مجتباى نبوت
18 آذر 1394
دهانِ هر پنجرهاى كه امروز باز شود، رو به هواى مسموم كينه است و دهان هر غزل كه باز شود، از طعم گس مصيبت حكايت مىكند.
لحظههاى غريبى است كه دنيا با اين همه اندوه، در قاب چشمها نشسته است.
كجاست مرهمى شفابخش براى زهرى كه در اين ثانيهها رخنه كرده است.
مدينه با نخلهاى دلسوختهاش كه ريشه در آهِ امروز دارند، مرثيهاى مجسم است. چقدر قشنگ گفتهاند كه «ماتمها به اندازه مهربانى آدمها وسيع مىشوند».
اينك نگاه مىكنم به سمت كريمانهترين نام و گوشهاى از رنجهاى بىكرانه زمين كه در «بقيع» جمع شده است.
مرواريدهاى كرامت در مدينه رسول، شيفتگىهاى ماندگارىاند كه مجتباى خاندان نبوت بر جا گذاشته است.