حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد


شناخت شخصیت امام خمینی در فرمایشات رهبر فرزانه انقلاب
شخصیت استثنایی و ممتاز
خصوصیات امام، استثنایى و ممتاز و بىنظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مىیابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهاى ما را گداخته است و غم سنگینى قلبهاى ما را مىفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس مىکنیم….
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران 16/3/1368
*محو در ارادهی الهی و تکلیف شرعی
شخصیت امام تا حد بسیار زیادى به اهمیت و عظمت آرمانهاى او مربوط مىشد. او با همت بلندى که داشت، هدفهاى بسیار عظیمى را انتخاب مىکرد. تصور این هدفها، براى آدمهاى معمولى دشوار بود و مىپنداشتند آن هدفهاى والا، دستنیافتنى هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگىناپذیرى و استعدادهاى فراوان و تواناییهاى اعجابانگیزى که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار مىافتاد و در سمت هدفهاى مورد نظرش پیش مىرفت و ناگهان همه مىدیدند که آن هدفها محقق شدهاند.
نقطهى اساسى کار او، این بود که در ارادهى الهى و تکلیف شرعى محو مىشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها مىمانست و عمل صالحش با خستگىناپذیرىِ باورنکردنى توأم بود. آنچنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت مىکرد. به همین خاطر، هدفهاى بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قلهها امکانپذیر گردید.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم بیعت نخست وزیر و هیئت وزیران 16/3/1368
راه خوشبختی ملت ایران
راه ما - همانطور كه اين مرد بزرگ برايمان ترسيم كرده است - راه استقامت و پيگيرى هدفهاى نظام اسلامى است. طبق درسهاى امام بزرگوارمان و طبق وصيّت او، راه اين ملت همين است. برادران و خواهران عزيز من در سراسر كشور توجّه كنند كه راه خوشبختى ملت ايران، تمسّك به احكام اسلامى و الهى است. راه خوشبختى ملت ايران، تكيه به خود و تواناييهاو استعدادهاى خود است. راه خوشبختى اين ملت، قطع اميد از قدرتهاى مسلّط جهانى و نيز نترسيدن از آنهاست. نه از آنها اندكى بترسيد و نه به آنها سرِسوزنى اميد بورزيد.
عزيزان من! بزرگترين هديهاى كه انقلاب اسلامى به اين ملت داده است، اين است كه شرِّ حكومتهاى فاسد و وابسته را كه ساليان و ساليان بر اين كشور و ملت و اين مواهب الهى مسلّط شده بودند، از سراسر اين ملت واين كشور كم كرده است. امروز به فضل پروردگار، اداره كنندگانِ كشور، از خود اين مردمند. امروز به همّت و هوشيارى اين ملت، بهترين شكلِ حكومتِ مردمى و دخالت آراء مردم در اين كشور است.
فرازی از بیانات مقام معظم رهبری در مراسم پنجمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره)14/3/1373

ده کار بزرگ امام(ره
اولين كار بزرگ او، احياى اسلام بود.
دويست سال است كه دستگاههاى استعمارى سعى كردند تا اسلام به دست فراموشى سپرده شود. يكى از نخستوزيرهاى انگليس در جمع سياستمداران استعمارى دنيا اعلام كرده بود كه ما بايد اسلام را در كشورهاى اسلامى منزوى كنيم! قبل و بعد از آن نيز پولهاى گزافى خرج شد تا اسلام در درجهى اول از صحنهى زندگى، و در درجهى دوم از ذهن و عمل فردى انسانها خارج شود؛ چون مىدانستند اين دين، بزرگترين مانع در راه چپاول قدرتهاى بزرگ و استكبارى است. امام ما اسلام را دوباره زنده كرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنهى سياسى جهان برگرداند.
دومين كار بزرگ او، اعادهى روح عزت به مسلمين بود.
اينگونه نبود كه اسلام صرفاً در بحثها و تحليلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگى مردم مطرح شود؛ بلكه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جاى عالم احساس عزت كردند.
يك نفر مسلمان از كشورى بزرگ كه مسلمين در آن در اقليت قرار دارند، به من مىگفت: قبل از انقلاب اسلامى، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمىكرديم. طبق فرهنگ آن كشور، همه اسم محلى داشتند، و هرچند خانوادههاى مسلمان روى بچههاى خود اسم اسلامى مىگذاشتند، اما جرأت نمىكردند آن اسم را اظهار كنند و از بيان آن خجالت مىكشيدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامى خود را مىگويند، و اگر از آنها بپرسند كه شما چه كسى هستيد، اول آن اسم اسلامى را با افتخار بر زبان مىآورند.
