حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


«إعلموا أنّما الحیاتُ الدنیا لَعبٌ و لهوٌ و زینةٌ و تفاخرٌ بینکم!» (حدید۲۰)
در حوزه مسائل مالی در سبک زندگی یا همان عقل معاش، حضرت امیر سلام الله علیه، دو عامل مهم را موجب هلاک آدمی بیان فرموده اند : یک) خَوفُ الفَقر، دو) طَلَبُ الفَخر
عامل اول؛ این ترس از بی پولی و فقیر شدن است که موجب خسیسی میشود. چنین آدم مبتلایی، انفاق نمی کند، هدیه نمی دهد، برای اهل و عیال خرج نمی کند و تمایلش به انداختن و سپردن مال به حساب های با سود بیشتر و غیره بیشتر می شود تا لذت بردن از اصل زندگی؛ واقعا زندگی بدون سخاوت، بدون اعتماد به خدای رزّاق و مهربان یعنی زندگی ای دور از سخاوت و آرامش؛ یعنی ابتلای به بخل و حرص و طمع و ترس و ترس و ترس.
هرچند حساب فقیر از این ماجرا جداست و در نگاه حاکمیتی اسلام این وظیفه حکومت است که با فقر و بی عدالتی مقابله کند اما مهم این است که انسان پول دار خسیس وضعش بهتر از انسان بی پول نیست. البته اگر بی پولی سخاوتمند باشد بی شک رزق و روزی او افزون می شود و نمونه های بسیاری را دیده ایم.
اما عامل دوم که فخرجویی و افتخارطلبی است، نیز مهلک آرامش و رفاه است.
هرچند به ظاهر، شخص از رفاه برخوردار است اما واقعیت این است که رفاه با تجمل فرق می کند! تجمل؛ رفاهِ ظاهری، الکی و تقلبی است. رفاه نیست! سادگی و آسانی نیست! معذب بودن است به عذاب چشم و هم چشمی و مراعات کردن های نابجا و اطاعت از قوانین “فخر فروشی".
در مراحل مختلفِ پز دادن و تفاخر، از فخرخواهی تا فخر فروشی دقیقا این همان “اصل زندگی” است که زیر پایِ “نظر مردم” و “مُد” و “مسابقه ها و رقابت های نابخردانه” لگدکوب و پامال می شود.
چه مصیبتی از این بدتر که آدمی، آزاد نباشد و برای دیگران زندگی کند؟! آن هم دیگرانی که عقل سالمی ندارند و اگر دارند از آن بی بهره اند؛ لهم قلوب لا یفقهون بها. دیگرانی که همین نقص عظیم برایشان بس که “عقل شان به چشم شان است!”
همان دیگرانی که فقط مترصد عیبجویی و بدگویی از آدم هستند؛ آدم نادان فرمان و کنترل رفتارش را به دست پسند و سلیقه آنها می دهد!
به راستی که مولایمان چه نیکو فرمودند: هیچ حماقتی بزرگتر از تفاخر نیست! (لا حمقَ أعظمُ من الفخر)
به هرحال امروزه یکی از بزرگترین مصائب سبک زندگی ما ایرانی ها تفاخر است. می دانید که یک دست صدا ندارد پس اگر شما مخاطبین گرامی که اهل دانش و خرد هستید و دلسوز این فرهنگ، اصل تفاخر را پیوسته و مکرر و آشکارا تقبیح نکنید، این بازی های احمقانه با این همه اسراف و تبذیر، آسیب های جبران ناپذیری به فرهنگ و اقتصاد و سلامت اجتماعی جامعه ما می زند.
❇️ مزایای پوست چرب :
????درخشش و طراوت:
اگرچه به طور دائمی در حال شستن پوست چرب خود هستید و از درخشش همیشگی آن به ستوه آمدهاید. اما خوب است بدانید که این یک موهبت است که به صورت طبیعی در تمام طول روز پوست شما مرطوب و درخشان است و نیازی ندارید برای درخشش آن از کرمها و مرطوبکننده های گران قیمت استفاده کنید !
????ضد پیری :
به مرور زمان و همراه با نازک شدن لایههای درونی پوست ، پوست شما درخشش و جذابیت خود را از دست میدهد. اما خوب است بدانید که روند پیری برای پوست چرب آرامتر و آهستهتر از انواع دیگر است و پوست چرب به خاطر رطوبتی که دارد ، برای مدت طولانیتری جوان و پر طراوت باقی میماند و چین و چروک کمتری میخورد. از طرف دیگر، خطوط و چینهای پوستی ، روی پوست چرب دیرتر بروز میکنند و کمتر به نظر میآیند. به طور کلی باید گفت که پوست چرب جوانی و شادابی بیشتری دارد.
????قوی در برابر آب و هوای خشن:
غدد چربی در پوست چرب، ویتامین E (یک آنتیاکسیدان طبیعی) ترشح میکنند که به عنوان یک محافظ پوستی و اپیدرمی لایههای پوست عمل میکند. آب و هوای خشن و قرار گرفتن در معرض نور خورشید، آلودگی هوا و آب و هوای سرد ، تاثیر کمتری روی پوست افرادی با پوست چرب دارد . ترشح مداوم چربی از غدد، لایهای بر چهره فرد ایجاد میکند که به او کمک میکند تا در آب و هوای خشن نیز آسیب نبیند!
امام خميني هديه ي آسماني
«باري خميني عزيز ما را کيست که نشناسد و کيست که به شايستگي بشناسد ، الفاظ مرا تحمل آن نيست که آن حقيقت فاخر و آن گوهر نفيس را در خود بگنجاند »(رهبر معظم انقلاب اسلامي 1368/4/23 )
از آنجا که تحليل و کشف رموز شخصيت الهي امام رهگشاي حيات با عزت همه مومنان و آزادي خواهان جهان است :
همه بايد سعي کنند شخصيت امام خميني را با همان ابعاد عظيم به درستي شناسايي کنند .
در تحليل شخصيت امام خميني با نگاهي عميق به روح ملکوتي و افکار بلند و ويژگيهاي منحصر به فرد روحي و معنوي ايشان و آثار و برکات فراوان حيات طبيه ايشان بايد گفت :
صداي امام خميني براي مردم ايران حکم صداي خدا را داشت .در نظر ميليون ها انسان موحد :او دست خدا بر روي زمين و هديه ي آسماني و ملکوت براي خاکيان بود .
به نظر مي رسد دست کم دو قرن لازم است تا امام و تأثيري که ايشان در جامعه بشريت گذاشته دقيقاً ارزش يابي شود . سلوک معنوي و افکار متعالي و تقيد بي چون و چراي ايشان به دستورهاي شرع انور و تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام هر مسلمان منصفي را براين باور استوار مي ساخت که :گويي شخصيتي از شخصيت هاي آزمون بزرگ صدر اسلام (فتنه الکبري ) با معجزه اي به دنيا بازگشته تا پس از پيروزي امويان و به خون غلتيدن شهيدان اهل بيت عليه السلام سپاه علي عليه السلام را رهبري کند .
نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت بر مي خاست ؛مردمي که در طول چهارده قرن حماسه محمد (ص)زهرا (س)، حسين (ع) ، زينب (س) ، سلمان ، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه ها با روحشان عجين شده بود ، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند و علي (ع) و حسين (ع) را در چهره او ديدند و …
مردمي که سال ها اين آرزو را که در زمره ي ياران امام حسين (ع) باشند در سر مي پروراندند …به ناگاه خود را در صحنه اي اين چنين مشاهده کردند ، گويا حسين (ع) را به عينه مي ديدند …کربلا و حنين ، بدر ، احد ، تبوک و خيبر … را مي ديدند .گر چه امام خميني تجلي منحصر به فرد مبارزه طلبي اسلام در قبال استيلاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي غرب بود اما پيام امام قدس سره در ميان مسلمانان نه فقط شيعيان (بلکه ) در همه منطقه و جهان طنين افکند .
شخصيت الهي و پيام هاي معنوي حضرت امام (قدس سره )بسياري از پيروان ساير اديان و مذاهب را به شدت تحت تأثير خود قرار داد تا آنجا که در نظر برخي از تحليل گران و متفکران مسيحي او مسيح معاصر بود و دقيقاً اشعه صلابت و سازش ناپذيري عيسي بن مريم ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ بود .و برخي ديگر از مسيحيان از جمله اوربانافالاچي ، خبرنگار معروف ايتاليايي سخن از تأثيرپذيري شديد از مقام و عظمت و تحمل و بردباري شکوهمند امام خميني قدس سره و درک احساس عطيه و موهبت الهي در اولين ديدار با ايشان به ميان آورده اند .
