علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)11
11-حساسيتهاي پوستي
برخي از بيماريهاي جلدي در سنين کودکي و يا نوجواني سبب تحريک موضعي مي شود و ايجاد خارش مي نمايد.زمينه ي پيدايش اين گونه حساسيتها، ممکن است در عدم رعايت بهداشت، ايجاد عفونتهاي پوستي، حساسيت داشتن نسبت به مواد شيميايي و يا چيزهاي ديگر، وجود داشته باشد و به هرصورت در چنين موقعيتي نوجوان آماده ي تحريک مي شود و به نوعي براي رفع تحريک و تنش، اقدام مي نمايد.
«موريس دبس»صاحبنظر مسايل بلوغ، معتقد است:
گاهي اوضاع و احوال محلي (موضعي)نيزعمل استمنا (خودارضايي) را تحريک مي کند؛ مثلاً هر چيزي که موجب پيدايش خارش دستگاه تناسلي بدن شود و درنتيجه، دستمالي و تماس را موجب گردد.
دربرخي از موارد سوءتغذيه نيزمنجر به ايجاد عوارض پوستي مي شود و زمينه ي خارش را فراهم مي کند؛ مثلاً غذاها و خوراکيهايي که طبيعت آنها اصطلاحاً گرم است، اگر بيش از حد مورد نياز بدن مورد استفاده قرار گيرد، باعث مي شود که جوشهايي درنقاط مختلف بدن ظاهر شود و ايجاد حساسيت و تحريک نمايد.
لذا توجه به تغذيه ي صحيح و متناسب نوجوانان، به طور منظم حمام رفتن و رعايت اصول کامل بهداشت و در صورت مشاهده حساسيتهاي جلدي به يک متخصص امراض پوست مراجعه نمودن، مي تواند از دستکاري بيش از حد بدن و بخصوص دستگاه تناسلي جلوگيري نمايد.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)10
10-عوامل محرک فرهنگي
شرايط فرهنگي و اجتماعي به گونه اي است که نوجوانان مانند ساير گروههاي سني در معرض بمباران بي وقفه ي پيامهاي اطلاعات و علوم مختلف قرار دارند.رسانه ها زبان ارتباطي اين پيامها با مردم است و نقش گسترده و فراگير آنها براي هيچ کس قابل انکار نيست.تبادلات فرهنگي کشورهاي مختلف از طريق کتب،مجلات، فيلمها و نوارهاي گوناگون و غيره انجام مي پذيرد،به گونه اي که امروزه هيچ کشوري نمي تواند فضاي فکري بسته و محدودي به وجود آورد.بايد اذعان نمود که بيشتر تبادلات فرهنگي، در برگيرنده ي عناصر منفي و جنبه هاي بدآموز مي شود، واقعيت امر آن است که در بيشتر نقاط کشورآثار سوء و نامطلوب فرهنگ مبتذل غرب را مي توان مشاهده نمود.
فرستنده هاي راديويي و تلويزيوني، فيلمهاي سينمايي وارداتي، سريالهاي خارجي مغاير با فرهنگ اسلامي، کتب و مجلات خارجي، نوارهاي ويدئو و کاست که آخرين فيلمهاي روي پرده را در دنياي غرب به سهولت به داخل کشور سرازير مي کند، عکسها و آلبومهاي مبتذل و ساير ابزار تبليغ که در دست دشمنان اين جامعه، به طورمؤثري عليه ما به کار گرفته است. مجموعاً ايجاد کننده ي محيط محرک جنسي براي نوجوانان اين مرز و بوم است.مع الاسف خطر ويرانگر اين هجوم تبليغاتي و فرهنگي کاملاً احساس نشده و لذا مقابله ي با آن هم کاملاً جدي گرفته نشده است.
گر چه مبادله ي اين ابزارهاي تبليغاتي به شيوه ي نسبتاً مخفيانه انجام مي گيرد، ولي مدارس و مراکز حضور نوجوانان، همچون ميادين ورزشي و پارکها و غيره، زمينه ي مناسب اين تبادلات را فراهم مي نمايد.
کتابهايي که به شرح و تفسير روابط زناشويي همراه با تصاوير و جزئيات پرداخته اند، کم نيستند و به راحتي قابل خريداري و استفاده ي نوجوانان مي باشند.
عکسهاي مبتذل و تحريک آميز جنسي به گونه اي روان شناسانه، اخلاق و فرهنگ نوجوانان را در معرض هجومي سخت و ويرانگر قرار داده اند.
