حتمی ترین فرجام برای هر یک از ما
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
یَا ابنَ آدَمَ! اُذکُر مَصرَعَکَ وَ فی قَبرِکَ مَضجَعَکَ وَ مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللهِ، تَشهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیکَ؛
ای فرزند آدم! یاد کن مرگ خویش را، و خوابیدن خود را در قبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را، در حالی که اعضایت علیه تو شهادت می دهند.
ارشادالقلوب، ج 1، ص 29
شرح حدیث:
حتمی ترین فرجام برای هر یک از ما «مرگ» است.
و شگفت آن که از این آینده ی حتمی و قطعی غافلیم و با دیدن این همه مرگ افراد، می پنداریم ما نخواهیم مرد.
غفلت از یاد مرگ، خدا و دین و تقوا را از یاد انسان می برد و زندگی را دچار آفت و عصیان می سازد. در توصیه های دینی، بر «یاد مرگ» فراوان تأکید شده است و عبرت گرفتن از قبر و گورستان و مردگان، چون یاد مرگ، انسان را آماده ی رفتن می کند و جاذبه های دنیا و وابستگی به آن را می کاهد.
چند باشی به این و آن نگران؟
پند گیر از گذشتن دِگران
واعظت، مرگ همنشینان بس
اوستادت فراق اینان بس
پدرت مرد و باخبر نشدی
مادرت رفت و دیده ور نشدی
داغ فرزند و هجر همسالان
همه دیدی، نمی شوی نالان(1)
این فرجام و آینده برای همه وجود دارد و هیچ کس را از چنگ مرگ، رهایی نیست.
دشوارتر و سخت تر، مرحله ی قیامت است. پس از سالها در قبر ماندن و سپری شدن دوران برزخ، با امر خدا قیامت برپا می شود و همه دوباره زنده می شوند و قیامت، روز حساب و محاکمه و پاداش و کیفر است.
در دادگاه عدل الهی، نمی توان چیزی را کتمان یا انکار کرد.
خداوند، خودش همه چیز را می داند.
همه ی کارها در پرونده ی اعمال ثبت است.
اعضا و جوارح انسان همه علیه انسان حرف می زنند و دست و پا و چشم و گوش و زبان به گناهانی که انجام داده اند، اعتراف می کنند.
چه روز وحشتناکی!
تقوا در دنیا می تواند ما را در آخرت ایمن سازد.
پی نوشت:
1. اوحدی مراغه ای.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
امام حسین (ع) از دیدگاه حضرت مهدی (ع)5
15- گریه در ذکر امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«السلام علیک… سلام من… دَمْعُهُ عند ذکرک مسفوح» (16)؛
«سلام بر تو… سلام کسی که… اشکهایش هنگام ذکر [مصیبت تو] ریزان است».
گریه ناشی از سوز دل و شکستن و جریحهدار شدن آن است. گریه در سوگ اولیا و جانفشانی آنها نه تنها تأثیر منفی روانی نداشته و حالت افسردگی ایجاد نمیکند بلکه میتواند حالت معنوی عجیبی در روح و روان انسان داشته باشد، و قلب زنگار دیدهی انسان گناهکار را شستشو دهد.
16- همهی عالم گریان در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی مصیبت امام حسین (علیه السلام) میفرماید:
«بکت السماء و سکّانها و الجنان و خزّانها و الهِضاب و اقطارها، و البحار و حیتانها، و الجنان و وِلدانها و البیت و المقام، و المشعر الحرام، و الحلّ و الحرام» (17)؛
«آسمان و ساکنانش، و بهشت و خزینه دارانش، و کوههای گسترده بر روی زمین و کرانههایش، و دریاها و ماهیانش، و جنّیان و فرزندانشان، و خانهی خدا و مقام ابراهیم، و مشعر الحرام، و حلّ و احرام، بر او گریستند».
کاری که امام حسین (علیه السلام) انجام داد دوست و دشمن را به گریه درآورده و به تحسین واداشت و نه تنها موجودات ذی شعور بلکه تمام موجودات عالم و ذرات آن بر آن حضرت گریه کردند.
