ملاقات با اعضای فرقه بهائیت «انحراف مسلّم» است/ نظر همه مراجع بر انحراف بهائیت است
عضو مجلس خبرگان رهبری با بیان اینکه بهائیت یک فرقه منحرف است گفت: دیدار با اعضای بهائیت محکوم و انحراف مسلّم است.
آیتالله سیداحمد خاتمی امامجمعه موقت تهران و منتخب مردم کرمان در پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در گفتوگو با خبرنگار سیاسی باشگاه خبرنگاران تسنیم «پویا»، درباره فرقه ضاله بهائیت و دیدار یک چهره سیاسی با اعضای این فرقه، گفت: در حقیقت بهائیت یک دین نیست، بلکه یک حزب جاسوسی است. همواره دنیای استکبار از این فرقه جاسوسی حمایت همهجانبه کرده و میکند.
این استاد دروس عالی حوزه علمیه قم با اشاره به فتوای مراجع درباره فرقه ضاله بهائیت، تاکید کرد: فتوای تمامی مراجع در مورد بهائیت روشن و صریح است. بهائیت فرقهای منحرف و در زمره شیعیان نمیگنجند و باید با این فرقه رفتاری مانند بیگانه داشت.
آیتالله خاتمی به دیدار اخیر یک عنصر سیاسی کشور با سرکردگان فرقه ضاله بهائیت اشاره و تصریح کرد: هرگونه رفتاری که سبب شود قبح ارتباط با این فرقه ضاله شکسته شود، محکوم است.
وی در پایان متذکر شد: در نظام اسلامی کسی نباید تحت عناوینی مانند حقوق بشر یا هر عنوان دیگری موجب احیای این فرقه منفور شود. قطعاً ملاقات با اعضای این فرقه یک انحراف مسلم است و نمیتوان آن را یک اشتباه دانست.
مقام معظم رهبری: «بارها به مسئولان، عمومی و خصوصی تذکر دادهام اما الگوی مصرف اصلاح نشده است؛این بچه بازیهای داخل خیابانها -که بچه پولدارهای نوکیسه با آن خودروهای کذایی می آیند دائما راه می روند٬دائما رژه می روند٬دائما پز می دهند - به همین خاطر است.اصلاح الگوی مصرف؛ این را باید از کودکی به جوان و نوجوان یاد داد.»۹۵/۲/۱۳
و اما ظهور پدیده نوکیسگی در جامعه…
نوکیسگی به مفهوم نمایش دارایی و برخورداری از ثروت وهمچنین تظاهر به دارایی ها به هرقیمتی است. پدیدهای که شاید بررسی میدانی مشخصی درباره آن صورت نگرفته و با آمارها نمیتوان گفت که شاخص آن افزایش پیدا کرده، اما با اتکا به آنچه در جامعه دیده می شود؛ اصل وقوع آن غیرقابل انکار است.در پدیده نوکیسگی برخی افراد به این نتیجه می رسند که بهتر است با گزافهگویی درباره سطح دارایی و نمایش برخورداری از ثروت، زندگی خود را به شکل غیرواقعی به نمایش بگذارند.این افراد با این نوع چهرهنمایی و رفتار در فضای اجتماعی، احساس میکنند که به مطلوبهای خود رسیده و میتوانند برداشتهای سودجویانه خود را داشته باشند. اینچنین است که فراگیری نوکیسگی، پدیدهای بسیار خطرناک و نگرانکننده است.اين فراگيري ميتواند از نظر فرهنگي تاثيرات مخربي داشته باشد و اخلاق اجتماعي را تغيير دهد. زیرا به شكل اپيدميك بر اقشار مختلف جامعه تاثير ميگذارد و باعث ميشود پس از مدتي به جاي ارزشهاي واقعي، بخشي از جامعه با اتكا به ارزشهاي غيرواقعي و حتي دروغين، امور زندگي خود را پيش ببرند و ارزشهاي غيرواقعي به جاي ارزشهاي واقعي بنشيند.
کوتاه سخن اینکه پدیده نوکیسگی، بیماری خطرناکی برای جامعه است و گسترش آن به نفع هیچکس نیست و برای درمان ان نیز باید چاره ای اندیشید.
دین پاسخی به نیاز انسان به مدیریت علاقههایش!