امام رهبر منحصر به فردي بود که در اوج ناباوري تحليل گران بين المللي در حالي که دست اندرکاران و نظريه پردازان توسعه سياسي در غرب در دهه هاي 1960 و 1970 به طور کلي به تحولات سياسي و ديني در ايران و ساير کشورها بي اعتنا بودند با عقايد مذهبي که غرب آنها را کهنه و قرون وسطايي مي دانست جهان را تکان داد و شرق و غرب را لرزانيد و ميراثي برجاي گذاشت که هنوز زنده و فعال است .وي توانست اثر بزرگي در تاريخ جهان بر جاي بگذارد و بي ترديد جهانيان همچنان تحت تأثير انقلاب معنوي او قرار دارند .رهبر کبير انقلاب اسلامي که از صبر و استقامت محمدي (ص) ، زهد و عدالت علوي و تدبير حسني (ع) و توکل و شجاعت حسيني (ع) درس ها فرا گرفته و توشه ها به همراه داشت با تأييدات و عنايات خاصه حضرت ولي عصر (عج)در نزديک شدن انسان به خدا فصل جديدي را گشود و با حمايت مردم انقلاب اسلامي را که نقطه عطف مهمي در تاريخ قرن بيستم است ، به سرانجام پيروزمندانه اي رساند .
امام مفهوم فرهنگ فرمانبري جامعه را تغيير داد، ديوار ترس را شکست و مردم را به سوي چشمه پاک فطرت الهي هدايت کرد …او جهان بيني مذهبي را احيا و نور ايمان را روشن کرد و بزرگ ترين حماسه عظيم فداکاري عصر ما را به وجود آورد .
تأثير گذاري امام (عج)و انقلاب اسلامي بر حيات معنوي انسان معاصر آنچنان عميق و گسترده ارزيابي مي گردد که مي توان گفت :انقلاب امام خميني حتي سير تطوري انسان را تغيير داد .حضرت امام (قدس سره ) بسان آيينه شفافي بود که به بهترين وجه ممکن انوار خورشيد تابان پيامبر گرامي اسلامي (ص)و اوصياي طاهرين ايشان (ع)را بر بشريت تشنه معنويت قرن بيستم منعکس نمود .
او هم چون گلوله اي بود که از صدر اسلام شليک شده و بر قلب قرن بيستم نشسته بود .ايشان از گذشته آمده بود و در حال زندگي مي کرد ولي بيان گر و نمايان گر آينده بود .وي از جمله افرادي بود که خداوند سبحان علمي نافع و عقلي و جلوتر از زمان به وي اعطا کرده بود و به بيان ديگر او فراتر از زمان مي انديشيد و در بعد مکان نمي گنجيد در واقع بايد گفت :امام خميني قدس سره مبشر عصر جديد در ادوار زندگي بشريت اند که به نظر مي رسد در اين مرحله براي روحيه آشفته بشريت بيش از هر چيز به معنويت مورد نياز خواهد بود .
به برکت حضرت امام خميني (قدس سره )و انقلاب آسماني و پيام هاي قدسي او بار ديگر شکوفه هاي خداجويي و دين گرايي در بسترخشکيده جهان معاصر جوانه زد و نغمه ايمان گرايي و توحيد و خداپرستي در سراسر جهان طنين انداز گرديد (مثلهم في التوريه و مثلهم في الانجيل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الکفار ؛ مثل ياران رسول خدا درتورات و انجيل مانند زراعتي است که برون دهند بوته هاي خود را پس استوار کند ، تا سطبر گردد و بر پايه هاي خويش اند آنچنان که شگفت آورد کشاورز را ،تا به خشم آورد و به وسيله ي ايشان کفار را ).
اين روزها خيلي ها داعيه دار خط امام (ره) هستند اما به راستي خط امام (ره) كدامين خط است و ياران واقعي و راستين امام راحل چه كساني هستند؟ براي يافتن پاسخ اين سؤالات اساسي، مرور خلاصه اي از سخنان حجت الاسلام سيد حميد روحاني مفيد خواهد بود. اين سخنراني در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتي امير كبير انجام گرفته است.
*****
در اين مرحله بايد نخست خط امام را به درستي بشناسيم. ببينيم خط امام چيست تا مشخص شود كساني كه مدعي خط امام هستند تا چه حدي در اين قضيه راستگواند و درست مي گويند.
اول خودسازي
نخستين ويژگي حضرت امام از خود رستگي است. بزرگترين رمز حضرت امام اين بود كه از خود رسته بود. خود را نمي ديد. ببينيد از خود رسته و خود را نديدن در اين مرحله است كه خيلي دست و پا نمي زنيم كه به قدرت، شهرت و مقام برسيم. اما وقتي كه شهرتي باشد، قدرت باشد، بدش نمي آيد. بالاخره انسان است. انسان نمي تواند از اين مساله بگذرد. قدرت دوست داشتني است. شهرت دوست داشتني است. انسان خيلي وارسته اين است كه دنبال قدرت نرود اما اگر قدرت به او رو آورد استقبال مي كند. اما من مي خواهم اين ادعا را داشته باشم. كه امام به طور كلي از قدرت متنفر بود. هماني كه حضرت علي (ع) مي فرمايد. كه اين لنگه كفش پاره ارزشش از اين قدرت و مقام براي من بيشتر است. امام به اين مقام رسيده بود.
اما كساني كه دچار منيتند، براي يك دستمالي قيصريه را به آتش مي كشند، به خاطر اين كه باورشون اومده كه راي نياوردند، مي خواهند كل كشور به آتش كشيده شود. به ويرانه اي تبديل شود. انتخابات باطل شود. شايد در دوره ديگر با دوز و كلكي به قدرت برسند. اينها طرفدار خط امامند؟ خط امام اين است؟ آدمي كه يكپارچه شهوت قدرت او را گرفته نمي فهمد چه كار دارد مي كند چه مي گويد، در خط امام است؟ آقايي كه نامه سرگشاده به مقام معظم رهبري مي نويسد شروع مي كند از گذشته مي گويد، بله زماني من و شما و آقاي بهشتي را چنان مي گفتند چنين مي گفتند، به عنوان ركن اساسي انقلاب… يعني چي؟ يعني ارث و ميراث مي خواهم، يعني سهم من در اين انقلاب چيه؟ اين خط امامه؟ با منيت، با هواپرستي، با خودخواهي نمي توان پيرو خط امام بود. خط امام در مرحله اولش خودسازي است.
امام تابع ولايت فقيه بود
موضوع دوم در مورد خط امام پيروي از ولايت است. شايد بعضي گمان كنند امام از زماني كه به مقام مرجعيت و رهبري رسيدند مسأله ولايت براي ايشان مطرح شد. امام در زماني كه طلبه بودند به اين مسأله توجه داشتند. خيلي ها از ما سوال مي كنند كه چرا امام تا سال 1341 نهضت را شروع نكردند؟ علت العلل اين كه امام تا سال 41 نهضت خود را آغاز نكردند براي اين بود كه پيرو ولايت فقيه بودند و تا زماني كه آيت الله بروجردي در قيد حيات بودند، امام به خود اجازه نداد تا برخلاف رأي و نظر ايشان حركتي بكنند و قلمي بزنند و سخني بگويند. البته محضر ايشان مي رفتند و اعتراض مي كردند، انتقاد مي كردند، پيشنهاد مي دادند، اما وقتي در محضر ايشان خارج مي شدند نه سخني بر خلاف رأي ايشان بر زبان مي آوردند و نه اجازه مي دادند كه كسي به آن مرجع بزرگ اهانتي بكند، جسارتي بكند و طعنه اي بزند. انتخابات كه تمام شد مقام معظم رهبري فرمودند كه اعتراضات خود را از مسير قانوني پي گيري كنيد، كساني كه اين سخن رهبري را ناديده گرفتند خط امامي هستند؟
قرآن در مورد منافقين مي گويد كه آن ها بعضي از احكام خدا را قبول دارند و بعضي را قبول ندارند؛ آن چه به نفع آنهاست قبول دارند و آن چه به نفع آن ها نيست قبول ندارند. ما در مسائلي كه به نفع ما باشد بگوييم كه خط امامي هستيم و در آن جايي كه مغاير با منافع شخصي ماست ساز ديگري بزنيم. اين يك حركت منافقانه است. يك انسان سالم در ابتدا مي گويد كه من خط امام را قبول دارم و يا مي گويد من خط امام را دربست قبول دارم. نمي شود كه انسان خود را خط امامي بداند ولي برخلاف رأي و نظر رهبري حركتي انجام دهد. حتي كساني كه به قدرت مي رسند و غرور آن ها را فرا مي گيرد و نامه مقام معظم رهبري در مورد بعضي از افراد را ناديده مي گيرند به آن ها بايد هشدار داد كه در مسير خط ولايت استوار نيستند.