17- سینه زنی در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«و لطمت علیک الحور العین» (18)؛
«و به خاطر تو حور العین بر سینه زد».
یکی از انواع عزاداریها و سوگواری در مصیبت امام حسین (علیه السلام) سینه زنی یا صورت زنی است، کاری که حتی ملائکه در سوگ امام حسین (علیه السلام) انجام دادند.
18- زنا زاده بودن قاتلان امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که درباره امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«السلام علی قتیل الادعیاء» (19)؛
«سلام بر کشته شده به دست زنازادگان».
یکی از عوامل شقاوت انسانها و عاقبت به شرّی زنازادگی و زناکاری است، و لذا هنگامی که به تاریخ زندگی سرکردگان لشکر عمر بن سعد و عبیدالله بن زیاد رجوع میکنیم پی میبریم که بسیاری از آنها این کار بودهاند.
16. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
17. مزارکبیر، ص 165.
18. مزارکبیر، ص 165.
19. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
امام حسین (ع) از دیدگاه حضرت مهدی (ع)4
11- شفا در تربت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«السلام علی من جُعِلَ الشفاء فی تربته» (12)؛
«سلام بر کسی که خداوند شفا را در تربت او قرار داد».
در روایات آمده که خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین (علیه السلام) سه امتیاز به او داد که به دیگران نداده است؛ یکی آنکه شفا را در تربتش قرار داده، و لذا هرگاه مریضی از آن به اندازهی یک نخود به نیّت شفا بخورد به اذن خداوند متعال اگر صلاح باشد شفا پیدا میکند.
12- اجابت دعا زیر گنبد امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«السلام علی من الاجابة تحت قبّته» (13)؛
«سلام بر کسی که اجابت دعا در زیر گنبد اوست».
در روایت آمده که خداوند متعال عوض شهادت امام حسین (علیه السلام) به او سه خصلت داده است؛ یکی از آنها اجابت دعا زیر قبّهی ایشان است، اگر مصلحت باشد. و ممکن است که معنای حدیث این باشد که هر دعایی هر جای عالم میشود و صلاح است که به اجابت برسد زیر قبهی امام حسین (علیه السلام) به هدف اجابت نایل میگردد.
13- برپایی عزا در سوگ امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«و اختلفت جنود الملائکة المقربین، تُعَزِّی اباک امیرالمؤمنین و اقیمتْ لک المآتم فی اعلی علّیین» (14)؛
«فرشتگان مقرب برای سوگواری و تسلیت گفتن به پدرت امیرمؤمنان نزد او میرفتند و در اعلی علّیین برایت مجلس عزا و ماتم برپا شد».
از آداب دعا، تعزیت گفتن به صاحبان آن و برپایی مراسم عزاداری است، همان کاری که بین مردم مرسوم بوده و حتی صحابه آن را در سوگ امواتشان انجام میدادند و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به آن تشویق کرده است. کاری که ملائکهی آسمان در اعلی علّیین برای امام حسین (علیه السلام) انجام دادند.
14- شکسته شدن دل در مصیبت امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«السلام علیک… سلام من قلبه بمصابک مقروح» (15)؛
«سلام بر تو… سلام کسی که قلبش در مصیبت تو مجروح است».
کاری که امام حسین (علیه السلام) کرد و جانفشانی که او با اهل بیتش در راه خدا و دینش نمود، دل هر انسانی را جریحهدار میکند گرچه مسلمان هم نباشد. و لذا مشاهده میکنیم که بسیاری از افراد غیر مسلمان هستند که وقتی واقعه و حوادث کربلا را میشنوند متأثر شده و دلشان شکسته و قلبشان جریحهدار میگردد.
12. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
13. همان.
14. مزارکبیر، ص 165.
15. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
امام حسین (ع) از دیدگاه حضرت مهدی (ع)3
7- امام حسین (علیه السلام)، سید شهدا
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که دربارهی امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«السلام علی شهید الشهداء» (8)؛
«سلام بر سید شهداء».
