حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد



در انتخابات با كرامت رفتار كنند همه؛ چه آنهایى كه نامزد مي شوند، چه آنهایى كه طرفدار آنهايند، چه آنهایى كه مخالف با بعضى از نامزدها هستند. جناحهاى مختلف كشور، بداخلاقى و بدگویى و اهانت و تهمت و اين حرفها را مطلقاً راه ندهند. اين از آن چيزهایى است كه اگر پيش بيايد، دشمن از او خوشحال مي شود.
**********
اجتماع مردم، توجه مردم، احساس مسئوليت مردم در هر انتخاباتى از انتخابات گذشته بهتر و بيشتر بوده است. اين را تقريباً در همهى انتخاباتهاى ما ميشود نمونه و نشانش را يافت. و اميدواريم در همين انتخابات آينده هم همين جور باشد. همهى مردم از همهى قشرها در اين مسئوليت بزرگ شركت كنند و در اين ميدان رقابت كه يك عرصهى رقابت مثبت است - رقابت انتخاباتى، جزو رقابتهاى مثبت و داراى فايده و نفع است براى مردم؛ ميدان رقابت انتخاباتى است - از بد اخلاقي هاى انتخاباتى بايد بشدت پرهيز كنند؛ بدگويى كردن، اهانت كردن، تهمت زدن، براى عزيز كردن خود و يا نامزد مورد نظر خود، ديگران را و رقبا را در چشم مردم خوار كردن، اينها راه ها و روش هاى صحيح و اسلامى نيست. رقابت بايد باشد؛ رقابت مثبت و پرشور، اما با رعايت موازين اخلاقى.
**********
در دمكراسي هاى غربى، صلاحيت هاى خاصى موردنظر است كه عمدتا در اين صلاحيتها، وابستگي هاى حزبى رعايت مىشود. هم كسانى كه نامزد مىشوند، هم آنهايى كه نامزد مىكنند و هم آنهايى كه به نامزدها رأى مىدهند، در واقع به اين حزب يا به آن حزب رأى مىدهند. حالا در آن كشورهايى كه دو حزبى است، مثل امريكا و انگليس و يا در كشورهايى كه چند حزبى است، به يكى از اين دو يا چند حزب رأى مىدهند. در نظام جمهورى اسلامى غير از دانايى و كفايت سياسى، كفايت اخلاقى و اعتقادى هم لازم است. افرادى نگويند كه اخلاق و عقيده مسألهى شخصى انسانهاست. بله، اخلاق و عقيده مسألهى شخصى انسانهاست؛ اما نه براى مسؤول. من اگر در جايگاه مسؤوليت قرار گرفتم و اخلاق زشتى داشتم؛ فهم بدى از مسائل جامعه داشتم و معتقد بودم كه بايد جيب خودم را پر كنم، نمىتوانم به مردم بگويم اين عقيده و اخلاق شخصى من است و اخلاق و عقيده ربطى به كسى ندارد! براى يك مسؤول عقيده و اخلاق مسألهى شخصى نيست؛ مسألهاى اجتماعى و عمومى است؛ حاكم شدن بر سرنوشت مردم است. آن كسى كه به مجلس مىرود، يا به هر مسؤوليت ديگرى در نظام جمهورى اسلامى مىرسد، اگر فاسد، بيگانهپرست و در خدمت منافع طبقات برخوردار جامعه بود، ديگر نمىتواند نقشى را كه ملت و طبقات محروم مىخواهند، ايفا كند. اگر آن شخص انسان معاملهگر، رشوه و توصيهپذير و مرعوبى بود؛ در مقابل تشر تبليغات و سياستهاى خارجى جا زد، ديگر نمىتواند مورد اعتماد مردم قرار گيرد و برود آنجا بنشيند و تكليف ملك و ملت را معين كند. اين شخص غير از كفايت ذاتى و دانايى ذاتى، به شجاعت اخلاقى، تقواى دينى و سياسى و عقيدهى درست هم احتياج دارد.
**********
سعى كنيد اين حركت زيبا و اين حركت عظيم مردمى را - كه حقيقتا يك آزمايش بزرگ مردمى و ملى و اسلامى است - با همان نزاهت و طهارت و پاكيزگىاى كه مطلوب اسلام است، پيش ببريد. البته متن و عموم مردم عزيز كشور ما همينطورند. سعى كنيد كدورت ايجاد نشود. مسابقهى انتخاباتى، ضمن اينكه يكى از جديترين كارهاى يك ملت است و به هيچوجه جنبهى شوخى و بازى در آن نيست و بسيار جدى است؛ اما شبيه مسابقات ورزشى است. در مسابقات ورزشى همه تلاش مىكنند؛ اما كسانى كه اهل اخلاق و اهل فهمند، اين تلاش را با كارهاى زشت و نامناسب همراه نمىكنند. البته من مردم خودمان را عرض مىكنم، والا بعضى از ملتهاى ديگر - مثل انگليسي ها - هستند كه مسابقات فوتبال را هم به كشت و كشتار تبديل مىكنند! ما به آنها كارى نداريم. ملت ما اهل اخلاق و معنويت و عاطفه است. نگذاريد كه فضاى انتخاباتى، فضاى كدورت شود. هر كدام از نامزدها و طرفدارانشان، براى خودشان تبليغ كنند؛ اما دوستان و همميهنان و برادرانشان را كه احيانا از نامزد ديگرى حمايت مىكنند، زخم خورده و رنجديده و از خودشان مكدر نكنند. به اين نكته توجه كنيد. اين، خيلى مهم است.
**********
امروز سنگر اصلى در سطح عالم، جمهورى اسلامى است. اين سنگر را بايد محكم نگه داريد. با چه چيز؟ با اتحاد و اتفاق؛ با همدلى ميان آحاد مردم و ميان مردم و مسؤولين كشور؛ با همدلى ميان مردم و دولت، ميان مردم و مجلس، ميان دولت و مجلس، ميان كارگزاران كشور و ميان آحاد مردم. گروههاى مختلف، جناحهاى مختلف، سياستها و جهت گيريهاى مختلف، در مقابله با دشمن، بايد با هم باشند و كارى نكنند كه دشمن سوء استفاده كند. اختلاف سياسى مانعى ندارد؛ اختلاف نظر مانعى ندارد؛ مبارزات انتخاباتى به شكل سالم، مانعى ندارد؛ اما خراب كردن يكديگر، خراب كردن چهرهى كشور، خراب كردن ذهن مردم و چهرهى مسؤولين دلسوز، اشكال دارد. ايجاد سؤال و ابهام در ذهن مردم، اشكال دارد. با وحدت و يكپارچگى، «كأنهم بنيان مرصوص»، مثل يك دژ پولادين، در مقابل دشمن بايستيد؛ مثل چند برادر در يك خانه. ممكن است دو برادر از يكديگر كدورت و گله هم داشته باشند، اما در مقابل كسى كه به خانهى آنها حمله مىكند، دوش به دوش، بايد در كنار هم بايستند. آحاد ملت بايد اين گونه باشند. اين، يكى از ويژگيهايى است كه در اين سنگر مىتوانيد حفظ كنيد.
