پيامدهاي اجتماعي حسد
پيامدهاي اجتماعي حسد
شايد کم ترکسي به اهميت نقش اساسي و تعيين کننده شرايط رواني افراد،درمسائل بنيادي جامعه وقوف کامل داشته باشد؛اما آنچه مسلم است، بخش مهمي از نابساماني ها و مشکلات اجتماعي عصر ما از خصوصيات تربيتي و رواني افراد جامعه مايه مي گيرند و چه بسا که سهل انگاري و عدم توجه کافي در اين باره،جامعه را به ورطه فساد و تباهي سوق دهد.
چشم به داشته هاي ديگران دوختن و احساس ناراحتي از برخورداري ديگران و آرزوي نابودي آن ها،عواقبي فردي دارد که در صفحات گذشته يادآور شديم. اکنون از زاويه اي ديگر آثار حسد را در جامعه مرور مي کنيم.جامعه اي که در آن حسد امري رايج باشد،چه خصوصياتي خواهد داشت؟
1. ناامني
در ميان جمعي که فضاي زندگي شان پر است از کينه ها،عقده ها و غيبت ها و تهمت ها و.. هيچ کس قابل اعتماد نيست. هر لحظه تهمتي تازه و توطئه اي جديد احتمال مي رود و امنيت و آسايش به کلي از افراد سلب مي شود؛چرا که حسودان دست بردار نيستند.
به قول امام علي (ع)
«لا يرضي الحسود عمّن يحسده الّا بالموت او بزوال النعمه»؛ حسود راضي نمي شود، مگربا مردنش و يا با زوال نعمت از محسود.تصور چنين جامعه اي مرا به ياد گله گرگ هاي گرسنه مي اندازد.شب هنگام است، شدت گرسنگي از يک سو و خستگي و خواب آلودگي از سوي ديگر فشار مي آورد و لکن مشکل اصلي آن است که بستن چشم همان و تکه پاره شدن همان.بلي اولين گرگي که بخوابد،توسط همنوعان خود دريده خواهد شد.
اعتراف مي کنم که تشبيه ناقصي بيان کردم؛ چرا که گرگ ها هميشه در چنين حال دشواري نيستند،اما جامعه انساني حسد ورز، مادام که اين بيماري را از خود دور نکرده است، در نگراني و اضطراب به سر خواهد برد. در چنين جامعه اي، گاه چندين نسل در همان حالت ناامني،به دنيا مي آيند و از دنيا مي روند.
به طوري که اضطراب امري عادلانه و لازمه زندگي تلقي مي شود و افراد، زندگي را مساوي با همين دغدغه ها مي دانند و نمي توانند جامعه اي سالم و بدون آلودگي تصور کنند، لذا اولين گام براي معالجه- که همان احساس بيماري و درد است- از اين افراد گرفته مي شود، مگر اين که انسان الهي بيابد و با دم مسيحايي، ناآگاهان را آگاهي بخشد.
وقتي صحبت از بهشت مي شود، سريع خوردني ها،حورالعين و باغ و بستان بهشت را تصور مي کنيم و از نعمت هاي ديگر غفلت مي کنيم و آن اين که جامعه بهشتي، جامعه اي خالي از هرگونه کينه ها و حقدها است.بهشتيان با هم رفت و آمد دارند و گفت و گو مي کنند،اما اين روابط گفت و گوها در سلامت کامل است. صحبت ها از انواع گوشه و کنايه و تحقيرو شماتت خالي است؛ چرا که انسان ها تا از هر گونه بيماري و آلودگي پاک نشوند، وارد بهشت نمي شوند.
«و قال لهم خزنتها سلام عليکم طبتم فادخلوها خالدين»؛ نگهبانان بهشت بر تقوا پيشگان گويند:سلام بر شما، پاک شديد؛ پس داخل شويد و جاودانه بمانيد.اين که خداوند درباره بهشتيان مي فرمايد: آنان جز سلام چيز ديگري نمي شنوند، به همين معنا است.آن ها در جامعه اي زندگي مي کنند که افراد آن از انواع حقد و کينه و حسد ودروغ و فريب و نيرنگ و صدها بيماري و آلودگي پاک شده اند.
آيا مي توانيد لذت آرامش و آسايش در چنين جامعه اي را تصورکنيد؟ ديگر در پس سلام دادن و هديه دادن و دعوت کردن ها، طمع و فريب و کلاهبرداري نيست و شما مطمئن هستيد که اظهارعلاقه ها و محبت ها واقعي است.دراين دنيا شايد نتوانيم جامعه اي همچون بهشت درست کنيم و لکن مي توانيم به سوي آن حرکت نماييم؛ اگرچه به آن نرسيم.
خلاصه اين که جامعه آلوده به مرض هاي روحي- از جمله حسد- زندگي همراه با ناراحتي هميشگي براي شهروندان درست خواهد کرد.
2. عقب ماندگي
مي دانيم که حسد اگر کنترل نشود، در رفتار و گفتار شخص حسود،
خود را نشان خواهد داد.حال مجموعه اي از انسان هاي حسود را در نظر بگيريد که در يک جا زندگي مي کنند. هرکدام شغلي براي خود دارند. يکي از لحاظ مال و ثروت و ديگري در مقام و موقعيت و سومي در علم و آگاهي و چهارمي از جهتي ديگر به پيشرفت هايي نايل مي شود. چه بسا کساني که درآن،درجا مي زنند و در هيچ بعدي از ابعاد گامي فراتر نمي نهند.
ويروس حسد با اين جامعه چه خواهد کرد؟ آن ها به جاي کمک کردن به يکديگر در پيشرفت و رشد،تا آن جا که بتوانند مانع تکامل همديگرخواهند شد. چنين جامعه اي محکوم به ضعف و عقب ماندگي است. امام علي (ع) مي فرمايد:
«اذا امطر التحاسد نبت التفاسد» ؛ زماني که باران حسدورزي به همديگر شروع به باريدن کرد، فسادها رويش خواهند کرد. افراد اين جامعه چون چشم ديدن پيشرفت همديگر را ندارند و مدام برعليه هم توطئه مي کنند،سروري و آقايي غير را بر خود مي پذيرند و حسادت، آن ها را از استقلال و بزرگي ساقط مي کند.