احترام به همسر
احترام به همسر
از عوامل بسيار مؤثر که در تربيت فرزندان، احترام به همسر ماست. اگر مادر در خانه عزيز باشد و شوهر او را تکريم کند، فرزندانش را با روحي سرشار از محبت و عاطفه تربيت خواهد کرد. اين تأثير در روز عاشورا که تمام کفر در تقابل با تمام اسلام صف آرايي کرده بود، به روشني ديده مي شود هنگامي که هلال بن نافع رهسپار ميدان بود، همسرش به شدت مي گريست. امام متوجه شد و به هلال فرمود: «همسرت جدايي تو را نمي پسندد. تو آزادي و مي تواني خشنودي او را بر مبارزه با شمشيرها مقدم بداري».
امام حسين (عليه اسلام)نسبت به همسر و فرزندانش توجهي ويژه داشت و بسيار آنها را تکريم و احترام مي کرد، آنها نيز به امام عشق مي ورزيدند. حضرت رباب همسر امام حسين (عليه السلام) در سفر کربلا همراه امام بود. وي پس از شهادت امام اين گونه نجوا مي کند: «اي فرزند پيامبر! خداوند از طرف ما تو را پاداش نيکو داده و در وقت ميزان، تو را از هر زياني به دور دارد. تو چنان کوه محکمي بودي که من به آن بدان پناه مي بردم و تو با زحمت و از سر دين داري با ما هم نشيني داشتي. ديگر چه کسي براي يتيمان و فقيران مانده و مسکينان به چه کسي پناه برند تا او بي نيازشان سازد؟ به خدا سوگند، ديگر سايه اي پس از تو بر سرم نخواهم پذيرفت تا در ميان خاک پنهان شوم.» نقل است که امام حسين (عليه السلام) به درخواست هاي مشروع همسرانش احترام مي گذاشت. جابر بن عبدالله انصاري از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند: «عده اي بر امام حسين (عليه السلام) وارد شدند، ناگاه فرش هاي گران قيمت و پشتي هاي فاخر و زيبا را در منزل آن حضرت ديدند. عرض کردند: اين فرزند رسول خدا! ما در منزل شما چيزهايي مي بينيم که خوشايند نيست (وجود اين وسايل را در خانه شما مناسب نمي دانيم!) حضرت فرمود: «پس از ازدواج، مهريه زنان را پرداخت مي کنيم و آنها هر چه دوست داشتند، براي خود مي خرند. هيچ يک از وسايلي که ديديد، از آن ما نيست.» از اين روايت در مي يابيم که امام حسين (عليه السلام) به حس زيبايي دوستي همسرانش احترام مي گذاشت و امکانات لازم را در حد متعارف براي آنها فراهم مي کرد.
عزت مداري
عزت مداري
درس عزت، از درس هاي عاشوراست. امام با گفتار و عمل خود به ما آموخت که برخورد مسلمانان با يکديگر چه در داخل و چه در خارج از کشور بايد همراه با عزت باشد. در فرهنگ اسلامي، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خواري بدهد.
امام حسين (عليه السلام) با طرح شعارهايي در روز عاشورا، اهداف قيامش را مشخص کرد. در اين روز وقتي دشمنان از هر سو امام را محاصره کردند و ياران و اصحاب فداکارش را به شهامت رساندند، امام فرمود: «مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.« همچنين در روز عاشورا ابن زياد به امام پيشنهاد داد تسليم شود. حضرت در پاسخ فرمود: «اي مردم! آن زنازاده پسر زنازاده، آن امير و فرمانده شما، به من پيشنهاد مي کند يا بايد خوار و ذليل من شوي يا بايد از زير شمشير بگذري. به اميرتان بگوييد حسين مي گويد: «هيهات من الذله». محال است تن به خواري دهد.
امام در ميدان کارزار، درس عزت، شرافت و آزادگي، به همه انسان ها آموخت و فرمود: «من هرگز دست ذلت به شما نمي دهم و مانند بردگان فرار نمي کنم.» مرگم در نظر آن حضرت جز سعادت نيست و زندگي با ستم کاران براي ايشان خستگي آور است».
