حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدايت الهي
قرآن کريم، خداوند را نور آسمان ها و زمين مي خواند و تصريح مي کند که او هر فردي را که بخواهد، به نور خويش هدايت مي کند. در ادامه مي فرمايد:«[ اين نور هدايت] در خانه هايي است که خداوند اذن فرموده است رفعت بيابند؛ خانه هايي که نام خدا در آنها ذکر مي شود و مرداني که تجارت و معامله، آنان را از ياد الهي غافل نمي کند و مي ترسند از روزي که در آن، دل ها و چشم ها زير و رو مي شود، صبح و شام در آنها، تسبيح او مي گويند.»
هنگامي که پيامبر خدا (ص)آيات مذکور را تلاوت کرد، يکي از اطرافيان حضرت پرسيد: يا رسول الله! اين خانه ها کدام خانه هايند؟ فرمود:«خانه هاي انبيا». ابوبکر برخاست و گفت: يا رسول الله! آيا خانه فاطمه و علي از مصاديق اين آيه
است؟ پاسخ شنيد:«آري، از برترين مصاديق آن است.»
بايد در عمل، پيرو فاطمه ي زهرا باشيم

ما بايد اين راه را برويم. ما هم بايد گذشت کنيم، ايثار کنيم، اطاعت خدا کنيم، عبادت کنيم. مگر نمي گوييم که «حتّي تورّم قدماها » اين قدر در محراب عبادت خدا ايستاد!ما هم بايد در محراب عبادت بايستيم . ما هم بايد ذکر خدا بگوييم . ما هم بايد محبت الهي را در دلمان روز به روز زياد کنيم. مگرنمي گوييم که با حال ناتواني به مسجد رفت، تا حقي را احقاق کند؟ ما هم بايد در همه حالات تلاش کنيم، تا حق را احقاق کنيم . ما هم بايد از کسي نترسيم. مگر نمي گوييم که يک تنه در مقابل جامعه ي بزرگ زمان خود ايستاد؟ ما هم بايد همچنان که همسر بزرگوارش فرمود «لا تستوحشوا في طريق الهدي لقلّة اهله» از کم بودن تعدادمان در مقابل دنياي ظلم و استکبار نترسيم و تلاش کنيم. مگر نمي گوييم که آن بزرگوار کاري کرد که سوره ي دهر درباره ي او و شوهر و فرزندانش نازل شد؟ ايثار نسبت به فقرا و کمک به محرومان، به قيمت گرسنگي کشيدن خود؛« و يؤثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه».ما هم بايد همين کارها را بکنيم.
اين نمي شود که ما دم از محبت فاطمه ي زهرا عليها السلام بزنيم، در حالي که آن بزرگوار براي خاطر گرسنگان،نان را از گلوي خود و عزيزانش - مثل حسن و حسين عليهما السلام و پدر بزرگوارشان عليه السلام- بريد و به آن فقير داد، نه يک روز، نه دو روز؛ سه روز! ما مي گوييم پيرو چنين کسي هستيم؛ ولي ما نه فقط نان را از گلوي خود نمي بريم که به فقرا بدهيم، اگر بتوانيم، نان را از گلوي فقرا هم مي بريم!
اين رواياتي که در «کافي» شريف و بعضي از کتب ديگر در باب علامات شيعه هست، ناظر به همين است؛ يعني شيعه بايستي آن طوري عمل کند. ما بايد زندگي آنها را در زندگي خود- ولو به صورت ضعيف - نمايش بدهيم .ما ازما بزرگترها کجا، آن استان بلند کجا؟ معلوم است که ما حتّي به حدود دور دست او هم نمي رسيم؛ اما بايد تشبيه کنيم نمي شود در نقطه ي مقابل زندگي اهل بيت حرکت کنيم، ولي ادعا کنيم که ما جزو مواليان اهل بيتيم !چنين چيزي ممکن است ؟ فرض بفرماييد کسي در زمان امام بزرگوار ما،ازدشمنان اين ملت- که امام دايم عليه آنها حرف مي زد- تبعيت مي کرد؛ آيا او مي توانست بگويد من تابع امام ؟! اگر چنين چيزي از زبان کسي صادر مي شد ،آيا شماها نمي خنديديد؟! همين قضيه در باب اهل بيت عليهم السلام هم هست .
خود را شايسته ي انتساب به خاندان رسالت کنيم
عزیزان!آنچه ما وظيفه داريم،اين است که خود را شايسته ي انتساب به آن خاندان رسول (ص) کنيم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله ي وابستگان آنها و معروفين به ولايت آنها بودن،دشواراست. در زيارت مي خوانيم که ما معروفين به دوستي و محبت شما هستيم؛اين وظيفه ي مضاعفي را بر دوش ما مي گذارد .
اين خير کثيري که خداوند متعال در سوره ي مبارکه ي کوثر مژده ي آن را به پيامبر اکرم داد و فرمود :«انّا اعطيناک الکوثر» که تأويل آن، فاطمه زهرا عليها السلام است - در حقيقت مجمع همه ي خيراتي است که روز به روز از سرچشمه ي دين نبوي، بر همه ي بشريت و بر همه خلايق فرو مي ريزد. خيليلها سعي کردند آن را پوشيده بدارند و انکار کنند، اما نتوانستند؛«و الله متمّ نوره و لو کره الکافرون .

ما بايد خودمان را به اين مرکز نور نزديک کنيم ؛ و نزديک شدن به مرکز نور، لازمه و خاصيتش ، نوراني شدن است. بايد با عمل، و نه با محبت خالي، نوراني بشويم ؛ عملي که همان محبت و همان ولايت و همان ايمان، آن را به ما املاء مي کند و از ما مي خواهد . با اين عمل،بايد جزو اين خاندان و وابسته ي به اين خاندان بشويم . اين طور نيست که قنبر در خانه علي عليه السلام شدن، کار آساني باشد.اين گونه نيست که سلمان منّا اهل البيت»شدن، کار آساني باشد . ما جامعه ي مواليان و شيعيان اهل بيت عليهم السلام، از آن بزرگواران توقع داريم که ما را جزو خودشان و از حاشيه نشينان خودشان بدانند؛ «فلان ز گوشه نشينان خاک درگه ماست ». دلمان مي خواهد که اهل بيت درباره ي ما اين طور قضاوت کنند؛ اما اين آسان نيست؛ اين فقط با ادعا به دست نمي آيد ؛اين عمل و گذشت و ايثار و تشبه و تخلق به اخلاق انان را لازم دارد.
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
رهبری «شخص» را نمی گوید؛ «شاخصه» ها را چرا…
بهترین کیست؟ من نسبت به شخص، هیچگونه نظرى ابراز نمىکنم؛ اما شاخصهائى وجود دارد…
رئیس جمهورى که میخواهد این کشور بزرگ را اداره کند، این راه پرافتخار را به کمک مردم و براى مردم طى کند، باید اینچنین خصوصیاتى داشته باشد…
توانمندی و کفایت برای مدیریت اجرایی کشور
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:
«أیها الناس! إنَّ أحق الناس بهذاالأمر أقواهم علیه»؛
ای مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن کسی است که در تحقق حکومت (و اهداف آن)، نیرومندتر از دیگران باشد.
ایشان در نامه خطاب به مالک اشتر نیز فرمودند:
»ﺍﻱ ﻣﺎﻟﻚ ﺩﺭ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﮔﻴﺮﻱ ﻛﺎﺭﻣﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺯﻳﺮ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﺭ ﻛﻨﻨﺪ ﻫﻴﭻﮔﻮﻧﻪ ﻭﺍﺳﻄﻪ ﻭ ﺷﻔﺎﻋﺘﻲ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﻳﺮ ﻣﮕﺮ ﺷﻔﺎﻋﺖ »ﻛﻔﺎﻳﺖ« ﻭ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﺭﺍ.»
قرآن کریم در ماجرای انتخاب طالوت، در برابر افراد قوم که ادعا می کردند او به جهت نداشتن وسعت در مال، لیاقت حکومت ندارد، دو شاخصه «علم» و «توانایی» را در طالوت موجب انتخاب او به حکومت بیان می کند:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»؛
و پیامبرشان به آنها گفت: «خداوند (طالوت) را براى زمامدارى شما مبعوث(و انتخاب) کرده است.» گفتند: «چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادى ندارد؟!» گفت: «خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و جسم (قدرت)، وسعت بخشیده است. خداوند، ملکش را به هر کس بخواهد، مىبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع است؛ و(از لیاقت افراد براى منصبها) آگاه است.»
همچنین قرآن درباره شایستگی های حضرت موسی(علیه السلام) برای استخدام و قبول مسؤولیت، از زبان دختران حضرت شعیب، «قوت» و «امانتداری» را به شمار آورده است:
«قالت إحداهما یا ابت استئجرهُ إنَّ خیر من استئجرت القویّ الأمین»؛
یکی از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی، آن کسی است که قوی و امین باشد.»
