پنج غنیمت در زندگی
پنج غنیمت در زندگی
امام باقر (ع) به جابر بن یزید جعفی نصیحت می کند که « یا جابِر ! اِغتَنِم مِن اَهلِ زَمانِکَ خَمساً» ؛پنج چیز را در رابطه با مردم زمانه غنیمت شمار : « إِن حَضَرتَ لَم تُعرَف »؛ اگر در مجلسی حاضر بودی و تو را نشناختند . « وَ إِن غبتَ لَم تُفتَقَد » ؛ و اگر از جلسه خارج شدی و به د نبالت نبودند . «وَ إِن شَهِدتَ لَم تُشاوَر »؛ و اگر در جلسه بودی و از تو نظر نخواستند .« و أِن قُلتَ لَم یُقبَل قَولُکَ »؛ و اگر نظر دادی و نظرت را نپذیرفتند . « و أِن خَطَبتَ لَم تُزَوَّج»(13) ؛ و اگر خواستگاری کردی و جواب رد دادند . این پنج حالت را غنیمت بشمار نه این که از آن ها ناراحت شوی چون امام (ع) می خواهند که ارز ش های اهل دنیا برای ما ملاک کمال و خواری قرار نگیرد . مگر تو در این دنیا نیامده ای که عبودیت خود را تقویت کنی سراسر این دنیا امتحان است برای اظهار عبودیت . اگر گفتند فلانی فقیر است ، بگو : الحمدالله ، ولی اگر ثروتمند بودی باید بدنت بلرزد که در آن شرایط چطوری مسئولیتم را انجام دهم تا از امتحان الهی سرفراز خارج شوم و خللی در عبودیتم وارد نشود . امام (ع) در قسمت پنجم نصیحت خود می فرماید : اگر خواستگار کسی رفتی و دست رد به سینه ایت زدند این را غنیمت بشمار چون مصلحتی در آن است سری پشت قضیه است . حالا ما آزاد و راحت می شویم از این تصورات که اگر ازدواج نکنیم مسائل جنسی مان چه می شود . آیا ارضای مسائل جنسی در زندگی اصل است و یا فرع ؟ می فرمایند وقتی تو وظیفه ات را انجام داد و خواستگاری هم کردی ولی تو را رد کردند به چیزی دسترسی پیدا می کنی که به نحو دیگری از مزاحمت مسائل جنسی ات راحت می شوی و می توانی به سیر روحانی خود ادامه دهی . خود خداوند در قرآن فرمود :« وَ لیَستَعفِفِ الَّذینَ لا یَجِدونَ نِکاحاً حَتَّی یُغنِِیَهُمُ اللهُ مِن فَضلهِ»(14)؛ یعنی آن هایی که امکان ازدواج برایشان نیست ، عفت خود را نگهدارند تا خداوند به نحوی آن ها را با فضل خود غنی گرداند . خدا نوری با قلب تو می اندازد که دیگر این مشکل را نداری . جوانی که برای خدا و برای حفظ عفت به خواستگاری می رود ، اگر او را بپذیرند عفتش حفظ می شود اگر نپذیرند باز خداوند به نحو دیگر عفتش را حفظ می کند . اما باقر (ع) می خواهند ما متوجه شویم قواعدی در این عالم جاری است که محرومیت های دنیایی،حقیقتاً محرومیت نیست لذا می فرمایند : آنها را غنیمت بشمار پس نمی شود گفت فقر نشانه حقارت و ثروت نشانه بزرگی است . اشتباه از این جاست که وقتی پروردگار ما ، ما را امتحان می کند وقتی به ما نعمت می دهد می گوییم : « اَکرَمَنِ » مرا گرامی داشت و وقتی ثروت ما را محدود می کند می گوییم :« اَهانَنِ:» ، یعنی به من بی محلی کرد و مرا سبک شمرد ، می فرماید :« کَلّا » ، یعنی این چنین نیست ، یعنی این بینش که غنا نشانه شرافت ، و فقر نشانه خواری است غلط است . اگر توانستید دو آیه اول را به دو آیه بعد وصل کنید دل من راضی می شود چون بعد از این دو آیه که عرض شد خداوند جایگاه ثروتمندی در دنیا را تحلیل می کند و می فرماید :« بَل لا تُکرِمونَ الیَتیم و لا تَحاضُّونَ عَلی طَعامی المِسکین » ؛ یعنی چون نگاهتان به ثروت و فقر غلط است . ثروت را در مسیر صحیح که عبارت باشد از تکریم یتیم و اطعام مسکین ، مصرف نمی کنید ، فرهنگتان به دست آوردن ثروت سرگردان است اگر ثروت در فرهنگ دینی وارد زندگی انسان ها شود ، آن ثروت جهت دارد است و در مسیر خاص قرار می گیرد و در نتیجه نه فرد ثروتمند فاسد می شود و نه جامعه ، ولی اگر همان ثروت در فرهنگ غیر دینی وارد جامعه شود آن ثروت سرگردان می شود و شخص ثروتمند را به غرور و کبر می کشاند و جامعه را هم گرفتار تفاوت طبقاتی می کند .