بنابراين، با كار بزرگى كه امام(رحمت الله علیه) انجام داد، مسلمانها در همه جاى دنيا احساس عزت مىكنند و به مسلمانى و اسلام خود مىبالند.
سومين كار بزرگ او اين بود كه به مسلمانها احساس درك امت اسلامى داد.
قبل از اين، مسلمانها در هر جاى دنيا كه بودند، چيزى به نام امت اسلامى برايشان مطرح نبود و يا اصلاً جدى تلقى نمىشد. امروز همهى مسلمانها در اقصاى آسيا تا قلب آفريقا و تمام خاورميانه و در اروپا و امريكا، احساس مىكنند كه جزو يك جامعهى جهانىِ بزرگ به نام امت اسلامى هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامى را ايجاد كرد، كه بزرگترين حربه براى دفاع از جوامع اسلامى در مقابل استكبار است.
چهارمين كار بزرگ او، ازالهى يكى از مرتجعترين و پليدترين و وابستهترين رژيمهاى منطقه و جهان بود.
ازالهى حكومت پادشاهى در ايران، يكى از بزرگترين كارهايى بود كه كسى مىتوانست آن را تصور كند. ايران مهمترين دژ استعمار در منطقهى خليجفارس و خاورميانه بود. اين دژ، به دست امام ما در هم فرو ريخته شد.
كار پنجم او، ايجاد حكومتى بر مبناى اسلام بود؛
چيزى كه به ذهن مسلمانها و غيرمسلمانها خطور نمىكرد، و خواب خوشى بود كه مسلمانهاى سادهلوح هم هرگز آن را با خود تصور نمىكردند و نمىديدند. امام(رحمت الله علیه) در حد يك معجزه، به اين خيال افسانهآميز لباس واقعيت پوشاند.
كار ششم او، ايجاد نهضت اسلامى در عالم بود.
قبل از انقلاب اسلامى، در بسيارى از كشورها و از جمله كشورهاى اسلامى، گروهها و جوانها و ناراضيها و آزادىطلبها، با ايدئولوژيهاى چپ وارد ميدان مىشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامى، پايه و مبناى حركتها و نهضتهاى آزاديبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطهيى از دنياى وسيع اسلام كه جمعيت يا گروهى به انگيزهى آزاديخواهى و ضديت با استكبار حركت مىكنند، مبنا و قاعدهى كار و اميد و ركنشان، تفكر اسلامى است.
هفتمين كار بزرگ او، نگرشى جديد در فقه شيعه بود.
فقاهت ما پايههاى بسيار مستحكمى داشته و دارد. فقاهت شيعه، يكى از محكمترين فقاهتها و متكى به قواعد و اصول و مبانى بسيار مستحكمى است. امام عزيزمان اين فقه مستحكم را در گسترهيى وسيع و با نگرشى جهانى و حكومتى مورد توجه قرار داد و ابعادى از فقه را براى ما روشن كرد كه قبل از آن روشن نبود.
كار هشتم او، ابطال باورهاى غلط در باب اخلاق فردى حكام بود.
در دنيا پذيرفته شده است كه كسانى كه در رأس اجتماعات قرار مىگيرند، اخلاق فردىِ خاصى داشته باشند! تكبر ورزيدن، برخوردار بودن از زندگى راحت و مسرفانه، تجملگرايى، خودرأيى و خودخواهى و امثال اينها، چيزهايى است كه مردم دنيا قبول كردند كه كسانى كه در رأس حكومتها قرار مىگيرند، اين اخلاق را داشته باشند. حتّى در كشورهاى انقلابى، انقلابيونى كه تا ديروز زير چادرها زندگى مىكردند و در دخمهها مخفى مىشدند، به مجرد اينكه به حكومت مىرسند، وضع زندگيشان عوض مىشود و اخلاق حكومتيشان تغيير مىكند و همان وضعيتى را به خود مىگيرند كه بقيهى سلاطين و رؤساى عالم داشتند! ما از نزديك چنين چيزى را ديدهايم؛ براى مردم هم مايهى تعجب نيست.