مقام معظم رهبری می فرمایند:
ما عرض کردیم سلائق مختلف و هر کسى که احساس میکند توانائى دارد، بیاید وسط میدان؛ تودهى مردم و جمعیت عظیمِ دهها میلیونى ملت هم انشاءاللَّه وارد میدان خواهند شد؛ اما در محاسبه، آن کسانى که داوطلب میشوند، اشتباه نکنند؛ بدانند مدیریت اجرائى کشور یعنى چه. نه در ارزیابىِ نیازى که کشور به یک قدرت اجرائى دارد، اشتباه کنند، نه در ارزیابى توانِ خودشان اشتباه کنند. اگر چنانچه ارزیابى درستى انجام دادند، بیایند توى میدان؛ ملت هم نگاه میکند، انتخاب می کند.
ایمان و اعتقاد به: خدا؛ انقلاب؛ قانون؛ مردم
نامزد انتخابات اولاً باید به خدا و به این انقلاب و به قانون اساسى و به این مردم ایمان و اعتقاد داشته باشد.
تعهد؛ تدیّن؛ توانایی
تعهد را، تدین را، آمادگى را، توانائىها را بسنجیم؛ طبق تشخیص عمل کنیم. اگر من و شما که میخواهیم رأى بدهیم، با نیت صادق و خالص و براى انجام وظیفه و براى آیندهى کشور وارد میدان شویم و بخواهیم تصمیم بگیریم، انشاءاللّه خداى متعال هم در این صورت دلهاى ما را هدایت خواهد کرد. خداى متعال دلها را انشاءاللّه هدایت میکند، به شرط این که آحاد مردم حقیقتاً درصدد این باشند که وظیفهشان را انجام دهند. بارها گفته شده است که انتخابات، هم حق مردم است، هم وظیفهى مردم است؛ هم باید حق را استنقاذ کنیم، هم باید وظیفه را بخوبى انجام دهیم. این انتخابات، یک چنین حالتى دارد.
شجاع؛ دارای روحیه مقاوم
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامه خطاب به مالک اشتر برای تعیین و گزینش مسؤولان و کارگزاران می فرمایند:
«و اجعل لرأس کلِّ أمرٍ من أُمورک رأساً منهم لا یقهرهُ کبیرها و لا یَتَشَتَّتُ علیه کثیرها»؛
ای مالک! برای هر یک از کارهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی خود، مدیر و رئیسی را تعیین کن، مدیری که دارای دو ویژگی باشد: «بزرگی و عظمت کار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادی و تراکم کار، رنجورش نکند.»
همچنین امیرالمؤمنین(ﻉلیه السلام) ﺩﺭ همین نامه خطاب به ماﻟﻚ ﺍﺷﺘﺮ ﻓﺮﻣﻮﺩﻩﺍﻧﺪ: «ﭘﺲ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻛﻠﻴﺪﻱ ﺍﺯ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﻭ ﻟﺸﮕﺮﻳﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺑﻨﻤﺎ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺷﻮﺍﺭﻱﻫﺎ ﻭ ﭘﻴﺶﺁﻣﺪﻫﺎﻱ ﺳﺨﺖ ﻭ ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﺼﻴﺒﺖﻫﺎﻱ ﺑﺰﺭگ ﻭﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﻧﻨﺸﺎﻧﺪ. ﻓﺮﺩﻱ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻭ ﺿﻌﻒ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﺿﻌﻒ ﻭ ﻧﺎﺗﻮﺍﻧﻲ ﻏﺎﻟﺐ ﻧﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺑﻲﺧﻴﺎﻟﻲ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺑﻲﺗﻔﺎﻭﺕ ﻧﮕﺮﺩﺩ.»
ایشان در جای دیگری از همین نامه ﺑﻪ مالک ﻣﻲﻓﺮﻣﺎﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻫﻞ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺑﭙﻴﻮﻧﺪﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻛﺎﺭﮔﺰﺍﺭ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻤﺎﻳﺪ:
«ﺛُﻢﱠ ﺍَﻟﺼِﻖ ﺑِﺬَﻭﻱ… ﺍﻟﺸّﺠﺎعه.»
… ثانیاً داراى روحیهى مقاوم باشد. این ملت اهداف بلندى دارد، کارهاى بزرگى دارد، تسلیم نیست، کسى نمیتواند با این ملت با زبان زور حرف بزند. کسانى که در رأس قوهى اجرائى قرار میگیرند، باید کسانى باشند که در مقابل فشارهاى دشمنان مقاوم باشند؛ زود نترسند، زود از میدان خارج نشوند؛ این یکى از شرطهاى لازم است.
با ترس از دشمن، آبروی ملت را نبرد!
کسانى با رأى ملت سر کار نیایند که در مقابل دشمنان بخواهند دست تسلیم بالا ببرند و آبروى ملت ایران را ببرند.
کسانى سر کار نیایند که بخواهند با تملقگوئى به غرب، به دولتهاى غربى، به دولتهاى زورگو و مستکبر، به خیال خودشان بخواهند براى خودشان موقعیتى در سطح بینالمللى دست و پا کنند. اینها براى ملت ایران ارزشى ندارد.
کسانى سر کار نیایند که دشمنان ملت ایران طمع بورزند که به وسیلهى آنها بتوانند صفوف ملت را از هم جدا کنند، مردم را از دینشان، از اصولشان، از ارزشهاى انقلابیشان دور کنند. ملت باید آگاه باشد.
اگر کسانى بر سر کار بیایند که در مراکز گوناگون سیاسى یا اقتصادى به جاى اینکه به فکر ادامهى راه امام و ارزشها و اصول ترسیمشدهى به وسیلهى امام باشند، به فکر به دست آوردن دل فلان قدرت غربى و فلان مستکبر بینالمللى باشند، براى ملت ایران مصیبت خواهد بود. این آگاهى براى ملت لازم است.
حکمت و تدبیر
امیرالمؤمنین(علیه السلام) می فرمایند:
«یُسْتَدَلُّ عَلَى الْإِدْبَارِ بِأَرْبَعٍ سُوءِ التَّدْبِیرِ وَ قُبْحِ التَّبْذِیرِ وَ قِلَّةِ الِاعْتِبَارِ وَ کَثْرَةِ الِاعْتِذَارِ»؛
چهار چیز دلیل برگشت (روزگار و اوضاع و احوال دولتها و حکومتها) است. بدی تدبیر، زشتی تبذیر، کمی عبرت گرفتن و بسیاری مغرور شدن.
همچنین ایشان در جای دیگری می فرمایند:
«صَلَاحُ الْعَیْشِ التَّدْبِیر»؛
صلاح و سازمان زندگی، تدبیر است.
… ثالثاً انسانهاى با تدبیرى باشند، با حکمت باشند. ما در سیاست خارجى گفتیم «عزت و حکمت و مصلحت»؛ در ادارهى کشور هم همین جور است، در مسائل داخلى هم همین جور است، در اقتصاد هم همین جور است؛ باید با برنامه، با حکمت، با تدبیر، با نگاه بلندمدت و همهجانبه، با یک هندسهى صحیح کارها را مشاهده کنند، نگاه کنند، وارد میدان شوند.
تقوا، تهذیب اخلاقی و دوری از حاشیه سازی
امام باقر(علیه السلام) از پیامبر اسلام(ص) چنین نقل مىکنند:
امامت و رهبرى فقط شایسته کسى است که داراى این سه خصلت باشد:
«تقوا و ورعى که او را از معصیت خداوند، بازدارد؛
حلم و تحملّى که در اثر آن، خشم و غضب را تحت اختیار و کنترل خود داشته باشد؛
رهبرى به شیوه پسندیده بر مردم، به گونهاى که مانند پدرى مهربان براى آنان باشد.»
… باید تهذیب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. اینها چیزهاى لازمى است. بنده توصیهام به همهى دولتها همیشه همین بوده است. میدانید من از دولتها و از رؤساى جمهور در طول این سالهاى متمادى همواره حمایت کردم؛ توصیه هم کردم، در موارد متعدد و زیادى از آنها توضیح هم خواستم. تکیه این بوده است که براى مردم هزینه درست نکنند، مشکل درست نکنند، دغدغهآفرینى نکنند، مردم را دچار تشویش و نگرانى نکنند.
ساده زیست؛ همدرد مردم؛ دور از فساد و تجمل و اشرافیگری!
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند:
خداوند مرا پیشواى خلق قرار داده و بههمین سبب، بر من واجب کرده است که زندگىام را درخوراک و پوشاک، در حدّ ضعیفترین طبقات اجتماع قرار دهم، تا از طرفى مایه تسکین آلام فقیر، و از طرف دیگر، سبب جلوگیرى از طغیان غنى گردد.