**********
مجالس كشورهاى غربى هم چنان كه از لحاظ اخلاق سياسى، صلاحيت آن را ندارند كه الگو قرار گيرند، از لحاظ تركيب سياسى نيز لزومى ندارد كه در كشور بزرگى چون ايران كه از لحاظ اخلاق و سياست و ارزشهاى متعالى، از منبع فرهنگى سرشارى برخوردار است، مورد تبعيت و تقليد واقع شوند. تعبيرهاى چپ و راست يا اصرار بر وجود احزاب سياسى در مجلس قانونگذارى و مانند اينها، سوغاتهاى بىارزشى است كه شأن مجلس شوراى اسلامى بالاتر از پذيرش كوركورانهى آنها است.
**********
فضاى اهانت و هتك حرمت در جامعه، يكى از آن چيزهائى است كه اسلام مانع از آن است؛ نبايد اين اتفاق بيفتد. فضاى هتك حرمت، هم خلاف شرع است، هم خلاف اخلاق است، هم خلاف عقل سياسى است. انتقاد، مخالفت، بيان عقايد، با جرأت، هيچ اشكالى ندارد؛ اما دور از هتك حرمتها و اهانتها و فحاشى و دشنام و اين چيزها. همه هم در اين زمينه مسئولند. اين كار علاوه بر اينكه فضا را آشفته ميكند و اعصاب آرام جامعه را به هم ميريزد - كه امروز احتياج به اين آرامش هست - خداى متعال را هم از ما خشمگين ميكند. من ميخواهم اين پيامى باشد به همهى آن كسانى كه يا حرف ميزنند، يا مينويسند؛ چه در مطبوعات، چه در وبلاگها. همهى اينها بدانند، كارى كه ميكنند، كار درستى نيست. مخالفت كردن، استدلال كردن، يك فكر سياسى غلط يا يك فكر دينى غلط را محكوم كردن، يك حرف است، مبتلا شدن به اين امرِ خلاف اخلاق و خلاف شرع و خلاف عقل سياسى، يك حرف ديگر است؛ ما اين دومى را به طور كامل و قاطع نفى ميكنيم؛ نبايد اين كار انجام بگيرد. متأسفانه بعضى اين كار را ميكنند. من بخصوص به جوانها توصيه ميكنم. بعضى از اين جوانها بلاشك مردمان با اخلاص و مؤمن و خوبى هم هستند، اما خيال مي كنند اين وظيفه است؛ نه، من عرض مي كنم اين خلاف وظيفه است، عكس اين وظيفه است.
از حسین بن علی (علیه السلام) از زائده از عبدالعزّیز بن رفیع از ابی عمرو شیبانی از حذیفه روایت شده است که گفت:
دجّال خروج نمی کند تا مؤمنان خروج او را بهتر از خروج هر کس دیگری بدانند و خروج او برای مؤمن، زیان بارتر از سنگ ریزه ای نیست که از زمین بر می دارد نیست و علم دورترین و نزدیک ترین آنها یکسان است.
از امّ شریک روایت شده که او از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده که فرمودند:
«مردم از دجّال به کوه پناه می برند.» و مسلم آن را روایت کرده است. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که فرمودند:
«سوگند به خداوند که جانم در دست اوست، دنیا به پایان نمی رسد تا اینکه انسان ها بر قبرها می گذرند، صورت خود را به آن می مالند و می گویند: ای کاش من جای صاحب این قبر بودم و دین داری در آن زمان مایه ی آزمایش است.»
همچنین حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که ایشان فرمودند:
«لَا تَقُومُ السَّاعَة حَتَّی یَحسِرَ الفُرَاتُ عَن جَبَلٍ مِن ذَهَبٍ فَیَقتَتِلَ النَّاسُ عَلَیهِ فَیُقتَل مِن کُلِّ مِائَة تِسعَة وَ تِسعُونَ وَ یَقُولُ کُلُّ رَجُلٍ مِنهُم لَعَلِّی الَّذِی أنجُو؛
قیامت برپا نمی شود، مگر اینکه از «رود فرات» کوهی از طلا در آید و مردم به دلیل دست یازیدن بدان یکدیگر را می کشند؛ به حدّی که از هر صد نفر، نود و نه تن کشته شوند و هر یک از آنها بگوید: شاید آن که نجات یابد، من باشم.»
و در روایت دیگر (این گونه آمده است) که:
«نزدیک است که فرات از گنجی از طلا پرده بردارد. پس هر کسی که در آن زمان حضور یابد، از آن چیزی بر نمی دارد.»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) احوال مؤمنان را در آن زمان یادآور شده و فرمودند:
«قلب مؤمن در سینه اش به دلیل مشاهده ی منکراتی که نمی تواند آن را تغییر دهد، ذوب می شود؛ همچنان که نمک در آب ذوب می شود و مؤمن در آن زمان ذلیل تر از کنیز است و قاریان و عابدان، میان خود را سرزنش می کنند.
آنها در ملکوت آسمان ها، پلیدی ها و ناپاکی ها را می خوانند. ثروتمند به تهیدست کمک نمی کند تا اینکه در میان دو جمعه تهیدست تقاضای کمک می کند؛ امّا کسی را نمی یابد که چیزی در دستش نهد.»
از عمرو بن شاکر از اهل «مصیصه» از انس روایت شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«زمانی بر مردم می آید که کسی که بر دینش صابر، بردبار و پایدار باشد؛ مثل کسی است که پاره ای آتش در دستش گرفته است.»
و با همین سند، از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت شده است که:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«زمانی بر مردم می آید که کسانی که بر دینشان شکیبا و استوارند، اجر پنجاه نفر از شما را دارند». اصحاب گفتند: یا رسول الله! اجر پنجاه نفر از ما را دارد؟ حضرت فرمودند: «بله. اجر پنجاه نفر از شما را دارد.» و این را سه بار تکرار کردند.

