معجزه و تفاوت آن با سحر و جادو از منظر آیتالله مکارم شیرازی
بسیارى مىپرسند اگر ساحران مىتوانند، اعمال خارق العادهاى شبیه معجزه انجام دهند، چگونه مىتوان میان کارهاى آنها و اعجاز، تفاوت گذاشت؟ و چگونه سحر با معجزه پهلو نزند. دل خوش دار! پاسخ این سؤال با توجه به یک نکته، روشن مىشود و آن اینکه: کار ساحر متکى به نیروى محدود انسانى است، و معجزه از قدرت بى پایان و لایزال الهى سرچشمه مىگیرد.
به همین جهت هر ساحرى کارهاى محدودى مىتواند انجام دهد، و اگر ماوراى آن را بخواهند عاجز مىماند، او تنها کارهایى را مىتواند انجام دهد که قبلا روى آن تمرین داشته و بر آن مسلط است و از پیچ و خم آن آگاه، ولى در غیر آن به کلى عاجز و ناتوان خواهد بود، در حالى که پیامبران چون از قدرت لایزال خدا کمک مىگرفتند، قادر به انجام هر گونه خارق عادتى بودند، در زمین و آسمان و از هر نوع و هر قبیل. ساحر، هرگز نمىتواند خارق عادت را طبق پیشنهاد مردم انجام دهد، مگر اینکه تصادفا با کار او تطبیق کند (هر چند گاهى دوستان ناشناخته خود را تعلیم مىدهند که از وسط جمعیت برخیزند و پیشنهادهایى که قبلا تعیین شده به صورت ابتدایى مطرح کنند).
ولى پیامبران بارها و بارها معجزات مهمى را که مردم حق طلب، به عنوان سند نبوت مىخواستند انجام مى دادند، همانگونه که در همین سرگذشت موسى -علیهالسلام- نیز مشاهده خواهیم کرد. از این گذشته، سحر چون یک کار انحرافى است و یکنوع خدعه و نیرنگ است طبعا روحیاتى هماهنگ آن مىخواهد، و ساحران بدون استثناء افرادى متقلب و خدعهگر هستند که از مطالعه و بررسى روحیات و اعمالشان خیلى زود مىتوان آنها را شناخت، در حالى که اخلاص و پاکى و درستى انبیاء، سندى است که با اعجاز آنها آمیخته و اثر آن را مضاعف مىکند.
و شاید روى این جهات است که آیات قرآن مىگوید:
«وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ حَیْثُ أَتَى»(طه/ ۶۹)
«ساحر هر کجا باشد و در هر شرایط و هر زمان رستگار نمىشود»
و به قول معروف به زودى پتهاش روى آب خواهد افتاد، چرا که نیرویش محدود است و افکار و صفاتش انحرافى است. این موضوع، مخصوص ساحرانى نیست که به مبارزه با انبیاء برخاستند بلکه درباره ساحران به طور کلى صادق است که آنها زود شناخته مىشوند و به پیروزى نمىرسند.
بنابر این گاهى حتى افراد غیر مؤمن بر اثر ریاضتهاى پرمشقت و مبارزه با نفس، توانایى بر پارهاى از خارق عادات پیدا مىکنند ولى تفاوت آن با معجزات این است کار آنها چون متکى به قدرت محدود بشرى است همیشه محدود است، در حالى که معجزات متکى بر قدرت بى پایان خدا است و قدرت او همچون سایر صفاتش نامحدود مىباشد. به همین دلیل مىبینیم عفریت، توانایى خود را محدود مىکند بر آوردن تخت ملکه سبا در مدت توقف سلیمان در مجلس داورى و بررسى امور کشور، در حالى که آصفبنبرخیا هیچ حدى براى آن قائل نمىشود و محدود ساختن به یک چشم بر هم زدن در حقیقت اشاره به کمترین زمان ممکن است، و مسلم است که سلیمان از چنین کارى که معرفى یک فرد صالح است حمایت مىکند، نه از کار عفریتى که ممکن است کوته نظران را به اشتباه بیفکند و آن را دلیل بر پاکى او بگیرند. بدیهى است که هر کس کار مهمى در جامعه انجام دهد و مورد قبول واقع شود خط فکرى و اعتقادى خود را در لابلاى آن تبلیغ کرده است و نباید در حکومت الهى سلیمان، ابتکار عمل به دست عفریت ها بیفتد، بلکه باید آنها که علمى از کتاب الهى دارند بر افکار و عواطف مردم حاکم گردند.
