امام سجاد ع سرچشمه كمالات انسانى 2
توجه عميق به بينوايان
امام سجاد(علیه السلام) به تامين معاش زندگى افراد بىبضاعت ومستمند، توجه عميق و اقدام همه جانبه داشت، علاوه بر اينكه با نظم خاصى از صدخانواده فقير مدينه به طور مستمر سرپرستى مىكرد، به بينوايان ديگر نيز توجهداشت، او نان و آذوقه را در انبان مىكرد و خودش آن را بر دوش مىگرفت و به صورتناشناس و محرمانه براى آنها مىبرد، نيازمندان هرگاه او را مىديدند به همديگرمىگفتند صاحب الجراب (صاحب انبان) آمد. آن بزرگوار وقتى كه فقير را مىديد نهتنها با نظر خشمگين يا تحقيرآميز به او نگاه نمىكرد، بلكه با شادمانى مىگفت:
«مرحبا بمن يحمل زادى الى الاخره; آفرين به كسى كه توشه مرا به سوى آخرت حملمىكند.» يكى از شخصيتهاى عصر آن حضرت به نام زهرى مىگويد: در يك شب سرد وتاريك زمستانى امام سجاد(علیه السلام) را ديدم; بار آرد و هيزم بر پشت گرفته بود و عبورمىكرد، پرسيدم: اين بار چيست؟
فرمود: قصد سفر دارم، اين توشه راه سفر است كه آماده كردهام تا به محله حريزببرم.
غلام خود را به آن حضرت معرفى نمودم و عرض كردم: «شما زحمت نكشيد، اين غلام مناست كه آن بار شما را حمل مىكند.» فرمود: نه. عرض كردم: پس اجازه بدهيد خودمآن را حمل كنم، فرمود: «من زحمتى را كه موجب نجات من در سفر خواهد شد، وپيمودن راه سفر مرا نيكو كند، از خود دور نمىكنم.» پس از چند روزى او را درمدينه ديدم، پرسيدم شما فرموديد به مسافرت مىروم، پس چرا مسافرت نكردى؟ فرمود:
اى زهرى، منظورم از مسافرت، آن سفرى كه تو گمان كردى نبود، بلكه منظورم سفرمرگ بود كه خود را براى آن آماده مىساختم، آنگاه فرمود:
«انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندى فى الخير; همانا آمادگى براىسفر مرگ، اجتناب از كارهاى حرام، و بخشش عطاياى نيك به مردم است.» آن حضرت برهمين اساس از بيماران عيادت مىكرد، و اگر با خبر مىشد كه آنها مقروض هستند،قرض آنها را ادا مىنمود، چنانكه روايتشده شنيد كه «محمدبن اسامه» بيمار وبسترى شده، به عيادتش رفت، وقتى فهميد او مقروض است و دوست دارد قبل از مرگش،قرضهايش پرداخته شود، همه قرضهاى او را برعهده گرفت و پرداخت.
پس از آن كه آن بزرگوار مهربان، به شهادت رسيد، هنگامى كه پيكر پاكش را غسلمىدادند، خراشهايى در پشت مباركش ديدند، بعضى از حاضران از علت آن پرسيدند،يكى از حاضران پاسخ داد:
«اين سياهىها و خراشها از آثار انبانهاى طعام است كه آن حضرت آن را به طورمكرر حمل مىكرد و به خانه مستمندان مىبرد، و نيز از آثار آبكشى آن حضرت از چاهاست كه براى همسايگان، از آن چاه آب مىكشيد، و اينك جاى طناب آبكشى در پشتشباقىمانده است».
امام سجاد ع سرچشمه كمالات انسانى 1
زينت پرستش كنندگان الهى
آن حضرت با عنوان زينالعابدين و سجاد خوانده مىشود،چرا كه او قبل از هر چيز بنده خالص و صالح خدا بود، و سجدههاى طولانى او، هربيننده را به سوى خدا و پرستش خدا جذب مىكرد.
