حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


توجيهات عقلاني معراج
در آغاز سخن، شايسته است به بررسي جايگاه عقلي اين حادثة عظيم تاريخي- قبل از استناد به قرآن و احاديث- و تحليل عقلانيت بپردازيم. در نگاه نخست، عقل آدمي غير قابل باور ميداند كه روح انسان با بدن خاكي او در همة شرايط همگام باشد و او را در همه جا همراهي نمايد. آنچه مسلّم و قابل درك است، همان مقدار از همراهي عادي است كه در عموم انسانها قابل اتفاق ميباشد؛ همانند همراهي روح و بدن و پيمودن مراتب مختلف هستي در عالم رؤيا يا همراهي اين دو در مسائل روزمرّة زندگي و كارهاي عادي كه به وسيله جسم انسان و با نظارت و تدبير روح انجام ميپذيرد. اما تبعيت جسم خاكي از روح در غير از محدودة دنيا، امري نامعهود و نامأنوس است و نميتوان با قواعد ظاهري و فهم عمومي بشر به سادگي به ادراك آن دست يازيد. با اين همه، از آنجا كه ما اين مطلب را امري مسلّم و قابل تحقّق ميدانيم، جا دارد چند توجيه عقلاني را براي آن بيان نماييم.
توجيه نخست
برخي از فلاسفة بزرگ اسلامي بر اين باورند كه جسمانيت معراج باشكوه پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله بدينسان قابل توجيه ميباشد كه تبعيت بدن از احكام روح در همة انسانها، برابر نيست؛ در برخي از افراد عادي، روح متوجه به امري است كه ايجاد آن را مطالبه مينمايد، اما بدن آنها به نافرماني از روح ميپردازد و به احكام آن تمكين نمينمابد. اين قانون در خصوص بدن مبارك پيامبراعظم صلي الله عليه و آله صادق نيست و دربارة ايشان، موضوع كاملاً برعكس است. دليل آنان بر اين مدعا، اين است كه جسم مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله در نهايت لطافت است و همانند آن را در اجسام ديگر نميتوان يافت و بنا بر قاعدة «اشتراك معنوي وجود» كه از قواعد مهم عقلي به شمار ميايد، افق هر بدني از حيث مرتبة وجود، مرتبط و متصل به افق وجودي روح است و تناسب مستقيمي ميان جسم و روح يك انسان حكمفرماست. اين قاعده در باره پيامبر صلي الله عليه و آله در بالاترين و كاملترين حد قابل تطبيق است؛ زيرا روح بلند ايشان به سبب بالا بودن و تسلّط كاملش بر بدن خود، باعث عروج جسم به ملكوت و آسمانها شد.
استاد سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در جاي ديگر ميگويد: چون رسول اعظم صلي الله عليه و آله به مقام محبوبيت كامل و مرتبة «قرب الفرايض» در درگاه خداوند دست يازيده است و در حقيقت از مرتبة محبّ بودن به محبوبيت رسيده است، بسيار به جا بود كه از يك سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، يعني به عوالم هستي كه ملك واقعي اوست، دعوت كند و از سوي ديگر چنين دعوتي نيز اقتضا دارد كه مدعوّ اين ميهماني باشكوه، قادر و محيط بر پيمودن تمام آن عوالم باشد.
توجيه دوم
با توجه به آنكه قريب به اتّفاق مكاتب و مذاهب مختلف دنيا، اصل وجود شيطان در عالم هستي و القائات و وسوسههاي او را در دلهاي آدميان به خوبي قبول دارند، عقل حكم ميكند كه اگر سرعت ما فوق تصور شيطان، به عنوان موجودي مطرود از درگاه قرب الهي، براي بشر امري پذيرفته شده است، پس در معراج بزرگترين پيامبر الهي و محبوب ترين انسان هاي عالم نميتوان ترديد روا داشت.
توجيه سوم
هنگامي كه از ديدگاه قرآن، حركت حضرت سليمان7 به وسيلة باد، به مكانهاي دور دست در فاصلههاي زماني كوتاه، امري مسلّم انگاشته شده است، عقل ما ميتواند به خوبي اين مطلب را درك كند كه حركت سريع و نامرئي، همانند حركت باد، امري ممكن ميباشد. از همين رو، سير معراجي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ميتواند امري معقول و قابل ادراك به شمار بيايد.
