خطبه «نورانیت» حضرت امیر علیه السلام
22 آبان 1390
بلى اى امیرمؤمنان. فرمود: معرفت من به مقام نورانیت، شناخت خداوند عزّوجلّ است و معرفت خداوندعزّوجلّ، شناخت من به مقام نورانیت است. و آن همان دین خالصى است كه خداوند درباره آن فرمود: «در حالى كه دستورى را دریافت نكرده بودند جزاین كه با كمال خلوص به آئین توحید خدا را پرستش كنند و نماز را برپا دارند وزكات بدهند، این است آئین راستین.»
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پیامبرى حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و آن دین و آئین یكتاپرستى آسان محمّدى است و این كلام خدا را كه فرمود: «نماز را بر پا دارند»، هر كه ولایت مرا بر پا دارد،نماز را بر پا داشته و بر پا داشتن ولایت من، سخت و دشوار است، جز فرشته مقرب درگاه الهى یا پیامبر مرسل و یا مؤمنى كه خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد، كسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى كه فرشته مقرب و پیامبرمرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت.
عرض كردم اى امیرالمؤمنین! چه كسى مؤمن است و حدود و مرز ایمان چیست؟ [بیان فرمایید] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه! عرض كردم: بلى اى برادر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله . فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه چیزى ازامر ما بر او وارد نمىشود مگر اینكه خداوند سینه او را براى پذیرش آن، گشاده ساخته و هرگز دچار شك و تردید نمىگردد. اى اباذر! بدان من بنده خداوند عزّوجلّ و خلیفه او بر بندگانش هستم. ما را «رب» مپندارید و هر چه در فضائل ما مىخواهید، بگوئید چرا كه به كُنه و حقیقت و نهایت آنچه در ما وجود دارد نخواهید رسید و خداوند عزّوجلّ [صفات] بزرگتر و عظیمتر از آنچه كه اَحَدى از شما بتواند آن را وصف نماید یا بر قلبتان خطور كند به ما عطا فرموده است. پس چون ما را این گونه شناختید، آنگاه مؤمن خواهید بود.
سلمان گفت: عرض كردم اى برادر رسول خدا! هركس نماز را بر پا دارد، ولایت شما را بر پا داشته است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه این حقیقت، فرموده خداوند متعال در قرآن است «از صبر و نماز كمك بخواهید كه این كار جز براى فروتنان، گران است» مراد از «صبر» رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و منظور از «نماز» برپا داشتن ولایت من است. بدین خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دوسنگینند» زیرا حمل ولایت جز بر فروتنان، دشوار و سنگین است. و خاشعان، همان شیعیان روشنبین و اهل بصیرتند. و آن بدین سبب است كه سخنوران منحرف، از قبیل مرجئه و قدریّه و خوارج و دیگر ناصبیان، همگى به [نبوت]حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله اقرار دارند و در میانشان (در این مورد) اختلافى نیست، لكن جز گروهى اندك، همگى در مورد ولایت من اختلاف داشته و آن را انكار نموده و در مقابل آن لجاجت مىورزند، و آنان كسانى هستند كه خداوند در كتاب عزیزش ایشان را توصیف نموده و مىفرماید: «همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند متعال در جاى دیگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و ولایت مرا این گونه بیان مىفرماید: «و چه چاههایى كه وانهاده شد و چه قصرهاى رفیع كه بىصاحب ماند» مراد ازقصر، حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و مقصود از چاه آب متروك، ولایت من است. آن را وانهاده و انكار نمودند. هر كه به ولایت من اقرار ننماید، اقرار او به نبوت حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله نفعى برایش نخواهد بخشید؛ چرا كه آن دو مقرون یكدیگرند به خاطر این كه پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، پیامبر مرسل و پیشواى خلق بوده و پس از او على علیهالسلام امام و پیشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله است؛ همان گونه كه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى، جز اینكه بعد از من پیامبرى نخواهد بود». اوّلین ما محمّد صلىاللهعلیهوآله ،میان ما محمّد و آخرین ما محمّد است. پس كسى كه معرفتش به من، كامل باشد، او بر دین درست و استوار الهى قرار دارد، كه مىفرماید: «این است آئین راستین» و به زودى به یارى و توفیق الهى، این حقیقت را براى شما روشن خواهم ساخت.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیر مؤمنان كه درود خدا برتو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله نور واحدى نشأت یافته از نورخداوند عزّوجلّ بودیم. تا آن كه خداى متعال به آن نور امر نمود كه دو قسمت شود [سپس] به نیمى فرمود: محمّد صلىاللهعلیهوآله باش و به نصف دیگر فرمود: على علیهالسلام باش.