در طول تاریخ بشریت خیلیها در راه حق و حقیقت و پیاده شدن احکام الهی و مبارزهی با مستکبران به شهادت رسیده و جان خود را فدا کردند ولی کاری که امام حسین (علیه السلام) انجام داد هرگز قابل مقایسهی با دیگران نیست، و لذا هیچ روزی به مانند روز عاشورا نبوده و نخواهد بود، و بدین جهت است که او را سید و سرور شهیدان و شهید شهدا لقب دادهاند.
8- امام حسین (علیه السلام)، فریاد برآورندهی به حق و بیّنه
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«… و صدعت بالحق و البیّنة» (9)؛
«… و به حق و بیّنه فریاد برآوردی».
گاهی باطل چنان در جامعه گسترش مییابد که برای امر به معروف و نهی از منکر باید فریاد برآورد و با بیّنه و برهان مردم را به سوی حق دعوت نمود، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) چنین نمود.
9- قیام امام حسین (علیه السلام) با اهل بیت و یاران، در راه حق
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«… فسرتَ فی اولادک و اهالیک و شیعتک و موالیک» (10)؛
«… و با فرزندان و خاندان و پیروان و دوستانت به راه افتادی».
گاهی مصالح اقتضا میکند که انسان با اهل بیت و اولاد و شیعیان و موالی خود قیامی را شروع کند و آنان نیز در نهی از منکر و امر به معروفش شریک باشند و حتی خون آنها هم با خون خودشان در راه اهداف بلند اسلام مخلوط شود، همانگونه که امام حسین (علیه السلام) در قیام خود در صحرای کربلا چنین نمود.
10- تقرب به سوی خدا با محبت امام حسین (علیه السلام) و برائت از دشمنان او
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود:
«السلام علیک، سلام… المتقربِ الی الله بمحبتک، البریء من اعدائک» (11)؛
«سلام بر تو، سلام کسی که… خواهان نزدیکی به خدا با محبت تو، و بیزار از دشمنانت میباشد».
تقرب به سوی خدا با محبت و دشمنی است، محبت به اولیای الهی از آن جمله امام حسین (علیه السلام) و بغض و دشمنی نسبت به دشمنان اولیای الهی از آن جمله قاتلان امام حسین (علیه السلام)، و دین هم جز حبّ و بغض حقیقی و به مورد نیست، و این حبّ و بغض است که انسان را پیرو محبوب حقیقی و مخالف افراد پست میکند.
8. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
9. مزارکبیر، ص 165.
10. مزارکبیر، ص 165.
11. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
امام حسین (ع) از دیدگاه حضرت مهدی (ع) 2
4- حرمت امام حسین (علیه السلام) نزد خداوند متعال
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که در مورد امام حسین (علیه السلام) میفرمود:
«السلام علیک، سلام العارف بحرمتک» (4)؛
«سلام بر تو، سلام آگاه به حرمت و احترامت».
امام حسین (علیه السلام) هم امام است و هم معصوم و هم دارای فضایل و مناقب بیشمار، از آن جمله رسیدن به مقام شهدا و شهید شهیدان، لذا بدین جهت دارای حرمت و احترام ویژه و خاصی نزد خداوند متعال است، و بر ماست که به حرمت او معرفت پیدا کرده و آن را پاس بداریم.
5- امامان از ذریهی امام حسین (علیه السلام)
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«السلام علی مَن الائمة من ذریته» (5)؛
«سلام بر کسی که امامان از فرزندان اوست».
مطابق روایتی که آمده از خصلتها و خصوصیات امام حسین (علیه السلام) که عوض شهادتش خداوند متعال به او عنایت کرده این که امامت از ذریهی امام حسن (علیه السلام) به ذریهی امام حسین (علیه السلام) منتقل شد و این کرامتی بس بزرگ است که منشأ آن شهادت و فداکاری آن حضرت بوده است.
6- امام حسین (علیه السلام) از اصحاب کساء
از امام زمان (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«السلام علی خامس اصحاب الکساء» (6)؛
«سلام بر پنجمین فرد از آل عبا».
آیهی «تطهیر» که دلالت بر طهارت و عصمت از گناه و سهو و اشتباه و نسیان دارد بر پنج تن آل عبا نازل شد که یکی از آنها حضرت امام حسین (علیه السلام) بوده است.