توجيه چهارم
عقل انسان در پديدهاي نظير معراج، به تنهايي ميتواند به اين نتيجه دست يابد كه چنين پديدة خارق العادهاي نميتواند عادي و طبيعي باشد و مسلّماً بايد نيرويي مافوق نيروي تمام بشر، پشت اين پديده دست داشته باشد و آن نيرو، جز نيروي خدايي و ماوراي طبيعت نيست كه رسول اعظم خود را بدان مقام بلند دست يافته است.
توجيه پنجم
از ديد انديشمندان عصر تكنولوژي، اين فرضيه علمي پذيرفته شده است كه امواج جاذبة زمين در لحظهاي كوتاه ميتواند از يك سوي جهان به سوي ديگر آن انتقال يابد و تأثيرات خود را بر جاي گذارد. وقتي احتمال اينكه در حركات رو به تكامل هستي، منظومههايي وجود دارند كه با سرعتي چشمگيرتر از سرعت نور، از مركز و قطب عالم دور ميشوند و هنگامي كه چنين پديدههاي مافوق تصوّر عقل در جهان قابل تحقّق ميباشند، پديدهاي نظير معراج نيز محال عقلي نيست و با اصول علمي عصر جديد، قابل انطباق و توجيه ميباشد.
توجيه ششم
ميدانيم كه هر حيوان و انساني، زماني كه به اشياي ديگر مينگرد، با شعاع نوري كه به چشمان او برخورد ميكند، با اشياء خارجي اتصال پيدا كرده است؛ مثلاً يك انسان در هنگامي كه از روي زمين، منظومهاي را كه هزار سال نوري از او دورتر است، مشاهده ميكند، به آن منظومه اتصال مييابد. در چنين فرضي، عقل ما مييابد هنگامي كه چنين سرعت بسيار زياد و لطيفي در يك لحظه ميتواند به وقوع بپيوندد، سير معراجي پيامبر نيز امري ممكن و قابل قبول است و ميتواند امري معقول محسوب گردد.
.jpg)
ﭘﺪﺭ ﺯﺣﻤﺘﮑﺶ ﺩﺭ ﺩﻣﺎﯼ 50 ﺩﺭﺟﻪ ﺳﺨﺖ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮ 26 ﺳﺎﻟﻪ ﺍﺵ ﺑﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻏﺮﻕ ﺩﺭ اينستاگرام ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺖ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺖ :
” ﺑﺴﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ ﯼ ﭘﺪﺭﻫﺎ “… !
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺯ 5 ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ .
ﻭﻟﯽ ﺩﺧﺘﺮﺵ لنگ ﻇﻬﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ : ﻫﻤﻪ ﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺍﻡ ﻣﺎﺩﺭ …!
ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺍﺗﺎﻕ ﺩﺧﺘﺮ ﺷﺪ، ﺩﺧﺘﺮك ﺩﺍﺩ ﺯﺩ : ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﯿﺎ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﻢ، ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯽ؟؟؟
ﺭﺍﺳﺘﯽ، ﭘﺴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﮐﻠﯽ ﻻﯾﮏ ﺧﻮﺭﺩ …
ﻣﺮﺩ ﺗﺎﺑﻠﻮﯼ ﺧﺎﺗﻢ ﮐﺎﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺭﻭﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩ …
ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ : ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺍﺩﺭﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﯼ … ؟
ﺑﺎ ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﮔﻔﺖ : ﺍﻻﻥ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻧﺪﺍﺭﻡ …
اما !
ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ :
«ﺑﯿﺎ ﺗﺎ ﻗﺪﺭ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ»!
آيا تا بحال !
ﻫﯿﭻ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﻢ
ﮐﻪ ﺷﻌﺎﺭ ﻫﺎﯾﻤﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯼ،
ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﻣﺎﻥ
ﺩﺭ ﻓﻀﺎﯼ ﺣﻘﯿﻘﯽ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ؟؟!!

از آنجا که دولتمردان دولت یازدهم مهمترین دغدغه خود را بحث تعامل با جهان و سیاست خارجه و تابش آفتاب گرما بخش برجام !!! دانسته و سعی و تلاش شبانه روزی در این خصوص به کار گرفته اند،سایر مسائلی که گاه و بی گاه در فضای جامعه بروز می کنند را کوچک و بی اهمیت می دانند و مردم و رسانه ها را دلیل جنجال بی خود در برخی زمینه ها می دانند .