پسر جواني در نامه اي اين گونه مي نويسد:
14 سال بيشتر نداشتم که با دانش آموز ديگري دوست شدم.يک روز عکسي را در محل خلوتي به من نشان داد که مو بر بدنم راست شد…من که تا آن روز چنين عکسي و صحنه اي را نديده بودم، کاملاً تعادلم را از دست دادم. براي مدتهاي مديدي، شب و روز به آن عکس فکر مي کردم و گويي در ذهنم زنده بود.هرکاري مي کردم از خاطرم نمي رفت و مرا رها نمي کرد، تا اين که پس از مدتها مقاومت در برابر «خودارضايي»مقاومتم را از دست دادم و مبتلا به اين بيماري خانمانسوز شدم.اکنون سالها از آن روز مي گذرد و من در صدد ترک برآمده ام ولي نياز به کمک شما دارم.بگوييد چه کنم؟
«سيلوانوس استال» مؤلف کتاب ارزشمند «آنچه که يک جوان بايد بداند؟» در اين زمينه مي نويسد:
گويند پس از آن که سروانتس نويسنده ي مشهور اسپانيولي در کتاب «دون کيشوت»از شواليه ي اسپانيا به سخريه و استهزا سخن راند، در خوانندگان چنان مؤثر افتاد که مردم ديگر پيرامون پهلواني و روحيه ي پهلواني نگشتند و ديگر از آن سرزمين، قهرماني برنخاست.پس اگر کتابي تنها بتواند خوي سلحشوري ملتي را اين سان دگرگون کند، يک مصنف زبردست خواهد توانست به آساني جواني را بفريبد و گمراه کند و او را با خواندن کتابي به ريشخند ساختن آيين پرهيزکاري و پسنديده دانستن زشتي برانگيزد، ادبيات هزل آميزي که از دايره ي شرم و آزرم بيرون است، منافي اصول اخلاقي و خطرناک مي باشد.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)9
9-بلوغ نابهنگام (زودرس)
بلوغ طبيعي و بهنجار،نوجوان را درموقعيت ايفاي جنسي و توانايي توليد مثل قرار مي دهد، ولي همانطور که قبلاً دراين زمينه اشاره نموديم به دليل فاصله اي که بين بلوغ جنسي (بهنجار)و بلوغ رواني و اقتصادي وجود دارد، به ناچار بايد ارضاي اين غريزه را به تعويق افکند و به زماني موکول کرد که شرايط ديگري از قبيل توانايي روحي براي تشکيل خانواده و همچنين توانايي و قابليت تأمين درآمد نيز به وجود آمده باشد.
نظر به مشکلات ياد شده، اگر مسئله بلوغ زود هنگام را به آنها بيفزاييم، نوجوان را در وضعيت بغرنج و دشواري مشاهده مي کنيم.زيرا اختلاف فار مربوط (تفاوت زماني بلوغ جنسي و بلوغ رواني و اقتصادي)باز هم بيشتر مي شود.
البته، دختران و پسران نسبت به بلوغ زودرس، واکنشهاي يکساني نشان نمي دهند.زيرا دختران به طور معمول يکي دو سال زودتر از پسران بالغ مي شوند و زماني که دختر نوجواني دچاربلوغ زودرس شود، به اين مفهوم است که زودتر از همه ي همسالانش به رشد بدني و افزايش طول قامت و حجم فيزيکي بيشتري دست يافته است که او را در بين همسالان، از همه متمايز مي کند.
تجربيات دست اندرکاران تربيتي مؤيد آن است که معمولاً دختران نوجوان از بلوغ زودرس رنج مي برند و احساس ناراحتي مي کنند و سعي دارند حتي المقدور اين موضوع را از ديگران مخفي نگه دارند.درحالي که پسران نوجوان برعکس دختران از بلوغ زودرس استقبال نموده و با نوعي غرور و شعف با ديگران از آن گفتگو مي کنند.
بديهي است نوجوانان پسر و دختري که زودتر از موعد مقرر به بلوغ مي رسند دچار تحريکات بيشتر و تنشهاي فراوانتر مي گردند و براي ارضاي خويش به نحو مطلوب، فاصله ي زماني طولاني تري را بايد طي کنند و چون همه ي آنها در وضعيت اخلاقي و ارادي آنچناني نيستند که با پرهيزکاري، اين مدت را به سر آورند، لذا امکان ابتلاي آنان به «خودارضايي»بيشتر از ساير نوجوانان خواهد بود.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)8
8-تقليد و بدآموزي
کودکان و نوجوانان، استعداد شگفتي براي تقليد و اقتباس از الگوهاي رفتاري از خود نشان مي دهند.اين گونه تقليدها، در بيشتر موارد با درايت و آگاهي توأم نيست، بلکه صرفاً براساس مشاهده ي رفتار و پذيرش آن، صورت مي گيرد. از اين رو، زماني تقليد جنبه ي بدآموزي به خود مي گيرد که رفتارهاي مورد اقتباس، منفي و ضدارزشي باشد.
«خودارضايي»به سهولت مي تواند مورد تقليد نوجوانان قرار گيرد.چنانچه نوجوانان فرصتهاي زيادي را با هم و دور از نظارت والدين و مربيان بگذرانند، امکان انتقال اين گونه تجربيات منفي به راحتي وجود خواهد داشت.
اين امر به ويژه زماني شدت مي يابد که نوجوانان براي مدت قابل توجهي در مسافرتها، اردوها و مراکز آموزشي و نظامي شبانه روزي با يکديگر باشند و علاوه بر آن اگر حضور بزرگترها و نظارت آنها به حداقل برسد، امکان بدآموزي و تقليد «خودارضايي» سريعتر فراهم مي شود و يا اين که در برخي از مدارس، دستشوييها در محلي دور از نظارت مسئولين اين قبيل اماکن است و فرصتي براي تعدادي از دانش آموزان مسئله دار فراهم مي شود تا به نيات خود جامعه عمل بپوشاند.لذا ضروري است مرتباً به اين محلها سرکشي شود تا امکان بدآموزي و انحراف جنسي به حداقل برسد.
