زنان آسمانی
زنان مقدس قرآنی قرآن بجز فاطمه زهرا علیهاالسلام به صراحت یا به کنایه، از دوازده زن پاک نام می برد:
1- حوا، 2- آسیه همسر فرعون، 3- سارا همسر ابراهیم، 4- هاجر همسر ابراهیم، 5 -یوکابد مادر موسی، 6- صفورا همسر موسی و دختر شعیب، 7- الیزابت یا یصابات همسر زکریا، 8- حنّه همسر عمران، 9- همسر ایوب، 10- بلقیس، 11 -مریم علیهاالسلام 12 -خدیجه علیهاالسلام .
قرآن برای هر یک از این زنان صفت یا صفات بارزی را به عنوان شاخصه ذکر می نماید که به ترتیب یاد شده به آن صفات اشاره می شود:
حوا همسر حضرت آدم از تائبات بود:
«قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَآ اَنْفُسَنَا وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا…» … پروردگارا! ما به خود ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشایی و بر ما ترحم ننمایی هر آینه از زیانکاران خواهیم بود.
آسیه همسر فرعون از مؤمنات و مشتاقان خدا بود:
«وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ امَنُواامْرَاَتَ فِرْعَوْنَ اِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتًا…»
خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند (آسیه) زن فرعون را مثال می زند… آن گاه که [در مقابل تهدیدات فرعون] گفت: پروردگارا خانه ای در نزد خودت (بهشت)، برای من بنا نما… .
سارا همسر ابراهیم از قائمات و خدمتگزاران پیامبر بود:
«وَ امْرَاَتُهُ قَائِمَة…»؛ و همسر او به خدمتگزاری به پا بود…. هاجر همسر ابراهیم از سائحات بود. سائحات که در قرآن به عنوان یکی از صفات کمالی برای زنان ذکر شده . به معنای زنان مهاجر است. علامه طباطبایی می گوید سائحات کسانی هستند که با گامهای خود از مسجدی به مسجد دیگر و از معبدی به معبد دیگر هجرت نموده، با بدنهای خود در پی اطاعت و انجام دستورات پروردگار می روند .
هاجر نمونه سائحات بود؛
زیرا به امر خداوند همراه ابراهیم از اورشلیم به مکه هجرت کرد و رنج دوری از وطن، خانه و شوهر خود را تحمل نمود و در جست وجوی آب بارها میان دو کوه صفا و مروه را پیمود.
یوکابد مادر موسی از مسلمات و توکل کنندگان بر خدا بود:
«اِذْ اَوْحَیْنَآ اِلَیآ اُمِّکَ مَا یُوحَیآ * اَنِ اقْذِفیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ…».
مادر حضرت موسی نمونه زنان مسلمان بود. او به امر پروردگار و با توکل بر او عزیزترین نعمت پروردگار، فرزندش را به دریا انداخت.
صفورا دختر شعیب، همسر موسی نمونه حیا و حسن انتخاب بود:
«فَجَآءَتْهُ اِحْدیهُمَا تَمْشی عَلَی اسْتِحْیَآءٍ… یَآ اَبَتِ اسْتَءْجِرْهُ اِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَءْجَرْتَ الْقَوِیُّ الاَْمینُ». دختر شعیب در هنگام دعوت از موسی به سوی پدرش نهایت حیا، و آزرم را رعایت نمود و به رغم تهیدستی موسی ملاک گزینش را امین و توانا بودن می داند.
الیزابت همسر زکریا از صالحات و خاشعات بود:
«فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیی وَ اَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَ یَدْعُونَنَا رَغَبًا وَ رَهَبًا وَ کَانُوا لَنَا خَاشِعینَ» … و ما همسر زکریا را برایش صالح گردانیدیم، آنها در کارهای خیر سبقت می گرفتند و ما را با حالت بیم و امید دعا می کردند و همواره در برابر ما خاضع و خاشع بودند.
حنه همسر عمران از متصدقات و صادقات و مخلصات بود:
«اِذْ قَالَتِ امْرَاَتُ عِمْرَانَ رَبِّ اِنّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فی بَطْنی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّلْ مِنِّیآ…» حنه همسر عمران، مادر مریم علیهاالسلام با اخلاص نذر نمود فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد و به آنجا هدیه کند؛ پس چون فرزندش متولد شد صدق خود را با وفای به نذرش به اوج رساند.
