ريشه هاي حسد
ريشه هاي حسد
خودبيني و خودخواهي، چه فتنه ها که بر نمي انگيزد.زشتي ها را مي پوشاند و گاه آن ها را زيبا هم نشان مي دهد و انسان اسير خود، نمي تواند واقعيت خود را ببيند.
از سوي ديگر همين صفت نسبت به ديگران برعکس کار مي کند؛ يعني انسان خودخواه خوبي هاي ديگران را نمي بيند و عيب هايشان را دو چندان مي بيند و اين گونه خود را برتر از ديگران مي يابد. گمان مي کند که او بايد بيش تر مورد احترام باشد، افزون تر از ديگران برخوردار باشد، ديگران به او سلام کنند، ديگران به احترامش از جا بلند شوند، ديگران به حضور او بروند يا به او تلفن بزنند؛چرا که شايستگي هاي او و شرف و مقام او بالاتر است!
غافل از اين که بالاترين انسان ها، متواضع ترين آن ها نيز بوده اند. ببينيد.
پيامبراسلام (ص) را که بر بالاترين سکوي قهرماني انسانيت ايستاده است و درعين حال،درسلام کردن برهمه پيشي مي گيرد و در مجلس ها جايگاه خاصي برخود بر نمي گزيند.
خلاصه اين که خودبيني سراز تکبر در مي آورد و تکبر صفتي خانمان براندازاست. ابليس با آن مقام بالايي که در پيشگاه خدا داشت، به خاطرتکبرش نسبت به آدم،از درگاه الهي رانده شده است. او خود را برتر از آدم ديد و حسادتش نسبت به آدم گل کرد.
ور حسد گيرد تو را در ره گلو
در حسد ابليس را باشد غلو
کو زآدم ننگ دارد از حسد
با سعادت جنگ دارد از حسد
عقبه اي زين صعب تر در راه نيست
اي خنک آن کش حسد همراه نيست .
وقتي خداوند علت سجده نکردن را از ابليس جويا شد،او خود را با آدم مقايسه کرد و گفت: تو مرا از آتش خلق کردي،ولي آدم را از گل آفريدي. او آتش را برتر از گل مي دانست و بدين سان خود بزرگ بيني اش سر از حسادت در آورد.تا جايي که دست از بندگي خدا شست و لعنت الهي را تا قيامت به جان خريد.فيض کاشاني داستان ديگري را درباره عاقبت عجب و خودبزرگ بيني نقل مي کند:
امام صادق (ع) فرمود: «بپرهيزيد از حسد و بر يکديگر حسد نورزيده.»
آن گاه فرمود: «يکي از برنامه هاي حضرت عيسي، گردش در شهرها بود. در يکي از سفرهايش، يکي از اصحاب خود را که کوتاه قد بود و از ملازمين حضرت بود، همراه خود برد. در بين راه به دريا رسيدند؛ عيسي (ع) با نام خدا پاي روي آب گذاشت و شروع به رفتن کرد. آن ملازم هم سخن عيسي را تکرار کرد و به دنبال او روي آب حرکت کرد. در وسط دريا عجب (خود بزرگ بيني) بر نفس او داخل شد و با خود گفت: عيساي پيامبر (ع) روي آب راه مي رود، من هم بر روي آب راه مي روم، پس برتري او از من در چيست؟ همين که اين حرف را زد، در آب فرو رفت و از عيسي (ع) کمک طلبيد.حضرت دست او را گرفت و از درون آب بالا کشيد و به او فرمود: «چه گفتي که در آب فرو رفتي؟» حقيقت خيال دروني خود را گفت. فرمود: «خود را در غير جايگاهي که خدا برايت معين کرده، قرار دادي و مورد غضب خدا قرار گرفتي؛ پس توبه کن تا منزلت سابق را بازيابي».او توبه کرد و پشت سر عيسي به راهش ادامه داد».آن گاه امام صادق (ع) فرمود: «از خداي بترسيد و از حسد پرهيز نماييد»
علاوه برتکبر و عجب، مي توان عامل ديگري را به عنوان ريشه حسد معرفي کرد. کساني که در معرض توجهات ديگران قرار گرفته اند و بر حسب اهميت شغل و مقام و شخصيت، توجهات ديگران را به خود جلب مي کنند، از قدرت و فعاليت جسمي و روحي بيش تري برخوردار بوده و زندگي با نشاطي دارند. بشر به طور طبيعي و فطري و بدون اين که به
مکانيسم ارتباطات روحي ديگران آگاهي داشته باشد و يا به آثار و نتايج مفيد و مثبت آن در طول زندگي پي برده باشد،طبعاً از توجهات روحي ديگران احساس شادي مي نمايد و تحت تأثير آن به حرکت و فعاليت بيش تري نايل مي شود.