ابراهيم فدايي حسين (عليه السلام)
ابراهيم فدايي حسين (عليه السلام)
امام حسين (عليه السلام) نزد خداوند متعال چنان جايگاهي داشت كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) پسرش ابراهيم را فداي او كرد. خطيب بغدادي از ابوالعباس نقل مي كند: روزي به محضر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مشرف شدم. وقتي رسيدم، ابراهيم را بر زانوي چپ و حسين (عليه السلام) را بر زانوي راست نشانده بود. گاهي حسين (عليه السلام) را ميبوسيد و گاهي به ابراهيم اظهار علاقه مي كرد. در آن لحظه جبرئيل، پيك وحي نازل شد و پيام الهي را به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) رساند. پس از آن پيامبر به ما فرمود: «اينك جبرئيل از سوي خداوند بر من نازل شد و پيام داد: اي محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) پروردگارت سلام مي رساند و مي فرمايد: من اين دو فرزند را براي تو حفظ نخواهم كرد. لازم است يكي را فداي ديگري كني، انتخاب با توست».
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)پس از شنيدن اين پيام آسماني دگرگون شد. به ابراهيم نگريست و گريست و به سيماي حسين (عليه السلام) نگاهي کرد و حلقه هاي اشک از چشمانش سرازير شد. سپس فرمود: «مادر ابراهيم کنيز است و اگر ابراهيم را فداي حسين کنم، غير از من کسي سوگوار نيست، ولي حسين، فرزند فاطمه است و پدرش علي، پسر عموي من و گوشت و خونش با من عجين است. اگر حسين فداي ابراهيم شود، دخترم و پسر عمويم و خودم در مرگ او سوگوار خواهيم بود. از اين رو، غم و غصه خودم را بر سوگواري آنان ترجيح مي دهم. اين بود که از درگاه خداوند متعال تقاضا کردم تا ابراهيم را فدايي حسين (عليه السلام) قرار دهد. خداوند نيز خواسته ام را برآورد».
ابراهيم پس از سه روز بيماري درگذشت. پس از آن هرگاه حسين (عليه السلام) به سوي حضرتش مي رفت، او را مي بوسيد و مي بوييد و به سينه اش مي فشرد، دهانش را مي مکيد و مي فرمود: «قربان فرزند عزيزي که ابراهيم را فداي او کردم».
تبارشناسي
تبارشناسي
از ويژگي هاي مهم شخصيتي امام حسين (عليه السلام) داشتن تباري نيك و مطهر است.
حذيفه بن يمان مي گويد: روزي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به نزد ما آمد. آن بزرگوار فرزندش حسين (عليه السلام) را بر شانه خود سوار كرده و كف دست پاكش را بر پاي آن كودك قرار داده بود و به سينه اش مي فشرد. در آن حال خطاب به جمعيت حاضر فرمود: «اي مردم! من به خوبي مي دانم كه شما پس از رحلتم درباره برگزيدگان خاندان من اختلاف خواهيد داشت اين حسين بن علي (عليه السلام) است. او از نظر جد و جده بهترين مردم است، جد او محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)، فرستاده خدا و سرآمد پيامبران الهي، و جدهاش خديجه، دختر خويلد، بانويي است كه در ايمان به خدا و رسول او از همه بانوان عالم سبقت گرفت. اين حسين بن علي (عليه السلام)، بهترين مردم از نظر پدر و مادر است. پدرش علي بن ابي طالب، برادر، وزير و پسر عموي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بوده كه در ايمان به خدا و رسولش بر تمام مردان عالم پيشي گرفته است. مادرش فاطمه، دختر محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) سرور بانوان جهان است. اين حسين بن علي از جهت عمه و عمو نيز از تمام مردم بالاتر است. عمويش، جعفر بن ابي طالب است كه خداوند متعال وجود او را با دو بال بهشتي آراسته و هر وقت دلش بخواهد، در باغ هاي بهشتي پرواز مي كند و عمهاش ام هاني، بانوي با عظمت و دختر ابي طالب است.