تحلیل های غلط نسبت به فقر و ثروت
تحلیل های غلط نسبت به فقر و ثروت
حضرت در ادامه نصیحت شان به امام حسن (ع) می فرمایند : « ما اَقبَحَ الخُضُوعَ عِندَ الحاجَه»؛ یعنی با این توصیف چقدر زشت است در موقع نیاز ، انسان خود را خوار کند . چون آن رزقی که بناست برای تو بیاید که می آید و آن رزقی هم که برای تو مقدر نشده که نمی آید پس چرا خود را در مقابل صاحبان ثروت سبک و ذلیل می کنی رزقت اضافه نمی شود ، پس چه جای چنین کاری !؟ پس از آن فرمودند : چه زشت است در موقع نیازمندی انسان خود را ذلیل کند می فرمایند :« وَ الجَفا عِندَ الغِنا» ؛ و چه زشت است ستمکاری به هنگام بی نیازی ! چون فکر کرده ای آنچه به تو رسیده است خودت به دست آورده ای نمی فهمی که آنچه به عنوان رزق فعلاً در اختیار توست خداوند چنین مقدر کرده است تا در این شرایط امتحان بدهی فکر می کنی تو خودت به دست آورده ای و مال تو است .
ظلم و تکبر در موقع ثروتمندی از آن جا ناشی می شود که انسان تصور کند خودش این ثروت ها را به دست آورده است و هر کاری دلش بخواهد می تواند با آن ها انجام دهد ولی وقتی فهمید یک قاعده ای در عالم جاری است و طبق آن قاعده و سنت به او چنین ثروتی رسیده است طور دیگری با ثروتش عمل می کند .
در جامعه در رابطه با ثروت دو نوع بینش باطل داریم : یکی فقیری که فکر می کند به نفعش بوده است که بیشتر داشته بشد و دیگری ثروتمندی که فکر می کند دارایی اش برایش بزرگی و کمال است . برای اصلاح چنین افکار غلطی قرآ می فرماید :« فَاَمّا الاِنسانُ اِذا مَا بتَلیه رَبُّهَ» یعنی وقتی پروردگار انسان بخواهد او را امتحان کند دو نوع برخورد با او دارد ، «فَأَکرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی اَکرَمَنِ» ؛ یا او را با ثروت محترم می دارد و او می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت « وَ اَمّا اِذا مَا ابتَلیهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبّی اَهانَنِ » ، و یا او را با محدود کردن ثروت ، امتحان می کند و او می گوید : پروردگارم مرا سبک شمرد . خداوند پس از طرح این دو بیتش می فرماید : « کَلّا! » یعنی این چنین نیست ! « بَل لا تُکرِمونَ الیَتیم وَ لا تَحاضُّونَ عَلی طَعامِ المِسکین »؛ بلکه شما با ثروتتان باید به وسیله اکرام یتیمان و اطعام مسکینان را فراهم کنید و نکردید با این تصور که فکر کرده اید خداوند شما را ثروتمند کرده چون می خواسته شمار ا بزرگ بدارد . این فرهنگ ، فرهنگ غلطی است که فقر را نشانه خواری و غنا را نشانه بزرگی می داند . اگر می خواهید دریچه معارف اهل بیت (ع) به روی قلبتان باز شود باید از این نوع تحلیل های تاریک دنیای فاصله بگیرید .
رزقی که به دنبال توست
رزقی که به دنبال توست
حضرت علی علیه السلام فرمودند : دو نوع رزق هست یک نوع رزقی که تو به دنبال آن می دوی و برای تو مقدر نشده است و بدون آن که به آن محتاج باشی حرص تو دنبال آن است و در عین این که در طلب ان هلاک می شوی هرگز به دست نمی آوری – چون اصلاً مال تو نیست – یک نوع رزق دیگر هم هست که خدا برایت مقدر کرده است و آن به دنبال تو است تا خودش را به تو برساند و هیچ کس هم نمی تواند آن را از تو بگیرد .
خداوند در قرآن می فرماید :«ما مِن دابَّهٍ فِی الاَرضِ اِلا عَلَی اللهِ رِزقُها »0هیچ جنبنده ای نیست جز این که رزقش بر خدا واجب است . یعنی آن رزق حقیقی که خداوند بر جنبنده ها تقدیر کرده طوری است که خداوند برخود واجب کرده است که آن را به موجودات برساند ، پس آن رزق که خدا تقدیر کرده است تو را می جوید تا به تو برسد .