بهترین، آن کسى است که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند، با مردم یگانه و صمیمى باشد، از فساد دور باشد، دنبال اشرافیگرى خودش نباشد. آفت بزرگ ما اشرافیگرى و تجملپرستى است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافیگرى باشد، مردم را به سمت اشرافیگرى و به سمت اسراف سوق خواهد داد.
… اولین کار این است که ما مسئولین کشور را، افرادى انتخاب کنیم که مردمى باشند، سادهزیست باشند، درد مردم را بدانند و خودشان از درد مردم احساس درد کنند. این هم به نظر من شاخص مهمى است.
پایبند به: انقلاب؛ ارزشها؛ منافع ملی؛ تدبیر جمعی
هر کسی میآید، پایبند به انقلاب، پایبند به ارزشها، پایبند به منافع ملی، پایبند به نظام اسلامی، پایبند به عقل جمعی، پایبند به تدبیر باشد. اینجوری باید این کشور را اداره کرد.
کشور، کشور بزرگی است؛ ملت، ملت باعظمتی است؛ مسائل تشویق کننده و مبشّر، فراوان است؛ مشکلات هم بر سر راه هر ملتی، و از جمله بر سر راه ما وجود دارد. آن کسانی که آمادهی این میدان میشوند، باید با کمال قوّت، با کمال قدرت، با توکل به خدا، با اعتماد به توانائیهای این ملت پیش بروند.
ضعف ما در اقتصاد، که به سختیِ معیشت گروههائی از مردم منتهی شد، عبارت است از وابستگی به نفت ــ که عرض کردم این یکی از ضعفهای ما است ــ بیاعتنائی به سیاستهای کلان اقتصادی، و سیاستها و تصمیمگیریهای پیدرپیِ روزمرّه. مسئولین کشور ــ مسولینِ امروز و بخصوص مسئولین آینده که بعد از انتخاباتِ امسال بر سر کار خواهند آمد ــ به این نکته توجه کنند؛ کشور باید سیاست اقتصادیِ کلانِ روشن و مدوّن و برنامهریزیشده داشته باشد؛ حوادث گوناگون نتواند تغییر و تبدیلی در آن ایجاد کند.
دوری از روزمرگی و نظرات غیرکارشناسی اقتصادی
روزمرّه فکر کردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغییر سیاستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همهى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تکیه کردن بر نظرات غیر کارشناسى، مضر است؛ اعتماد کردن به شیوههاى تزریقىِ اقتصادهاى تحمیلى شرق و غرب، مضر است.
اعتقاد به سیاست مقاومتی
سیاستهاى اقتصاد باید سیاستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - یک اقتصاد مقاوم - باید اقتصادى باشد که در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ایستادگى کند؛ با تغییرات گوناگون در این گوشهى دنیا، آن گوشهى دنیا متلاطم نشود؛ این چیزها لازم است.
نقطه قوتهای قبلی ها را داشته باشد؛ نقطه ضعف ها را نه!
این را همه بدانند که آنچه ما برای رئیسجمهور آینده نیاز داریم، عبارت است از امتیازاتی که امروز وجود دارد، منهای ضعفهائی که وجود دارد. این را همه توجه کنند؛ رئیسجمهورِ هر دورهای باید امتیازات کسبی و ممکنالحصول رئیسجمهور قبلی را داشته باشد، ضعفهای او را نداشته باشد.
هر کسی بالاخره نقاط قوّتی دارد و نقاط ضعفی دارد. رؤسای جمهور ــ چه رئیسجمهور امروز، چه رئیسجمهور فردا ــ نقاط قوّتی دارند و نقاط ضعفی هم دارند. همهی ما همین جوریم؛ نقاط قوّتی داریم، نقاط ضعفی داریم. آن چیزهائی که امروز برای دولت و برای رئیسجمهور نقاط قوّت محسوب میشود، اینها باید در رئیسجمهور بعدی وجود داشته باشد، اینها را باید در خود تأمین کند؛ آن چیزهائی که امروز نقاط ضعف شناخته میشود ــ که ممکن است شما بگوئید، من بگویم، دیگری بگوید ــ این نقاط ضعف را باید از خود دور کند.
پیشرفت در سلسله دولتهای متوالی
یعنی ما در سلسلهی دولتهائی که پشت سر هم میآیند، باید رو به پیشرفت باشیم، رو به تعالی و تکامل باشیم، تدریجاً بهترینهای خودمان را بفرستیم.
برگزیده بیانات مقام معظم رهبری پیرامون انتخابات
نمایشی به نام انتخابات
از وقتىکه رژیم پهلوى بر سر کار آمد، انتخابات به معناى یک حرکت نمایشىِ محض تلقى شد؛ جز در یک برههى کوتاهى در دوران نهضت ملى؛ در دوران دوسالهاى که یک مقدار اوضاع بهتر بود؛ ولى آن هم اشکالات فراوانى داشت؛ مجلس را تعطیل کردند، اختیارات مجلس را به دولت دادند که اینها در زمان مصدق انجام گرفت. در بقیهى این دوران، انتخابات نمایش محض بود.
در آن برههاى که بنده و امثالى که در سنین من هستند یادشان هست، همه مىدانستند که انتخابات مطلقا به معناى انتخاب مردم نیست. یک کسانى را دستگاههاى قدرت، دربارِ آن روزِ شاهان در نظر مىگرفتند، رقابتهائى بین خود آنها انجام مىگرفت، با همدیگر زدوخورد هم مىکردند؛ اما آن کسى که مىخواستند بیاورند توى مجلس بنشانند که مطیع باشد، سربهزیر باشد، منافع آنها را تأمین کند، حق مالى غاصبانهى آنها را بدهد، او را مىآوردند توى مجلس مىنشاندند. مردم هم براى خودشان مىرفتند.
مردم روز انتخابات را هم نمی فهمیدند!
در تمام این دوران، کمتر وقتى اتفاق افتاد که مردم احساس کنند حالا باید بروند در این صندوق رأى یک رأیى بیندازند تا در مدیریت کشور تأثیرى ببخشد. مطلقاً چنین چیزى نبود. ماها اسم انتخابات را تو روزنامهها مىشنفتیم که مىگویند: حالا انتخابات است. نمىفهمیدیم روز انتخابات کِى هست؛ مردم نمىفهمیدند. در وقت انتخابات، چند تا صندوق مىگذاشتند یکجا، خودهاشان هم گفتگو و هیاهوى مختصرى مىکردند و همان کارى که مىخواستند، انجام مىدادند و تمام مىشد مىرفت. مردم نقشى نداشتند.
یعنی دیگر انتخابات نمایشی نیست؟
انقلاب اسلامى ورق را بکلى برگرداند؛ مردم نقش پیدا کردند؛ نه فقط در انتخاب نمایندهى مجلس، در انتخاب رئیسجمهور، در انتخاب خبرگانى که رهبر را بناست انتخاب کنند، در انتخاب شوراهاى شهر که شهردارها را باید انتخاب کنند. در همهى این مراحل حساس، نظر مردم شد تعیینکننده. قانون اساسى بر این اساس تدوین شد و امروز هم سى سال مىگذرد. و من به شما عرض بکنم با قوت و قدرت این کار تا امروز ادامه پیدا کرده.
چطور شد که بعد از انقلاب به این زودی رفراندوم و انتخابات برگزار شد؟
در انقلابهاى دنیا این کارها بعد از سه سال، چهار سال، پنج سال، گاهى هم بیشتر، اتفاق مىافتد؛ اما در جمهورى اسلامى، کمتر از پنجاه روز بعد از پیروزى انقلاب، همهپرسى سراسرى انجام گرفت و آن جمعیت کثیر و عظیم و آن نسبت بالا، آمدند پاى صندوقهاى رأى و رأى دادند. این که به چه رأى دادند، مسئلهى دوم است؛ مسئلهى اول این است که مردم با همهى وجود خود نشان دادند که در صحنه حاضرند و براى اقدام و براى تصمیمگیرى و براى تعیین خطمشىِ آینده آمادهاند. این از آنجا خشت اوّلش گذاشته شد، پایهگذارى شد و بعد هم ادامه پیدا کرد. اوائل انقلاب که هنوز قانون اساسى فراهم نشده بود، آماده نشده بود و لازم بود مجلس خبرگان تشکیل شود، چند ماه بیشتر نگذشته بود که امام شوراى انقلاب را احضار کردند قم. ما رفتیم. امام آنچنان تند و تلخ برخورد کردند: چرا اقدام نمیکنید براى تشکیل مجلسى که بتواند قانون اساسى را تنظیم کند؟ دیرش میشد امام. این، طبیعت جمهورى اسلامى است؛ این طبیعت در جمهورى اسلامى بحمداللّه باقى مانده است.
انتخابات؛ از یک نمایش تا پایه مردمسالاری دینی
انتخابات در کشور ما یک حرکت نمایشى نیست. پایهى نظام ما همین انتخابات است. یکى از پایهها، انتخابات است.