۱۳ بهمن ۱۳۵۸ حکایت از درایت و نگاه رهبری داشت که رای و دیدگاه مردم را در سازمان دهی نظامی بر مدار اسلام مهم می دانست. امام خمینی(ره) بر اساس مبانی حکومت در اسلام، مُدل نوینی از حکومت را به نام حکومت ولایی بیان کرده و به مرحله عمل درآوردند که در عین توجه به امر اصیل ولایت وقیه، جایگاه مناسب مردم را تبیین می کرد. ایشان از سویی ولایت فقیه را امری دارای آثار مترقّی می دانست و از سویی دیگر آراء، مردم را حتی در انتخاب نوع حکومت نافذ دانسته و می فرمودند:
ما بناى بر این نداریم که یک تحمیلى به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتورى بکنیم. ما تابع آراى ملت هستیم. ملت ما هرطور رأى داد ما هم از آنها تبعیت مى کنیم. ما حق نداریم. خداى تبارک و تعالى به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملت مان یک چیزى را تحمیل بکنیم.
امام خمینی(ره) که دموکراسی مطرح شده از جانب غرب و شرق را دروغی بیش نمی دانستند، دموکراسی واقعی را منحصر در دموکراسی اسلامی دانسته و جمهوری اسلامی را به عنوان حکومت دموکراسی واقعی معرفی می کنند.
حضرت امام با توجه به جایگاهی که برای مردم در نظام جمهوری اسلامی قائل بودند و عملا نیز این موضوع را در انتخابات پی درپی که در حیات ایشان برگزار شد نشان دادند،ایشان برای مردم نیز قائل به تکلیف و وظیفه بودند و در این خصوص عنوان می داشتند: همه باید بدانند که امروز هیچ قدرتی نیست که بتواند یک وکیل را تحمیل کند… هیچ کس الان در ایران، هیچ مقامی در ایران نیست که قدرت این را داشته باشد که یک وکیل تحمیل کند و بنابراین، امروز مسؤولیت به عهده ملت است.[۴] بنابر این"کُلُّکُمْ راعٍ، وَ کُلُّکُمْ مَسْؤُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ" و این بار امانت که در واقع اسلام است نه بر دوش یک عده ای خاص که بر دوش همه مردم است. امام خمینی (ره ) پیرامون اهمیت حضور و شرکت مردم در انتخابات می فرمایند: این وظیفه ای است الهی، وظیفه ای است ملی، وظیفه ای است انسانی وظیفه ای است که ما باید به آن عمل بکنیم. همه مان باید در انتخابات شرکت بکنیم. چرا که انتخابات محلی است برای رقم خوردن سرنوشت کشوری که با نام اسلام شکل گرفته است و این انتخاب علاوه بر اینکه وظیفه ای ملی است، مقدم بر آن ابعاد الهی به خود می گیرد.
در این بین انتخابات مجلس از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است. مجلسی که در “راس امور است” و آنچنان که در بند ۵۹ قانون اساسی پیرامون جایگاه و نقش مجلس عنوان شده است؛ «مجلس، مهم ترین رکن در تصمیمگیری در جمهوری اسلامی ایران است. در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آرای عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد.»
مجلس عصاره و خانه ملت و مرکز آرا و اراده مردم است. مجلس مظهر حکومت مردمی(مردم سالاری دینی) و ادارهکننده حقیقی کشور است. مجلس شورای اسلامی جایگاه و مسیر حرکت دولت و ملت را مشخص میکند و نیز مظهر خواستههای مردم در زمینه سیاستهای گوناگون چه داخلی و چه خارجی است. مجلس، امید و معتمد مردم و پشتیبان دولت است. مجلس راهگشای کارهای اساسی برای مسئولان نظام و کارگزاران کشور است.
شاید به همین دلیل است که حضرت امام (ره) ضمن اشاره به وضعیت مجلس قبل از انقلاب اسلامی به اهمیت مجلس شورای اسلامی و نقش مردم چنین می فرماید: ما دیدیم که اسلام و کشور ایران چه صدمات بسیار غم انگیزی از مجلس شورای غیر صالح و منحرف از بعد از مشروطه تا عصر رژیم جنایتکار پهلوی و از هر زمان بدتر و خطرناکتر در این رژیم تحمیلی فاسد (پهلوی) خورد چه مصیبتها و خسارتهای جان فرسا از این جنایتکاران بی ارزش و نوکر مآب به کشور و ملت وارد شد . از بعد از مشروطه هیچگاه به قانون اساسی عمل نشده، . . . اکنون که با عنایت پروردگار و همت ملت عظیم الشان سرنوشت کشور به دست مردم افتاده و وکلاء از خود مردم و با انتخاب خودشان بدون دخالت دولت و خان های ولایات به مجلس شورای اسلامی راه یافتند و امید است که با تعهد آنها به اسلام و مصالح کشور جلوگیری از هر انحراف بشود.
حضرت امام در ادامه آن مطلب می فرماید
اکنون که بحمدالله موانع رفع گردیده و فضای آزاد برای دخالت همه طبقات پیش آمده است هیچ عذری باقی نمانده و از گناهان بزرگ نابشخودنی، مسامحه در امر مسلمین است . هر کس به مقدار توانش و حیطه نفوذش لازم است در خدمت اسلام و میهن باشد … باید با هوشیاری مراقب باشید و با احساس اولین قدم نفوذی به مقابله برخیزید و به آنها مهلت ندهید.
در پایان اشاره ای داشته باشیم به شرایط و نگاه امام در انتخاب نامزدهای انتخاباتی مجلس شورای اسلامی حضرت امام (ره) شرایط کاندیدای انتخاباتی (نمایندگان) را این طور بیان می فرمایند: مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که متعبد به اسلام وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسؤولیت کنند و طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج دیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله – باشند و افرادی را که طرفدار اسلام سرمایه داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان و در یک کلمه، اسلام امریکایی هستند طرد نموده و به مردم معرفی نمایند.
بنابر این نماینده شایسته کسی است که نمایندگی را راهی برای نیل به پست و مقام قرار ندهد هدف، خدمت به اسلام و انقلاب و رفع گرفتاری های محرومین جامعه باشد و مصالح نظام اسلامی را بر مصالح شخصی و جناحی مقدم بدارد .
