علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)9
9-بلوغ نابهنگام (زودرس)
بلوغ طبيعي و بهنجار،نوجوان را درموقعيت ايفاي جنسي و توانايي توليد مثل قرار مي دهد، ولي همانطور که قبلاً دراين زمينه اشاره نموديم به دليل فاصله اي که بين بلوغ جنسي (بهنجار)و بلوغ رواني و اقتصادي وجود دارد، به ناچار بايد ارضاي اين غريزه را به تعويق افکند و به زماني موکول کرد که شرايط ديگري از قبيل توانايي روحي براي تشکيل خانواده و همچنين توانايي و قابليت تأمين درآمد نيز به وجود آمده باشد.
نظر به مشکلات ياد شده، اگر مسئله بلوغ زود هنگام را به آنها بيفزاييم، نوجوان را در وضعيت بغرنج و دشواري مشاهده مي کنيم.زيرا اختلاف فار مربوط (تفاوت زماني بلوغ جنسي و بلوغ رواني و اقتصادي)باز هم بيشتر مي شود.
البته، دختران و پسران نسبت به بلوغ زودرس، واکنشهاي يکساني نشان نمي دهند.زيرا دختران به طور معمول يکي دو سال زودتر از پسران بالغ مي شوند و زماني که دختر نوجواني دچاربلوغ زودرس شود، به اين مفهوم است که زودتر از همه ي همسالانش به رشد بدني و افزايش طول قامت و حجم فيزيکي بيشتري دست يافته است که او را در بين همسالان، از همه متمايز مي کند.
تجربيات دست اندرکاران تربيتي مؤيد آن است که معمولاً دختران نوجوان از بلوغ زودرس رنج مي برند و احساس ناراحتي مي کنند و سعي دارند حتي المقدور اين موضوع را از ديگران مخفي نگه دارند.درحالي که پسران نوجوان برعکس دختران از بلوغ زودرس استقبال نموده و با نوعي غرور و شعف با ديگران از آن گفتگو مي کنند.
بديهي است نوجوانان پسر و دختري که زودتر از موعد مقرر به بلوغ مي رسند دچار تحريکات بيشتر و تنشهاي فراوانتر مي گردند و براي ارضاي خويش به نحو مطلوب، فاصله ي زماني طولاني تري را بايد طي کنند و چون همه ي آنها در وضعيت اخلاقي و ارادي آنچناني نيستند که با پرهيزکاري، اين مدت را به سر آورند، لذا امکان ابتلاي آنان به «خودارضايي»بيشتر از ساير نوجوانان خواهد بود.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)8
8-تقليد و بدآموزي
کودکان و نوجوانان، استعداد شگفتي براي تقليد و اقتباس از الگوهاي رفتاري از خود نشان مي دهند.اين گونه تقليدها، در بيشتر موارد با درايت و آگاهي توأم نيست، بلکه صرفاً براساس مشاهده ي رفتار و پذيرش آن، صورت مي گيرد. از اين رو، زماني تقليد جنبه ي بدآموزي به خود مي گيرد که رفتارهاي مورد اقتباس، منفي و ضدارزشي باشد.
«خودارضايي»به سهولت مي تواند مورد تقليد نوجوانان قرار گيرد.چنانچه نوجوانان فرصتهاي زيادي را با هم و دور از نظارت والدين و مربيان بگذرانند، امکان انتقال اين گونه تجربيات منفي به راحتي وجود خواهد داشت.
اين امر به ويژه زماني شدت مي يابد که نوجوانان براي مدت قابل توجهي در مسافرتها، اردوها و مراکز آموزشي و نظامي شبانه روزي با يکديگر باشند و علاوه بر آن اگر حضور بزرگترها و نظارت آنها به حداقل برسد، امکان بدآموزي و تقليد «خودارضايي» سريعتر فراهم مي شود و يا اين که در برخي از مدارس، دستشوييها در محلي دور از نظارت مسئولين اين قبيل اماکن است و فرصتي براي تعدادي از دانش آموزان مسئله دار فراهم مي شود تا به نيات خود جامعه عمل بپوشاند.لذا ضروري است مرتباً به اين محلها سرکشي شود تا امکان بدآموزي و انحراف جنسي به حداقل برسد.
در موارد ديگر، تعداد دستشوييهاي مدارس خيلي محدود است و تناسبي با تعداد دانش آموزان ندارد. لذا برخي از آنان فرصت نمي يابند که به تخليه ي مثانه بپردازند که اين امر خود، در تحريک زايي آنان سهمي مؤثر دارد.در مورد مراکز شبانه روزي، اردوها و مسافرتهاي دسته جمعي که دانش آموزان به اتفاق مربيان شرکت مي کنند، بهتر است مربيان و مسئولين، تربيتي اتخاذ نمايند که در خوابگاهها نيز حضور آنان احساس شود تا دانش آموزان با مشاهده ي آنان، فرصت و زمينه ي مناسبي براي انجام برخي از اعمال، نظير بدآموزي و انتقال منفي، پيدا نکنند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)7
7-احساس کهتري
علي رغم آنکه همه ي ما دوست داريم مورد تکريم و تحسين ديگران واقع شويم، لکن اين نياز دربرخي از انسانها، به ويژه نوجوانان، تأمين نمي شود و غالباً به دنبال آن،احساس سرخوردگي و يأس، جانشين احساس مورد احترام بودن و ارزش داشتن نزد ديگران، مي گردد.
همان اندازه که احساس حقارت، دلسرد کننده و قهقهرايي است، انساني که در معرض اين تأثيرنامطلوب واقع مي گردد، احساس فرومايگي و بد بودن مي کند و به تدريج از قله هاي رفيع منزلت و شأن انساني، فاصله مي گيرد و سقوط مي کند.