همسر ایوب نمونه صبر و ایثارگری و خدمتگزاری پیامبر بود:
«وَ اتَیْنَاهُ اَهْلَهُ…» «… وَ وَهَبْنَا أَهْلَهُ…».
همسر ایوب نمونه بزرگی از ایثار و فداکاری بود، از همین رو لیاقت یافت که خداوند در قرآن از او به کنایه به نیکی یاد کند؛ زیرا در هنگام گرفتاری حضرت ایوب و بیماری و تعفن بدن او همه حتی فرزندان از او دوری گزیدند و ترکش کردند و در حالی که ایوب به فقر و فاقه دچار بود و به دلیل بیماری جسمانی حتی کسی برای صدقه دادن نزد او نمی آمد، فقط همسرش ایثار نموده، در کنار او ماند و حتی با گدایی برای حضرت ایوب به مدت طولاتی نان و غذا تهیه می نمود و دست از آن حضرت برنمی داشت. افزون بر اینها حاضر شد برای نشکستن سوگند حضرت ایوب بعد از بهبود و تمکن او، ضربه ضغث را تحمل کند: «وَخُذْ بِیَدِکَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَ لاَ تَحْنَثْ اِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا» و هرگز زبان به اعتراض نگشود که ای ایوب! بعد از آن همه صبوری و خدمتی که به پای تو ریختم آیا باید نسبت به من گمان بد ببری و عجولانه سوگند یاد کنی و هم اکنون نیز برای شکستن قسم تو، من باید ضغث را تحمل کنم؟!
بلقیس نمونه عقل، درایت و آینده نگری و حق گرایی بود:
«اِنّی وَجَدْتُ امْرَاَةً تَمْلِکُهُمْ وَ اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ … قَالَتْ رَبِّ اِنّی ظَلَمْتُ نَفْسی وَاَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمینَ».
سیاق و دلالت این آیات به طور ضمنی روشن می کند که بلقیس زنی هوشمند، با درایت، عاقبت اندیش، اهل مشورت، و دارای روح حق گرایی بوده است؛ زیرا پس از مشاهده دلایل درستی نبوت حضرت سلیمان بلافاصله به خداوند ایمان آورده، مسلمان می شود و از کفر خود نادم شده، آن را ظلم به خویش (ظلمتُ نفسی) معرفی می کند. هوش و درایت او از آنجا آشکار می شود که وقتی نامه سلیمان به دستش می رسد با تعمق در آن، از نامه به وصف کریم یاد کرده، بلافاصله اظهار نظر نمی کند، بلکه نخبگان کشوری و لشکری را گرد آورده، با آنان به مشورت می نشیند. نخبگان لشکری راه مقابله با قدرت را پیشنهاد می کنند، اما با این حال تصمیم گیری نهایی را برعهده خود بلقیس می گذارند که خود نشان از مقبولیت حزم و عقل او در میان نخبگان دارد. بلقیس بر اساس شناخت و درایت خود تصمیم به تحقیق، تأمل و مذاکره می گیرد و چون حق برایش آشکار می گردد بلافاصله تسلیم حق می شود. افزون بر این، علامه طباطبایی معتقد است عبارت «اُوتِیَتْ مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ» بر اساس قرائن در آیه شریفه بیان می دارد که از جمله چیزهایی که به بلقیس داده شده بود دوراندیشی، عقل، درایت، حزم، عزم و سطوت بود.
خدیجه نمونه ایثار و احسان بود:
«… وَ وَجَدَکَ عَائِلاً…».
مفسران آیه را اشاره به حضرت خدیجه(س) دانسته اند؛ زیرا کلمه عائل را به معنای فقیر گرفته و گفته اند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از آنکه مالی نداشت خداوند او را به وسیله حضرت خدیجه علیهاالسلام که اموالش را پس از ازدواج به پیامبر بخشید، ثروتمند نمود. افزون بر این، روایاتی نقل شده که این نظر را تأیید می کند.