اگر در تعریف دین بگوییم: «دین پاسخی است به یکی از نیازهای انسان؛ به نام حسّ پرستش یا معنویت» این پاسخ دقیقی نیست و آسیبهایی دارد. یکی از آسیبهایش این است که یک دوقطبی بین نیازهای مادی و نیازهای معنوی انسان ایجاد میکند و اینگونه تصور میشود که: «دین فقط در جهت پاسخ به نیازهای معنوی انسان است و لابد یک چیز دیگری هم باید باشد که پاسخی به نیازهای مادی انسان است!»
همیشه وقتی دوقطبی ایجاد شد، زمینه برای دعوا هم فراهم میشود. اگر شما در وجود انسان نیازها را به «نیازهای مادی و معنوی» تقسیم کنید و دین را فقط پاسخگو به نیازهای معنوی بدانید، دوقطبیِ نیازهای مادی و معنوی، دعواهای بیهوده و باطل درست میکند؛ مثلاً دعوای بین «دنیاگراها و معنویتگراها»!
ولی ما دین را آنگونه تعریف نمیکنیم؛ ما ابتدا انسان را طوری معرفی کنیم که «یک نیاز حیاتی، بیشتر ندارد» و بعد میگوییم: دین پاسخی است به همان نیاز حیاتی.
تعریف انسان این است: انسان موجودی است علاقهمند؛ داری علاقههای متنوع و متعدد و پیدا و پنهان. و انسان برای رسیدن به علاقههای خود، حرکت و تلاش میکند. انسان یک نیاز حیاتی دارد و آن شناختن و رسیدن به علاقههای خود است. اقدامی که برای این منظور باید انجام دهد «مدیریت علاقهها» است و «دین پاسخی است برای نیاز انسان به مدیریت علاقههایش».
این تعریف از دین، با آن تعریف قبلی که میگوید «دین پاسخی است به نیاز شما به پرستش» خیلی تفاوت دارد؛ در آن تعریف قبلی به نوعی، سکولاریسم(جدا کردن دین از دنیا) هم پیریزی میشود.
بعضیها سکولار هستند و دین را هم قبول دارند؛ اما ترکیب دین و دنیا را ترکیب نخود-لوبیایی میدانند! یعنی نخود و لوبیا هر کدام سر جای خود و در کنار هم قرار دارند. ولی ما میگوییم که این ترکیب مثل ترکیب هیدروژن و اکسیژن در آب است که نمیشود آنها را از هم جدا کرد؛ چون اینها در همدیگر حل شدهاند.
خدا میخواهد دین و دنیای ما در همدیگر حل شوند. پس باید یک تعریفی از دین ارائه دهیم که دنیا در آن حل شده باشد؛ نه اینکه از همان اول دین از دنیا جدا شود. تعریف ما از دین این است: «دین پاسخی است به نیاز انسان به مدیریت علاقههایش». مدیریت علاقه، یعنی: شناخت علاقهها و برنامه ریزی برای پاسخ به علاقهها.
( استاد پناهیان )
آسمانی ترین جوان!
حماسه از چشمهای تو آغاز میشود در روزی داغ و خون آلود.
رشادت یعنی «تو»؛
وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی.
امروز می آیی؛
عَلَم عشق بر دوشت، با نشانهای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده های نخستینت، شکفتن آغاز میکند.
روشنای چهره ات با اُفقهای دور و درخشان نسبت دارد.
قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان میخورند.
تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت
آئینت جوانمردیست.
صدایت، لرزه بر اندام آنان میاندازد که نفسهای شیعه را بریده بریده میخواهند.
در آغوش باران زاده شده ای و از سینه بهار، شیر نوشیده ای.
از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب.
کوهستانها، هوای پاک نفسهایت را به عاریت گرفته اند.
محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا میدرخشد.
لبهای ترک خورده ات، سالهاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است.
صفحات آن ظهر سرخ را که ورق میزنم،
ردّ نگاههای پر هیبت توست که بر جا میخکوبم میکند. تو اردیبهشت فصلهای جهانی.
خاکستری ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا میدارد.
امروز میآیی و ما فانوسهای عاشقی در دست،
میلاد خجسته ات را نور میپاشیم.
میآیی و چکاوکان روشنی،
روز آمدنت را به ترانه مینشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز میخوانند.
ستاره جوانی...
آن چیزی که معمولا در ملاقات با جوانان ، اول بار به ذهن من می زند و بارها به آن فکر کرده ام ،
این است که آیا این ها خودشان می دانند که چه ستاره ای در جبین شان دارد می درخشد؟
من این ستاره را می بینم ، اما آیا خودشان هم می بینند؟ستاره جوانی چیز بسیار درخشان
و خوش طالعی است. اگر جوانان این چیز قیمتی و بی نظیر را در وجود خودشان حس
کنند، فکر میکنم که انشاءالله از آن ، خوب استفاده خواهند کرد…(مقام معظم رهبری)
خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست ... !