امام ما اين باور غلط را عوض كرد و نشان داد كه رهبر محبوب و معشوق يك ملت و ديگر مسلمانان عالم، مىتواند زندگى زاهدانهيى داشته باشد و به جاى كاخهاى مجلل، در يك حسينيه از ديداركنندگان پذيرايى كند و با لباس و زبان و اخلاق انبيا با مردم برخورد كند.
اگر دلهاى حكام و زمامداران به نور معرفت و حقيقت روشن شده باشد، تجمل و تشريفات و اسراف و برخورداريهاى زياد و خودرأيى و تكبر و استكبار، جزو لوازم حتمى زمامدارى آنها محسوب نمىشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار اين بود كه هم در زندگى خود و هم در آن دستگاهى كه به وجود آورده بود، نور معرفت و حقيقت تجلى يافته بود.
كار نهم او، احياى روحيهى غرور و خودباورى در ملت ايران بود.
برادران عزيز! حكومتهاى استبدادى و فردى، سالهاى متمادى ملت ما را به صورت ملتى ضعيف و مستضعف و توسرىخور در آورده بودند؛ ملتى كه از استعداد جوشان و خصلتهاى جمعىِ فوقالعاده ممتاز برخوردار است و در طول تاريخ بعد از اسلام، اينهمه افتخارات علمى و سياسى دارد.
قدرتهاى خارجى - مدتى انگليسيها و مدتى هم روسها و ديگر دولتهاى اروپايى، و پس از آن امريكاييها - ملت ما را تحقير كرده بودند. ملت ما هم باور كرده بود كه قابليت و لياقت كارهاى بزرگ را ندارد، سازندگى از او بر نمىآيد، ابتكار از او ساخته نيست و ديگران بايد بر او آقايى كنند و به او زور بگويند! بنابراين، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ما كشته بودند؛ ولى امام عزيز ما، روح غرور و افتخار ملى را در ملت ايران بيدار و زنده كردند.
در همان حال كه ملت ما از احساسات و نخوتهاى بيجاى ناسيوناليستى - كه استكبار عامل آن، و رژيم منحوس پهلوى مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت مىكنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئهى مشترك شرق و غرب و ارتجاع نمىترسند و احساس ضعف هم نمىكنند. جوانهاى ما احساس مىكنند كه خودشان مىتوانند كشورشان را بسازند. مردم ما احساس مىكنند كه قدرت و توان آن را دارند كه در مقابل تحميلها و زورگوييهاى شرق و غرب بايستند. اين روح عزت و خودباورى و غرور ملى و افتخارات حقيقى و اصيل را امام(ره) در ملت ما زنده كرد.
و بالاخره دهمين كار بزرگ او، اثبات اين نكته بود كه «نه شرقى و نه غربى»، يك اصل عملى و ممكن است.
ديگران خيال مىكردند كه يا بايد به شرق متكى بود و يا به غرب، يا بايد نان اين قدرت را خورد و ستايشش كرد و يا آن قدرت را ! فكر نمىكردند كه يك ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب «نه» بگويد و بايستد و بماند و خود را روزبهروز ريشهدارتر كند؛ اما امام(ره) اين نكته را ثابت كرد.
فرازی از خطبههای نماز جمعه 23/4/1368
ماندگار و ماندگاري
امام خميني هدفها، آرمانها و هر آنچه را كه مي بايست ابلاغ كند، گفته بود و در عمل نيز تمامهستي اش را براي تحقق همان هدفها بكار گرفته بود . اينك در آستانه نيمه خرداد سال 1368 خود را آماده ملاقات مقامي مي كرد كه تمام عمرش را براي جلب رضاي او صرف كرده و قامتش جز در برابر او خم نشده بود. سروده هاي عارفانه اش همه حاكي از درد و عطش فراق است و در حسر ت پيوستن به وصال محبوب. لحظه شكوهمند براي او، و جانكاه و تحمل ناپذير براي پيروانش، فرا مي رسيد: (… با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي كنم و به دعاي خير شما احتياج مبرم دارم و از خداي رحمن و رحيم مي خواهم كه عذرم را در كوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد …)
ساعت 22 و 20دقيقه بعداز ظهر روز شنبه سيزدهم خرداد ماه سال 1368 لحظه وصال بود . قلبي از كار ايستاد كه ميليونها قلب را به نور خدا و معنويت احياء كرده بود.
