علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)7
7-احساس کهتري
علي رغم آنکه همه ي ما دوست داريم مورد تکريم و تحسين ديگران واقع شويم، لکن اين نياز دربرخي از انسانها، به ويژه نوجوانان، تأمين نمي شود و غالباً به دنبال آن،احساس سرخوردگي و يأس، جانشين احساس مورد احترام بودن و ارزش داشتن نزد ديگران، مي گردد.
همان اندازه که احساس حقارت، دلسرد کننده و قهقهرايي است، انساني که در معرض اين تأثيرنامطلوب واقع مي گردد، احساس فرومايگي و بد بودن مي کند و به تدريج از قله هاي رفيع منزلت و شأن انساني، فاصله مي گيرد و سقوط مي کند.
در واقع بايد گفت بين احساس عزت و کرامت فرد از يک سو و ابتلا به انحرافات اخلاقي از سوي ديگر،رابطه ي معکوس وجود دارد؛ به ميزاني که خود را صاحب منزلت و احترام بدانيم از گناهان و لغزشها فاصله مي گيريم و به نسبتي که خود را دون مايه و تهي بيابيم، در وادي انحرافات درمي غلتيم و خود را از دست مي دهيم.
معادله ي رفتاري نوجوانان نيز برهمين اصل مبتني است که «خودارضايي» با عظمت روحي نوجوان سر سازگاري ندارد و آن که درخود عظمتي و کرامتي نمي يابد، تفاوتي ندارد که از خود سوءاستفاده کند و يا به رابطه ي نامشروع ديگري بپيوندد.
از اين رو، نوجوانان را بايد تکريم نمود تا احساس منزلت و جلالت شأن درآنها پرورش يابد و خود را والاتر و منزه تر از آن بدانند که در وادي گناهان فرو افتند.اين اصل رواني درکلامي شيوا از امام علي (ع)به خوبي و روشني بيان شده است که فرمود:
مَن کَرُمت عليه نَفسُهُ، هانت عليه شهواتُهُ
يعني:کسي که در خود احساس کرامت مي کند، شهوات و لغزشها نزد او بي مقدار مي شوند.
خانواده و مربياني که شخصيت نوجوان را به مسخره مي گيرند و احساسات او را جريحه دار مي کنند، آگاه باشند که درهم شکستن بنيان شخصيتي نوجوان، نه تنها او را از رسيدن به اهداف متعالي بازمي دارد، بلکه علاوه بر آن، راه را براي نفوذ ضد ارزشها، بيماريهاي اخلاقي و انحرافات رفتاري از جمله خودارضايي، فراهم و هموار مي کند.اين معنا نيز درکلام ديگري از امام اميرالمؤمنين علي (ع)آمده است که فرمود:
مَن هانت عليه نَفسُهُ، فلا ترجوا خيرَه
کسي که شخصيتش ،خوار و بي مقدار باشد،اميدي به خير او نداشته باشيد.
نوجواني که احساس کهتري (حقارت)نمود،دفاع رواني و اخلاقي اش در برابر تمايلات زودگذر و شهوات به شدت کاهش مي يابد و آسيب پذير مي گردد:از يک سو به لحاظ احساس فرومايگي ،از جامعه و همسالان فاصله مي گيرد.زيرا شرم و خجلت افراطي چنين نوجواني او را در برخورد با گروه و جامعه ،خلع سلاح مي کند و از سوي ديگر در خلوت ناشي از احساسي کهتري به دنبال تشفي احساسات جريحه دارشده ،به خود ارضايي دست مي يازد.
برخي از روان شناسان به رابطه ي بين عقده ي حقارت و استمنا اشاره کرده اند.
«هادفيلد»به عنوان يک صاحبنظر در مسايل بلوغ مي نويسد:
عقده ي حقارت نيز موجب تشويق به استمناءمي گردد.زيرا آن لذت ناچيز موقتي که استمناء به وجود مي آورد،تا اندازه اي آزردگي دروني را جبران مي کند ولي غالباً پس از اين عمل ،کودک يأس و تأسف شديدتري احساس مي کند که بيش از پيش بر احساس حقارت وي مي افزايد.
وي همچنين مي افزايد:
بديهي است که دراين موارد ،ملامت کردن کودک و يا تحريک وي به احساس گناه و تقصير به حالش زيانبخش تر خواهد بود.زيرا اين عقيده را بيش از پيش در وي تقويت خواهد کرد که مورد علاقه ي ديگران نيست و يا آن که هيچ گونه ارزشي ندارد.
«کامجويي از خود»گرچه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد،لکن اين آرامش کاذب است و به اصطلاح،آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود.طوفاني که بعدها سر بر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريفي دامنگستر،مي سوزاند.
آرامش واقعي را زماني مي توان به دست آورد که غريزه ي جنسي در مجراي صحيح و در چهار چوب قانون و شرع ارضا شود.لکن هرروش ديگري به جز اين،وقتي انجام شد،نه تنها فرد را به آرامش و تعادل رواني نايل نمي گرداند ،بلکه به مرور مخل امنيت و آرامش رواني مي گردد و هسته ي اصلي عصبيت را در وجود او ايجاد مي کند.از اين رو نبايد شخصيت نوجوان را متزلزل نمود و او را به نااميدي و يأس از خود و از آينده ي روشن، سوق داد، بلکه بايد به او شخصيت داد و در پرتو آن، احساسات با عظمت و متعالي را در او تقويت نمود تا براساس ايجاد يک شخصتي مکفي و معتمد به نفس، بتوان نيروي مقاومت اخلاقي را در او افزايش داد، تا بتواند همچون سدي پولادين در مقابل هجوم تمايلات شهواني و کامجويي بدلي، ايستادگي کند.
خانواده ها و مربيان با تأکيد برنقاط مثبت شخصيت نوجوان پرورش آن جنبه ها، مي توانند با مؤثرترين شيوه، به او در برابر تهاجم تمايلات نفساني، مصونيت بخشند تا سلامت فرد و جامعه از برآيند آن دو حاصل گردد.