نياز بشر به توجه ديگران در دنيا کودکان، واضح ترخود را نشان مي دهد. آن ها به محض اين که خود را شناختند و بين خود و ديگران فرق گذاشتند،از مورد توجه قرار گرفتن، خرسند مي شوند و اگر روزي کم تر مورد توجه قرار گيرند، بدون هرگونه پنهانکاري ناراحتي خود را ابراز مي کنند.
کودکي را در نظر بگيريد که تا ديروز محبوب پدر و مادر بوده،اما اکنون اين کودک رقيب جديدي پيدا کرده است. نوزادي وارد اين خانواده شده است که همه نگاه ها را به خود جلب کرده است، توجه پدر و مادر و ديگران به کودک قبلي، به نصف، بلکه کم تر کاهش يافته است. نياز فطري کودک به توجه ديگران از يک سو و مانع شدن نوزاد ازاين توجه،از سوي ديگر، حسادت ناخودآگاهي را در دل کودک مي پروراند.
اين قضيه درکودکان به خاطر سادگي آنان، زود خودنمايي مي کند.اما در بزرگ ترها مي تواند مخفي مانده و تبديل به عقده روحي شود و عواقب بس خطرناکي داشته باشد. داستان حضرت يوسف (ع) و برادرانش را خوانديد و ديديد که نياز برادران به توجه پدر و توجه بيش تر پدر به يوسف، چه مشکل بزرگي را پديد آورد.
نتيجه اين که يکي از عوامل حسادت و رشک ورزي نياز غريزي به مطرح شدن و مورد توجه قرار گرفتن است که اگر ارضاي اين نياز با مطرح شدن ديگري به مخاطره افتد،او در معرض حسادت قرار خواهد گرفت.
هشت دلیل این که چرا خواندن کتابهای قدیمی خوب است
افراد زیادی وجود دارند که کتابهای جدید را به کتابهای قدیمی ترجیح میدهند چون فکر میکنند که کتابهای جدید بهتر هستند. اما واقعیت این است که اغلب برخلاف آن درست است.
کتابهای قدیمی به مدت طولانی دوام داشته و محبوب بودهاند :
ایدهها میآیند و میروند اما فقط بهترین ایدهها آنهایی هستند که پایدار میمانند. طبق سی. اس. لویس، به عنوان یک نویسنده، او خوانندهای میخواهد که کتاب قدیمی را به جای کتاب جدید بخواند چون کتاب جدید در حال امتحان است و خواننده ناشی است تا آن را مورد انتقاد قرار دهد. افکار نویسنده اغلب بدون اطلاع از خیلی از کتابهای مدرن دیگر کاملاً درک نخواهند شد. اگر شما ساعت 11 به گفتگویی که در ساعت 8 شروع شده است بپیوندید اغلب آنچه را که واقعاً گفته شده است نخواهید دید.
آنها به ما کمک میکنند تا بیشتر پذیرای دیدگاههای مختلف باشیم :
هر نسل دیدگاهها و تصورات مخصوص به خود و روشهای مختلف صحبت کردن با دنیا را دارد. وقتی ما کتابهای قدیمی را میخوانیم به ما کمک میکند تا دیدگاههای جدید و روشهای جدید نگاه کردن به چیزها را کسب کنیم و همانند یک ماشین زمان عمل میکند که ما را به آن دوران میبرد و میتوانیم نکته نظرات جدید کسب شدهی آن دوران را در عصر حاضر به کار ببریم.
آنها ارزانتر هستند :
کتابهای قدیمی معمولاً نسبت به کتابهای جدید هزینهی کمتری دارند و حتی گاهاً به صورت رایگان در کتاب فروشیها، کهنه فروشها و یا نمایشگاههای کتاب موجود هستند.