خداوند در حديث لوح كه آن نامهاى از سوى خدا به پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است او راچنين معرفى كرده است: «سيد العابدين و زين اوليائى الماضين; او آقاى عبادتكنندگان و زينت اولياى پيشين من است.» يوسف بن اسباط مىگويد، پدرم گفت:
نيمههاى شب به مسجد رفتم، جوانى را كه به سجده افتاده بود ديدم كه چنين باخدا راز و نياز مىكرد: «سجد وجهى متعفرا فىالتراب لخالقى و حق له; صورتم خاكآلود، براى آفريدگارم سجده كرد، كه خداوند سزاوار سجده است.» به محضرش رفتم،دريافتم امام سجاد(علیه السلام) است، صبر كردم تا هوا روشن شد، به نزد ايشان رفتم و عرضكردم: «اى فرزند پيامبر! چرا آن همه به خود زحمت مىدهى با اين كه خداوند تورا برترى بخشيده و تو در پيشگاه خدا مقام بسيار ارجمندى دارى؟» او با شنيدناين سخن منقلب شده و گريه كرد و فرمود: پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
«هنگامى كه روز قيامتبرپا گردد هر چشمى جز چهار چشم گريان است:
1- چشمى كه از خوف خدا بگريد;
2- چشمى كه در راه (جهاد) براى خدا نابينا شده باشد;
3- چشمى كه از حرامهاى خدا پوشيده شده باشد;
4- چشمى كه شب تا صبح در حال سجده بيدار باشد… .»
عبادت امام سجاد(علیه السلام) پرستش كاملا آگاهانه و بسيار عميق بود،او با لذت و شيفتگى مخصوص، آميخته با عرفان كامل، خدا را عبادت مىكرد. ارتباطو پيوند او با خدا به گونهاى بود كه روايتشده:
شبى براى عبادت برخاست، هنگام وضو، چشمش به ستارگان آسمان افتاد، و هم چنانبه ستارگان مىنگريست ، و در انديشه آفريدگار و آفرينش آنها فرو رفت، حيران وبهت زده در حالى كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخته بود تا صداى اذان صبحرا شنيد.
فاطمه(سلام الله علیها) يكى از دختران اميرمومنان على(علیه السلام) از جابربن عبدالله انصارى تقاضاكرد كه نزد امام سجاد(علیه السلام) برود، به عنوان دلسوزى از آن حضرت بخواهد كه جانش رااز آسيب عبادت بسيار حفظ كند، زيرا او بر اثر عبادت بسيار، از ناحيه بينى و سرزانوها و كف دستها و پيشانى، آسيب سختى ديده بود، جابر نزد امام سجاد(علیه السلام) رفت وآن حضرت را از تحمل آن همه رنج طاقت فرسا در عبادت برحذر داشت.
امام سجاد(علیه السلام) به او فرمود: «اى همنشين رسول خدا(ص)! جدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن قدرعبادت كرد كه پاهايش ورم كرد، شخصى به او عرض كرد: چرا آنقدر به خود رنجمىدهى؟ فرمود: «افلا اكون عبدا شكورا; آيا بنده سپاسگزار خدا نباشم.» جابربه امام سجاد(علیه السلام) عرض كرد:
«جان عزيزت در خطر است، كمتر خود را در فشار قرار بده.» امام سجاد(علیه السلام) فرمود:
«يا جابر لا ازال على منهاج ابوى موتسيا بهما حتى القاهما; اى جابر همواره راهپدرانم (پيامبر و على) را مىپيمايم، و آنها را الگو قرار مىدهم تا به آنهابپيوندم.» صحيفه سجاديه، يكى از نمادهاى عرفانى و زاييده انديشههاى معرفتشناسى امام سجاد(علیه السلام) است كه به عنوان زبور آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) شناخته شده، و با مطالعهآن، مىتوان به عظمتبىكران پرستش آگاهانه آن بزرگوار واقف شد.
اقرار این دو بر حدیث غدیر
اقرار عمرو بن عاص
مردى از اهالى همدان به نام “برد” به نزد معاویه آمد. در آن هنگام از عمرو بن عاص شنید كه نسبت به على علیه السلام سخنان ناروا و توهین آمیز می گوید. آن مرد به عمرو بن عاص گفت: همانا بزرگان ما از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم شنیده اند كه فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» آیا این سخنان حق است یا باطل؟
عمرو بن عاص گفت: این سخنان كاملا حق و درست است و من در ادامه این سخنان می گویم كه هیچ یكى از صحابه رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم نیست كه مناقب و فضایلى چون فضایل على علیه السلام براى او باشد، ولى على علیه السلام فضایل و مناقب خود را به سبب كارهاى كه درباره عثمان نمود، تباه و نابود ساخت.
برد گفت: آیا دستور كشتن عثمان را على علیه السلام صادر كرده بود یا خود اقدام به كشتن او كرد؟
عمرو گفت: نه دستور قتل از على علیه السلام بود و نه خود او این كار را كرد بلكه قاتل او را پناه داد و دستگیرى او ممانعت به عمل آورد.