البته اگر بخواهید از این آیه و روایات این طور نتیجه بگیرید که ما نباید هیچ تلاش بکنیم، خود رزق می آید با حرف خدا و امامام معصوم (ع) بازی می کنید آری ؛ آن رزق مقدر ا کسی نمی تواند از تو بگیرد ، تلاش اضافه هم آن را اضافه نمی کند ولی این در صورتی است که تو با حالت معمولی عمل کنی حضرت دارند با آدم حرف می زنند می گویند : خودت را ذلیل رزقت نکن نفرمودند اصلاً تحرک نداشته باش و برنامه ریزی نکن و از حالت یک انسان معمولی هم خارج مشو . همچنان که حضرت امام صادق (ع) می فرمایند: من دوست دارم ببینم مرد برای کسب روزی خود حرفه ای دارد .
کاربرد واژه « رزق » در قرآن کریم
کاربرد واژه « رزق » در قرآن کریم
واژه «رزق» و مشتقات آن ، 117 مرتبه در قران کریم به کاربرده شده است .
1- فعل ماضی : 37 مرتبه به صورت معلوم و 2مرتبه به صورت مجهول
2- فعل مضارع : 16 مرتبه معلوم و 2 مرتبه به صورت مجهول
3- فعل امر : 3 مرتبه به صورت امر حاضر
4- مصدر : 51 مرتبه
5- فاعل : 5 مرتبه
6-صیغه مبالغه : 1 مرتبه
توصیفات قرآنی رزق
واژه رزق در قرآن کریم با اوصاف ویژگی های گوناگونی توصیف شده است اوصافی که در کلام الهی درباره رزق بیان شده است ، عبارتند از :
1- رزق حسن
قالَ یقَوم أَرءَیتُم إِن کنتُ علی بَینه مِن رَبّی وَ رَزَقَنی منهُ رزقاً حسناً
گفت : ای قوم بیاندیشید اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و او از سوی خود روی نیکویی به من داده باشد . [ آیا باز هم از پرستش او دست برمی دارم]
2- رزق کریم
خداوند سبحان می فرماید :
فَالَّذینَ امَنوا و عَمِلُوا لصالحاتِ لَهُم مَغفِرَهٌ و رِزقٌ کریمٌ
پس آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کردند و آمرزش و روزی نیکو برای ایشان خواهد بود .
3- رزق بغیر حساب
قرآن می فرماید:
و تَرزقُ مَن تَشاءُ بِغَیر حِساب
هر که را خواهی بی حساب روزی می دهی .
4- رزق معلوم
قرآن در مورد مخلصین می فرماید :
أَولئِکَ رِزقٌ مَعلومٌ
آنان روزی معین خواهند داشت .
5- رزق طیب
یأَیُهَا الذّینَءَامنوا اکُلو مِن طَیّبتِ ما رَزَقنکم وَ اشکُر و للهِ اِن کنتم ایَّاهُ تَعبدونَ
ای کسانی که ایمان آوردید از نعمت های پاکیزه ای که روزی شما کرده ایم بخورید و خدا را شکر کنید اگر تنها او را می پرستید .
حضرت امام الموحدین علی (ع) در ادامه نصایح و دستور العمل های خود در نامه 31 به فرزندشان امام حسن (ع) فرازی مهم را در تحلیل جایگاه رزق در زندگی انسان گشودند که بصیرت های بسیاری برای نجات از حیله های ظیطان و قدم در سلوک الی الله ، در آن نهفته است . حضرت می فرمایند :
( وَ اعلَم یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزقَ رِزقانَ : رِزقٌ تَطلُبُهُ وَ رِزقٌ یَطلُبُکَ )
( فَإن اَنتَ لَم تَأتِهِ اَتاکَ ما اَقبَحَ الخُضُوعَ عِندَ الحاجهَ وَالجَفا عِندَ الغِنی )
( اِنَّ لَکَ من دُنیاکَ ف ما اَصلَحتَ بهِ مَثواکَ )
( وَ اِن جَزِعتَ عَلی ما تَفَلَّت مِن یَدیکَ فَاجزع عَلی کُلَّ ما لَم یَصِل اِلَیکَ )
ای فرزندم ! بدان که رزق دو رزق است : رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است ، که رزق نوع دوم طوری است که اگر هم به سوی آن نروی به سوی تو می آید چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز و ستم کاری به هنگام بی نیازی . دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته است نگران و ناراحت هستی ، پس نگران باش برای همه آنچه در دست نداری.