مردمسالارى دینى با حرف نمىشود؛ مردمسالارى دینى با شرکت مردم، حضور مردم، ارادهى مردم، ارتباط فکرى و عقلانى و عاطفى مردم با تحولات کشور صورت مىگیرد؛ این هم جز با یک انتخابات صحیح و همگانى و مشارکت وسیع مردم ممکن نیست. این مردمسالارى، عامل پایدارى ملت ایران است.
اینکه شما توانستهاید در طول این سى سال از نهیب ابرقدرتها نترسید، اینکه ابرقدرتها هم غیر از نهیب نتوانستند ضربهى اساسى به شما بزنند، اینکه جوانان کشور در ورود به میدانهاى گوناگون این شجاعت و اخلاص را نشان مىدهند، ناشى از مردمسالارى دینى است؛ این را باید خیلى قدر بدانیم.
افتخار انجام یک کار بی سابقه در ایران
برگزارى انتخابات در کشور، از افتخارات جمهورى اسلامى است. آن روزى که در این کشور صحبت انتخابات شد، از اول مشروطه تا زمان جمهورى اسلامى - قبل از آن که این حرفها معنا نداشت - حقیقتاً به معناى واقعى کلمه، یک انتخابات سراسرىِ عمومىِ پرشورِ واقعى اتفاق نیفتاده بود. حتّى در دوران نهضت ملى هم اگرچه یک انتخابات واقعى بود، اما در حد شأن ملت ایران نبود، که مردم از ابعاد و اعماق روستاها بیایند پاى صندوقهاى رأى، خودشان بشناسند، خودشان بدانند، خودشان رأى بدهند؛ این اتفاق فقط در جمهورى اسلامى افتاد و امام بزرگوار ما مبتکر و طراح و مهندس این بنا بود. ایشان از همان اول کار اصرار کرد که باید همهپرسى براى تعیین نظام حکومتى در جمهورى اسلامى هرچه سریعتر انجام بگیرد.



خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی نیازمند نظم و نظام، مدیریت و تدبیر و اعمال اصول و قوانینی خاصّ در جهت رشد و تعالی و پرورش انسان های تعالی خواه است.
در یک خانواده مهدوی، مهمترین قوانین حاکم بر زندگی «خداگرائی» «ولی گرایی» و به دنبال آن «والا گرایی» اخلاقی است.
قانون «خدا گرائی» با تفکر توحیدی و زندگی توحیدی شکل می گیرد. در همین خصوص شهید مطهری (ره) در دو گفتار ارزشمند، دو مبحث «خدا در اندیشه ی انسان» و «خدا در زندگی انسان» را ارائه می دهند.
قانون «ولی گرائی» با شناخت و معرفت امام زمان (ع) و تنظیم زندگی بر اساس سیره ی مبارک حضرت و خواسته ها و رضایت ایشان تحقق می یابد.
و قانون «والا گرائی» با اخلاق محوری و رعایت اصول مدیریت خانواده، عینیت خواهد یافت. رعایت این اصول سطح فرهنگ و معنویت خانواده را بالا برده و به تعالی می رساند.
در اینجا تعدادی از مهمترین اصول مدیریت خانواده را مرور خواهیم کرد.
1. اصل محبت ورزی (گنج زندگی)
* قال علی (ع): (أنفَعُ الکُنُوزِ مَحبَّهُ القُلُوبِ.)
«پر سودترین گنج ها (به دست آوردن) محبت دلهاست.»
خانه آشیانه ی کوچک عشق و میدان بزرگ تبادل عواطف و احساسات و بانک مهرورزی است، لذا همه ی اعضاء یک خانه باید در این بانک سرمایه گذاری های بلند مدت داشته باشد تا بتوانند همواره از حساب جاری خود محبت های خالصانه را دریافت و پرداخت کنند.
2. اصل عدالت محوری
خانه و خانواده هم می تواند به کشوری کوچک که درگیر جنگ های داخلی است تبدیل شده و عرصه ی ظلم و حق کشی گردد و هم می تواند مدینه ی فاضله ای شود که عدالت در سرتاسر آن حاکم است. انتخاب هر یک از این دو تصویر، بر عهده ی اعضای خانواه است. اما پیشه کردن عدالت در ارتباطات، برخوردها و مسائل زندگی از عوامل پایداری یک خانواده محسوب می شود.
3. اصل لذت جویی و تمتّع
خداوند متعال در انسانها غریزه و میل جنسی قرار داده و محدوده پاسخگویی به این نیاز طبیعی را تنها حریم ازدواج، مقرر فرموده است. در نظام تربیتی اسلام، یکی از اهداف ازدواج و تشکیل خانواده، ارضای مشروع غرائز و درک لذتهای حلال می باشد که بجاست کانون یک خانواده برای زن و شوهر در این خصوص محیطی پاسخگو باشد. بدیهی است در صورت ارضای صحیح غرائز در حریم زناشویی خانه، جامعه از آفات و روابط نامشروع تا حدّ بسیاری مصون می ماند، چنانچه علت بسیاری از ناهنجاری های جنسی اجتماع، عدم تشکیل خانواده و یا عدم ارضای کافی در چارچوب ازدواج می باشد.
4. اصل تقسیم کار
یکی از اصول مدیریت خانه و خانواده، تقسیم عادلانه و منصفانه کارها بین همه ی اعضاء می باشد، به گونه ای که هر کس به نوبه ی خود سهمی از وظایف خانه را بر عهده گیرد، چنانچه پیامبر (ص) در تقسیم کارهای خانه، کارهای بیرون از منزل را بر عهده ی حضرت علی (ع) و کارهای درون خانه را بر عهده ی حضرت زهرا (س) گذاشتند.
5. اصل عفو و صفح
قرآن کریم می فرماید: (وإن تَعفُوا و تَصفَحوا و تَغفِرُوا فَإنَّ اللهَ غَفورٌ رحیمٌ)
«اگر (آنان را) عفو کرده، چشم پوشی کنید و ببخشید. پس خدا هم (در حق شما) آمرزنده و مهربان است.»
درنتیجه ی عمل به این اصل نه تنها نباید ناراحتی ها، آزردگی ها و حتی دشمنی ها را در دل نگه داشت، بلکه باید آنها را بخشید و نادیده گرفت. با وجود این خصلت در زندگی اختلافات به حداقل رسیده و رحمت و عطوفت بر فضای خانواده حاکم می شود.
6. اصل تدبیر و برنامه ریزی
امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
(صَلاحُ العیش التَّدبیر.)
«تدبیر و برنامه ریزی سبب اصلاح امور زندگانی می شود.»
برنامه یعنی تهیه جدول زمانی تقسیم کارها و مسئولیت ها، تهیه برنامه ای برای کار، عبادت، ورزش، تفریح، تغذیه، مطالعه و ضیافت به گونه ای که همه نیازهای طبیعی انسان برطرف شود؛ از این رو برنامه ریزی یکی از کلیدهای کامیابی در مدیریت خانه و خانواده است.
7. اصل سازگاری و انعطاف
امیرالمؤمنین علی (ع) می فرماید:
(الرِّفقُ مفتاحُ النَّجاح) «نرم خویی کلید کامیابی است.»
واژه های رفق، سازگاری و انعطاف پذیری، مفاهیم اخلاقی مقدس و لازمی برای حرکتی سالم و پرشتاب در چرخه ی زندگی به شمار می روند و هرگاه خداوند خیر اهل خانه ای را بخواهد میان آنان رفق، همدلی و همراهی قرار می دهد.
8. اصل مادر محوری
در مدیریت نظام خانواده، باید جایگاه افراد به خوبی شناخته شود و حریم آنها به خوبی رعایت شود تا هر کس بتواند نقش خود را به درستی ایفاء کند. مادر مهمترین رکن خانواده و دارای مهمترین نقش تربیتی است، نقشی که به هیچ وجه جانشین پذیر نیست. هر چند پدر نیز در این امر سهیم است. لذا بایستی هم پدر و هم فرزندان به اصل مادر محوری توجه کنند و با احسان، احترام، اکرام و خدمت مادر، او را در ایفای نقش تربیتی خویش یاری دهند.
9. اصل قناعت و کنترل
حضرت علی (ع) می فرمایند:
(جمالُ العیشِ القناعهُ.) (6) «زیبایی زندگی و رفاه به قناعت است.»
قناعت یعنی خودکفایی و بسنده کردن به قدر ضرورت و به اندازه ی نیاز زندگی، لذا مدیریت خواهشها و تمایلات و کسب مناعت طبع از ابزار لازم ساختن یک زندگانی شیرین است.
10. اصل توسعه ی اخلاق
اخلاق محوری به جای پول محوری از توصیه های مؤکّد معصومین (ع) است. امام علی (ع) می فرمایند: (حُسنُ الخُلقِ أحدُ العَطائین.)
«خوشخویی یکی از دو دهش است.»