در موارد ديگر، تعداد دستشوييهاي مدارس خيلي محدود است و تناسبي با تعداد دانش آموزان ندارد. لذا برخي از آنان فرصت نمي يابند که به تخليه ي مثانه بپردازند که اين امر خود، در تحريک زايي آنان سهمي مؤثر دارد.در مورد مراکز شبانه روزي، اردوها و مسافرتهاي دسته جمعي که دانش آموزان به اتفاق مربيان شرکت مي کنند، بهتر است مربيان و مسئولين، تربيتي اتخاذ نمايند که در خوابگاهها نيز حضور آنان احساس شود تا دانش آموزان با مشاهده ي آنان، فرصت و زمينه ي مناسبي براي انجام برخي از اعمال، نظير بدآموزي و انتقال منفي، پيدا نکنند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)7
7-احساس کهتري
علي رغم آنکه همه ي ما دوست داريم مورد تکريم و تحسين ديگران واقع شويم، لکن اين نياز دربرخي از انسانها، به ويژه نوجوانان، تأمين نمي شود و غالباً به دنبال آن،احساس سرخوردگي و يأس، جانشين احساس مورد احترام بودن و ارزش داشتن نزد ديگران، مي گردد.
همان اندازه که احساس حقارت، دلسرد کننده و قهقهرايي است، انساني که در معرض اين تأثيرنامطلوب واقع مي گردد، احساس فرومايگي و بد بودن مي کند و به تدريج از قله هاي رفيع منزلت و شأن انساني، فاصله مي گيرد و سقوط مي کند.
در واقع بايد گفت بين احساس عزت و کرامت فرد از يک سو و ابتلا به انحرافات اخلاقي از سوي ديگر،رابطه ي معکوس وجود دارد؛ به ميزاني که خود را صاحب منزلت و احترام بدانيم از گناهان و لغزشها فاصله مي گيريم و به نسبتي که خود را دون مايه و تهي بيابيم، در وادي انحرافات درمي غلتيم و خود را از دست مي دهيم.
معادله ي رفتاري نوجوانان نيز برهمين اصل مبتني است که «خودارضايي» با عظمت روحي نوجوان سر سازگاري ندارد و آن که درخود عظمتي و کرامتي نمي يابد، تفاوتي ندارد که از خود سوءاستفاده کند و يا به رابطه ي نامشروع ديگري بپيوندد.
از اين رو، نوجوانان را بايد تکريم نمود تا احساس منزلت و جلالت شأن درآنها پرورش يابد و خود را والاتر و منزه تر از آن بدانند که در وادي گناهان فرو افتند.اين اصل رواني درکلامي شيوا از امام علي (ع)به خوبي و روشني بيان شده است که فرمود:
مَن کَرُمت عليه نَفسُهُ، هانت عليه شهواتُهُ
يعني:کسي که در خود احساس کرامت مي کند، شهوات و لغزشها نزد او بي مقدار مي شوند.
خانواده و مربياني که شخصيت نوجوان را به مسخره مي گيرند و احساسات او را جريحه دار مي کنند، آگاه باشند که درهم شکستن بنيان شخصيتي نوجوان، نه تنها او را از رسيدن به اهداف متعالي بازمي دارد، بلکه علاوه بر آن، راه را براي نفوذ ضد ارزشها، بيماريهاي اخلاقي و انحرافات رفتاري از جمله خودارضايي، فراهم و هموار مي کند.اين معنا نيز درکلام ديگري از امام اميرالمؤمنين علي (ع)آمده است که فرمود:
مَن هانت عليه نَفسُهُ، فلا ترجوا خيرَه
کسي که شخصيتش ،خوار و بي مقدار باشد،اميدي به خير او نداشته باشيد.
نوجواني که احساس کهتري (حقارت)نمود،دفاع رواني و اخلاقي اش در برابر تمايلات زودگذر و شهوات به شدت کاهش مي يابد و آسيب پذير مي گردد:از يک سو به لحاظ احساس فرومايگي ،از جامعه و همسالان فاصله مي گيرد.زيرا شرم و خجلت افراطي چنين نوجواني او را در برخورد با گروه و جامعه ،خلع سلاح مي کند و از سوي ديگر در خلوت ناشي از احساسي کهتري به دنبال تشفي احساسات جريحه دارشده ،به خود ارضايي دست مي يازد.
برخي از روان شناسان به رابطه ي بين عقده ي حقارت و استمنا اشاره کرده اند.
«هادفيلد»به عنوان يک صاحبنظر در مسايل بلوغ مي نويسد:
عقده ي حقارت نيز موجب تشويق به استمناءمي گردد.زيرا آن لذت ناچيز موقتي که استمناء به وجود مي آورد،تا اندازه اي آزردگي دروني را جبران مي کند ولي غالباً پس از اين عمل ،کودک يأس و تأسف شديدتري احساس مي کند که بيش از پيش بر احساس حقارت وي مي افزايد.
وي همچنين مي افزايد:
بديهي است که دراين موارد ،ملامت کردن کودک و يا تحريک وي به احساس گناه و تقصير به حالش زيانبخش تر خواهد بود.زيرا اين عقيده را بيش از پيش در وي تقويت خواهد کرد که مورد علاقه ي ديگران نيست و يا آن که هيچ گونه ارزشي ندارد.
«کامجويي از خود»گرچه موقتاً نوجوان را تشفي مي بخشد و قدري آرامش و رخوت به همراه مي آورد،لکن اين آرامش کاذب است و به اصطلاح،آرامش قبل از طوفان ناميده مي شود.طوفاني که بعدها سر بر مي آورد و خرمن هستي نوجوان را در حريفي دامنگستر،مي سوزاند.