دستورات دین ، عامل جهت گیری به سوی عالم غیب
بعد از آن که حضرت امیر المومنین (ع) به فرزندشان توصیه کردند ، از عواملی که تو را گرفتار خودت می کند برحذر باش . می فرمایند : یکی از عوامل گرفتاری انسان به خودش و غفلت از خدا ، نگرانی از رزق است ، و در این فراز به این نکته می پردازند .
روح انسان در ذات خود ف توان ارتباط با عالم غیب را داراست ، چون جنسش مجرد است ، به اصطلاح « روح انسان فعال است نه منفعل » یعنی به راحتی استعداد ارتباط با عالم غیب در آن هست ، مشکل انسان گرایش ها و توجهاتش به عالم مادون است که مانع این ارتباط شده است . هر اندازه روح اسیر حرص ها ، غضب ها و شهوات شد به همان اندازه ارتباطش با عالم غیب بریده می شود . درست است که جنس روح ، جنس ارتباط با عالم غیب است ولی جهتش اگر جهت ارتباط با عالم غیب نباشد از ارتباط با عالم غیب محروم می شود . تمام دستورات دین ان است که این جهت گیری را اصلاح کند .
به عنوان مثال دین می فرماید انسان نباید خود را به نامحرم بنمایاند چون اگر جهت روح جلب نظر نامحرم باشد دیگر از ارتباط با عالم غیب باز می ماند . به مرد می گوید به نامحرم نگاه نکن چون همین که روح در جهت غیر حق سیر کرد از حق محروم می شود- روح یعنی جان و اصل انسان – حال اگر اصل انسان از حجاب های بین خود و خدا آزاد شد دیگر مشکلی برای اتصال به حق ندارد چون خودش در ذات خود به حق وصل است حجاب ها مانع شده اند . گفت :« خود را مبین که رستی » آیا ما برای این که با خدا ارتباط پیدا کنیم باید انرژی صرف کنیم ؟ یا باید تلاش کنیم تا ارتباطات دروغین را قطع کنیم؟ مطمئن باشید اگر روح انسان ارتباط های دروغینش را قطع کرد دیگر برای اتصال به حق هیچ انرژی ای نمی خواهد خودش وصل است .
دستورات دین برای آزادی روح از ارتباطات دروغ است . اگر کسی بتواند خودش را از چنگال خشونت های بیجا آزاد کند اگر انسان کینه ها را از قلب بزداید ، اگر با ظلم هایی که می کند روحش را لگدمال نکند ، از روحی برخوردار است که به خودی خود به عالم معنویت وصل است . مگر شما چگونه آزاد می شوید ؟ اگر جدال ها و رقابت ها و تکبرها ، روح آدم را اشغال نکند ، آدم آزاد می شود ، اگر انصراف از گناه راه و رسم انسان شود انسان آزاد می شود عمده آن است که ما این روح قدسی و این نعمت الهی را آزاد کنیم تا خودش به خودی خود در منزل قرب قرار گیرد و از بیکرانه عالم معنویت بهره های نو به نو ببرد .
امام معصوم ، عالم به قواعد عالم هستی
حضرت علی (ع) می فرمایند :
ای فرزندم ! رزق دو نوع است ، یکی آن رزقی که تو به دنبالش می دوی تا آن را بیابی ، و یکی هم رزقی که خودش به دنبال تو است . رزق اولی چون برای تو تقدیر نشده ، به آن نمی رسی خر چند همواره به دنبال آن باشی ولی رزقی که دنبال توست و برای تو مقدر شده حرکت می کند تا به تو برسد . در رابطه با رزق نوع دوم می فرمایند :
اگر تو هم به سوی آن نروی خودش به سوی تو خواهدآمد .
سخن امیرالمومنین ( ع ) به فرزندشان این بود ؛ یک رزق است که به سراغ تو می آید و یک رزقی هم هست که به سراغ تو نمی آید هر چند هم به دنبالش بدوی به آن نمی رسی. عنایت داشته باشید این حرف ، حرف امام معصوم است اگر عقل معلومی یا بهتر بگویم «وهم» آن را تصدیق نکرد باید آن وهم عقل نما را عوض کرد . سخن امام معصوم از عقل قدسی نشأنت گرفته است یعنی عقلی که قواعد کل هستی را می بیند . حال اگر رسیدیم به این که این حرف ، حرف امام معصوم است نمی شود بر اساس وهم خودمان آن ر ا تحلیل کنیم . ما در روش تحقیق معتقدیم تک تک حرف هایی را که امام معصوم زده است بگیریم و بر روی آن ها دقت کنیم و ببینیم منظور آن حضرت چه بوده است . حال اگر بیاییم تمام عمرمان را صرف این بکنیم که این حرف ها راست است یا نه ، پس چه وقت به آن عمل کنیم ؟!!!
