مروری بر نکات مهم نامه رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای به جوانان اروپا
نامه رهبر انقلاب اسلامی به عموم جوانان در کشورهای غربی
بسماللهالرّحمنالرّحیم
به عموم جوانان در کشورهای غربی
حوادث تلخی که تروریسم کور در فرانسه رقم زد، بار دیگر مرا به گفتگو با شما جوانان برانگیخت. برای من تأسّفبار است که چنین رویدادهایی بستر سخن را بسازد، امّا واقعیّت این است که اگر مسائل دردناک، زمینهای برای چارهاندیشی و محملی برای همفکری فراهم نکند، خسارت دوچندان خواهد شد. رنج هر انسانی در هر نقطه از جهان، بهخودیخود برای همنوعان اندوهبار است. منظرهی کودکی که در برابر دیدگان عزیزانش جان میدهد، مادری که شادی خانوادهاش به عزا مبدّل میشود، شوهری که پیکر بیجان همسرش را شتابان به سویی میبرد، و یا تماشاگری که نمیداند تا لحظاتی دیگر آخرین پردهی نمایش زندگی را خواهد دید، مناظری نیست که عواطف و احساسات انسانی را برنینگیزد. هرکس که از محبّت و انسانیّت بهرهای برده باشد، از دیدن این صحنهها متأثّر و متألّم میشود؛ چه در فرانسه رخ دهد، چه در فلسطین و عراق و لبنان و سوریه. قطعاً یکونیم میلیارد مسلمان همین احساس را دارند و از عاملان و مسبّبان این فجایع، منزجر و بیزارند. امّا مسئله این است که رنجهای امروز اگر مایهی ساختن فردایی بهتر و ایمنتر نشود، فقط به خاطرههایی تلخ و بیثمر فرو خواهد کاست. من ایمان دارم که تنها شما جوانهایید که با درس گرفتن از ناملایمات امروز، قادر خواهید بود راههایی نو برای ساخت آینده بیابید و سدّ بیراهههایی شوید که غرب را به نقطهی کنونی رسانده است.
درست است که امروز تروریسم درد مشترک ما و شما است، امّا لازم است بدانید که ناامنی و اضطرابی که در حوادث اخیر تجربه کردید، با رنجی که مردم عراق، یمن، سوریه، و افغانستان طیّ سالهای متمادی تحمّل کردهاند دو تفاوت عمده دارد؛ نخست اینکه دنیای اسلام در ابعادی بمراتب وسیعتر، در حجمی انبوهتر و به مدّت بسیار طولانیتر قربانی وحشتافکنی و خشونت بوده است؛ و دوّم اینکه متأسّفانه این خشونتها همواره از طرف برخی از قدرتهای بزرگ به شیوههای گوناگون و به شکل مؤثّر حمایت شده است. امروز کمتر کسی از نقش ایالات متّحدهی آمریکا در ایجاد یا تقویت و تسلیح القاعده، طالبان و دنبالههای شوم آنان بیاطّلاع است. در کنار این پشتیبانی مستقیم، حامیان آشکار و شناختهشدهی تروریسم تکفیری، علیرغم داشتن عقبماندهترین نظامهای سیاسی، همواره در ردیف متّحدان غرب جای گرفتهاند، و این در حالی است که پیشروترین و روشنترین اندیشههای برخاسته از مردمسالاریهای پویا در منطقه، بیرحمانه مورد سرکوب قرار گرفته است. برخورد دوگانهی غرب با جنبش بیداری در جهان اسلام، نمونهی گویایی از تضاد در سیاستهای غربی است.
چهرهی دیگر این تضاد، در پشتیبانی از تروریسم دولتی اسرائیل دیده میشود. مردم ستمدیدهی فلسطین بیش از شصت سال است که بدترین نوع تروریسم را تجربه میکنند. اگر مردم اروپا اکنون چند روزی در خانههای خود پناه میگیرند و از حضور در مجامع و مراکز پرجمعیّت پرهیز میکنند، یک خانوادهی فلسطینی دهها سال است که حتّی در خانهی خود از ماشین کشتار و تخریب رژیم صهیونیست در امان نیست. امروزه چه نوع خشونتی را میتوان از نظر شدّت قساوت با شهرکسازیهای رژیم صهیونیست مقایسه کرد؟ این رژیم بدون اینکه هرگز بهطور جدّی و مؤثّر مورد سرزنش متّحدان پرنفوذ خود و یا لااقل نهادهای بظاهر مستقلّ بینالمللی قرار گیرد، هر روز خانهی فلسطینیان را ویران و باغها و مزارعشان را نابود میکند، بیآنکه حتّی فرصت انتقال اسباب زندگی یا مجال جمعآوری محصول کشاورزی را به آنان بدهد؛ و همهی اینها اغلب در برابر دیدگان وحشتزده و چشمان اشکبار زنان و کودکانی روی میدهد که شاهد ضرب و جرح اعضای خانوادهی خود و در مواردی انتقال آنها به شکنجهگاههای مخوفند. آیا در دنیای امروز، قساوت دیگری را در این حجم و ابعاد و با این تداوم زمانی میشناسید؟ به گلوله بستن بانویی در وسط خیابان فقط به جرم اعتراض به سربازِ تا دندان مسلّح، اگر تروریسم نیست پس چیست؟ این بربریّت چون توسّط نیروی نظامی یک دولت اشغالگر انجام میشود، نباید افراطیگری خوانده شود؟ یا شاید این تصاویر فقط به این علّت که شصت سال مکرّراً از صفحهی تلویزیونها دیده شده، دیگر نباید وجدان ما را تحریک کند.
لشکرکشیهای سالهای اخیر به دنیای اسلام که خود قربانیان بیشماری داشت، نمونهای دیگر از منطق متناقض غرب است. کشورهای مورد تهاجم، علاوه بر خسارتهای انسانی، زیرساختهای اقتصادی و صنعتی خود را از دست دادهاند، حرکت آنها به سوی رشد و توسعه به توقّف یا کندی گراییده، و در مواردی دهها سال به عقب برگشتهاند؛ با وجود این، گستاخانه از آنان خواسته میشود که خود را ستمدیده ندانند. چگونه میتوان کشوری را به ویرانه تبدیل کرد و شهر و روستایش را به خاکستر نشاند، سپس به آنها گفت که لطفاً خود را ستمدیده ندانید! به جای دعوت به نفهمیدن و یا از یاد بردن فاجعهها، آیا عذرخواهیِ صادقانه بهتر نیست؟ رنجی که در این سالها دنیای اسلام از دورویی و چهرهآرایی مهاجمان کشیده است، کمتر از خسارتهای مادّی نیست.