اندیشه ناب امام در صحیفه نور
امام لزوم برقراري ارتباط عاطفي با اهلبيت را انكار نميكند. خود نيز اهل زيارت و گريستن بر مصائب حضرات معصومين(عليهم السلام) بوده است؛ اما معتقد بود نبايد به اين مقدار بسنده كرد؛ بلكه بايد خود را از محبّ اهلبيت بودن به شيعه بودن ارتقا بخشيم. « همينطور گفتن كه ما شيعه على هستيم، و ما متمسك به ولايت اميرالمؤمنين هستيم، اين كافى نيست، نمىشود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است؛ اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه اميرالمؤمنين هستيم، تبع او هستيم، بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند.» (صحيفه امام، ج18، ص155، 4/7/1362)
« ما همان ادعا [را] مىكنيم كه ما امت رسول اللَّه هستيم و شيعه على بن ابى طالب. ما بايد مطالعه كنيم، ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهايى را كه آنها كردند.» (صحيفه امام،ج15،ص217، 18/6/1360)
تأكيد امام بر ادعيه وارد شده از سوي اهلبيت(عليهم السلام) علاوه بر اينكه از روحيه لطيف و عارفانه حضرت امام خبر مي دهد، همچنين از اين نكته پرده برميدارد كه امام به اين دعاها به ديده منبع معرفت مينگريسته است.
توجه امام خميني به ادعيه از جامعيت عملي وي نيز حكايت دارد كه حضور او در ميدان مبارزه و جهاد با نماز شب و دعا و مناجات با حضرت حق منافات نداشته است؛ بلكه به بيان دقيقتر، حضور دليرانه امام در مصاف با طاغوتيان به پشتوانه ارتباط با خدا و اتكاء به او بوده است.
تأكيد امام بر فقه قابل توجه است. امام عارفي بود كه پايبندي به فقه و شريعت را در مسير عرفان و سير وسلوك ضروري ميشمرد. امام در كتاب «چهل حديث» در اين مورد مينويسد:«و بدان كه هيچ راهي در معارف الهيه پيموده نميشود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقّه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براي او به حقيقت پيدا نشود و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براي او منكشف شود و پس از انكشاف حقيقت و بروز انوار معارف در قلب نيز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود و از اين جهت دعوي بعضي باطل است كه “به ترك ظاهر، علم باطن پيدا شود.” يا” پس از پيدايش آن به آداب ظاهره احتياج نباشد.” و اين از جهل گوينده است به مقامات عبادت و مدارج انسانيت.» (چهل حديث،حديث اول،ص7)
از جمله مقدمات استدلال حضرت امام در مورد پيوند دين و سياست و لزوم تلاش براي برپايي و حفظ حكومت اسلامي، سيره و سنت رسول اكرم(ص) و اهلبيت گرامي اوبوده است. به اعتقاد امام، فشارها و سختيهايي كه حضرات معصومين(ع) از جانب حكومتهاي جائر زمان خود تحمل ميكردند، دلالت دارد بر اينكه پيگيري اهداف و فعاليتهاي سياسي، هيچگاه از حيات ائمه غايب نبوده است:« ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند. نشستند و مسئله گفتند؟ چنانچه مسئلهگو بودند، چه كار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند؟!» (صحيفه امام،ج20،ص412، 19/8/1366)
روابط دختر و پسر از نگاه قرآن کریم (2)
داستان حضرت یوسف علیه السلام و زلیخا
در آیه ۲۳ و ۲۴ سوره یوسف چنین آمده است:
«وَرَاوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَیْتَ لَکَ قَالَ: مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ؛
و زنی که یوسف در خانه او بود، از یوسف از طریق مراوده و ملایمت، تقاضای کامگیری کرد و درها را [برای انجام مقصودش] محکم بست و گفت: برای تو آمادهام. یوسف گفت: پناه به خدا که او پروردگار من است و مقام مرا گرامی داشته است. قطعاً ستمگران رستگار نمیشوند».
«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَی بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ؛
و همانا (همسر عزیز مصر) قصد او (یوسف) را کرد و او نیز اگر برهان پروردگارش را نمیدید، [بر اساس غریزه] قصد او را میکرد. این گونه [ما او را با برهان کمک کردیم] تا بدی و فحشا را از او دور کنیم، زیرا او از بندگان برگزیده ماست».
پیامها:
1. معمولاً عشق بر اثر مراوده و به تدریج، پیدا میشود. وجود دائمی یوسف در خانه زلیخا کم کم سبب عشق مادی شد.