در آخرين شب زندگي و در حالي كه چند عمل جراحي سخت و طولاني در 87 سالگي تحمل كرده بود و در حاليكه چندين سرم به دستهاي مباركش وصل بود«نافله شب»مي خواند و قرآن تلاوت مي كرد . در ساعات آخر طمانينه و آرامشي ملكوتي داشت و مرتبا شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) را زمزمه مي كرد و با چنين حالتي بود كه روحش به ملكوت اعلي پرواز كرد .
پيروزي ماندگار
فرياد خميني كبير كه از نهان جان انسانها بر مي آمد، موجب شد تا انقلابي شكل بگيرد كه با ايدئولوژي خرد ورزانه اش كه مبتني بر زيباترين انديشه هاي اسلامي بود مسير سعادت و تكامل بشريت را هموار تر كند و اين گونه شد كه پيروزي ماندگاري درجهان شكل گرفت، كه روز به روز موجبات نابودي قدرتهاي ديرپا و تا دندان مسلح را فراهم و زلزله اي را در نظام دو قطبي جهان بوجود آورد.
صاحبنظران شكل گيري انقلاب اسلامي ايران كه مبتني بر اراده ملت و با پرچمداري روحانيت بوجود آمده بود را بعنوان يك انقلاب ديني تمام عيار كه قابليت تاثيرگذاري مستقيم بر تمام معادلات جهاني را دارد تعريف كرده بودند و همين نكته باعث شد تا نفس كشيدن براي كمونيسم از يك طرف و كاپيتاليسم از طرف ديگر سخت و سخت تر شود . بدين سان انديشه حذف جمهوري اسلامي به هر قيمت ممكن در دستور كار بلوك شرق و غرب قرار گرفت و نهال تازه روييده شده جمهوري اسلامي با رهبري خميني كبير با جنگ 8 ساله اي روبرو شد كه در آن 58 كشور جهان با حمايت مستقيم از رژيم تا دندان مسلح عراق تلاش كردند تا حيات اين ايدئولوژي نوپا را سلب كنند.
هجرت بسوي پيروزي
در اوايل بهمن 57 خبر تصميم امام براي بازگشت به كشور موجي از شادي ملت ايران را بوجود آورد. اما در عين حال مردم و دوستان امام نگران جان ايشان بودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامي بر قرار بود. اما آن حضرت تصميم خويش را گرفته و طي پيامهايي به مردم ايران گفته بود مي خواهد در اين روزهاي سرنوشت ساز و خطير در كنار مردمش باشد. امام خميني (رحمت الله علیه) در ديماه 57 شوراي انقلاب را تشكيل داد. شاه نيز پس از تشكيل شوراي سلطنت و اخذ راي اعتماد براي كابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشور فرار كرد. خبر در شهر تهران و سپس ايران پيچيد و مردم در خيابانها به جشن و شادي پرداختند . دولت بختيار با هماهنگي ژنرال هايزر فرودگاههاي كشور را به روي پروازهاي خارجي بست. اما پس از چند روز تاب مقاومت نياورد و ناگزير از پذيرفتن خواست ملت شد. سرانجام امام خميني(رحمت الله علیه) بامداد 12 بهمن 1357 پس از 14 سال دوري از وطن وارد كشور شد . استقبال بي سابقه مردم ايران چنان عظيم و غير قابل انكار بود كه خبرگزاريهاي غربي نيز ناگزير از اعتراف شده وتعداد استقبال كنندگان را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند .
جنبش و هجرت
افشاگري امام عليه تصويب لايحه كاپيتولاسيون، ايران را در آبان سال 43 در آستانه قيامي دوباره قرار داد . سحرگاه 13 آبان دوباره كماندوهاي مسلح اعزامي از تهران، منزل امام خميني (رحمت الله علیه) در قم را محاصره كردند و ايشان را با يك فروند هواپيماي نظامي كه از قبل آماده شده بود، به آنكارا تبعيد كردند. عصر آن روز ساواك خبر تبعيد امام را به اتهام اقدام عليه امنيت كشور در روزنامه ها منتشر ساخت. باوجود فضاي خفقان، موجي از اعتراضها به صورت تظاهرات در بازار تهران، تعطيلي طولاني مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامه ها به سازمانهاي بين المللي و مراجع تقليد جلوه گر شد.اقامت امام در تركيه يازده ماه به درازا كشيد. در اين مدت، رژيم شاه در غياب امام خميني به سرعت دست به اصلاحات آمريكايي پسند زد. در عين حال، اقامت اجباري در تركيه فرصتي مغتنم براي امام بود تا تدوين كتاب بزرگ تحرير الوسيله را آغاز كند.