اي جماعت! اين حسين بن علي (عليه السلام) در داشتن دايي و خاله نيز بر تمام خلايق برتري دارد. دايياش قاسم بن محمد مصطفي (صلي الله عليه و آله و سلم)، و خالهاش زينب، دختر محمد است.» در اين لحظه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) كودك را از شانهاش بر زمين نهاد. او در مقابل آن حضرت راه مي رفت و گاهي مي افتاد. سپس [پيامبر] فرمود: «اي مردم! اين پسرم حسين بن علي (عليه السلام) است كه پدر بزرگ و مادربزرگش در بهشتند و پدر و مادرش نيز در بهشتند. عمو و عمه اش ساكن بهشتند، دايي و خاله اش هم در بهشتند. او و برادرش حسن (عليهم السلام)، در بهشت هستند. مطمئن باشيد كه به هيچ يك از فرزندان پيامبر الهي به غير از يوسف بن يعقوب، اين همه افتخار عطا نشده است»
اسوه حسنه يا الگوي شايسته
اسوه حسنه يا الگوي شايسته
ميزان تأثيرگذاري الگوهاي عملي بر روحيّه و اعمال و رفتار انسانها بر كسي پوشيده نيست. از سوي ديگر هر چه سنّ كمتر باشد، بيشتر تحت تأثير الگوهاي عملي قرار ميگيرد. پس انتخاب الگوي شايسته براي خود و فرزندان بسيار مهمّ است و بهترين راهنما براي انتخاب الگوي شايسته، قرآن كريم و اهل بيت عصمت و طهارت ميباشند و نه تنها براي راهنمايي، بلكه خود معصومين عليهم السلام بهترين و شايستهترين الگوي عملي براي امّت اسلامياند همچنان كه قرآن كريم وجود مبارك رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ را به عنوان اُسوه و الگوي شايسته معرّفي مينمايد:
خداوند متعال در قرآن كريم با اشاره به حقانيت رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله) با بيانات متعدّد و گوناگون همچون: « انّك علي الحقّ المبين» « انّك لعلي هديًمستقيم»« انّك علي صراط مستقيم» در مناسبتهاي مختلف به فضيلتها و صفات نيكِ آن حضرت اشاره فرموده است: صفات و خصلتهاي نيكي مانند روءف و مهربان و رحيم بودن بر موءمنان، نوع دوستي و آرزومندِ سعادت مردم بودن، بسيار ركوع و سجده كردن، نرم خوئي، گشادگي و سعه صدر داشتن، و صدها بلكه هزاران فضيلتِ آشكار و نهانِ در وجود مقدّس آن حضرت. انّك لعلي خلق عظيم. و حقتعالي حقوقِ مسلّم آن حضرت را بيان ميفرمايد ، مثل: پيروي از دستورات رسول اللّه(صليالله عليه و آله) كه آنرا پيروي از خداوند ميداند. ياري رساندن به آن حضرت ، سرپيچي نكردن و آزار نرساندن به پيامبر اكرم، و در كارها از خدا و رسولش پيشي نگرفتن، و رعايت ادب و احترام نسبت به آن حضرت ، همچون آهسته سخن گفتن در نزد آن حضرت، و صدا را از صداي ايشان بالاتر نبردن وآن حضرت را عاميانه صدا نزدن. و در نهايت تنها مزد رسالت را مودّت و دوستي اهل بيت آن حضرت (صلي الله عليه و آله) ميداند.
و حتّي باريتعالي علاوه بر امر كردن به موءمنان براي طلبِ رحمت و صلوات الهي بر نبيّ مكرّم اسلام (صلي الله عليه و آله)، ميفرمايد: خداوند خود بر نبيّ، رحمت و صلوات ميفرستد و همينطور ملائك الهي بر حضرتش صلوات ميفرستند. «انّ الله و ملائكته يصلّون علي النّبي يا ايّهاالّذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليما».
حال با اينهمه عظمت و بزرگي و فضائل فراوانِ آن حضرت و بقول سعدي:
تو اصلِ وجودآمدي از نخست دگر هر چه موجود شد فرع تُست
هر چند با شكفتن آن نور پاك، حقيقتِ كاملِ خليفةاللّهي در زمين عينيّت يافت و بقول مولانا:
پيش از آنك نقش احمد فرّ نمود نعت او هر گبر را تعويذ بود
كين چنين كس هست تا آيد پديد ؟ از خيال روش دلْشان ميتپيد
سجده ميكردند كاي ربِّ بشر در عيان آريش هر چه زودتر
امّا چه حكمت و رازي در همنشيني سرور كائنات با آدميان بود؟ و آنهم زيستن در سرزميني سوزان و دور افتاده و در ميان قومي بدور از فرهنگ و تمدّن و اديان الهي ديگر و فاقد هر گونه امكانات .
در پاسخ به اين سؤال و گشودنِ اين راز درماندهايم، مگر آنكه به نواي دلنشين وحي الهي يعني قرآن و سيره روش حامل وحي يعني پيامبر عظيم الشأن اسلام و فرمايشات آن حضرت دل بسپاريم. هر چند:مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز ورنه در مجلس رندان خبري نيست كه نيست
نخست آنكه: قرآن كريم درباره برانگيخته نشدن ملائك براي رسالت الهي ميفرمايد: اگر فرشتگان روي زمين قرار ميگرفتند از آسمان فرشتهاي براي آنها ميفرستاديم.