حضرت امام در وصیتنامه خود بخشی از شرایط وکلای مجلس را اینگونه ترسیم می نمایند:
ملت در هر دوره از انتخابات وکلاء دارای تعهد به اسلام و جمهوری اسلامی که غالبا متوسطین جامعه و محرومین می باشند و غیر منحرف از صراط مستقیم به سوی غرب یا شرق و بدون گرایش به مکتبهای انحرافی و اشخاص تحصیل کرده و مطلع بر مسائل روز و سیاست های اسلامی به مجلس بفرستند.
ملاکهای انتخاب اصلح از دیدگاه مقام معظم رهبری
نماینده مجلس باید به اسلام، جمهوری اسلامی و قانون اساسی اعتقاد داشته باشد.
وکیل مجلس باید متعهد به قوانین اسلام و داداری حسن سابقه باشد.
نماینده مردم در مجلس باید خدمتگذار مردم دلسوز طبقه ضعیف باشد.
یکی از صفات نماینده مجلس، آراستگی اخلاقی و حسن خلق است.
کسی که به مجلس میرود باید مثل مرحوم مدرس شجاع باشد.
نماینده مجلس باید اهل تقوا و معنویت باشد نه اهل دنیا.
نماینده مجلس نباید مخالف نظام و قانون اساسی باشد.
وکیل مجلس باید به طور واقعی به دنبال راه و خط امام باشد، باید بفهمد که امام به دنبال چه بود؟
نماینده ساکت و راکد به درد نمیخورد، نماینده باید فعال و، پرتحرک و برنامه ریز باشد.
اگرکسی در مقابل دشمن مرعوب است نماینده مردم درمجلس شد، واویلاست.
آدمی اگر دارای فساد مالی یا اخلاقی، عقیدتی یا سیاسی باشد، به درد مجلس نمیخورد.
کسی شایسته نمایندگی است مجلس را سنگری برای دفاع از اسلام و انقلاب در برابر دشمن بداند.
نماینده مردم در خانه ملت باید طعم فقر را چشیده باشد تا مدافع پابرهنگان باشد.
اگر نماینده ای در دل خود به آرمانهای حضرت امام (ره) اعتقادی نداشته باشد، اشغال این پست برای او حرام است.
یکی از صفات نماینده اصلح این است که از مسائل سیاسی روز اطلاع کافی داشته بهشد.
کسی که میخواهد نماینده مردم باشد نباید اهل سوءاستفاده باشد.
وکیل این ملت انقلابی، مؤمن و شجاع باید انقلابیترین، مؤمنترین و شجاعترین مردم باشد.
نماینده ملت باید دارای بصیرت سیاسی باشد.
مرفهین بی درد به درد مجلس نمیخورند.
باید جلوی نماینده ای که میخواهد با پول خرج کردن به مجلس برود را گرفت.
معیارهای انتخاب اصلح از دیدگاه امام خمینی (ره)
حضور همگانی مردم در پای صندوقهای رأی و دقت آنان در انتخاب نمایندگانی صالح و با تقوا و معتقد به نظام و ولایت فقیه، راهکاری برای پاسداری ارزشها و بقای حکومت دینی است. مردم باید در این امتحانهای بزرگ الهی، برای ماندگاری دین و نظام، پا به عرصه دفع خائن و انتخاب خادم درستکار بگذارند و در این میدان، رضای خداوند را بر رضای خویشتن مقدم دارند؛ تا همچنان ضامن ترویج فرهنگ اسلام عزیز و نفی سلطه جهانخواران و مستکبران شوند! از این رو امام بزرگوارمان در پایان عمر شریف خود فرمودند: “من در ایام آخر عمر با امیدواری کامل و سرافرازی از نبوغ شما به سوی دار رحمت حق کوچ میکنم. سرفرازی و مباهات آنگاه به حد کمال خواهد رسید که در ا نتخابات مجلس شورای اسلامی، چون انتخابات ریاست جمهوری، کمال رشد انسانی - اسلامی خودتان را نشان دهید.”
شما ای ملت عزیز که برای خدا و جلب رضای او به پا خاستید و با تأیید و توفیق ذات مقدسش به پیروزی معجزه آسا رسیدید، اکنون نیز در این مرحله که مقام امتحان است، کوشش کنید که مصالح اسلام و کشور اسلامی را فدای منافع شخصی یا گروهی نکنید. من انتظار دارم که وحدت کلمه خود را حفظ و در انتخاب وکلای خود رضای حق را بر رضای خود مقدم دارید. زمانی این رضایت حاصل میشود و همه مرضی خداوند عزیز میگردیم که معیارهای انتخاب اصلح را مد نظر قرار دهیم و نمایندهای را برگزینیم که دارای ویژگیهای ذیل باشد، که امام بزرگوارمان همواره بر آن پای میفشردند:
“اشخاصی که انتخاب میکنید، سوابقشان را مطالعه کنید… در زمان سابق چه جور بودند، در زمان انقلاب چه جور بودند، از اول انقلاب تا حالا چه جور بودند و سوابق خانوادگیشان چه هست، عقایدشان چه هست و مقدار معلوماتشان چه هست.".
افرادی را انتخاب کنید که متعهد به اسلام شرقی و غربی نباشند، بر صراط مستقیم انسانیت و اسلامیت باشند.
“کسانی را که انتخاب میکنید، باید مسایل را تشخیص دهند، نه از افرادی باشند که اگر روس یا امریکا یا قدرت دیگری تشری زد، بترسند؛ باید بایستند و مقابله کنند.”
“مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانی رای دهند که… طعم تلخ فقر را چشیده باشند و در قول و عمل مدافع اسلام پا برهنگان زمین… و مدافع اسلام ناب محمدی (ص) باشند.”
“باید اشخاص امین و صادق در مجلس شورا بروند که مقررات شما را بر طبق خواستههای خدای متعال پیاده کنند.”
“سرنوشت اسلام و کشور خود را به دست کسانی دهید که به اسلام و جمهوری اسلامی و قانون اساسی معتقد و نسبت به احکام نورانی الهی متعهد باشند و منفعت خود را بر مصلحت کشور مقدم ندارند.”
“انتخاب اصلح برای مسلمین، یعنی انتخاب فردی که تعهد به اسلام و حیثیت آن داشته باشد، و همه چیز را بفهمد و چون در مجلس، اسلام تنها کافی نیست، بلکه باید مسلمانی باشد که احتیاجات مملکت را بشناسد و سیاست را بفهمد و مطلع به مصالح و مفاسد کشور باشد و ممکن است به شما و گروه شما هم مربوط نباشد، که اگر اصلح را انتخاب کردید، کاری اسلامی میکنید و این محکی است برای خودتان که تشخیص بدهید انتخاب برای اسلام است یا برای صلاح خوتان.”