روز 13 مهرماه 44 حضرت امام به همراه فرزندشان آية الله حاج آقا مصطفي از تركيه به كشور عراق منتقل شدند . دوران اقامت طولاني و 13 ساله امام در نجف در شرايطي آغاز شد مخالفتها، كارشكني ها و زخم زبان ها نه از جبهه دشمن رويارو بلكه از ناحيه روحاني نماها و دنيا خواهان مخفي شده در لباس دين آنچنان گسترده و آزاردهنده شود كه امام با همه صبر و بردباري معروفش بارها از سختي شرايط مبارزه در اين سالها به تلخي تمام ياد كند.
اوايل سال 1348 تا نيمه دوم سال 1350اختلافات بين رژيم شاه و حزب بعث عراق بر سر مرز آبي دو كشورچنان شدت گرفت. كه رژيم عراق جمع زيادي از ايرانيان مقيم اين كشور را در بدترين شرايط اخراج كرد. حضرت امام در اعتراض به شرايط پيش آمده تصميم به خروج از عراق گرفت اما حكام بغداد با آگاهي از پيامدهاي هجرت امام در آن شرايط اجازه خروج ندادند . سال 1354 در سالگرد قيام 15 خرداد، مدرسه فيضيه قم بار ديگر شاهد قيام طلاب انقلابي بود. فريادهاي درود بر خميني و مرگ بر سلسله پهلوي به مدت دو روز ادامه داشت .
شاه در ادامه سياستهاي مذهب ستيز خود در اسفند 1354 وقيحانه تاريخ رسمي كشور را به شاهنشاهي تغيير داد. درپي اين اقدام، امام در واكنشي سخت، فتوا به تحريم استفاده از تاريخ بي پايه شاهنشاهي داد. تحريم استفاده از اين مبدا موهوم تاريخي همانند تحريم حزب رستاخيز از سوي مردم ايران استقبال شد و هر دو مورد افتضاحي براي رژيم شاه شد تا در سال 1357 ناگزير از عقب نشيني و لغو تاريخ شاهنشاهي باشد .
امام در مرداد 1356 طي پيامي اعلام كرد: اكنون به واسطه اوضاع داخلي و خارجي و انعكاس جنايات رژيم در مجامع و مطبوعات خارجي فرصتي است كه بايد مجامع علمي و فرهنگي و رجال وطنخواه و دانشجويان خارج و داخل و انجمنهاي اسلامي در هر جايي بي درنگ از آن استفاده كنند و بي پرده بپا خيزند .
شهادت آية الله حاج آقا مصطفي خميني در اول آبان 1356 نقطه آغازي بر خيزش دوباره حوزه هاي علميه و قيام جامعه مذهبي ايران بود. امام خميني(رحمت الله علیه) در همان زمان به گونه اي شگفت اين واقعه را از الطاف خفيه الهي ناميده بود. رژيم شاه با درج مقاله اي توهين آميز عليه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض به اين مقاله، به قيام 19 دي ماه قم در سال 56 منجر شد كه طي آن جمعي از طلاب انقلابي به خاك و خون كشيده شدند .
در ديدار وزراي خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميم به اخراج امام از عراق گرفته شد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بوسيله قواي بعثي محاصره گرديد، انعكاس اين خبر با خشم گسترده مسلمانان در ايران، عراق و ديگر كشورها مواجه شد .روز 12 مهر، امام خميني (رحمت الله علیه) نجف را به قصد مرز كويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيم ايران از ورود امام به اين كشور جلوگيري كرد. قبلا صحبت از هجرت امام به لبنان و يا سوريه بود اما ايشان پس از مشورت با فرزندشان (حجه الاسلام حاج سيد احمد خميني) در روز 14 مهر تصميم به هجرت به پاريس گرفت و دو روز بعد در منزل يكي از ايرانيان در نوفل لوشاتو مستقر شد. مامورين كاخ اليزه نظر رئيس جمهور فرانسه را مبني بر اجتناب از هرگونه فعاليت سياسي به امام ابلاغ كردند. ايشان نيز در واكنشي تند تصريح كرده بود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاي دمكراسي است و اگر او ناگزير شود تا از اين فرودگاه به آن فرودگاه و از اين كشور به آن كشور برود باز دست از هدفهايش نخواهد كشيد .