بدین لحاظ رسول خدا فرمود: على از من و من از على هستم و جز على كسى دیگر نمىتواند از جانب من [فرمان الهى را]ادا نماید. و زمانى كه ابابكر را با سوره برائت به مكّه اعزام فرمود، جبرئیل علیهالسلام نازل شد و گفت: اى محمّد! فرمود: بلى، عرضه داشت: خداوند به تو امر فرموده كه آن مأموریت را خودت یا مردى از خودت انجام دهد. پیامبر مرا به آن سو گسیل داشت تا ابوبكر را بازگردانم و او را بازگرداندم. او درون خود نگرانى احساس نمود و گفت: اى رسول خدا، آیا در مورد من آیهاى نازل شده است؟ فرمود: نه ولكن این مأموریت را كسى جز من و یا على انجام نخواهد داد.
اى سلمان و اى جندب! عرض كردند: بلى اى برادر رسول خدا. فرمود: كسى كه براى حمل نوشتهاى از جانب رسول خدا صلاحیت ندارد، چگونه براى پیشوایى مردم صلاحیت خواهد داشت؟
اى سلمان و اى جندب! من و رسول خدا نور واحدى بودیم سپس او محمّد مصطفى شد و من وصىّ او مرتضى شدم. محمّد صلىاللهعلیهوآله ناطق شد و من ساكت و خاموش. به این ترتیب در هر عصرى یكى باید گویا باشد و دیگرى ساكت.
اى سلمان، محمّد صلىاللهعلیهوآله بیم دهنده شد و من رهبر و هدایت كننده و این همان فرموده خداوند عزّوجلّ است «[اى پیامبر] تو بیم دهندهاى و هر قومى را هدایتگرى است» لذا رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بیم دهنده و من هدایت كنندهام. سپس آیات بعد از آن را تلاوت فرمود: «خداوند آنچه را كه هر مادهاى بدان باردار مىشود و آنچه را رحمها كم یا افزون مىكنند مىداند و هر چیز نزد او مقدارمعینى دارد. او داناى نهان و آشكار و بزرگ و برتر است. چه پنهان سخن گوئید چه آشكار، و نیز مخفى شدگان در شب یا پیدایان در روز براى او یكسان است. فرشتگان مدام ازپیشرو و پشت سر به امر خدا آدمى را حفظ مىكنند.»
[سلمان] گفت: آن حضرت دست خود را بر دست دیگرش زد و فرمود: حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب جمع شد و من صاحب نشر. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ كه به آن مىگویم این را بگیر و آن را رها كن.
حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب «زلزله و لرزش» شد و من صاحب «ویرانى وغرش». منم صاحب لوح محفوظ و خداوند تمام علم آن را به من الهام فرمود.
آرى اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله «یس و القرآن الحكیم» و «ن و القلم» و «طه ما انزلنا علیك القرآن لتشقى» و صاحب دلالات و راهنمایىها
شد و من صاحب معجزات و نشانهها؛ و حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله آخرین پیامبر شد و من آخرین وصى (بلافصل پیامبران). منم «راه مستقیم» و منم آن «خبر بزرگى كه در آن اختلاف كردند» و كسى جز در ولایت من اختلاف نكرد. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب دعوت شد و من صاحب شمشیر. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله پیامبر مرسل شد و من صاحب امر پیامبر صلىاللهعلیهوآله . خداوند عزّوجلّ مىفرماید: «خداوند روح را به امر خود بر هر یك از بندگان خویش كه بخواهد مىفرستد» و او روح خداوند است. خداوند آن را جز به فرشته مقرّب یا پیامبرمرسل یا وصى برگزیده عطا نمىكند و نمىفرستد. خداوند به هر كه این روح راعطا فرماید او را از دیگر مردمان جدا و متمایز گردانیده و قدرت را به او واگذارمىنماید بگونهاى كه مرده را زنده كند و به آنچه شده و خواهد شد دانا شود. در یك چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق مىرود و به آنچه در دلها، آسمانها و زمین است آگاهى مىیابد.
اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله «ذكر» شد كه خداوند عزّوجلّ در قرآن مىفرماید: «و هر آینه خداوند به سوى شما ذكر یعنى رسولش را فرستاد كه آیات الهى را بر شما بخواند» همانا به من علم منایا (مرگ و میرها) و بلاها وفصل الخطاب (حكم قاطع در داورى) عطا شده و علم قرآن و آنچه تا روز قیامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله حجّت خدا وبرهان را براى مردم اقامه نمود و من حجّت خداى عزّوجلّ شدم. خداوند درون من چیزهایى را به ودیعه نهاده كه براى احدى چه از اولین و آخرین، و چه از پیامبر مرسل و فرشته مقرّب قرار نداده است.
اى سلمان و اى جندب! گفتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیهالسلام . فرمود: من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم نوح را در كشتى سوار كردم [و او را از غرق شدن نجات دادم] . من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم، یونس را از شكم ماهى بیرون آوردم. من آن كسى هستم كه به فرمان پروردگارم، موسىبن عمران را ازدریا عبور دادم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگار ابراهیم را،از آتش بیرون آوردم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم زمین را گسترانیده ورودخانههاى آن را جارى ساخته و چشمههایش را گشوده و درختهاى آن را كاشتم. منم عذاب روز «ظلّه« منم آن ندا كننده از جاى نزدیك كه ثقلان (جنّ وانس) آن را شنیدند و گروهى آن را فهمیدند. من آن كسى هستم كه هر روز صداى جبّاران و منافقان را به زبان خودشان مىشنوم، منم خضر داناى موسى و منم آموزگار سلیمان پسر داود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خداى عزّوجلّ.
اى سلمان و اى جندب! من محمّدم و او من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خداى تعالى مىفرماید: «دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دوبرزخ و فاصلهاى است كه به حدود یكدیگر تجاوز نمىكنند».
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیهالسلام . فرمود :مرده ما نمرده و غایب ما غیبت ننموده و كشته شدگان از ما هرگز كشته نشدهاند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى كسى كه درود خدا بر توباد. فرمود: من امیر و فرمانرواى هر مرد و زن مؤمن از گذشتگان و آیندگانم و با روح عظمت تأیید شدهام. من بندهاى از بندگان خداوندم. ما را رب ننامید و هرچه مىخواهید در فضایل ما بگویید؛ چرا كه به كُنه آنچه كه خداوند براى ما قرارداده، حتى به یك دهم از یك دهم آن نخواهید رسید، زیرا ما نشانهها وراهنمایان و حجّتها و جانشینان و امانتداران و امامان از طرف خدا هستیم. و نیز ما وجه و چشم و زبان خداییم. خداوند بندگانش را به واسطه ما عذاب وپاداش مىدهد و از میان خلقش تنها ما را پاك نمود و برگزید و اختیار فرمود. واگر كسى چون و چرا كند همانا كافر و مشرك است؛ زیرا خداوند درباره آنچه مىكند [در برابر هیچكس] پاسخگو نیست. در حالى كه بندگان مورد سؤال وبازخواست قرار مىگیرند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام درود خدا بر تود باد. فرمود: هركس به آنچه كه گفتم ایمان آورد و به آنچه كه آن را با بیان، تفسیر، شرح، روشنى، نورانیت و دلیل توضیح دادم، اعتراف كند، مؤمن امتحان شدهاى است كه خداوند قلب او را براى ایمان آزموده و سینهاش را براى پذیرش اسلام فراخ نموده و او عارف روشنبین و اهل بصیرتى است كه به نهایت بلوغ و كمال رسیده است و اگر كسى درباره آنچه گفتم شك كند، عناد ورزد، انكار نماید، باز ایستد، حیران شود و تردید كند، مقصر و ناصبى و دشمن است.