2. حضور مرد و زن نامحرم در یک محیط بسته، زمینه را برای گناه فراهم میکند.
3. تقوا و ارده انسان، میتواند بر زمینههای انحراف و خطا غالب شود.
4. خطر غریزه جنسی به قدری است که برای نجات از آن، باید به خدای رحمان پناه برد.
5. تلقین یاد خدا به نفس خود، نقش مهمی در ترک گناه دارد.
6. یاد کردن الطاف الهی و عاقبت گناه، مانع از ارتکاب آن است؛ « مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوَایَ».
7. یک لحظه گناه میتواند انسان را از رستگاری ابدی دور کند؛ «إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
8. انسانی که مقام و منزلت خود را میداند خود را به بهای کم و اندک نمیفروشد.
9. انبیا نیز در غرایز، مانند سایر انسانها هستند؛ ولی به دلیل ایمان به حضور خداوند، گناه نمیکنند؛ «وهم بها لولا ان رآی برهان ربّه».
10. بهانه بسته بودن درها کافی نیست؛ باید به سوی درهای بسته حرکت کرد؛ شاید باز شوند.
11. امام صادق علیه السلام فرمود: برهان رب، همان نور علم و یقین و حکمت بود که خدا در آیات قبل فرمود؛ «و اتیناه علما و حکما».
بر گرفته از تفسیر نور آقای قرائتی (سورهای مبارکه ی یوسف و قصص)
روابط دختر و پسر از نگاه قرآن کریم (1)
«داستان موسی علیه السلام و دختران حضرت شعیب علیه السلام»
این داستان، مربوط به زمانی است که حضرت موسی علیه السلام با نگرانی و ترس از دشمن از مصر به جانب مدین بیرون رفت و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید، آن جا جماعتی را دید که گوسفندانشان را سیراب میکردند و دو زن را یافت که دور از مردان، در کناری به جمعآوری گوسفندانشان مشغول بودند. موسی علیه السلام به جانب آن دو رفت و گفت شما این جا چه کار میکنید؟ گفتند: ما منتظریم تا مردان، گوسفندانشان را سیراب کنند و باز گردند؛ آن گاه ما گوسفندانمان را سیراب کنیم و پدر ما هم، مردی سالخورده است.
موسی گوسفندان آنان را سیراب کرد و سپس رو به سایه آورد و دست به دعا برداشت. حضرت موسی علیه السلام هنوز از دعا لب فرو نبسته بود که دید یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیا باز آمده و گفت: پدرم از تو دعوت کرده که به منزل ما بیایی تا در برابر کمک تو به ما، به تو پاداش دهد. وقتی موسی علیه السلام نزد پدر دختران (شعیب) رسید و سرگذشت خود را با بیان کرد، شعیب گفت: اینک ترسی به خود راه نده که از شر قوم ستمکار، نجات یافتی. در این هنگام، یکی از آن دو دختر (صفورا) گفت: ای پدر! این مرد را برای کار خود اجیر کن که وی بهترین کسی است که میتوان برای انجام کار برگزید؛ زیرا او هم امین است و هم توانا. شعیب خطاب به حضرت موسی علیه السلام گفت: من اراده کردهام که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم.
پیامها:
1. در یک رابطه ضروری و حداقلی میان دختر و پسر، بایستی رفتار، نگاه، پوشش و گفتار آن دو، بر اساس اصل «حیا» باشد.
خداوند در توصیف راه رفتن دختر شعیب در آیه ۲۶ سوره قصص، میفرماید: «تمشی علی استحیاء»؛ زیرا شیوه حرکت، سبک سخن گفتن و نحوه لباس پوشیدن، حامل پیام است و در هر فرهنگی، با مخاطبش سخن میگوید.
2. پدران و مادران، باید بر رفتار فرزندان خودشان با مهربانی و احترام به شخصیت آنان و به دور از هر گونه توهین، نظارت کنند و در مقابل، نوجوانان و جوانان هم باید برای کسب آگاهی بیشتر و استفاده از تجربه پدر و مادر، با آنان مشورت کنند.
وقتی که بر خلاف عادت هر روزه، آن دو دختر، زودتر به خانه برگشتند، پدر با تعجب پرسید: چه شد که امروز زود بازگشتید؟ دختران گفتند: مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما، بر ما ترحم کرد و گوسفندان ما را آب داد و ما زودتر به خانه آمدیم.