هرچند احمدی نژاد هم در اکثر موارد بی تقصیر نمی باشد .
برخی از این دسته مسائل از این قرارند:
-انتشار فیشهای حقوقی برخی مدیران
-اکران فیلمهای بعضاً بی محتوی بدون اطلاع وزیر،
-انتشار آلبومهای موسیقی با صدای زنان،
-فضای مجازی و مباحث مربوط به فیلترینگ و کنترل آنها و کلامقوله فرهنگ
-اقتصاد مقاومتی و پافشاری بی دلیل رسانه ها برآن .
-قراردادهای نفتی و محتوای محرمانه وکم اهمیت آنها !
-برگزاری جشنواره های مختلف شعر و فیلم و هنر و حضور افراد معلوم الحال در آنها.
-مطرح کردن جنجال در خصوص شورای نگهبان و رد یا تائید صلاحیتها،
-بیان برخی مطالب از سوی شخص رئیس جمهور یا هیئت دولت در تناقض با اصول نظام و یا بیانات رهبری،
-بی تفاوتی و عدم اخذ موضع در خصوص برخی مسائل کشور و منطقه و بلعکس
-دید وبازدید برخی نزدیکان رئیس جمهور با افراد فعال در فتنه 88 آنهم بصورت کاملا اتفاقی
-بودن همان نزدیکان در جلسات دولت و یاغیبت ناگهانی آنها از جلسات که بازهم کاملا شخصی و کم اهمیت می باشد .
-دید و بازدیدهای هنجار شکنانه و مطرح شدنبرخی مسائل جهت حساسیت زدائی در سطح جامعه
از آنجا که این مسائل واقعا ارزش پرداختن و یا پاسخگویی از سوی مسئولین را ندارند،ماهم به بیان تیتر وارآنهابسنده کرده و امیدواریم که برجام به عنوان تنها دستاورد دولت یازدهم هرچه زودتر به باربنشیند ومردمرااز خود بهره مند سازد.
(1).jpg)
به خاطر عشق است که…
به بهانه سالگرد شهادت قهرمان علم و جهاد:
به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم.
به خاطر عشق است كه به دنیا با بی اعتنائی می نگرم و ابعاد دیگری را می یابم.
به خاطر عشق است كه دنیا را زیبا می بینم و زیبائی را می پرستم.
به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حیات و هستی خود را تقدیمش می كنم.
عشق هدف حیات و محرك زندگی من است. زیباتر از عشق چیزی ندیده ام و بالاتر از عشق چیزی نخواسته ام.
عشق است كه روح مرا به تموج وا می دارد، قلب مرا به جوش می آورد، استعدادهای نهفته مرا ظاهر می كند، مرا از خودخواهی و خودبینی می رهاند، دنیای دیگری حس می كنم، در عالم وجود محو می شوم، احساسی لطیف و قلبی حساس و دیده ای زیبابین پیدا می كنم. لرزش یك برگ، نور یك ستاره دور، موریانه كوچك، نسیم ملایم سحر، موج دریا، غروب آفتاب، احساس و روح مرا می ربایند و از این عالم به دنیای دیگری می برند … اینها همه و همه از تجلیات عشق است.
برای مرگ آماده شده ام و این امری است طبیعی، كه مدتهاست با آن آشنام. ولی برای اولین بار وصیت می كنم. خوشحالم كه در چنین راهی به شهادت می رسم. خوشحالم كه از عالم و ما فیها بریده ام. همه چیز را ترك گفته ام. علائق را زیر پا گذاشته ام. قید و بندها را پاره كرده ام. دنیا و ما فیها را سه طلاقه گفته ام و با آغوش باز به استقبال شهادت می روم…".
(بخشی از وصیتنامه شهید دکتر مصطفی چمران)

ایستاده بر قله عزت!
اگر مجموعه مسائل داخلی کشور به علاوه اتفاقات موجود در سطح بین الملل و شرایط کنونی جهان را در نظر گرفته و مواضع و رفتار و گفتار مقام معظم رهبری را در هر مورد بررسی نماییم بیش از بیش به قدرت رهبری و دید سیاسی ایشان پی خواهیم برد .