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، كه درود خدا بر تو باد. فرمود: من به اذن پروردگارم زنده مىكنم و مىمیرانم و به آنچه مىخورید و در خانههایتان مىاندوزید، به شما خبر مىدهم. و من به نهانىهاى دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نیز، هرگاه بخواهند و مایل باشند،همه اینها را مىدانند و انجام مىدهند، زیرا ما (ائمه هدى علیهمالسلام) یكى هستیم. اوّلین ما محمد، آخرین ما محمد و میان ما محمد است و همه ما محمّد هستیم. پس بین ما جدایى قائل نشوید. هنگامى كه ما چیزى را بخواهیم،خداوند آن را خواسته و هرگاه از چیزى كراهت داشته باشیم، خداوند از آن كراهت داشته است. نفرین و تمام نفرین بر كسى باد كه فضل و ویژگى ما و آنچه پروردگار به ما عطا نموده است را انكار نماید، زیرا هر كس چیزى از آنچه خداوند به ما عطا نموده انكار نماید، همانا قدرت الهى و مشیت خداوندى را درمورد ما انكار نموده است.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، درود خدا برتود باد. فرمود: پروردگار ما «اللّه» آنچه به ما عطا فرموده، والاتر و بزرگتر ازهمه اینهاست. عرض كردیم: آن، چه عطیهاى است كه بزرگتر از همه اینهاست؟ فرمود: خداوند اسم اعظم را در اختیار ما نهاده كه اگر بخواهیم، به وسیله آن، آسمانها، زمین، بهشت و دوزخ را مىشكافیم. از آسمان بالا مىرویم و به زمین فرود مىآییم، به شرق و غرب مىرویم و به عرش رسیده، در برابرخداى عزّوجلّ مىنشینیم و همه چیزها، حتى آسمانها، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، كوهها، درختان، چارپایان، دریاها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت مىكنند. تمام اینها را خداوند به وسیله اسم اعظم كه به ما آموخت عطا فرموده است و با این حال، ما مىخوریم، مىآشامیم و در میان بازارها راه مىرویم وهمه این امور را به فرمان پروردگارمان انجام مىدهیم. ما بندگان صاحب كرامت خداوندیم. «آنان كه در سخن، بر خدا پیشى نمىگیرند و به فرمان او كار مىكنند» خداوند ما را معصوم و پاك قرار داده و بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشیده است. لذا ما مىگوییم: سپاس و ستایش مخصوص خدایى است كه ما را به این (امور) هدایت نمود و اگر خدا ما را هدایت نمىكرد، به آن راه نمىیافتیم و كافرین سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آنها حتمى است و آنها كسانى هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده انكارمىورزند.
اى سلمان و اى جندب! این است معرفت من به نورانیت، اینك با رُشد وهدایت بدان چنگ بزنید زیرا هیچیك از شیعیان ما به سر حد بصیرت وروشنبینى نمىرسند مگر مرا به [مقام] نورانیت بشناسند. پس هرگاه چنین شد،به طور كامل به بصیرت و روشنبینى رسیده و در دریایى از علم فرو رفته ومرتبهاى از فضیلت را پیموده و بر رازى از رازها و گنجینههاى پنهان خدا آگاهى یافته اند.
خداوند فرمود: امر نشدند مگر به پیامبرى حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و آن دین و آئین یكتاپرستى آسان محمّدى است و این كلام خدا را كه فرمود: «نماز را بر پا دارند»، هر كه ولایت مرا بر پا دارد،نماز را بر پا داشته و بر پا داشتن ولایت من، سخت و دشوار است، جز فرشته مقرب درگاه الهى یا پیامبر مرسل و یا مؤمنى كه خداوند قلب او را به ایمان آزموده باشد، كسى قدرت حمل آن را ندارد؛ هنگامى كه فرشته مقرب و پیامبرمرسل و مؤمن آزموده نباشد قدرت حمل آن را نخواهند داشت.
