اندیشه ناب امام در صحیفه نور
امام لزوم برقراري ارتباط عاطفي با اهلبيت را انكار نميكند. خود نيز اهل زيارت و گريستن بر مصائب حضرات معصومين(عليهم السلام) بوده است؛ اما معتقد بود نبايد به اين مقدار بسنده كرد؛ بلكه بايد خود را از محبّ اهلبيت بودن به شيعه بودن ارتقا بخشيم. « همينطور گفتن كه ما شيعه على هستيم، و ما متمسك به ولايت اميرالمؤمنين هستيم، اين كافى نيست، نمىشود اين. اين امور، امورى نيست كه لفظى باشد و با الفاظ و با عبارات بتوانيم ما بگوييم تحقق پيدا كرده است؛ اينها يك امور عملى است، يك حكمت عملى است اينها. بايد كسانى كه مدعى هستند كه ما شيعه اميرالمؤمنين هستيم، تبع او هستيم، بايد در قول و فعل و نوشتن و گفتن و همه چيز تبعيت از او داشته باشند.» (صحيفه امام، ج18، ص155، 4/7/1362)
« ما همان ادعا [را] مىكنيم كه ما امت رسول اللَّه هستيم و شيعه على بن ابى طالب. ما بايد مطالعه كنيم، ببينيم آنها چه كردند. شيعه اين نيست كه فقط بگويد من شيعه هستم، اين است كه ببيند چه كردند آنها، دنبال كند همان چيزهايى را كه آنها كردند.» (صحيفه امام،ج15،ص217، 18/6/1360)
تأكيد امام بر ادعيه وارد شده از سوي اهلبيت(عليهم السلام) علاوه بر اينكه از روحيه لطيف و عارفانه حضرت امام خبر مي دهد، همچنين از اين نكته پرده برميدارد كه امام به اين دعاها به ديده منبع معرفت مينگريسته است.
توجه امام خميني به ادعيه از جامعيت عملي وي نيز حكايت دارد كه حضور او در ميدان مبارزه و جهاد با نماز شب و دعا و مناجات با حضرت حق منافات نداشته است؛ بلكه به بيان دقيقتر، حضور دليرانه امام در مصاف با طاغوتيان به پشتوانه ارتباط با خدا و اتكاء به او بوده است.
تأكيد امام بر فقه قابل توجه است. امام عارفي بود كه پايبندي به فقه و شريعت را در مسير عرفان و سير وسلوك ضروري ميشمرد. امام در كتاب «چهل حديث» در اين مورد مينويسد:«و بدان كه هيچ راهي در معارف الهيه پيموده نميشود مگر آنكه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقّه نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براي او به حقيقت پيدا نشود و ممكن نيست كه نور معرفت الهي در قلب او جلوه كند و علم باطن و اسرار شريعت از براي او منكشف شود و پس از انكشاف حقيقت و بروز انوار معارف در قلب نيز متأدب به آداب ظاهره خواهد بود و از اين جهت دعوي بعضي باطل است كه “به ترك ظاهر، علم باطن پيدا شود.” يا” پس از پيدايش آن به آداب ظاهره احتياج نباشد.” و اين از جهل گوينده است به مقامات عبادت و مدارج انسانيت.» (چهل حديث،حديث اول،ص7)
از جمله مقدمات استدلال حضرت امام در مورد پيوند دين و سياست و لزوم تلاش براي برپايي و حفظ حكومت اسلامي، سيره و سنت رسول اكرم(ص) و اهلبيت گرامي اوبوده است. به اعتقاد امام، فشارها و سختيهايي كه حضرات معصومين(ع) از جانب حكومتهاي جائر زمان خود تحمل ميكردند، دلالت دارد بر اينكه پيگيري اهداف و فعاليتهاي سياسي، هيچگاه از حيات ائمه غايب نبوده است:« ما اگر تابع اين پيغمبر اكرم هستيم، اگر تابع ائمه هدى هستيم، ببينيم كه اينها در ايام حياتشان چه كردند. نشستند و مسئله گفتند؟ چنانچه مسئلهگو بودند، چه كار داشتند بهشان اين ظالمين و اين مستكبرين كه بكشندشان و حبسشان كنند و تبعيدشان كنند؟!» (صحيفه امام،ج20،ص412، 19/8/1366)