آرامش واقعي را زماني مي توان به دست آورد که غريزه ي جنسي در مجراي صحيح و در چهار چوب قانون و شرع ارضا شود.لکن هرروش ديگري به جز اين،وقتي انجام شد،نه تنها فرد را به آرامش و تعادل رواني نايل نمي گرداند ،بلکه به مرور مخل امنيت و آرامش رواني مي گردد و هسته ي اصلي عصبيت را در وجود او ايجاد مي کند.از اين رو نبايد شخصيت نوجوان را متزلزل نمود و او را به نااميدي و يأس از خود و از آينده ي روشن، سوق داد، بلکه بايد به او شخصيت داد و در پرتو آن، احساسات با عظمت و متعالي را در او تقويت نمود تا براساس ايجاد يک شخصتي مکفي و معتمد به نفس، بتوان نيروي مقاومت اخلاقي را در او افزايش داد، تا بتواند همچون سدي پولادين در مقابل هجوم تمايلات شهواني و کامجويي بدلي، ايستادگي کند.
خانواده ها و مربيان با تأکيد برنقاط مثبت شخصيت نوجوان پرورش آن جنبه ها، مي توانند با مؤثرترين شيوه، به او در برابر تهاجم تمايلات نفساني، مصونيت بخشند تا سلامت فرد و جامعه از برآيند آن دو حاصل گردد.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي)6
6-بيماري طولاني
برخي از کودکان و يا نوجوانان به دليل ضعف بنيه ي جسمي و ساختمان بدني خاصي که دارند، بيشتراز ديگران و همسالان خود، در معرض ابتلا به بيماري قرار مي گيرند و ناچار به ماندن طولاني دربستر بيماري مي شوند و يا برخي ديگر به دليل عارضه ي ناگهاني از قبيل شکستگي استخوانهاي پا و لگن و يا هر ضايعه ي ديگري،مدتهاي مديد ناچارند در بستر بيماري بمانند و دوران معالجه و نقاهت پس از آن را پشت سر بگذارند.اين گونه اقامتهاي طولاني در بستر، کودک و نوجوان را خسته و ملول مي سازد، به نحوي که ناگزير خود را به چيزي مشغول مي کند.دراين موارد تماس با بدن، به ويژه اندام جنسي منجر به کسب لذت مي شود و در اثرمداومت براين کار، به صورت عادت درمي آيد. لذا چنانچه کودک و نوجوان ناگزير به استراحت طولاني است، بايد ضمن مراقبتهاي بهداشتي لازم، زمينه هاي سرگرمي مناسب و سالم و سازنده اي را براي او درهمان بستر فراهم نمود؛ از قبيل مطالعه ي کتب مفيد و آموزنده ي داستاني، علمي، تخيلي، بازيهاي فکري، استفاده از برنامه هاي مناسب تلويزيون و ساير موارد مي تواند درجهت حل اين مشکل، مؤثر واقع شود.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 5
5-دوستيهاي آلوده و مشکوک
نفوذپذيري نوجوانان از دوستان و همسالان بيش از سايرگروهها است؛ يعني نوجوانان از همسن و سالان خويش بيشترتأثير مي پذيرند و به رنگ آنها درمي آيند تا ديگران و همچنين خلق و خوي دوستان خويش را براي خود الگو قرار مي دهند.
درسنين بلوغ، نجواها و صحبتهاي آهسته و درگوشي بين نوجوانان بيشتر مي شود و محوراين گفتگوها، غالباً مسايل جنسي است که به صورت مخفيانه و دور از نظارت بزرگترها طرح مي شود.نوجوانان به تبادل اطلاعات جنسي با يکديگر مي پردازند و از خود حرص و ولع خاصي دراين باب نشان مي دهند.
يکي از مواردي که نوجوان به ناچاراطلاعات مربوط به بلوغ و مسايل جنسي خود را از کانالهاي نامطمئن و مشکوک کسب مي نمايد، اين است که والدين گفتگوهاي ضروري مربوط به بلوغ را با فرزندانشان انجام نمي دهند و هاله اي از ابهام و اسرار مخفي بر اين منطقه از دانستنيهاي نوجوان، پيوسته سايه افکنده است.
چنانچه خانواده ها و مربيان از جنبه ي مسايل ضروري بلوغ، نوجوانان را مطلع نمايند و اطلاعات لازم را به گونه اي صحيح و مناسب در اختيارشان قرار دهند، ديگر نيازي به سوق يافتن نوجوان به دوستان و همسالان براي کسب اين گونه اطلاعات احساس نمي شود.
نامه هاي بخشي از نوجوانان و جوانان، مؤيد اين معناست که در پاره اي از موارد، علت اصلي خودارضايي نوجوان، حضور دوستان ناباب از يک سو و بي خبري نوجوان ازمسايل ضروري و صحيح از سوي ديگر، مي باشد.
نوجوان بيش ازحد به دوستانشان اعتماد دارند و با نوعي ساده انديشي و اطمينان کامل با رفقا و معاشران خود مرتبط مي شوند و اين سرآغاز و زنگ خطري براي به انحراف کشيده شدن آنها محسوب مي شود.
علاوه بر آگاهي بخشيدن نسبت به ضروريات بلوغ، بايد خانواده ها و مربيان در زمينه ي دوستيها، معيارهاي انتخاب دوست خوب و خطرات ناشي از معاشرتهاي آلوده و ناباب، با نوجوانان به گفتگو بنشينند و ذهن آنها را به شيوه ي مناسبي جهت و آگاهي بخشند.