و حقتعالي فرمايد: اگر مَلَكي را به عنوان رسول قرار دهيم او را به صورت بشر درآورده و لباس مردم را بر او ميپوشانيم.
و حتي ميفرمايد اگر مَلَكي بهمراه پيامبر فرستاده ميشد، ديگر مُهلتي به مردم داده نميشد و هلاك ميگرديدند.
(چون كار آزمايش آنها تمام ميشد)
و لذا خداوند متعال برانگيختن رسولش را از جنس آدميان، منّت و احسان الهي به مؤمنان ميداند، كه آن حضرت آيات الهي را بر آنها تلاوت فرموده و آنان را پاك گردانده و قرآن و احكام آن را و حقائق حكمت را به آنها بياموزد.
ولي آنچه راز همنشيني بهترين خلايق با فرشيانست، تنها در تعليم احكام و دستورات و نشان دادن حكمت نبوده است بلكه:
راز اين همنشيني در خودِ اين همنشيني نهفته است، و لذا خداوند متعال در كتاب مبينش ميفرمايد: «لقد كان لكم في رسول اللّه اسوة حسنة لمن كان يرجوااللّه و اليوم الاخِر و ذكراللّه كثيرا».
طبق تفاسير: هر چند آيه مباركه در مورد تأسّي و پيروي از رسول گرامي اسلام در زمينه جهاد و صبر بر دشواريها و مصائب آن ميباشد. همانطور كه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) در جهاد در راه خداوند بسيار كوشا و در مصيبتها بسيار استوار بودند ، و نمونه آن جنگ اُحد بود.
ولي با تأكيد و بيان بعضي مفسّران بزرگ، طبق آيه شريفه اقتداء و تبعيّت از خاتم الانبياء (صلي الله عليه و آله) در تمام اعمال و رفتار نيكوست. و اين تبعيّت هم تنها از كساني صورت ميگيرد كه به خداوند و روز قيامت اميدوارند و بسيار خداوند را ياد ميكنند.
البته اين پيروي از رسول گرامي اسلام و روش زندگاني آن بزرگوار بايد به صورت صحيح و به دور از تحريف و بدعت و ابراز سليقههاي شخصي صورت پذيرد.
مفسّر عالي مقام آيةالله شهيد مطهري فرموده است: قرآن ميگويد: در وجود پيامبر (صلي الله عليه و آله) اسوه و تأسّياي است براي شما، گوئي كه وجود پيغمبر(صلي الله عليه و آله)
كانون و مركزيست كه ما از آن كانون بايد استفاده و استخراج نتايج كنيم… اينكه بيائيم تاريخ پيغمبر (صلياللّه عليه وآله) را نقل كنيم و مثلاً بگوئيم پيغمبراكرم (صلي الله عليه و آله) در فلان جا اينطور عمل كرد و در فلان جا آنطور، كافي نيست تفسير و توجيه عمل پيغمبر (صلي الله عليه و آله)مهم است. در فلان جا اينطور رفتاركرد، چرا اينطور رفتار كرد؟ آنجا چه منظوري داشت؟
حال براي اقتداء و پيروي از پيامبر بزرگوارمان گوشِ دل به خطبه مقتدايمان اميرموءمنان علي (عليه السلام) بسپاريم:
آن حضرت ميفرمايند: «روشِ» رسول الله (صلي الله عليه و آله) براي الگو و سرمشق بودن تو كافيست. و رسول الله (صلي الله عليه و آله)در مذمّت و نكوهش دنيا و عيب آن و رسوائيها و بديهاي فراوانش، راهنماي تو ميباشد… پس به نبيّ نيكو و پاكت اقتدا كن… و محبوبترين بندگان در نزد خداوند پيروي كننده از پيامبرش ميباشد. نبيّ مكرّم اسلام (صلي الله عليه و آله) بيش از مقدار ضرورت از دنيا بهره نبرد و به آن تمايلي نشان نداد. پهلويش از همه لاغرتر و شكمش از همه گرسنهتر بود. دنيا بر ايشان عرضه شد ولي از پذيرفتنش امتناع فرمود. از آنچه مبغوض خداوند سبحان است آگاهي داشت و از آن بيزار بود و هر چيزي را خداوند خوار و كوچك ميشمرد، آن را خوار و كوچك ميشمرد. پس اگر در ما چيزي نباشد جز محبّت آنچه را كه خداوند و رسولش از آن بيزارند، و