زعامت وهدایت وجامعه در عین هوشمندی و درایت ،
اتخاذ تصمیمات سیاسی در عین حفظ اصولی دیانت ،
حفظ عزت واقتدار جمهوری اسلامی،
موضع گیری های باصلابت و شجاعت ،
رعایت اصول اخلاقی و صداقت،
ایستادگی و استقامت و تداوم حرکت برطبق اصول اولیه انقلاب اسلامی،
محبوبیت و نجابت و سیادت و قناعت و …
از جمله صفات بارزی می باشند که با کمترین بررسی و دقت در مجموعه تصمیمات و مواضع ایشان بدست می آید .
خداوند سایه وجود اینچنین رهبر و مقتدایی را در پناه امام زمانمان بر سر جامعه اسلامی مستدام و ما را درراهسربازی ایشان موفق بدارد انشا…

مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺭﻭﺡ ﻭ ﻗﻠﺐ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﯾﮏ ﺍﻧﺴﺎﻥ ،
ﺗﻨﻬﺎ ﯾﮏ کلمه ﺑﮕﻮﯾﯿﻢ :
“ببخشید”
ﻣﮕﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻋﻤﺮﯼ ﺭﺍ ﻫﺪﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ :
” ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻣﯿﮑﻨﻢ “
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻏﺮﻭﺭ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺧﺮﺩ ﮐﺮﺩ
ﻭ ﺑﺎ ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ی “ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ” ﻏﺮﻭﺭ له ﺷﺪﻩ ﺍﺵ ﺭﺍ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ !!؟؟
مگر ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮐﺴﯽ ﺯﻭﺩ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﺮﺩ
ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﯼ ﺑﮕﻮﺋﯽ :
“ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ”
با ﮔﻔﺘﻦ “ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ” ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﮐﺮﺩ ؟
چه ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﺨﺸﯿﺪ ؟
گاهی ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ ﻧﯿﺴﺖ ….
کاری ﮐﻪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻧﺪﮐﯽ ﻣﺮﻫﻢ ﺩﺭﺩ ﺑﺎﺷﺪ ، نیست.
گذﺷﺖ ﻫﻢ ﺟﺎﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﯿﻢ
ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﺎﺭ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﮐﺴﯽ ﻣﯿﺰﻧﯿﻢ ،
انتظار ﺑﺨﺸﺶ ﻫﻢ ﻧﺎﺑﺠﺎﺳﺖ ….
شخصیت ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺗﻮﻫﯿﻦ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﮐﺸﯿﺪﯼ ،
ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺁﺭﺍﻡ نمی ﺷﻮﺩ …
آدمها را بفهمید ،
دل ، آلزایمر نمی گیرد …
“قیصر امین پور”
معراج از دیدگاه قرآن
برای معراج پیامبر اکرم (ص) دو مقطع از سیر وجود دارد: یکی سیر زمینی و دیگری سیر آسمانی. سیر زمینی که از مسجدالحرام تا بیتالمقدس میباشد که این خود نیز دو مقطع از سیر را داراست: یکی سیر پیامبر اکرم از مسجدالأقصی تا سدرةالمنتهی که به وسیله براق صورت گرفت؛ و دیگری سیر از سدرة المنتهی تا قرب قاب قوسین أو أدنی که به وسیلهی مرکبی دیگر به نام رفرف تحقق یافت.
آنچه مربوط به سیر زمینی میباشد را خداوند در اولین آیه از سورهی اسراء بیان کرده است و آنچه مربوط به سیر آسمانی میباشد در سورهی نجم بدان اشاره شده است. آیه اول:«سبحان الذی اسری بعبده لیلاًَ من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر»؛(پاک و منزه است آن خدایی که بندهی خودش را در شبی از «مسجدالحرام» به «مسجدالاقصی» که در سرزمین مبارک و مقدسی واقع شده است برد، تا آیات و نشانههای عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.)
در این آیه تنها به «مقدمهی معراج» یعنی حرکت از سرزمین مکه به بیتالمقدس اشاره شده و دربارهی سیر آسمانها بحثی در آن نیست.
نکات شیرین در مورد این آیهی نورانی
1.اسماء الهی و عروج
سورهی اسراء با تسبیح شروع میشود یعنی در این مسأله معراج، سبوح و قدوس بودن خداوند سبحان سهم بسزایی دارد بدین معنا که اگر خدای سبحان به عنوان سبوح و قدوس دربارهی کسی تجلی کند، عروج نصیب او خواهد شد و همچنین اینکه این راه را باید با تسبیح و نزاهت حقتعالی شروع کرد. کسی میتواند سالک این راه باشد که از عالم طبیعت و نقص عصیان و گناه منزه باشد وگرنه او به حمل اولی تسبیح حق تعالی را میگوید در صورتی که به حمل شایع به عالم طبیعت تن گرفتار است.
