عجایبی کاملا معمولی در دنیای اطرافمان!
معلمی از دانش آموزان خود خواست که عجایب چندگانه جهان را نام ببرند
ودانش آموزان به سرعت مشغول نوشتن شدند
یکی در مورد اهرام مصر و عظمت و بزرگی شان نوشت ، دیگری دیوار چین و طول آن را مثال زده بود
دانش آموز دیگری از مجمسه حضرت مسیح در برزیل نام برد و چند نفری هم از باغهای معلق بابل و تاج محل و … نوشتند
کار دانش آموزان که تمام شد توجه معلم به پسری افتاد که همچنان مشغول نوشتن بود
از او پرسید : شما ننوشتی عزیزم؟؟
دانش آموز جواب داد چرا ولی چون تعدادشان زیاد است هنوز تمام نشده
معلم با کنجکاوی پرسید : تمام نشده ؟؟ می توانی چند تایشان را برایمان بخوانی؟؟
دانش آموز با هیجان جواب داد بله آقا و ادامه داد من در اطرافم عجایب زیادی را می بینم
مثل دستانم و چشمانم و دهانم و پاهایی که هر روز مرا به مدرسه می آورند
درختانی که رشد میکنند و میوه میدهند و گلهایی که می رویند و می شکفند
حیواناتی که بچه به دنیا می آورند
و مادرانی که به بچه های خود عشق می ورزند
یکی از عجایبی که من هرروز می بینم طلوع و غروب خورشید است
روز و شب است
ماه و ستارگان و آسمان است
زمین زیر پایم و رودخانه ای که در کنار خانه مان جاریست ….
————————
دنیا پر از شگفتی هایی است که در اطرافمان پراکنده شده اند ولی زیادی و تکرار آنها اهمیتشان را در نظرمان کم کرده است
پدیده هایی که تک تک آنها مارا به تفکر فرو خواهند برد
تفکری که بهانه ایست برای پی بردن به وجود خالق یکتا
فقط کافیست کمی به دور و برمان نگاه کنیم