توجيهات عقلاني معراج پیامبر
توجيهات عقلاني معراج
در آغاز سخن، شايسته است به بررسي جايگاه عقلي اين حادثة عظيم تاريخي- قبل از استناد به قرآن و احاديث- و تحليل عقلانيت بپردازيم. در نگاه نخست، عقل آدمي غير قابل باور ميداند كه روح انسان با بدن خاكي او در همة شرايط همگام باشد و او را در همه جا همراهي نمايد. آنچه مسلّم و قابل درك است، همان مقدار از همراهي عادي است كه در عموم انسانها قابل اتفاق ميباشد؛ همانند همراهي روح و بدن و پيمودن مراتب مختلف هستي در عالم رؤيا يا همراهي اين دو در مسائل روزمرّة زندگي و كارهاي عادي كه به وسيله جسم انسان و با نظارت و تدبير روح انجام ميپذيرد. اما تبعيت جسم خاكي از روح در غير از محدودة دنيا، امري نامعهود و نامأنوس است و نميتوان با قواعد ظاهري و فهم عمومي بشر به سادگي به ادراك آن دست يازيد. با اين همه، از آنجا كه ما اين مطلب را امري مسلّم و قابل تحقّق ميدانيم، جا دارد چند توجيه عقلاني را براي آن بيان نماييم.
توجيه نخست
برخي از فلاسفة بزرگ اسلامي بر اين باورند كه جسمانيت معراج باشكوه پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله بدينسان قابل توجيه ميباشد كه تبعيت بدن از احكام روح در همة انسانها، برابر نيست؛ در برخي از افراد عادي، روح متوجه به امري است كه ايجاد آن را مطالبه مينمايد، اما بدن آنها به نافرماني از روح ميپردازد و به احكام آن تمكين نمينمابد. اين قانون در خصوص بدن مبارك پيامبراعظم صلي الله عليه و آله صادق نيست و دربارة ايشان، موضوع كاملاً برعكس است. دليل آنان بر اين مدعا، اين است كه جسم مبارك پيامبر صلي الله عليه و آله در نهايت لطافت است و همانند آن را در اجسام ديگر نميتوان يافت و بنا بر قاعدة «اشتراك معنوي وجود» كه از قواعد مهم عقلي به شمار ميايد، افق هر بدني از حيث مرتبة وجود، مرتبط و متصل به افق وجودي روح است و تناسب مستقيمي ميان جسم و روح يك انسان حكمفرماست. اين قاعده در باره پيامبر صلي الله عليه و آله در بالاترين و كاملترين حد قابل تطبيق است؛ زيرا روح بلند ايشان به سبب بالا بودن و تسلّط كاملش بر بدن خود، باعث عروج جسم به ملكوت و آسمانها شد.
استاد سيد ابوالحسن رفيعي قزويني در جاي ديگر ميگويد: چون رسول اعظم صلي الله عليه و آله به مقام محبوبيت كامل و مرتبة «قرب الفرايض» در درگاه خداوند دست يازيده است و در حقيقت از مرتبة محبّ بودن به محبوبيت رسيده است، بسيار به جا بود كه از يك سو خداوند متعال، محبوب خود را به منزلگاه خود، يعني به عوالم هستي كه ملك واقعي اوست، دعوت كند و از سوي ديگر چنين دعوتي نيز اقتضا دارد كه مدعوّ اين ميهماني باشكوه، قادر و محيط بر پيمودن تمام آن عوالم باشد.
توجيه دوم
با توجه به آنكه قريب به اتّفاق مكاتب و مذاهب مختلف دنيا، اصل وجود شيطان در عالم هستي و القائات و وسوسههاي او را در دلهاي آدميان به خوبي قبول دارند، عقل حكم ميكند كه اگر سرعت ما فوق تصور شيطان، به عنوان موجودي مطرود از درگاه قرب الهي، براي بشر امري پذيرفته شده است، پس در معراج بزرگترين پيامبر الهي و محبوب ترين انسان هاي عالم نميتوان ترديد روا داشت.
توجيه سوم
هنگامي كه از ديدگاه قرآن، حركت حضرت سليمان7 به وسيلة باد، به مكانهاي دور دست در فاصلههاي زماني كوتاه، امري مسلّم انگاشته شده است، عقل ما ميتواند به خوبي اين مطلب را درك كند كه حركت سريع و نامرئي، همانند حركت باد، امري ممكن ميباشد. از همين رو، سير معراجي پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نيز ميتواند امري معقول و قابل ادراك به شمار بيايد.
توجيه چهارم
عقل انسان در پديدهاي نظير معراج، به تنهايي ميتواند به اين نتيجه دست يابد كه چنين پديدة خارق العادهاي نميتواند عادي و طبيعي باشد و مسلّماً بايد نيرويي مافوق نيروي تمام بشر، پشت اين پديده دست داشته باشد و آن نيرو، جز نيروي خدايي و ماوراي طبيعت نيست كه رسول اعظم خود را بدان مقام بلند دست يافته است.
توجيه پنجم
از ديد انديشمندان عصر تكنولوژي، اين فرضيه علمي پذيرفته شده است كه امواج جاذبة زمين در لحظهاي كوتاه ميتواند از يك سوي جهان به سوي ديگر آن انتقال يابد و تأثيرات خود را بر جاي گذارد. وقتي احتمال اينكه در حركات رو به تكامل هستي، منظومههايي وجود دارند كه با سرعتي چشمگيرتر از سرعت نور، از مركز و قطب عالم دور ميشوند و هنگامي كه چنين پديدههاي مافوق تصوّر عقل در جهان قابل تحقّق ميباشند، پديدهاي نظير معراج نيز محال عقلي نيست و با اصول علمي عصر جديد، قابل انطباق و توجيه ميباشد.
توجيه ششم
ميدانيم كه هر حيوان و انساني، زماني كه به اشياي ديگر مينگرد، با شعاع نوري كه به چشمان او برخورد ميكند، با اشياء خارجي اتصال پيدا كرده است؛ مثلاً يك انسان در هنگامي كه از روي زمين، منظومهاي را كه هزار سال نوري از او دورتر است، مشاهده ميكند، به آن منظومه اتصال مييابد. در چنين فرضي، عقل ما مييابد هنگامي كه چنين سرعت بسيار زياد و لطيفي در يك لحظه ميتواند به وقوع بپيوندد، سير معراجي پيامبر نيز امري ممكن و قابل قبول است و ميتواند امري معقول محسوب گردد.