این که می گویند ائمه نور هدایتند از این جهت است که بسیاری از علومی را که در حوزه و دانشگاه ممکن است در حد محدودی به دست آوریم ، آن ها بالاترش را و با وسعتی کامل گفته اند . آری ابتدا با عقل برسید به این که این ها معصومند سپس از نور بصیرت آن ها هدایت یابید . نباید انسان نعمت بصیرت آن ها را رها کند و خودش بخواهد همه آنچه را امامان معصوم گفته اند تجربه کند . از طرفی تجربه های امام معصوم را که نمی توانیم تجربه کنیم ، پس اگر از امامان معصوم پیروی نکنیم و از بصرت انها استفاده ننماییم هیچ وقت به یک سلسله از مقامات دست پیدا نمی کنیم و هرگز از بعضی از تنگناهایی که باید خود را آزاد نماییم ، آزاد نمی شویم .
مشاوره در امور غير نظامى و مسايل غير جنگى
مشاوره در امور غير نظامى و مسايل غير جنگى
مورخان دههانمونه ديگر از مشورتهاى نبى اكرم(ص) در امور غيرنظامى و مصالحغير جنگى در عرصههاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غيره نقل كردهاند. اين موارد بيانگرآن است كه شورا و مشورت به عنوان يك امر اساسى در مسائلمديريت و حكومت و فرماندهى منحصر نيست; بلكه در همه شئونمربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت.
برخى از اين موارد عبارت است از:
1 پيامبر (ص) در باره كسانى كه به عايشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت كرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بيهقى و ديگران اينجريان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اكرم(ص) با اصحاب، تاكيد كردهاند كه نبى اكرم(ص)در اين حادثه با حضرت على بن ابيطالب (ع) و اسامه بن زيد بهطور ويژه مشورت كرد. مفسران اهل سنت نيز در ذيل آيات 11 تا16سوره نور كه مربوط به «افك» (تهمت عظيم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عايشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاكرم(ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره كردهاند كه جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شيعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2 پيامبر(ص) در مورد اعزام افراد براى تبليغ و اداره امور يكمنطقه و اعطاى مسئووليتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مديريت و حكومتبخشى از مناطق تحت اداره خويش بااصحاب مشورت مىكرد.
اصحاب آن حضرت نيز، با پيروى از اين سنت نيكو، نه تنها بارسولاكرم(ص) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلكه باهمديگر نيز مشورت مىكردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاكرم(ص) با اصحاب و بالعكس و همين طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نيازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد كه پيامبر اسلام(ص) با وجود آنكهمعصوم بود و از نظر فكر و تدبير و تصميمگيرى به مشورت نيازنداشت، براى احياى اين سنت و آموزش و پرورش امت، پيوسته بااصحاب خويش مشورت مىكرد.
مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
1 از نمونههاى برجسته سيره مشاوره پيامبر (ص) جنگ بدر است كهدر باره اصل جنگ، تعيين مكان نبرد و اسيران جنگ با ياران خودمشورت كرد و فرمود: «اشيروا اعلى ايهاالناس.» اى مردم آراءخود را برايم بگوئيد.
جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پيامبر گزارش رسيد كهكاروانى از قريش اموال فراوان به طرف شام مىبرد.
حضرت به منظور مقابله به مثل از مدينه خارج شد، به تعقيبكاروان پرداخت و به آن دست نيافت. كاروان قريش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند كه كاروان قريش در حال باز گشت است.
پيامبر(ص) با313 تن در ماه مبارك سال دوم براى مصادره اموالقريش، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدينه خارجشد، نيروى كمكى مكه با تجهيزات كامل براى كمك با كاروان قريشحركت كرد. پيامبر(ص) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اينكهآيا دشمن را تعقيب كنند يا با گروه نظامى قريش رو به رو شوندو يا به مدينه باز گردند، با آنان مشورت كرد: «فاستشار الناسو اخبرهم عن قريش.» در اين جريان نخست ابوبكر بر خاست و نظرخويش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام كرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: «اى رسول خدا، آنچهخداوند برايت مقرر فرموده عمل كن; ما با تو هستيم. به خداسوگند، ما آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند به تونمىگوئيم كه «فاذهب انت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت برويد و خودتان جنگ كنيد كه ما اينجا نشسته ومنتظريم. ما مىگوييم: تو و پروردگارت برويد و بجنگيد و ما همبه امر شما جنگ مىكنيم.
رسول خدا(ص) مقداد را ستود، در حقش دعا كرد و باز فرمود:
«اشيروا على ايهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زيرا ازطرف آنان، اكثريتبودند و از طرفى در عقبه با پيامبر(ص) پيماندفاعى بسته بودند. پيامبر(ص) مىخواست نظر آنان را در اين خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خويش را مبنى بر حركت رسولخدا(ص) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام كرد.
سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(ص) ايجاد كرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتيد و بشارت باد شما را كه خداوند(پيروزى بر) يكى از اين دو گروه را به من وعده داده است. (ياتصاحب كاروان و يا پيروزى بر قريش) سوگند به خدا، گويا هماكنون جاى كشته شدنشان را پيش روى خود مىبينم.» رسول خدا (ص)با به كارگيرى اين جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حركت كرد;از گردنهاى كه موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قريهاىكه در پايين گردنه قرار داشت، سرا زير شد; نزديك بدر فرود آمدو به كسب اطلاعات پرداخت. در دشتبدر آبهاى مختلفى بوسيلهچاههايى كه در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همين جهت محلتوقف كاروانهابود، مسلمانها زودتر از قريش كنار چاهها فرودآمده بودند، واقدى مىگويد:
پس از فرود آمدن در كنار اولين چاه، پيامبر(ص) از اصحاب خودمشورتى خواست و فرمود: «اشيروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره اين مكان چيست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خويشرا مبنى بر عدم مناسبت اين مكان براى نبرد با دشمن اعلام كرد وگفت: «اكنون كه فرمان خاص در مورد اين مكان نرسيده و صرفاتدبير جنگى است، دستور دهيد تا آخرين چاه، كه به دشمن نزديكاست، پيشروى كنيم و در آنجا اردو بزنيم. رسول خدا(ص) فرمود:
«راى صواب همان است كه گفتى. در اين داستان به مشاوره اصحابنيز با نبىاكرم (ص) اشاره شده است. بدين ترتيب، با استفاده ازيكى از اصول و مبانى مديريت و رهبرى حكيمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگيرى از روشهاى نظامى بجا و روح ايمان،مسلمانان با وجود نيروى كم در مقابل نيروى بسيار دشمن بهپيروزى چشمگيرى دستيافتند و اسيران بسيار گرفتند.
پيامبراسلام(ص) در باره اسيران و امور ديگر مربوط به جنگ نيزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شيوه عملى رسولخدا(ص) در جنگهاى مختلف بود كه به نمونههاى ديگرى اشارهمىكنيم.
2 در نبرد احزاب يا خندق نيز همين شيوه به كار رفت. و حضرترسول (ص) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشكيل داد.
3 در پيكار بنى قريظه، در مورد كيفيت و كميت جنگ با يهوديانمدينه، مشورت كرد.
4 در پيكار نبى نضير، در بر خورد با يهوديان مدينه، نيز چنينكرد.
5 در روز حديبيه نيز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6 در فتح مكه، هنگامى كه آمدن ابوسفيان به حضرت گزارش شد،مشورت كرد.
7 در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پيامبر اسلام (ص) بااصحاب خود مشاوره كرد و سپس تصميم گرفت.
8 در غزوه تبوك، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشيروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحيح ونوين اصحاب را مورد ستايش قرار داد.
9 در جنگ احد در باره اينكه سپاه اسلام در مدينه مستقر شود يابيرون رود; با اصحاب مشورت كرد و با اينكه خود موافق نبود نظراصحاب را پذيرفت.
اين نمونهها و دهها نمونه ديگر، حاكى از مشاوره نبى اكرم(ص)در امور جنگ بود.
اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
اخلاق رسول خدا(ص) قرآنبود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در كنار نماز وانفاق، به عنوان يكى از ويژگيهاى اساسى انسان رشد يافته، مطرحشده است: «… والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهمشورى بينهم و مما رزقناهم ينفقون والذين اذا اصابهم البغى همينتصرون.» و آنچه نزد خداستبهتر و پايدارتر استبراى كسانىكه ايمان آوردند… و دعوت پروردگارشان را اجابت كردند و نمازرا به پا داشتند و كارشان ميانشان به مشورت است و از آنچه بهآنان روزى داديم انفاق مىكنند و كسانى كه چون تجاوز مسلحانهاىبه آنان شود يكديگر را در انتفام كشيدن يارى مىدهند.