کیفیت آنها بهتر است :
عنوان آنها خود - توصیف است. چه چیزی یک کتاب را کلاسیک میسازد؟ اگر کتابی حتی 50 سال بعد از این که چاپ شده، خوانده میشود پس کلاسیک و مطمئناً خوب است.
آنها به شما کمک میکنند گذشتهی خود را بشناسید :
رمانهای کلاسیک در مورد زمان ویژهای در تاریخ گذشته به هنگامی که ما در حال لذت بردن از عصر حاضر هستیم، به ما میآموزند.
به راحتی و آسانی قابل دسترس هستند :
ما در کتابخانه شانس بیشتری برای پیدا کردن کتابهای قدیمی کلاسیک نسبت به کتابهای جدید با لیست انتظار طولانی برای آنها، داریم.
آنها تبعیض سنی قائل نمیشوند :
کتابهای قدیمی برای همه هستند و برای گروه سنی خاصی نیستند. لازم نیست شما کودک باشید تا از کتابهای نوشته شده برای کودکان لذت ببرید. سیندرلا هنوز هم میتواند داستان شب مورد علاقه شما به عنوان یک فرد بالغ باشد.
آنها بوی خوبی میدهند :
بوی کتابهای قدیمی خیلی خوب است. آیا شما عاشق بوی بادامی وانیل مانندی نیستید که هنگام نزدیک کردن بینی خود به صفحات یک کتاب کلاسیک قدیمی حس میکنید؟
جایگاه خانهداری در سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی
جایگاه خانهداری در سبک زندگی ایرانی ـ اسلامی
شاید در نخستین گام برای بررسی آثار و پیامدهای اشتغال زنان بر خانواده و جامعه باید مفهوم اشتغال را مورد بازبینی قرار داد. اشتغال از جمله مفاهیم بنیادین و کلیدی است که در هر فرهنگی معنایی متفاوت پیدا میکند. امروز در جامعهی ما نیز اشتغال اغلب به همان معنایی رایج در غرب به کار میرود؛ یعنی کار درآمدزا. در این فرهنگ، شاغل به کسی میگویند که در ازای کار، دستمزدی دریافت کند. اما شغل در فرهنگ اسلامی بر مفهوم «کار» تأکید دارد.
کار به معنای عام هر چیزی است که برایش انرژی صرف میشود؛ چه رسمی باشد چه غیررسمی، مزدبگیر باشد یا فی سبیلالله. بنابراین تعبیر کار خانگی، خانهداری، پرورش فرزند، فعالیت زنان روستایی در بخش کشاورزی و مواردی نظیر آن نیز به مفهوم کار است. در متون دینی نیز بر این معنا از کار تأکید شده است و همه مکلف به آن هستند.
از سوی دیگر، خانهداری حتی ارزش افزوده هم دارد. برای نمونه، اگر یک ماه هزینهی کارهایی را که خانم در خانه انجام میدهد را محاسبه کنید، ارزش کار آنها مشخص خواهد شد و مشاهده خواهید کرد که خانهداری زن علاوه بر سایر محسناتی که دارد از لحاظ اقتصاد فردی نیز مقرون به صرفه است و تأثیر زیادی بر اقتصاد جامعه دارد. برآورد شده است که کار منازل بین 25 تا 40 درصد ثروت ایجادشده در کشورهای صنعتی را در بر میگیرد.1
علاوه بر این فرآیند مهم تربیتی، عاطفی، اخلاقی و… نیز بر حضور مؤثر زن در خانه مترتب است. پس میبینیم که خانهداری نه فقط شغل محسوب میشود، که در حلقههای اقتصادی جایگاه مهمی را هم به خود اختصاص میدهد.
سبک زندگی بر پایه بندگی
خداوند متعال در قرآن مجید هدف از خلقت انسان و همه موجودات هستی را عبودیت و توحیدمحوری بیان نموده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای عبودیت و بندگی» و نیز «و لقد بعثنا فی کل امت رسولا ان اعبد و ا الله و اجتنبو الطاغوت و منهم من هدی الله و منهم من حقت علیه الضلاله؛ میان هر امتی پیغمبری برانگیختیم که خدا را بپرستید و از طغیانگری کناره گیری کنید. بعضشان را خدا هدایت کرد و بعض دیگرشان ضلالت برایشان مقرر گشت» و برای رسیدن به این بندگی و توحیدمداری، بیشک سبک زندگی از مهمترین لوازم آن است.
