معراج از دیدگاه قرآن
معراج از دیدگاه قرآن
برای معراج پیامبر اکرم (ص) دو مقطع از سیر وجود دارد: یکی سیر زمینی و دیگری سیر آسمانی. سیر زمینی که از مسجدالحرام تا بیتالمقدس میباشد که این خود نیز دو مقطع از سیر را داراست: یکی سیر پیامبر اکرم از مسجدالأقصی تا سدرةالمنتهی که به وسیله براق صورت گرفت؛ و دیگری سیر از سدرة المنتهی تا قرب قاب قوسین أو أدنی که به وسیلهی مرکبی دیگر به نام رفرف تحقق یافت.
آنچه مربوط به سیر زمینی میباشد را خداوند در اولین آیه از سورهی اسراء بیان کرده است و آنچه مربوط به سیر آسمانی میباشد در سورهی نجم بدان اشاره شده است. آیه اول:«سبحان الذی اسری بعبده لیلاًَ من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا إنه هو السمیع البصیر»؛(پاک و منزه است آن خدایی که بندهی خودش را در شبی از «مسجدالحرام» به «مسجدالاقصی» که در سرزمین مبارک و مقدسی واقع شده است برد، تا آیات و نشانههای عظمت ما را ببیند، او شنوا و بیناست.)
در این آیه تنها به «مقدمهی معراج» یعنی حرکت از سرزمین مکه به بیتالمقدس اشاره شده و دربارهی سیر آسمانها بحثی در آن نیست.
نکات شیرین در مورد این آیهی نورانی
1.اسماء الهی و عروج
سورهی اسراء با تسبیح شروع میشود یعنی در این مسأله معراج، سبوح و قدوس بودن خداوند سبحان سهم بسزایی دارد بدین معنا که اگر خدای سبحان به عنوان سبوح و قدوس دربارهی کسی تجلی کند، عروج نصیب او خواهد شد و همچنین اینکه این راه را باید با تسبیح و نزاهت حقتعالی شروع کرد. کسی میتواند سالک این راه باشد که از عالم طبیعت و نقص عصیان و گناه منزه باشد وگرنه او به حمل اولی تسبیح حق تعالی را میگوید در صورتی که به حمل شایع به عالم طبیعت تن گرفتار است.
2.عبودیت، شرط عروج
این آیه شریفه با دو تعبیر نورانی به دو مبدأ فاعلی و قابلی اسراء رسول اکرم (ص) اشاره میکند: 1ـ «سبحان الذی أسری» 2ـ «بعبده»
مبدأ فاعلی را بیان کردیم که سبوح بودن خداوند تبارک و تعالی است و مبدأ قابلی معراج، عبودیت سالک. نبی و رسول شدن در پرتو عبودیت حاصل میشود. البته این بدان معنا نیست که هر کس عبد خدا بود نبی یا رسول میشود. غرض آنکه همانگونه که مبدأ فاعلی اسراء پیامبر، سبوح بودن خداست، اگر کسی بخواهد از این فاعل، عروج را استمداد کند باید او را سبوح بستاید و کسی میتواند اهل تسبیح باشد که از عالم طبیعت برهد و کسی از عالم طبیعت میرهد که عبد محض باشد، چنانکه مبدأ قابلی اسراء رسول اکرم (ص) عبودیت خالصهی آن حضرت بود. پس معراج حقیقت واحدی است که دو چهره دارد: با چهرهای به خدا ارتباط دارد که میشود «افاضه» و با چهرهی دیگر به قابل ارتباط دارد که میشود «استفاضه».
3. شب، شرف تکامل و عروج
معراج اگر به فاعل نسبت داده شود اسراء و بردن است و اگر به عبد نسبت داده شود سَری و رفتن است.
حاصل ظرف این فعل را اگر به قابل اسناد دهیم شب است ولی نسبت به فاعل، نه شب است نه روز؛ «لیس عند ربک صباح و لا مساء». فیض خدا در شب بود وگرنه خدای سبحان، منزه از لیل و نهار است.
اسراء همان سیر در شب است و این را میرساند که شب بهترین وقت قرب به خداست و از اینکه کلمهی «لیلاً» در آیه به صورت نکره آمده است معلوم میشود که شب معراج هم، شب بسیار بزرگ و مهمی بوده است و از اینکه این تنوین تنکیر، مفید تبعیض است معلوم میشود که این سیر عظیم در پاسی از شب و اندکی از آن رخ داده است. پس مبدأ فاعلی معراج، سبوح بودن خداوند تعالی است و مبدأ قابلی آن، عبودیت و ظرفش فراغت است که در شب حاصل میشود.
4. اسراء در بیداری بود
رسول اکرم (ص) همچون دیگران دارای جسم و روح بوده و با این دو عروج کرده است. «…اسری بعبده….». خداوند نفرمود: «بروحه». عبد همان مجموعهی جسم و روح است. همانطور که در بسیاری از آیات دیگر قرآن کریم عبد اطلاق بر جسم و روح میشود؛ مانند (مریم، 2)؛ (فرقان، 1)؛ (زمر، 36)؛ (اسراء، 3)؛ (بقره، 23) و… دیگر اینکه قرآن کریم به مشاهداتی که در خواب بود تصریح میکند، مانند «إِذْ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلاً»؛(ما دشمنان را در خواب به تو اندک، نشان دادیم.) یا میفرماید: «ما در خواب به تو نشان دادیم که وارد مکه میشوی و فتح نهایی نصیب خواهد شد» «لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا به الحق لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِن شَاء اللَّهُ آمِنِينَ»
5. شروع معراج از مسجد
نکتهی شایان ذکر اینکه برای تقسیم قابلیت قابل، معراج ازمسجد شروع میشود؛ «…. من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی…» زیرا مسجد از خانههای خاصی است که رفعت آن با اذن تکوینی خداوندمحقق است: «فی بیوت أذن الله أن ترفع»؛ چنانکه در شب صورت میگیرد، زیرا اگر چه خداوند از زمین و زمان منزه است ولی عبودیت انسان در مکانهای مقدس و در سحرها جلوهی بیشتری دارد وگرنه این خصوصیات در فاعلت خداوند هیچ نقشی ندارد: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ»
او «دائم الفضل علی البریة» است؛ همهی زمینها و زمانها نزد او یکسان است، چون «الرحمن علی العرش استوی»؛ او بر همه چیز احاطهی کامل دارد، ولی مسجد از سایر اماکن ممتاز است. و به لحاظ ویژگیهای خاص آن است که اگر کسی به تمام معنا مسجدی شد، خداوند او را رفعت میبخشد، زیرا اگر خداوند بیت را رفیع کرد اهل بیت آن را نیز رفیع میکند