از این اصل می توان به عنوان جانشین بسیاری از کمبودها و محدودیت ها بهره برداری نمود، چنانچه پیامبر اکرم (ص) می فرمایند:
«وسعت ثروت شما به همه ی مردم نمی رسد پس با (توسعه ی) اخلاق خود، همه را خرسند کنید.»
11. اصل تغافل و نادیده انگاری
اخلاق کریمانه بر محور نادیده انگاری و تغافل استوار شده است، رعایت این اصل، زندگی را ستودنی و تحسین برانگیز می کند، لذا امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: (مَن لَم یَتغافَل و لا یَغُضُّ عَن کثیرٍ مِنَ الأمور تَنَغَّضَت عِیشُتُه.)
«هر کس در بسیاری از أمور چشم پوشی نکند، زندگیش ناگوار شود.»
12. اصل هنر استراحت (خانه ایستگاه استراحت)
قانون اختصاص فرصتی برای استراحت در خلال فعالیت ها و مشغله های زندگی، در حکم روغن کاری کردن چرخهای زندگی است. ایجاد محیطی آرام و متنوع و بهره بردن از لذتهای حلال الهی، توان جمعی خانواده را برای تلاش و رشد هر چه بیشتر فزونی می بخشد.
13. اصل میهمان پذیری
رسول خدا (ص) فرمودند:
(زکاهُ الدَّارِ بیتُ الضِّیافَهِ.) «زکات خانه، مهمانخانه است.»
داشتن روحیه مهرورزی به دیگران در قالب میهمانی دادن، علاوه بر تقویت ارتباطات عاطفی، برکت زایی در زندگی، توسعه رزق و… از مهمترین عوامل شادی آفرین در زندگی به شمار می رود.
14. اصل سخاوتمندی
حضرت رضا (ع) فرمودند:
(یَنبَغی للرَّجُلِ أن یُوَسِّعَ عَلی عِیالِه لِئَلاَّ یَتَمنَّوا مَوتَهُ.)
«سزاوار است که مرد بر عیالش توسعه بدهد تا آرزوی مرگ او را نکنند.»
جریان زندگی برای روان ماندن به سخاوتمندی و دست ودل بازی به موقع نیازمند است و ایجاد رفاه برای همسر و فرزندان از جمله فضائل مهم اخلاقی است که یک مرد به عنوان مدیر خانواده باید برای عینیت بخشیدن به آن تلاش نماید.
15. اصل معنویت گرایی
قرآن کریم در ستایش خانه های اهلبیت (ع) می فرماید:
(فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ.(12) [(نور هدایت) در خانه هایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها ذکر شود.]
سحرخیزی، ذکر لسانی و قلبی، دوستی نماز، تلاوت قرآن، اُنس با مناجاتها و اشعار معنویت آفرین، یاد خوبان عالم قدس و ارتباط قلبی با حضرات معصومین (ع) از موهبت های آسمانی و از نشانه های خانه های سبز است، که برای نورانی کردن فضای یک خانواده و تبدیل آن به یک خانه ی الهی، تقید به این موارد لازم می باشد.
16. اصل پاکی
قرآن در توصیف اهل بیت (ع) می فرماید:
(إِنَّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً.)
«همانا خدا اراده کرده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاک و مطهر گرداند.»
انسانهای پاک، پاکیزگی و پاکی معنوی را دوست دارند و پاکی را ترویج می کنند. پاکش چشم، گوش، دل، رزق، محیط زندگی، پاکی از خطا و گناه، خانه را به بهشتی دنیایی تبدیل می کند و مهمترین ثمره آن تربیت فرزندان پاک و با ایمان است.
17. اصل نامه نگاری و مکاتبه
گاهی به خاطر وجود محدودیتهای مکانی، مالی و یا حیاء و خجالت، قلم بهترین و حتی گاهی تنهاترین وسیله ی برقراری ارتباط بین اعضای یک خانواده است. امیرالمؤمنین (ع) در نامه ای نسبتاً طولانی، پر احساس و عمیق، مجموعه ای از مطالبات تربیتی خود را به فرزندانشان از طریق نامه نگاری ابراز داشته اند که مطالعه و تفکر آن برای خانواده ها بسیار سودمند است.
18. اصل تشکّر و قدرشناسی
قرآن کریم می فرماید: (أنِ اشکُرلی و لِوالِدَیکِ…) (15)
«شکرگزار من و پدر و مادرت باش.»
حاکمیت فرهنگ تشکر و قدردانی از یکدیگر و واکنش مثبت در برابر زحمات و ابراز عواطف دیگران، یکی از اصول مهم مدیریت خانواده است که از یک سو به افزایش مهرورزی ها و محبت ها بین اعضای یک خانواده کمک می کند و از سویی دیگر به تربیت نسلی شاکر در برابر نعمت های الهی منجر می شود.
19. اصل شناخت روانشناسی زن و مرد
زن برای زن بودن و مرد برای مرد بودن به صفات و حالاتی نیازمند می باشند، شناخت این خصلتها و روحیات و روان شناسی زن و مرد، هم کمک شایانی در مدیریت بهینه و با کفایت زندگی و خانواده می کند و هم سبب افزایش درک متقابل و کاهش اختلافات بین اعضای خانواده می شود.
20. اصل هدیه دادن (باز کردن پنجره های شادی به زندگی)
رسول خدا (ص) فرمودند:
(تهادُّوا تُحابّوا، تَهادُّوا فانَّها تَذهبُ بِالضَّغائنِ.)
«به یکدیگر هدیه دهید تا یکدیگر را دوست بدارید به یکدیگر هدیه دهید تا زنگارهای کینه از قلبهایتان برده شود.»
هدیه یکی از تکنیک های ارزان، آسان ولی مؤثر برای فعال نگه داشتن عواطف بین افراد در بستر زندگی بوده و علاوه بر تعمیق احساسات و زدودن کدورت ها، مانع فرسایشی شدن روند زندگی می شود.
21. اصل استراتژی ارتباط فعال و همه جانبه
از محوری ترین و بلکه اساسی ترین ارکان نظام خانواده، وجود ارتباط سالم، فراگیر و پویا بین زن و شوهر و ارتباط بین هر یک از پدر و مادر با فرزندان است؛ به عنوان نمونه ارتباطات لازم در یک خانواده سه نفره بدین قرار است:
* ارتباط زن با شوهر
* ارتباط شوهر با زن
* ارتباط مادر با فرزند
* ارتباط پدر با فرزند
* ارتباط فرزند با پدر
* ارتباط فرزند با مادر
22. اصل خدمت در خانه
بسیاری از پاداشها و موهبتهای زندگی با میزان خدمت شما به خانواده خود رابطه مستقیم دارد، یعنی هرچه برای بهبود زندگی خانوادگی خود تلاش و خدمت کنید توانائی ها و موفقیت های خود را افزایش داده اید.
رسول خدا (ص) فرمودند:
(لا یَخدُمُ العیالَ الاّ صدیقٌ أو شهیدٌ أو رجلُ یریدُ اللهُ به خیرَ الدُّنیا و الآخره.)
« به همسر (و فرزندان) خود خدمت نکند مگر صدیق یا شهید یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد.»
23. اصل آشنایی با سرنوشت
حضرت علی (ع) می فرمایند:
(مَن أصبَحَ عَلَی الدُّنیا حَزیناً فَقَد أصبَحَ لِقَضاءِ اللهِ ساخِطاً.)
«هر که برای دنیا اندوه خورد، از قضای الهی ناخشنود است.»
بسیاری از مشکلات یک خانواده به مسائل اقتصادی و سرنوشت خدادای آنان مربوط می شود. خداوند متعال برای هر فرد و هر خانواده سرنوشتی مقدر کرده که البته برای آنان خیر محض است، هر چند باور آن برای برخی دشوار باشد.
شناخت تقدیرات الهی و راضی بودن به آنان و شناخت اشتباهات و مشکلاتی که منشأ آن خود انسان است و نه تقدیر الهی و تلاش برای رفع آنها و تفکیک این دو مقوله از یکدیگر، سبب رضایتمندی افراد یک خانواده از داده های الهی و قبول سرنوشت خدادادی آنها می شود.
24. اصل سرور و شادی
امام باقر (ع) می فرمایند: (ما أفادَ عبدُ فائدَهً خیراً مِن زوجهٍ صالحهٍ إذا رَآها سرَّتهُ و اذا غابَ عَنها حَفِظتهُ فی نَفسها و مالهِ.)
«بنده ی مؤمن سودی بهتر از همسر شایسته به چنگ نیاورده است، همسری که شوهرش با دیدن او خوشحال شود و هرگاه از وی دور شود در غیابش نگهبان خود و اموال او باشد.»
مدیریت خانوادگی موفق می طلبد که اعضاء خانواده افرادی بانشاط باشند و فضای خانوادگی شادی برای خود و خانواده ی خود فراهم آورند. وجود کانون گرم خانواده و عواطف پاک و باصفا بودن محیط زندگی، تحمل بسیاری از مرارتها و دشواری های زندگی را آسان کرده و سبب می شود افراد از زندگی خویش لذت ببرند.
