مواظب تمیزی حیات خلوت ذهنمان باشیم!
در آغاز فقط کلمه بود!
در ادبیات ما شاید بیش از هر زبان دیگری واژگان، بار معنایی دارند. بعضی اوقات حتی یک کلمه کوتاه دوحرفی، فرهنگ خاص و پیامهای بسیاری را به مخاطب یادآور میشود؛ مثل «آب»! مثل «در»! بعضی واژهها نیز دامنه گستردهای دارند. هرکس در حد اطلاع و شناختش برداشتی از آنها خواهد داشت؛ مثل «عفاف» یا «ایمان». بعضی کلمات هم بار مثبت و منفی دارند همچون «ایثار» و «خودخواهی». بعضی دیگر در جایی مقبول و محبوباند اما در جایی دیگر مردود؛ مثل «آزادی»! و آزادی از چه؟ از قید و بند دنیا یا از هر قید و بندی حتی آخرت؟! بسیاری از واژهها هم در کمال ارزشمندی به مرور زمان و به لطف بعضی اذهان مغرض آنقدر دستمالی شدهاند که دیگر از مفهوم واقعی خود دور و مهجور ماندند مانند «عرفان».
در این میان واژگانی هم هستند که همزمان دو معنای دور و نزدیک دارند. یک معنا که از صورت کلمه بر میآید و معنای دیگری که از روح آن برمیخیزد؛ مثل «چشمپوشی». همانطور که از صورت این واژه بر میآید، پوشیدهشدن یا بستهشدن چشم است؛ که اسباب ندیدن فیزیکی دیده میشود. از طرفی روح چشمپوشی، میشود همان ندیدن اختیاری یا نادیده گرفتن، که به معنای صرفنظر کردن است. وقتی با اختیار و اتفاقأ با چشم باز از بسیاری امور مادی و غیرمادی صرف نظر میکنیم در واقع داریم از آنها چشم میپوشیم.
م مثل موفقیت
موفقیت برای افراد مختلف تعریف متفاوتی دارد و هرکس برای رسیدن به موفقیت مورد نظرش در زندگی، نسخهای دارد. ایمان نیز ابعاد گستردهای دارد و در نتیجه تعریف مبسوطی نیز خواهد داشت. اما فکر میکنم کوتاهترین نسخه و توضیح برای موفقیت چه در زندگی مادی و چه در عرصه ایمانی و معنوی یک کلمه است، یک کلمه که از دو قسمت تشکیل میشود: «چشمپوشی»! بیشک این کوتاهترین بیانِ راهکار، برای رسیدن به هر نوع خوشبختی و موفقیت است. چه سعادت دنیا را طالب باشیم و ناچار به چشمپوشی از بعضی خواستههای کوچک، تفریحات پوچ و خیلی امور غیرمفید و غیرواجب؛ و چه خواهان سعادت آخرت باشیم و ملزم به چشمپوشی از گناهان صغیره و کبیره، در هر حال چشمپوشی نسخه کلی و گرهگشاست.
دیدن شگفتیها با چشم بسته
مرد پارچهفروشی در شهر مدینه که همیشه از او بوی خوشی به مشام میرسید سبب این بوی خوش را اینطور توضیح میدهد که روزی یک زن به همراه کنیزش به بهانه تحویل پارچهها و گرفتن پول آن مرا به خانه خود بردند. بعد از پذیرایی، زن حجاب از سر برداشت. بسیار زیبا بود. کنارم نشست و با نهایت نرمش مرا به خود دعوت میکرد. نزدیک بود تسلیم او شوم که ناگاه الهامی از غیب این آیه را برایم تلاوت کرد: “و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی. و اما کسی که از مقام پروردگارش ترسید و نقس خود را از هوس دور ساخت، بهش جایگاه اوست. (نازعات، ۴۰)” به خود لرزیدم و تصمیم گرفتم دامن خود را به گناه آلوده نکنم. لذا به خواستهاش بیتوجهی کردم. دست و پایم را بستند و آنقدر زدند تا خون از بدنم جاری شد. نقشهای کشیدم و فریاد زدم راضی شدم. به بهانهای به دستشویی رفتم و خود را به نجاست آلوده کردم! آنها از من فراری شدند و من نیز از درب فرار کردم. در کنار آبی بعد از شستوشوی خود و لباسهایم، ناگاه شخصی آمد و لباسهای نیکویی به من داد که بپوشم و بعد بوی خوشی به ٱنها مالید. و گفت: “ای پرهیزگار، چون پا روی نفس خود نهادی و از آتش دوزخ ترسیدی تو را از این بلا نجات دادیم. دل خوش دار که این لباس هرگز کهنه و چرک نمیشود و این بوی خوش هیچ وقت از بین نمیرود. لذا از آن روز تا کنون نه لباسم چرک شده و نه بوی خوش آن برطرف گردیده است.” (۱)