جوانان عزیز! من امید دارم که شما در حال یا آینده، این ذهنیّت آلوده به تزویر را تغییر دهید؛ ذهنیّتی که هنرش پنهان کردن اهداف دور و آراستن اغراض موذیانه است. به نظر من نخستین مرحله در ایجاد امنیّت و آرامش، اصلاح این اندیشهی خشونتزا است. تا زمانی که معیارهای دوگانه بر سیاست غرب مسلّط باشد، و تا وقتی که تروریسم در نگاه حامیان قدرتمندش به انواع خوب و بد تقسیم شود، و تا روزی که منافع دولتها بر ارزشهای انسانی و اخلاقی ترجیح داده شود، نباید ریشههای خشونت را در جای دیگر جستجو کرد.
متأسّفانه این ریشهها طیّ سالیان متمادی، بتدریج در اعماق سیاستهای فرهنگی غرب نیز رسوخ کرده و یک هجوم نرم و خاموش را سامان داده است. بسیاری از کشورهای دنیا به فرهنگ بومی و ملّی خود افتخار میکنند، فرهنگهایی که در عین بالندگی و زایش، صدها سال جوامع بشری را بخوبی تغذیه کرده است؛ دنیای اسلام نیز از این امر مستثنا نبوده است. امّا در دورهی معاصر، جهان غرب با بهرهگیری از ابزارهای پیشرفته، بر شبیهسازی و همانندسازی فرهنگی جهان پافشاری میکند. من تحمیل فرهنگ غرب بر سایر ملّتها و کوچک شمردن فرهنگهای مستقل را یک خشونت خاموش و بسیار زیانبار تلقّی میکنم. تحقیر فرهنگهای غنی و اهانت به محترمترین بخشهای آنها در حالی صورت میگیردکه فرهنگ جایگزین، بههیچوجه از ظرفیّت جانشینی برخوردار نیست. به طور مثال، دو عنصر «پرخاشگری» و «بیبندوباری اخلاقی» که متأسّفانه به مؤلّفههای اصلی فرهنگ غربی تبدیل شده است، مقبولیّت و جایگاه آن را حتّی در خاستگاهش تنزّل داده است. اینک سؤال این است که اگر ما یک فرهنگ ستیزهجو، مبتذل و معناگریز را نخواهیم، گنهکاریم؟ اگر مانع سیل ویرانگری شویم که در قالب انواع محصولات شبه هنری به سوی جوانان ما روانه میشود، مقصّریم؟ من اهمّیّت و ارزش پیوندهای فرهنگی را انکار نمیکنم. این پیوندها هر گاه در شرایط طبیعی و با احترام به جامعهی پذیرا صورت گرفته، رشد و بالندگی و غنا را به ارمغان آورده است. در مقابل، پیوندهای ناهمگون و تحمیلی، ناموفّق و خسارتبار بوده است. با کمال تأسّف باید بگویم که گروههای فرومایهای مثل داعش، زاییدهی اینگونه وصلتهای ناموفّق با فرهنگهای وارداتی است. اگر مشکل واقعاً عقیدتی بود، میبایست پیش از عصر استعمار نیز نظیر این پدیدهها در جهان اسلام مشاهده میشد، درحالیکه تاریخ، خلاف آن را گواهی میدهد. مستندات مسلّم تاریخی بروشنی نشان میدهد که چگونه تلاقی استعمار با یک تفکّر افراطی و مطرود، آنهم در دل یک قبیلهی بدوی، بذر تندروی را در این منطقه کاشت. وگرنه چگونه ممکن است از یکی از اخلاقیترین و انسانیترین مکاتب دینی جهان که در متن بنیادینِ خود، گرفتن جان یک انسان را به مثابهی کشتن همهی بشریّت میداند، زبالهای مثل داعش بیرون بیاید؟
از طرف دیگر باید پرسید چرا کسانی که در اروپا متولّد شدهاند و در همان محیط، پرورش فکری و روحی یافتهاند، جذب این نوع گروهها میشوند؟ آیا میتوان باور کرد که افراد با یکی دو سفر به مناطق جنگی، ناگهان آنقدر افراطی شوند که هموطنان خود را گلولهباران کنند؟ قطعاً نباید تأثیر یک عمر تغذیهی فرهنگی ناسالم در محیط آلوده و مولّد خشونت را فراموش کرد. باید در این زمینه تحلیلی جامع داشت، تحلیلی که آلودگیهای پیدا و پنهان جامعه را بیابد. شاید نفرت عمیقی که طیّ سالهای شکوفایی صنعتی و اقتصادی، در اثر نابرابریها و احیاناً تبعیضهای قانونی و ساختاری در دل اقشاری از جوامع غربی کاشته شده، عقدههایی را ایجاد کرده که هر از چندی بیمارگونه به این صورت گشوده میشود.
بههرحال این شما هستید که باید لایههای ظاهری جامعهی خود را بشکافید، گرهها و کینهها را بیابید و بزدایید. شکافها را به جای تعمیق، باید ترمیم کرد. اشتباه بزرگ در مبارزه با تروریسم، واکنشهای عجولانهای است که گسستهای موجود را افزایش دهد. هر حرکت هیجانی و شتابزده که جامعهی مسلمان ساکن اروپا و آمریکا را که متشکّل از میلیونها انسان فعّال و مسئولیّتپذیر است، در انزوا یا هراس و اضطراب قرار دهد و بیش از گذشته آنان را از حقوق اصلیشان محروم سازد و از صحنهی اجتماع کنار گذارَد، نه تنها مشکل را حل نخواهد کرد بلکه فاصلهها را عمق، و کدورتها را وسعت خواهد داد. تدابیر سطحی و واکنشی ــ مخصوصاً اگر وجاهت قانونی بیابد ــ جز اینکه با افزایش قطببندیهای موجود، راه را بر بحرانهای آینده بگشاید، ثمر دیگری نخواهد داشت. طبق اخبار رسیده، در برخی از کشورهای اروپایی مقرّراتی وضع شده است که شهروندان را به جاسوسی علیه مسلمانان وامیدارد؛ این رفتارها ظالمانه است و همه میدانیم که ظلم، خواهناخواه خاصیّت برگشتپذیری دارد. وانگهی مسلمانان، شایستهی این ناسپاسیها نیستند. دنیای باختر قرنها است که مسلمانان را بخوبی میشناسد؛ هم آن روز که غربیان در خاک اسلام میهمان شدند و به ثروت صاحبخانه چشم دوختند، و هم روز دیگر که میزبان بودند و از کار و فکر مسلمانان بهره جستند، اغلب جز مهربانی و شکیبایی ندیدند. بنابراین من از شما جوانان میخواهم که بر مبنای یک شناخت درست و با ژرفبینی و استفاده از تجربههای ناگوار، بنیانهای یک تعامل صحیح و شرافتمندانه را با جهان اسلام پیریزی کنید. در این صورت، در آیندهای نهچندان دور خواهید دید بنایی که بر چنین شالودهای استوار کردهاید، سایهی اطمینان و اعتماد را بر سر معمارانش میگستراند، گرمای امنیّت و آرامش را به آنان هدیه میدهد، و فروغ امید به آیندهای روشن را بر صفحهی گیتی میتاباند.
