خداوند عزووجل شکایت می کنند :
مسجد ویرانی که اهلش در آن نماز نمی خوانند ،
دانایی میان نادانها ،
وقرآنی که آویخته است و گرد و غبار بر آن نشسته و آن را نمی خوانند.
منبع: کتاب پیام های قرآنی ،ص 29
برای کسی بمیر که برایت تب کند.
روزی ابوالعیناء از خانه اش خارج شد تا نزد خلیفه رود.
دختر خردسالش از او پرسید:پدرجان ! کجا می روی ؟
گفت: نزد خلیفه .
دختر گفت: از این رفتن چه فایده ای به تو می رسد؟
ابوالعیناء گفت: هیچ .
دیگر بار دختر پرسید: اگر نروی چه زیانی خواهد دید؟
گفت: هیچ.
آنگاه دختر گفت:ای بابا ! چرا پرستش می کنی چیزی را که نه می شنود و نه می بیند و نه نیازمندی های تو را تامین می کند؟
از سخن دختر،ابوالعینا متنبه شد و چند روزی از رفتن به دربار خلیفه خود داری کرد تا آن که خلیفه او را طلبید و علت نیامدن وی را جویا شد.ابوالعینا صورت قضیه را همان طور که بودف نقل کرد . خلیفه از آن گفتار خندید و با آن که اهل عطا و بخشش نبود ، در حق وی انعا نمود.
منبع:کتاب پیام های قرآنی ،ص 43
اربعین ، فرصتی برای بازگشت
اربعین فرصتی دوباره است برای مرور آرمانها و اهداف
فرصتی است برای بازگشت به خط آغاز
فرصت زنده کردن دوباره خاطرات است
زمانی که دشمن سی در نابودی و محو آنها را دارد
باید اربعینی شدو غبار از روی حقایق گشود
اربعین طلوع دوباره خورشید کربلا بود در آسمان شرافت و عزت و شهادت
اربعین یعنی احیای دوباره دین در آینه حقیقت نمای کربلا
اربعین یعنی زنده نگهداشتن یاد شهیدان راه حق و این نه تنها کمتر از خود شهادت نیست که بالاتر و والاتر از آن هم می تواند باشد.
جهانی سازی، تهاجم فرهنگی و بحران هویت
مقدمه ای در باب واقعیت های پنهان مفهوم «جهانی سازی»
جهانی سازی، تهاجم فرهنگی و بحران هویت
نویسنده : دکتر علی مصباح
یکی از چالشهای فکری و عملی امروز بشریت مسألهای است بهنام جهانیسازی. جهانیسازی جریانی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی است که سالهاست بهوسیله قدرتهای بزرگ طراحی شده و درحال اجرا میباشد. در فارسی این واژه معمولاً به غلط، «جهانیشدن» ترجمه میشود، درحالی که جهانیسازی به این نکته مهم اشاره دارد که این جریان، یک روند طبیعی و جبری تاریخ نیست، بلکه حرکتی برنامهریزیشده و حسابشده است که برای اهدافی خاص طراحی شده و قرار است ارزشها و دیدگاههای طراحان به تمامی جهان سرایت داده شود و به اصطلاح جهانی شود. این درحالی است که واژه «جهانیشدن» درصدد است به ساکنان کشورهای عقبنگاهداشتهشده چنین القا کند که این پدیده نتیجه حتمی و سرنوشت غیرقابل اجتناب جامعه بشری است و چارهای جز همراه شدن با آن وجود ندارد، و یا مخاطبان را دچار این توهم میکند که با مشارکت در این فرایند قرار است از انزوا خارج شده، به جهان بپیوندند و با رهایی از بنبست و گشودهشدن افقهای جدید، جهانی شوند و همچون کشورهای توسعهیافته در صحنه سیاسی و اقتصادی جهانی به نقشآفرینی بپردازند!