خط امام و رسانه هاي دشمن
سومين ويژگي امام اين است كه امام هيچ گاه با دشمنان نظام همصدا نشدند. هميشه سخن و پيام و نداي امام بر خلاف منافع دشمنان اسلام و ابرقدرت ها و حكومت هاي مقتدر جهاني بود. در شب 16 خرداد 42 راديوهاي بيگانه از جمله آمريكا، شوروي، آلمان، رژيم صهيونيستي و راديوهاي برخي از كشورهاي عربي يكصدا عليه امام حرف زدند.
حال امروز كه اين آقايان با اين رسانه ها هم صدا مي شوند و اين رسانه ها از اين افراد حمايت مي كنند و حتي راهنمايي مي كنند؛ منافقيني كه نامه فدايت شوم براي آن ها مي نويسند آيا منافقين و سلطنت طلب ها طرفدار خط امام شده اند و يا اين افراد از خط امام خارج شده اند كه مورد ستايش دشمنان اسلام قرار گرفتند. آيا منافقيني كه قاتلين علما و شهداي ما از جمله شهيد بهشتي و مطهري و شهداي محراب هستند آيا امروز طرفدار اين آقايان هستند و يا اين آقايان از خط امام منحرف شدند؟ جالب اين جاست كه نه تنها از اين ها حمايت مي كنند بلكه خط مي دهند و زمينه سازي مي كنند. در خط امام و در راه امام امكان ندارد كه اشتراكي با دشمنان اسلام و استكبار جهاني و صهيونيسم بين المللي باشد.
وطن خواهي
وطن خواهي به معناي اتحاد اسلامي از ويژگي هاي خط امام بود. امام با تمام قدرت به ملتش عشق مي ورزيد. اصولا كساني مي توانند به مردمشان عشق بورزند كه به خدا عشق بورزند. عشق به ملت و مردم منوط به عشق به خداست. كساني مردمي هستند كه خدايي باشند. مسأله وطن خواهي با نژادپرستي با هم متفاوت است. كساني مي توانند به كشورشان خدمت كنند كه يكپارچه خدايي شده باشند. حب الوطن من الايمان.
نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران. كساني اين شعارها را مي سازند كه از روي عمد هست و دستور مي گيرند؛ اما عزيزاني كه اين شعارها را باور مي كنند مي دانند قضيه غزه و لبنان چيست؟ شايد بعضي ها بر اين باورند كه قضيه غزه و فلسطين براي ما فقط جنبه اسلامي و انساني دارد. فرض كنيم كه ما اصلا مسلمان نيستيم و به اسلام هم اعتقادي نداريم. فرض كنيم انسان هم نيستيم. اما ادعا مي كنيم كه ايران را مي خواهيم. شما فكر مي كنيد كه صهيونيست ها فقط به خاطر خاك فلسطين به آن منطقه آمدند؟ به خاطر مناطق نفت خيز آمدند و لذا شعار آن ها از نيل تا فرات بود؛ از مصر تا ايران. اگر تا امروز به اين نقشه خود دست پيدا نكردند به خاطر اين است كه هنوز در خاكريز اول مانده اند. اگر يك روز فلسطيني ها شكست بخورند و يا تسليم شوند و اين خاكريز فتح شود مطمئن باشيد كه صهيونيست ها گام بعدي را خواهند برداشت و براي اشغال سرزمين هاي نفت خيز جلو خواهند آمد و آن روز ما بايد در مرز ايران با صهيونيست ها بجنگيم و حضرت علي(ع) مي فرمايند: بدبخت ملتي است كه آنقدر بنشيند كه دشمن وارد منزلش شود و در داخل منزل خودش با دشمن بجنگد. امروز حمايت از فلسطين حمايت از تماميت ارضي ايران است. حمايت از مردم لبنان در حقيقت حمايت از مردم ايران است. كسي كه شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران را سر مي دهد متوجه است كه چه مي گويد؟ اين جانم فداي ايران نيست. شكست غزه، فلسطين و حزب الله لبنان يعني اين كه ايران خلع سلاح شود و آمريكا و اسرائيل به ايران حمله كند. پس اين شعار ناشي از آن است كه يا فرد متوجه نيست و يا الهام گرفته از صهيونيست هاست و اين شعار يك شعار صهيونيستي است.
اختلاف هرگز
از ويژگي هاي ديگر حضرت امام دوري از اختلاف بود. امام از آن روزي كه نهضت را آغاز كردند تا آن روزي كه فوت كردند سعي كردند در اختلاف ها داخل نشوند. شايد يكي از دلايلي كه امام را از تركيه به عراق تبعيد كردند اين بود كه مي خواستند امام را در نجف دچار اختلافات داخلي كنند، چون مي دانستند كه در آن جا انديشه هاي زيادي وجود دارد.
از آن روزي كه امام وارد نجف شد، شبنامه هاي زيادي عليه او منتشر شد. در يك شبنامه به امام نسبت هاي ناروايي را داده بودند. دو تن از اساتيد نجف كه هر دو زنده و در ايران هستند اين شبنامه را خدمت امام بردند و عرض كردند كه يا خودتان از خودتان دفاع كنيد و اين را تكذيب كنيد و يا به ما اجازه بدهيد ما از جانب شما اين شبنامه را تكذيب كنيم. امام فرمود: ديگر مجالي براي دفاع از خود نمانده است، اگر مجالي باشد بايد از اسلام دفاع كنيم. چطور مي توان باور كرد كساني كه ادعاي خط امام را دارند و راه امام را شناخته باشند ولي در جهت فتنه و آشوب حركت كنند؟ حالا آن كسي كه مي آيد و مي گويد كه من فلان جا رفتم 100 نفر به نفع من و 10 نفر عليه من بودند و من باز ادامه مي دهم؛ اين همان كمك به فتنه اي است كه امام در سال 58 هشدار آن را داده بودند. تو نه تنها در خط امام نيستي بلكه در خط آمريكا هستي، راه را براي آمريكا و رژيم صهيونيستي هموار مي كني، چگونه شما ادعاي خط امامي را داري كه به اين فتنه دامن مي زني؟
خط امام و حزب الله
خط امام حمايت از حزب الله است، كساني كه خط امام را قبول دارند بايد بدانند كه امام حزب الله را صاحبان اصلي انقلاب مي داند و در راه دفاع از حزب الله به همه توصيه مي كند: اينك به تمام متصديان امور و دست اندركاران مملكت هشدار مي دهم كه قدر اين جوانان حزب اللهي را بدانيد و از آن ها قدرداني كنيد و آن ها را تشويق كنيد و در آغوش محبت خود حفظ كنيد، اين ها بودند كه ايران را نجات دادند و از اين پس اين ها هستند كه انقلاب را پاسداري مي كنند، همين ها هستند كه با صرف هزينه اي كم در ظرف مدت كوتاهي با روشن بيني خاص خويش، كارهاي تعجب آوري نمودند كه گمان نمي شد در ايران بتوان انجام داد؛ اين مغزهاي مستعد بايد تشويق شوند تا شكوفا گردند، مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانه هاي بي اساس پس نزنند، تا به جاي آنان كساني كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان آن ها هستند جايگزين كنند، البته بايد از متخصصان متعهد و يا لااقل غيرمعاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلي انقلاب كه جوانان حزب اللهي هستند؛ چشم ها و گوش ها را باز كنيد كه دشمنان حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از ساده دلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بكشانند. امروز كساني كه حزب اللهي ها را آشوب گر مي خوانند، حزب اللهي را آدم وحشي مي دانند، اين ها در خط امامند؟ خط امام دفاع از حزب اللهي هاست.