سیّدعلی خامنهای
۸ آذر ۱۳۹۴
اهمیت کتاب
انتظار روح اميدواري و انگيزه نسبت به آينده است:
انسان اهل انتظار هرگز مايوس نمي شود كه ياس از گناهان كبيره است. به لطف خداوند و وعده هاي الهي اميدوار است و براي آينده اي بهتر تلاش مي كند.
در روايات آمده است:
كسي كه انتظار حاكميت ما را مي كشد مانند كسي مي ماند كه با خون خود در راه خداوند غوطه مي خورد.
در اينجا چند ويژگي بسيجيان راستين و منتظران واقعي آن حضرت را توضيح داده، اميد آنكه خداوند متعال توفيق درك اين عيد بزرگ و صبح سعادت را به همه ما عنايت فرمايد.
1-معرفت كامل
يكي از صفات بارز و برجسته مومنان معرفت است؛ ارزش انسانها به معرفت آنهاست- هرچه معرفت كاملتر باشد ارزش انسان والاتر است.
گوهر وجودي انسانها را معرفت تشكيل مي دهد، معرفت چراغ راه و راهنماست، معرفت سرمايه دنيا و آخرت است، معرفت بذر شهود و حضور و ادراك حقايق عالم است- معرفت بذر مراتب و درجات قيامت است.
بدون معرفت نهال تعالي انسان پا نمي گيرد و درخت وجود انسان برنمي دهد.
معرفت گوهر شب چراغ جان انسان است و خود كليد معرفه الله است.
در انگاره هاي ديني افضل انسانها و اكمل ابناء بشر بامعرفت ترينشان است.
و خداوند بزرگترين سرمايه اي كه به انسانها داده و آنها را بر ديگر موجودات عالم امتياز بخشيده، سرمايه و گنجينه معرفت است و «معرفه يفرق بها بين الحق و الباطل».
معرفت كامل با معرفت رسول الله (ص) و ائمه هدي(ع) و غيب و شهادت و دنيا و آخرت بهم آميخته است و عرفان خداوند منان با عرفان پيامبران و اولياء و سفراي الهي هم بهم گره خورده و شناخت خداوند و اسماي حسنا و صفات عليا و افعال حكيمانه و ربوبيت و رزاقيت و ديگر صفات او راهنماي انسان به احسن نظام و اتم صنع و اكمل انعام است. البته معرفت شاخه هاي فراوان دارد كه در جاي ديگر بايد به آن توجه شود كه اهم آن شناخت زمان و حادثه ها و شرايط و نيازها و ضروريات است.
2- محبت
معرفت موجب محبت مي شود، معرفت عامل عشق و محبت است محبتهاي كيمياي انسانسازي و توجه است محبت در انسان تحول ايجاد مي كند چنانكه قرآن كريم مي فرمايد: «والذين آمنوا اشد حبالله».
اين كيمياي محبت است كه انسان را مي سازد و پاك و پاكيزه مي كند و آلودگيها را از دل انسان مي زدايد. حب خداوند و حب اولياء خدا بزرگترين سرمايه هاست.
اكسير محبت انسان را به ديار تولي مي رساند. محبت حقيقي و عشق حقيقي چشم را بينا و گوش را شنوا و دل را شيفته محبوب مي كند و سختي ها را در راه وصول به محبوب برانسان آسان مي سازد در روايات آمده است كه «المرء مع من احب» انسان با كسي است كه او را دوست مي دارد؛ در حقيقت رابطه محبت انسان را شبيه محبوب و از جنس او مي سازد. چنانچه فرموده اند: «لادين الاالحب»: نيست ديگر مگر محبت (يعني محبت شاخصه دينداري است).
از رسول اكرم(ص) نقل شده كه فرموده اند:
«هركس ما را دوست بدارد فرداي قيامت با ما خواهدبود.»
اگر انساني، سنگي را دوست بدارد خداوند او را با آن سنگ محشور فرمايد.
و چه بسا كنايه از ارتباط با بت ها و مظاهر گوناگون باشد؛ بهرصورت محبت و عشق به امام عصر (ارواحنا فداه)؛ محبت و مودت و حب عملي و ارتباط واقعي با خاندان عصمت و طهارت(ع)، گوهره دين و جوهره ايمان و يقين است «و هل الدين الا الحب» آيا حقيقت دين جز محبت و عشق و انس و دوستي و ولايت و ارتباط و سنخيت با پاكان و پاكيزگان و اهل آيه تطهير(ع) چيز ديگري هست؟
رسول الله(ص) فرموده اند:
هركس قومي را دوست بدارد و با آنها ولايت و ارتباط برقرار نمايد، روز قيامت با آنها محشور خواهدشد. اين دوستي موجب ارتباط، نزديكي، تقارب، سنخيت، تعامل، تاثيرپذيري، همگرايي، توالي و ولايت و انس و عشق و الگوگيري و همرنگي خواهدشد.
و همين سنخيت و ولايت و قرب و تعلق خاطر، عامل نجات انسان از مهالك و پيروي از اهل بيت(ع) خواهدشد و چه بسا سر رواياتي كه مي فرمايد: «افضل الاعمال انتظار الفرج».
«محبوبترين اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج باشد.»
به همين محبت و ولايت و عشق به همه خوبيها و پاكيها و تبري از همه بدي ها و زشتي ها مربوط مي شود. و گوهر اين روايات، عالي ترين درجه حب نسبت به عاليترين مرتبه محبوب باشد و آنگاه اين مفهوم بصورت بسيار روشن صادق است كه محبوبترين اعمال در نزد خداوند انتظار فرج است.
از اميرالمومنين روايت شده كه در پاسخ زيدبن صوهان كه از آنحضرت سوال نموده: بهترين اعمال در نزد خداوند متعال چيست؟ فرموده اند: انتظار فرج است. البته اين نوع روايات نوعا نسبي است.