برخی صاحبنظران غربی با تمرکز بر وجه آشکار این حرکت، آن را اساساً پدیدهای اقتصادی در قالب جهانیسازی جریان سرمایه و سلطه تجاری و سیاسی بر دیگر کشورها بهشمار آوردهاند، و بعضی دیگر، از آن به «درهمتنیدگی سیستماتیک سرمایهداری اقتصادی و فناوری اطلاعات که از کنترل دولتها و سیاستگذاری اجتماعی آنها خارج شده است» تعبیر کردهاند.قدرتهای بزرگ اقتصادی برای تأمین اهداف و منافع خویش از این فرایند، دست به تأسیس سازمانها و نهادهای قدرتمند بینالمللی همچون «بانک جهانی»، «صندوق بینالمللی پول»، و «سازمان تجارت جهانی» زدهاند و با مقرراتی که برای جریان پول و سرمایه وضع کردهاند، سعی میکنند خواستههای خویش را بر کشورهای دیگر تحمیل و منافع خود را تأمین کنند.
در همین حال باید توجه داشت که مشخصه بارز این دوره از سلطهجویی را باید در وجهه فرهنگی آن جستوجو کرد و واژه «استعمار فرانو»تعبیر بسیار مناسب و گویایی برای آن است. جهانیسازی بهجای تکیه بر اشغال نظامی خشن یا سلطه سیاسی عریان بر کشورهای هدف، به عاملی عمیقتر و زیربناییتر، یعنی فرهنگ، توجه کرده، سعی میکند تا با فرهنگسازی مناسب ملتها را وادار کند تا با اختیار و شوق و رغبت خود وارد دام «جهانیسازی» شوند و به «جهانیشدن» خود افتخار کنند! سلطهگران در این راه از همه ابزارهای مجاز و غیرمجاز فرهنگی، تبلیغاتی، و رسانهای بهره میبرند. ازجمله سادهترین این ترفندها، دستکاری و بازی با مفاهیم و واژهها و سوء استفاده از آنهاست که بازی با واژههای «آزادی»، «دمکراسی»، «تروریسم»، «حقوق بشر»، «جهانیسازی» و «جهانیشدن» از رسواترین نمونههای آن است.
برای این پدیده دست کم پنج مؤلفه برشمردهاند: 1) فناوری جدید، 2) تمرکز دانش و تبادل سریع اطلاعات، 3) گرایش روزافزون به استانداردکردن فرآوردههای اقتصادی و اجتماعی، 4) یکپارچگی روزافزون و یکدستشدن فرهنگی کشورها، و 5) وابستگی متقابل بیشتر و درنتیجه، آسیبپذیری متقابل بیشتر.
نتیجه جهانیسازی، به تعبیر مارشال مکلوهان «دهکده جهانی»، و به تعبیر باکمینستِر فولِر (آرشیتکت امریکایی)، «فضاپیمایی بهنام زمین» است که مرزهای جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی رایج را درمینوردد. «دولتها، ایالتها، سازمانهای مردمنهاد، و کارگران بهگونهای روزافزون مرزها را نادیده میگیرند و بیش از گذشته، با انگیزههایی بهظاهر متضاد، از همکاری تا رقابت، به این سو رانده میشوند.»این ارتباط تنگاتنگ و یکدست شدن جوامع، درکنار سلطه رسانهای، اقتصادی، و فرهنگی کشورهای غربی، مؤلفهها و نیز آثار فرهنگیـ اجتماعی مهمی بخصوص برای دیگر کشورها و فرهنگها دارد، ازجمله اینکه «موجب پیدایش جامعههای بازتر، چندقطبی، و چندفرهنگی میشود،»که سعی میشود به سوی فرهنگ غالب و قطب مسلط، یعنی غرب، سوق داده شوند. برخی اذعان دارند که روند جهانیسازی یک جریان یکطرفه است و موجب شده است تا کشورهای دیگر از غرب تقلید کنند و از نهادها، فلسفه، اقتصاد آزاد، و حکومتهای لیبرال آن الگو بگیرند.