در واقع بايد گفت بين احساس عزت و کرامت فرد از يک سو و ابتلا به انحرافات اخلاقي از سوي ديگر،رابطه ي معکوس وجود دارد؛ به ميزاني که خود را صاحب منزلت و احترام بدانيم از گناهان و لغزشها فاصله مي گيريم و به نسبتي که خود را دون مايه و تهي بيابيم، در وادي انحرافات درمي غلتيم و خود را از دست مي دهيم.
معادله ي رفتاري نوجوانان نيز برهمين اصل مبتني است که «خودارضايي» با عظمت روحي نوجوان سر سازگاري ندارد و آن که درخود عظمتي و کرامتي نمي يابد، تفاوتي ندارد که از خود سوءاستفاده کند و يا به رابطه ي نامشروع ديگري بپيوندد.
از اين رو، نوجوانان را بايد تکريم نمود تا احساس منزلت و جلالت شأن درآنها پرورش يابد و خود را والاتر و منزه تر از آن بدانند که در وادي گناهان فرو افتند.اين اصل رواني درکلامي شيوا از امام علي (ع)به خوبي و روشني بيان شده است که فرمود:
مَن کَرُمت عليه نَفسُهُ، هانت عليه شهواتُهُ
يعني:کسي که در خود احساس کرامت مي کند، شهوات و لغزشها نزد او بي مقدار مي شوند.
خانواده و مربياني که شخصيت نوجوان را به مسخره مي گيرند و احساسات او را جريحه دار مي کنند، آگاه باشند که درهم شکستن بنيان شخصيتي نوجوان، نه تنها او را از رسيدن به اهداف متعالي بازمي دارد، بلکه علاوه بر آن، راه را براي نفوذ ضد ارزشها، بيماريهاي اخلاقي و انحرافات رفتاري از جمله خودارضايي، فراهم و هموار مي کند.اين معنا نيز درکلام ديگري از امام اميرالمؤمنين علي (ع)آمده است که فرمود:
مَن هانت عليه نَفسُهُ، فلا ترجوا خيرَه
کسي که شخصيتش ،خوار و بي مقدار باشد،اميدي به خير او نداشته باشيد.
نوجواني که احساس کهتري (حقارت)نمود،دفاع رواني و اخلاقي اش در برابر تمايلات زودگذر و شهوات به شدت کاهش مي يابد و آسيب پذير مي گردد:از يک سو به لحاظ احساس فرومايگي ،از جامعه و همسالان فاصله مي گيرد.زيرا شرم و خجلت افراطي چنين نوجواني او را در برخورد با گروه و جامعه ،خلع سلاح مي کند و از سوي ديگر در خلوت ناشي از احساسي کهتري به دنبال تشفي احساسات جريحه دارشده ،به خود ارضايي دست مي يازد.
برخي از روان شناسان به رابطه ي بين عقده ي حقارت و استمنا اشاره کرده اند.
«هادفيلد»به عنوان يک صاحبنظر در مسايل بلوغ مي نويسد:
عقده ي حقارت نيز موجب تشويق به استمناءمي گردد.زيرا آن لذت ناچيز موقتي که استمناء به وجود مي آورد،تا اندازه اي آزردگي دروني را جبران مي کند ولي غالباً پس از اين عمل ،کودک يأس و تأسف شديدتري احساس مي کند که بيش از پيش بر احساس حقارت وي مي افزايد.
وي همچنين مي افزايد:
بديهي است که دراين موارد ،ملامت کردن کودک و يا تحريک وي به احساس گناه و تقصير به حالش زيانبخش تر خواهد بود.زيرا اين عقيده را بيش از پيش در وي تقويت خواهد کرد که مورد علاقه ي ديگران نيست و يا آن که هيچ گونه ارزشي ندارد.
«کامجويي از خود»گرچه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد،لکن اين آرامش کاذب است و به اصطلاح،آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود.طوفاني که بعدها سر بر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريفي دامنگستر،مي سوزاند.
آرامش واقعي را زماني مي توان به دست آورد که غريزه ي جنسي در مجراي صحيح و در چهار چوب قانون و شرع ارضا شود.لکن هرروش ديگري به جز اين،وقتي انجام شد،نه تنها فرد را به آرامش و تعادل رواني نايل نمي گرداند ،بلکه به مرور مخل امنيت و آرامش رواني مي گردد و هسته ي اصلي عصبيت را در وجود او ايجاد مي کند.از اين رو نبايد شخصيت نوجوان را متزلزل نمود و او را به نااميدي و يأس از خود و از آينده ي روشن، سوق داد، بلکه بايد به او شخصيت داد و در پرتو آن، احساسات با عظمت و متعالي را در او تقويت نمود تا براساس ايجاد يک شخصتي مکفي و معتمد به نفس، بتوان نيروي مقاومت اخلاقي را در او افزايش داد، تا بتواند همچون سدي پولادين در مقابل هجوم تمايلات شهواني و کامجويي بدلي، ايستادگي کند.