25. اصل انتخاب داور خانوادگی و آشنایی با حقوق خانواده
قرآن در مورد حل مشکلات خانوادگی قبل از اقامه ی دعوی در دادگاههای رسمی و قانونی، به مراجعه نزد «قاضی تحکیم» سفارش کرده و در پرتو شرایطی این راهکار را موفقیت آمیز معرفی می نماید:
(وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَیْنَهمَا فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِهَا إِنْ یُرِیدَا إِصْلاَحاً یُوَفِّقِ اللهُ بَیْنَهُمَا إِنَّ اللهَ کَانَ عَلِیماً خَبِیراً.)
«اگر از (ناسازگاری و) جدایی میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داوری از خانواده ی شوهر و داوری از خانواده ی زن برگزینید (تا به اختلاف آن دو رسیدگی کنند) که اگر این دو بنای اصلاح داشته باشند، خداوند میانشان توافق ایجاد می کند زیرا خداوند (از نیات همه) باخبر و آگاه است.»
26. اصل هنرمندی و خلاقیت های شاعرانه و حرفه آموزی
آموختن هنرهایی همچون خطاطی، نقاشی، طراحی، نویسندگی، شعر، داستان نویسی، آواز، خیاطی، قالی بافی و… از هنرهای لازم خانوادگی است که می تواند علاوه بر پر کردن سالم اوقات فراغت، سبب شکوفایی استعدادها و توانمندی و استقلال مالی افراد خانواده گردد. رسول خدا (ص) می فرمایند:
(نِعم اللَّهو المِغزَلُ لِلمَرأه الصَّالحَهِ.)
«برای زن شایسته ریسندگی چه سرگرمی خوبی است.»
27. اصل ملاحظه ی خانواده ی اول تا سوم
امام سجاد (ع) می فرماید: « حقوق خویشاوندانت بسیار است و به اندازه ی میزان قرابت آنها با توست، سپس حضرت می فرمایند:
(فَأوجبُها علیکَ حقُّ اُمَّک ثُمَّ حقُّ أبیکَ ثُمَّ حقُّ وُلدِکَ ثُمَّ حقُّ أخیک ثُمَّ الأقربُ فالأَقربُ و الأولُ فالأوَّلُ).
«پس واجب ترین حق، حق مادرت است سپس حق پدرت، سپس حق فرزندانت سپس حق برادرت و سپس هر کس به تو نزدیکتر است…»
یک انسان پس از ازدواج دارای سه خانواده خواهد بود، خانواده اول، همان خانواده ی پدری و مادری اوست، خانواده دوم همان زندگی مشترکش با همسرش می باشد و خانواده سوم خانواده ی همسرش می باشد. انسان باید حقوق هر سه خانواده را رعایت کند و خود را متعلق به هر سه بداند.
28. اصل آراستگی و زینت
آراستگی مرد برای همسر و آرایش زن برای شوهر از اموری است که از سویی هم نشاط و شادمانی فردی تولید می کند و هم زمینه ی ایجاد دلبستگی دوستی و مهرورزی را تقویت می نماید و از سوی دیگر ضریب خطا و دل بستن هر یک از زوجین به افراد دیگر را از بین می برد و علاوه بر تأمین سلامت خانواده، سلامت اجتماع را نیز تضمین می نماید.
29. اصل گفتگو، استنطاق و مذاکره (کنفرانس خانوادگی)
از اصول مهم مدیریت خانواده و از راهکارهای مهم استمرار بخشی و یا بازسازی روابط خانوادگی، اختصاص فرصت ویژه برای گفتگو با اعضای خانواده، نشستهای خانوادگی و هنر گفتگو، استنطاق گفتاری و تقویت مهارت گفتن و شنیدن است. رسول خدا (ص) می فرمایند:
(جُلُوس المرءِ عِندَ عَیالهِ أَحَبُّ إلی الله تعالی من اعتکافٍ فیِ مَسجدی هذا.) (22)
«نشستن مرد نزد زن و فرزندنش نزد خدا محبوبتر از اعتکاف او در مسجد من (مسجد النبی) است.»
30. اصل تلاش برای توسعه و سلامت اقتصادی خانواده
تلاش برای کسب درآمد حلال بیشتر، به نیت حفظ آبرو، حل مشکلات خود و دیگران، رشد اقتصادی و برآوردن همه نیازمندی ها مشروع و معقول، أمری پسندیده و خدا پسندانه است.
این تلاش گرچه تنها وظیفه ی مردان بوده، اما سهیم شدن زنان در این وظیفه به شرطی که حدود الهی رعایت شود و با وظایف خانوادگی و دینی آنان منافاتی نداشته باشد، سبب حرکت تندتر چرخه ی زندگی شده و آینده ای همراه با آسودگی خاطر را برای همه اعضای خانواده رقم خواهد زد.
31. اصل جمع گرایی و غذای جماعت
در فرهنگ تربیتی اسلام و تنظیم قوانین آن، یکی از اصول مهم، دوری از انزوا و گوشه گیری و دقت به جمع و جمع گرایی حتی در غذا خوردن است. یکی از فلسفه های مهم عبادات جمعی نیز تقویت این روحیه در انسانهاست.
پیامبر اکرم (ص) می فرمایند: (کُلُوا جَمیعاً و لا تفرَّقوا فإنَّ البرکَهَ معَ الجماعهِ.)
«دسته جمعی غذا بخورید و پراکنده نشوید، چرا که برکت با جماعت است.»
32. اصل همسایه داری
سخن حضرت زهرا (س) به فرزندشان امام مجتبی (ع) (یا بُنَیَّ الجار ثُمَّ الدَّارٌ)
«فرزندم اول همسایه سپس خانه»
یک فرمول حیاتی برای رشد، دیگرگرایی، اخلاق اجتماعی و گریز از خودمحوری و خودپرستی بوده و لازم است در خانواده مورد توجه جدی قرار گیرد.
33. اصل حفظ حریم و احترام همه ی اعضاء از اولین تا آخرین
جلوگیری از فرو ریختن مرزهای اخلاقی و شکسته شدن حریمها و حفاظت از شئونات شخصیتی خود و افراد خانواده بویژه در زمان اختلافات و کشمکش ها از اصول مهم مدیریتی در خانواده است.
34. اصل تحمل فریادها و بچّه گی ها
موضع گیری عجولانه و منفعلانه در برابر رفتارهای نسنجیده و فریادهای بی جای اعضای خانواده، خانه را به محل نزاع و درگیری تبدیل کرده و خسارات غیر قابل جبرانی به شخصیت همه ی اعضاء وارد می سازد. تحمل نابخردی ها و رعایت انصاف در منازعات و چشم پوشی کردن از رفتارهای نامناسب دیگران در شرایط بحرانی، اصلی مهم و قابل توجه برای ترمیم کاستیهای افراد و زندگی است.
35. اصل صداقت و راستی
از اصولی که نه تنها در زندگی خانوادگی بلکه در زندگی اجتماعی نیز کارآمد است، اصل صداقت در نیت، گفتار و رفتار بوده که از مهمترین ملاکهای انتخاب همسر، همسایه، همسفر و همکار(25) نیز به شمار می رود. رعایت این اصل مهم در ابتدا و هم در طول زندگی بسیار ضروری است.
36. اصل عدم هراس از فقر و توجه به انواع سرمایه ها
برای مدیریت بهینه سیستم خانواده و از میان بردن هراس از فقر، ایجاد روحیه احساس ثروتمندی و توانگری بسیار مهم و اساسی است و بر فرض وجود فقر، چگونگی مدیریت زندگی فقیرانه، نوع نگاه به فقر و توجه به سرمایه های معنوی زندگی نیز مهم و قابل توجه است.
37. اصل قبول اختلافات و مدیریت اختلافات
اعتقاد به اینکه طبیعت خلقت انسان بر اختلاف، تضاد و تکثّر و چندگونگی است و مدیریت کردن این اختلافات، منشأ دلبستگی شدید بین زوجین و یا اعضای خانواده است. پذیرش طبیعی بودن اختلافات و تفاوتها، علاوه بر کاهش حساسیتها، انسان را در به سلامت طی کردن سختیهای زندگی یاری می کند و سبب می شود به مرور زمان اختلافات بین اعضاء به اتحاد و همدلی تبدیل گردد.
38. اصل مهندسی مادی خانه سازی و خانه داری
رعایت قوانین مهندسی خانه سازی و خانه داری، برای ایجاد فضایی مناسب و رشد آفرین ضروری است که به برخی از این قوانین اشاره می کنیم:
1. مصرف کردن پول فروش خانه در خرید خانه ای دیگر.
2. حیاء در خانه سازی (محفوظ بودن محدوده ی فعالیت کدبانو، جداسازی برای حفظ حریم زن و مرد….)