دخترنوجواني درنامه ي خود اين گونه مسايل را مطرح کرده است.
پنج سال پيش وقتي که کلاس چهارم ابتدايي بودم خانواده ي جديدي به کوچه ي ما نقل مکان کرد و اين سرآغاز بدبختي من بود.اين خانواده دختري داشت که دو سال از من بزرگتر بود.من با او دوست شدم و روابط صميمانه اي بين ما برقرار شد، طوري که حتي يک لحظه دوري از هم را به سختي تحمل مي کرد. ولي او به اين دوستي پاک خيانت کرد و مرا به راهي کشيد که رهايي از دام آن بسيار مشکل است.بله او مرا به مرض و بيماري وحشتناک «خودارضايي» دچار کرد و خود از آنجا رفت و مرا با يک دنيا آه و حسرت و پشيماني تنها گذاشت.درابتدا هفته اي دو يا سه باربيشتر اين عمل زشت را تکرار نمي کردم اما هرچه بزرگتر مي شدم برتعداد اين عمل افزوده شد و کار به جايي کشيد که حتي پيش مي آمد که در يک روز ده بار اين کار را انجام مي دادم.من که دختري پرجنب و جوش بودم و کمتر کسي مي ديد که يک گوشه نشسته باشم، کم کم به يک دختر گوشه گير و رنگ پريده مبدل شدم.
اين کارروي تحصيل من اثر گذاشت، من که تا سال سوم راهنمايي جزو شاگردان خوب کلاس بودم،درسال سوم راهنمايي، ثلث اول يک تجديدي آوردم اما توانستم به مدت دو ماه «خودارضايي»را ترک کنم و تجديدي خود را جبران کنم.لکن با ورود به کلاس اول تجربي دوباره «خودارضايي»من شروع شد.
من هميشه درفکر ورود به دانشگاه بودم و هميشه حساب مي کردم چند سال ديگر وارد دانشگاه مي شوم.ولي اينطوري که خود حساب مي کنم اگر عمل «خودارضايي»را ادامه دهم، هر سال تنزل مي کنم و حتي ممکن است مردود شود.خيلي دلم مي خواهد که از اين بيماري وحشتناک رهايي يابم.اما نمي دانم چه کنم، خواهش مي کنم مرا در ترک اين عادت زشت ياري دهيد.
همانگونه که دراين نامه مشاهده شد، عوامل زير در انحراف اين نوجوان، تأثير داشته اند:
الف ـ دوستي ناباب و مشکوک با فردي ديگر،به ويژه با شخصي بزرگتر از خود.
در بيشتر موارد،دوست ناباب و بزرگتر، عامل به انحراف کشيده شدن نوجوان است.
ب ـ بيش از حد صميمي شدن و روابط نزديک برقرار کردن با دوست و همسايه.
در سنين بلوغ بايد دوستيهاي افراطي را با احتياط و دقت زيادي کنترل نمود. زيرا منشأ انحراف، عميقتر مي گردد.
ج ـ فقدان نظارت و مراقبت والدين و اولياي مدرسه در مورد عوارض خودارضايي نوجوان، شکستهاي تحصيلي وي و انزواي بيش از حد اين دختر، مشکل را پيچيده تر و عميق تر نموده است.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 4
4-خانواده ي آسيب زا
نقش خانواده در سلامت «حيات جنسي»فرزندان، از ساير عوامل چشمگيرتر و حساستر است.رعايت موازين اخلاقي و تربيتي در روابط فيمابين والدين، به ويژه در رابطه با زناشويي به عنوان عامل زيربنايي قابل توجه است و در مرحله ي بعدي کيفيت روابط با فرزندان خود، حائز اهميت ويژه اي است. والدين به لحاظ عشق و علاقه، اظهار محبت و نوازش و به ويژه روابط زناشويي، وظايف حساس و تعيين کننده اي دارند.
اولين گام در زمينه ي چگونگي رابطه ي جنسي بين پدر و مادر است.در برخي از احاديث آمده است که بايد والدين حتي از انجام آميزش با يکديگر، در حالي که کودکي خردسال در آن مکان به خواب رفته است، پرهيز نمايند. چرا که فرزند متوجه والدين در اين حالت مي شود و مستعد گرايش به مسايل انحراف آميز جنسي مي گردد و يا در قرآن کريم در زمينه ي اجازه ورود گرفتن اطفال از والدين براي ورود به اتاق آن در سه نوبت تأکيد شده و مي توان گفت تلويحاً جدا نمودن محل خواب والدين از محل خواب فرزندان مورد تأکيد قرار گرفته است که اين موضوع به جهت حفظ سلامت جنسي فرزندان، بسيار ضروري است.درغير اين صورت چه بسا فرزندان، شاهد آميزش والدين خواهند بود و اين امر تأثير و پيامدهاي خطرناک و جبران ناپذيري بر اخلاق و سلامت رواني آنان خواهد داشت.
در تحقيقي که براساس چهارصد نامه ي ارسالي از نوجوانان و جوانان به راديو (به عنوان برنامه ي آينده سازان)به عمل آمده است، درموارد متعددي نوجوانان و جوانان،علت اصلي خودارضايي را در جريان قرار گرفتن مسايل خاص والدين و يا مشاهده ي اين عمل ذکرکرده اند، به گونه اي که ضربات جبران ناپذيري بر سلامت رواني و اخلاقي آنها از اين طريق وارد شده است.