تسهیل تبادل اطلاعات یکی از برجستهترین ویژگیهای این دوره است، و به همین مناسبت نام آن را «عصر ارتباطات» یا «عصر انفجار اطلاعات» نیز گذاشتهاند. بدیهی است در چنین شرایطی نقش رسانهها، بهویژه نسل جدید رسانهها همچون اینترنت، پست الکترونیکی، شبکههای اجتماعی، گوشیهای هوشمند، و ماهواره نقشی بیبدیل در جهانیسازی فرهنگ دارد، و فرهنگی میتواند ارزشها و باورهای خویش را بر دیگر فرهنگها مسلط کند که از این ابزارها بهره بیشتری داشته باشد.
دهکده جهانی نیازمند کدخدای جهانی است. به همین دلیل است که برخی قدرتها سعی میکنند تا کدخدایی این دهکده عظیم را برعهده گیرند تا از منافع قدرت و ثروت ناشی از آن بهرهمند شوند. مفاهیمی چون «نظم نوین جهانی» که توسط امریکاییها مطرح شده است در این بستر معنا پیدا میکنند. به علاوه، بسیاری از جمله آنتونی گیدنز این یکبعدینگری به مسأله جهانیسازی را رد میکنند و معتقدند جهانیسازی اساساً پدیدهای سهبُعدی است، طرحی سیاسیـ تکنولوژیکـ فرهنگی: «جهانیسازی، همزمان با ایجاد نظامها و قدرتهای فراملّی، زندگی روزمره را، بهویژه در کشورهای درحال توسعه، دگرگون میکند. جهانیسازی صرفاً پسزمینه سیاستهای معاصر نیست، بلکه در مجموع، نهادهای جامعههایی که در آنها زندگی میکنیم را دگرگون میکند.»
از یک دیدگاه، جهان در این برهه، مجموعهای متحرک، موّاج، و پر رفتوآمد است: افکار و ایدئولوژیها، مردم و کالاها، تصاویر و پیامها، فناوریها و تکنیکها دائم در حرکتند و از یک جامعه به جامعه دیگر نقل مکان میکنند. البته ساختارهایی نسبتاً ثابت هم وجود دارند که شامل دین، جهانبینی، نظام ارزشی، نظام اجتماعی، برخی سازمانها و نهادهای اجتماعی میشوند، ولی این نهادها و نظامهای ثابت بهویژه در کشورهای درحال توسعهــ نیز مصون از تحول نیستند، و در اثر تعامل با فرهنگها و اندیشههای جدید، و نیز زیر فشار نظامهای اقتصادی و سیاسی مسلط، دگرگون شده و تحت تأثیر ایدئولوژیهای وارداتی دستخوش تغییر و استحاله میشوند. بهعلاوه همین نهادهای اجتماعی درگیر اداره، تنظیم، و مهارکردن همان مؤلفههای متحرک میشوند که ریشه در جایی دیگر دارند. دگرگونی این نهادهای ثابت هم، به تعبیر یورگن هابرماس، جزئی از فرایند جهانیشدن است، چرا که به نظر او، جهانی شدن یک تحول اجتماعی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی از میان میرود و روابط انسانی کیفیت بدون مرز بهخود میگیرد.اما بههرحال، این نظامها نسبت به مؤلفههای پرتحرک و پرتحول از ثبات نسبی بیشتری برخوردارند.