ليكن گوهر آن محبوبترين عشق ها نسبت به محبوبترين معشوق ها و محبوب هاست؛ عشق خداوند متعال و عشق اولياء او و عشق ولي اوليا و خاتم اوصيا و چشم بيناي عالم وجود و واسطه غيب و شهود و ذخيره الهي و سر غائي آفرينش و مظهر غيب مطلق و اسم جامع و اسم اعظم و تجلي آيه نور و آيه تطهير و سوره كوثر و اهل حضرت بقيه الله ارواحنا فداه است.
«مرا عهدي است با جانان كه تا جان در بدن دارم
هواداران كويش را چو جان خويشتن دارم»
در هر صورت محبت نسبت به خداوند متعال و پيامبر اكرم(ص) و ائمه هدي (ع) و فاطمه زهرا(ع) و محبت نسبت به حضرت حجت (عج) و تلاش در راه تحصيل رضايت آن بزرگوار از اهم امور است و بايد در راه آن اهتمام ورزيد و در راه وصول به آن مجاهدت كرد و عوامل دوري و غفلت را زدود و عوامل انس و اتصال و وحدت را فراهم ساخت.
و همين معنا بهترين و زنده ترين محور تفاهم و تعامل و تالف و تعلق پيروان اهل البيت (ع) و امت اسلامي خواهد بود؛ بايد در تبيين و تعريف و توضيح و تحقق آن كوشيد و آنرا چراغ راه و رمز الفت و اتحاد اسلامي و تولي و تبري قرار داد.
بسیج پاکترین انسانها
بسیج در بیان مقام معظم رهبری
سالگرد تشکیل بسیج مستضعفان، یادآور خاطره پرشکوه مجاهداتی است که در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی، زیباترین تابلوهای ایثار و فداکاری همراه با نجابت و فروتنی و توأم با شجاعت و رشادت را ترسیم کرده است. خاطره جوانمردان پاکدامن و غیوری که شیران روز و زاهدان شب بودند و صحنه نبرد با شیطان زر و زور را با عرصه جهاد با نفس اماره به هم آمیختند و جبهه جنگ را محراب عبادت ساختند.
جوانانی که از لذات و هوسهای جوانی برای خدا گذشتند و پیرانی که محنت میدان جنگ را بر راحت پیرانه سر ترجیح دادند و مردانی که محبت زن و فرزند و یار و دیار را در قربانگاه عشق الهی فدا کردند؛ خاطره انسانهای بزرگ و کم ادعایی که کمر به دفاع از ارزشهای الهی بستند و از هیبت دروغین قدرتهایی که برای حفظ فرهنگ و ارزشهای جاهلی غرب به مصاف ارزشهای الهی آمده بودند، نهراسیدند.
گرامیداشت هفته بسیج 2/9/68
چرا مرگ را در ظاهر قبول داریم ولی در باطن خیر
شرح یکی از احادیث اخلاقی مقام معظم رهبری که در ابتدای درس خارج معظمله مطرح میشود
حدیث:
فى الكافی، عن الباقر (علیه السلام): سَمعتُ جابرَ بنَ عبدالله یقوِل: انّ رسولَ الله (صلیالله علیه و آله) مرّ بِنا ذِاتَ یوم و نحن فی نادینا و هو علی ناقَته و ذلک حینَ رجَع مِن حَجّة الوداع فَوَقَف علینا فسَلٍّم فرَدَدنا علیه سلامَه ثمّ قال: ما لی أری حُبَّ الدنیا قد غَلب علی کثیر من الناس حتیّ کأنّ الموتَ فی هذه الدنیا علی غیرهِم کُتبِ و کأنّ الحقَّ فی هذه الدنیا علی غیرهِم وَجب و حتیّ کأن لمیسَمَعوا و یرَوا منِ خَبرِ الامواتِ قبلَهم سبیلُهم سبیلُ قوم سَفرٍ عَمّا قلیلٍ إلیهم راجعون یبُوَّئونهَم اجداثهَم و یأکُلون ترُاثهَم فیظُنوّن أنهّم مَخلَّدون بعدَهم هیهاتَ هیهات أ ما یتَعَّظُ آخِرُهم بأوّلهٍم! لقد جَهلِوا و نسُوا کلَّ واعظٍ فِیِ کتاب الله و أمنِوا شَرَّ کلِّ عاقبةِ سَوء و لمیخَافوا نزُولَ فادحةٍ و بوَائق حادثةَ.
ترجمه:
امام باقر علیه السلام فرمودند: از جابر بن عبد اللَّه شنیدم كه میگفت: روزى رسول خدا (ص) هم چنان كه سوار شتر بود از كنار انجمن ما گذر كرد و این جریان وقتى بود كه از سفر حجة الوداع باز میگشت پس در نزد ما كه رسید توقف كرده بر ما سلام كرد آنگاه فرمود: چه شده كه مىبینم دوستى دنیا بر بیشتر مردم چیره شده بحدى كه گویا مرگ در این دنیا بنام دیگران ثبت شده؟ و گویا حق و حقیقت در این جهان بر جز اینها واجب گشته، و تا اینكه گویا سرگذشت مردگان پیش از خود را نشنیده و ندیدهاند، (با اینكه) راه ایشان همان راه مردم مسافر است و بزودى بسوى آنان (یعنى مردگان) بازگردند، خانههاى آن مردگان گورشان باشد و اینان میراث آنان را خورند، اینها پندارند پس از آن مردگان همیشه خواهند ماند! هیهات هیهات! [آیا] دنبالان از جلو رفتگان پند نگیرند؟ براستى كه از یاد برده و فراموش كردند هر پند دهندهاى را در كتاب خدا و از شر هر سرانجام بدى ایمن و آسوده خاطر گشته و از نزول بلاهاى سخت و پیش آمدهاى ناگوار ترس ندارند.
شرح:
حِضرت باقر (علیه السلام) روایت می کنند از جابر بن عبدالله، سند روایت سند معتبری است. می گوید جمع شده بودیم، مشغول گفتگو بودیم، حضرت رسول (صلیالله علیه و آله) سوار شترشان بودند، از کنار ما عبور کردند ـ فرمایش پیغمبر اکرم(صلیالله علیه و آله) ، خطاب به ماهاست، دربارۀ ما این حرف گفته شده ـ میفرمایند: چگونه است که میبینم محبتّ دنیا بر بسیاری از مردم غالب شده! گویا مرگ برای آنها نیست و فقط برای دیگران مرگ مقدّر و معینّ شده است، اینها بنا نیست بمیرند! اینطور مکِبّ بر دنیا و محبتّ دنیایند، کأنهّ بنا نیست از دنیا جدا بشوند. این حقوقی که مردم دارند، مسلمانها دارند، گویا این حقوق بر اینها واجب نشده است و بر دیگران این حقوق واجب شده است! گویا اصلاً اطلاعی ندارند از مردمی که قبل از اینها وارد عالمَ اموات شدند و مرُدند. کلمۀ سَفر جمع سافرِ است.