منبع: روزنامه کیهان
جواني خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و گفت، من مردي گناهکارم و نمي توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصيحتي فرما.
امام حسين عليه السلام فرمود:
«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مي خواهي گناه کن.
اول: روزي خدا را مخور و هر چه مي خواهي گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بيرون برو و هر چه مي خواهي گناه کن.
سوم: جايي را انتخاب کن تا خداوند تو را نبيند و هر چه مي خواهي گناه کن.
چهارم: وقتي عزرائيل براي گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه مي خواهي گناه کن.
پنجم: زماني که مالک دوزخ تو را به سوي آتش مي برد در آتش وارد مشو و هر چه مي خواهي گناه کن.»
جوان اندکي فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعيت هاي طرح شده چاره اي جز توبه نداشت. «بحارالانوار،جلد78،ص126»
امنیت در شبکه های اجتماعی
همانطور که همه روزه استفاده افراد از شبکه های اجتماعی از قبیل فیس بوک، تویتر و فرندفید بیشتر و بیشتر می شود، حفظ حریم خصوصی نیز اهمیت بیشتری پیدا می کند. عضویت در شبکه های اجتماعی همواره برای عده ی زیادی با نگرانی و اضطراب همراه بوده است و در مواردی نیز منجر به مشکلاتی هم شده است. کم نیستند افرادی که از برچسب خوردن عکس هایشان توسط دیگران و یا دیده شدن عکس های خصوصیشان توسط دوستان نه چندان صمیمیشان شاکی اند. در برخی جوامع این مشکل به اندازه ای زیاد شده که کلماتی مانند Facebook Fired به فرهنگ لغات هم راه یافته اند.
Urban Dictionary در توضیح این عبارت می نویسد: اخراج شدن از کار به دلیل استفاده بیش از حد از فیس بوک در ساعات کاری- آسیب دیدن و اخراج شدن به دلیل برخی چیزهایی که در فیس بوک نوشته اید!
در این درس به طور خلاصه به برخی خطرات بالقوه ی شبکه های اجتماعی و به خصوص فیس بوک می پردازیم و راه کارهایی برای کاهش این خطرات و همچنین حذف کامل اکانت در آنها ارائه خواهیم کرد.
نکته: مدتی است که تعدادی شبکه ی اجتماعی فارسی زبان از قبیل کلوب راه اندازی شده اند، که با استقبال خوبی هم از طرف کاربران ایرانی مواجه شده اند. اما در خصوص این سایت ها ذکر این نکته ضروری است که صاحبان آنها طبق قوانین ایران موظف اند که در صورت درخواست مقامات قضایی، تمامی اطلاعات کاربران را در اختیار مراجع مربوطه قرار دهند. این اطلاعات شامل تمامی عکس ها، نوشته ها و حتی مشخصات تماس و آی پی فرد می شود.
مواظب باشید که چه چیزی را به اشتراک می گذارید
همیشه در زندگی آنلاین تان همانند زندگی واقعی حد و مرزی برای ارتباطات تان قائل شوید. قبل از آنکه متنی را توییت کنید یا چیزی را در فیس بوک منتشر کنید، کمی تامل کنید و ببینید آیا کسی از دیدن آن آزرده نخواهد شد و یا اینکه در آینده برایتان مشکلی ایجاد نمی کند؟ اگر رئیس تان آن را ببیند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر گروه تایید صلاحیت شما در شغل جدیدتان به آن سر بزنند چطور، عکس های میهمانی یا اردو دوستانه سال گذشته برایتان مشکل ساز نمی شوند؟ مطالبی که در خصوص همکاران، مسئولین و محیط کارتان می نویسید، دردسری ایجاد نمی کنند؟
به عنوان یک اصل، همیشه چیزی را منتشر کنید که کسی در آینده نتواند آن را دست مایه ی سوءاستفاده از شما قرار دهد.
دوستان و دوستانِ دوستان تان را بشناسید و به خاطر داشته باشید
حواس تان باشد که لیست دوستان تان شامل چه کسانی است. حتی مراقب دوستانِ دوستان تان باشید، ممکن است آنها هم برایتان مشکل ساز شوند. ممکن است شما تنها به دوستان تان اجازه ی دیدن پست ها و عکس های فیس بوک تان را داده باشید، اما وقتی که دوستی برای شما کامنت می گذارد و یا مطلبتان را لایک می زند، آنگاه دوستان او هم قادر به دیدن مطلب شما هستند. شما از رئیس تان شاکی هستید و به تمسخر وی در فیس بوک می پردازید. هیچ کدام از روسا و مسئولین در لیست دوستان تان نیستند و آن را نمی بینند. همکارتان هم که در لیست دوستان تان است آن را لایک می زند، از شانس بد شما، جناب رئیس در لیست دوستان دوست لایک زن است و از طریق همین لایک، مطلب شما را می بیند. حالا وقت آن است که خر بیاورید و باقالی بار کنید!
شما یکی از ایرادات و یا مسائل مهم محل کارتان را توییت می کنید. مطمئن هستید که جناب رئیس نمی تواند توییت شما را ببیند، اما از شانس بد یکی از دوستان آن را دوباره توییت (retweet) می کند. حالا آقای رئیس آن را می بیند و شما را مورد نوازش قرار می دهد.
همیشه این اصل را رعایت کنید تا دچار مشکل نشوید: هیچگاه چیزی را که از انتشار آن در زندگی واقعی تان احساس امنیت و راحتی نمی کنید، در فضای مجازی منتشر نکنید، زیرا سرانجام کسانی که نباید، آن را خواهند دید.
حریم شخصی خود را مشخص کنید
در همه ی شبکه های اجتماعی این امکان را دارید که دسترسی افراد مختلف را به مشخصات فردی و محتوایی که منتشر می کنید، مشخص نمایید. در فیس بوک این امکان را دارید که بخش های مختلف اکانت تان را برای دوستان، دوستانٍ دوستان، شبکه و همه افراد قابل دیدن کنید.
این موارد شامل برخی تنظیمات مهم بخش حریم خصوصی فیس بوک هستند:
دوستان تان را گروه بندی کنید: فیس بوک این قابلیت را دارد که دوستان تان را براساس سطح روابط و صلاح دید خود در گروه های مجزا دسته بندی کنید. به طور معمول گروه ها در سه قالب دوستان، خانواده و کاری تقسیم بندی می شوند. در حالت دسته بندی، راحت تر می توان حریم خصوصی گروه ها را کنترل کرد.
برای ایجاد لیست دوستان می توانید به صفحه ی Friends در فیس بوک مراجعه کنید. در این صفحه در برابر نام هر یک از دوستان تان گزینه ای با نام Add to List می بینید که با کلیک روی آن می توانید شخص مورد نظر را در یکی از لیست ها قرار دهید.
اطلاعات خود را از نتایج جستجوی فیس بوک حذف کنید: با دنبال کردن مسیر زیر می توانید سطح دسترسی به اطلاعات تان از طریق بخش جستجوی فیس بوک را تنظیم کنید:
Facebook > Setting > Privacy Setting > Search > Search Visibility > Only Friends > Save Changes
البته فیس بوک به صورت پیش فرض تمامی اطلاعات شما را برای افراد موجود در شبکه ای (Network) که عضو آن هستید قابل جستجو می سازد. با استفاده از منوی باز شونده، مقابل گزینه ی Search Visibility می توانید با انتخاب گزینه ی Customize، حلقه این جستجو را تنگ تر کنید.
مشخصات خود را از گوگل حذف کنید: برای عده ای از کاربران که می خواهند توسط نتایج جستجو در دسترس باشند و از آن استفاده ی تبلیغاتی کنند، این امکان بسیار ارزشمند است. اگر شما جزو این دسته از افراد نیستید، می توانید با مراجعه به صفحه ی Search Privacy و برداشتن تیک کنار گزینه Create a public search listing for me and submit it for search engine indexing مانع نمایش مشخصات تان در موتورهای جستجو شوید.
Facebook > Settings > Privacy Setting > Search > Create a public search listing for me and submit it for search engine indexing
از برچسب خوردن نام تان در عکس های نامناسب جلوگیری کنید: در فیس بوک می توان بر روی هر عکسی نام افراد مختلف را برچسب زد. زمانی که نام شما بر روی یک عکس چسبانده می شود، این عکس برای همه نمایش داده می شود. اینکه هر روز وقت زیادی را صرف حذف برچسب عکس ها کنیم، اصلا عاقلانه نیست.
