موسم بىبرادرى
18 آذر 1394
كاش خورشيدِ امروز با اين عقربكهاى زهردار ساعتها بيدار نمىشدند!
كاش شبانهترين حزن براى آوردن جگرخراشترين صحنه، در نمىزد!
كاش همسر، اين همه دشمن نمىشد!
كاش بقيع را با غليظترين لهجه گريه، در محضرش نمىديديم تا دسته دسته مرثيههاىِ جانسوز متولد شوند.
اما تقدير از درى وارد مىشود كه انتظارش را ندارى.
خانه پر مىشود از «قساوت» كه فرايند قلب همسر است.
بقيع، پذيراى نغمههاى زخم مىشود.
آسمان مىبيند كه برادر به بدرقه داغپارهها آمده است. حسين عليهالسلام را به موسم بىبرادرى كشاندهاند…