یکی از مشکلات بر سر راه جهانیسازی، همین عناصر نسبتاً ثابت جوامعند که ریشه در دین، فرهنگ، تمدن، و تاریخ آنها دارند و درمقابل عناصر وارداتی و نامتجانس ایستادگی کرده، بر سر راه استحاله جامعه مقاومت میکنند، و مانع ذوب شدن آن در جامعه یکپارچه و یکدست جهانی میشوند. ازهمین روست که بازیگران اصلی صحنه جهانیسازی دریافتهاند که بدون زمینهسازی فرهنگی و فکری در جوامع هدف، نمیتوانند مقاصد اقتصادی وسیاسی خویش را پیشببرند، و این به معنای لزوم ایجاد زیرساختهای فکری و فرهنگی متناسب با ایده جهانیسازی در کشورهایی است که قرار است با جهانیشدن، قربانی جهانیسازی شوند. این قربانیان در سطوح مختلفی تعریف میشوند، بهگونهای که حتی برخی از بازیگران اصلی هم ممکن است به نوعی قربانی بازیگران قویتر باشند. ازهمین رو میبینیم که کشورهایی مانند فرانسه و کانادا که خود از کشورهای توسعهیافته و صنعتی بهشمار میروند و درصدد توسعه قلمرو اقتصادی و سیاسی خود از راه جهانیسازی میباشند از تهاجم فرهنگی آمریکایی به فغان آمده، درصدد چارهاندیشی برای حفظ و تقویت فرهنگ بومی خود برآمدهاند. تحمیل فرهنگ یک جامعه بر جوامع دیگر، و یا دستکاری فرهنگ آنان که با اهداف سودجویانه و ظالمانه صورت میگیرد، تهاجم فرهنگی نام دارد. آماج تهاجم فرهنگی همان عناصر ثابتی هستند که به راحتی تغییر نمیکنند و سدّی دربرابر جهانیسازی بهحساب میآیند، و تا این سدّ شکسته نشود اهداف سلطهگران سیاسی و اقتصادی تأمین نمیشود.
این عناصر نسبتاً ثابت «هویت اجتماعی» افراد یک جامعه را تشکیل میدهند، و ضمن آنکه افراد یک جامعه را حول محور مشترکات متحد میکنند، آنان را از دیگر جوامع متمایز میسازند. هویت اجتماعی است که افراد و جوامع را به «خودی» و «بیگانه» تقسیم میکند، به جوامع احساس استقلال و خودباوری میدهد، و آنان را دربرابر تجاوز بیگانگان مقاوم میسازد، خواه این تجاوز نظامی باشد، یا سیاسی و یا فرهنگی.
دل نوشته ای با مولایم
آقای من ! مولای من! صاحب من!
حال که لطف نمودی و نام سربازت را بر من نهادی…
حال که توفیقم دادی در خانه ی تو نفس بکشم…
حال که خواستی بسیجی ات باشم ،روزیم کن انجام وظیفه را …و اینکه کار زمین نماند…
به گفته رهبرم خادم مردم و مبلغ دین حضرت رسول (ص) باشم...
روزیم کن پاسداری از انقلاب ِفرزند عزیزت خمینی (ره) را و توفیقم ده با ولایت حرکت کردن را چنان که در غدیر معنا شد.
آنهایی که جلو رفتند باایستند و آنها که عقب ماندند برسند….
نویسنده سائل الزهرا
حکمت تأکید بر زیارت امام حسین(ع) و تکرار آن چیست؟
حکمت تأکید بر زیارت امام حسین(ع) و تکرار آن چیست؟
تأمّل در روایاتى که تأکید بر زیارت سید الشهدا علیه السلام و تکرار آن دارند ، نشان مى دهد که این عمل ، نه تنها داراى جنبه عبادى ، بلکه داراى اَبعاد عمیق سیاسى است .
پیام سیاسى زیارت امام حسین علیه السلام ، خود ، ایجاب کننده خُرافه زُدایى دائم از این حرکت فرهنگى ، با هدف زمینه سازى براى حاکمیت نظام اصیل اسلامى است (نکته اى که پیش از این ، تبیین گردید) . بدین سان ، پیام سیاسى زیارت آن امام علیه السلام ، بسى مهم تر و سازنده تر از پیام عبادى آن است .