اگر انسان در همه شئون زندگی خویش و در همه فعالیتها و افعال و گفتار خود صبغة اللهی عمل نماید و رنگ خدا را که بهترین رنگهاست بر گزیند «صبغهَ ٱللهِ وَ مَن أَحسَنُ مِنَ ٱللهِ صِبغَةً وَ نَحنُ لَهُ عَابِدُون؛ این رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است و ما پرستندگان او هستیم» و در صراط مستقیم الهی که همان عبودیت الهی است قدم بردارد «وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و این که مرا پرستش کنید که این راهی است راست» به یقین زندگی معنادار خواهد شد.
پاسخ به تمامی پرسشهای ۲۰ گانه ای که رهبر معظم انقلاب در راستای سبک و فرهنگ زندگی مطرح نمودهاند؛ همان بندگی خدای متعال در تمامی شئون زندگی میباشد.
در این مجال سعی شده است به عنوان نمونه به دومین پرسش معظم له که: چرا در روابط اجتماعی، حقوق متقابل رعایت نمیشود؟ به صورت اجمالی پاسخ داده شود تا به نقش برجسته بندگی و عبودیت در شکل گیری سبک زندگی اسلامی اشاره ای نموده باشیم.
رعایت حقوق متقابل افراد در روابط اجتماعی یکی از مهمترین شاخصههای جامعه اسلامی میباشد. در جامعه ای که مبنا و جهان بینی بر اساس مادیات و منافع فردی شکل گرفته باشد قطعاً رعایت حقوق متقابل بی معنی خواهد شد. امروزه بیتوجهی به این شاخصه مهم در جامعه باعث بروز مشکلات فراوانی برای حاکمیت و افراد جامعه شده و این در حالی است که آیات و احادیث فراوانی در باب رعایت حقوق متقابل افراد بیان شده است.
کسی که در مسیر بندگی خدای متعال قرار گیرد چه در محیط خانواده و چه در اجتماع سعی بر آن دارد تا با عمل به دستورات دین مبین اسلام و با این بینش که بنده باید به وظیفه بندگی خود در تمام شئون زندگی عمل نماید؛ نمایش کاملی از انسان با ایمان و با هدف را به اجرا گذارد.
بندگی خدا در همه زندگی روزمره ما میتواند جریان داشته باشد. به عنوان نمونه صداقت یکی از فضایل اخلاقی در اسلام است که با نبود آن جامعه به سمت دروغ و فریب و عدم اعتماد افراد به یکدیگر پیش خواهد رفت.
کسانی که طوق بندگی بر گردن نهند با صداقت و اخلاص خود سعی بر آن دارند تا دوستی، برادری و برابری در جامعه مسلمین افزایش یابد و همه با وحدت و همدلی جامعه ایده آل اسلامی که از آن به مدینه فاضله تعبیر میشود را به وجود آورند.
روایات زیادی در باب حقوق افراد نسبت به یکدیگر در منابع اسلامی وجود دارد. بهتـریـن مـتـن حـدیـثـی کـه بـه بـیـان حقوق و وظـایـف متقابل پرداخته اسـت؛ رساله حقوقیه از امام زینالعابدین (علیهالسلام) است که در آن امام چهارم حق برادر دینی، حق هـمـسـایـه، حـق خـویـشاوند، حق فرزند و اولاد و پدر و مادر، حق زن و شوهر، حق شاگرد و اسـتـاد، حق مولا و بنده، حق همنشین و دوست و شریک، حق والی و رعیت، حق مشیر و مستشیر را بیان نمودهاند.
در حدیثی امـام صـادق (علیهالسلام) بـه مـعـلی بـن خـنیس به برشماری حقوق برادران دینی نسبت به یکدیگر پرداخته و میفرمایند: «ایسر حق منها ان تحب له ما تحب لنفسک و تکره له ما تکره لنفسک؛آنچه برای خود دوست میداری، برای او هم دوست بداری و آنچه برای خویش ناخوشایند میدانی، بـرای او هـم نـاخـوشـایـنـد بـدانـی.»