بنابراین اگر انتخاب، برای اسلام باشد، در این صورت، رضایت حق را بر رضای خویش مقدم داشتهایم و سعادت دو سرا و کمال خود را تدارک دیدهایم؛ و حافظ و نگهبان جمهوری اسلامی ایران گشتهایم.
هدف خودسازي:
اکنون که معناي قرب انسان به خداوند کاملا روشن شد مي توانيم بگوييم: هدف خودسازي قرب و نزديکي مظهري انسان به خداوند و خداگونه شدن است. خداي متعال انسان را به صورت خويش زيبا و کامل آفريد. ان الله خلق آدم علي صورته. (عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1 ص 82.) و او را خليفه خود در زمين قرار داد. و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة. (بقره, 30) به خاطر همين ملائکه بر او سجده کردند, قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس. ( بقره, 34) و براي او فراوان پيامبران فرستاد با کتاب هاي آسماني, تا اين خداگونگي را از مرحله استعداد به فعليت درآورند و انسان آينه تمام نماي خدا در روي زمين گردد.
بنابراين خودسازي, روش خدايي شدن يا خداگونه شدن انسان (صبغه الله و من احسن من الله صبغه) و فعليت بخشي به استعداد خليفه اللهي است که از طريق مبارزه با نفس و توحيد و خدامحوري حاصل مي شود.
انسان مانند بطري اي مي ماند که ابتدا پر از هوا است و بايد در طي مراحل خودسازي و تهذيب نفس, آن را از خدا پر کند و هواي نفس را از وجود خويش تخليه نمايد. خودسازي چنين هويتي دارد. پرکردن خود از خدا و خالي شدن از هر چه غير خدايي است.
خودسازي تلاش براي خدايي شدن انسان است، عمر انسان اگر در اين مسير هزينه نشود, خسارت خواهد بود, ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات. انسان در زيانکاري است, مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. (عصر, 2و3)
اصولا تمام زندگي فرصتي است براي قرب انسان به خداوند و ظهور هر چه بيشتر خدا در انسان. هدفي که منظور نظر دين و اولياي الهي است, ساختن انسان خدايي است. هر مکتبي الگوي خاصي را براي انسان سازي معرفي مي کند, الگويي که اديان توحيدي معرفي مي کنند, انسان خدايي است، يعني کسي که نفسانيت را به فراموشي سپرده و بنده خدا شده است.
تمامي پيامبران و رهبران ديني براي قرب انسان به خداوند تلاش کرده اند. آنها به هر چيزي که دعوت کرده اند مانند دانش, عدالت, اخلاق و معنويت, همه براي اين بوده است که از انسان موجودي خدايي بسازند.
براي خداگونه شدن و قرب به خداوند بايد انسان محور تمام زندگي, تصميم گيري ها و انديشه هاي خودش را خداوند و خدايي شدن قرار دهد. به طور مثال سخن اش خدايي شود, يعني درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگويد، نگاهش خدايي باشد, خدا پسند باشد به چهره هاي خداگونه بنگرد و به چيزي که خداوند راضي نيست, نگاه نکند. خدايي بيانديشد, يعني به خدا بيانديشد و براي شناخت حقيقت هستي تلاش کند و براي خدا فکر و انديشه اش را به کار بياندازد و نيز خداگونه عمل کند. انبياي الهي اينطور بودند, تمام فکر و ذکر آنها خدا بود. مثل اينکه انسان هاي الهي جز خدا و رابطه با او, شناخت و عبادت او, دعوت به او و جهاد در راه او, کار ديگري در اين جهان نداشتند.
نمونه هاي اينگونه افراد که از آنان به عنوان مرد خدا, ولي خدا, سالک و عارف ياد مي شود, فراوان اند, ولي ما در اين زمان با يک نمونه آشکار روبرو هستيم و آن امام خميني (رض) است. مردي که خداي متعال تمام وجود او را احاطه کرد بود و به تمام اعضا و جوارح و جوانح او نفوذ و سرايت داشت و مي توان گفت خداوند تمام کشور وجودش را تصرف کرده بود و حرف و انديشه و عملش همه خدايي شده و در حقيقت فاني در خدا و غرق در درياي حقيقت الهي گشته بود.
ارزش هر کسي هم در آستان توحيد به اين است که خداوند در او نفوذ کند. به هر مقدار که خدا در انسان ظهور و سريان پيدا کند, آن انسان به همان مقدار ارزش پيدا مي کند. ارزش اولياي خدا به حضور خدا در آنها است, به ظهور خداوند در آينه وجود آنها است. تقرب انسان به خداوند هم به همين معناي خدايي شدن و خداگونگي انسان از طريق ظهور کمالات الهي در او است.
هدف خودسازي:
اکنون که معناي قرب انسان به خداوند کاملا روشن شد مي توانيم بگوييم: هدف خودسازي قرب و نزديکي مظهري انسان به خداوند و خداگونه شدن است. خداي متعال انسان را به صورت خويش زيبا و کامل آفريد. ان الله خلق آدم علي صورته. (عيون مسائل نفس و شرح آن ، ج 1 ص 82.) و او را خليفه خود در زمين قرار داد. و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة. (بقره, 30) به خاطر همين ملائکه بر او سجده کردند, قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس. ( بقره, 34) و براي او فراوان پيامبران فرستاد با کتاب هاي آسماني, تا اين خداگونگي را از مرحله استعداد به فعليت درآورند و انسان آينه تمام نماي خدا در روي زمين گردد.
بنابراين خودسازي, روش خدايي شدن يا خداگونه شدن انسان (صبغه الله و من احسن من الله صبغه) و فعليت بخشي به استعداد خليفه اللهي است که از طريق مبارزه با نفس و توحيد و خدامحوري حاصل مي شود.
انسان مانند بطري اي مي ماند که ابتدا پر از هوا است و بايد در طي مراحل خودسازي و تهذيب نفس, آن را از خدا پر کند و هواي نفس را از وجود خويش تخليه نمايد. خودسازي چنين هويتي دارد. پرکردن خود از خدا و خالي شدن از هر چه غير خدايي است.
