علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 5
5-دوستيهاي آلوده و مشکوک
نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از سايرگروهها است؛ يعني نوجوانان از همسن و سالان خويش بيشترتأثير مي پذيرند و به رنگ آنها درمي آيند تا ديگران و همچنين خلق و خوي دوستان خويش را براي خود الگو قرار مي دهند.
درسنين بلوغ، نجواها و صحبتهاي آهسته و درگوشي بين نوجوانان بيشتر مي شود و محوراين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي است که به صورت مخفيانه و دور از نظارت بزرگترها طرح مي شود.نوجوانان به تبادل اطلاعات جنسي با يکديگر مي پردازند و از خود حرص و ولع خاصي دراين باب نشان مي دهند.
يکي از مواردي که نوجوان به ناچاراطلاعات مربوط به بلوغ و مسايل جنسي خود را از کانالهاي نامطمئن و مشکوک کسب مي نمايد، اين است که والدين گفتگوهاي ضروري مربوط به بلوغ را با فرزندانشان انجام نمي دهند و هاله اي از ابهام و اسرار مخفي بر اين منطقه از دانستنيهاي نوجوان، پيوسته سايه افکنده است.
چنانچه خانواده ها و مربيان از جنبه ي مسايل ضروري بلوغ، نوجوانان را مطلع نمايند و اطلاعات لازم را به گونه اي صحيح و مناسب در اختيارشان قرار دهند، ديگر نيازي به سوق يافتن نوجوان به دوستان و همسالان براي کسب اين گونه اطلاعات احساس نمي شود.
نامه هاي بخشي از نوجوانان و جوانان، مؤيد اين معناست که در پاره اي از موارد، علت اصلي خودارضايي نوجوان، حضور دوستان ناباب از يک سو و بي خبري نوجوان ازمسايل ضروري و صحيح از سوي ديگر، مي باشد.
نوجوان بيش ازحد به دوستانشان اعتماد دارند و با نوعي ساده انديشي و اطمينان کامل با رفقا و معاشران خود مرتبط مي شوند و اين سرآغاز و زنگ خطري براي به انحراف کشيده شدن آنها محسوب مي شود.
علاوه بر آگاهي بخشيدن نسبت به ضروريات بلوغ، بايد خانواده ها و مربيان در زمينه ي دوستيها، معيارهاي انتخاب دوست خوب و خطرات ناشي از معاشرتهاي آلوده و ناباب، با نوجوانان به گفتگو بنشينند و ذهن آنها را به شيوه ي مناسبي جهت و آگاهي بخشند.
دخترنوجواني درنامه ي خود اين گونه مسايل را مطرح کرده است.
پنج سال پيش وقتي که کلاس چهارم ابتدايي بودم خانواده ي جديدي به کوچه ي ما نقل مکان کرد و اين سرآغاز بدبختي من بود.اين خانواده دختري داشت که دو سال از من بزرگتر بود.من با او دوست شدم و روابط صميمانه اي بين ما برقرار شد، طوري که حتي يک لحظه دوري از هم را به سختي تحمل مي کرد. ولي او به اين دوستي پاک خيانت کرد و مرا به راهي کشيد که رهايي از دام آن بسيار مشکل است.بله او مرا به مرض و بيماري وحشتناک «خودارضايي» دچار کرد و خود از آنجا رفت و مرا با يک دنيا آه و حسرت و پشيماني تنها گذاشت.درابتدا هفته اي دو يا سه باربيشتر اين عمل زشت را تکرار نمي کردم اما هرچه بزرگتر مي شدم برتعداد اين عمل افزوده شد و کار به جايي کشيد که حتي پيش مي آمد که در يک روز ده بار اين کار را انجام مي دادم.من که دختري پرجنب و جوش بودم و کمتر کسي مي ديد که يک گوشه نشسته باشم، کم کم به يک دختر گوشه گير و رنگ پريده مبدل شدم.
اين کارروي تحصيل من اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمايي جزو شاگردان خوب کلاس بودم،درسال سوم راهنمايي، ثلث اول يک تجديدي آوردم اما توانستم به مدت دو ماه «خودارضايي»را ترک کنم و تجديدي خود را جبران کنم.لکن با ورود به کلاس اول تجربي دوباره «خودارضايي»من شروع شد.
من هميشه درفکر ورود به دانشگاه بودم و هميشه حساب مي کردم چند سال ديگر وارد دانشگاه مي شوم.ولي اينطوري که خود حساب مي کنم اگر عمل «خودارضايي»را ادامه دهم، هر سال تنزل مي کنم و حتي ممکن است مردود شود.خيلي دلم مي خواهد که از اين بيماري وحشتناک رهايي يابم.اما نمي دانم چه کنم، خواهش مي کنم مرا در ترک اين عادت زشت ياري دهيد.
همانگونه که دراين نامه مشاهده شد، عوامل زير در انحراف اين نوجوان، تأثير داشته اند:
الف ـ دوستي ناباب و مشکوک با فردي ديگر،به ويژه با شخصي بزرگتر از خود.
در بيشتر موارد،دوست ناباب و بزرگتر، عامل به انحراف کشيده شدن نوجوان است.
ب ـ بيش از حد صميمي شدن و روابط نزديک برقرار کردن با دوست و همسايه.
در سنين بلوغ بايد دوستيهاي افراطي را با احتياط و دقت زيادي کنترل نمود. زيرا منشأ انحراف، عميقتر مي گردد.
ج ـ فقدان نظارت و مراقبت والدين و اولياي مدرسه در مورد عوارض خودارضايي نوجوان، شکستهاي تحصيلي وي و انزواي بيش از حد اين دختر، مشکل را پيچيده تر و عميق تر نموده است.