خانواده ها و مربيان با تأکيد برنقاط مثبت شخصيت نوجوان پرورش آن جنبه ها، مي توانند با مؤثرترين شيوه، به او در برابر تهاجم تمايلات نفساني، مصونيت بخشند تا سلامت فرد و جامعه از برآيند آن دو حاصل گردد.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)6
6-بيماري طولاني
برخي از کودکان و يا نوجوانان به دليل ضعف بنيه ي جسمي و ساختمان بدني خاصي که دارند، بيشتراز ديگران و همسالان خود، در معرض ابتلا به بيماري قرار مي گيرند و ناچار به ماندن طولاني دربستر بيماري مي شوند و يا برخي ديگر به دليل عارضه ي ناگهاني از قبيل شکستگي استخوانهاي پا و لگن و يا هر ضايعه ي ديگري،مدتهاي مديد ناچارند در بستر بيماري بمانند و دوران معالجه و نقاهت پس از آن را پشت سر بگذارند.اين گونه اقامتهاي طولاني در بستر، کودک و نوجوان را خسته و ملول مي سازد، به نحوي که ناگزير خود را به چيزي مشغول مي کند.دراين موارد تماس با بدن، به ويژه اندام جنسي منجر به کسب لذت مي شود و در اثرمداومت براين کار، به صورت عادت درمي آيد. لذا چنانچه کودک و نوجوان ناگزير به استراحت طولاني است، بايد ضمن مراقبتهاي بهداشتي لازم، زمينه هاي سرگرمي مناسب و سالم و سازنده اي را براي او درهمان بستر فراهم نمود؛ از قبيل مطالعه ي کتب مفيد و آموزنده ي داستاني، علمي، تخيلي، بازيهاي فکري، استفاده از برنامه هاي مناسب تلويزيون و ساير موارد مي تواند درجهت حل اين مشکل، مؤثر واقع شود.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 5
5-دوستيهاي آلوده و مشکوک
نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از سايرگروهها است؛ يعني نوجوانان از همسن و سالان خويش بيشترتأثير مي پذيرند و به رنگ آنها درمي آيند تا ديگران و همچنين خلق و خوي دوستان خويش را براي خود الگو قرار مي دهند.
درسنين بلوغ، نجواها و صحبتهاي آهسته و درگوشي بين نوجوانان بيشتر مي شود و محوراين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي است که به صورت مخفيانه و دور از نظارت بزرگترها طرح مي شود.نوجوانان به تبادل اطلاعات جنسي با يکديگر مي پردازند و از خود حرص و ولع خاصي دراين باب نشان مي دهند.
يکي از مواردي که نوجوان به ناچاراطلاعات مربوط به بلوغ و مسايل جنسي خود را از کانالهاي نامطمئن و مشکوک کسب مي نمايد، اين است که والدين گفتگوهاي ضروري مربوط به بلوغ را با فرزندانشان انجام نمي دهند و هاله اي از ابهام و اسرار مخفي بر اين منطقه از دانستنيهاي نوجوان، پيوسته سايه افکنده است.
چنانچه خانواده ها و مربيان از جنبه ي مسايل ضروري بلوغ، نوجوانان را مطلع نمايند و اطلاعات لازم را به گونه اي صحيح و مناسب در اختيارشان قرار دهند، ديگر نيازي به سوق يافتن نوجوان به دوستان و همسالان براي کسب اين گونه اطلاعات احساس نمي شود.
نامه هاي بخشي از نوجوانان و جوانان، مؤيد اين معناست که در پاره اي از موارد، علت اصلي خودارضايي نوجوان، حضور دوستان ناباب از يک سو و بي خبري نوجوان ازمسايل ضروري و صحيح از سوي ديگر، مي باشد.
نوجوان بيش ازحد به دوستانشان اعتماد دارند و با نوعي ساده انديشي و اطمينان کامل با رفقا و معاشران خود مرتبط مي شوند و اين سرآغاز و زنگ خطري براي به انحراف کشيده شدن آنها محسوب مي شود.
علاوه بر آگاهي بخشيدن نسبت به ضروريات بلوغ، بايد خانواده ها و مربيان در زمينه ي دوستيها، معيارهاي انتخاب دوست خوب و خطرات ناشي از معاشرتهاي آلوده و ناباب، با نوجوانان به گفتگو بنشينند و ذهن آنها را به شيوه ي مناسبي جهت و آگاهي بخشند.
دخترنوجواني درنامه ي خود اين گونه مسايل را مطرح کرده است.
پنج سال پيش وقتي که کلاس چهارم ابتدايي بودم خانواده ي جديدي به کوچه ي ما نقل مکان کرد و اين سرآغاز بدبختي من بود.اين خانواده دختري داشت که دو سال از من بزرگتر بود.من با او دوست شدم و روابط صميمانه اي بين ما برقرار شد، طوري که حتي يک لحظه دوري از هم را به سختي تحمل مي کرد. ولي او به اين دوستي پاک خيانت کرد و مرا به راهي کشيد که رهايي از دام آن بسيار مشکل است.بله او مرا به مرض و بيماري وحشتناک «خودارضايي» دچار کرد و خود از آنجا رفت و مرا با يک دنيا آه و حسرت و پشيماني تنها گذاشت.درابتدا هفته اي دو يا سه باربيشتر اين عمل زشت را تکرار نمي کردم اما هرچه بزرگتر مي شدم برتعداد اين عمل افزوده شد و کار به جايي کشيد که حتي پيش مي آمد که در يک روز ده بار اين کار را انجام مي دادم.من که دختري پرجنب و جوش بودم و کمتر کسي مي ديد که يک گوشه نشسته باشم، کم کم به يک دختر گوشه گير و رنگ پريده مبدل شدم.
اين کارروي تحصيل من اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمايي جزو شاگردان خوب کلاس بودم،درسال سوم راهنمايي، ثلث اول يک تجديدي آوردم اما توانستم به مدت دو ماه «خودارضايي»را ترک کنم و تجديدي خود را جبران کنم.لکن با ورود به کلاس اول تجربي دوباره «خودارضايي»من شروع شد.