تعالي براي جنبش
بي پروا بودن امام خميني (رحمت الله علیه) در بيان مواضع ملت و انتقاد صريح از شخص شاه به عنوان عامل اصلي جنايات و هم پيمانش اسرائيل مردم را به قيام فرا خواند. ايشان در روز دوازدهم فروردين 1342 ضمن سخنراني خود شديدا از سكوت علماي قم و نجف و ديگر بلاد اسلامي در مقابل جنايهاي تازه رژيم انتقاد كرد و فرمود: «… امروز سكوت، همراهي با دستگاه جبار است…» حضرت امام روز بعد (13 فروردين 42) اعلاميه معروف خود را تحت عنوان «شاه دوستي يعني غارتگري» منتشر ساخت .راز تاثير شگفت پيام امام و كلام امام در روان مخاطبينش را كه تا مرز جانبازي پيش مي رفت، بايد در اصالت انديشه، صلابت رأي و صداقت بي شائبه اش با مردم جستجو كرد .
سال 1342 با تحريم مراسم عيد نوروز آغازي متفاوت داشت و خون مظلومان فيضيه، انقلاب را رنگ پيروزي بخشيد. شاه بر انجام اصلاحات مورد نظر آمريكا اصرار مي ورزيد و امام خميني(ره) بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخالتهاي آمريكا و خيانتهاي شاه پافشاري داشت. در چهارده فروردين 1342 آية ا… العظمي حكيم از نجف طي تلگرافهايي به علما و مراجع ايران خواستار آن شد كه براي حفظ جان علما و كيان حوزه ها، همگي به طور دسته جمعي به نجف هجرت كنند. حضرت امام بدون اعتنا به اين تهديدها، پاسخ تلگراف آية ا… العظمي حكيم را ارسال و در آن تأكيد كرده بود كه هجرت دسته جمعي علما و خالي كردن حوزه علميه قم، مصلحت نيست .
در 12 ارديبهشت 42 امام خميني در پيامي به مناسبت چهلم فاجعه فيضيه، بر همراهي علما و ملت ايران در رويارويي سران ممالك اسلامي و دول عربي با اسرائيل غاصب تأكيد ورزيد و پيمانهاي شاه و اسرائيل را محكوم كرد.
امام خميني در 13 خرداد 1342شمسي (عصر عاشوراي سال 1383 هجري قمري) در مدرسه فيضيه نطق تاريخي خويش را كه آغازي بر قيام 15 خرداد بود، ايراد كرد .در همين سخنراني، با صداي بلند خطاب به شاه فرمود: «آقا، من به شما نصيحت مي كنم، اي آقاي شاه! اي جناب شاه! من به تو نصيحت مي كنم دست بردار از اين كارها، آقا اغفال مي كنند تو را. من ميل ندارم كه يك روز اگر بخواهند تو بروي، همه شكر كنند … اگر ديكته مي دهند دستت و مي گويند بخوان، در اطرافش فكر كن …. نصيحت مرا بشنو … ربط ما بين شاه و اسرائيل چيست؟ كه سازمان امنيت مي گويد از اسرائيل حرف نزنيد … مگر شاه ايران، اسرائيلي است ؟»
جمع زيادي از ياران امام در شامگاه 14 خرداد دستگيرشدند ودر پي آن و ساعت سه نيمه شب (سحرگاه پانزده خرداد 42) صدها كماندوي اعزامي از تهران منزل ايشان را محاصره كردند و در حالي كه مشغول نماز شب بود، دستگير و سراسيمه به تهران برده و در بازداشتگاه باشگاه افسران زنداني كردند و غروب آن روز به زندان قصر منتقل نمودند . صبحگاه پانزده خرداد خبر دستگيري رهبر انقلاب به تهران، مشهد، شيراز، خرم آباد وديگر شهرها رسيد و وضعيتي مشابه قم پديد آورد .
ده ماه بعد، در شامگاه 18 فروردين سال 1343، بدون اطلاع قبلي امام آزاد و به قم منتقل مي شود. به محض اطلاع مردم، شادماني سراسر شهر را فرا مي گيرد وجشنهاي باشكوهي در مدرسه فيضيه و شهر به مدت چند روز بر پا مي شود . اولين سالگرد قيام 15خرداد در سال 1343 با صدور بيانيه مشترك امام خميني (ره) و ديگر مراجع تقليد و بيانيه هاي جداگانه حوزه هاي علميه گرامي داشته شد و به عنوان روز عزاي عمومي معرفي گرديد.