در احادیث آمده است که زیارت سید الشهدا علیه السلام ، فریضه و بهترین عمل است و امامان اهل بیت ، فضائل و برکات فراوانى براى آن ذکر کرده اند و تحمّل هر گونه رنج و مشقّت را درراه زیارت ایشان ، روا شمرده اند .
همچنین ، احادیثى نقل شده اند که دلالت دارند بر این که اگر کسى مى تواند ، هر روز ایشان را زیارت کند ، و اگر نمى تواند ، هر جمعه ، و اگر نمى تواند ، هر هفته ، و اگر نمى تواند ، هر ماه ، و اگر نمى تواند ، هر چهار ماه ، و اگر نمى تواند ، هر شش ماه ، و اگر نمى تواند هر سال ، و اگر نمى تواند ، هر سه سال ، و اگر نمى تواند ، هر چهار سال ، و در نهایت ، هر چه بیشتر زیارت کند، بهتر است . روایاتى نیز ثواب زیارت ایشان را بیش از ثواب زیارت حج و عمره دانسته اند و در مورد ترک زیارت امام علیه السلام ، هشدار مى دهند و امتناع از زیارت ایشان را موجب نقص ایمان، کوتاه شدن عمر ، عاقّ اهل بیت علیهم السلام شدن و محرومیت از خیر بسیار مى دانند .
با نگاهى عمیق و همه جانبه به این احادیث ، در کنار احادیثى که شرط اصلى بهره گیرى از برکات زیارت امام حسین علیه السلام را معرفت به حقّ او دانسته اند ، به روشنى مى توان دریافت که این احادیث ، پیام سیاسى مهمّى براى پیروان و علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام دارند ، و آن ، عبارت است از فرهنگ سازى و زمینه سازى براى تحقّق اهداف بلند عاشورا ؛ یعنى حاکمیت ارزش هاى اسلامى به رهبرىِ پیشواى مورد نظر خاندان رسالت .
بى تردید ، حضور انبوه زائران سید الشهدا علیه السلام در کنار مزار ملکوتى او ، اگر توأم با آگاهى و برنامه باشد و همه ساله افزایش یابد ، به تحقّق یافتن اهداف مطلوب اهل بیت علیهم السلام منتهى خواهد شد .
نکته جالب توجّه ، این که بر پایه برخى احادیث ، آنچه مطلوب است ، حضور براى زیارت سید الشهدا علیه السلام است ، نه اقامت در کربلا و متوطّن شدن در آن :
فَزُرهُ… وَ انصَرِف عَنهُ وَ لا تَتَّخِذهُ وَطَنا . او را زیارت کن… و از آن جا باز گرد و آن جا را وطن خود مگیر. در مورد اقامت در مکه نیز شمارى از فقها ، به دلایلى مانند حفظ احترام خانه خدا و تداوم شور و شوق زائر ـ که در برخى احادیث آمده ـ ، به کراهتِ اقامت و توطّن در آن ، فتوا داده اند .
این گونه روایات ، اگر از نظر سند هم اعتبار لازم را نداشته باشند ، از آن جا که منطبق با عقل و اعتبارند ، توجّه عملى به آنها ضرورى است ؛ زیرا اقامت دائم ، علاوه بر این که از شور و شوق و حضور قلب زائر مى کاهد و بدین سان ، تحقّق اهداف زیارت ، کم رنگ مى گردد ، مشکلات اقتصادى و اجتماعى فراوانى را به همراه خواهد داشت .
به سخن دیگر ، جمع میان اقامت دائم و حضور همگانىِ زائران از سراسر جهان در مکه یا حرم امام حسین علیه السلام ، عملاً امکان پذیر نیست و لازمه توصیه به حضور همگانى در این گونه اماکن ، مطلوب نبودن اقامتِ دائم است .
منبع:منبع : دانشنامه امام حسین(ع)، ج10، ص 497 ـ 499