برد گفت: آیا با این وصف مردم با او در مورد خلافت بیعت كردند؟
عمرو گفت: آرى.
برد گفت: پس چه چیزى تو را از بیعت على علیه السلام خارج نمود؟
عمرو گفت: متهم دانستن من او را درباره قتل عثمان.
برد گفت: تو خود نیز مورد چنین اتهامى واقع شدى.
عمرو گفت: راست گفتى و به همین علت به فلسطین رفتم.
پس از این صحبت ها، برد به سوى قبیله خود برگشت و به آنها گفت: ما به سوى قومى رفتیم و علیه آن قوم از صحبت هاى خودشان برهان و سند محكومیتشان را گرفتیم. اى مردم على علیه السلام بر حق است از او پیروى كنید.
اقرار سعد
همچنین روزى، مردى از سعد پرسید: چرا على بن ابى طالب تو را نكوهش نمود و تو چرا از او تخلف نموده اى.
سعد گفت: به خدا قسم این كار من خطاى بزرگى بود كه من مرتكب شدم. همانا به على بن ابى طالب علیه السلام سه امتیاز داده شده است كه اگر یكى از آنها به من عطا شده بود براى من از دنیا و آنچه در دنیاست، محبوب تر بود.
به طور قطع رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم روز غدیر خم پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: آیا می دانید كه من به اهل ایمان اولى و سزاوارترم؟
گفتیم: آرى.
فرمود: بارخدایا، هر كس من مولاى اویم، على علیه السلام مولاى اوست، دوست بدار كسى را كه او را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه دشمن على علیه السلام است.
على علیه السلام را در روز خیبر در حالى كه به علت بیمارى درد چشم جایى را نمى دید، به حضور پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم آوردند. رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم آب مبارك دهان خود را در چشمهاى ایشان ریخت و درباره او دعا فرمودند. از بركت دعاى آن حضرت، تا هنگام شهادتش دیگر مبتلا به بیمارى چشم نگشت و خیبر با نیروى او گشوده و فتح گردید.
روزى رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم در حالى كه اصحاب نیز در مسجد بودند، دستور فرمودند كه اصحاب مسجد را ترك كنند و او را با على علیه السلام تنها بگذارند.
عباس گفت: یا رسول خدا ما را كه وابسته و از قبیله تو هستیم هم مسجد را ترك كنیم؟
پیامبر صلّى الله علیه وآله وسلّم فرمودند: آرى. بیرون رفتن شما از مسجد و تنها ماندن من و على علیه السلام به میل و اراده شخص من نیست بلكه بر حسب امر الهى و دستور خداوند است.
شوخى با نامحرم
یکى از اصحاب امام محمّد باقر علیه السلام که در کوفه ، مکتبِ قرآن داشت و زنان را نیز آموزش مى داد، روزى با یکى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى کرد.
پس از گذشت چند روزى از این جریان ، در مدینه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد.
و چون وارد منزل حضرت گردید، امام علیه السلام با تندى و خشم با او مواجه شد و فرمود: هر که در خلوت مرتکب گناهى شود، از عقاب و قهر خداوند متعال در امان نخواهد بود؛ و سپس افزود: به آن زن چه گفتى ؟
آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سکوت ، با دست هایش ، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: دیگر چنین نکن و از کردار خویش توبه نما.
هر چیزى حدّ و مرزى هست
هر چیزى حدّ و مرزى هست
روزى برادر امام محمّد باقر علیه السلام به همراه بعضى از دوستانش وارد منزل آن حضرت شدند، همین که نشستند، امام علیه السلام فرمود: براى هر چیزى حدّ و مرزى هست و سپس سفره غذا چیده شد.
یکى از افراد گفت : یا ابن رسول اللّه ! براى این سفره هم حدّ و حدودى وجود دارد؟
حضرت فرمود: بلى .
افراد سؤال کردند: آن چیست ؟
حضرت فرمود: آن که هنگام شروع (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ) بگوئى ؛ و چون خواستند سفره را جمع کنند (الحمدللّه) بگوئى ؛ و دیگر آن که هرکس از آنچه جلویش نهاده اند استفاده کند و چشم به جلوى دیگران نیندازد
مصافحه
مصافحه
ابوعبیده گوید: من همراه امام باقر علیه السلام بودم ، به هنگام سوار شدن به کجاوه اول من سوار مى شدم و سپس او. وقتى بر روى مرکب قرار مى گرفتیم حضرت به من سلام مى کرد و همانند مردى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد و دست مى داد، و هنگام پیاده شدن پیش از من پیاده مى شد و وقتى از کجاوه پیاده مى شدیم سلام مى کرد مانند کسى که رفیقش را به تازگى ندیده باشد احوالپرسى مى کرد.