نوجواني از تهران بدون ذکر سن و مقطع تحصيلي خود نوشته است:
دختري شاد و شاگرد ممتاز بودم.اما با فرا رسيدن سنين بلوغ بدبختيهاي من آغاز شد.
هنگامي که به سن بلوغ رسيدم، با کتک و شماتت مادرم مواجه شدم و چنان رفتار بي محبت مادرم تأثير سويي بر من گذاشت که دايماً درحال گريه به سر مي بردم و مسئله بلوغ خود را فاجعه مي دانستم.هميشه خود را منزوي مي کردم و کسي متوجه رفتار من نبود…
در اين قسمت از نامه او به نحوه ي اطلاع يافتن از آميزش پدر و مادر خود اشاره مي کند که در اثر بي مبالاتي و بي احتياطي آنان در اين امر صورت گرفته بود و اين عمل آنان فشار روحي و رواني شديدي به او وارد ساخت و سپس ادامه مي دهد که:
…به مرور زمان تاب و تحمل خود را از دست داده بودم و به طور کلي حالم دگرگون شده بود.احساس مي کردم که تمايلات خفته اي در من بيدار شده است که نمي توانستم با کوشش فراواني که درقبال آن انجام مي دادم، جلوي آنها را بگيرم و همين مسئله باعث شد که من مبتلا به «خودارضايي»شوم و بعدها بر اثر اين عمل زشت به بيماريهاي گوناگوني مبتلا شدم که نمي دانستم اثرات آن مي باشد، اما بعدها به اثرات آن و اين که اين عمل از گناهان کبيره است، پي بردم و آن را ترک کردم و در مقابل خداوند توبه کردم اما هرگز تصور نمي کنم که خداوند مرا ببخشد.
نامه ي فوق، نمونه اي از موارد متعددي است که به دليل بي بندوباري والدين و عدم حساسيت نسبت به مسئله مهم بلوغ، انحراف خودارضايي را در نوجوان به وجود آورده است.
خانواده ي آسيب زا، از سويي با عدم محافظت اخلاقي از روابط زناشويي بين خود، به احساسات ملتهب و پرقدرت بلوغ دامن مي زنند و آنها را برحسب تحريم غريزه ي جنسي، به «خودارضايي»و ساير انحرافات سوق مي دهند و از سوي ديگر با عدم رعايت وظايف اخلاقي و الهي خود، در قبال فرزندان، به رابطه ي معيوب و نامطلوبي شکل مي دهند.
کم نيستند والديني که فرزندان نوجوان را در آغوش مي فشارند و يا با بوسيدن آنها به شکل نامناسب، آنها را تحريک مي کنند و يا مادران جواني که پسران نسبتاً نوبالغ خود را با خود به حمام مي برند و يا ساير والديني که بستر خواب فرزندان نوجوان و بالغ خود را هنوز از يکديگر جدا نکرده اند.
در اين زمينه به چند حديث از معصومين و پيشوايان بزرگ الهي اشاره مي کنيم که در بعضي حتي از بوسيدن کودکان در سنين مورد اشاره منع به عمل آمده است:
در خصوص بوسيدن، پيامبر اکرم (ص)مي فرمايد:
دختربچه شش ساله را، پسربچه نبوسد. همچنين زنها از بوسيدن پسربچه اي که سنش از هفت سال تجاوز کرده است، خودداري کنند.
اميرالمؤمنين علي (ع)نيز مي فرمايد:
وقتي دختربچه، شش ساله شد مرد نامحرم حق ندارد او را ببوسد. همچنين نمي تواند او را در آغوش بگيرد.
امام صادق (ع)نيز متذکر مي شوند که:
وقتي دختربچه به سن شش سالگي رسيد براي تو شايسته نيست او را ببوسي.
در خصوص لمس کردن نيز حضرت علي (ع)مي فرمايد:
دستمالي کردن مادر به آلت دختربچه ي شش ساله ي خود، يک قسم زنا محسوب مي شود.
و امام صادق (ع)مي فرمايد:
اگرمادري بدنش را به بدن دختر شش ساله اي بمالد، مرتکب نوعي زنا شده است.در زمينه جدا کردن بستر خواب کودکان، پيامبر بزرگوار اسلام (ص) مي فرمايند:
بستر خواب پسربچه با پسربچه و پسربچه با دختربچه و دختربچه با دختربچه، در سن ده سالگي بايد از هم جدا شود.
موقعي که فرزندان شما هفت ساله شدند، بستر خوابشان را از هم جدا کنيد.
به خدا قسم اگرمردي با همسر خود بياميزد و در اتاق کودک بيداري آن دو را در حال آميزش ببيند، سخنان آنها و همچين صداي تنفسشان را بشنود، آن طفل هرگز رستگار نخواهد شد.اگردختر باشد يا پسر، سرانجام به زناکاري آلوده مي شود.
امام باقر (ع)نيز در اين خصوص مي فرمايد:
بايستي بستر خواب پسربچه ي ده ساله را از زنها جدا کنيد.
پسرچون ز ده درگذشتش سنين
ز نامحرمان گو فراتر نشين
بر پنبه آتش نشايد فروخت
که تا چشم برهم زني خانه سوخت
امام باقر (ع)مي فرمايد:
بپرهيز از (روابط ويژه)درجايي که کودک مميزي تو را مي بيند و رفتارت را آنچنان درک مي کند که قادراست به خوبي براي ديگران توصيف و تشريح نمايد.