2.عبودیت، شرط عروج
این آیه شریفه با دو تعبیر نورانی به دو مبدأ فاعلی و قابلی اسراء رسول اکرم (ص) اشاره میکند: 1ـ «سبحان الذی أسری» 2ـ «بعبده»
مبدأ فاعلی را بیان کردیم که سبوح بودن خداوند تبارک و تعالی است و مبدأ قابلی معراج، عبودیت سالک. نبی و رسول شدن در پرتو عبودیت حاصل میشود. البته این بدان معنا نیست که هر کس عبد خدا بود نبی یا رسول میشود. غرض آنکه همانگونه که مبدأ فاعلی اسراء پیامبر، سبوح بودن خداست، اگر کسی بخواهد از این فاعل، عروج را استمداد کند باید او را سبوح بستاید و کسی میتواند اهل تسبیح باشد که از عالم طبیعت برهد و کسی از عالم طبیعت میرهد که عبد محض باشد، چنانکه مبدأ قابلی اسراء رسول اکرم (ص) عبودیت خالصهی آن حضرت بود. پس معراج حقیقت واحدی است که دو چهره دارد: با چهرهای به خدا ارتباط دارد که میشود «افاضه» و با چهرهی دیگر به قابل ارتباط دارد که میشود «استفاضه».
3. شب، شرف تکامل و عروج
معراج اگر به فاعل نسبت داده شود اسراء و بردن است و اگر به عبد نسبت داده شود سَری و رفتن است.
حاصل ظرف این فعل را اگر به قابل اسناد دهیم شب است ولی نسبت به فاعل، نه شب است نه روز؛ «لیس عند ربک صباح و لا مساء». فیض خدا در شب بود وگرنه خدای سبحان، منزه از لیل و نهار است.
اسراء همان سیر در شب است و این را میرساند که شب بهترین وقت قرب به خداست و از اینکه کلمهی «لیلاً» در آیه به صورت نکره آمده است معلوم میشود که شب معراج هم، شب بسیار بزرگ و مهمی بوده است و از اینکه این تنوین تنکیر، مفید تبعیض است معلوم میشود که این سیر عظیم در پاسی از شب و اندکی از آن رخ داده است. پس مبدأ فاعلی معراج، سبوح بودن خداوند تعالی است و مبدأ قابلی آن، عبودیت و ظرفش فراغت است که در شب حاصل میشود.
4. اسراء در بیداری بود
رسول اکرم (ص) همچون دیگران دارای جسم و روح بوده و با این دو عروج کرده است. «…اسری بعبده….». خداوند نفرمود: «بروحه». عبد همان مجموعهی جسم و روح است. همانطور که در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم عبد اطلاق بر جسم و روح میشود؛ مانند (مریم، 2)؛ (فرقان، 1)؛ (زمر، 36)؛ (اسراء، 3)؛ (بقره، 23) و… دیگر اینکه قرآن کریم به مشاهداتی که در خواب بود تصریح میکند، مانند «إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً»؛(ما دشمنان را در خواب به تو اندک، نشان دادیم.) یا میفرماید: «ما در خواب به تو نشان دادیم که وارد مکه میشوی و فتح نهایی نصیب خواهد شد» «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا به الحق لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ»
5. شروع معراج از مسجد
نکتهی شایان ذکر اینکه برای تقسیم قابلیت قابل، معراج ازمسجد شروع میشود؛ «…. من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی…» زیرا مسجد از خانههای خاصی است که رفعت آن با اذن تکوینی خداوندمحقق است: «فی بیوت أذن الله أن ترفع»؛ چنانکه در شب صورت میگیرد، زیرا اگر چه خداوند از زمین و زمان منزه است ولی عبودیت انسان در مکانهای مقدس و در سحرها جلوهی بیشتری دارد وگرنه این خصوصیات در فاعلت خداوند هیچ نقشی ندارد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
او «دائم الفضل علی البریة» است؛ همهی زمینها و زمانها نزد او یکسان است، چون «الرحمن علی العرش استوی»؛ او بر همه چیز احاطهی کامل دارد، ولی مسجد از سایر اماکن ممتاز است. و به لحاظ ویژگیهای خاص آن است که اگر کسی به تمام معنا مسجدی شد، خداوند او را رفعت میبخشد، زیرا اگر خداوند بیت را رفیع کرد اهل بیت آن را نیز رفیع میکند

امروزه شبکههای اجتماعی و فضای مجازی را میتوان به شاخصههای دنیای امروز تعبیر کرد دنیایی جدیدی که توانسته انسانها را از محیط اجتماعی خود کنده و وارد عرصهی دیگری کند که همهچیز در آن ممکن است.