3. نگهداری حیوانات خانگی و پیش بینی کلبه ی حیوان در خانه
4. حفظ بهداشت و نظافت محیط خانه و لوازم خانه
5. نورپردازی و روشنایی مناسب منزل
6. داشتن اتاق خواب خصوصی برای زوجین و فرزندان
7. تهیه وسایل هنری و بافندگی در خانه.
8. زیبا سازی اتاق مربوط به خانواده و زنان.
9. رعایت همه ی نکات رفاهی و روانشناسی در محیط آشپزخانه (که مادران بیشترین ساعات زندگی خود را در آنجا سپری می کنند.)
39. اصل مهندسی معنوی خانه سازی و خانه داری
دقت در مسائل معنوی و آخرتی خانه سازی نیز، از جمله عوامل محیطی مؤثر بر شخصیت اعضای خانواده است. برخی از این مسائل عبارتند از:
1. غیر غصبی بودن زمین و مصالح و لوازم خانه
2. قبله محوری در خانه سازی.
3. انتخاب همسایه خوب
4. تعبیه اتاق نماز و اتاق استراحت
5. کار علمی و فکری در خانه.
6. آیه آرایی خانه و اتاقها
7. تلاوت قرآن در خانه.
8. میثاق معنوی خانوادگی برای نماز شب.
9. ذبح گوسفند پس از خانه سازی.
10. نظافت و بهداشت خانه.
11. رعایت حقوق همسایگان
12. برگزاری جلسات دینی خصوصی و عمومی در خانه.
40. اصل کدگذاری لوازم و اشیاء زندگی
در سیره ی اخلاقی پیامبر اکرم (ص) آمده است که حضرت حیوانات، اسلحه و اثاثیه منزل خود را نام گذاری می کردند، مثلاً نام پرچم حضر ت عقاب، نام شمشیرش که در جنگ ها همراه داشت ذوالفقار و شمشیر دیگر مِخذم بود و…
41. اصل حفظ میثاقها و وفاداری
با توجه به جایگاه ارزشمند وفاداری در میثاقهای خانوادگی، لازم است هر یک از زن و مرد در لحظه های خلوت خود، درون خود را از همه عوامل جفاکاری و تضعیف پیمان خانوادگی پالایش کنند و دائماً در تحکیم این «میثاق عشق» تلاش نمایند.
42. اصل رازداری و حفظ اسرار
امام علی (ع) می فرمایند:
(إحفظَ أمرکَ و لا تُنکِح خاطِباً سِرَّکَ.)
«امور و اسرار مربوط به خودت را نگه دار و دختر رازت را عروس هر خواستگاری نکن.»
حفظ اسرار خانوادگی و حل کردن مشکلات در چارچوب خانه وجلوگیری از باخبر شدن نزدیکان از مسائل و اسرار خانوادگی، از جمله صفات متعالی و زیبای یک خانواده است.
43. اصل مهارت مقابله با فقدانها در زندگی
از جمله واقعیت های طبیعی و اجتناب ناپذیر در هر زندگی وجود فقدانهایی (چون مرگ شوهر، همسر، فرزند و یا ورشکستی مالی و…) است که در صورت عدم آشنایی با فلسفه الهی این فقدانها و خیریت آنها برای انسان ممکن است به معزلی فکری برای اعضای خانواده تبدیل شود.
توضیح اینکه برخی از فقدانها و کمبودها که انسان نقشی در تولید آن ندارد، برای او خیر محض بوده و علاوه بر اینکه امتحان الهی او محسوب می گردد، سبب تزکیه نفس او خواهد شد. داشتن دید مثبت درباره ی این فقدانها و سپاسگزاری از نعمتهای موجود الهی راه را برای برطرف شدن کمبودها و ازدیاد نعمتهای الهی هموار خواهد کرد.
44. اصل شناخت مسیر، مقصد و لوازم سفر زندگی
با تشکیل یک خانواده، قطاری در مسیر مشخص شده ی خود و به سوی هدفی مشخص به حرکت در می آید. برای عبور همراه با سلامت در این مسیر باید مقصد، مراحل، نقشه راه، توقف گاهها و سایر خصوصیات مسیر کاملاً شناخته شده باشد؛ این مراحل در تربیت فرزند عبارتند از: شکل گیری و انعقاد نطفه، دوره کودکی، دوره ی نوجوانی، دوره ی جوانی و دوره ی میانسالی.
45. اصل ثبات و استحکام خانواده
استحکام و سلامت نهاد خانواده تأثیرات فراوانی در برآورده نمودن ثبات فردی و اصلاح نظام اجتماعی خواهد داشت. عوامل فراوانی در انسجام و استحکام نظام خانواده نقش دارند که برخی از آنها عبارتند از:
1. نگاه تقدس آمیز و فرازمینی داشتن به ازدواج و تشکیل خانواده
2. داشتن انتظارات معقول از ازدواج
3. اشتراکات فرهنگی و همسانی زوجین و خانواده های آنها
و چندین عامل دیگر که افراد لازم است قبل از تشکیل خانواده و در جریان آنها به این عوامل توجه مستمر داشته باشند.
46. اصل توجه به شبکه ارتباطی خانواده و پرهیز از شبکه های درهم ریخته
در یک خانواده هر کسی یک «من» تنها دارد که عبارتست از نام، خصوصیات جسمانی، علاقه ها، عادات، هنرها و سایر خصلت های فردی که از آن به ارتباط «یک سویه» تعبیر می شود و یک «ما» دارد که منظور از «ما» در یک خانواده ارتباطات متقابلی است که بین افراد وجود دارد مانند رابطه همسری، پدری، مادری، برادری، خواهری و فرزندی به این ارتباطات، ارتباطات دوسویه می گویند. تنظیم ارتباطات یک سویه و دو سویه در یک خانواده و عمل بر اساس نیاز ارتباطی افراد، یکی از عوامل مهم رشد اعضای خانواده می باشد.
پاسخ اين تحريفاتي که در مورد صحبت هاي حضرت امام(ره)در فضاي مجازي منتشر شده چيست؟«يوم الله واقعي روزي است كه اميرالمونين عليه السلام شمشيرش را كشيد و خوارج را از اول تا آخر درو كرد و تمامشان را كشت . ايام اله روزهايي است كه خداوند تبارك و تعالي يك زلزله اي را وارد مي كند ، يك سيلي را وارد مي كند ، يك توفاني را وارد مي كند ، به اين مردم شلاق مي زند كه آدم بشويد . اميرالمومنين اگر بنا بود مسامحه بكند شمشير نمي كشيد تا هفتصد نفر را يك جا بكشد ….»