حدیثگویا اینها خیال می کنند که این مرُده هایی که رفتند، این مرُده ها مسافرانی هستند که به زودی به طرف اینها برمی گردند. کأنهّ اصلاً مرگ به معنای واقعی اش برای اینها جا نیفتاده! مرُدهها را در قبرها جا می دهند، میراث آنها را می خورند، خیال می کنند که خودشان بعد از این مرُده ها تا ابد بناست در دنیا بمانند! کأنهّ باورشان این است.
ممکن است ما بگوییم: ما که مرگ را قبول داریم. بله، در ذهنمان قبول داریم ،اماّ در باطنِ دلمان کأنهّ قبول نداریم که روزی باید از این عالم به عالمَ برزخ برویم و وارد در یک عالمَ عجیب ناشناخته ای شویم که انسان قادر بر کوچکترین عملی برای نجات خودش نیست.
در اینجا هزار کار می توانیم برای نجات خودمان انجام بدهیم؛ توسّل کنیم، خدمت کنیم، تلاش کنیم، مجاهدت کنیم، همه کار میتوانیم بکنیم اماّ آنجا که رفتیم، دستها بسته است، برای نجات خودمان از مشکلاتی که آنجا ممکن است پیش بیاید، راهی وجود ندارد. این را باید از عُمق جان باور کرد، صِرف باورِ عقلی و ذهنی کافی نیست (فادِحَة به معنای حوادث سخت و دشوار است).
کتاب و کتابخوانی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی
کتاب و کتابخوانی از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی
از آنجا كه تغییرات اساسی و بنیادین در هر جامعه، وابستگی كامل به همۀ نهادهای فكری و فرهنگی آن جامعه دارد، و نیز به دلیل اهمیت كارآیی و شدت تأثیرگذاریای كه در مسائل فرهنگی مشهود است، میتوان به این درك و دریافت رسید كه رهبران خردمند و جوامعِ خواهان پیشرفت و اعتلاء، همواره باید نگران اوضاع فرهنگی خود باشند؛ چه آنكه هر تحول و جهش مطلوبی، در پرتو رشد فرهنگی حاصل میشود و به بار مینشیند.
خوشبختانه برخورداری فرهنگ ارزشمند ما از ریشههای قوی و مانا، نگرشها و پویشهای فرهنگی ما را قدرت و استحكام فزایندهای میبخشد؛ زیرا ما با فرهنگی رشد كردهایم كه تمامی جلوههای افتخارآفرینَش، نمودهای راستین فرهنگیاند. نخستین جلوۀ باشكوه چنین ارزشی را میتوان در ابتدای برنامههای پیامبر عظیمالشأن اسلام یافت، كه رسالتش را با فرمانِ «خواندن» از سوی خداوند آغاز میكند و پی میگیرد. در همین فرهنگ مقدس است كه خداوند یگانه، به قلم و حرمت آن سوگند یاد میكند و معجزۀ جاودانۀ آخرین سفیر الهی را یك كتاب آسمانی تشكیل میدهد.
این نشانههای روشن، به افزودۀ پیشینۀ پُربار فرهنگی ما، یعنی شمار كتابها و كتابخانهها و كتابنگاران، و ظهور و وجود بزرگان و نامآوران و اهالی دانش و اندیشه و بینش در عرصۀ شكوفایی تمدن و گسترش فرهنگ مطلوب، ما را متقاعد میسازد كه «كتاب» را یكی از برترین، زیباترین و مهمترین تجلیات فرهنگی بدانیم و آن را از گرانسنگترین پدیدهها و میراث بشری به شمار آوریم.
كتاب، حتی در روزگار پیشرفتهای چشمگیر بشر در عرصههای دانش و نوآوری و فرهنگ، نه تنها اهمیت خود را از دست ننهاده، كه ابعاد گستردهتر و تازهتر و جلوههایی پایدارتر یافته است. بیگمان، آنان كه گامهای بلندی در وادی پیشرفتهای گوناگون برداشتهاند، هرگز با كتاب و كتابخوانی بیگانه نبودهاند و یا اقبالی اندك بدان نداشتهاند؛ بلكه مطالعه را به عنوان یك عنصر اصلی و ضروری در زندگی خود دانستهاند.
كتاب باید والاترین جایگاه را در گسترههای فردی و اجتماعی دارا باشد؛ حال آنكه سوگمندانه و به دلایلی گوناگون، اكنون كتاب از چنین موقعیتی به شایستگی در جامعۀ ما برخوردار نیست و هنوز مطالعه به عنوان یك نیاز دایمی برای همگان مطرح نمیباشد. این مسئله، با توجه به چنان پیشینۀ درخشان و درك ضرورتها و نیازهای این زمان، درخور تأمل فراوان است و بازنگری آن باید از اولویتهای زندگانی ما باشد.
عنایت به این مهم، بهویژه با اهتمام و تأكیدی كه مقام معظم رهبری به طور مداوم در زمینۀ رشد و گسترش فرهنگ كتاب و كتابخوانی در جامعه دارند، از یكسو، و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی ، باعث فراهم آمدن این مجموعه (حاوی گوشه هایی از نگرش رهبر معظّم انقلاب اسلامی به موضوع کتاب و کتابخوانی) شد . امید است كه تدوین این مجموعه، دستمایۀ اندیشیدنِ هر چه بیشتر به اهمیت موضوع شود و شور و رغبت به مطالعه را در دلهای همگان برانگیزاند و به زدودن گرد فراموشی یا غفلت از چهرۀ كتاب و كتابخوانی مدد برساند؛ چندان كه كتاب هماره بر چكاد اندیشهها و دلها بدرخشد و پیوسته بر ستیغ زندگانی در تجلی و نورافشانی بماند.
(مجموعه کامل را می توانید از کتاب «کتاب و کتاب خوانی در آیینه رهنمودهای مقام معظم رهبری» منتشره توسّط دفتر نشر فرهنگ اسلامی ،مطالعه نمایید.)
