ياور درماندگان
ياور درماندگان
عباس هميشه درفكر مردم بيبضاعت بود . درفصل تابستان به سراغ كشاورزان و باغبانان پيري كه ناتوان بودند و وضع مالي خوبي نداشتند ميرفت و آنان را در برداشت محصولشان ياري ميكرد . زمستانها وقتي برف ميباريد ، پارويي برميداشت و پشت بامهاي خانههاي درماندگان و كساني كه به هر دليل ، توانايي انجام كار نداشتند را پارو ميكرد .
به خاطر دارم مدتي قبل از شهادتش ، در حال عبور ازخيابان سعدي قزوين بودم كه ناگهان عباس را ديدم . او معلولي را كه هر دو پا عاجز بود و توان حركت نداشت ، بردوش گرفته بود و براي اينكه شناخته نشود، پارچهاي نازك بر سر كشيده بود . من او را شناختم و با اين گمان كه خداي ناكرده براي بستگانش حادثهاي رخ داده است ، پيش رفتم . سلام كردم و با شگفتي پرسيدم : «چه اتفاقي افتاده عباس ؟ كجا ميروي »
او كه با ديدن من غافلگير شده بود ، اندكي ايستاد وگفت :« پير مرد را براي استحمام به گرمابه ميبرم . او كسي را ندارد و مدتي است كه به حمام نرفته »
با ديدن اين صحنه ، تكاني خوردم و در دل روح بلند او را تحسين كردم .»
خاطره ای از شهید عباس بابایی