مادر
#چهار_محال_و_بختیاری
#شهرکرد
#مدرسه_فاطمیه_سلام_الله_علیها
#ایام_فاطمیه
#پویش_کتابخوانی
#مادر
پدر تجارت می کرد.در شهر های مختلف رفت و آمد داشت .در بین قوم و خویش مشهور بود به یک ویژگی هایی که او را خواستنی کرده بود .یعنی راستش خودش که این را ندید،فقط از دیگران شنید .صدای گریه ی نوزادی اش را ،پدرش نشنید.او هم هیچ گاه آغوش گرم پدر تعریفی اش را نچشید ،و هم هیچ وقت صورتش را ندید.قبل از به دنیا آمدن یتیم شده بود.فقط نوازش های مادر را می چشید .می دانید می خواهم چه بگویم؟
من که نه؛خدا گفته ؛محمد ص بشری مثل من و شما بود.دنیایش را کنار ما گذارند .شاید هم سخت تر.
زندگی در حجاز کلا سخت بود.اصلا آب و هوایش ،زمین و مردمش گرم و خشک بودند.مخصوصا مکه،جوی های پر آب و …خیلی خبری نبود.کودکی او یک رنجی فراتر هم داشت ؛با یتیمی قرار بود دنیا را بگذراند.حتی کم کم شرایط طوری شد که از آغوش مادرش هم محروم شد.باید دور از خانواده بزرگ می شد .در بیابان و بیرون از شهر مکه…
سختی ها برایش تمامی نداشت؛نوجوانی اش با داغ مادر شروع شد…حالا باید مزه ی تنهایی را برای خودش قابل هضم می کرد تا بتواند دنیای طولانی را در بلاها با محبت ها بگذراند.