عرض كردم اى امیرالمؤمنین! چه كسى مؤمن است و حدود و مرز ایمان چیست؟ [بیان فرمایید] تا آن را بشناسم. فرمود: اى اباعبداللّه! عرض كردم: بلى اى برادر رسول خدا صلىاللهعلیهوآله . فرمود: مؤمن امتحان شده كسى است كه چیزى ازامر ما بر او وارد نمىشود مگر اینكه خداوند سینه او را براى پذیرش آن، گشاده ساخته و هرگز دچار شك و تردید نمىگردد. اى اباذر! بدان من بنده خداوند عزّوجلّ و خلیفه او بر بندگانش هستم. ما را «رب» مپندارید و هر چه در فضائل ما مىخواهید، بگوئید چرا كه به كُنه و حقیقت و نهایت آنچه در ما وجود دارد نخواهید رسید و خداوند عزّوجلّ [صفات] بزرگتر و عظیمتر از آنچه كه اَحَدى از شما بتواند آن را وصف نماید یا بر قلبتان خطور كند به ما عطا فرموده است. پس چون ما را این گونه شناختید، آنگاه مؤمن خواهید بود.
سلمان گفت: عرض كردم اى برادر رسول خدا! هركس نماز را بر پا دارد، ولایت شما را بر پا داشته است؟ فرمود: آرى اى سلمان! گواه این حقیقت، فرموده خداوند متعال در قرآن است «از صبر و نماز كمك بخواهید كه این كار جز براى فروتنان، گران است» مراد از «صبر» رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و منظور از «نماز» برپا داشتن ولایت من است. بدین خاطر خداوند متعال فرمود: «و آن سخت و گران است» و نفرمود: «آن دوسنگینند» زیرا حمل ولایت جز بر فروتنان، دشوار و سنگین است. و خاشعان، همان شیعیان روشنبین و اهل بصیرتند. و آن بدین سبب است كه سخنوران منحرف، از قبیل مرجئه و قدریّه و خوارج و دیگر ناصبیان، همگى به [نبوت]حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله اقرار دارند و در میانشان (در این مورد) اختلافى نیست، لكن جز گروهى اندك، همگى در مورد ولایت من اختلاف داشته و آن را انكار نموده و در مقابل آن لجاجت مىورزند، و آنان كسانى هستند كه خداوند در كتاب عزیزش ایشان را توصیف نموده و مىفرماید: «همانا آن جز بر فروتنان گران است» و خداوند متعال در جاى دیگرى از قرآن، نبوت حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و ولایت مرا این گونه بیان مىفرماید: «و چه چاههایى كه وانهاده شد و چه قصرهاى رفیع كه بىصاحب ماند» مراد ازقصر، حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله و مقصود از چاه آب متروك، ولایت من است. آن را وانهاده و انكار نمودند. هر كه به ولایت من اقرار ننماید، اقرار او به نبوت حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله نفعى برایش نخواهد بخشید؛ چرا كه آن دو مقرون یكدیگرند به خاطر این كه پیامبر صلىاللهعلیهوآله ، پیامبر مرسل و پیشواى خلق بوده و پس از او على علیهالسلام امام و پیشواى خلق و وصىّ حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله است؛ همان گونه كه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله فرمود: «تو نسبت به من، به منزله هارون نسبت به موسى هستى، جز اینكه بعد از من پیامبرى نخواهد بود». اوّلین ما محمّد صلىاللهعلیهوآله ،میان ما محمّد و آخرین ما محمّد است. پس كسى كه معرفتش به من، كامل باشد، او بر دین درست و استوار الهى قرار دارد، كه مىفرماید: «این است آئین راستین» و به زودى به یارى و توفیق الهى، این حقیقت را براى شما روشن خواهم ساخت.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیر مؤمنان كه درود خدا برتو باد. فرمود: «من و حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله نور واحدى نشأت یافته از نورخداوند عزّوجلّ بودیم. تا آن كه خداى متعال به آن نور امر نمود كه دو قسمت شود [سپس] به نیمى فرمود: محمّد صلىاللهعلیهوآله باش و به نصف دیگر فرمود: على علیهالسلام باش.