برای رهایی از این مشکل باید در صفحه ی Profile privacy page وارد بخش Photos tagged of you شوید و با انتخاب گزینه ی customize، نحوه ی نمایش عکس های برچسب خورده را تعریف کنید. در اینجا با صفحه ای روبرو می شوید که در آن از شما می خواهد تا مشخص کنید که عکس های برچسب خورده اول به چه کسانی و در چه گروهی نمایش داده شوند. پیشنهاد ما انتخاب گزینه های only me در قسمت بالا و گزینه None of my Networks در قسمت پایین است.
Facebook > Settings > Privacy Setting > profile > photo tagged of you > Customize
Friends > Only Me
Networks > None of My Networks
از آلبوم هایتان محافظت کنید: شما می توانید با مراجعه به صفحه ی Album Privacy به صورت دلخواه سطح دسترسی ویژه ی هر آلبوم را تعیین کنید. با استفاده از این قابلیت، تنها افرادی عکس های شما را خواهند دید که شما به آنها این اجازه را داده باشید. برای حفظ حریم خصوصی، استفاده از این امکان فیس بوک اکیدا توصیه می شود.
Facebook > settings > Privacy Setting > Profile > Edit Photo Album Privacy Settings
اطلاعات تماس خود را خصوصی کنید: با مراجعه به Contact information از طریق کلید Info در قسمت پروفایل، می توانید برای هر بخش از اطلاعات خود دسترسی مشخصی را تعریف کنید. پس از انتخاب گزینه ی Edit روبروی عبارت Contact information، صفحه ای باز می شود که براساس گروه های از پیش تعریف شده دوستان، اجازه ی دسترسی به اطلاعات را برای هر کدام به تفکیک تعریف می کنید. البته برای این کار باید بر روی آیکن قفل روبروی هر کادر کلیک کنید و تنظیمات ویژه آن کادر را انجام دهید.
Facebook > Profile > Info > Contact Information > Edit > push Lock > who can see this
دسترسی افراد را به اکانت فیس بوک تان قطع کنید
هنگامی که فردی بدون اجازه و غیرقانونی به حساب کاربری تان وارد شود، می توانید ارتباط وی را قطع کنید. برای این منظور، بر روی گزینه ی Account در بالای صفحه ی پروفایل در سمت راست، کلیک کرده و از پنجره ای که باز می شود گزینه ی Account Settings را انتخاب کنید. اطلاعات مربوط به فعالیت های حسابتان را در گزینه ی Account Security خواهید یافت. اگر فرد دیگری هم log in شده باشد، همین اطلاعات در مورد او نوشته می شود و می توانید او را به عنوان ناشناس معرفی و ارتباطش را قطع کنید.
حتی ممکن است که کسی به حساب تان نفوذ نکرده باشد، بلکه روی کامپیوتر دانشکده، کتابخانه و یا کافی نت محله تان وارد حساب فیس بوک تان شده باشید، اما فراموش کرده باشید از آن خارج شوید. اینجا هم این کار حسابی به دردتان می خورد تا بعد از رفتن شما نفر بعدی نتواند از حساب تان استفاده کند.
سرقت اطلاعات شخصی، فیشینگ و اخاذی
ماهیت و طبیعت شبکه های اجتماعی، اجتماعی شدن و مراوده است. به این معنی که کاربران سپر زندگی روزمره را زمین می گذارند و بدون هیچ ملاحظه ای به گسترش ارتباطات شان می پردازند. با دوستان قدیمی شان تماس می گیرند و اطلاعات شخصی و عکس های خود را به اشتراک می گذارند.
خب نوبت بچه های بد است که علاقه ی فراوانی به مهندسی اجتماعی دارند. با حملات فیشینگ بسیار ساده، شما را شکار می کنند و به سوء استفاده می پردازند. به راحتی ماهیگیری درون یک آکواریوم!
حال نوبت استفاده از اکانت ها و اطلاعات شخصی سرقت شده است. احتمالا بسیاری از شما با پروژه ی کلاهبرداری سرمایه دار نیجریه ای آشنا هستید و دیگر با این شیوه کلک نخواهید خورد، ولی اگر یکی از دوستان قدیمی تان ایمیل بزند و یا در فیس بوک پیغام بدهد که در مسافرت است و کیفش را دزد برده و ماشین اش هم تصادف کرده، حالا برای برگشت نیاز به پول دارد، بعد از شما بخواهد که این پول را به حساب مسئول هتلی که در آن اقامت دارد بریزید، چه می کنید؟ به نظر کاملا واقعی می آید. دوستی از شما تقاضای پول کرده که برایتان بسیار عزیز است. به مشکل بدی هم برخورده است، پس شما وظیفه دارید که به او کمک کنید.
اما چند لحظه صبر کنید، اگر دوست تان اینقدر با شما صمیمی است که درخواست کمک و پول کند، چرا به شما تلفن نزده است؟ یعنی راهی سریع تر از فیس بوک و ایمیل برای درخواست کمک ندارد؟ گیرم شماره تان را گم کرده باشد، شما که می توانید به او زنگ بزنید و قبل از هرگونه واریزی، تلفنی تایید این درخواست را بگیرید!
چگونه ممکن است که درخواست یک دوست تقلبی از کار درآید؟ خب، یک هکر زرنگ اکانت فیس بوک یا توییتر دوست تان را سرقت کرده و از آن طریق، ایمیل او را هم به دست آورده است. دوست شما هم که با اعتماد به نفس کامل، رمز عبور یکسانی را برای همه حساب های اینترنتی اش انتخاب کرده است. پس شما درخواست کمکی را دریافت می کنید که شماره حساب اعلام شده در آن هم متعلق به هکر مهربان داستان ما است.
آنچه در پشت آدرس های کوتاه پنهان است
در بقیه درس های این مجموعه آموزشی به طور مفصل به آدرس های کوتاه شده و سایت های کوتاه کننده آدرس خواهیم پرداخت، فقط حواس تان باشد که به دلیل محدودیت ۱۴۰ کاراکتری توییتر، با اینگونه آدرس ها زیاد برخورد خواهید داشت. استفاده از آنها در پست های فیس بوک و فرندفید هم زیاد شده است. پس مراقب آدرس های خطرناکی که ممکن است در آنها پنهان شده باشند و شما را ناخواسته به آدرس های خطرناکی منتقل کنند، باشید.
پاک کردن حساب کاربری در سایت ها و شبکه های اجتماعی
همه ی ما عضو تعداد زیادی از سایت ها و سرویس های آنلاین و شبکه های اجتماعی هستیم و گاهی همه ی اینها کمی طاقت فرسا و دردسرساز می شوند. گاهی اوقات، چه برای ساده کردن زندگی مان، یا چون از سایت یا سرویس خاصی خسته شده ایم، لازم است که عضویت مان در برخی سایت ها را حذف کنیم.
چیزی که اغلب موقع ثبت نام در این گونه سایت ها توجهی به آن نداریم، این است که چقدر پاک کردن دائمی حساب کاربری مان مشکل است. برخی از آنها نیازمند یک پروسه پیچیده و چندگانه هستند که ممکن است چند روز (یا هفته) طول بکشد.
فیس بوک
اگر فقط می خواهید حساب تان را برای مدتی مسدود کنید و امکان این را داشته باشید که بعدا دوباره از آن استفاده کنید، می توانید حسابتان را غیرفعال کنید. این کار ساده است: فقط به قسمت Account Settings بروید و بر روی لینک «deactivate account» کلیک کنید. با این کار فورا حسابتان برای دیگر افراد در فیس بوک نامرئی می شود. اگر هم روزی تصمیم گرفتید که دوباره حسابتان را فعال کنید، به همین سادگی کار انجام می شود و تنها کافیست که بر روی «activate account» کلیک کنید.
