بیست سال معصیت
10 آبان 1395
جوانی در بنی اسرائیل زندگی می کرد و به عبادت خداوند مشغول بود .روزها را به روزه و شب ها را به نماز و عبادت .بیست سال کارش همین بود ،تا این که روزی شیطان او را فریفت،از خدا فاصله گرفت و عبادت ها را به گناه تبدیل کرد و از جمله گناه کاران شد و بیست سال براین طریق ماند.روزی جلوی آیینه آمد،خود را دید ،موهایش سفید شده بود.به خود آمد و از کردارش سخت نادم و پریشان شد.
گفت: خدایا بیست سال معصیت کردم ،اگر توبه کنم آیا قبولم می کنی؟صدایی شنید که می فرماید:«تا آن وقتی که که ما را دوست داشتی ،ما هم تو را دوست داشتیم ،ترک ما کردی ،ماهم تو را ترک کردیم ،معصیت ما را کردی ،مهلتت دادیم ،اگر توبه کنی ما هم می پذیریم.
منبع: ثمرة الحیاة،ج 3،ص 377