بزرگداشت آنچه خداوند و رسولش كوچك شمردهاند، همين براي سرپيچي ما از خداوند كافيست. رسول الله (صلي الله عليه و آله) روي زمين «بدونِ فرش» غذا ميخورد و مانند بردگان (با فروتني) مينشست. و با دست خويش كفش و لباس خود را وصله ميكرد. بر مركب برهنه سوار ميشد و ديگري را هم پشتِ سر خويش سوار مينمود. پردهاي بر در اطاقش بود كه تصويرهائي در آن بود، همسرش را صدا زده فرمود: آنرا از نظرم پنهان كن كه هرگاه به آن نظر ميكنم به ياد دنيا و زيورش ميافتم. آن حضرت با تمام قلب از دنيا روگردان شد و ياد دنيا را در دلش ميراند. و دوست داشت زيور دنيا از نظرش پنهان گردد تا از آن لباسِ فاخر تهيّه نفرمايد. و دنيا را جاي قرار نداند، و اميد اقامت دائم در آن را نداشته باشد. پس دنيا را از روحش بيرون و از قلبش راند و از چشمش پنهان ساخت… در وجود رسول اللّه (صلي الله عليه و آله) چيزهائي است كه ترا به بديها و عيبهاي دنيا واقف ميسازد زيرا در دنيا گرسنه بود با آنكه منزلت خاصّي در نزد خداوند داشت. و زيورهاي دنيا از او گرفته شد با آنكه در قرب و نزديكي به خداوند، عظمتي «خاص» داشت…، پس پيرو بايد به نبيّاش اقتداء نمايد و از او تبعيّت كند. و از هر دري او داخل شد داخل شود، وگرنه از هلاكت ايمن نخواهد بود. پس همانا خداوند محمّد (صلي الله عليه و آله) را نشانه قيامت و مژده دهنده به بهشت و ترساننده از كيفر و مجازات قرار داده است. آن حضرت گرسنه از دنيا خارج شد و به سلامت وارد منزل آخرت گشت. سنگي بر سنگ ننهاد، و دعوت پروردگارش را اجابت نمود. پس منّت خداوند بر ما چه بزرگست كه بوجود آن حضرت به ما نعمت بخشيد تا پيرويش كرده و راهش را بپوئيم.
و در آخر اين خطبه اميرالموءمنين علي (عليه الصلاة والسلام) ميفرمايند: بخدا سوگند آنقدر پيراهنم را وصله زدم كه از وصله كنندهاش شرم دارم. و كسي به من گفت: چرا لباس كهنهات را نمياندازي؟ گفتم: از من دور شو، كه صبحگاهان، رهروانِ شب ستايش ميشوند.
و باز مولانا چه زيبا سروده است :
بر فلك محمودي اي خورشيد فاش بر زمين هم تا ابد محمود باش تا زمينيّ با سمائّيِ بلند يكدل ويك قبله ويك خو شوند
و به يك نكته ضروري اشاره ميكنيم كه كج سليقهگيها و تفسير به رأي كردنِ كلمات معصومين و نفهميدن صحيح روش و سيره آن بزرگواران خطرناك ميباشد. و دنيا داشتن غير از دنيا را دوست داشتن است. و بهره بردن ازنعمتهاي الهي در دنيا جداي از اسراف و تبذير، و اندوختن آن نعمتها و انفاق ننمودن آن در راه خدا ميباشد.
بنابراين ممكنست فقيري علاقه و حرصش به دنيا بيشتر از يك ثروتمند باشد. زيرا ممكن است ثروتمندي مالش را وديعه و امانت الهي بداند و در راه خدا و خلق خدا بكارگيرد، ولي آن فقير حاضر به جدا شدن از آن مال اندك نباشد همانطور كه روايات فراواني در مورد حالاتِ پيامبر عظيم الشأن اسلام وجود دارد كه: آن حضرت (صلي الله عليه و آله) بخشندهترين مردم بودند و هرگز درهم و ديناري نزد ايشان نميماند و بيشتر از قُوت سال را نگه نميداشتند و بقيّه را در راه خداوند انفاق مينمودند. و عاديترين خوراكها همچون جو و خرما را براي خود نگه ميداشتند. و هر چه از ايشان ميخواستند عطا ميفرمودند. و همينطور در مورد مقتدايمان اميرموءمنان علي عليه السلام كه نخلستاني داشتند كه درآمدش را صرف فقرا و نيازمندان ميفرمودند.