بدین لحاظ رسول خدا فرمود: على از من و من از على هستم و جز على كسى دیگر نمىتواند از جانب من [فرمان الهى را]ادا نماید. و زمانى كه ابابكر را با سوره برائت به مكّه اعزام فرمود، جبرئیل علیهالسلام نازل شد و گفت: اى محمّد! فرمود: بلى، عرضه داشت: خداوند به تو امر فرموده كه آن مأموریت را خودت یا مردى از خودت انجام دهد. پیامبر مرا به آن سو گسیل داشت تا ابوبكر را بازگردانم و او را بازگرداندم. او درون خود نگرانى احساس نمود و گفت: اى رسول خدا، آیا در مورد من آیهاى نازل شده است؟ فرمود: نه ولكن این مأموریت را كسى جز من و یا على انجام نخواهد داد.
اى سلمان و اى جندب! عرض كردند: بلى اى برادر رسول خدا. فرمود: كسى كه براى حمل نوشتهاى از جانب رسول خدا صلاحیت ندارد، چگونه براى پیشوایى مردم صلاحیت خواهد داشت؟
اى سلمان و اى جندب! من و رسول خدا نور واحدى بودیم سپس او محمّد مصطفى شد و من وصىّ او مرتضى شدم. محمّد صلىاللهعلیهوآله ناطق شد و من ساكت و خاموش. به این ترتیب در هر عصرى یكى باید گویا باشد و دیگرى ساكت.
اى سلمان، محمّد صلىاللهعلیهوآله بیم دهنده شد و من رهبر و هدایت كننده و این همان فرموده خداوند عزّوجلّ است «[اى پیامبر] تو بیم دهندهاى و هر قومى را هدایتگرى است» لذا رسول خدا صلىاللهعلیهوآله بیم دهنده و من هدایت كنندهام. سپس آیات بعد از آن را تلاوت فرمود: «خداوند آنچه را كه هر مادهاى بدان باردار مىشود و آنچه را رحمها كم یا افزون مىكنند مىداند و هر چیز نزد او مقدارمعینى دارد. او داناى نهان و آشكار و بزرگ و برتر است. چه پنهان سخن گوئید چه آشكار، و نیز مخفى شدگان در شب یا پیدایان در روز براى او یكسان است. فرشتگان مدام ازپیشرو و پشت سر به امر خدا آدمى را حفظ مىكنند.»
[سلمان] گفت: آن حضرت دست خود را بر دست دیگرش زد و فرمود: حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب جمع شد و من صاحب نشر. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب بهشت شد و من صاحب دوزخ كه به آن مىگویم این را بگیر و آن را رها كن.
حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب «زلزله و لرزش» شد و من صاحب «ویرانى وغرش». منم صاحب لوح محفوظ و خداوند تمام علم آن را به من الهام فرمود.
آرى اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله «یس و القرآن الحكیم» و «ن و القلم» و «طه ما انزلنا علیك القرآن لتشقى» و صاحب دلالات و راهنمایىها
شد و من صاحب معجزات و نشانهها؛ و حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله آخرین پیامبر شد و من آخرین وصى (بلافصل پیامبران). منم «راه مستقیم» و منم آن «خبر بزرگى كه در آن اختلاف كردند» و كسى جز در ولایت من اختلاف نكرد. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله صاحب دعوت شد و من صاحب شمشیر. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله پیامبر مرسل شد و من صاحب امر پیامبر صلىاللهعلیهوآله . خداوند عزّوجلّ مىفرماید: «خداوند روح را به امر خود بر هر یك از بندگان خویش كه بخواهد مىفرستد» و او روح خداوند است. خداوند آن را جز به فرشته مقرّب یا پیامبرمرسل یا وصى برگزیده عطا نمىكند و نمىفرستد. خداوند به هر كه این روح راعطا فرماید او را از دیگر مردمان جدا و متمایز گردانیده و قدرت را به او واگذارمىنماید بگونهاى كه مرده را زنده كند و به آنچه شده و خواهد شد دانا شود. در یك چشم بر هم زدن از مشرق به مغرب و از مغرب به مشرق مىرود و به آنچه در دلها، آسمانها و زمین است آگاهى مىیابد.