خودسازي تلاش براي خدايي شدن انسان است، عمر انسان اگر در اين مسير هزينه نشود, خسارت خواهد بود, ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات. انسان در زيانکاري است, مگر کساني که ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند. (عصر, 2و3)
اصولا تمام زندگي فرصتي است براي قرب انسان به خداوند و ظهور هر چه بيشتر خدا در انسان. هدفي که منظور نظر دين و اولياي الهي است, ساختن انسان خدايي است. هر مکتبي الگوي خاصي را براي انسان سازي معرفي مي کند, الگويي که اديان توحيدي معرفي مي کنند, انسان خدايي است، يعني کسي که نفسانيت را به فراموشي سپرده و بنده خدا شده است.
تمامي پيامبران و رهبران ديني براي قرب انسان به خداوند تلاش کرده اند. آنها به هر چيزي که دعوت کرده اند مانند دانش, عدالت, اخلاق و معنويت, همه براي اين بوده است که از انسان موجودي خدايي بسازند.
براي خداگونه شدن و قرب به خداوند بايد انسان محور تمام زندگي, تصميم گيري ها و انديشه هاي خودش را خداوند و خدايي شدن قرار دهد. به طور مثال سخن اش خدايي شود, يعني درباره خدا و صفات خدا و مظاهر خدا و به خاطر خدا سخن بگويد، نگاهش خدايي باشد, خدا پسند باشد به چهره هاي خداگونه بنگرد و به چيزي که خداوند راضي نيست, نگاه نکند. خدايي بيانديشد, يعني به خدا بيانديشد و براي شناخت حقيقت هستي تلاش کند و براي خدا فکر و انديشه اش را به کار بياندازد و نيز خداگونه عمل کند. انبياي الهي اينطور بودند, تمام فکر و ذکر آنها خدا بود. مثل اينکه انسان هاي الهي جز خدا و رابطه با او, شناخت و عبادت او, دعوت به او و جهاد در راه او, کار ديگري در اين جهان نداشتند.
نمونه هاي اينگونه افراد که از آنان به عنوان مرد خدا, ولي خدا, سالک و عارف ياد مي شود, فراوان اند, ولي ما در اين زمان با يک نمونه آشکار روبرو هستيم و آن امام خميني (رض) است. مردي که خداي متعال تمام وجود او را احاطه کرد بود و به تمام اعضا و جوارح و جوانح او نفوذ و سرايت داشت و مي توان گفت خداوند تمام کشور وجودش را تصرف کرده بود و حرف و انديشه و عملش همه خدايي شده و در حقيقت فاني در خدا و غرق در درياي حقيقت الهي گشته بود.
ارزش هر کسي هم در آستان توحيد به اين است که خداوند در او نفوذ کند. به هر مقدار که خدا در انسان ظهور و سريان پيدا کند, آن انسان به همان مقدار ارزش پيدا مي کند. ارزش اولياي خدا به حضور خدا در آنها است, به ظهور خداوند در آينه وجود آنها است. تقرب انسان به خداوند هم به همين معناي خدايي شدن و خداگونگي انسان از طريق ظهور کمالات الهي در او است.
دستورالعمل اخلاقي:
1- بهرهگيرى از ثقل اكبر و قرآن كريم و انس با آن. چه اين كه هم تلاوت و حفظ قرآن به انسان نورانيت بخشيده و معنويت مىدهد و هم آشنايى با معارف آن (هركسى در حد خودش حتى در حد ترجمه) موجب رشد روحى مىباشد.
2- بهرهگيرى از ثقل اصغر و ائمه هدا(ع) و توسل به ايشان با حضور در مجالس ذكر اهل بيت, سخنراني, درس اخلاق و مراسم مذهبي كه مي تواند به صفاي باطن شما كمك نمايد. بايد توجه داشت كه توسل به حضرات معصومين(ع) هم خود توجه به حق تعالى و عالم ملكوت است و هم زمينه ساز بهرهگيرى بيشتر از فيض ربوبى و كسب توفيقات بيشتر.
3-دائمالوضوء: سعى كنيد هميشه باوضو باشيد.
4-روزه گرفتن: روزه گرفتن قواى حيوانى و شهوانى انسان را تضعيف مىكند اگر قواى شهوانى ضعيف گشت قهرا فكر گناه هم كمرنگ مىشود. عن ابى جعفر(ع) قال: «اذا شبع البطن طغى؛ هرگاه شكم پر شود طغيان مىكند، (المحجةالبيضاء، ملا محسن فيض كاشانى، ج 5، ص 150). مفهومش اين است اگر شكم بر نشود طغيان نمىكند و بهترين قسم جوع و گرسنگى همان روزه گرفتن است.
تذكر اين نكته بسيار ضرورى است كه اولاً: روزه نبايد براى بدن ضررى داشته باشد وگرنه شرعا حرام است. ثانيا: براى كارهاى روزمره مخل نباشد. ثالثا: اگر نه مضر بود ونه مخل فقط روزهاى دوشنبه و پنجشنبه باشد نه بيشتر ولى در هر صورت اگر براى روزه گرفتن عذرى است خوردن غذاهاي محرك و داراي كالري زياد، مانند خرما، پياز، فلفل و غيره را به حداقل برسانيد و مورد بعدى يعنى ورزش دو برابر شود.
5- ورزش: هر روز ورزش لازم است البته آن ورزشهايى باشد كه براى بدن ضررى ندارد مثل نرم دويدن و نرم طناب زدن و انجام حركتهاى كششى و اگر براى روزه گرفتن عذرى هست زمان ورزشى دوبرابر شود مثلاً از بيست دقيقه به چهل دقيقه افزايش يابد.
6- فكر مرگ وزيارت اهل قبور: اين يكى ديگر از چيزهاى بسيار مفيد است كه فكر گناه را يا از بين مىبرد و يا كم مىكند كه اين به شدت و ضعف فرو رفتن در فكر مرگ بستگى دارد اگر انسان با اين واقعيت انس بگيرد و مردن را باور دل سازد نقشى سازنده و بالا برنده دارد. قال اميرالمؤمنين على(ع): «اذكروا هادم اللذات و منغص الشهوات و داعى الشتات؛ ياد كنيد (مرگ را) درهم كوبنده لذات را و تيره و تلخ كننده شهوات را و دعوت كننده جدايىها را»، (الغرر والدرر، باب الموت، به نقل از سرالاسراء، استاد على سعادتپرور، ج 2، ص 159).