من هميشه درفکر ورود به دانشگاه بودم و هميشه حساب مي کردم چند سال ديگر وارد دانشگاه مي شوم.ولي اينطوري که خود حساب مي کنم اگر عمل «خودارضايي»را ادامه دهم، هر سال تنزل مي کنم و حتي ممکن است مردود شود.خيلي دلم مي خواهد که از اين بيماري وحشتناک رهايي يابم.اما نمي دانم چه کنم، خواهش مي کنم مرا در ترک اين عادت زشت ياري دهيد.
همانگونه که دراين نامه مشاهده شد، عوامل زير در انحراف اين نوجوان، تأثير داشته اند:
الف ـ دوستي ناباب و مشکوک با فردي ديگر،به ويژه با شخصي بزرگتر از خود.
در بيشتر موارد،دوست ناباب و بزرگتر، عامل به انحراف کشيده شدن نوجوان است.
ب ـ بيش از حد صميمي شدن و روابط نزديک برقرار کردن با دوست و همسايه.
در سنين بلوغ بايد دوستيهاي افراطي را با احتياط و دقت زيادي کنترل نمود. زيرا منشأ انحراف، عميقتر مي گردد.
ج ـ فقدان نظارت و مراقبت والدين و اولياي مدرسه در مورد عوارض خودارضايي نوجوان، شکستهاي تحصيلي وي و انزواي بيش از حد اين دختر، مشکل را پيچيده تر و عميق تر نموده است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 4
4-خانواده ي آسيب زا
نقش خانواده در سلامت «حيات جنسي»فرزندان، از ساير عوامل چشمگيرتر و حساستر است.رعايت موازين اخلاقي و تربيتي در روابط فيمابين والدين، به ويژه در رابطه با زناشويي به عنوان عامل زيربنايي قابل توجه است و در مرحله ي بعدي کيفيت روابط با فرزندان خود، حائز اهميت ويژه اي است. والدين به لحاظ عشق و علاقه، اظهار محبت و نوازش و به ويژه روابط زناشويي، وظايف حساس و تعيين کننده اي دارند.
اولين گام در زمينه ي چگونگي رابطه ي جنسي بين پدر و مادر است.در برخي از احاديث آمده است که بايد والدين حتي از انجام آميزش با يکديگر، در حالي که کودکي خردسال در آن مکان به خواب رفته است، پرهيز نمايند. چرا که فرزند متوجه والدين در اين حالت مي شود و مستعد گرايش به مسايل انحراف آميز جنسي مي گردد و يا در قرآن کريم در زمينه ي اجازه ورود گرفتن اطفال از والدين براي ورود به اتاق آن در سه نوبت تأکيد شده و مي توان گفت تلويحاً جدا نمودن محل خواب والدين از محل خواب فرزندان مورد تأکيد قرار گرفته است که اين موضوع به جهت حفظ سلامت جنسي فرزندان، بسيار ضروري است.درغير اين صورت چه بسا فرزندان، شاهد آميزش والدين خواهند بود و اين امر تأثير و پيامدهاي خطرناک و جبران ناپذيري بر اخلاق و سلامت رواني آنان خواهد داشت.
در تحقيقي که براساس چهارصد نامه ي ارسالي از نوجوانان و جوانان به راديو (به عنوان برنامه ي آينده سازان)به عمل آمده است، درموارد متعددي نوجوانان و جوانان،علت اصلي خودارضايي را در جريان قرار گرفتن مسايل خاص والدين و يا مشاهده ي اين عمل ذکرکرده اند، به گونه اي که ضربات جبران ناپذيري بر سلامت رواني و اخلاقي آنها از اين طريق وارد شده است.
نوجواني از تهران بدون ذکر سن و مقطع تحصيلي خود نوشته است:
دختري شاد و شاگرد ممتاز بودم.اما با فرا رسيدن سنين بلوغ بدبختيهاي من آغاز شد.
هنگامي که به سن بلوغ رسيدم، با کتک و شماتت مادرم مواجه شدم و چنان رفتار بي محبت مادرم تأثير سويي بر من گذاشت که دايماً درحال گريه به سر مي بردم و مسئله بلوغ خود را فاجعه مي دانستم.هميشه خود را منزوي مي کردم و کسي متوجه رفتار من نبود…
در اين قسمت از نامه او به نحوه ي اطلاع يافتن از آميزش پدر و مادر خود اشاره مي کند که در اثر بي مبالاتي و بي احتياطي آنان در اين امر صورت گرفته بود و اين عمل آنان فشار روحي و رواني شديدي به او وارد ساخت و سپس ادامه مي دهد که:
…به مرور زمان تاب و تحمل خود را از دست داده بودم و به طور کلي حالم دگرگون شده بود.احساس مي کردم که تمايلات خفته اي در من بيدار شده است که نمي توانستم با کوشش فراواني که درقبال آن انجام مي دادم، جلوي آنها را بگيرم و همين مسئله باعث شد که من مبتلا به «خودارضايي»شوم و بعدها بر اثر اين عمل زشت به بيماريهاي گوناگوني مبتلا شدم که نمي دانستم اثرات آن مي باشد، اما بعدها به اثرات آن و اين که اين عمل از گناهان کبيره است، پي بردم و آن را ترک کردم و در مقابل خداوند توبه کردم اما هرگز تصور نمي کنم که خداوند مرا ببخشد.
نامه ي فوق، نمونه اي از موارد متعددي است که به دليل بي بندوباري والدين و عدم حساسيت نسبت به مسئله مهم بلوغ، انحراف خودارضايي را در نوجوان به وجود آورده است.
خانواده ي آسيب زا، از سويي با عدم محافظت اخلاقي از روابط زناشويي بين خود، به احساسات ملتهب و پرقدرت بلوغ دامن مي زنند و آنها را برحسب تحريم غريزه ي جنسي، به «خودارضايي»و ساير انحرافات سوق مي دهند و از سوي ديگر با عدم رعايت وظايف اخلاقي و الهي خود، در قبال فرزندان، به رابطه ي معيوب و نامطلوبي شکل مي دهند.