به راستی اگر همه افراد جامعه اسلامی به این حدیث زیبا عمل نمایند جامعه، رنگ الهی نخواهد گرفت؟
و یا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فـرمـوده اند: «المـسلم من سلم المسلمون من لسانه و یده؛ مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در سلامت و آسایش باشند.»
امروزه شاهد آن هستیم که تمامی رسانهها و مطبوعات اعم از سایتها و خبرگزاریها و روزنامهها بدون هیچگونه واهمه ای از عواقب کارشان، انواع تهمتها و دروغها را منتشر میکنند و هیچ شهروند عادی و یا مقام مسئولی امنیت جانی و حیثیتی ندارد.
مخلص کلام این که اگر به اعمال و رفتار خود با دیگران ریزبین شویم و هر روز ولو دقایقی اندک سعی بر محاسبه و مراقبه از نفس، روحیات، افکار و اعمال خود داشته باشیم و واقعاً بخواهیم به وظایف بندگی که خدای متعال برای انسان در همه شئون زندگی مقرر نموده است عمل نماییم به طور حتم روابط متقابلی که با دیگران در موقعیتهای متفاوت خواهیم داشت به سمت اسلامی و الهی شدن پیش خواهد رفت و جامعه ای اسلامی به وجود خواهد آمد که غیر مسلمین هم راغب به روی آوردن به آن جامعه و عمل به دستورات نورانی آن خواهند شد.
اگر اروپاییها این موضوع را بدانند، چه اتفاقی میافتد!؟
فطرت و گرایش طبیعی انسان به حقیقت، آنقدر قدرتمند است که هم میتواند بالاترین قدرتهای پوشالی را نابود کند و هم میتواند بزرگترین قدرت را برای حق ایجاد کند؛
مثل بعد از ظهور، این قدرتِ فطرت خواهد بود که برای برپایی حکومت امام زمان(ع) قدرت ایجاد میکند.
با تکیه بر همین فطرت بشر است که ایمان شکل میگیرد و ثبات پیدا میکند.
عملیاتِ بیدارسازی و شکوفا کردن فطرتها نیاز به تدبیر دارد.
یکی از تدبیرهای قرآنی «تَعالَوْا إِلى کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ» است
یعنی بیایید روی وجوه مشترکی که داریم، تکیه کنیم.
بالاخره ما به خدا معتقد هستیم، از همینجا شروع کنیم و جلو برویم
پیامبر(ص) با تکیه بر داشتههای قلبی انسانها فطرت آنها را بیدار میکرد.
الان وقت تأکید بر تمایزات نیست، نامۀ اخیر رهبر انقلاب، چیزی از جنس «تلاوت» است.
تلاوت اولین مأموریت پیامبر اکرم(ص) بود. این نامه از جنس تلاوت است و تلاوت هم از جنس بیدارسازی فطرت است.
با مردم غرب باید با «زبان فطرت» صحبت کنیم، اگر « زبان فطرت» جوانان غرب را کشف کنید، سخنتان خیلی موثر خواهد بود.
گفتگو با جوانان غربی را باید از «وجوه مشترک» آغاز کنیم، یکی از این وجوه مشترک را که از عجایب تاریخ است، بیان میکنیم؛
آن هم ماجرای ازدواج امام حسن عسکری(ع) است. ایشان ازدواج عجیبی داشتند و شاید بتوان آنرا عجیبترین ازدواج تاریخ دانست.
حکمت ازدواج پیچیده و عجیب حضرت نرگس خاتون با امام حسن عسکری(ع) یکی از موضوعاتی است که انسان میتواند مدتها دربارۀ آن فکر کند
تا به برخی از اسرار و رموز آن پی ببرد.
این داستان کاملاً عاشقانه، پیچیده و زیبا، خیلی الهامبخش و البته سرگرمکننده است.
گویا این داستان برای امروز طراحی شده است؛
یعنی روزگاری که خیلی از مردم اوقات فراغت خودشان را با اینقبیل داستانها میگذرانند.
این داستان در متن خودش یک وجه مشترکی را بین مسلمانان و مسیحیان ایجاد میکند،
تمام اروپاییها باید بدانند که مادر امام زمان (علیه السلام) ما، یک اروپایی است.