تولید و نشر كتاب
تولید و نشر كتاب را به تعبیری میتوان یكی از نمودهای مهم رشد فرهنگی یك جامعه دانست. این عرصه، آنچنان والا و ارجمند است كه هر چه در بیان ضرورت و اهمیت آن سخن گفته شود، بسنده نخواهد بود. هم از این روی، مسئولیت آنان كه بدین مهم میپردازند، نیز، هم بسیار است و هم حساس. رهپویان این وادی فراخ و فخیم، میباید پیوسته چشمانداز كار سترگ خود را پیش چشم داشته باشند و با هوشمندی، دقت و ظرافت كامل، و نیز با درك نیازهای فرد و جامعه، بذل توجه به گروههای مخاطب خویش، مبادرت به تولید و نشر آثار نمایند.
بدیهی است كه شناخت شرایط و موقعیتهای زمانی و مكانی و حتی توجه به رویدادهای جهانی، میتواند به ثمربخش شدن هر چه بیشتر نتایج كار مدد برساند. گام نهادن در چنین گسترۀ عظیمی، به نوآوری، خلاقیت و عرضۀ هنری آثار ماندگار نیازمند است؛ همچنان كه در سنگر تولید و انتشار، به عنوان خط مقدم جبهۀ فرهنگ، شركت در جهادی تدافعی، به منظور مقابله با حملههای پیدرپی فرهنگی دشمنان، یك ضرورت محسوس و غیر قابل انكار است.
در واقع، رزمندگان این جبهه، باید به طور همزمان در دو سنگر و خاكریز شركت جسته و با هوشمندی دست به ایثار بزنند: سنگر پاسداری از ارزشها و رفع نیازهای داخلی، و خاكریز صفآرایی در برابر تهاجم دشمنان و رد شبهات و القائات بیگانگان. البته پویایی، پیوستهكاری و سختكوشی این گروه، در گرو حمایتهای شایستۀ مسئولان بخشهای فرهنگی كشور است.
ضرورت آنی، نیاز هماره
گرچه اكنون كتابهای فراوانی با عناوین و موضوعات گوناگون انتشار مییابد، اما هنوز در بسیاری از زمینهها كمبود آثار برجسته یا قابل قبول، به روشنی محسوس است. رفع چنین نقیصهای برای جامعۀ پویای ما، یك ضرورت گویاست؛ به گونهای كه انتشار كتاب در همۀ موضوعات را بایستی یك ضرورت آنی و یك نیاز همیشگی دانست:
من میخواهم از متفكران كشورمان خواهش بكنم كه به مسئله ارائه و تولید كتاب خوب و لازم برای مردم، به چشم یك نیاز فوری جامعه و كشورشان نگاه كنند. اگرچه به بحمد الله ما كتاب خوب در جامعهمان داریم، لیكن جای خالی و كمبود هم بسیار داریم. خیلی از كتابها را ما نداریم. خیلی از موضوعات هست كه دربارۀ آنها چیزی نداریم، یا چیز قابل عرضهای نداریم. در حالی كه دیگران در كشورهای دیگر در زمینۀ موضوعات گوناگون، گاهی دهها هزار عنوان كتاب و تألیف دارند، اما دربارۀ همان موضوعات، تعداد كتابهایمان انگشتشمار است! …حتی در موضوعاتی كه ما در آنها سابقه و خبرگی و زمینههای زیاد آگاهی و دانش را هم داریم، تعداد كتابهایمان اندك است. حقیقتاً در زمینۀ ارائه موضوعات لازم، كار شایستهای در گذشته نكردهایم. كتاب را به صورت یك چیز لوكس و تشریفاتی و مخصوص یك عدۀ خاص نگریستیم؛ نه به صورت یك وسیلۀ لازم برای همۀ مردم.
مقام معظم رهبری پس از بیان این مسئلۀ مهم، بر تلاش گسترده به منظور رفع این نقیصه تأكید میكنند:
ما باید این نقیصه را جبران كنیم؛ هم به عهدۀ مؤلفان و محققان و نویسندگان و هنرمندان تكلیف سنگینی در این زمینه بار هست، و هم به عهدۀ دستاندركاران تهیه و تولید كتاب و نشر و دستگاههایی كه آنها را پشتیبانی میكنند.
در حالی كه افراد ناهماهنگ با انقلاب، مجدّانه با تولید و نشر آثار خویش، حجم گستردهای از اندیشههاشان را در گسترۀ جامعه میپراكنند، آیا ما خودیها در برابر این غریبهها نباید به تولید انبوهی از كالاهای فرهنگی ـ از جمله كتاب ـ به گونهای سنجیده و گسترده و به طور مستمر بپردازیم؟
آن كسانی كه هماهنگ با انقلاب نیستند، دستشان باز است؛ ترجمه میكنند و رمان و نمایشنامه و تاریخ مینویسند؛ تحقیق جامعهشناسی عرضه میكنند …كه آدم مبهوت میماند از اینكه این همه كتاب دارد عرضه میشود. آماری كه ما از عرضۀ كتاب در جمهوری اسلامی داریم، بخش مهمش اینهاست. اینها متعلق به ما نیست؛ اینها غریبه است. بسیاری از كتابها بود كه در رژیم گذشته به خاطر آن گرایشهای چپ و دیگر مسائل، ممنوع الترجمه بود و از چاپ آنها جلوگیری میشد؛ ولی الان به بركت آزادی در نظام جمهوری اسلامی، آزادانه ترجمه میشود! خیلی خوب، بشود، ما حرفی هم نداریم؛ تا آنجایی كه متعرضانه نباشد، اشكالی ندارد؛ اما در كنارش ما بایستی كتاب بدهیم.
اهمیت تولید كتاب
نقش ارزشمند كتاب و اهمیت تولید كتاب به اندازهای است كه در هر فرصتی باید آن را شایستۀ یادآوری دانست. مقام معظم رهبری ضمن بیان نكتهای تاریخی، به این مسئلۀ مهم چنین اشاره میكنند:
از ورود ناپلئون به مصر ـ كه یك چاپخانه هم با خودش آورد ـ ببینید استعمارگران چگونه عمل میكردند، ما چگونه عمل میكنیم. آن روزی كه ناپلئون به مصر آمد، فقط یك سردار جنگی بود؛ امپراتور نبود و هنوز سلطنت و حكومت نداشت. او به عنوان یك نیروی اشغالگر و معارض با انگلیس، در آنجا پایگاه درست كرد و با خودش یك چاپخانه آورد. مسئلۀ چاپ و نوشتن و كتاب، این قدر اهمیت دارد. ناپلئون با خودش چاپخانه وارد مصر كرد… فرانسویها تقریباً دو سال در مصر بودند و در این مدت، دو یا سه مجله منتشر كردند. در حقیقت، روشنفكری عربی مصری، از زمان ناپلئون شروع شد.