کم نيستند والديني که فرزندان نوجوان را در آغوش مي فشارند و يا با بوسيدن آنها به شکل نامناسب، آنها را تحريک مي کنند و يا مادران جواني که پسران نسبتاً نوبالغ خود را با خود به حمام مي برند و يا ساير والديني که بستر خواب فرزندان نوجوان و بالغ خود را هنوز از يکديگر جدا نکرده اند.
در اين زمينه به چند حديث از معصومين و پيشوايان بزرگ الهي اشاره مي کنيم که در بعضي حتي از بوسيدن کودکان در سنين مورد اشاره منع به عمل آمده است:
در خصوص بوسيدن، پيامبر اکرم (ص)مي فرمايد:
دختربچه شش ساله را، پسربچه نبوسد. همچنين زنها از بوسيدن پسربچه اي که سنش از هفت سال تجاوز کرده است، خودداري کنند.
اميرالمؤمنين علي (ع)نيز مي فرمايد:
وقتي دختربچه، شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارد او را ببوسد. همچنين نمي تواند او را در آغوش بگيرد.
امام صادق (ع)نيز متذکر مي شوند که:
وقتي دختربچه به سن شش سالگي رسيد براي تو شايسته نيست او را ببوسي.
در خصوص لمس کردن نيز حضرت علي (ع)مي فرمايد:
دستمالي کردن مادر به آلت دختربچه ي شش ساله ي خود، يک قسم زنا محسوب مي شود.
و امام صادق (ع)مي فرمايد:
اگرمادري بدنش را به بدن دختر شش ساله اي بمالد، مرتکب نوعي زنا شده است.در زمينه جدا کردن بستر خواب کودکان، پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:
بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختربچه و دختربچه با دختربچه، در سن ده سالگي بايد از هم جدا شود.
موقعي که فرزندان شما هفت ساله شدند، بستر خوابشان را از هم جدا کنيد.
به خدا قسم اگرمردي با همسر خود بياميزد و در اتاق کودک بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آنها و همچين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد.اگردختر باشد يا پسر، سرانجام به زناکاري آلوده مي شود.
امام باقر (ع)نيز در اين خصوص مي فرمايد:
بايستي بستر خواب پسربچه ي ده ساله را از زنها جدا کنيد.
پسرچون ز ده درگذشتش سنين
ز نامحرمان گو فراتر نشين
بر پنبه آتش نشايد فروخت
که تا چشم برهم زني خانه سوخت
امام باقر (ع)مي فرمايد:
بپرهيز از (روابط ويژه)درجايي که کودک مميزي تو را مي بيند و رفتارت را آنچنان درک مي کند که قادراست به خوبي براي ديگران توصيف و تشريح نمايد.
امام صادق (ع)مي فرمايد:
موقعي که در اتاق، کودکي حضور دارد، مردان با زنان يا کنيزان خود نياميزند.زيرا اين عمل،طفل را به راه بي عفتي و زناکاري سوق مي دهد.
به نمونه ي ديگري از خودارضايي که به حسب انحراف اخلاقي بستگان و عدم مراقبت از فرزندان خود، به وجود آمده است، اشاره اي مي کنيم:
در سنين کودکي، مورد سوءاستفاده دو تن از محارم خويش قرارگرفتم و بر اثر اين عمل به استمناء و خودارضايي مبتلا شدم و به واسطه ي تکرار اين عمل، دامنم لکه دارشد و حالا نيز خواستگاران فراواني دارم که هرکدام يکي از ديگري بهتر هستند، به دليل همين مسئله است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم، بدون اين که علت نخواستن شوهر را پدر و مادرم بدانند.آنها از اين موضوع هيچگونه اطلاعي ندارند و اين جرأت را که بتوانم با مادرم در اين باره صحبت کنم، ندارم.شما راه حلي به من نشان دهيد، درضمن به متخصص نيز بدون اطلاع مادرم مراجعه کرده ام و او نيز مشکل مرا تأييد کرده است.به خدا قسم به علت اين که وقتتان را بيشتر نگيرم، نامه ام را کوتاه نوشتم تا شما وقت آن را داشته باشيد که آن را بخوانيد و جواب بدهيد.تصميم گرفته ام، اگر راهي برايم نباشد، خودکشي کنم.آيا خودکشي در اين وضعيت عيبي دارد؟ هر چند گناه کبيره محسوب مي شود.به خاطر گناهانم، خيلي از مرگمي ترسم،شما بگوييد چه کنم؟ تو را به خدا جواب دهيد.
خانواده ها مسئوليت زيادي در قبال حفاظت اخلاقي فرزندان خود دارند و اين مسئوليت درسنين بلوغ مضاعف مي شود، ولي از حيث اين که دختران نسبت به پسران آسيب پذيرترند و بيشتر درمعرض سوءاستفاده و به انحراف کشيده شدن قرار دارند، به ويژه خانواده هاي دختردار بيشتر بايد از جهت مراقبت و نگهداري، به موضوع اهميت بدهند و به حسن رابطه خود با نوجوانان در اين دوره واقف باشند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 3
3-انزوا
برخي از روان شناسان «خودارضايي»را «مرض تنهايي»نام نهاده اند.تنهايي به چندجهت مي تواند زمينه ساز خودارضايي باشد:
از سويي، تنهايي به مفهوم در هم شکستن پيوندهاي ارتباطي با ديگران، جامعه و اطرافيان است.پيوندهايي که بخشي از اوقات ما را پر مي کنند و تجربيات اجتماعي مناسبي را براي ما فراهم مي نمايند و روح را غني و سرشار مي سازند.کساني که در تنهايي مداوم به سر مي برند، از تجربيات مورد نظر محرومند و در برخوردهاي اجتماعي با کفايت عمل نمي کنند و اين مسئله نوجوانان را از ظاهر شدن در صحنه هاي اجتماعي برحذر مي دارد و به نوبه ي خود تنهايي و انزوا را عميقتر و ريشه دارتر مي نمايد.