با توجه به اینکه این داستان جذاب، با فطرت و دلِ انسانها ارتباط برقرار میکند، اگر اروپاییها این موضوع را بدانند، چه اتفاقی میافتد؟
چرا تاکنون این خبر را به آنها نرساندهاید؟
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفرج
هوشياري در برابر شايعات انتخاباتي
این روزها بازار انتخابات حسابی داغ شده است و افراد و گروههای سیاسی با عرضه خویش و نامزدها و برنامههایشان در تلاشند تا با یاریرسانی به مردم، امکان انتخاب صحیح را فراهم آورده و بر رونق و شور انتخابات بیفزایند.
لازمه تحقق چنین وضعیتی، پایبندی به اصول اخلاقی است که باید در چارچوب انتخابات رعایت شود؛ اما متأسفانه در این مقطع برخی افراد و گروهها حیات سیاسی خود را مبتنی بر دروغپراکنی و تخریب رقیب خود قرار داده و از این طریق تلاش میکنند تا پیروز انتخابات شوند.
*هرچند برخورد با بخشی از این تخلفات انتخاباتی برعهده مراجع قضایی و نظارتی است، اما آنچه بیش از هر چیز تأثیرگذار است، هوشیاری مردمی است که تعیینکننده اصلی انتخابات هستند.
*یکی از موانع اصلی در مسیر انتخاب صحیح و عقلایی، گرم کردن بازار شایعات و دروغپراکنی با هدف تخریب رقیب است که متأسفانه در طول ادوار انتخابات شاهد تکرار آن بودهایم. این اقدام که میتوان از آن به منزله دزدی رأی از سبد رقیب یاد کرد، گاه آنچنان تأثیرگذار بوده است که موجب جابهجایی رأی شده و نتیجه انتخابات را در آنجا که رأیها نزدیک است، تغییر داده است.
*در انتخابات آتی یکی از عوامل تأثیرگذار در شایعهپراکنی، ابزارهای نوین اطلاعرسانی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هستند که در ادوار گذشته انتخابات تا این حد در جامعه رواج نداشت و امروزه به یکی از منابع اصلی خبرپراکنی در افکار عمومی بدل شدهاند و متأسفانه هیچ نظارت و قانون مشخصی نیز برای ساماندهی آنها وجود ندارد.
گروهها و شبکههای نامشخص و بیهویتی که گردانندگان آن معلوم نبوده و از ظرفیت بالایی برای گسترش اخبار برخوردارند و این روزها در عرصه انتخابات در حال جولان هستند.
*مهمترین اقدام برای رویارویی با این آسیب، هوشیار بودن و اعتماد نکردن به هر رسانهای است.
در حقیقت، تنها باید به رسانههای معتبر دل سپرد و با بیتوجهی به منابع غیرمعتبر، از نقشآفرینی آنان در عرصه انتخابات کاست و اجازه نداد تا شایعهپراکنان صحنهگردان انتخابات شوند.
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
در طول این چند سال بزرگان زیادی درباره جامعیت مقام معظم رهبری و ویژگی های خاص ایشان در ابعاد مختلفی چون سیاست ، فقه ، تاریخ اسلام ، ادبیات و ….. و مهمتر از همه اینکه ایشان تنها کسی است که توان رهبری جامعه ایران در گرداب حوادث را دارد حضرت آیتالله خامنهای است بارها و بارها سخن گفته اند ، باز یک عده که از همه بهتر توانایی های معظم له را می شناسند قصد تخریب چهره نورانی و جایگاه ولایت فقیهی ایشان را دارند ، که الحمدالله به لطف خداوند و با عنایات حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه و حمایت مردم همیشه در صحنه تا امروز هیچ غلطی نتوانسته اند بکنند من بعد هم نمی توانند کوچکترین خدشه ای به آبرو و اعتبار این مرد بزرگ بزنند .
نکته مهم در این رابطه مخالفت علنی کسانی است که برای موجه نشان دادن خود پیوسته نام معظم له را تکرار می کنند ، از شخص رئیس جمهور بگیرید تا هاشمی ، ظریف ، عارف و…..