شبکههای اجتماعی در قرن آسیبهای فضای مجازی به روح و روان جامعه و خانوادهها و .. دیگر مسئلهای قابل کتمان نیست زیرا بیش از هر پدیدهی دیگری گسترش و تأثیرگذاری داشته است و توانسته است با ابزارها و برنامههای خود حتی بیش از ماهواره و رسانههای دیگر اطلاعات را انتقال دهد.
فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در ایران توانستهاند جایگاه مهمی را در بین مردم باز کنند اما آنچه مهم به نظر میرسد ضرورت هدایت این ابزار اثرگذار در مسیر درست قانونی و مبتنی بر فرهنگ و انگارهای فرهنگی افراد و جامعه است زیرا عدم کنترل چنین ابزار تأثیرگذاری در اندک حضور خود در ایران توانسته بسیاری از بنیانهای اجتماعی و فرهنگی کشور را مورد خدشه قرار دهد که رشد نجومی طلاق، خودکشی، قتل و به خطر افتادن امنیت اجتماعی تنها گوشهای از ماهیت مخرب این پدیده را روشن میسازد.
اما نکته ی مهم این است که نمیتوان جامعه را از این پدیده ی ارتباطی این روزهای دنیا محروم کرد زیرا این ابزار دیگر جای خود را در بین مردم بازکرده است پس ضرورت دارد تا با بهکارگیری سیاستهای دقیق از بحرانآفرینی این شبکهها جلوگیری کرد و فضای آن را برای زیست انسانی آماده و مهیا کرد.
این موضوع بارها مورد تأکیدرهبر معظم انقلاب نیز قرارگرفته است و ایشان بر ضرورت تشکیل ستادهای ویژه بحرانهای فضای مجازی و سالمسازی این فضا تأکید کردهاند.
اما امروزه با درک عمومی مردم از ضرورت سالمسازی فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هنوز اقدام درخور و قابلتوجهی صورت نگرفته است به صورتی که به نظر میرسد ولنگاری فرهنگی که رهبر معظم انقلاب در دیدار نمایندگان مجلس دهم بر آن صحه گذاشته و آن را موردانتقاد قراردادند علاوه بر عرصه ی فرهنگ به عرصه ی ارتباطات و فضای مجازی کشیده است و مسئولین این حوزه این فضا را به حال خود رها کردهاند.
این رویکرد در حالی ادامه داده میشود که همهروزه اخباری فاجعهبار از اثرات این شبکهها بر بدنه ی جامعه ایرانی به گوش میرسد؛ اخباری که هیچکس حتی فکر آن را نمیکرد که شبکه ی اجتماعی چون تلگرام باعث بیش از60 درصد طلاقهای امروزی و یا باعث قتل و خودکشی شود اما آنچه باید موردتوجه قرار گیرد این است این فجایع نتیجه ولنگاری در این حوزه حساس و اثرگذار است که میطلبد بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد.
جامعه و افکار عمومی بیشازپیش در خصوص چالشهای فضای مجازی توجیه هستند زیرا اکثر ایرانیها مدتزمانی را در آن سپری کردهاند و هرکدام خیلی خوب میدانند که این فضای حساس و اثرگذار در عین کار آیی و سودمند بودن میتوان طومار خانواده و فرهنگ ایرانی را در هم پیچد پس این وظیفه متولیان این حوزه است تا با بیداری و هوشیاری بیشتر این حوزه را سالمسازی کرده و امنیت را برای جامعه و فرهنگ ایرانی اسلامی به ارمغان بیاورند.
امروزه مفهوم امنیت دچار تحول مفهومی شده است به صورتی که دیگر نمیتوان تنها تهدیدات نظامی و سخت را موردتوجه داد زیرا امروزه جنگ و جبهه دچار تحول مفهومی شده و بهتبع آن امنیت جامعه نیز ابعاد جدیدی یافته است . ابعادی امروزه امنیت نهتنها فیزیکی بلکه دارای ابعادی گسترده است که میتواند جامعه ایرانی را از داخل تهی و نابود کند.