و يك تذكر ديگر از مولايمان اميرالموءمنينعلي عليهالسلام بشنويم كه به فرماندارشان در بصره ـ مينويسند:… امام شما از دنيايش به همين دو جامه كهنه، و از غذايش به دو قرص نان اكتفا نموده، آگاه باشيد: شما توانائي آنرا نداريد كه چنين باشيد، امّا مرا با ورع و پارسائي، تلاش و كوشش، عفت و پاكدامني، و پيمودن راه استوار و صحيح ياري دهيد… و اين برگرفته از عقيده رسول الله (صلي الله عليه و آله) است، و افرادِ كناره گير از بهرههاي حلالِ دنيوي را از اين كار نهي ميفرمودند و
اميدواريم با توسّل و دست به دامان آن انوار پاك شدن، بتوانيم به اين فرمايش الهي عمل نمائيم كه ميفرمايد:
«لقد كان لكم في رسول اللّه اسوة حسنة». همانا در وجود رسول خدا براي شما اقتداء و پيروي نمودن نيكوئي است.
و بايد به پيشگاهِ آن حضرت عرض كنيم:
از نِيل تو پاي وَهم لنگست وز ذِيل تو دست فهم كوتاه
و باز عرض نمائيم:
آنانكه خاكرا به نظر كيميا كنند آيا شود كه گوشه چشمي به ما كنند؟
ره آورد بعثت در کلام مستشرقان
ره آورد بعثت در کلام مستشرقان
در خاتمه ره آورد بعثت پیامبر (ص) را در کلام اندیشمندان و مستشرقان مورد بررسی قرار می دهیم آنان که به آیین محمدی نگرویدند لیکن با بررسی تاریخ اسلام ناگزیر به حقایقی اعتراف کردند. توماس کارلایل گوید: دشمنان اگر به نظر حقیقت بنگرند خواهند فهمید در نفس این مرد بزرگ افکاری فوق طمع و دنیوی بوده است گرچه قرآن مشتمل بر آیات بلیغه توحید و تمجید مقام ارجمند خداوندی است لیکن یگانه چیزی که در رأی من سزاوار تندیس و تقدیر و مورد اعجاب است، همانا شعاع نظرهای نافذ محمد است به اسرار امور… و این بزرگترین مزیتی است که به حق باعث تقدیس و اعجاب است و اگر به دیده عقل بنگریم این معنی موهبت و فضل خداوند است که به محمد (ص) از طرف خداوند حکیم اعطاء گردیده است.
آلفوس دولامارتین شاعر و نویسنده فرانسوی گوید: اگر بزرگی هدف، کمی وسایل و عظمت نتیجه را برای یک نابغه بشری مقیاس بگیریم، در تاریخ نظیری مانند حضرت محمد (ص) نمی توان یافت، وی در ثلث اراضی مسکونی امپراطوری ها، ارتش ها، خاندان ها، توده های عظیم بشری را به حرکت درآورد، بیشتر و با عظمت تر از آن این است که عقل ها، اندیشه ها، عقیده ها و روان ها را به نهضت در آورد. هیچ فردی داوطلبانه یا به اجبار هدفی عالی تر از هدف پیامبر اسلام نداشته است زیرا دین اسلام موجب از بین بردن موهوم پرستی گردیده است و باعث نزدیک کردن انسان به خدا و توسعه عقیده معقول خداپرستی می باشد. هیچ پیامبری نتوانسته است مانند پیامبر اسلام انقلابی آن چنان مقدس و طولانی و پر اهمیت در آن مدت خیلی کم به مرحله عمل در آورد؛ زیرا هنوز دو قرن از آغاز کار پیامبر اسلام نگذشته بود که دین او نضج گرفت و در عربستان و آفریقای شمالی و قسمتی از فرانسه و اسپانیا گسترش یافت.
آری شرق شناسان و مشاهیری همچون گوستاولوبون و تولستوی و دیگران نیز مطالبی نظیر آنچه ذکر شد گفته اند. تولستوی نویسنده مشهور روسی می گوید: شخص شخیص پیامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اکرام می باشد. شریعت پیامبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم گیر خواهد شد . گوستاولوبون نیز گوید:… این که مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عربی را بر زبان مادری خود بر می گزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عربهای فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند . ما اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم به طور مسلم حضرت محمد (ص)، بزرگترین مرد تاریخ است. باید چنین باشد چرا که «نام احمد نام جمله انبیاست»
ره آورد بعثت پیامبر (ص) برای پیروان دیگر ادیان
ره آورد بعثت پیامبر (ص) برای پیروان دیگر ادیان
اکثر جوامع از پیروان ادیان و مذاهب مختلف حق و باطل تشکیل شده اند، الزام آنها به [درآمدن در] یک آیین واحد، همزیستی آنان را با تهدید روبرو می سازد اما پیامبر اکرم هر چند که در گام اول همه را به پذیرش اعلام دعوت نمود و جهت رفع موانع دعوت به جهاد متوسل شد ولی این به منزله اجبار دیگران به پذیرش اسلام نیست، چرا که رسول اکرم تنها وظیفه تبلیغ دین را دارد «ما علی الرسول الا البلاغ» اما آن حضرت جهت احقاق حقوق غیر مسلمانان به راهکارهایی دست زد که از آن جمله است: عقد قراردادهای رسمی میان مسلمانان و غیر مسلمانان؛ احترام به حقوق پیروان دیگر ادیان؛ گفتگوی سازنده و منطقی با پیروان دیگر ادیان به منظور روشنگری و تبیین احکام و تعالیم اسلام.