خط مقدم دشمن ، پشت بام خانه شماست … !
چه در زمینه فرهنگ ، چه سیاست ، چه افتصاد و …
به عبارت دیگر جنگ از این نرم تر نمی شود !!
دشمن سربازی به درون خانه ها فرستاده که هر چه بخواهد به راحتی انجام
خواهد داد!
آیا این یک پیروزی بزرگ برای دشمن و یک شکست تاریخی برای ما به حساب
نمی آید؟!
در میدان جنگ سخت پدران ما با سختی و البته افتخار، پیروزی را از آن خود کردند
و لی ما در جنگ نرم چه کردیم ؟!
تسلیم سربازی شدیم که حتی بی ناموسی را بین خانواده ها رواج می دهد!
ماهواره ابزاری است که دشمن در هر زمینه ای از آن بر علیه ما استفاده می کند،
حتی کانون گرم خانواده را مستقیما هدف قرار داده و عده ای همچنان در خواب
غفلت هستند!
اگر بگویی که مفیدش را می بینم مضرش را نمی بینم! خواهم گفت که آیا همیشه
همینگونه خواهی ماند؟
آیا اطمینان داری که فرزندانت هم همینگونه باشند و بمانند؟
آیا ارزشش را دارد کانون گرم خانواده را با چنین ابزار خطرناکی به مخاطره
بیندازی ؟!
و اگر بگویی که در دنیای امروز نیاز به آخرین اخبار و اطلاعات هست !
خواهم گفت آیا نمی توان این اخبار و اطلاعات را از جای دیگری تامین کرد؟
و باز آیا ارزش دارد چنین ریسکی را در مورد محیط پاک خانواده انجام داد ؟!
فرهنگی که زیر درخت آلبالو گم شده!!!
اظهار نظر ویزر فرهنگ و ارشاد درخصوص فیلم پنجاه کیلو آلبالو :
- اگر از چگونگی این فیلم اطلاع داشتم اجازه ساخت و اکران به آن نمیدادم
نقل قول وزیردرخصوص فیلم قصه ها:
-بعضی فیلمها دست روی بعضی زخمها و نقاط سیاه میگذارند و این نگاه را به دنیا عرضه میکنند که کار نادرستی است
پذیرفتن این نکته که وزیر فرهنگ و ارشاد از حساسترین بخش کار خود که ارائه مجوز ساخت و اکران فیلمهای سینمایی می باشد اظهار بی اطلاعی کند و یا ساخته شدن و تولید فیلمی که به اذعان خود ایشان دارای ساختارنابهنجاری می باشد قدری قابل تامل است .
در روزگاری که سینما و بازیگران ان به نمادهای فرهنگی و فرهنگ سازی جامعه ما تبدیل شده اند ساخت فیلمهای ضد فرهنکی و اکران آنها نه تنها مرهمی بر زخم سینمای ایران نیست که زخمی عمیق بر بدنه فرهنگ اسلامی ایرانی ماست
وقتی جشنواره فجر که اصل وجودیش را مدیون فجر و انقلاب اسلامی است و برگزاری آن در دهه فجر به مثابه آبیای درخت فرهنگ انقلاب م یباشد، تبدیل به یک شوی نمایش ابتدذال و بی فرهنگی شده وحضور بازیگران و فیلمسازانی در آن رونق گرفته که کمترین تناسب را با اصلاسلامی بودن انقلاب دارند ، حاصلش می شود اشفته بازار کنونی فرهنگ جامعه ما ،
باید گفت دستمال وزارت فرهنگ و ارشاد ما سالهاست که زیر درخت آلبالو گم شده و متولیان سینما غرق در بی اطلاعی و بی توجهی سکان این کشتی را به دست باد سپرده اند
جوان باید دوراندیش باشد
جوان باید دوراندیش باشد
یکی دیگر از خصائص و ویژگیهای جوانان که باید در آنان وجود داشته باشد، عاقبت اندیشی است؛ در آیه شریفه مذکور، خداوند تلویحاً همین نکته را به مردم تذکر میدهد که ظاهر بینی نقطه مقابل دوراندیشی است. طبیعتاً انسان راحت طلب است و میخواهد زود به هدف و مقصدش برسد، ولی توجه ندارد هرچه هدف بلندتر باشد به زمان بیشتری نیاز است و کار و تلاش مضاعف میطلبد و قهراً زود به دست نخواهد آمد، ولی عاقبتی زیبا خواهد داشت. جوانی که در ابتدای راه است و میخواهد زندگی سعادتمندانه داشته باشد، باید دوراندیش بوده و انتخابی درست و صحیح داشته باشد. علت این که اکثر مردم به حقانیت این وعده الهی که آخرت هدفی مبارکتر از همه اهداف است، بی اعتنا هستند، جهل آنها به این حقیقت است و این که علم خود را محدود به امور مادی کرده، آن هم به ظاهر دنیا و نه باطن آن؛ لذا سرگرم لذات زودگذر و خیالات واهی شده و از آخرت غافل میمانند و الاّ اگر به باطن دنیا شناخت پیدا کنند، کافی است.