از ديگرسو، تنهايي، روح نوجوان را ضعيف و حساس مي کند و نيروي اراده را تحليل مي برد.لذا با جمع بندي آنچه ذکر شد، مي توان نتيجه گرفت که تنهايي:
الف ـ اراده و نيروي فعال نوجوان را تضعيف مي کند.
ب ـ فرصتهاي اجتماعي را که بخش قابل توجه زندگي نوجوان را تأمين و اشغال مي کند، از او مي گيرد.
ج ـ براثر محروميتهاي اجتماعي (ناشي از تنهايي)نوجوان به زندگي دروني و ارتباط مداوم به خود، روي مي آورد.
دـ بر اثر گسيختن علايق و ذوقيات مطلوب،نوجوان ناچار به «کسب لذت از خود»روي مي آورد.
هـ نيروي ارادي که مي توانست مانع گرايشهاي جنسي خودارضا کننده گردد ناتوان شده و لذا نوجوان، مقاومتي در خود، براي غلبه بر اين گرايشها احساس نمي کند.
وـ و بالاخره «تنهايي»به منزله ي حصاري است که نوجوان به دور خود مي کشد.دراين صورت علايم هشداردهنده اي که اطرافيان بتوانند از طريق آنها به مشکل فرد (نوجوان)پي ببرند، کمتر به داخل اين حصار محکم نفوذ مي کند و لذا به توسعه و گسترش مسئله دامن مي زند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 2
2-ناآگاهي و بي خبري
نوجوانان به لحاظ محدوديت تجربه و اطلاع از مسايل، در موقعيتي قرار دارند که به طورطبيعي امکان خطاها و لغزشهايشان بيش از بزرگترها است و اين مهم بر عهده ي اطرافيان، والدين و محيط اجتماعي است که به مرور زمان نوجوانان را با مسايل ويژه هر مرحله ي سني و مقتضيات آن آشنا سازند، از جمله، آنها چندان اطلاعي از ماهيت و چگونگي عملکرد غريزه ي جنسي ندارند و به مجرد اولين نعوظ و نخستين انزال، به يک تجريه ي ابتدايي از لذت جنسي دست مي يابند و خاطره ي مطبوعي را در اين زمينه به دست مي آورند و براي تجديد آن خاطره، ابتکار عمل را به دست مي گيرند و با تحريک خود، به آن لذت نايل مي شوند.
بي خبري و غفلت نوجوان، منجر به اين مي شود که او براساس عامل «لذت آني»به ادامه ي اين عمل مبادرت نمايد.تنها انگيزه و عامل تداوم «خوارضايي»در اين مرحله «کسب لذت» به سهلترين و فوريترين شيوه است.عنصر آگاهي و اطلاع از نتايج و تبعات مسئله نيز مفقود است و والدين غافلتر ار نوجوانان، سرگرم اشتغالات خود هستند.
چه بسا، والديني که نسبت به کوچکترين تظاهرات بيماري فرزندان خود از قبيل سرماخوردگي و يا بي اشتهايي او حساس مي شوند و در فکر چاره هستند، لکن نسبت به تظاهرات «خودارضايي»و علايم کامجويي از خود، در فرزندانشان، دچار «بي حسي»و اختلال در توجه و دقت هستند.در نمونه نامه هاي ذکر شده، بزرگترين عاملي که به عنوان عامل توسعه خودارضايي ذکر شده بود جهل و غفلت والدين در اين زمينه بود.والديني که حاضر نشده بودند در اين امر حياتي با فرزندان خود به گفتگو بنشينند و در صورت مشاهده ي برخي از علايم، آنها را نسبت به پيامدهاي خودارضايي آگاه کنند و ايشان را برحذر دارند.لذا بي خبري نوجوان به ناآگاهي و غفلت والدين پيوند مي خورد و دور باطلي را به وجود مي آورد که حاصل آن تباه شدن جسم و جان نوجوان است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 1
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)
نامه هايي که از دل پردرد برخي نوجوانان حکايت مي کند، کم نيستند و اينها تنها نمونه هايي از نامه هاي مربوط به زندگي غم افزاي تني چند از آنهاست.
به راستي چرا نوجوانان به انحرافات جنسي و به ويژه «کامجويي بدلي» مبتلا مي شوند؟ دراين مبحث برآنيم تا به کالبدشکافي علل مذکور بپردازيم و با ذکر شيوه هاي درمان و پيشگيري، به ياري خدا نوري براين راه پرمخافت و ظلماني تابانيده شود و دست اندرکاران تعليم و تربيت در اين مرحله ي حساس و خطير بلوغ بتوانند با موفقيت از عهده ي رسالت حساس خويش در اين زمينه برآيند.
1-کنجکاوي هدايت نشده
يکي از علل مؤثر درابتلاي نوجوانان به «کامجويي بدلي»، در کنجکاويهاي هدايت نشده ي آنان در دوران کودکي نهفته است.اگر به اين مسئله، عدم مراقبت خانواده ها را در زمينه ي برخورد مناسب بيفزاييم، به رابطه ي علت و ملعولي بين اين دو نيز پي خواهيم برد.کودکان بر اساس غريزه ي کنجکاوي خويش به همه ي چيزهايي که موضوعيت دارد و پيرامون آنهاست، علاقمند مي شوند که تقريباً يا از آنها اطلاعي ندارند و يا دانش آنها در آن زمينه ها اندک است.