ياد مرگ دل را از تعلق به شهوات جدا مىسازد و انسان را از گناه و فكر گناه باز مىدارد آنچه كه بسيار مهم است اين است كه اولاً اين فكر هر روز و مستدام باشد اگر شبانهروزى نيمساعت باشد كافى است ثانيا در مكان خلوتى باشد مخصوصا اگر آن مكان خلوت خود محيط قبرستان باشد به هر گونه كه اين فكر در مرگ با جان عجين شود و باور دل گردد بسيار مطلوب است مثلاً يكى از كيفيتهاى فكر در مرگ را يكى از بزرگان چنين مىفرمود: تمام خاطرات تلخ و شيرين گذشته را در حد امكان مثل يك فيلم از ذهن بگذراند و به خود بباوراند كه همه اينها گذشت و چند روز باقى مانده عمر هم مىگذرد لحظات جان دادن، وقتى كه خويشان و نزديكان را رها مىسازد و از تمام تلخ و شيرينىها وداع مىكند و… همه و همه را به خوبى تأمل كند تا دل بلرزند و چشم بگريد.
7- هيچگاه خالي از مطالعه نباشيد. اگر كسي بخواهد در اين راه ثابت قدم بماند بايد دائما بر آگاهي و ايمان خود بيافزايد. توصيه مي كنيم كه سير مطالعاتي داشته باشيد و در حوزه هاي زيل مطالعه نماييد:
در اين زمينه ر.ك:
1-گناه شناسي/ محسن قرائتي.
2-گناهان كبيره/ شهيد دستغيب.
3- شهيد دستغيب، قيامت و قرآن (تفسير سوره طور)
4-كتابهاي شهيد مطهري (ره)
5- محجه البيضاء
6- جامع السعادات
7- علم اخلاق اسلامي
8- اسرار الصلاه امام خميني (ره )
9- نقطه هاي آغاز در اخلاق اسلامي.
10-عوامل كنترل غرائز در زندگي انسان، حسين مظاهري،انتشارات مؤسسه نشر و تحقيقات ذكر.
موفق و مؤيد باشيد
هواي نفس چيست و چگونه مي توانيم با آن به مقابله برخيزيم؟
دريچه سعادت و راه ورود به بهشت برين پا بر گرده نفس و اميال نفساني گذاشتن است. اميد است كه با ياري خداوند متعال در اين امر مهم همه ما موفق باشيم .
امام علي(ع) ميفرمايند: با سعي و مجاهدت فضايل اخلاقي را به نفس سركش خود تحميل كن، زيرا خواهش طبيعي بشر بر شهوات و رذايل اخلاقي است. «اكره نفسك علي الفضائل فان الرذائل انت مطبوع عليها»[هداية العلم في تنظيم غررالحكم سيد حسين شيخ الاسلامي ص483]
«كمال انسان»
معيار ارزش و خوب بودن هر چيزي, كمال موجود در آن است. به طور مثال، يك درخت ميوه وقتي بيشترين ملاك ارزش را خواهد داشت كه بهترين ميوه را بتواند بدهد. يك خانه و يا ماشين نيز هنگامي از بيشترين ارزش برخوردار مي شوند، كه آسايش انسان را بيشتر فراهم مي كندكند. آدمي نيز از اين امر مستثني نيست، به اين بيان كه ملاك ارزش و خوبي انسان نيز كمال لايق او است. كمالي كه از طريق نزديك شدن به خداوند بدست مي آيد. و اصولا كمال انسان در همين ارتباط با خداست و طبق گفتار معصومين (ع) مانع اين ارتباط و كمال ،گناه و معصيت الهي است و البته منشاء گناه و نافرماني هم، هوي و هوس و پيروي از نفس اماره مي باشد.
«هوس چيست؟»
يك بطري ابتدا هوا دارد و وقتي شما در آن آب مي ريزيد, به هر مقدار كه آب وارد آن مي شود, هوايش خالي مي گردد. انسان نيز مانند بطري اي مي ماند كه ابتدا با هوا و نفسانيت پرشده است و بايد در طول عمر با خودسازي ،خود را از خدا پر كند تا هوايش خالي گردد.
زياده روي در غرايزي مانند شهوت و غضب و ميل نفس و خواهش دل به كامراني و گناه را هوي و هوس نامند. از نظر فلسفي نفس شاني از روح انسان است كه مديريت قواي نفساني مانند شهوت و غضب، تن و جنبه هاي طبيعي انسان را به عهده دارد. بايد دانست كه در مديريت نفساني طبيعيت انسان، غرايز نقش به سزايي دارند و نفس با استفاده از غرايز است كه كشور تن آدمي را اداره مي كند. اما در اغلب موارد به دليل افزون خواهي نيروهاي نفساني و تمايل به افراطي گري آدمي دچار شهوت و غضب مفرط و خواسته هاي افراطي در راستاي كاميابي و لذت طلبي و راحت خواهي مي شود، كه به آن هواي نفس اطلاق مي گردد.
از نظر قرآن كريم نفس داراي مراتبي است. پايين ترين مرتبه نفس به نفس اماره، يعني نفسي كه به بدي ها امر مي كند، گفته مي شود. در نتيجه مي توان گفت: هوا به معناي خواسته است و پيروي از هواي نفس؛ يعني تبعيت از خواسته هاي افراطي نفس اماره.
هواي نفس از آن جهت مذموم است كه زمينه ساز انواعي از انحرافات عملي و اخلاقي و اجتماعي و حتي پديد آمدن بيماري هاي رواني و بدني براي انسان مي شود و آدمي را به وادي گمراهي و ظلم و گناه و خروج از ربقه انسانيت و ايمان سوق مي دهد.
مي توان گفت: هواي نفس به هر عمل و رفتار، ظاهري و باطني گفته ميشود كه در جهت مخالف خواسته و اراده خداوند متعال باشد. ما يك خواسته هايي داريم و خداوند هم خواسته هايي. اگر خواسته ما مطابق خواسته خدا نباشد, مي شود هواي نفس و خواسته هاي نفساني. غفلت ازياد خدا، فراموش كردن نعمتها، نيكيها، حكومت واقتدار الهي و پيروي از شيطان و شيطان صفتان، افراد و تفريط در اعمال و رفتار، برخي از مصاديق پيروي از هواي نفس ميباشد. خداوند متعال در سوره كهف با اشاره به اين نكته ميفرمايد: وَ لا تُطِعْ مَنْ اَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتّبَعَ هَواهُ وَ كانَ اَمْرُهُ فُرُطاً; } اي رسول ما! از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن ؛ همانها كه از هواي نفس پيروي ميكردند و كارهايشان از روي افراط و تفريط است.