آنچه مسلم است و برآمده از آیات و روایات، دوری و پرهیز از گناهان، برکات فراوانی در زندگی و موفقیت مومنین دارد اما دوری از برخی گناهان و رعایت برخی مراعاتهای شرعی خود مقدمه برچیدهشدن امکان گناهان بزرگتر میشود. به نحوی که گویا این رعایتها، مسیر کوتاهتری را برای پرهیز از معصیتهای دیگر پیش پای ما میگذارند. از جمله این میانبرها، چشمپوشی به معنای اول آن، یعنی نگاه نکردن به محرمات است. مگر نه آنکه رسول اکرم(ص) میفرماید: “همه چشمها در روز قیامت گریاناند مگر سه چشم: چشمی که از ترس خدا گریه کرده؛ چشمی که به خاطر نگاه نکردن به حرام بسته شده است؛ چشمی که برای رضای خدا شب را تا صبح بیدار مانده است.” (۲)
کلام رسول خدا(ص) یقینا حق است و همچنان که ایشان میفرماید: چشمهای خود را از حرام فروبندید تا شگفتیها را ببینید ؛(۳) علما و بندگان صالحی که گوش جان به این مهم سپردند، از برکات و شگفتیهای آن نیز بهرهمند شدهاند.
شب ولادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود. جمع کوچکی از طلاب در نجف اشرف، دور هم نشسته بودند و صحبتها به آنجا میرسد که یکی از طلاب در روزنامه، عکس دختری را با عنوان «زیباترین دختر روز» نشان میدهد و میپرسد اگر شما را مخیر کنند بین اینکه با این دختر به طور مشروع و قانونی ازدواج و هزار سال هم زندگی کنید، یا اینکه جمال حضرت علی(ع) را مستحباً زیارت و ملاقات کنید، کدام را انتخاب میکنید. عکس روزنامه دست به دست میچرخد و طلاب در عالم جوانی، همگی دیدار با امام علی(ع) را مستحب میشمرند و زندگی با آن زن را انتخاب میکنند.
اما یکی از همین طلبههای جوان نمیتواند حتی نگاهی به کاغذ بیندازد، در حالی که بغضی گلوگیرش شده، بدون توجه به روزنامه فقط واسطه رسیدن آن از نفر قبلی به بعدی میشود. در همین حال حس میکند حالت خیلی عجیبی به او دست داده است. حالتی شبیه به خواب و بیهوشی، حالت غیر عادی. بلند میشود، یک دفعه میبیند در اتاق بزرگی است، آقایی در صدر مجلس نشسته است، تمام علامات و قیافهای که شیعه و سنی درباره امام علی(ع) نوشتهاند در این مرد موجود است. طلبه از جوانی که سمت راستش نشسته میپرسد این آقا کیست؟ و جوان پاسخ میدهد: این آقا امام علی(ع) است. طلبه سیر امام علی(ع) را نگاه میکند. بیرون میآید و به همان جلسه باز میگردد. کاغذ عکس به دست نفر نهم یا دهم رسیده است. رنگ از صورت طلبه جوان پریده است. یکی از حضار میپرسد: آقا شیخ محمدتقی شما کجا رفتید و آمدید؟ نمیخواهد ماجرا را بگوید، اگر بگوید عیششان به هم میخورد، اصرار کردند و او بالاخره ماجرا را شرح میدهد، همه منقلب میشوند و شاید حسرت میخورند!
علامه محمدتقی جعفری میگفت: «بعد از جریان دیدار با امام علی(ع)، کتابها را که باز میکردم فکر میکردم؛ اینها را من قبلاً خواندهام!»
گرچه نگاه حرام مصادیق مختلفی دارد اما قطعا در تمام ادوار یکی از مهمترین مصادیق آن نگاه به نامحرم است. شاید معروفترین پرهیز از گناه و نگاه حرامی که ما در تاریخ به خاطر میشناسیم حضرت یوسف باشد اما میبینیم که در عصر معاصر نیز هستند مومنان متقی که چشم بر حرام و نامحرم میبندند و خودشان را در پناه لطف حق قرار میدهند. از علامه جعفری گرفته تا عالم وارسته و عالیقدر حاج آقا رحیم ارباب که وقتی در اواخر عمر از ایشان پرسیدند که پس از این همه عمر آیا ادعایی در زندگی دارد یا نه؟ فرمود: “در مسایل علمى هیچ ادعایى ندارم. اما در مسایل شخصى خود دو ادعا دارم: یکى آنکه به عمرم غیبت نگفتم و غیبت نشنیدم و دوم آنکه در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد. در احوال شخصى ایشان نقل است که فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را ندیدم.”