خداوند متعال میفرماید:
(إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً) (7)؛
«خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
4. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
5. بحارالانوار، ج 101، ص 328.
6. همان.
7. احزاب، آیه 33.
معرفت عاشورايي، اوج معارف اسلامي
معرفت عاشورايي، اوج معارف اسلامي
منبع زخّار اين ارزشها و معارف اسلامي اين جاست. و در قله و اوج اين معارف، معرفت عاشورايي است. اينها را بايد قدر داشت. ما مي خواهيم اين معارف را در مقابل چشم مردم دنيا قرار بدهيم، در اين جا با تشکر از همه ي کساني که در سال گذشته درخواست ما را اجابت و يک حرکت تحريف آميز مربوط به عاشورا را از عزاداري عاشورا حذف کردند باز مي خواهم بر روي همين قضيه تأکيد کنم. عزيزان من، مؤمنين به حسين بن علي عليه السلام، امروز حسين بن علي مي تواند دنيا را نجات بدهد.
به شرط آن که چهره ي او را با تحريف مغشوش نکنند، نگذاريد مفاهيم و کارهاي تحريف آميز و غلط، چشمها و دلها را از چهره ي مبارک و منوّر سيد الشهدا عليه السلام منصرف کند. بايد با تحريف مقابله کنيم، بطور خلاصه منظور من دو کلمه است: يکي اين که خود عاشورا و ماجراي حسين بن علي عليه السلام منصرف کند. بايد با تحريف مقابله کنيم، بطور خلاصه منظور من دو کلمه است: يکي اين که خود عاشورا و ماجراي حسين بن علي عليه السلام در منبر و در خلال روضه خواني، به همان شکل سنتي، يعني به صورت بيان وقايع شب عاشورا، صبح و روز عاشورا دنبال شود. معمولاً حوادث، حتّي حوادث بزرگ، به مرور زمان از بين مي رود. ولي حادثه عاشورا با جزئياتش، به برکت همين خواندنها باقي است. البته بايد بيان وقايع عاشورا، به صورت متقن باشد، درحدي که در کتابهاي مثل لحوف ابن طاووس و ارشاد مفيد آمده است. نه چيزهاي من در آوردي. واقعه خواني و روضه خواني بشود. در خلال روضه خواني، مداحي، خواندن شعرهاي مصيبت، خواندن نوحه ي سينه زني و در خلال سخنرانيهاي آموزنده، ماجراي عاشورا و هدف امام حسين عليه السلام بيان بشود.
امام حسين عليه السلام، مغناطيس دلها
عزيزان من! نام حسين بن علي عليه السلام، نام عجيبي است. وقتي از لحاظ عاطفي نگاه مي کنيد، مي بينيد خصوصيت اسم آن امام دربين مسلمين با معرفت، اين است که دلها را مثل مغناطيس و کهربا، به خود جذب مي کند. البته، در بين مسلمين کساني هستند که اين حالت را ندارند و در حقيقت، از معرفت به امام حسين عليه السلام بي بهره اند. از طرفي کساني هم هستند که جزو شيعيان اين خانواده محسوب نمي شوند؛ اما در ميان آنها بسياري هستند که اسم حسين عليه السلام، اشکشان را جاري مي سازد و دلشان را منقلب مي کند. خداي متعال، در نام امام حسين عليه السلام اثري قرار داده است که وقتي اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ايران و ديگر ملتهاي شيعه، يک حالت معنوي حاکم مي شود. اين، معناي عاطفي آن ذات و وجود مقدس است.از اوّل هم دربين اصحاب بصيرت، همين طور بوده است. در خانه ي نبّي اکرم (عليه و علي اله الاف الصلاة و السلام ) و اميرالمؤمنين (عليه الصلاة و السّلام ) و در محيط زندگي اين بزرگواران هم - آن طوري که انسان از روايات و تاريخ و اخبار آثار مي فهمد - اين وجود عزيز، خصوصيتي داشته و مورد محبّت و عشق ورزيدن بوده است. امروز هم، همين گونه است.