متأسفانه اين گونه مطالب با تقطيع سخنان حضرت امام با هدف تخريب چهره امام و تضعيف نظام مطرح مي گردد.متن اصلي سخنان حضرت امام را در اينجا مي آوريم تا نادرستي اين استناد ها روشن شود.1.آنچه حضرت امام در باره برخورد با خوارج بيان فرمودند مربوط به سخنرانى ايشان به مناسبت سالگرد 17 شهريور است كه در سال 1358 ايراد شد و ايشان در بخشي از سخنان خود فرمودند:« خداى تبارك و تعالى به حضرت موسى:وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ اينها را متذكّر كن به «ايّام خدا». همه ايّام مال خداست؛ لكن بعضى از ايّام يك خصوصيتى دارد كه براى آن خصوصيت «يوم اللَّه» مىشود. روزى كه پيغمبر اكرم هجرت كردند به مدينه، اين روز «يوم اللَّه» است. روزى كه مكه را فتح كردند «يوم اللَّه» است. يومِ قدرتنمايى خداست كه يك يتيم را كه همه رَفضَش كرده بودند، نمىتوانست زندگى بكند تو وطن خودش، تو خانه خودش، بعد از چندى فتح مكّه به دست او شد؛ و آن قُلْدُرها و آن ثروتمندها و آن قدرتمندها همه در تحت سيطره او واقع شد، و فرمود:أنتُمُ الطُّلَقَاء ديگر آزادتان كردم، برويد؛ اين «يوم اللَّه» است. يوم خوارج، روزى كه امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- شمشير را كشيد و اين فاسدها را، اينغدّههاى سرطانى را درو كرد، اين هم «يوم اللَّه» بود. اين مقدسهايى كه پينه بسته بود پيشانيشان، لكن خدا را نمىشناختند، همينها بودند كه كشتند امير المؤمنين را! قيام كردند در مقابل امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- از لشكر خودش بودند، قيام كردند در مقابل او. براى خاطر آن قضايايى كه در صفين واقع شد و امام- عليه السلام- ديد كه اگر اينها باقى باشند فاسد مىكنند ملت را، تمامشان را كشت، الّا بعضى كه فرار كردند؛ اين «يوم اللَّه» بود. روزهايى كه خداى تبارك و تعالى براى تنبيه ملتها يك چيزهايى را وارد مىكند، يك زلزلهاى وارد مىكند، يك سيلى وارد مىكند، يك طوفانى وارد مىكند، كه شلاق بزند به اين مردم كه آدم بشويد، اينها هم «يوم اللَّه» است. چيزهايى است كه به خدا مربوط است.( صحيفه امام، ج9، ص 465-466) مولاى ما، امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- آن مرد نمونه عالَم، آن انسان به تمام معنا انسان، آنكه در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رَحم و مروت آن طور و با مستضعفين آن طور بود، با مستكبرين و با كسانى كه توطئه مىكنند شمشير را [مىكشيد و] مىكشت. هفتصد نفر را در يك روز- چنانچه نقل مىكنند- از يهود بنى قُرَيْظَه- كه نظير اسرائيل بود و اينها از نسل آنها شايد باشند- از دم شمشير گذراند! خداى تبارك و تعالى در موضع عفو و رحمتْ رحيم است. و در موضع انتقام، انتقامجو. امام مسلمين هم اين طور بود، در موقع رحمت، رحمت؛ و در موقع انتقام، انتقام.( صحيفه امام ، ج9، ص 282) همچنين فرمودند:« پيغمبر اكرم- صلى اللَّه عليه و آله و سلّم- نبى رحمت بود و با مردم به رحمت رفتار مىفرمود. و همان رحمت بود كه مردم را هدايت مىكرد و براى مردم غصه مىخورد. براى اشخاصى كه در ضلالت بودهاند، به واسطه رحمتى كه داشت متأثر بود ولى وقتى كه ريشههايى را مىديد كه اينها مشغول فساد هستند و ممكن است كه فساد آنها به فساد امّت منتهى بشود و اينها غدههاى سرطانى بودند كه ممكن بود جامعه را فاسد كنند، در عين حالى كه نبى رحمت بود، باب غضب را باز مىكرد. يهود بَني قُرَيْظه، همان كاسبهايى كه الآن هم دنباله آنها صهيونيستها هستند و فاسد، بعد از آنكه ملاحظه فرمود اينها فاسد هستند و موجب فساد مىشوند، امر فرمود تمام آنها را گردن زدند؛ اين ماده سرطانى را از بين برداشتند. امير المؤمنين- سلام اللَّه عليه- با آن همه عطوفت، با آن همه رحمت، وقتى كه ملاحظه فرمود خوارج مردمى هستند كه فاسد و مُفْسِد هستند، شمشير كشيد و تمام آنها را، الّا بعضى كه فرار كردند، از دم شمشير گذراند. در وقت رحمت، رحمت؛ و اگر كسانى لايق رحمت نباشند، انتقام و غضب.» (صحيفه امام ،ج9، ص370) 2. ايشان در سفارش به علما فرمودند:« شما اسلام را به مردم بگوييد شما احكام اسلام را، نرويد سراغ احكام فقط نماز و روزه، آنها را هم بايد بگوييد، اما احكام اسلام كه منحصر در اين نيست. شما سوره برائت را براى مردم چرا نمىخوانيد؟ شما آيات قتال را چرا نمىخوانيد؟ هى آيات رحمت را مىخوانيد! آن قتال هم رحمت است براى اين كه مىخواهد آدم درست كند. آدم گاهى درست نمىشود مرض گاهى صحيح نمىشود، الّابِالْكَىّ؛ (داغ كردن) بايد ببرند، داغ كنند تا درست بشود جامعه. بايد آنهايى كه فاسد هستند، از آن بيرون ريخته بشوند؛ جنبه رحمت است همهاش. منتها آقايان، بعضىها خيال مىكنند كه همان رحمت اين است كه به آن مهلت بدهند تا بكشد آدمها را. اين رحمت است؟ از حبسها بيرونشان كنيد تا بريزند مردم را بكشند، اين رحمت است؟ شما روى قرآن عمل كنيد. قرآن با اشخاصى كه مسلمند و معتقدند و ايمان به خدا دارند، به برادرى رفتار مىكند. با اشخاصى كه بر خلاف اين هستند آنها را مىگويد بكشيد، بزنيد، حبس كنيد؛ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ. شما همان طرفش را گرفتيد، زمين هم مىخوريد. ما، اگر بنا باشد اسلام را به يك طرفش قبول داشته باشيم، همان جنبه باصطلاح شما رحمت، من همه جنبههايش را رحمت مىدانم، اما آنكه شما خيال مىكنيد كه آن جنبهاش رحمت است كه دزدها را بيرونشان كنيم، مفسدها را بيرون كنيم، آدمكشها را بيرون كنيم، دست برداريد از اين طور رحمتهايى كه شما توهّم مىكنيد. اينها رحمت نيست، اينها مخالف خداست، مخالفت با خداست. شما آقايان، بايد بگوييد مسائل را، در بلاد خودتان كه رفتيد، مسائلى كه خدا فرموده است، بگوييد. أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ؛ اين را بايد به مردم حالى كنيد كه معنىاش چى است. ما بايد چه بكنيم با آنها؟ آنهايى كه هَجمه كردند به همه بلاد اسلامى و دارند همه چيز بلاد اسلامى را از بين مىبرند.( صحيفه امام، ج19، ص138-139) 3.اين مساجد است كه نهضت را درست كرد. در عهد رسول اللَّه هم، و بعد از آن هم تا مدتها، مسجد مركز اجتماع سياسى بود؛ مركز تجييش جيوش بود. «محراب» يعنى مكان حرب؛ مكان جنگ: هم جنگ با شيطان، و هم جنگ با طاغوت. از محرابها بايد جنگ پيدا بشود؛ چنانكه پيشتر از محرابها پيدا مىشد از مسجدها پيدا مىشد. اى ملت! مسجدهاى خودتان را حفظ كنيد. اى روشنفكران مسجدها را حفظ كنيد، روشنفكر غربى نباشيد. روشنفكر وارداتى نباشيد! اى حقوقدانها! مسجدها را حفظ كنيد. برويد به مسجد؛ نمىرويد! اين مسجدها را حفظ كنيد تا اين نهضت به ثمر برسد؛ تا مملكت شما نجات پيدا كند.(صحيفه امام ، ج8، ص 60) 4. جامعه بايد تربيت بشوند. حدود الهى براى تربيت جامعه است؛ نه براى انتقامجويى. اگر قاتل را نكشند، قتل زياد مىشود؛ و فِي الْقِصاصِ حَياةٌ؛ در قصاص زندگى است. اگر ما درِ قصاص را ببنديم، هر كسى بكشد كارش نداشته باشيم، قتل زياد مىشود؛ زندگى مردم از بين مىرود؛ هر كس دلش خواست هر كسى را مىكشد. قصاص براى اين است كه زندگى بشر تأمين بشود. تربيت است، براى مصلحت جامعه است.( صحيفه امام ، ج7، ص 313) اسلام براى اصلاح جامعه است. اگر شمشير كشيده، شمشير را براى اين كشيده است كه مفسدههايى كه نمىگذارند اين جامعهها اصلاح بشود از بين ببرد، تا سايرين اصلاح بشوند.(صحيفه امام ، ج10، ص449) انبيا بنايشان بر اين بود كه دست به شمشير نبرند الّا براى آنها كه علاجى ندارند جز شمشير و فاسد مىكنند جامعه را. آن كه فاسد مىكند جامعه را و دست از فسادش بر نخواهد داشت او را بايد از جامعه جدا كرد. و يك غده سرطانى است كه جامعه را فاسد مىكند. انبيا مثل يك طبيبى بودند، آنها كه مىخواستند اصلاح كنند جامعه را. اگر يك طبيبى آمد و غده سرطانى را، چاقو را درآورد و شكم را پاره كرد و غده سرطانى را درآورد، شما فرياد مىزنيد كه شكم مردم را پاره كردى، جانى هستى؟! نه، احترامش مىكنيد و اجر هم به او مىدهيد و دستش را هم فرض كنيد مىبوسيد و خيلى هم خوشحال مىشويد، براى اينكه اين شكم را پاره كرده. اما براى درآوردن غده سرطانى كه اين را به هلاكت مىرساند. انبيا اين طور بودند. انبيا در عين حالى كه خداى تبارك و تعالى مىفرمايد: كه چرا اين قدر خودت را به زحمت مىاندازى، چرا اين قدر خودت را مىخواهى بكشى كه اينها ايمان نمىآورند؟! آن قدر عاطفه داشته است و آن قدر دلش مىخواسته است كه مردم صالح بشوند، خوب بشوند، لكن وقتى كه مىديد كه فلان جمعيت اگر باشند مردم را به فساد مىكِشند، شمشير او همان چاقوى طبيب است. او طبيب عالم است و طبيب جامعه است و جامعه را بايد با حُسن نيّتى كه دارد اصلاح بكند. شمشير على بن ابي طالب ضربهاش مىفرمايد كه از عبادت جن و انس هم بالاتر است. براى اينكه اصلاح است، ضربه اصلاحى است، ضربه افسادى نيست.( صحيفه امام ، ج14، ص 20)