3. باید از نگاه ناروا و «چشم چرانی»، خودداری ورزید که از آن به «غض بصر» تعبیر شده است. فرمان قرآن این است که باید از نگاه خیره، هوسآلود و کنترل نشده، پرهیز کرد.
چه باید کرد؟
1. بایستی میان والدین و فرزندان، روابط صمیمی حاکم باشد؛ تا فرزندان بتوانند در یک محیط سالم و قابل اعتماد، به راحتی مشکلات خود را با والدین در میان بگذارند.
2. والدین باید شرایط نسل جدید و واقعیتها را درک کنند و سعه صدر داشته باشند؛ تا با هوشیاری و گفتوگوی منطقی با آنان، برای حل مشکل آنان اقدام کنند.
دختران و پسران مسلمان و پاک، باید بیاموزند که در اولین برخورد تأثیرگذار با جنس مخالف، آن را با پدر و یا مادر و یا با یک مشاور آگاه و مسلمان، مطرح کنند؛ تا بتوانند از تجربههای علمی و عملی آنان بهره برده، قبل از این که دچار آسیبهای جدی شوند، تصمیم عاقلانه ای بگیرند. اگر دختر و پسر، مسائل و معاشرتهای مهم روزانه خود را با افراد مجرب مطرح کنند و والدین و مشاوران نیز بتوانند در حل مسائل آنها نقش مفید و سازنده ای را ایفا کنند، میتوان امیدوار بود که جلوی بسیاری از روابط پنهانی و ناسالمی که احتمال دارد بعد از برخورد نخستین شکل بگیرد، گرفته شود.
بر گرفته از تفسیر نور آقای قرائتی (سورهای مبارکه ی یوسف و قصص)
گریه بر امام حسین (ع)، چرا؟
امام حسين عليه السلام :
امام حسين عليه السلام فرمود : من براي عبرت و پند ديگران شهيد ميشوم .
منبع : بحار ، ج 44 ، ص 280
ابو عبدالله عليه السلام :
كربلاء از خاك بيت المقدس است .
منبع : كامل الزيارات ، ص 269 ، باب 88 ، ح 7
ابي جعفر عليه السلام :
آدميان و پريان و پرندگان آسمان و وحوش بيابان بر حسين بن علي عليهما السلام گريستند و از چشمانشان اشك روان گرديد .
منبع : بحار ، ج 45 ، ص 250
ابي عبد الله عليه السلام :
آسمان جز بر حسين بن علي و يحيي بن زكريا عليهما السلام نگريسته است .
منبع : بحار ، ج 45 ، ص 211
ابو عبدالله عليه السلام :
سرزمين كربلا و آب فرات اولين زمين و نخستين آبي بودند كه خداوند متعال به آنها قداست و شرافت بخشيد.
منبع : بحار الانوار ، ج 98 ، ص 109
ابو عبدالله عليه السلام :
به راستي كه خدا كربلا را حرم امن و با بركت قرار داد پيش از آنكه مكه را حرم قرار دهد .
منبع : كامل الزيارات ، ص 267
امام رضا عليه السلام :
اي دعبل ! براي حسين بن علي عليه السلام مرثيه بگو ، چرا كه تا زنده اي تو ياور و ستايشگر مايي ، پس تا ميتواني ، ازياري ما كوتاهي مكن .
منبع : جامع احاديث الشيعه ، ج 12 ، ص 567
امام صادق عليه السلام :
امام زين العابدين (عليه السلام) بيست سال ( به ياد عاشورا ) گريست و هرگز طعامي پيش روي او نميگذاشتند مگر اينكه گريه ميكرد .
منبع : بحار الانوار ، ج 46 ، ص 108
امام صادق عليه السلام :
نزد هر كس كه از ما و مظلوميت ما ياد شود و چشمانش پر از اشك شود ، خداوند چهره اش را بر آتش دوزخ حرام ميكند .
منبع : بحار الانوار ، ج 44 ، ص 285
امام صادق عليه السلام :
برترين تربت زمين ، تربت سيد الشهداء است .