امام صادق (ع)مي فرمايد:
موقعي که در اتاق، کودکي حضور دارد، مردان با زنان يا کنيزان خود نياميزند.زيرا اين عمل،طفل را به راه بي عفتي و زناکاري سوق مي دهد.
به نمونه ي ديگري از خودارضايي که به حسب انحراف اخلاقي بستگان و عدم مراقبت از فرزندان خود، به وجود آمده است، اشاره اي مي کنيم:
در سنين کودکي، مورد سوءاستفاده دو تن از محارم خويش قرارگرفتم و بر اثر اين عمل به استمناء و خودارضايي مبتلا شدم و به واسطه ي تکرار اين عمل، دامنم لکه دارشد و حالا نيز خواستگاران فراواني دارم که هرکدام يکي از ديگري بهتر هستند، به دليل همين مسئله است که مجبورم به خواستگارانم جواب رد بدهم، بدون اين که علت نخواستن شوهر را پدر و مادرم بدانند.آنها از اين موضوع هيچگونه اطلاعي ندارند و اين جرأت را که بتوانم با مادرم در اين باره صحبت کنم، ندارم.شما راه حلي به من نشان دهيد، درضمن به متخصص نيز بدون اطلاع مادرم مراجعه کرده ام و او نيز مشکل مرا تأييد کرده است.به خدا قسم به علت اين که وقتتان را بيشتر نگيرم، نامه ام را کوتاه نوشتم تا شما وقت آن را داشته باشيد که آن را بخوانيد و جواب بدهيد.تصميم گرفته ام، اگر راهي برايم نباشد، خودکشي کنم.آيا خودکشي در اين وضعيت عيبي دارد؟ هر چند گناه کبيره محسوب مي شود.به خاطر گناهانم، خيلي از مرگمي ترسم،شما بگوييد چه کنم؟ تو را به خدا جواب دهيد.
خانواده ها مسئوليت زيادي در قبال حفاظت اخلاقي فرزندان خود دارند و اين مسئوليت درسنين بلوغ مضاعف مي شود، ولي از حيث اين که دختران نسبت به پسران آسيب پذيرترند و بيشتر درمعرض سوءاستفاده و به انحراف کشيده شدن قرار دارند، به ويژه خانواده هاي دختردار بيشتر بايد از جهت مراقبت و نگهداري، به موضوع اهميت بدهند و به حسن رابطه خود با نوجوانان در اين دوره واقف باشند.
علل انحرافات جنسي (به ويژه خودارضايي) 3
3-انزوا
برخي از روان شناسان «خودارضايي»را «مرض تنهايي»نام نهاده اند.تنهايي به چندجهت مي تواند زمينه ساز خودارضايي باشد:
از سويي، تنهايي به مفهوم در هم شکستن پيوندهاي ارتباطي با ديگران، جامعه و اطرافيان است.پيوندهايي که بخشي از اوقات ما را پر مي کنند و تجربيات اجتماعي مناسبي را براي ما فراهم مي نمايند و روح را غني و سرشار مي سازند.کساني که در تنهايي مداوم به سر مي برند، از تجربيات مورد نظر محرومند و در برخوردهاي اجتماعي با کفايت عمل نمي کنند و اين مسئله نوجوانان را از ظاهر شدن در صحنه هاي اجتماعي برحذر مي دارد و به نوبه ي خود تنهايي و انزوا را عميقتر و ريشه دارتر مي نمايد.
از ديگرسو، تنهايي، روح نوجوان را ضعيف و حساس مي کند و نيروي اراده را تحليل مي برد.لذا با جمع بندي آنچه ذکر شد، مي توان نتيجه گرفت که تنهايي:
الف ـ اراده و نيروي فعال نوجوان را تضعيف مي کند.
ب ـ فرصتهاي اجتماعي را که بخش قابل توجه زندگي نوجوان را تأمين و اشغال مي کند، از او مي گيرد.
ج ـ براثر محروميتهاي اجتماعي (ناشي از تنهايي)نوجوان به زندگي دروني و ارتباط مداوم به خود، روي مي آورد.
دـ بر اثر گسيختن علايق و ذوقيات مطلوب،نوجوان ناچار به «کسب لذت از خود»روي مي آورد.
هـ نيروي ارادي که مي توانست مانع گرايشهاي جنسي خودارضا کننده گردد ناتوان شده و لذا نوجوان، مقاومتي در خود، براي غلبه بر اين گرايشها احساس نمي کند.
وـ و بالاخره «تنهايي»به منزله ي حصاري است که نوجوان به دور خود مي کشد.دراين صورت علايم هشداردهنده اي که اطرافيان بتوانند از طريق آنها به مشکل فرد (نوجوان)پي ببرند، کمتر به داخل اين حصار محکم نفوذ مي کند و لذا به توسعه و گسترش مسئله دامن مي زند.