خداوند در داستان حضرت موسی -علیهالسلام- میگوید:
«ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا فَاسْتَکْبَرُواْ وَکَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِینَ – فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ – قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءکُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ»(یونس/ ۷۵-۷۷)
«بعد از آنها موسى و هارون را با آیات خود به سوى فرعون و اطرافیانش فرستادیم، اما آنها تکبر کردند (و زیر بار حق نرفتند چرا که) آنها گروهى مجرم بودند و هنگامى که حق از نزد ما به سراغ آنها آمد گفتند این سحر آشکارى است! (اما) موسى گفت آیا حق را که به سوى شما آمده سحر مىشمرید؟ این سحر است؟ در حالى که ساحران رستگار (و پیروز) نمىشوند؟»
در نخستین آیه مىگوید: سپس بعد از رسولان پیشین، موسى و هارون را به سوى فرعون و مَلَءِ او همراه با آیات و معجزات فرستادیم. مَلَءْ، به اشراف پر زرق و برق گفته مىشود که ظاهرشان چشم پر کن و حضورشان در اجتماع در همه جا دیده مىشود و معمولا در آیاتى از قبیل آیات مورد بحث به معنى دار و دسته و اطرافیان و مشاوران مىآید و اگر مىبینیم تنها سخن از بعثت موسى به سوى فرعون و ملا به میان آمده در حالى که موسى مبعوث به همه فرعونیان و بنى اسرائیل بود، به خاطر آن است که نبض جامعهها در دست هیئت هاى حاکمه و دار و دسته آنها است، بنابراین هر برنامه اصلاحى و انقلابى اول باید آنها را هدفگیرى کند.
چنان که آیه ۱۲ سوره توبه نیز مىگوید:
«فَقَاتِلُواْ أَئِمَّهَ الْکُفْرِ»
«با سردمداران کفر پیکار کنید.»
اما فرعون و فرعونیان از پذیرش دعوت موسى و هارون سرباز زدند و از اینکه در برابر حق سر تسلیم فرود آورند، تکبر ورزیدند (فَاسْتَکْبَرُوا). آنها به خاطر کبر و خود برتر بینى و نداشتن روح تواضع، واقعیت هاى روشن را در دعوت موسى نادیده گرفتند و به همین دلیل این قوم مجرم و گنهکار همچنان به جرم و گناهشان ادامه دادند (و کَانُوا قَوْمًا مجرمین).
آیات بعد، از مبارزات چند مرحله اى فرعونیان با موسى و برادرش هارون سخن مىگوید که مرحله نخستین آن انکار و تکذیب و افترا و متهم ساختن آنان به سوءنیت و به هم ریختن سنت نیاکان و اخلال در نظام اجتماعى بوده است، چنانکه قرآن مىگوید: هنگامى که حق از نزد ما به سوى آنها آمد (با اینکه آنرا از چهره اش شناختند) گفتند این سحر آشکارى است!
«فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُّبِینٌ»
جاذبه و کشش فوق العاده دعوت موسى از یک طرف و معجزات چشمگیرش از طرف دیگر، و نفوذ روز افزون و خیره کننده اش از طرف سوم، سبب شد که فرعونیان به فکر چاره بیفتند و وصله اى بهتر از این پیدا نکردند که او را ساحر و عملش را سحر بخوانند و این تهمت چیزى است که در سرتاسر تاریخ انبیاء مخصوصا پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله- دیده مىشود. اما موسى-علیه السلام- در مقام دفاع از خویش بر آمد، با بیان دو دلیل پرده ها را کنار زده و دروغ و تهمت آنها را آشکار ساخت.
نخست به آنها گفت آیا شما نسبت سحر به حق مىدهید؟ آیا این سحر است و هیچ شباهتى با سحر دارد. یعنى درست است که سحر و معجزه هر دو نفوذ دارند این حق و باطل هر دو ممکن است مردم را تحت تاثیر قرار دهند ولى چهره سحر که امر باطلى است با چهره معجزه که حق است کاملا از هم متمایز مىباشد، نفوذ پیامبران با نفوذ ساحران قابل مقایسه نیست، اعمال ساحران کارهایى بى هدف، محدود و کم ارزش است، ولى معجزات پیامبران هدف هاى روشن اصلاحى و انقلابى و تربیتى دارد و در شکلى گسترده و نا محدود، عرضه مىشود. به علاوه ساحران هرگز رستگار نمىشوند (وَلاَ یُفْلِحُ السَّاحِرُونَ ).
این تعبیر در واقع دلیل دیگرى بر تمایز کار انبیاء از سحر است، …در اینجا از تفاوت حالات و صفات آورندگان سحر و آورندگان معجزه براى اثبات مطلب استمداد مىشود. ساحران به حکم کار و فنّشان که جنبه انحرافى و اغفال گرانه دارد، افرادى سودجو، منحرف، اغفالگر و متقلبند که آنها را از خلال اعمالشان مىتوان شناخت، اما پیامبران مردانى حق طلب، دلسوز، پاکدل، باهدف و پارسا و بى اعتنا به امور مادى هستند. ساحران هرگز روى رستگارى را نمىبینند و جز براى پول و ثروت و مقام و منافع شخصى کار نمىکنند، در حالى که هدف انبیاء هدایت و منافع خلق خدا و اصلاح جامعه انسانى در تمام جنبه هاى معنوى و مادى است.
ناصر مکارم شیرازی / تفسیر نمونه / ج ۸، ص ۳۵۷-۳۶۰ / و ج ۱۳، ص ۲۴۳ / و ج ۱۵، ص ۴۷۲٫
منبع:مرکز اشاعه ایمان