تفکر یکی از راه های تقویت عقل
تفکر یکی از راه های تقویت عقل:
تفکر نوعي تعقل است، و به وسيله ي تفکر مي توان به تقويت عقل پرداخت و عقل را به فطرت الهي انسان متصل نگه داشت. همان طور که قرآن هم مي خواهد اين انديشه هاي نظري را با روح در آميزد، تا روح به جنبش آيد و در تمام عالم، احساس حيات کند و در نتيجه دل هم به حرکت درآيد و به خدا بپيوندد. خداوند در قرآن در آيات متعددي اين حقيقت را يادآوري مي کند. آنجا که مي فرمايد: « و هو الذي مد الأرض و جعل فيها رواسي و أنهاراً و من کل الثمرات جعل فيها زوجين اثنين يغشي الليل النهار إن في ذلک لايات لقوم يتفکرون» (الرعد/3)،
« و اوست که زمين را بگستراند و در آن کوه هاي استوار و رودها پديد آورد، و در آن از هرگونه ميوه اي جفت جفت آفريد. و شب را بر روز مي پوشاند. قطعا در اين ها آياتي است براي مردمي که تفکر مي کنند.»
با توجه به اين آيه، دلايل آشکاري است بر يکتاي خداوند تا متفکران براي اثبات صانع، به آنها استدلال کنند. (طبرسي، 424/6) تفکر درست، کليد هدايت انسان وسيله ي کسب علوم و معارف ديني و نيل به مقام قرب الهي است. اهميت تفکر از منظراميرالمؤمنين علي (ع) تا اندازه اي است که به فرزندش امام حسن مجتبي (ع) مي فرمايد: « لا عباده کالتفکر في صنعه الله عزوجل» (فلسفي، 100/2)، « هيچ عبادتي همانند تفکر و مطالعه در مصنوعات الهي نيست.» زيرا تفکر و انديشه، انسان را به حقيقت رهنمون مي کند و انسان وجود خدا را در همه جا مي بيند.
تربيت يافتگان نظام تربيتي دين، اهل انديشه اند و همه چيز را انديشه بنا مي کنند چنانچه اميرالمؤمنين (ع) در صفت مؤمن فرموده است:«المؤمن مغمور بفکرته» (نهج البلاغه، حکمت 333)، « مؤمن فرورفته در تفکر خويش است.»
ثمرات تفکر:
تفکراساس حيات انساني است، زيرا انسانيت انسان و ادراک او از عالم و آدم و پروردگار عالميان و اتصالي که با حق برقرار مي کند به نحوه ي تفکر اوست. با تفکر است که استعدادهاي پنهان انسان از قوه به فعل در مي آيد و زمينه ي حرکت کمالي او فراهم مي شود به بيان امام خميني (ره): « تفکر مفتاح ابواب معارف و کليد خزائن کمالات و علوم است و مقدمه ي لازمه ي حتميه ي سلوک انسانيت است» (موسوي خميني، 191)
« بي ترديد زندگي انسان يک زندگي فکري است و جز با ادراک که فکر مي ناميم قوام يابد، و از لوازم فکري بودن زندگي بشر يکي اين است که هر قدر فکر صحيح تر و کامل تر باشد، زندگي انسان استوارتر خواهد بود و زندگي استوار مبتني و مشروط به داشتن فکر استوار است.» (طباطبايي، 254/5)
انسان جز با تفکر، به بينايي و راهيابي دست نمي يابد و جز انديشه ي صحيح از فرو رفتن در دام هاي گمراهي در امان نمي ماند. اميرالمؤمنين (ع) در وصيت به فرزندش امام حسين (ع) مي فرمايد: « من تفکر أبصر» (نهج البلاغه، نامه 31)، « کسي که بينديشد، بينا گردد.» از نظرامام (ع) تفکر باعث پندگرفتن، و پند گرفتن سبب بصيرت مي شود. و همچنين امام (ع) يکي از راه هاي خداشناسي را تفکر مي داند، چه اين تفکر در صفات الهي باشد، آن جا که مي فرمايد: « و لو فکروا في عظيم القدره و حسيم النعمه لرجعوا إلي الطريق» (همان، خطبه 185)، « اگر انسان ها در عظمت خداوند و بزرگي نعمت او مي انديشيدند قطعاً به راه راست بر مي گشتند.»
اين ميثم در ذيل اين خطبه بيان مي دارد که علت اين که مردم از گمراهي و ناداني به طرف حقيقت برنگشتند و از کيفر آخرت نترسيدند آن است که در عظمت آفرينش وآفريده هاي حيرت انگيز و نعمت هاي فراوان حق تعالي نينديشيدند، بنابر اين از عدم علت استدلال بر عدم معلوم شده است، زيرا تفکر در اين امور، سبب توجه انسان به دين خدا و پيمودن راه ديانت و شريعت مي شود. (بحراني، 132/4) امام علي (ع) در جايي ديگر در رابطه با تفکر در مخلوقات و ساير موجودات جهان مي فرمايد: « لولو ضربت في مذاهب فکرک لتبلغ غاياته ما دلتک الدلاله إلا علي أن فاطر النمله هوا فاطرالنخله لدقيق تفصيل کل شيء و غامض اختلاف کل حي … فانظر إلي الشمس و القمر و النبات و الشجر و الماء و الحجر… فالويل لمن أنکر المقدر» (نهج البلاغه، خطبه 185) « اگر در همه طريق انديشه خود، تلاش کني تا به اهداف و غايات خلقت آن جاندار برسي، دليل تو را راهنمايي نخواهد کرد مگر به اينکه آفريننده مورچه همان خالق است که نخل را آفريده است، زيرا تفصيل دقيق همه ي اشياء و مشکلات و دشواري هاي اختلاف ساختمان هرجانداري با جاندار ديگر، … پس بنگر به آفتاب و ماه و نباتات و درخت و سنگ … پس واي بر کسي که خداوند تقديرکننده و خالق حکيم را انکار کند.» با توجه به اين سخنان امام (ع)،انسان مي تواند با نظر در آفريده هاي گوناگون و دقايق و ظرايفي که در آن ها به کار رفته، و با تفکر در قدرت عظيم الهي و نعمت هاي بي پايان او، و با چيدن مقدمات و استدلالات عقلي به وجود خدا پي ببرد و او را بشناسد.
بنابراين مي توان ثمرات تفکر را اين گونه دسته بندي کنيم که تفکرباعث :
1-باز شدن درهاي شناخت و رسيدن انسان به کمالات مي شود.
2-سلامت و درستي و قوام زندگي مي شود.
3-بصيرت و بينايي مي شود.
4-پند گرفتن مي شود که از بالاترين رحمت هاي الهي است.
5-خداشناسي مي شود و خداشناسي، انسان را از گمراهي و ناداني نجات مي دهد.