علامه طباطبايى در باره اين آيه مىگويد:
در جمله «و امر هم شورى بينهم» به ويژگى مهم و بنيادىمومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدين صورت كه آنان در به دستآوردن انديشه صحيح و ديدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل وانديشه و خرد مراجعه مىكنند و ضمن جمع آورى كليه ديدگاههابهترين آنها را گزينش و تبعيت مىكنند و در واقع اين آيه بهنظر من با آيه «والذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» نزديكاست: و راه رسيدن به بهترين راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستيابى به واقعيت مشورت است; چرا كه «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضميرهم» هيچ قومى در كارهايشان با يكديگرمشورت نكردند مگر آنكه به بهترين راههاى موجود دستيافتند. ازديدگاه پيامبر اسلام(ص)، جامعهاى كه فافد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حياتندارد. چرا كه فقدان سنت مشورت در جامعه شخصيت افراد را مىكشدو رشد فرهنگ و انديشهها را متوقف مىسازد. اين حقيقت در حديثنبوى چنين آمده است:
«اذا كان امراكم خياركم و اغنياءكم سمحاءكم و امركم شورىبينكم فظهر الارض خيرلكم من بطنها و اذا كان امراءكم شراركم واغنياءكم بخلا كم ولم يكن امر كم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نيكان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و كارهايتان به مشورت انجام شود، در اينموقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است (و شايسته حياتو بقا هستيد); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخيلانباشند و كارها با مشورت برگزار نشود، در اين صورت زير زمين ازروى آن براى شما بهتر است.
مشورت ادراك و هشيارى دهد عقلها مر عقل را يارى دهد مشورت در كارها واجب شود تا پشيمانى در آخر كم شود
نبى اكرم (ص) در امور مختلف مشورت مىكرد و سپس تصميم مىگرفت وعمل مىكرد.
چنانچه امام رضا(ع) فرمود: «ان رسول الله(ص) كانيستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد.» البته مشورت نبىاكرم(ص) در امور مربوط به خدا و رسولش كه حكم صريح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت، بلكه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىيافت. ضمير «هم» در آيه «و امر همشورى بينهم» به اين نكته اشاره دارد; زيرا اجتهاد در مقابلنص جايز نيست. و آيات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربك لايومنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فىانفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما.» نه به خدايتسوگند،ايمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خويش حاكم كنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حكم كردهاى، ملالى نيابند و كاملا تسليمگردند.
شور و شورا
( به مناسبت نهم ارديبهشت ماه، روز «شوراها» )
اسلام به عنوان مكتبي جامع و همهجانبهنگر به تمام ابعاد وجودي و نيازهاي انسان توجه كرده است. يكي از مسائل مهم و ارزشمند در گستره زندگي اجتماعي، تعامل، همفكري و مشورت است. دين اسلام به لحاظ جامعيت، بالندگي، سعادتبخشي و پويايي كه در قوانين و آموزههاي خود دارد، به همفكري و مشورت توجه ويژهاي نموده و اهميت، جايگاه و فوايد آن را گوشزد نموده است.
روايات بسيار و آياتي از قرآن مجيد به اين امر اختصاص يافته است. همانطور كه ميدانيد كامل بودن و جامعيت از ويژگيهاي منحصر به فرد دستورات اسلام است. در قرآن كريم كلمات همخانواده «مشورت» در سوه بقره در آيه 233، آلعمران در آيه 159 و سوره شوري در آيه 38 ذكر شده است و به معناي «توافق و همرأيي»، «اهتمام به جلب نظر و رأي مردم در مسائل حكومتي» و «يكي از عوامل موثر در تشكيل يك جامعه سالم» به كار رفته است.
خداوند متعال مي فرمايد: (و شاور هم في الامر ) ، (و امر هم شوري بينهم) كه بر مطلوبيت مشورت دلالت مي كند و مسلمانان را از عواقب ترك مشورت بر حذر داشته است.
در احاديث و روايات هم مشاوره عمدتاً به معناي گفتگو و تبادل نظر با افراد صاحب نظر و خردمند و استفاده از رأي و نظر آنان در تصميمگيريهاي مهم ودشوار آمده است. در اسلام حتي به برگزيده و كاملترين مخلوق الهي يعني پيامبر گرامي(ص) با اينكه (قطع نظر از وحي آسماني) آنچنان فكر نيرومندي داشت كه نيازي به مشاوره نداشت توصيه ميشود كه در امور عمومي مسلمانان (كه جنبه اجراي قوانين الهي دارد نه قانونگذاري) و در مسائل سياسي و اجتماعي مشورت كند. اصولاً رهبران و مردمي كه در كارهاي مهم خود را با مشورت و صلاحانديشي يكديگر انجام ميدهند و صاحب نظران آنها به مشورت مينشينند كمتر گرفتار لغزش ميشوند و بيشتر كارهاي آنان قرين موفقيت، سلامتي و بالندگي بوده است. همچنين در فرمايشات پيامبر گرامي اسلام(ص) وائمه اطهار(ع) به افراد توصيه شده است تا با اشخاص عاقل مشورت كنند و از فكر و نظر آنان بهره گيرند و از مشورت كردن با افراد جاهل بر حذر باشند.