کنجکاوي کودکان اگر به طريق صحيح هدايت شود، پايه هاي اوليه ساختمان معرفت و دانش را بنا مي کند و چنانچه اين غريزه ي پرقدرت با بي قيدي و بي مسئوليتي والدين و اطرافيان، مواجه گردد به مسيرهاي نامطلوبي منجرخواهد گرديد چون غالباً کودک براساس تشخيص خود عمل مي کند که نتيجه ي آن هميشه مقرون به صحت و سلامت نخواهد بود.اما به تدريج که کودک متوجه محيط و طبيعت مي شود به نوعي شناخت دست مي يابد و پس از آن به طور طبيعي متوجه بدن خود مي شود وآن را هدف کنجکاوي خود قرار مي دهد و به وارسي اندام مي پردازد.
اندامهاي جنسي نيزيکي از دستگاههاي بدن است که مورد بررسي و مطالعه ي کودک قرار مي گيرد، به ويژه از اين جهت که تماس با آن موجب نوعي لذت و ارضاي خاطر مي گردد، کودک به مرور مشغول دستکاري آن مي شود و لذت حاصله از آن، او را به ادامه ي کار تشويق مي نمايد؛ به گونه اي که در برخي موارد والدين او را درحين بازي با آلت تناسلي مشاهده مي نمايند.
بازداشتن کودک از اين عمل با ملايمت و برخورد مؤثر تربيتي اولين اقدام قاطعي است که بايد به عمل آورد.معطوف نمودن او به بازيهاي پرنشاط و فعال نمودن دست و انديشه ي کودک با کارهاي دستي و هنري و بالاخره کودک را از نظرها دور نداشتن، براي اعمال مراقبت،گامهاي ديگري است که در اين زمينه بايد برداشته شود.
لازم به يادآوري است چنانچه اين عمل دور از چشمان والدين انجام گيرد و يا با اطلاع آنها ولي همراه با بي تفاوتي باشد، زمينه ساز ابتلاي نوجوان به خودارضايي در دوران قبل از بلوغ و هنگام بلوغ خواهد بود.
سر و کله زدن با کودکان ديروز!
براي داشتن رفتار درست و صحيح با نوجوان و درک او، بايد با ويژگي هاي نوجوان بيشتر آشنا شد.
بعضي از اين ويژگي ها عبارتند از:
کم حوصلگي
اکثر نوجوانان نسبت به انجام کارهايي که مورد پسند و علاقه والدين است، بي حوصله اند و کشش و علاقه اي نسبت به آن ندارند، چه نسبت به معاشرت ها و تفريحات آنها و چه نسبت به کارها و مسؤوليت ها. با توجه به اين ويژگي ها تنها زماني مي توانيد نوجوان را با خود همراه کنيد که حس هيجان خواهي او را تحريک کرده باشيد يا او را به کارهايي بگماريد که به آن علاقه دروني داشته باشد.
گروه همسالان و دوستان
متاسفانه نوجوانان، دوستان خود را باهوش تر از پدر و مادرشان به شمار مي آورند! در نتيجه حرف شنوي بيشتري نسبت به دوستان خود دارند و احتمال عمل کردن به حرفي که همسالان به آنها مي گويند، بيش از همان حرفي است که از والدين شنيده مي شود.
اين ويژگي باعث مي شود که نظارت والدين بر افرادي که نوجوانشان با آنها تمايل به دوستي پيدا مي کند، بيشتر شود. توجه داشته باشيد که اغلب، فرزندان ما هيچگونه آموزشي براي انتخاب دوست دريافت نمي کنند و به دليل جذابيت هاي ظاهري و گفتاري همسالان جذب مي شوند، در حاليکه آموزش انتخاب دوست بايد از کودکي به آنها داده شود تا مهارت لازم را تا رسيدن به نوجواني کسب کرده باشند.
کم حرف شدن!
آن کودکي که در بچگي دور و بر شما بالا و پايين مي پريد و پرحرفي مي کرد، ناگهان به نوجواني کم حرف که به سوالات شما در يکي دو کلمه و به شکل کاملا فشرده پاسخ مي دهد و ديگر رازهايش را با شما در ميان نمي گذارد تبديل مي شود.
در اين زمينه به او پافشاري و اصرار نکنيد چون با اصرار شما او باز هم بيشتر در خود فرو خواهد رفت. او را آزاد بگذاريد تا هر زمان ميل داشت با شما گفتگو کند.
مصرف بي رويه
متاسفانه نوجوانان اکثرا درباره صرفه جويي و اسراف چيزي نمي دانند و بدون توجه به وضعيت اقتصادي خانواده، پول خرج مي کنند و گاه توقعات زياده از حد دارند. حتما لازم است در شرايط عادي (نه زماني که توقعات مالي خود را ابراز مي کند)، درباره محدويت خرج کردن پول با توجه به شرايط اقتصادي تان با او صحبت کنيد.
مستقل شدن
نوجوانان دوست دارند مانند بزرگترها با آنها رفتار شود و کسي آنها را کودک فرض نکند. دوست دارند هزينه هاي او را به صورت ماهيانه يا هفتگي در اختيارش قرار دهيد و در کارها به جاي دستور دادن با آنها مشورت نماييد. چون نوجوانان از نظر هوشي در سطح بالايي قرار دارند، مشورت با آنها براي خودتان هم قابل توجه است. همچنين نوجوان دوست دارد در بسياري از موارد تنها باشد و حريم شخصي داشته باشد، ديگر تمايل ندارد در هر موقعيتي با شما به مهماني و ديد و بازديد بيايد که اين هم در سن او رفتاري طبيعي تلقي مي شود.