سرمایهگذاریهای فرهنگی
هر چه در زمینۀ رشد فرهنگ و نشر خواندنیهای مفید بیشتر سرمایهگذاری شود، و هر چه بودجه و امكانات در این راه به كار گرفته شود، گرچه شاید در آغاز توجیه اقتصادی نداشته باشد و تنها، مصرفكنندۀ هزینهها جلوه كند، اما در نهایت، به رشد و اعتلای فرهنگ و به سود افراد جامعه خواهد بود:
در كار فرهنگی نباید مسئلۀ پول و بودجه، یك مشكل عمده به حساب آید؛ به این معنا كه مشكلات و نقایص فرهنگی را در ردیف نیازهای بودجهای و در آخرهای لیست قرار ندهیم؛ بلكه در اولهای لیست ـ اگر نگوییم در ردیف اول ـ قرار بدهیم. اگر درست فكر بكنیم، این به صرفۀ اقتصادی مملكت هم است. یعنی از اینكه بودجه و امكانات بیشتر را به كارهای فرهنگی ـ بهخصوص فرهنگ آموزشی ـ متوجه كنیم، كشور زیان نخواهد كرد؛ زیرا كه خود این برای آیندۀ كشور تولید امكانات میكند.
سیاستگذاری در عرصۀ ادب و هنر
به طور كلی در كار تولید و نشر آثار ـ بهویژه در زمینههای ادبی و هنری ـ یك سیاستگذاری اصولی، روشن و مدون، به منظور اعتلای كار، شناخت نقصها و كمبودها و یافتن راهكارهای ارائۀ بهتر آثار، و نیز به منظور كسب آمادگی كامل برای اجرا، ضرورتی انكارناپذیر مییابد:
ادبیات و هنر انقلاب، برای رشدش، تعلیماتش، جهتگیریهایش، و برای شناخت كمبودها و تدبیری برای پُر كردن آنها، یك سیاستگذاری كلی لازم دارد. بررسی شود كه ما امروز در چه زمینههایی از هنر كمبود داریم؛ كجای ادبیات ما نقص دارد؛ چگونه میشود این نقصها را برطرف كرد؛ از چه دستگاهی میشود كمك گرفت؛ چه مدیریتهایی باید سر كار باشند. …بنابراین،، تصمیمگیری روی سیاستهای كلی ادبیات و هنر، یكی از كارهاست.
سیاست چاپ و نشر
در زمینۀ چاپ و انتشار كتاب هم طبعاً باید خط مشی مشخص و جهتگیریهای سنجیدهای وجود داشته باشد. حال آیا سیاست مدوّنی در این زمینه وجود دارد یا نه؟ پاسخ این پرسش را از بیان مقام معظم رهبری میخوانیم:
اینكه آیا سیاستی وجود دارد یا نه، این را قاعدتاً باید وزارت ارشاد به شما بگوید و پاسخ دقیق را آنجا به شما خواهند داد. من بعید هم میدانم كه هیچ سیاستی نباشد؛ قاعدتاً در این زمینه سیاستها و خط مشیها و جهتگیریهایی هست. البته هر چه بگذرد، طبیعتاً بهتر خواهد شد. من حالا كه نگاه میكنم، از نوع كتابهایی كه دارد عرضه میشود، نوع مطالبۀ مردم و رغبت و تقاضای آنان را حس میكنم. من از بعضی از ناشران میپرسیدم كه فروشتان چطور است، پاسخهایی كه میدادند، برای ما روشن میكند كه مردم به چه چیزهایی بیشتر رغبت دارند؛ كه حالا ممكن است بعضی از اینها هدایت شده باشد؛ یعنی دستگاه فرهنگی كشور، مردم را به سمت علاقۀ خاصی و بهنوعی از كتابها هدایت كرده باشد؛ اما ممكن هم هست كه نه، بدون هدایت آنها باشد و خود مردم خواسته باشند. به هر تقدیر، یك جهتگیری كلی نسبتاً مطلوبی مشاهده میشود.
ما در زمینۀ كتاب چند تكلیف مهم بر عهده داریم. یك تكلیف این است كه كتابِ خوب تولید كنیم و در صحنهها و عرصههای فكری مختلف، كتاب به وجود بیاوریم؛ …یعنی كل كشور و طبقۀ اهل فرهنگ كشور چنین تكلیفی دارند.
ما الان در زمینههای گوناگون دچار كمبود كتابیم. البته حجم كتاب بالا رفته است، …ولی باز هم كتاب كیفی كم داریم. منظورم كتاب علمی متخصصان نیست؛ نه، همین كتابهایی را كه عامۀ مردم احتیاج دارند بدانند؛ چه كتابهایی در بخشهای مختلف دینی، از عقاید و تاریخ دین و امثال آن گرفته، چه كتابهای سیاسی و كتابهای مربوط به مسائل اجتماعی و مسائل تاریخی. ما راجع به اینها كتاب سنگین و وزین و متقن ـ كه انسان خاطرجمع باشد این كتاب در اختیار مردم قرار میگیرد و سطح فكر را بالا میبرد ـ كم داریم. بایستی ما اینها را تكثیر كنیم، تا قدرت انتخاب برای مردم به وجود بیاید. …فرضاً شما وارد كتابفروشی میشوید، میگویید كه در فلان زمینه ـ مثلاً تاریخ مشروطیت ـ كتاب میخواهم. شما را به دو، سه كتاب ارجاع میدهند؛ میبینید كه یكی از آن كتابها طولانی است، یكی خوشقلم نیست، یكی یك مشكل دیگر دارد؛ خوشتان نمیآید و رها میكنید. ما باید به قدری در این زمینههای خاص كتاب داشته باشیم كه هر مراجعهكنندهای غایت و مطلوب خود را آنجا پیدا كند. باید كتاب كوتاه، بلند، آسان و عمیق داشته باشیم. باید تنوع در موضوعات و تنوع در كتابهای دارای موضوع واحد داشته باشیم؛ البته همه هم متقن و صحیح باشد، كه ما متأسفانه این را نداریم. ذهنها بایستی از این جهت بتوانند خودشان را آنچنان كه ممكن است، از این سرچشمه سیراب كنند.
به مسئلۀ هنر و زیبایی خیلی اهمیت بدهید؛ نگویید اهمیتی ندارد. در چاپ، در حروفچینی، در صفحهبندی، در چگونگی آرایش و نقطهگذاری مطالب و تنظیم صفحات و ایجاد فاصلههای مناسب باید دقت كرد. حتی با انتخاب حروف زیبا، شما میتوانید تأثیر بیشتری برای مطلب و فكر خودتان تدارك ببینید.