پيامبر گرامي(ص) مي فرمايند: كسي نيست كه با ديگران مشورت كند و به سوي رشد وكمال هدايت نشود. در تقويم رسمي كشور ما ايران روز نهم ارديبهشت به عنوان روز شوراها نامگذاري شده است. شورا يك اصل عقلي است كه آموزههاي دين اسلام در كتاب و سنت نيز بر آن صحه گذاشته است. انقلاب اسلامي ايران نيز بر مبناي آموزههاي اسلامي، تحقق مشاركت عمومي مردم در تعيين سرنوشتشان را به عنوان يك هدف ايجابي برگزيد و اصل ارزشمند شورا را مورد توجه جدي قرار داد. قانون اساسي نيز از انتخاب اعضاي شوراهاي اسلامي به عنوان ابزاري براي تحقق حاكميت مردم و تجلي اراده عمومي ياد كرده است. همين قانون، شوراها را از اركان تصميمگيري و اداره امور كشور ذكر كرده است.
شورا يك نهاد جمعي تصميمگيري مبتني به شيوه دموكراسي است. در چنين چارچوبي جايي براي تكروي خردگرايانه باقي نميماند. بنابراين ضروري است آن دسته از افرادي كه با نگرشي غير از اين به عضويت شوراها در آمدهاند، نگاه خويش را تغيير دهند. مردم نيز بايد اين نكته را مد نظر داشته باشند و در انتخابات آينده شوراها، افرادي را كه داراي منش شورايي هستند براي اين نهادها انتخاب كنند. اگر بهترين قوانين براي فعاليت شوراها به تصويب برسد و اگر بهترين افراد داراي منش شورايي به عضويت اين نهادها در آيند و اگر ارتباط شوراها با ساير نهادها در بهترين سطح ممكن برقرار گردد، اما مردم به عنوان كساني كه اعضاي شوراها به عنوان نمايندگان آنها قصد تحقق اراده و حاكميت آنها را دارند در اين مسير جدي گرفته نشوند، بدون ترديد شوراها در نيل به اهداف خود ناتوان خواهند بود. همراهي و همگامي مردم با شورها نيز نيازمند فراهم بودن بسترهاي مناسب فرهنگي و اجتماعي است. فراهم نمودن اين بسترها نيز بيش از هر چيز بر عهده خود شوراهاست. در حقيقت فلسفه لزوم مشورت چيزي جز دستيابي به حقيقت نيست.
مولوي مي گويد:
مشورت ادراك و هشياري دهد
عقل ها مر عقل را ياري دهد
گفت پيغمبر بكن اي رايزن
مشورت، كالمستشار مؤتمن
مشورت در كارها واجب بود
تا پشيماني در آخر كم شود
مشورت كن با گروه صالحان
بر پيمبر امر شاورهم بخوان
امرهم شوري براي اين بود
كز تشاور سهو و كژ كمتر شود
كاين خردها چون مصابيح انور است
بيست مصباح از يكي روشنتر است
اولين دوره برگزاري انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا در هفتم اسفند سال 77 با حضور پرشور مردم در پاي صندوقهاي رأي برگزار شد تا حقوق شهروندان از طريق تشكيل پارلمانهاي محلي محقق شود. نهم ارديبهشت، سالروز تشكيل شوراهاي اسلامي كشور را با عنوان روز ملي شوراها گرامي ميداريم.
وظیفه مشاور
وظیفه مشاور
در دیدگاه اسلام، مشاور وظایفی دارد که باید بدان عمل کند. مشاور باید صادق، امین و خیرخواه باشد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: «هر کس از برادر مسلمانش مشورت خواهد و او جز آنچه خیر و رشد اوست، نظر دهد، به او خیانت کرده است.» مشورتکننده نیز باید پس از آنکه با فردی با صفات لازم مشورت کرد، نظر او را بپذیرد و به کار بندد. پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله در اینباره فرمود: «هرگاه انسان عاقلِ خیرخواهی نظر مشورتی داد، بپذیر و از مخالفت با آرای چنین افرادی بپرهیز که بیگمان، نتیجه آن هلاکت است».
ویژگیهای مشاور
ویژگیهای مشاور
اسلام اجازه نمیدهد با هر کس مشورت کنیم، بلکه کسانی را معرفی میکند که صلاحیت این کار را داشته باشند. در سخنان پیشوایان حق، مجموعهای از صفات عنوان شده که چنانچه فرد دارای آن صفات باشد، مناسب مشورت کردن است. خداترسی، تقوای الهی، رازداری، تعقل، تجربه و دانش، از جمله ویژگیهای مشاور خوب است. در مقابل این ویژگیها، صفات دیگری مطرح میشود که نباید در وجود مشاور باشد که ترس، بخل، حرص، دروغگویی، حماقت و جهل از آن جملهاند.