جهادي براي تعالي
امام خميني (رحمت الله علیه) آغازگر جنبشي بود كه مسير تعالي اسلام به تاراج رفته و تحت هجوم بيگانگان را به درستي تشخيص داد و با گذشتن از جان و مال خويش انقلابي را بنيان نهاد كه تاريخ ايران و اسلام را حياتي ديگر داد. ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي فرصتي پديد آورد تا در سال 1340 و 41 ايشان در رهبريت قيام و روحانيت ايفاي نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسري روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 شكل گرفت.
لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي كه به موجب آن شرط مسلمان بودن سوگند به قرآن كريم حذف مي شد و مرد بودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مي يافت، در كنارحذف و تغيير دو شرط نخست كه دقيقاً به منظور قانوني كردن حضور عناصر بهايي در مصادر كشور انتخاب شده بود و پشتيباني شاه از رژيم صهيونيستي در توسعه مناسبات ايران و اسرائيل، نفوذ پيروان مسلك استعماري بهائيت در قواي سه گانه ايران باعث گرديد بزرگ مرد دوران، خميني كبيرجهادي را براي تعالي ملت آزاده و خدا جوي ايران رقم بزند. امام خميني(ره) كه با دقت نظر ويژه اي شرايط سياسي جامعه را زير نظر داشت، دريافته بود كه تنها نقطه اميد به رهايي و نجات از شرايط ذلت باري كه پس از شكست مشروطيت و بخصوص پس از روي كار آوردن رضا خان پديد آمده است، بيداري حوزه هاي علميه و پيش از آن تضمين حيات حوزه ها و ارتباط معنوي مردم با روحانيت مي باشد و در اين رابطه در جهت دفاع از حقوق اسلامي مردم، گوشزد كردن رسالت خطير علما و حوزه هاي علميه به آنها و دادن تلگرافها و ارسال نامه هاي سرگشاده اعتراض آميز به شاه و اسد ا… علم را در دستور كار قرار داد و بدين صورت موجي از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. ايشان در يكي از اين تلگرافها فرمود: اين جانب مجددا به شما نصيحت مي كنم به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسي گردن نهيد و از عواقب وخيمه تخلف از قرآن و احكام علماي ملت و زعماي مسلمين و تخلف از قانون اساسي بترسيد وعمداً و بدون موجب، مملكت را به خطر نيندازيد و الا علماي اسلام درباره شما از اظهار عقيده خودداري نخواهند كرد .
شكوه يك تكامل
در نوروز 1300 هجري شمسي، بعد از هجرت آية الله العظمي حاج شيخ عبد الكريم حايري يزدي به قم، نوجواني كه معرفت رسول ا…در سينه داشت و پيشاني اش روشن از علوم و معارف ديني و طلوعي ديگر بود در پاي منبرهاي بزرگان ديني آن زمان حضور پيدا كرد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را با فرا گرفتن تتمه مباحث كتاب مطول (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس سطح، نزد مرحوم آية الله سيد محمد تقي خوانساري و بيشتر نزد مرحوم آية الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس فقه و اصول نزد زعيم حوزه قم آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حايري يزدي (رحمت الله علیه) طي كرد.
پس از رحلت آية الله العظمي حايري در دهم بهمن 1315 (ه ش) حوزه علميه قم با خطر انحلال تهديد مي شد، اما علماي متعهد به چاره جويي برخاستند و مدت هشت سال سرپرستي حوزه علميه قم را آيات عظام سيد محمد حجت، سيد صدر الدين صدر و سيد محمد تقي خوانساري(رحمت الله علیه) بر عهده گرفتند. در اين فاصله و بخصوص پس از سقوط رضاخان، شرايط براي تحقق مرجعيت عظمي فراهم گرديد و با تلاش امام خميني(رحمت الله علیه) به همراه جمعي ديگر از مجتهدان حوزه علميه قم، آية الله العظمي بروجردي به عنوان شخصيت علمي برجسته اي كه مي توانست جانشين مناسبي براي مرحوم آية الله حايري و حفظ كيان حوزه باشد، مسؤوليت خطير زعامت حوزه علميه قم را پذيرفت. در اين زمان امام خميني(رحمت الله علیه) به عنوان يكي از مدرسان و مجتهدان صاحب رأي در فقه و اصول و فلسفه و عرفان و اخلاق شناخته مي شد.