منبع : جواهر الكلام ، ج 8 ، ص 437
ابي جعفر عليه السلام :
چهار هزار ملك ، آشفته و غم آلود تا روز قيامت بر او ميگريند .
منبع : كامل الزيارات ، ص 113
ابي جعفر عليه السلام :
انس و جن و پرندگان و وحوش ( حيوانات خشكي ) بر حسين بن علي عليه السلام گريستند به حدي كه اشك از چشمانشان جاري گشت .
منبع : كامل الزيارات ، ص 100
امام صادق عليه السلام :
كربلا را زيارت كنيد و اين كار را ادامه دهيد ، چرا كه كربلا بهترين فرزندان پيامبر را در آغوش خويش گرفته است .
منبع : كامل الزيارات ، ص 269
ابي عبدالله عليه السلام :
آسمان يك سال بعد از شهادت حسين (عليه السلام) و يحيي بن زكريا سرخ گشت ، و اين گريه اش بود .
منبع : كامل الزيارات ، ص 129
ابي عبدالله الصادق عليه السلام :
پس از كشته شدن حسين بن علي (عليه السلام) ، چهل روز از آسمان خاك سرخ باريد .
منبع : كامل الزيارات ، ص 130
ابوعبدالله عليه السلام :
حسين عليه السلام را زيارت كنيد و به او جفا روا مداريد ، زيرا كه او سرور جوانان بهشت از ميان خلايق و سيد شهيدان است .
منبع : كامل الزيارات ، ص 181
ابي جعفر عليه السلام :
هر مؤمني كه در سوگ حسين (عليه السلام) اشك از ديده ريزد ، به حدي كه بر گونه اش جاري گردد ، خداوند او را ساليان سال در غرفه هاي بهشت مسكن ميدهد .
منبع : كامل الزيارات ، ص 165
امام صادق عليه السلام :
كسي كه ( در عزاي حسين ) بگريد يا ديگري را بگرياند و يا آنكه خود را به حالت اندوه عزا درآورد بهشت بر او واجب است.
منبع : جلاء العيون ، ص 463
ويژگي هاي اعجاز مباهله
(سورهٔ آلعمران-آیهٔ ۶۱)
پس هر که در این (باره) پس از دانشی که تو را (حاصل) آمده با تو محاجه کند بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و ما خویشان نزدیک و شما خویشان نزدیک خود را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتخدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
ويژگي هاي اعجاز مباهله:
داستان مباهله در منابع تاريخي و حديثي فراواني به صورت مفصّل آمده و آن چه گذشت اشاره اي گذرا و کوتاه به آن حادثه فضيلت آفرين بود. مرحوم سيد بن طاووس پس از گزارش مفصّلي که از رويدادهاي اين روز بزرگ مي آورد، شانزده کرامت و معجزه مخصوص اين روز را برشمرده،مي نويسد:«روز مباهله پيامبر اکرم (ص) با نصاراي نجران،روز بزرگي بوده که در بر دارنده چندين معجزه و کرامت است از جمله:
صفحات: 1· 2
خطبه «نورانیت» حضرت امیر علیه السلام
محمدبن صدقه روایت كرد كه روزى ابوذر غفارى از سلمان فارسى پرسید: ای اباعبداللّه (كنیه سلمان است) معناى معرفت امام امیرالمؤمنین علیه السلام و شناختن او به مقام نورانیت چیست؟ سلمان فارسى در جواب گفت: اى جُندب،خوبست با هم برویم تا از خود آن حضرت در خصوص معناى آن سؤال كنیم.