با نوجوانان چه کنيم؟
به رغم همه توضيحاتي که درباره ويژگي هاي نوجوانان داده شد، اما ظاهر نوجوانمان که ديگر بالغ و بزرگ شده نبايد ما را گول بزند. او از نظر احساسي کاملا لطيف است و هنوز نياز به در آغوش گرفتن و ابراز محبت دارد و نبايد عاطفه را از او دريغ کرد.
منتها بايد ابراز عاطفه متناسب با سن و شرايط او باشد. براي افزايش مسؤوليت پذيري و راهبرد ذهن نوجوانان نيز راهکارهايي وجود دارد که برخي از آنها را مختصراً برايتان توضيح مي دهيم.
پاسخ سوالات او را به طور کامل و حاضر و آماده ندهيد، کمک کنيد قسمتهايي از پاسخ را خود او کشف کند تا ذهنش پوياتر شده و قدرت تشخيص او بيشتر شود.
همچنين وقتي مسؤوليتي را به نوجوانتان مي سپاريد، مطمئن شويد که صورت مسأله به طور دقيق و روشن براي او تفهيم شده باشد و از بيان جملات کلي و چند پهلو پرهيز کنيد. ضمنا در تفويض مسؤوليت، از راهنمايي هاي غيرمستقيم استفاده کنيد.
در همکاري با او هرگز در نقش ناظر، مداخله کننده يا ايرادگير ظاهر نشويد، بلکه با تمام وجود کار کنيد و اجازه دهيد کار را عملا از شما ياد بگيرد، اگر کار را کامل انجام نداد او را تحقير ننماييد، اما تمجيد دروغ هم نکنيد و نواقص کار را بدون سختگيري يا توهين به او ياد آور شويد.
اگر نوجوانتان در حين انجام کار شکست خورد، دلايل شکست را بدون تغيير لحن و بدون سرزنش برايش مشخص کنيد و با کمک او راهکارهاي غلبه بر شکست را پيدا کنيد. ضمنا در صورت اصرار به انجام کاري، با راهنمايي اجازه دهيد نتيجه افکار و اعمال خود را تجربه کند، مگر اين که از پيش معلوم باشد چنين کاري خطرناک، بسيار حياتي و جبران ناپذير است، در اين صورت با اقتدار جلوي او بايستيد.
تا جايي که مي توانيد از دادن مسؤوليت هاي ساده و سطحي که نياز به تفکر انتزاعي و استدلال ندارد، خودداري کنيد. اين قبيل مسؤوليت ها مناسب کودک است نه نوجوان. در دادن مسؤوليت، هدف را مشخص کنيد و متناسب با آن، زمان تقريبي انجام کار را نيز با کمک خود او تعيين نماييد تا زمان او به بطالت نگذرد و تصويري حقيقي از مسؤوليت به دست آورده باشد.
خط قرمز هاي رابطه با نوجوان!
در مواجهه با نوجوانان کارهايي هست که والدين به اشتباه مرتکب مي شوند و ما در اينجا به عنوان خط قرمز از آنها ياد مي کنيم. اين کارها نتيجه دلخواه و مطلوب ما را ندارند و اکثرا به برقراري رابطه مناسب با نوجوانمان ضربه مي زنند.زماني که فرزندان ما رشد مي کنند، لازم است برخي رفتارهاي ما نيز رشد کنند و متناسب با شرايط تغيير جهت دهند.در اينجا به برخي از اين کارها اشاره مي کنيم:
خنديدن ممنوع!
هرگز به نوجوانتان با به کار بردن عبارات تمسخرآميزي که درباره ظاهر يا عملکرد اوست نخنديد و او را مسخره نکنيد. همين طور، از يادآوري وقايع نامطلوب دوران کودکي او، خصوصاً در ميان جمع خودداري کنيد. به او نگوييد خپل يا گامبو يا دست و پا چلفتي يا… براي اين قبيل شوخي ها حداقل تا بيست سالگي او صبر کنيد!
مرغ همسايه غاز نيست! مقايسه نکنيد
هر کس توانمندي و ويژگي خود را دارد. اين که فلان دوست تو با ادب يا حرف شنو يا زرنگ يا… است، هيچ کمکي به نوجوان نمي کند، جز اين که رابطه او را با شما تيره و تار خواهد کرد.
امان از عيب جويي!
هر وقت احساس کرديد که نوجوانتان رفتار نادرستي دارد، به طور غيرمستقيم اين رفتار را به او بفهمانيد. جا دارد که در کنار انتقاد از رفتارهاي او، به نکات و ويژگي هاي مثبت او نيز اشاره داشته باشيد تا بيان انتقاد تبديل به يک محاکمه آزار دهنده نشود و نوجوان بتواند ارزيابي مناسبي از خود داشته باشد.
آخرين و شايد مهم ترين نکته اي که بايد به والدين و خصوصا به مادرها گوشزد کنم، اين است که در جريان تربيت و رسيدگي به نوجوانتان هرگز خود را قرباني و فدا نکنيد.
به نيازهاي خود، به رشد و پيشرفت و يادگيري خود، به استراحت و شادي و آرامش خود و کلا به خود و علايق خود هم توجه داشته باشيد و اهميت دهيد. تنها به اين صورت است که مي توانيد الگوي خوبي براي نوجوان و کلا براي فرزندان خود باشيد و اعتماد به نفس را در آنها ريشه دار کرده و کمک کنيد خود را دوست داشته باشند و فردا مادر يا پدر خوبي باشند.
منبع: نشريه ي دنياي تغذيه، شماره ي 90