اگر دنبال چیزی می گردید که کمی دائمی تر باشد، لازم است درخواستی برای فیس بوک ارسال کنید. اگرچه نکته نیرنگ آمیز این است که آنها بلافاصله حساب شما را پاک نمی کنند. اگر در طول زمانی که قرار است حذف دائم حساب تان صورت بگیرد شما وارد فیس بوک شوید، یا هر ارتباطی با فیس بوک برقرار کنید، درخواست حذف تان لغو می شود. برای درخواست حذف شدن حساب تان می توانید از این فرم استفاده کنید. به خاطر داشته باشید که بعد از آن دیگر وارد حساب کاربری تان نشوید. گزارش های غیر رسمی می گویند این کار ۱۴ روز وقت می برد. برای اینکه مطمئن شوید، ممکن است یک ماه یا بیشتر لازم باشد صبر کنید و بعد تلاش کنید که وارد حساب کاربری تان شوید، تا مطمئن شوید که پاک شده است.
توییتر
پاک کردن حساب کاربری در توییتر در مقایسه با فیس بوک نسبتا آسان تر است. تمام کاری که باید بکنید، این است که وارد Account Settings بشوید و بر روی گزینه ی «Deactivate my account» در آخر صفحه کلیک کنید. این غیر فعال سازی دائمی است. اگرچه ممکن است یک ماه طول بکشد تا حساب و اطلاعات شما بطور کامل از سیستم توییتر حذف شود.
یک هشدار:
اگر احتمال می دهید که در آینده می خواهید از آدرس ایمیل یا شناسه ی کاربری یا شماره تلفن تان در اکانت دیگری در توییتر استفاده کنید، حتما قبل از غیرفعال سازی حساب تان آنها را عوض کنید. هر چند مشخص نشده که این موارد بطور دائمی یا موقت از سوی توییتر بلوکه می شوند، اما بازهم بهتر است آنها را عوض کنید.
فرند فید
اگر قصد پاک کردن حساب فرندفید خود را دارید، کافی است به لینک زیر سر بزنید. سپس دو بار رمز عبور و یک بار کلمه ی delete را در فیلدهای مربوطه وارد و بر روی دکمه ی Permanently delete my account کلیک کنید تا عملیات پاک کردن پایان پذیرد.
http://friendfeed.com/account/delete
دقت کنید که پس از انجام مراحل فوق کلیه ی اطلاعات شما از سایت فرندفید پاک می شود. این اطلاعات شامل تمامی اتصالات و همچنین فعالیت های شما اعم از لایک ها و کامنت هایی هم که در سایت اعمال کرده اید، می شود.
منبع:کتاب امنیت در 20 دقیقه
از سال 2005 میلادی تاکنون، عضویت در شبکههای مجازی به یکی از اصلیترین کارکردهای شبکه جهانی اینترنت و بحثبرانگیزترین مباحث اجتماعی تبدیل شده است. روزانه زوجهای بسیاری به دلایل متفاوت برای رفع مشکلات زندگی مشترک به مراکز مشاوره ازدواج مراجعه میکنند و متاسفانه در حالحاضر علت مراجعه تعداد بسیاری از آنها بهخصوص زوجهای دهه 60، عضویت یکی از طرفین در همین شبکههای مجازی است. در کنار این زوجهای جوان که معمولا آماده پذیرفتن یک رابطه عاطفی و متعهدبودن به آن نیستند، مردان و زنان میانسالی هم با گذشت بیش از 20 سال از زندگی مشترکشان، برای حل این مشکل به این مراکز مراجعه میکنند. البته نگرانی از افزایش آمار این مراجعهکنندگان، محدود به ایران نیست و نتیجه مطالعههای آکادمی وکلای خانواده در آمریکا نشان میدهد در سال 2010 حدود 80 درصد از متقاضیان طلاق در دادخواستهای خود به موضوع عضویت شریک زندگیشان در شبکههای مجازی اشاره کردهاند. این شبکههای اجتماعی تاثیرات منفی و ناخواستهای بر روابط بینفردی دارد. معمولا در بیشتر موارد، فرد در اثر حضور مستمر در این شبکهها و نداشتن تعامل با همسر در اصطلاح دچار «انزوای الکترونیک» میشود. گرچه این انزوا در بدو امر ظاهرا جنبهای فردی دارد اما پس از مدتی عوارض خانوادگی پیدا میکند. در بیشتر موارد، وسعت زیانها و آسیبهای عضویت در این شبکهها به محیط خانواده نیز سرایت میکند. قبحزدایی از برخی هنجارهای اجتماعی و ترویج رفتارهای نامتعارفی از قبیل قماربازی اینترنتی، ازدواج اینترنتی، بروز طلاق عاطفی بین زوجها و… از دیگر آسیبها و صدمه های ناشی از عضویت از شبکههای اینترنتی به شمار میرود. گاهی گفتوگوی اینترنتی مداوم در این فضاها باعث شکلگیری رابطه عاطفی میشود و برای شریک زندگی نگرانکننده خواهد بود بنابراین لازم است جوانها مخصوصا پس از ازدواج، روابط خود را در این شبکهها محدود کنند.
از مهمترین راهکارهای مقابله با آسیبهای ناشی از عضویت در شبکههای اجتماعی مجازی، آموزش و فرهنگسازی است. با توجه به عضویت و حضور قشر جوان و نوجوان در این شبکهها، نهادهای خانواده و آموزش و پرورش نقش بسزایی در آموزش آسیبهای ناشی از این شبکهها دارند. از سوی دیگر، به زوجها توصیه میشود اگر برایشان مقدور است، زمانهایی که در کنار همسرشان هستند، وارد شبکههای مجازی شوند و در صورت امکان رمز عبور را هم به یکدیگر بدهند؛ البته نه به این شکل که طرف مقابل بخواهد مانند یک کارآگاه رفتار کند. شاید بگویید خب هر فردی برای خود حریم شخصی دارد. بله، اما در زندگی مشترک، حریم خصوصی در کنار اعتماد زن و مرد به یکدیگر تعریف میشود. متاسفانه بیشتر جوانها میخواهند همان آزادیای که در دوران مجردی داشتهاند، در زندگی مشترک نیز داشته باشد اما این کار باعث ایجاد فاصله و سردی و بهمرور زمان بروز طلاق عاطفی و گاه جدایی همسران میشود.

راهنمای جمع و جوری برای مادرانی که بعد از بچهدار شدن نمیدانند شغلشان را ادامه بدهند یا کنار بگذارند
امروزه شمار زنانی که بیرون از خانه مشغول به کارند افزایش یافته. آنان بنا به دلایل گوناگون (فشارهای اجتماعی، خانوادگی و یا مالی) مجبور به انجام کارهای خارج از خانه و دریافت حقوق هستند. بسیاری دیگر هم با وجود اینکه نیاز یا فشار مالی یا خانوادگی وجود ندارد، کار بیرون از خانه را انتخاب میکنند تا علاوه بر انجام امور منزل، رشته، تخصص و دانش خود را در انجام امور اداری، اجتماعی و… به کار بگیرند.
در یک سیر طبیعی، زنان ازدواج میکنند و بچهدار میشوند. برای آن گروه از زنان شاغلی که مجبور به انجام کارهای خارج از منزل هستند انتخابی وجود ندارد. آنها پس از طی دوره مرخصی زایمان، نوزاد خود را برای نگهداری روزانه به کسی میسپارند و خود به شغل پیش از زایمان، بازمیگردند. اما در مورد زنانی که قبل از زایمان شاغل بودهاند و مجبور به ادامه آن شغل نیستند، تصمیمگیری کمی مشکل میشود. آنها باید انتخاب کنند در مدت کوتاهی پس از زایمان، کودک را نزد کسی بسپارند و به شغل سابق خود بازگردند و یا تا مدتی طولانیتر (برای چند سال یا همیشه) از شغل خود دست بکشند، در کنار فرزند خود بمانند و نیازهای جسمی و عاطفی او را برآورده سازند؟
اگر شما از گروه زنانی هستید که بعد از به دنیا آمدن نوزادتان، حق انتخاب ادامه شغل و یا کنار گذاشتن آن را دارید و اگر در گرفتن این تصمیم مردد هستید، میتوانید با خواندن این 8 سوال و پاسخ دادن به آنها به خودتان کمک کنید و تصمیم درستی بگیرید.
1.اولویتهای من کداماند؟
اگر به تازگی مادر شدهاید، خوب فکر کنید. مهمترینهای زندگیتان را پیدا کنید و آنها را به ترتیب اهمیت روی کاغذ بیاورید. این مهمترینها باید شامل خودتان، فرزندتان، خانوادهتان، وضعیت و امنیت مالی شما و مسایل جانبی زندگی (مثل تعطیلات و تفریحهای خانوادگی) باشد.