ابوذر گوید: رفتیم ولى در ابتدا امام را ندیدیم و انتظار كشیدیم تا ایشان تشریف آوردند. حضرت پرسیدند چه چیز شما را به اینجا آورد؟ عرض كردیم: آمدهایم تا از معرفت شما به نورانیت سؤال نماییم. فرمود: مرحبا به شما دو نفر، دودوست متعهد به دین خود كه كوتاهى نمىكنند و سپس امیرالمؤمنین على علیهالسلام قسم خورد كه این موضوع (معرفت امام علیهالسلام به نورانیت) بر هر مرد و زن مؤمن واجب است و نباید در آن كوتاهى شود. سپس فرمود:
اى سلمان و اى جندب! هر دو گفتند: بلى اى امیر مؤمنان. فرمود: اَحَدی ایمان را كامل نمىكند مگر اینكه مرا به كُنه معرفتم به نورانیت بشناسد. پس هنگامى كه مرا به كُنه معرفت شناخت، محققا خداوند قلب او را به ایمان آزمایش كرده و سینهاش را براى اسلام گشایش داده است و [در نتیجه] او عارف و بینا گردیده است. و هركس از شناخت آن كوتاهى نماید، شك كننده و تردیدگراست.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند:
صفحات: 1· 2
زندگی نامه امام علی النقی الهادی (علیه السلام)
ولادت امام نام شریف دهمین امام شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام، علی است. در میان القاب فراوان آن امام، «هادی» شهرت بیشتری دارد. کنیه امام هادی علیه السلام ابوالحسن است. سال ولادت حضرت هادی 212 یا 214 هـ.ق است و محل ولادتش، جایی به نام صریا در نزدیکی مدینه .
پدر بزرگوار امام هادی، حضرت امام محمد جواد علیه السلام است و مادر بزرگوارش بانویی به نام سمانه مغربیه. از دوران کودکی امام هادی جز چند واقعه، چیزی در تاریخ ثبت نشده است. با شهادت امام جواد علیه السلام در سال 220 هـ.ق، حضرت هادی در سن هشت یا شش سالگی به امامت رسیدند. اگر چه حضرت هادی 42 سال بیشتر عمر نکرد، اما دوران 34 ساله امامت او نسبت به دوران امامت برخی دیگر از ائمه علیهم السلام طولانیتر است.
پدر بزرگوار امام هادی علیه السلام در مواردی به امامت فرزندش تصریح فرموده است. امام هادی بهدلیل قابلیت و لیاقت و عنایت الهی، از جایگاهی رفیع نزد خداوند برخوردار است. امامت در کودکی و حاکمان معاصر دوران امامت حضرت هادی علیه السلام همزمان بود با سلطهی شش تن از حاکمان عباسی، و همین موضوع، شرایط ویژهای را برای او ایجاد کرد. از طرفی امام می بایست در شرایط خفقان و ارعاب حکومت عباسی، به رسالت الهی خویش عمل کند که ارتباط با یاران و دوستان و هدایت آنان گوشهای از این رسالت مهّم محسوب میشد؛ و از طرفی به گونهای عمل کند که حساسیّت حاکمان عباسی برانگیخته نشود .
بر این اساس دوران سی و چهار ساله امامت امام هادی اگر چه طولانی است اما وی به علت محدودیتهای ایجادشده از ناحیه حاکمان عباسی، پیوسته در مراکز نظامی تحت نظر و مراقبت ویژه بود و کمتر امکان ارتباط علنی و آزاد با یارانش را داشت . تبعید امام به سامراء ، یکی از از فشارهایی است که حکومت عباسی علیه وی اعمال کرده بود؛
و علت این که به امام هادی و نیز به فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام عسکرین می گویند حضور اجباری و ناخواسته این دو بزرگوار در محلّههای نظامی و تحت مراقبت نیروهای امنیتی و دستگاه ستمپیشهی عباسی بوده است. فضایل امام در چنین وضعیتی، امام هادی علیه السلام به تناسب موقعیتهای مختلف مکانی و زمانی، گاهی با استفاده از نفوذ معنوی و تاثیر فوقالعاده نفسانی خویش صحنه هایی را برای اتمام حجت و تبیین حق و هدایت افراد به تماشا میگذاشتند. درایت و بینش توحیدی و برخورد اصولی و حکیمانه امام در زمان حکومت عباسیان باعث شد که دقیقترین و عالیترین معارف توحیدی و اعتقادی برای جهان اسلام به یادگار بماند.
گذشته از پاسخ امام هادی علیه السلام به پرسشهای گوناگون مردم و نیز احتجاجات آن حضرت در زمینههای مختلف، زیارت معروف به جامعه کبیره که معرّفی و تبیین مقامات امامان معصوم علیهم السلام است نیز از سخنان ارزشمند بهجا مانده از آن امام بزرگوار است. حضرت هادی همچون سایر امامان شیعه در دوران امامت خود نمونههای فراوانی از معجزات ، مکارم اخلاق، استجابت دعاها.