برای نمونه نقل شده است که یکی از غیر مسلمانان از پیامبر مبلغی طلب داشت که آن حضرت قادر به پرداخت آن نبود. آن مرد پافشاری نموده حضرت را رها نکرده سرانجام اصحاب پیامبر خواستند مانع آن فرد شوند که حضرت آنها را منع نمود و فرمود پروردگارم مرا مبعوث نکرده است که به معاهد و غیر معاهد ستم کنم، پس آن مرد یهودی به سبب این رفتار پیامبر، اسلام آورد.
ره آورد بعثت برای زنان
ره آورد بعثت برای زنان
اما این نعمت الهی برای محرومان و مستضعفان و ستمدیدگان دوران جاهلیت پر رنگ تر جلوه گر شد و اکثریت متشکل از مسکینان و مستمندان، زنان و کودکان و بردگان و تمامی آنان که فراموش شدگان جامعه جاهلی آن روز بودند و صفحات تاریخ بر مظلومیت آنان گواه است. آری زن، در جاهلیت چون کالا مورد معامله قرار می گرفت، زنی که از هیچ گونه حقوق مالی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی و حتی حق حیات برخوردار نبود، او که به صرف دختر بودن در بدو تولد زنده به گور می گشت تا ننگ وجود خود را از دامان پدر بزداید و اگر زنده می ماند تنها جهت تعیش مرد بود، از برکت بعثت پیامبر (ص)، زن عفیف و پاکدامن و امین و با تقوا به مقامی دست یافت که وجودش محبوب پیامبر و مایه ی توانگری و بهترین متاع دنیا برای همسرش و از نشانه های خوشبختی او و از عوامل خیر دنیا و آخرت برایش گردید. این از بزرگترین ره آوردهای بعثت پیامبر (ص) بوده و می باشد که تاریخ اسلام نشان گر نقش درخشان، سازنده و سرنوشت ساز زنان تربیت شده مکتب اسلام همچون زهرا و زینب (س) و تمامی بانوانی است که با الگو قرار دادن این دو بانوی بزرگوار به اخلاق اسلامی مزین گشتند و در جهان امروز نیز که زن به گرفتاریها و مصائب جاهلیت مدرن گرفتار آمده است، باز این تعالیم وحیانی نبی اکرم (ص) است که می تواند او را از گرداب دیدگاههای فمینیستی و یا مردسالاری و جاهلی نجات بخشد و او را به بالاترین مقامات رهنمون سازد. او دیگر ریزه خوار خوان نعمت مردان نیست بلکه بنده ای از بندگان خداوند است که در صورت تقوا می تواند با مردان به رقابت پردازد بلکه بر آنان تفوق یابد. او طفیلی و چون کالا نیست که به ارث رسد بلکه خود می تواند به تحصیل علم پردازد و به مقامات بالای انسانی دست یابد ، آینده خود و خانواده اش را بسازد ، در انسانیت با مرد برابری نماید و با تربیت فرزندانی صالح برگ زرین بر تاریخ بشریت بر جای گذارد. همان گونه که زهرا (س) چنین بود.
آری چنین است که اسلام بیشترین خدمات را نسبت به زنان و دختران داشته است و در سیره رسول اکرم بسیاری از موارد کرامت زنان مشاهده می شود؛ آنگاه که دست دخترش را می بوسد و در مقابل او به احترام بر می خیزد و به او فداها ابوها گوید و او را ام ابیها لقب می دهد و برای همسرش خدیجه آن گونه احترام قائل است که حتی سالها پس از وفات آن بانوی بزرگوار از او به نیکی یاد می کند، به یاد او برای اقوام و دوستانش هدیه می فرستد و این چنین است که زن، هویت از دست رفته خود را باز می یابد.