در فراهم آوردن آثار، باید دو نیاز یا دو جنبۀ مهم را در كشور ما در نظر گرفت. …یكی عبارت است از شناسایی نیاز فعلی… كشور و جامعه در بخشهای مختلف و تأمین آن، و دوم كمك به پیشرفت دانش در سطح جهان و آوردن ارمغانهای نو و هدیه كردن آن به بشریت؛ هر دو با هم باید مورد توجه قرار بگیرد.
اگر ما فقط غرق در نیازها شدیم و محققان و مؤلفان دانشمند و انسانها و مغزهای كارآمد ما از نوآوری غفلت كردند، عقب خواهیم ماند. البته به بشریت لطمه میخورد، چون جزئی از بشریت هستیم؛ اما به ما هم لطمه خواهد خورد و پیام ما هم ناگفته خواهد ماند.
تولید كتاب خوب، در واقع گام مؤثری برای ترغیب مردم به مطالعه است. در این زمینه، هم باید از «هنر» بهره گرفت و هم از «هنرمندان و نویسندگان»، تا امكان ارائۀ كتاب به برترین شكل و شیوۀ ممكن و با بهترین كیفیت و محتوا فراهم آید و در نتیجه، كتاب و مطالعه جایگاه واقعی خود را در جامعه بیابد:
نفس عرضۀ كتاب، نفس كشاندن مردم به میدان مطالعۀ كتاب، كار مفیدی است. كوشش كنید كه… بیشتر به كیفیت پرداخته بشود. …ارائۀ نوع كتاب، …موضوعاتی كه ارائه میشود، همهاش مؤثر است. …بایستی بهترین كارها را از لحاظ نحوۀ ارائه، هنر و قالب انتخاب كرد؛ والّا اگر شما به وجود محتوا و به قالب اهمیت ندادید، فرهنگ مملكت زیان خواهد دید.
…جوانان هنرمند را دعوت كنید، دستشان را بگیرید و بگویید شما خودتان ببینید چه كار میتوانید بكنید. بیایند طرحهایتان را ببینند و بگویند ما چه كم داریم.
گسترش شمارگان نشر
بیگمان كتابخوانی به عنوان یك پدیدۀ عظیم و سنت فرهنگی رو به رشد و رایج، باید چنان گسترش شتابناكی بیابد كه منجر به افزایش رو به تزایدِ شمارگان نشر كتاب شود:
تكلیف بعدی این است كه كتابخوانی به عنوان یك سنت رایج دربیاید و همه در كشور كتابخوان بشوند… و كتاب به یك عده از افراد جامعه اختصاص پیدا نكند. …بعضی از ناشران به من میگفتند كه ما تشكر میكنیم از اینكه میبینیم فرهنگ كتابخوانی توسعه پیدا كرده است و مردم به كتاب تمایل بیشتری نشان میدهند. …البته اگر ما به آن حدی برسیم كه مورد نظر من است، آن وقت بایستی تعداد كتابهایی كه هر بار چاپ میشود، از دو هزار و پنج هزار و ده هزار، به دویست هزار و سیصد هزار برسد؛ یعنی اینگونه بایستی كتاب در جامعه پخش بشود. …از این شصت میلیون جمعیتی كه امروز هستیم، تعداد كثیری هستند كه اینها اهل كتاباند، اهل سوادند و بیشتر هم خواهند شد؛ رو به تزاید است. اگر همه كتابخوان بشوند، ما بایستی كتاب زیادی در دسترس اینها داشته باشیم.
منبع: سایت باشگاه اندیشه
سخنان رهبر انقلاب ۱۳ آبان ۹۲- رابطه با آمریکا
سخنان رهبر انقلاب ۱۳ آبان ۹۲- رابطه با آمریکا
امام حسين عليه السلام، مغناطيس دلها
عزيزان من! نام حسين بن علي عليه السلام، نام عجيبي است. وقتي از لحاظ عاطفي نگاه مي کنيد، مي بينيد خصوصيت اسم آن امام دربين مسلمين با معرفت، اين است که دلها را مثل مغناطيس و کهربا، به خود جذب مي کند. البته، در بين مسلمين کساني هستند که اين حالت را ندارند و در حقيقت، از معرفت به امام حسين عليه السلام بي بهره اند. از طرفي کساني هم هستند که جزو شيعيان اين خانواده محسوب نمي شوند؛ اما در ميان آنها بسياري هستند که اسم حسين عليه السلام، اشکشان را جاري مي سازد و دلشان را منقلب مي کند. خداي متعال، در نام امام حسين عليه السلام اثري قرار داده است که وقتي اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ايران و ديگر ملتهاي شيعه، يک حالت معنوي حاکم مي شود. اين، معناي عاطفي آن ذات و وجود مقدس است.از اوّل هم دربين اصحاب بصيرت، همين طور بوده است. در خانه ي نبّي اکرم (عليه و علي اله الاف الصلاة و السلام ) و اميرالمؤمنين (عليه الصلاة و السّلام ) و در محيط زندگي اين بزرگواران هم - آن طوري که انسان از روايات و تاريخ و اخبار آثار مي فهمد - اين وجود عزيز، خصوصيتي داشته و مورد محبّت و عشق ورزيدن بوده است. امروز هم، همين گونه است.
معارف و دعاهاي امام حسين عليه السلام
ازجنبه ي معارف نيز، آن بزرگوار واين اسم شريف - که اشاره به آن مسمّاي عظيم القدر است - همين گونه مي باشد. عزيزترين معارف و راقيترين مطالب معرفتي، در کلمات اين بزرگواراست. همين دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه را که شما نگاه کنيد، خواهيد ديد حقيقتاً مثل زبور اهل بيت، پر ازنغمه هاي شيوا و عشق و شور معرفتي است. حتي بعضي از دعاهاي امام سجّاد عليه السلام را که انسان مي بيند و مقايسه مي کند؛ گويا که دعاي اين پسر، شرح و توضيح و بيان متن دعاي پدر مي باشد؛ يعني او اصل است و اين فرع مي باشد. دعاي عجيب و شريف عرفه و کلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا، معنا و روح عجيبي دارد و بحر ذخّاري از معارف عالي و رقيق و حقايق ملکوتي است که در آثار اهل بيت (عليهم السّلام ) کم نظير است.(1)
پي نوشت ها :
1- ديدار با مسؤولان و پرسنل سپاه و نيروهاي انتظامي به مناسبت روز پاسدار 1374/10/5.
منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383