این پاکدامنی و پاکچشمی نه تنها شامل حال علما میشود که هر جوان مومنی را در برمیگیرد. جوانانی مثل ابراهیم. یک ماهی از انقلاب میگذشت و ابراهیم هادی برای خودش جوان رعنایی شده بود. جذاب و دوستداشتنی. هر روز در حالی که کت و شلوار زیبایی میپوشید به محل کارش در شمال تهران میرفت. یک روز که حسابی ناراحت بود در پاسخ به اصرارهای دوستش که دلیل ناراحتیاش را میپرسید میگوید: «چند روزه که دختری بی حجاب، توی محله به من گیر داده است و گفته تا تو را به دست نیارم ولت نمیکنم!»
دوست ابراهیم با لبخند به او میگوید: با این تیپ و قیافهای که تو داری، این اتفاق عجیب نیست! همین کافی است تا روز بعد ابراهیم با موهای تراشیده، بدون کت و شلوار سر کار بیاید و روز بعدتر با یک پیراهن بلند و قیافهای ژولیده! و روزی دیگر حتی با شلوار کردی و دمپایی! ابراهیم هادی اینقدر این رویه را ادامه میدهد تا آن وسوسه شیطانی تمام میشود! و همین رعایتهای ریز و درشت اوست که آرزوی شهادت و گمنامی را در ۲۵ سالگی برایش مهیا میکند.(۴)
آش همان آش، اما کاسه همان کاسه نیست!
وقتی از خلقت آدم تا به امروز را مرور میکنیم متوجه میشویم که ماهیت گناهان امروز و دیروز بشر فرقی با هم نداشته، پیشرفت علم و کنولوژی و تغییرات فرهنگی و اجتماعی اسباب بروز گناه جدیدی نشده است. از گناهان به ظاهر کوچک گرفته تا معاصی کبیره، همه و همه در گذشته نیز ایمان و روح انسان را هدف گرفته بوده اند و امروز نیز با تغییراتی در ساختار ظاهری همچنان گریبانگیر او هستند. اما به نظر میرسد مصادیق و اسباب این گناهان تغییر کرده است. پیشرفتها و تغییرات با توجه به کمکردن مرز میان انسانها، اسبابی شده است تا امکان دسترسی و ارتکاب برخی گناهان سادهتر و گستردهتر شده است. برای مثال، با پیشرفت تکنولوژی و تولید وسیلهای به نام تلفن همراه، حالا یواشکی و بیاجازه کنکاشکردن در گوشی دیگران از مصادیق نگاه حرام تلقی میشود. یا پاککردن اتومبیل در جای نامناسب میتواند مصداق رعایتنکردن حقالناس باشد. بنابراین گرچه نگاه حرام و حقالناس مساله جدیدی نیست اما طبیعتا در گذشتههای کمی دورتر مواردی از قبیل آنچه ذکر شد، برای انسان موضوعیت نداشته است.
امروز اما تکنولوژی در کنار تمام کمکها و سهولتهایی که برای زندگی بشر ایجاد کرده، این فرصت را هم فراهم آورده تا حتی وقتی در کنج خلوت خودتان هستید و هیچ دوست باب و ناباب یا انسان صالح و ناصالح دیگری کنار شما حضور ندارد و در شرایطی که شما دست به عمل خاصی نمیزنید به سادگی روحتان را در پیچ و خم فضای مجازی گم کنید و چشمتان را مهمان هرچه نادیدنی است! امروز شاید یکی از مصادیق جدی و مهم چشمپوشی، دیده بستن بر بسیاری از همین صفحات مجازی و مراقبت کردن از خلوت خودمان باشد! کاش خیلی بیشتر مواظب بهداشت و تمیزی حیات خلوت ذهن خودمان باشیم.
منابع:
۱_هزار و یک حکایت اخلاقی، ص ۳۷۰
۲_فرهنگ سخنان پیامبر اکرم(ص)، ص ۲۶۷
۳_میزانالحکمه، ج۲، ص ۹۹۹
۴_سلام بر ابراهیم (خاطرات شهید ابراهیم هادی)، ص57
منبع: تحریریه سایت باحجاب