اى سلمان و اى جندب! حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله «ذكر» شد كه خداوند عزّوجلّ در قرآن مىفرماید: «و هر آینه خداوند به سوى شما ذكر یعنى رسولش را فرستاد كه آیات الهى را بر شما بخواند» همانا به من علم منایا (مرگ و میرها) و بلاها وفصل الخطاب (حكم قاطع در داورى) عطا شده و علم قرآن و آنچه تا روز قیامت خواهد شد به من سپرده شده است. حضرت محمّد صلىاللهعلیهوآله حجّت خدا وبرهان را براى مردم اقامه نمود و من حجّت خداى عزّوجلّ شدم. خداوند درون من چیزهایى را به ودیعه نهاده كه براى احدى چه از اولین و آخرین، و چه از پیامبر مرسل و فرشته مقرّب قرار نداده است.
اى سلمان و اى جندب! گفتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیهالسلام . فرمود: من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم نوح را در كشتى سوار كردم [و او را از غرق شدن نجات دادم] . من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم، یونس را از شكم ماهى بیرون آوردم. من آن كسى هستم كه به فرمان پروردگارم، موسىبن عمران را ازدریا عبور دادم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگار ابراهیم را،از آتش بیرون آوردم. من آن كسى هستم كه به اذن پروردگارم زمین را گسترانیده ورودخانههاى آن را جارى ساخته و چشمههایش را گشوده و درختهاى آن را كاشتم. منم عذاب روز «ظلّه« منم آن ندا كننده از جاى نزدیك كه ثقلان (جنّ وانس) آن را شنیدند و گروهى آن را فهمیدند. من آن كسى هستم كه هر روز صداى جبّاران و منافقان را به زبان خودشان مىشنوم، منم خضر داناى موسى و منم آموزگار سلیمان پسر داود، منم ذوالقرنین و منم قدرت خداى عزّوجلّ.
اى سلمان و اى جندب! من محمّدم و او من است. من از محمّدم و محمّد از من است. خداى تعالى مىفرماید: «دو دریا را به هم آمیخت و میان آن دوبرزخ و فاصلهاى است كه به حدود یكدیگر تجاوز نمىكنند».
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى، اى امیرمؤمنان علیهالسلام . فرمود :مرده ما نمرده و غایب ما غیبت ننموده و كشته شدگان از ما هرگز كشته نشدهاند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى كسى كه درود خدا بر توباد. فرمود: من امیر و فرمانرواى هر مرد و زن مؤمن از گذشتگان و آیندگانم و با روح عظمت تأیید شدهام. من بندهاى از بندگان خداوندم. ما را رب ننامید و هرچه مىخواهید در فضایل ما بگویید؛ چرا كه به كُنه آنچه كه خداوند براى ما قرارداده، حتى به یك دهم از یك دهم آن نخواهید رسید، زیرا ما نشانهها وراهنمایان و حجّتها و جانشینان و امانتداران و امامان از طرف خدا هستیم. و نیز ما وجه و چشم و زبان خداییم. خداوند بندگانش را به واسطه ما عذاب وپاداش مىدهد و از میان خلقش تنها ما را پاك نمود و برگزید و اختیار فرمود. واگر كسى چون و چرا كند همانا كافر و مشرك است؛ زیرا خداوند درباره آنچه مىكند [در برابر هیچكس] پاسخگو نیست. در حالى كه بندگان مورد سؤال وبازخواست قرار مىگیرند.