لذا در قرآن پيروي از هوي نفس مورد نكوهش و مذمت قرار گرفته است و كساني كه از هوي و هوس پيروي نمي كنند مورد ستايش و تشويق پروردگار متعال قرار گرفته اند: «وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى؛ و اما كسى كه از ايستادن در برابر پروردگارش هراسيد و نفس خود را از هوس باز داشت. پس جايگاه او همان بهشت است». (سوره نازعات، آيه 41)؛ (بهاء الدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، ج 2، ص 2358)
در روايات اهل بيت (ع) نيز روايات متعددي پيرامون خطر هواي نفس و لزوم مخالفت با هوس ها وارد شده است بنابراين شهوت و افراطي گري در خوردن، سخن گفتن، خوابيدن، نگاه كردن به نامحرم، شهوت جنسي، خشم و عصبانيت بي مورد و لذت طلبي مفرط از مواردي هستند كه بايد با آنها مبارزه كرد.
براي مبارزه با انحراف غريزه شهوت از مسير اعتدال چند راهكار عملي پيشنهاد ميكنند:
1- ترك زمينه گناه: اين خود زيرمجموعهاى دارد كه مهمترين آن عبارت از است:
* كنترل چشم: نگاه به نامحرم, گذرگاه ورود به منجلاب انحرافات و فساد جنسي است. نگاه هاي آلوده، تخم شهوت را در دل بارور ساخته، صاحبش را به فتنه، انحراف و گناه مبتلا مي كند. حضرت امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمود: چشم چراني، تخم شهوت را در دل مي كارد و چنين كاري براي نگاه كننده كافي است كه منشأ فتنه گردد.
ز دست ديده و دل هر دو فرياد
هر آن چه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش ز فولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد
از اين رو قرآن دستور مي دهد از چشم مراقبت شود و همين طور رها نباشد«قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ ؛ به مؤمنان بگو: چشمهاى خود را از نگاه به نامحرم فرو گيرند»[ نور/31] كه اگر آن را رها كرديد شما را بلافاصله در شهوات رها و غرق خواهد كرد. امام صادق(ع) مىفرمايد: «نگاه به نامحرم، تيرى از تيرهاى مسموم شيطان است و چه بسا يك نگاهى كه حسرتى طولانى بر جاى گذارد».[. بحار، ج 101/40]
كاش اين گونه بود كه با ديدن چشم سير مي شد، اما هر چه بيشتر مي بيند بي تاب تر و حريص تر مي شود، گو سيري ناپذير است، تا مگر صاحب خود را به هلاكت اندازد. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:« چيزي در بدن كم سپاس تر از چشم نيست، خواسته اش را ندهيد كه شما را از ياد خدا باز مي دارد».[ بحارالانوار، ج 101، ص 35] مگر مي شود با نگاه هاي دنباله دار شهوت خود را كنترل كرد؟
تا كه هيزم مىنهى بر آتشى- كى بميرد آتش از هيزم كشى
دقيقا بايد مواظب چشم خود بود كه مبادا به نامحرم و كلاً هر آنچه كه شهوتانگيز است،اعم از نگاه كردن به تصاوير و فيلمهاي تحريك كننده و لباس جنس مخالف، نگاه شود. عن الصادق(ع): «النظر سهم من سهام ابليس مسموم و كم من نظرة اورثت حسرة طويله؛ نظر دوختن تيرى مسموم از تيرهاى ابليس است و چه بسا نگاهى كه حسرت درازمدتى را (در دل) به ارث بگذارد»، (سفينةالبحار، شيخ عباسى قمى، ماده نظر).
تا حد امكان انسان از حضور در مجالس مختلط يا برخورد با نامحرم پرهيز نمايد.
* كنترل گوش: بايد از شنيدنىهايى كه ممكن است به حرام منجر شوند و زمينهساز حرام هستند پرهيز شود. مانند نوار موسيقى، صداى شهوتانگيز نامحرم و…
* ترك مصاحبت با دوستان ناباب: دوستانى كه باعث مىشوند انسان مزه گناه را مزمزه كند، در واقع دشمن هستند و بايد از آنها پرهيز كرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده: «النهى عن مصاحبة خمسة و محادثتهم و مرافقتهم فى طريق و هم الكذاب والفاسق والبخيل والاحمق والقاطع لرحمه؛ حضرت از همراهى و سخن گفتن و رفيق بودن با پنج كس را نهى فرموده: كذاب، گناهكار، بخيل، احمق و كسى كه قطع رحم كرده است»، (همان، ماده صحب).
البته اينها از مهمترين زمينههاى گناه هستند كه بايد ترك شوند ولى كلاً هر چيزى كه زمينه گناه را فراهم مىكندبايد ترك شود.
2- ترك فكر گناه: ترك زمينه گناه سهم به سزايى در ترك فكر گناه دارد ازاينرو هر چه بيشتر و دقيقتر زمينه گناه ترك شود فكر گناه كمتر به سراغ انسان مىآيد. اين فكر گناه است كه شوق در انسان ايجاد مىنمايد و بعد از شوق ارادهى عمل سپس خود گناه محقق مىشود، مسلما تا اراده و شوق و ميل نسبت به كارى نباشد انسان مرتكب آن كار نمىگردد. لذا افكار جنسي را كه به ذهنتان خطور ميكند بلافاصله با ذكر خدا و ياد آسيبهاي معنوي گناه از ذهن خود دور سازيد.
3- دوري از محيطهاي آلوده و ناسالم
يكي از علل و عوامل انحرافات جنسي و به طور كل انحرافات اخلاقي، محيط آلوده و محركهاي شهواني است. محيط از طريق وارد نمودن عناصر محرك در گرايشهاي انحرافي، منجر به طغيان غريزة جنسي در جوان ميشود. مسايلي از قبيل بدحجابي، روابط ناسالم و آزاد دختر و پسر، برخي از سريالهاي تلويزيوني و فيلمهاي خارجي و هم چنين استفادة نادرست از اينترنت در تحريك شهوت و غريزة جنسي جوان مؤثر است شايد براي برخي زا نوجوانان يادآوري و تذكر مسايل ديني و اخلاقي چيزي بيهوده و غير ضروري تلقي شود، زيرا آنها نه در فكر سلامت خويش هستند و نه مسايل اخلاقي و ديني را ميپذيرند، اما براي شما كه روحية مذهبي قوي داريد و همين مسأله باعث شد تا نگران آيندهتان باشيد، گفتن اين مسايل مهم و ضروري است. اگر واقعاً ميخواهيد از جوانيتان به خوبي استفاده كنيد و در راه درست و سالم گام برداريد، سعي كنيد از محيطهاي آلوده و ديدن عوامل تحريك كننده، جداً پرهيز نماييد.