نوجواني؛ دوران ترسهاي نو
صفات ثانويه جنسي، نوجوانان را ميترساند
بلوغ به معناي رسيدن و كامل شدن است و در اصطلاح به مرحلهاي از رشد و تكامل در مسير زندگي هر فرد اطلاق ميشود كه به تغييرات خاص جسماني و توانايي باروري جنسي منجر ميشود. سن رسيدن به بلوغ متفاوت است. متخصصان اطفال آمريکا نوعي طبقهبندي کلي را مطرح ميکنند که براي ادامه مباحث ما در رابطه با دوره نوجواني مفيد است. به اين صورت که به سنين10 سالگي تا 14 سالگي در دخترها و به سنين 12 تا 15 سالگي در پسرها اوايل نوجواني ميگويند و به دو سال پس از آن اواسط نوجواني اطلاق ميکنند و ادامه اين سنين تا زمان شروع بزرگسالي را اواخر نوجواني ميگويند. اين تفاوتها در سن بلوغ به همان اندازه كه مربوط به خود فرد است، به مسايل اجتماعي هم مربوط ميشود. در اين دوران تغيير ظاهر نوجوان موجب بروز نگرانيهايي براي او ميشود که بيشتر ممکن است به علت بروز صفات ثانويه جنسي باشد.
درمرحله بعد از بلوغ، صفات ثانويه جنسي كاملا ظاهر شده و اعضاي تناسلي و توليد مثل كامل ميشود. تغييرات ناگهاني و سريعي كه هنگام بلوغ اتفاق ميافتد موجب سراسيمه شدن، دستپاچگي و نگراني نوجوانان ميشود و در خيلي از موارد به بروز رفتارهاي ناهنجار و غير مطلوبي در آنان منجر ميشود.
بلوغ، دوره منفيگرايي
نوجوان در اوايل بلوغ دچار منفي بافي ميشود و نگرش و رفتاري منفي در پيش ميگيرد. جملاتي همچون «نه! خودم از پسش بر ميآيم»، «به من نگوييد چه كار بكنم و چه كار نكنم»، «كاري به كارم نداشته باشيد» در اين دوره به وفور شنيده ميشود. اين روش و كوشش جديدي است تا نوجوان به والدين و اطرافيان خود بگويد و بفهماند كه نوجوانان، افكار و رفتاري دارند كه مربوط به خودشان است. منفي بافي در واقع وسيلهاي كلامي براي بيان خشم است چون در مراحل بلوغ (قبل از بلوغ، بلوغ جنسي و بعد از بلوغ) نوجوان با تغييرات و مشكلاتي مواجه ميشود، بايد والدين و يا آنان كه به نوجوان نزديكاند به آرامي و با توضيح كافي او را در جريان اين تغييرات قرار دهند.
آغاز نوجواني، شروع نگرانيها
دوران بلوغ که با اوايل نوجواني آغاز ميشود، دوران دگرگونيهاي عظيمي است. در اين دوران نه تنها تغييرات جسميمهميدر نوجوان پديد ميآيد بلکه دگرگونيهاي برجسته اجتماعي و رواني نيز در او ايجاد ميشود. بيشتر والدين از آشفتگي دوران بلوغ آگاهاند و دوران بلوغ را با احساساتي متناقض به خاطر ميآورند. مانند بهترين زمان يا بدترين زمان، سن دانايي يا سن ناداني، بهار اميد يا زمستان نااميدي که اين احساسات حاکي از فراز و نشيبهاي رفتاري و رواني يک نوجوان دارد. او گاهي شاداب، خوشحال، سرزنده و گاهي پژمرده، اندوهگين و ساکت است.
نگراني تازه
نوجوانان و جوانان به دليل تشديد انگيزههاي جنسي و ترس شديد از نتايج فعاليت جنسي، نسبت به امورجنسي حساس هستند. اين حساسيت مفرط که با ترشح هورمونهاي جنسي توأم است تمايلات جنسي نوجوان را تشديد ميکند که بايد از طريق مشروع و قانوني با آن برخورد شود. مهمترين نگرانيهاي دوره اول بلوغ عبارتاند از: نگراني درباره عادي بودن، نگراني درباره خصايص جنسي، نگراني درباره قد، نگراني درباره وزن، نگراني درباره آلت تناسلي، نگراني درباره خصايص ثانوي جنسي (مثل رشد سينه در دختران، رشد ريش و سبيل در پسران) که در اين زمينه والدين و مربيان با دادن آگاهيهاي مناسب بايد منشأ اين نگرانيها را از نوجوان بزدايند.
يکي از بزرگترين نگرانيهاي نوجوانان، نگراني از ظاهر خود است. تغيير در شکل بدن، رويش ناخواسته مو در برخي از نواحي بدن و جوشهاي صورت. هيچ شکي نيست که نوجوانان وقت زيادي را در جلوي آينه ميگذرانند. اگر نوجوانتان از آنچه در آينه ميبيند ناراضي است که در واقع عده کمي در اين موقعيت راضي هستند، اين مساله ميتواند آسيبي به اعتماد بنفس او باشد. سعي کنيد از تمسخر ظاهر نوجوانتان خودداري کنيد حتي اگر قصد بدي نداشته باشيد و به صورت غير جدي و ملايم آن را مطرح کرده باشيد. همچنين تمسخر چيزي که موجب نگراني نوجوانتان است، کاري خطاست حتي اگر آن مساله برايتان چيزي احمقانه و بيارزش باشد. سعيکنيد به نوجوانتان توضيح دهيد که ساير افراد به ندرت متوجه جزيياتي ميشوند که خودمان متوجه آنها هستيم. هر قدر نوجوانتان در مورد خود احساس مطلوبتري داشته باشد، اعتماد به نفس بيشتري خواهد داشت و توانايي بيشتري براي رويارويي با اين مشکلات موقتي خواهد يافت.
منبع:www.salamat.com