پرده برداری از پروژه چالش با رهبری درخبرگان
یکی از کاندیداهای خبرگان :
« اگر رهبری نظام نسبت به شرایط و مقتضیات آگاه نباشد، مدبر بودن او با چالش روبرو می شود و مردم باید توجه کنند که انتخابات خبرگان بسیار حائز اهمیت است. »
پروژه چالش با رهبری :
جریان نفوذ و فتنه با تمرکز بر روی انتخابات خبرگان سعی داشت شبکه ای را با محوریت آقای هاشمی در مجلس خبرگان شکل دهد که ماموریت آن ایجاد چالش با رهبری بود.
کارکرد پروژه چالش با رهبری :
چالش با رهبری و زیر سوال بردن مدبر بودن رهبری از طریق ” موضوع آگاهی نسبت به شرایط و مقتضیات ” اصلی ترین کارکرد این پروژه بود.
اهداف پروژه چالش با رهبری :
جریان نفوذ و فتنه از طریق پروژه چالش با رهبری در صدد بود تا از یک سو موانع پیش روی تغییر رفتار و هویت جمهوری اسلامی را مرتفع نماید. و از سوی دیگر نظام را مجبور کرده تا از مزیت ها و فرصت های تاریخی خود در عمق راهبردی اش در منطقه صرف نظر نموده و اراده کدخدا و اذنابش را تحت عنوان شرایط و مقتضیات بپذیرد.
ارتباط پروژه چالش با رهبری و برجام 2 :
به نظر می رسد بین پروژه چالش با رهبری و برجام 2 می توان ارتباط معنا داری برقرار نمود که قبول مصلحت یا همان پذیرش شرایط و مقتضیات ( تحمیل اراده کدخدا از طریق جریان نفوذ ) حلقه اتصال و معناداری آن باشد
رأی انگلیسی هرگز!!
در هفته ها و روزهای اخیر، فراخوانی های متعدد در شبکه های مجازی توسط رسانه های معاند انگلیسی و آمریکایی و جریان های ضد انقلاب به راه افتاده که موضوع آن، رأى نیاوردن آیت الله محمد یزدی، آیت الله احمد جنتی و علامه مصباح یزدی و تنی چند از سایر کاندیداها در انتخابات مجلس خبرگان است.امریکا،انگلیس و اسرائیل در یک طراحی پیچیده، مشروعیت زدایی از انتخابات در ایران و ایجاد خلاء قانونی در کشور را در دستور کار قرار داده اند. این سناریوی بسیارخطرناک چهار فاز زیر را شامل می شود.
1– دو قطبی سازی انتخابات و افکار عمومی
2 – مهندسی و مدیریت بر افکار عمومی در انتخابات
3 – مشروعیت زدایی از انتخابات و ایجاد خلاء قانونی در کشور
4 – انتقال نا امنی به محیط داخلی ایران در فاز اول این سناریو
جریان های ضدانقلاب و رسانه های بیگانه از طریق راه اندازی به اصطلاح کمپین و انعکاس رسانه ای آن، سعی دارند فضای انتخاباتی ( بویژه انتخابات خبرگان ) را به شدت دو قطبی نمایند.در مرحله دوم با مهندسی و مدیریت بر افکار عمومی، به مخاطبان خود دیکته کنند که به چه کسانی رأى بدهند و به چه کسانی رأى ندهند. از منظر طراحان سناریو، موفقیت در این دو مرحله و عدم رأى آوری شخصیت های انقلابی و مسؤل انتخابات و نظارت بر آن، زمینه ساز فاز سوم سناریو برای مشروعیت زدایی از انتخابات خواهد شد که نتیجه آن باید منجر به ایجاد خلاء قانونی در کشور و انتقال نا امنی به محیط داخلی ایران گردد.
اکنون با برملا شدن این سناریوی طراحی شده و انذار رهبر معظم انقلاب، لازم است
اول: افرادی و گروههایی که مبادرت به انتشار لیست انتخاباتی کرده اند افرادی که از حمایت انگلیسی ها و آمریکایی ها برخوردارند را از لیست مورد نظرشان حذف کنند.
دوم: حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای از جمله تاثیرگذار ترین اقداماتی است که می شود در جهت دفع این خطر بزرگ استفاده کرد.
سوم: جبهه مومن انقلاب در راستای بصیرت افزایی، هر چه سریعتر سناریوی دشمنان را برای افکار عمومی برملا سازد.