یک سئوال، یک جواب
یک سئوال، یک جواب
شاید این سئوال مطرح شود که هدف جوان باید در خور شأنیت و منزلت او باشد و انتخاب جوان باید بالا و به وسعت ابدیت باشد، چون ویژگیهای نوع جوانان عالی و ارزشمند است؛ به عنوان نمونه، همت بلند و عظیم، تصمیم راسخ و والا، توان و قدرت عالی، نشاط و تحرک، اینها از خصائص جوانان است و میتوانند هدفی را مشخص و در رسیدن به آن بی وقفه تلاش کنند. با این امتیازات، سئوال بعضی از جوانان این است که در توان و ظرفیتمان نیست هدفی بلند و به اندازه ابدیت و نامحدود انتخاب کنیم و اگر هدفی اینگونه انتخاب کنیم، از بقیه اهداف دنیائی باز میمانیم و زندگیمان مختل میشود و برای این سئوال به فرمایشات امام حسین (ع) تمسک میکنند که فرمودند: «لا تَتَعَرَّضْ لِما تُدْرِک؛ به آنچه که نخواهی رسید، اقدام مکن».و نیز امام (ع) میفرمایند: «لاتَعْتَدْ به ما لاتَقَدَر عَلَیه؛ آنچه را قادر نیستی به شمار نیاور». امام حسین (ع) در روایتی دیگر میفرمایند: «لاتَتَکَلَفْ ما لاتَطَیق؛ آن چه را طاقت نداری به عهده مگیر». پاسخ این سئوال را باید ریشه یابی کرد. باید دید که چرا برخی از جوانان اینگونه اشکال میکنند و تن به هدفی بالا و انتخابی برتر نمیدهند که ماندگار و جاوید باشد. یک احتمالش این است که جوانی که این اشکال را مطرح میکند، میخواهد از زیر کار فرار کند و تن به کار سخت و مشکل که تلاش زیاد میخواهد، ندهد؛ به عبارت دیگر میخواهد شانه خالی کند، چراکه راحت طلب است. احتمال دیگر این است که جوانان به عاقبت کار نمیاندیشند و دور اندیشی نمیکنند؛ این مسئله هدف و انتخاب ابدی و برتر انسان را توجه ندارند و میخواهند به گونه ای هدفشان را برنامه ریزی کنند که هیچ لطمه ای به زندگی دنیوی و ارزشهای مادیشان نخورد و دور از هدف برتر و انتخاب درست سراغ مظاهر دنیوی میروند؛ اگر جوانان کمی از تجربیات افراد سالخورده را استفاده کنند و به هدفی بی نهایت فکر کنند و قدم بگذارند و پای صحبتهای آنها بنشینند، آنگاه میفهمند راه و مقصد درست را بدون هیچ چشم داشتی به جوانان منتقل میکنند و از عاقبت هدفهای سطحی و ابتدائی و فانی دنیا آنان را برحذر میدارند و به هدفی که دائمی و جاوید است، سوق میدهند. برای درک بهتر این جواب باید به سراغ کلام الهی برویم و از این کلید مشکل گشا استفاده کنیم. خداوند میفرماید: «یَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الحْیَوةِ الدُّنْیَا وَ هُمْ عَنِ الاَخِرَةِ هُمْ غَافِلُون» .ظاهری از زندگی دنیا را میشناسند و انان از اخرت بی خبرند. نوع مردم کوتاه بین، تنها ظاهری از زندگی دنیا را میبینند و از آخرت و پایان کار بی خبرند. جوان اگر کمی فکر کند، در مییابد که دنیا و مظاهر دنیا بد نیست، ولی این که هدفش این مظاهر باشد، جفایی به جوانی و به علت آفرینش کرده است. در پاسخ به این سئوال میتوان از روایات اهل بیت (ع) نیز استفاده نمود. از روایات اینگونه فهمیده میشود که این نوع پرسشها از فطرت جوان بر نخواسته، بلکه از روی هوا و هوس درونی اوست. هیچ گاه انسان عالی و برتر را رها نمیکند تا خوب را بدست آورد، همیشه درصدد انتخابی