معارف و دعاهاي امام حسين عليه السلام
ازجنبه ي معارف نيز، آن بزرگوار واين اسم شريف - که اشاره به آن مسمّاي عظيم القدر است - همين گونه مي باشد. عزيزترين معارف و راقيترين مطالب معرفتي، در کلمات اين بزرگواراست. همين دعاي امام حسين عليه السلام در روز عرفه را که شما نگاه کنيد، خواهيد ديد حقيقتاً مثل زبور اهل بيت، پر ازنغمه هاي شيوا و عشق و شور معرفتي است. حتي بعضي از دعاهاي امام سجّاد عليه السلام را که انسان مي بيند و مقايسه مي کند؛ گويا که دعاي اين پسر، شرح و توضيح و بيان متن دعاي پدر مي باشد؛ يعني او اصل است و اين فرع مي باشد. دعاي عجيب و شريف عرفه و کلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا، معنا و روح عجيبي دارد و بحر ذخّاري از معارف عالي و رقيق و حقايق ملکوتي است که در آثار اهل بيت (عليهم السّلام ) کم نظير است.(1)
پي نوشت ها :
1- ديدار با مسؤولان و پرسنل سپاه و نيروهاي انتظامي به مناسبت روز پاسدار 1374/10/5.
منبع : شخصيت و سيره ي معصومين(علیهم السلام)در نگاه رهبر انقلاب اسلامي(جلد 5)،( شخصیت و سیره امام حسین (علیه السلام))
،ناشر موسسه فرهنگي قدر ولايت - 1383
سوداي شکار
سوداي شکار
مي گويند يزيد عاشق شکار کردن بود. در هفته ساعات زيادي را به شکار و تفرج مي گذراند. يک روز که همراه دور و بري هايش به شکار رفته بود، آهويي از دور به آن ها نزديک شد. يزيد با ديدن آهو خيلي ذوق زده شد و گفت:من خودم مي خواهم بگيرمش؛ کسي دنبالم نيايد. و سوار بر اسب، از اين وادي به آن وادي مي رفت و آهو را تعقيب مي کرد.
آهو، چموش بود و تيزپا. يزيد به گرد راهش هم نرسيد و وقتي به خودش آمد، ديد که در صحرا گم شده است.
يزيد تشنه شد. آن قدر توي صحرا سرگرداني کشيد، تا اين که يک صحرا نشين رسيد. مرد داشت از چاه، آب مي کشيد. به يزيد بي محلي کرد و مشغول کارش بود. به تريپ قباي يزيد برخورد و از کم محلي باديه نشين بسيار عصباني شد. گفت:«مي داني من کيستم؟ اگر مرا بشناسي، بيش تر از اين ها احترامم مي کني.»
مرد صحرا نشين گفت:خب بگو کيستي؟
يزيد با کلي ادعا و تمتراق گفت:«من اميرالمؤمنين يزيد بن معاويه هستم.»
انتظار داشت مرد باديه نشين به پايش بيفتد. برايش گوسفندي قرباني کند وکوزه آب را مقابلش بگيرد.
اما مرد باديه نشين به يکباره تمام خشم زمين را در چشمانش ريخت و گفت:«سوگند به خدا که تو قاتل حسيني. تو دشمن خدا و رسول خدايي!»
بعد شمشير يزيد را از نيامش بيرون کشيد وخواست به او بزند که اشتباهاً به اسب زد. اسب از شدت ضربه رم کرد و يزيد از پشت بر اسب آويزان شد و اسب، آن قدر او را به زمين کشيد که بدنش پاره پاره شد.
دوستان و ياران يزد از اين که دير کرده بود، نگرانش شدند و در پي اش صحرا را گشتند. اثري از يزيد نبود. بعد از مدتي تنها اسب خونين يزيد را در حالي که ساق پايش توي رکاب اسب جا مانده بود، يافتند. اما از خود يزيد خبري نبود.
به همين راحتي، تاريخ يزيد را که به قول خودش:«اميرمؤمنان» بود، از صحنه روزگار حذف کرد و آن آهو، پيکي بود براي رساندن اجل يزيد.