ره آورد بعثت پیامبر (ص)
ره آورد بعثت پیامبر (ص)
حاصل تلاش 23 ساله پیامبر یعنی دوران با برکت بعثت آن بزرگوار چیزی است که امروزه نیاز بشریت به آن بیش از گذشته احساس می شود. اگر می بینیم که در جاهلیت نوین علیرغم پیشرفت های اقتصادی و سیاسی و… هر روز حقانیت دین اسلام آشکارتر می گردد و بر شمار گروندگان به آن افزوده می شود از جمله ره آوردهای این بعثت مبارک است و در حقیقت جلوه هایی از فرمایش آن حضرت (ص) که می فرماید: «ایها الناس انما انا رحمه مهداه» : ای مردم من در حقیقت رحمتی اهدایی [از جانب خدا] هستم. و اما ره آورد این واقعه عظیم و مبارک تاریخی در گفتار علی (ع) چنین است: «… تا اینکه برای جوینده، شعله [هدایت] را برافروخت و برای گم گشته، راه را روشن ساخت و دلهای فرورفته در فتنه ها و گناهان به وسیله او هدایت شدند و او نشانه های روشنگر و احکام نورانی را برپا داشت و خداوند به وسیله او میان مردم صلح و آشتی برقرار نمود و راهها را امن ساخت و از خونریزی ها جلوگیری کرد و دل های کینه توز را به یکدیگر الفت داد تا آنگاه که یقین (مرگ) به سراغش آمد» .
بدون شک، دستاورد چنین بعثتی رحمانی است که شیطان و شیطان صفتان را به ناله در می آورد و فتنه های آنان را نقش بر آب می سازد. از علی (ع) نقل شده است: «فردای آن شب که پیامبر خدا به آسمان (معراج) برده شد من با او بودم… آواز شدیدی شنیدم. عرض کردم یا رسول الله این چه صدایی است؟ فرمود: مگر نمی دانی این بانگ شیطان است که چون فهمید دیشب به آسمان برده شده ام از این که از این پس در روی این زمین پرستش شود نومید گشت.» و این مصداق همان آیه شریفه است که «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم… یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار…»
آری بعثت پیامبر (ص) نعمتی الهی بر بندگان بود که بعضی آن را سپاس گفتند و از آن بهره بردند و بعضی آن را نشناخته و یا ناسپاسی کردند.
علی (ع) در این باره می فرماید: «حال به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگام بعثت پیامبر اسلام بر آنان فرو ریخت بنگرید که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رسانید. چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند و جویبارهای آسایش و رفاه بر ایشان روان ساخت و تمام برکات آیین حق، آنها را در برگرفت و در میان نعمتها غرق گشتند و در خرمی زندگانی شادمان شدند. امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد و در پرتو عزمی پایدار آرام گرفتند و به حکومتی پایدار رسیدند، آن گاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانین الهی را بر کسانی اجرا می کردند که مجریان احکام بودند و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند».
چنانکه علی (ع) می فرماید، بعثت نبی اکرم، نعمتی الهی بود که سایه آن بر تمامی بندگان مؤمن خدا سایه گستر شده بود؛ چرا که خداوند می فرماید: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».
فلسفه بعثت پیامبر (ص) از دیدگاه علی (ع)
فلسفه بعثت پیامبر (ص) از دیدگاه علی (ع)
اما در کنار آشنایی با سیره دعوت نبی اکرم لازم است فلسفه و هدف از بعثت انبیاء بطور عام و نبی اکرم (ص) را بطور خاص در نظر داشته، پیگیری نماییم تا همراه با بررسی دستاوردهای بعثت از سیره آن بزرگوار بیشتر بهره مند گردیم. آیات قرآن و روایات اهل بیت نشانگر اهداف گرانقدر بعثت نبی اکرم (ص) از جمله دعوت مردم به سوی خداوند، رفع اختلافات و تفرقه میان مردم و نشان دادن راههای رسیدن به کمال، رهانیدن آنان از قید بندگی غیر خداوند و تعلیم کتاب و حکمت، تزکیه اخلاق، اهتمام مردم به برقراری عدالت و اتمام حجت می باشد. علی (ع) درباره فلسفه بعثت پیامبر (ص) می فرماید: «خداوند، محمد را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بتها به عبادت خود و از اطاعت شیطان به اطاعت از خود در آورد و این به کمک قرآنی صورت گرفت که آن را بیان نمود تا بندگان پس از جهل به خداوند، او را بشناسند و بعد از انکار او، به وجودش اعتراف کنند.»