خوبتر و بهتر است. روایات زیادی در مورد همت و انگیزه های جوان وجود دارد. پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «إِنَّ اللهَ تَعالی یُحبُ مَعالی الأُمُورَ و أَشرافَها وَ یَکرَهُ سَفسافَها؛ خداوند کارهای والا و شریف را دوست دارد و کارهای پست و حقیر را خوش ندارد». این حدیث نورانی درصدد این است که بیان کند کار والا نزد خدا محبوب است، هدف و انتخاب بزرگ، عالی است. همت و انگیزه بالا رشد دهنده و انسان ساز است. کار و هدف بزرگ انسان را بزرگ و به او سعه وجودی و ظرفیت میدهد، به او حرکت و شوق و تحرک میبخشد. به همین دلیل است که امام علی (ع) میفرمایند: «مَن شَرُفَت هِمَتُهُ عَظُمَت قِیمَتُه؛ هرکس که همتش بالا باشد، ارزشش عظیم است». و امام سجاد (ع) در دعاهایشان میفرمودند: «بارالها، از گواهی و شهادت، عادلانهترین آن را از تو مسئلت دارم و از عبادت، بانشاط ترین آن را … و از همت عالیترین آن را». و امام باقر (ع) فرمودند: «لاشَرُفَ کَبُعدِ الهِمّه؛ هیچ شرافتی چون بلند همتی نیست». طرز تفکر جوانان و به طور کلی انسانها از دو حال خارج نیست، یا نگاه الهی به ماسوی خود دارند و یا نگاه مادی که سراسر زندگیشان را گرفته، همه چیز را دنیا و مظاهر دنیا و ثروت و مال و منال میدانند و در همین راستا هدف و انتخابشان نیز در دنیاست. جوان نیز در اثر این تربیت و آموزش و تفکر ناچارا اینگونه تصمیم میگیرد و هدفی کوچک و ناچیز را انتخاب میکند. در تفسیر آیه 7 سوره روم نیز بیان شد که اگر این مردم ظاهر بین، باطن و درون این زندگی دنیوی را میدانستند، برای شناخت آخرت کافی بود؛ چرا که دقت کافی در این زندگی زودگذر نشان میدهد که حلقه ای است از یک سلسله طولانی و مرحله ای است از یک مسیر بزرگ، همان گونه که دقت در حیات در دوران جنینی نشان میدهد که هدف نهایی، خود این زندگی نیست؛ بلکه این یک مرحله مقدماتی برای زندگی مهمتر است
معیار جوانی در اصحاب کهف
معیار جوانی در اصحاب کهف
یکی از امتیازات جوانان که به آن به طور مفصل خواهیم پرداخت، هوش و صداقت است. درست است که اصحاب کهف سن و سال جوانی را نداشتند، لیکن صفات جوان را دارا بودند؛ هوش و صداقت از جمله ویژگیهای آنان بود که در مقابل فساد حاکم و آئینی که مستقر بود، پی بردند و تصمیم بر قیام گرفتند. این از هوش و استعداد و صداقت آنها در همدلی و همراهی یکدیگر بود که از صدق و صفا کمک کار و کمک حال یکدیگر بودند؛ آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و خدا نیز بر هدایتشان افزود و به هر چیزی که مایه خشنودی خدا بود، هدایتشان کرد. ویژگی ممتاز دیگر اصحاب کهف، هدف مقدس و مبارکشان بود؛ آن هفت نفری که قرآن نیز آن را صحیح میداند و دربارهاش سکوت میکند، هدفی را انتخاب کردند که جزء بزرگترین هدفهاست، مبدأ شریعت و دینشان بود، امتداد سخن پیامبرشان بود؛ اینها همه حکایت از اولاً بزرگی هدفشان دارد، ثانیا استقامت و بردباری در راهشان را میرساند. مردانی که روحیه جوان داشتند، عزم و اراده آهنین جوانان را در وجودشان نهادینه کرده بود، با همت بلند و عظیم، هدفشان را انتخاب و تا آخرین نفس هم ایستادند.