این اولویتها در مادران مختلف فرق دارد. بعد از تهیه این لیست آن را به دقت بخوانید. خواندن آن به شما کمک میکند که برای ماندن در خانه و یا برگشت به کار تصمیم بگیرید.
2.کار تماموقت یا خانهدار بودن تماموقت؟کدام با شخصیت من سازگار است؟
کمی با خودتان فکر کنید. شما تاکنون، هر روز و تماموقت سرکار و شاغل بودهاید. آیا تحمل ماندن دایم در منزل را دارید؟ یا از طرف دیگر، اگر تماموقت مشغول به کار باشید، نگرانی و اضطراب فرزندتان شما را اذیت نخواهد کرد؟
3.آیا به کسی که از کودکم مراقبت میکند، اطمینان دارم؟
شما برای انجام کار تماموقت، باید فرزندتان را لااقل روزی 6 تا 8 ساعت به کسی دیگر بسپارید. آیا شما به او اعتماد دارید یا فکر میکنید خودتان بهترین کسی هستید که میتوانید از فرزندتان مراقبت کنید؟ اگر قرار است در تمام مدتی که فرزندتان پیش مراقب است، نگران او باشید، فشار و استرس زیادی به شما وارد خواهد شد.
4.چهقدر انرژی دارم؟
خودتان را در حالی تصور کنید که به شغل تماموقت مشغول شدهاید. باید هر روز صبح کودکتان را از خواب بیدار کنید و به مراقباش بسپارید، خودتان آماده شده، به محل کار رفته، یک روز کاری کامل را فعالیت کنید و بعد به خانه بازگشته به نیازهای کودکتان، همسرتان و کارهای خانه رسیدگی کنید. انجام همه این کارها نیاز به نیرو و انرژی فراوان جسمی و روحی دارد. خیلی از اوقات اختلافهای خانوادگی به دنبال خستگی و کمبود انرژی زن و شوهرها اتفاق میافتد. شما باید میزان انرژی جسمی و عاطفی خود را محک بزنید و از آن بهعنوان یکی از ملاکهای تصمیمگیریتان استفاده کنید.
5.چه کسی اولینهای فرزندم را میبیند؟
اگر شما کودکتان را به مراقب بسپارید و به کار تماموقت مشغول شوید، ممکن است شانس دیدن و شاهد بودن اتفاقهای خاطرهانگیزی را از دست بدهید: اولین لبخند فرزندتان، اولین باری که به تنهایی مینشیند، چهار دست و پا میرود و یا چند قدمی به جلو قدم برمیدارد. چهقدر ناراحت میشوید اگر به جای شما، این اولینها را مادربزرگ کودکتان، پرستارش یا مربی مهدکودکاش شاهد باشد؟ اگر شما شاغل باشید، ساعتهای کمی را در کنار فرزندتان خواهید بود و به احتمال زیاد بعضی از رویدادهای خاطرهانگیز زندگی خودتان و فرزندتان را از دست خواهید داد.
6.اگر من به کار بازگردم، آیا شوهرم من را حمایت خواهد کرد؟
حتی یک مادر خارقالعاده هم نمیتواند و نباید انتظار داشته باشد که تمام کارهای مربوط به خانه و کودک را به تنهایی انجام دهد و حمایت و همکاری همسر در این امر کم و بیش لازم است. اگر مشغول به کار شوید،
آیا میتوانید روی کمکهای همسرتان در کار آشپزی، خرید، نظافت خانه، مراقبت از بچه و… حساب کنید؟ بهتر است در این مورد خیلی رک و بیپرده با همسرتان گفتگو کنید و نظر او را جویا شوید. اطلاعات قبلی شما هم از نحوه رفتار همسرتان، کمککننده است. مجموع این عوامل را روی هم بریزید و به فاکتورهای تصمیمگیریتان اضافه کنید.
7.ترکیب کار و بچهداری، چهقدر استرس خواهد داشت؟
اگر شغل شما، کاری کماسترس و کودک شما نیز کودکی آسان باشد، کار کردن و بچهداری همزمان شما، استرس زیادی برایتان در پی نخواهد داشت اما این قضیه در مورد مادرانی که مشاغل پراسترسی دارند و یا کودکان بسیار ناآرام و مشکلی دارند، متفاوت است و ترکیب همزمان آنها فشار روحی زیاد به مادر وارد میکند. سعی کنید واقعبین باشید. در مورد شغلتان و وضعیت فرزندتان به درستی قضاوت کنید و خود را زیر بار فشار شدید جسمی و روحی قرار ندهید.
8.شغل من تا چه حد انعطافپذیر است؟
کمی درباره شغلتان دقیقتر شوید. چهقدر انعطافپذیری در آن وجود دارد؟ آیا میتوانید بهراحتی مرخصی بگیرید؟ اگر کودکتان یا پرستارش بیمار باشند، شما باید در خانه بمانید و از کودکتان مراقبت کنید. اگر اتفاق ضروری برای کودکتان بیفتد، آیا میتوانید به راحتی از کارکنان جدا شده و به کودکتان بپیوندید؟ آیا شغل شما مستلزم داشتن شیفتهای کاری شبانه، کار در روزهای تعطیل و مسافرتهای فراوان است؟ همه اینها همزمان با داشتن نوزادی خردسال میتواند روی انجام صحیح کارتان و یا مراقبت خوب از فرزندتان تاثیر بگذارد و شما را دچار اضطراب فراوانی بکند.
منبع:www.salamat.com
(ارمغان اقتصادی فمینیسم برای زنان!)
فمینیستها همواره مدعی احقاق حقوق و استقلال اقتصادی زنان هستند. آنان معتقدند زنان برای کسب استقلال اقتصادی و بهبود وضعیت معیشت خود، باید به دنبال کسب درآمد و ایفای شغل در خارج از خانه، همانند مردان باشند. فمینیستها تمام راهکارهایی را که موجب میشد زنان از خانهداری و نقش مادری خود منصرف شوند به کار بستند، ولیکن آنچه در نهایت برای زنان حاصل شد جز زحمت و معیشت محقرتر از گذشته نبود.
زنان غربی پشتیبان و نقطهی اتکای گذشتهی خود را از دست دادهاند (ازدواج به عنوان منبع طولانیمدت و قابل اتکا برای امنیت مالی فروپاشیده است) و در عین حال، نتوانستهاند با فعالیت بازار کار موقعیت درآمد خود را بهبود بخشند؛ چرا که شکاف درآمد میان زنان و مردان به همان عمق و گستردگی پیشین و همیشگی خود باقی مانده است (هیولت، 1383). این امر، در کنار نادیده گرفتن ویژگیهای جسمی و روحی زنان در مشاغل و توجه صرف به برابری صوری میان زن و مرد، فشار مضاعفی را نیز بر زنان وارد نموده است.
از سوی دیگر، زنان در بازار کار شدیداً نابرابر و برای کسب درآمد ناچیز، در حالی رها میشوند که نمیتوانند به درستی از کودکان خود مراقبت کنند و سیاستهای عمومی نیز به گونهای طراحی نشدهاند که آنان را در ادغام دو نقش دشوار مادری و شغلی یاری کنند. آنان به جای آنکه زنان را یاری نمایند تا از عهدهی بار مسئولیت دوگانهی خود (در خانه و محل کار) برآیند، زنان را تشویق می¬کنند تا از ازدواج و فرزندآوری پرهیز نمایند (هیولت، 1383). به این ترتیب، به احساسات مادرانه و نیازهای روحی و روانی زنان به فرزند و خانواده نیز خدشه وارد میکنند.
همچنین باید اضافه نمود، در حالی که همچنان فمینیستها زنان را بیش از پیش تشویق به طلاق و گرفتن حضانت کودکان مینمایند و دولتها را برای وضع مقررات در این زمینه تحت فشار قرار میدهند، تمام شواهد حاکی از آن است که در عرصهی اقتصاد، زنان مطلقه و فرزندانشان در وضع معیشتی بدی به سر میبرند و بیشتر زنان مطلقه از پیامدهای اقتصادی فروپاشی زندگی زناشویی خود در هم شکستهاند. زنان نه تنها هزینههای مستقیم طلاق را تحمل میکنند، بلکه تقریباً تمام هزینهها و مسئولیتهای بزرگ کردن فرزندان طلاق را نیز به دوش میکشند (هیولت، 1383).