(1).jpg)
مدیران محترم علی الخصوص حقوق بگیران نجومی عزیز خواهشا تقاضا می گردد برای یک بار هم که شده به نهج البلاغه امیر المومنین(ع)سری زده و اخلاق مدیریت را بیاموزید.
(بخشی از نامه ۵۳حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر)
خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودین:کسانی که بیچارگاناند از مساکین ونیازمندان و بینوایان و زمینگیران.در این طبقه، مردمی هستند سائل و مردمیهستند، که در عین نیاز روی سؤال ندارند.خداوند حقی برای ایشان مقرر داشته و ازتو خواسته است که آن را رعایت کنی، پس، در نگهداشت آن بکوش.برای اینان دربیت المال خود حقی مقرر دار و نیز بخشی از غلات اراضی خالصه اسلام را، در هرشهری، به آنان اختصاص ده.زیرا برای دورترینشان همان حقی است کهنزدیکترینشان از آن برخوردارند.و از تو خواستهاند که حق همه را، اعم از دور ونزدیک، نیکو رعایت کنی.سرمستی و غرور، تو را از ایشان غافل نسازد، زیرا اینبهانه که کارهای خرد را به سبب پرداختن به کارهای مهم و بزرگ از دست هشتن، هرگز پذیرفته نخواهد شد. پس همتخود را از پرداختن به نیازهایشان دریغ مدار و به تکبر بر آنان چهرهدژم منمای و کارهای کسانی را که به تو دست نتوانند یافت، خود، تفقد و بازجستنمای.اینان مردمی هستند که در نظر دیگران بیمقدارند و مورد تحقیر رجالحکومت.کسانی از امینان خود را که خدای ترس و فروتن باشند، برای نگریستن درکارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند…

بدهکاری هم عالمی دارد. باید بخشی از وجودت شده باشد تا بتوانی درکش کنی. باید سالها با آن گذران عمر کرده باشی…
من یک بدهکارم. بعد عمری کسب تجربه در بدهکاری؛ حیفم آمد از مزایای آن نگویم. تازه فهمیده ام که چه نداشته های با ارزشی دارم!
من بدهکارم؛ اما خدا را شاکرم آن کسانی نیستم که بدهکاری ام را سبب شده اند. وقتی بدهکار باشم، تنها یک غصه ی بدهکار بودن را دارم؛ اما در عوض، نگران یافتن جایی امن برای کلید گاو صندوقم نیستم و دیگر چکی ندارم که برگشت بخورد.
بدهکارم؛ اما نه از آن نوع شیک و مجلسی اش! زیرا فیش حقوقی من نه به دیوان محاسبات خواهد رسید و نه به شعبه ۱۵ و در نتیجه مرا به اوین نخواهند برد. نه وکیل خانوادگی داریم و نه وثیقه های ۱۰ میلیارد تومانی! پس نهایت ممکن است فقط یکی از اتاق های میله ای معمولی قسمتم شود. وقتی که نداشته باشی تا بدهی ات را بدهی، دیگر مهم نیست کجا مردن؛ در سلول یا در خانه؟ مگر این نوع مرگ اصلا ارزش پوشش خبری هم دارد؟
آری؛ من کارگری بدهکار خواهم ماند تا سکه ها و جوایز نقدی به همراه قاب تقدیرنامه، همیشه در همایشها و بزرگداشتها نصیب شمای رییس و معاون گردد.
من راننده ای بدهکار خواهم ماند تا شمای مدیر و تاجر فاخر، راس ساعت به قرار ملاقات های معامله ای میلیاردی ات برسی.
بدهکاری به من یاد داد دیگر فریب هیچ وعده ی سر خرمنی را نخورم؛ چه ۱۰۰ روزه و چه یک روزه!
همچنین یاد گرفتم که با سادگی به پسای هیچ دورانی دل خوش نکنم. کاش نیازمندان هم شبکه ی خبری داشتند تا عمق محرومیتشان را به سمع و بصر این دلسوزان از خود گذشته برساند و از آنها بپرسد آیا زوجی که بتوانند ماهی سه میلیون تومان قسط بدهند، اصلا دیگر نیازی به وام خواهند داشت؟ آیا خبر دارید چه خبر است؟…