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام درود خدا بر تود باد. فرمود: هركس به آنچه كه گفتم ایمان آورد و به آنچه كه آن را با بیان، تفسیر، شرح، روشنى، نورانیت و دلیل توضیح دادم، اعتراف كند، مؤمن امتحان شدهاى است كه خداوند قلب او را براى ایمان آزموده و سینهاش را براى پذیرش اسلام فراخ نموده و او عارف روشنبین و اهل بصیرتى است كه به نهایت بلوغ و كمال رسیده است و اگر كسى درباره آنچه گفتم شك كند، عناد ورزد، انكار نماید، باز ایستد، حیران شود و تردید كند، مقصر و ناصبى و دشمن است.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، كه درود خدا بر تو باد. فرمود: من به اذن پروردگارم زنده مىكنم و مىمیرانم و به آنچه مىخورید و در خانههایتان مىاندوزید، به شما خبر مىدهم. و من به نهانىهاى دلتان آگاهم و امامان از فرزندان من نیز، هرگاه بخواهند و مایل باشند،همه اینها را مىدانند و انجام مىدهند، زیرا ما (ائمه هدى علیهمالسلام) یكى هستیم. اوّلین ما محمد، آخرین ما محمد و میان ما محمد است و همه ما محمّد هستیم. پس بین ما جدایى قائل نشوید. هنگامى كه ما چیزى را بخواهیم،خداوند آن را خواسته و هرگاه از چیزى كراهت داشته باشیم، خداوند از آن كراهت داشته است. نفرین و تمام نفرین بر كسى باد كه فضل و ویژگى ما و آنچه پروردگار به ما عطا نموده است را انكار نماید، زیرا هر كس چیزى از آنچه خداوند به ما عطا نموده انكار نماید، همانا قدرت الهى و مشیت خداوندى را درمورد ما انكار نموده است.
اى سلمان و اى جندب! عرضه داشتند: بلى اى امیرالمؤمنین علیهالسلام ، درود خدا برتود باد. فرمود: پروردگار ما «اللّه» آنچه به ما عطا فرموده، والاتر و بزرگتر ازهمه اینهاست. عرض كردیم: آن، چه عطیهاى است كه بزرگتر از همه اینهاست؟ فرمود: خداوند اسم اعظم را در اختیار ما نهاده كه اگر بخواهیم، به وسیله آن، آسمانها، زمین، بهشت و دوزخ را مىشكافیم. از آسمان بالا مىرویم و به زمین فرود مىآییم، به شرق و غرب مىرویم و به عرش رسیده، در برابرخداى عزّوجلّ مىنشینیم و همه چیزها، حتى آسمانها، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، كوهها، درختان، چارپایان، دریاها، بهشت و دوزخ، از ما اطاعت مىكنند. تمام اینها را خداوند به وسیله اسم اعظم كه به ما آموخت عطا فرموده است و با این حال، ما مىخوریم، مىآشامیم و در میان بازارها راه مىرویم وهمه این امور را به فرمان پروردگارمان انجام مىدهیم. ما بندگان صاحب كرامت خداوندیم. «آنان كه در سخن، بر خدا پیشى نمىگیرند و به فرمان او كار مىكنند» خداوند ما را معصوم و پاك قرار داده و بر بسیارى از بندگان مؤمنش برترى بخشیده است. لذا ما مىگوییم: سپاس و ستایش مخصوص خدایى است كه ما را به این (امور) هدایت نمود و اگر خدا ما را هدایت نمىكرد، به آن راه نمىیافتیم و كافرین سزاوار عذاب شدند و وعده عذاب درباره آنها حتمى است و آنها كسانى هستند كه آنچه خداوند به ما بخشش و احسان نموده انكارمىورزند.
اى سلمان و اى جندب! این است معرفت من به نورانیت، اینك با رُشد وهدایت بدان چنگ بزنید زیرا هیچیك از شیعیان ما به سر حد بصیرت وروشنبینى نمىرسند مگر مرا به [مقام] نورانیت بشناسند. پس هرگاه چنین شد،به طور كامل به بصیرت و روشنبینى رسیده و در دریایى از علم فرو رفته ومرتبهاى از فضیلت را پیموده و بر رازى از رازها و گنجینههاى پنهان خدا آگاهى یافته اند.
صفحات: 1· 2