کتابی بهتر
18 خرداد 1395
کتابی بهتر
شهید کیومرث (حسین) نوروزی
شب جمعه بود. قبل از عملیات خیبر در انرژی اتمی مستقر بودیم. دیوان حافظ یکی از کتاب های همراه من بود. داشتم این شعر را می خواندم: «دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند.»
دستی از پشت سرم به جلو آمد و کتاب را گرفت. حسین بود.
- «خیلی به این اشعار علاقه داری؟»
- «خیلی زیاد».
- «دوست داری بهتر از این کتاب را نشونت بدم؟»
- «حتماً؟»
- «بیا با هم بریم دعای کمیل»
در حالی که دستش را دراز کرده بود تا من را بلند کند، گفت:
- «سروده های حافظ به خاطر خواندن قرآن است».