کلمات و سخنان حکیمانه آموزنده و حیاتبخش در زمینه های متنوع را در تاریخ به ثبت رساندند. همسر و فرزندان: حضرت هادی علیه السلام حدود هجده سالگی یعنی تقریباَ در سال 230 هـ. ق با زنی به نام حدیث یا سوسن ازدواج کرد که ثمره این ازدواج امام حسن عسکری علیه السلام است. فرزندان دیگر امام هادی عبارتند از: حسین، محمد، جعفر کذّاب و دختری به نام علیّه یا عایشه.
حضرت هادی علیه السلام برادری به نام موسی مبرقع دارد و نیز دو خواهر به نامهای فاطمه وامامه. امام هادی سرانجام پس از 42 سال زندگی سراسر رحمت و برکت در سال 254 هـ. ق در سامراء توسط حاکمان ستمگر عباسی به شهادت رسید و در همان شهر به خاک سپرده شد.
برای تامل : به عنوان شیعه تا چه اندازه از تاریخ زندگی ظاهری امامانمان مطلّعیم ؟
25 ذي القعده
1ـ روز دَحوالارض
2ـ حركت رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) از مدينه به قصد حجة الوداع
3ـ حركت امام رضا (علیه السلام) از مدينه به سمت مرو
1ـ روز دحوالارض
روز بيست و پنجم ذيقعده روز دحوالارض است؛ يعني روزي كه خداوند متعال، زمين را در حالي كه آب ها كل كره زمين را احاطه كرده بود، از زير خانة كعبه گستراند.
خاتم المحدثين، شيخ عباس قمي در ذيل اعمال اين روز مينويسد: «روز دحوالارض يكي از چهار روزي است كه روزهاش بسيار سفارش شده و اين روزي است كه رحمت خدا در زمين منتشر گرديده و براي عبادت و ذكر خدا در اين روز اجر و پاداش به سزايي است».
2ـ حركت رسول گرامي اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) از مدينه به قصد حجة الوداع
در ماه ذيقعدة سال دهم هـ .ق. از طرف رسول گرامي اسـلام (صلی الله علیه وآله وسلم ) به
اهالي مدينه و قبيله هاي اطراف اعلام شد كه امسال، آن حضرت قصد زيارت خانة خدا و برپايي مراسم حج دارد؛ لذا تعداد زيادي از مسلمانان كه بالغ بر 120 هزار نفر بود به همراه آن حضرت در بيست و پنجم ذيقعده سال دهم هـ .ق. از مدينه عازم مكه شدند.
از آن جا كه حج آن سال آخرين حج پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم ) بود به حجةالوداع مشهور گرديد كه پس از پايان مراسم،هنگام بازگشت به مدينه در مكاني به نام غدير خم رسول گرامي خدا (صلی الله علیه وآله وسلم ) به فرمان الهي، مولاي متقيان را به عنوان جانشين خويش منصوب گرداند و همگان با آن حضرت بيعت نمودند.
3ـ حركت امام رضا (علیه السلام) از مدينه به مرو
در بيست و پنجم ذيقعدة سال 200 هـ .ق. حضرت امام رضا (علیه السلام) در اثر اجبارها و تهديدات مأمون عباسي از مدينه به مرو حركت كرد.
مأمون عباسي پس از پيروزي بر برادرش امين و استيلاي كامل بر كشورهاي اسلامي، تصميم گرفت تا امام رضا (علیه السلام) را از مدينه به مرو كه مركز حكومتش بود، منتقل كند و با آن حضرت به ظاهر طرح دوستي بريزد و ايشان را به ولايت عهدي خويش منصوب كند تا علاوه بر جلب توجه و حمايت علويان، امام رضا (علیه السلام) را نيز به طور كامل زیر نظر بگيرد.
آوردن امام از مدينه به مرو، در ظاهر به صورت دعوت بود؛ اما ماهيت واقعي آن جز ايجاد محدوديت هر چه بيش تر براي امام چيز ديگري نبود؛ لذا امام براي تفهيم ماهيت اين دعوت، هيچ يك از اعضاي خاندان خويش را همراه خود نبرد تا از اين طريق به مسلمانان بفهماند که اين سفر،
نوعي تبعيد است نه مـورد رضـايت ایشـان. خلاصـه امـام در دهـم شـوال
سال 201 هـ .ق. وارد مرو شد.