من گفتم : یابن رسول اللّه شما کارى مى کنید که هیچکس از مردم نزد ما نمى کنند و اگر یک بار هم چنین کنند زیاد است .
حضرت فرمود: مگر ثواب مصافحه را نمى دانى ؟ دو مومن به یکدیگر مى رسند و یکى با دیگرى دست مى دهد پس همواره گناهان آندو مى ریزد همان گونه که برگ از درخت مى ریزد و خدا به آنها توجه مى کند تا از یکدیگر جدا شوند
بهتر ازآزاد کردن برده
سدیر یکى از شاگردان امام باقر علیه السلام بود. او مى گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود: اى سدیر آیا روزانه یک برده آزاد مى کنى ؟
عرض کردم : نه .
امام علیه السلام فرمود: در هر ماه چطور؟
عرض کردم : نه .
حضرت فرمود: درهر سال چطور؟
عرض کردم : نه .
امام علیه السلام گفت : سبحان اللّه ، آیا دست یکى از شیعیان ما را مى گیرى و به خانه ببرى و به او غذا دهى تا سیر شود؟ به خدا سوگند این کار بهتر از آزاد کردن برده اى است که از فرزندان حضرت اسماعیل باشد.
ویژگیهاى شیعه
ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم فدایت شوم شیعه در محیطى که ما زندگى مى کنیم بسیار زیاد است .
امام علیه السلام فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه دارد؟ آیا نیکوکار از خطا کار در مى گذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر همکارى و برادرى دارند؟
عرض کردم : نه .
حضرت فرمود: آنها شیعه نیستند شیعه کسى است که این کارها را انجام دهد.
اسلام حقیقى
اسلام حقیقى
ابى جارود گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم : اى فرزند رسول خدا! آیا شما دوستى و دلباختگى و پیروى مرا نسبت به خود مى دانید؟
امام علیه السلام : آرى .
عرض کردم : من از شما پرسشى دارم که مى خواهم به من پاسخ دهید زیرا چشمم نابینا است و کمتر راه مى روم و همیشه نمى توانم شما را زیارت کنم .
امام علیه السلام فرمود: سوال خود را بپرس .
عرض کردم : مرا از دینى که شما و خاندانتان خدا را بر اساس آن عبادت مى کنید آگاه کن تا من هم بر اساس آن خدا را دیندارى کنم .
امام علیه السلام فرمود: با سخنى کوتاه سوال بزرگى کردى ، به خدا سوگند همان دینى که خود و پدرانم خداوند را به آن دیندارى مى کنیم به تو مى گویم .
1-شهادت به یگانگى خداوند و رسالت محمد صلى اللّه علیه و آله
2-اقرار به آنچه پیامبر صلى اللّه علیه و آله از جانب خداوند آورده است .
3- محبت به دوست ما و دشمنى با دشمنان ما.
4- پیروى از فرمان ما.
5-انتظار قائم ما.
6-کوشش (در انجام واجبات ) و پرهیز از محرمات.
تسلیم
عده اى به محضر امام باقر علیه السلام رسیدند و دیدند که یکى از فرزندان او بیمار شده است و امام علیه السلام ناراحت و اندوهگین است .
با خود گفتند: اگر این کودک از دنیا برود مى ترسیم امام علیه السلام را آن گونه ببینیم که نمى خواهیم در آن حال باشد.
چیزى نگذشت که صداى شیون اهل خانه بلند شد و فرزند امام علیه السلام از دنیا رفت . آنگاه حضرت نزد آنها آمد در حالیکه چهره او شاد بود و ناراحتى ها قبل از سیماى او بر طرف شده بود.
آنها به امام علیه السلام عرض کردند: فدایت شویم ما ترس آن داشتیم که با مرگ فرزند حالتى پیدا کنید که ما هم بخاطر اندوه شما غمگین شویم .
حضرت به آنها فرمود: ما مى خواهیم کسى را که دوست داریم بسلامت باشد و ما راحت باشیم اما وقتى امر الهى فرا رسد تسلیم اراده خداوند هستیم.