چهارم: مردم آگاه و هوشیار ایران با عزم رأى ایرانی آری، رأی انگلیسی هرگز به پای صندوق های رأی بروند.
نامها و القاب حضرت
نامها و القاب حضرت
در روايات نامها و لقبهاى متعدد براى آن حضرت ذكر شده است كه هر یک به بعدى از ابعاد عظيم وجودى آن حضرت اشاره دارد كه از اين طريق گوشههاى از شخصیت بزرگ او را براى ما ترسيم مىنمايد. از امتيازات ويژه كه تنها اولياى الهى از آن بهرمند بوده است اينكه: نامگذارى حضرت فاطمه به دستور خداوند صورت گرفته است. از امام باقر(ع) روايت شده است كه: چون حضرت زهرا(س) ديده به جهان گشود، خداوند به يكى از فرشتگان دستور داد به زمين فرود آمده اسم مبارك فاطمه، را بر زبان رسول خدا(ص) جارى سازد، بدين ترتيب رسول خدا(ص) نام او را فاطمه نهاد.
الف: فاطمه:
از نامهاى مشهور حضرت، اسم مبارك فاطمه(س) مىباشد كه روايات رسيده از رسول خدا(ص) و اهلبیت آن حضرت، به معنى و رمز گزينش اين نام براى حضرت اشاره شده است. ابن عباس از رسول خدا(ص) روايت نموده است كه فرمود: او بدان جهت فاطمه(س) ناميده شد كه خداوند دوستان و پيروان او را از آتش جهنم بازداشته است. امام رضا (ع) از پدران و آنان از رسول خدا(ص) روايت نمودهاند كه حضرت به فاطمه(س) فرمود:اى فاطمه! مىدانى چرا به اين نام خوانده شدى؟ على(ع) عرض نمود: یا رسول الله! علت آن چيست؟ فرمود: بدين جهت كه خداوند او و پيروان و دوستانش را از آتش جهنم بازداشته است.
ب: زهرا:
از جمله نامهاى مبارك آن حضرت زهرا مىباشد، از امام صادق(ع)است كه فرمود: حضرت فاطمه(س) در پيشگاه خداوند داراى نه نام مىباشد: فاطمه، صديقه، مباركه، طاهره، زكيه، راضيه، مرضيه، زهرا، محدّثه. از امام حسن عسكرى(ع) روايت شده كه فرمود: او را بدان جهت زهرا میگفتند که در روز سه بار چهرهاش براى اميرالمؤمنين میدرخشید، صبحگاهان چون خورشيد، و در نيمه روز چون ماه تابان و در شامگاهان همانند ستاره تابناك تلألؤ نموده و مىدرخشيد.
ج: بتول:
از نامهاى ديگر آن حضرت كه در روايات آمده است بتول، مىباشد از رسول خدا(ص) روايت است كه فرمود: او به اين جهت بتول ناميده شد كه هيچگاه خون حيض و نفاس نمىديد و بر خلاف زنان ديگر به عادت ماهيانه مبتلا نمىشد. اين اثير گويد: فاطمه را به اين نام خواندند زيرا او از ميان زنان هم عصر خويش جدا بود و هيچكس از نظر فضل و كمال و ديانت و حسب به پاى او نمىرسيدند و نيز گفته شده او را بدين خاطر بتول مىگفتند كه او خود را از دنيا بريده و به خدا پيوسته بود.
د: محدثه:
از امام صادق(ع) روايت شده است كه فرمود: فاطمه(س)را بدان جهت محدثه میگفتند كه فرشتگان الهى بر او فرود مىآمدند و آن گونه كه مريم دختر عمران را صدا مىنمودند، او را مورد خطاب قرار داده مىگفتند: اى فاطمه به درستی كه خداوند تو را برگزيد و پاکیزهات ساخت و از ميان زنان جهان تو را اختيار نمود؛ اى فاطمه براى پروردگارت قنوت نما؛ فاطمه(س) نيز با آنان گفتگو مىنمود. برخى از كينههاى آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسين، ام المُحسَّن، ام الائمه، ام ابيها، علامه اردبیلى گويد: رسول خدا(ص) به جهت تعظيم و بزرگداشت آن حضرت او را ام ابيها خطاب مىنمودند.