نفرين زينب...
نفرين زينب
خولي در حالي که روي زمين افتاده بود، صداي گام هاي مردي را شنيد که دارد تا بالاي سرش مي آيد. سرش را بلند کرد. ديد مختار بن ابي عبيده ثقفي با شمشيري در دستانش ايستاده.
مختار گفت: تو در کربلا چه کردي؟
خولي داشت از شدت عصبيّت مي لرزيد.
گفت:رفتم تا خيمه علي بن حسين عليه السلام بيمار روي زمين افتاده بود و در تب مي سوخت. من پوستيني گران بها را از زيرش بيرون کشيدم و به غنيمت برداشتم. مقنعه و گوشواره هايي را هم از سر زينب و دختران حسين به غارت بردم.
مختار به گريه افتاد. گفت: کسي به تو چيزي نگفت؟
خولي همان طور که روي زمين ولو شده بود گفت: «زينب نفرينم کرد و گفت: خداوند دست و پايت را قطع کند و تو را قبل از آتش آخرت، به آتش دنيا بسوزاند.» مختار گفت: به خدا که نفرين آن بانوي مظلوم را مستجاب مي کنم. دست ها و پاهاي خولي را به ضربه شمشير جدا کرد و آتشي مهيا کرد و او را سوزاند.
باز هم صد رحمت به توبه نصراني ها
باز هم صد رحمت به توبه نصراني ها
جنگ است ديگر. وسط جنگ که خيرات پخش نمي کنند. دو طرف، خود را حق مي دانند. دو طرف، ديگري را مقصر مي دانند. شرايط هم اگر سخت شود، هر طرف، طرف مقابلش را نفرين مي کند. اين يک بازي مرسوم در تمام جنگ هاست از اول تاريخ تا کنون.
اما قضيه نفرين کردن فرق مي کند.قضيه شناخت طرف مقابل و اين که او واقعاً کيست و واژه هاي نفرين از زبان چه کسي ادا مي شود.
گاهي باطل آن قدر سفت و سخت در آغوشت مي گيرد که نمي بيني کجاي کاري و اين دقيقا قصه واقعه کربلاست.
باز هم صد رحمت به نصراني ها که قرار مباهله گذاشته بودند با نبي خدا.
باز هم صد رحمت به آن ها که فهميدند چه کسي مقابل شان ايستاده. معناي نفرين کردن خاندان پيامبر را درک کردند و عقب نشستند.
ابن جوَيريّه رفته بود نزديک امام حسين عليه السلام آنقدر کوردل شده بود که نور حسين را نديد. صدا زد:«اي حسين!تو را به آتش بشارت مي دهم.»امام حسين عليه السلام فرمود:«اين طور که تو مي گويي نيست. من نزد خداي آمرزنده و پيغمبر شفاعت کننده مي روم. من از حالتي نيکو به حالت بهتر مي روم.»
بعد امام حسين عليه السلام خيره شد به چشم هاي ابن جويريه و پرسيد:«تو کيستي؟» سينه اش را جلو داد و گفت:«منم عبدالله بن جويريه از قبيله تميم.»
حسين عليه السلام دستانش را بالا آورد:«خدايا! او را تا آتش جهنم کشان کشان ببر.»
ابن جويريه نشنيد. نشنيد انگار که حسين عليه السلام دارد نفرينش مي کند. نفهميد که آن لحظه، بايد بيفتد به پاي حسين و بخواهد که نفرينش را پس بگيرد. ابن جويريه همان طور که سوار اسب بود، با عصبانيت خواست به حسين عليه السلام حمله کند. جلو آمد اما پاي اسبش توي نهر لغزيد و اسب واژگون شد. پاي سوار توي رکاب مانده بود. اسب رم کرد و دويد. سر ابن جويريه به هر کلوخ و سنگي مي خورد و روي زمين کشيده مي شد و آن قدر اسب مي دويد تا اين که پاي او از بيخ کنده شد.
اين يعني نفرين حسين عليه السلام رد خور ندارد. حيف که نمي فهميدند… حيف!