لذا میتوان گفت با گذشت بیش از چند دهه از تجربهی فمینیسم، آنها هنوز موفق نشدهاند شرایط اقتصادی زندگی زنان را ارتقا بخشند و زنان در غرب با ناکارآمدی راهکارهای فمینیستی روبهرو هستند و اصلیترین علت آن را میتوان در عدم نگاه صحیح این مکتب فکری به زن، خانواده و اجتماع و الزامات مدیریت کارآمد آنها جستوجو نمود.
بررسی نتایج اجرای راهکارهای فمینیسم بر وضعیت زنان در غرب:
مکتب فکری فمینیسم، به دلیل عدم شناخت صحیح انسان، هستی و رابطهی میان این دو و عدم شناخت صحیح و واقعی ویژگیها و استعدادهای زن و مرد (نقص در مبنا) و در نتیجه، اشتباه در هدفگذاری نهایی، به اهداف راهبردی و لذا نظام راهکارهای ناکارآمد در بُعد اقتصادی زندگی زنان رسیده است؛ به گونهای که نه تنها نتوانسته است هدف راهبردی خود را مبنی بر «برابری مطلق اقتصادی زنان و مردان» به دست آورد (هیلوت، 1383)، بلکه با نظام راهکارهای ناکارآمد خود، امنیت زن را در بُعد اقتصادی و سایر ابعاد مختلف جسمی و روحی دچار آسیب و مخاطره نموده و بستر تباهی استعدادها و کارکردهای ویژهی زن شده است.
لذا زمانی که فمینیستها با شعار برابری اقتصادی با مردان به میدان آمدند، شاید کمتر زنانی در غرب وضعیت امروز خود را تصور میکردند که در ازای کسب «برابری اقتصادی» مجبورند هزینههای بسیاری را بپردازند که شاید بتوان موارد زیر را از مهمترین نتایج آن دانست:
1. ایجاد تکالیف اقتصادی برابر در مقابل شرایط نابرابر جسمی و روحی زنان با مردان:
تلاشهای فمینیستها در جهت اتخاذ رویکردهای برابریجویانه در تمام قوانین و ساختارهای خانواده و اجتماع موجب شده است که در مجموع، تکالیف اقتصادی بیشتری نسبت به گذشته بر زنان تحمیل شود و در ازای آن، از حقوق اقتصادی اندکی نیز برخوردار گردند. فمینیستها با دستان خود زن را در رقابتی اقتصادی نابرابر با مردان قرار دادند؛ در حالی که تواناییهای جسمی و روحی زنان را درک ننمودند و باعث رنج و فشار مضاعف به آنان شدند.
2. تداوم نابرابری وضعیت اقتصادی زنان و مردان و وضعیت معیشتی سخت زنان:
با وجود شعارها و ادعاهای فمینیستها و دولتهای غربی در جهت اعطای حقوق برابر با مردان به زنان جهت بهبود وضعیت اقتصادی زنان و برداشتن تکیهگاه مالی آنان به مرد در خانواده، لیکن همچنان متوسط دستمزد زنان (به عنوان تنها تکیهگاه مالی خود)، در برابر ایفای کار مشابه با مردان، در حدود دو سوم دستمزد مردان است. از سوی دیگر، قوانین طلاق و حضانت مورد حمایت فمینیستها موجب بدتر شدن وضعیت اقتصادی زنان شده است و آمارها نشان میدهد که هماکنون فقیرترین اقشار در آمریکا را زنان سرپرست خانوار و کودکان تحت حضانت آنان تشکیل میدهند (برگرفته از مگان، 1383).
3. عدم تأمین نیازهای مالی و عاطفی زنان به دلیل سست شدن یا نابودی کارکردهای خانواده:
راهکارهای فمینیسم، به ویژه در موضوع اقتصاد زنان، موجب شده است که غالب زنان به دلیل مسائل شغلی، یا هیچ گاه تن به ازدواج ندهند یا در صورت ازدواج، به دلیل استحالهی نقشها در خانواده و از بین رفتن کارکردهای اصلی آن، نیازهای زن با ازدواج برطرف نشود. لذا این امر موجب خواهد شد اندکی بعد از ازدواج، غالباً طلاق بگیرند و جزء میلیونها زن سرپرست خانواده در غرب قرار گیرند و از تمام مزایای مالی و عاطفی که کارکردهای یک خانواده متعادل میتواند برای آنان داشته باشد محروم بمانند.
4. تبدیل شدن زن به عنوان ابزار تنظیم بازار عرضه و تقاضای نیروی کار و دستمزد برای نظام سرمایهداری:
همگام با انقلاب صنعتی، نظام سرمایهداری با مطرح کردن شعار حاکمیت خصوصی زنان، آنان را هر چه بیشتر به سوی کارخانهها کشاند و نیروی عظیمی از کارگران ارزان را برای خویش فراهم آورد (زیبایینژاد، 1379). به عبارت دیگر، مجال غرب به زنان برای اعطای استقلال و حقوق اقتصادی، در واقع حربهی نظام سرمایهداری جهت تنظیم و تعدیل نیروی کار و سطح دستمزدها بود. به نحوی که از یک سو با پایین آمدن عرضهی نیروی کار نسبت به تقاضای آن در جامعه و در نتیجه، بالا رفتن سطح دستمزدها، با اعمال سیاستهای تشویقی، زنان را به عنوان نیروهای کار ارزان وارد بازار نمودند تا با بالا رفتن عرضهی نیروی کار، سطح دستمزدها پایین بیاید و سود شرکتها بالا رود و به عکس، هر زمان عرضهی نیروی کار در بازار بالا رود، اولین نیرویی که از بازار اخراج میشود، زنان خواهند بود تا تنظیم بازار به خوبی انجام گیرد.
5. از دست رفتن فرصتهای مختلف آموزشی، تحصیلی، تفریحی، سلامتی و… به جهت واگذاری مسئولیت تأمین نیازهای کوتاهمدت و بلندمدت مالی و اقتصادی زنان بر عهدهی خودشان.
6. از میان رفتن آرامش و امنیت روانی، ایجاد زمینهی افزایش مخاطرههای اخلاقی برای زنان و آسیبپذیری روزافزون زنان در ابعاد جسمی، روانی، اخلاقی و مالی.
7. خارج نمودن مردان از هر گونه تعهد مالی و اخلاقی در قبال خانواده:
در جهان معاصر، بسیاری از مردان دیر ازدواج میکنند و معتقد به تعهد محدود در قبال خانواده هستند. به بیان عینیتر، آنها به دنبال همسری میگردند که خود قادر به تأمین زندگی خود باشد، خانوادهی کوچک را ترجیح میدهند و در صورت ناراضی بودن از کیفیت زندگی زناشویی، به راحتی طلاق را مد نظر قرار میدهند. در این میان، اصلاح قوانین طلاق، راه را برای آسانتر سپری کردن مراحل قانونی دستوپاگیر باز کرده و پایههای منطقی پرداخت نفقه توسط مردان را سست نموده است.
فمینیستها نیز مشوق مردان برای رها کردن این قیدوبندها بودهاند. بتی فریدان میگوید: شاید در هنگامهای که زنان آمریکایی به جای آنکه خودشان باری بر دوش مردان باشند، قسمت اعظم بار زندگی را نیز بر دوش دارند، مردان در آمریکا عمر طولانیتری پیدا کنند (هیولت، 1383).
طلاق البته آسانترین راهی است که یک مرد میتواند همسر خود را رها کند. در سایهی طلاق، مردان استاندارد زندگی خود را 42 درصد افزایش میدهند، در حالی که زنان با 73 درصد کاهش درآمد مواجه میگردند. نفقه فقط در 5 تا 10 درصد طلاقها پرداخت میشود و حتی در این موارد نادر نیز به طور میانگین، مدت پرداخت 4 تا 5 سال است. در رابطه با فرزندان نیز 49 درصد کودکان طلاق هرگز پدر خود را نمیبینند. به نسبت گذشته، مردان کمتری به دنبال حضانت فرزندان خود هستند و تنها یک سوم مادرانی که سرپرستی کودکان را به عهده دارند جهت نگهداری آنها کمک مالی دریافت میکنند (هیولت، 1383).