حياي پيامبر اکرم (ص)
حياي پيامبر اکرم (ص):
درونمايه جلسات و نُقل جلسات محافل، گاهي بيان کاستي ها، زشتي ها و عيوب ديگران است و به استناد از اين و آن سپري مي شود و حريم ها مراعات نمي گردد. به روايت اميرالمؤمنين (ع) مجلس پيامبر (ص) مجلس بردباري، شرم و حيا، صدق و امانت بود، سرو صدا و فرياد در آن مجلس شنيده نمي شد، حرمت افراد مورد هتک قرار نمي گرفت و در پي لغزش ديگران و عيب جويي از آنان نبودند، همه اهل پيوند و صفاو ارتباط بر محور تقوا بودند، بزرگان و سالخوردگان مورد تکريم و احترام قرار مي گرفتند، به خرد سالان، ترحم و شفقت مي شد و افراد نيازمند و مراجعاني را که کار داشتند، مراعات مي کردند و پناهگاه و مأمني براي غريبان بودند. بديهي است که چنين مجلسي، زمينه ساز تربيت روحي و ادب اجتماعي است.
اميرالمؤمنين علي (ع) به مردي از قبيله سعد فرمود: (… صبح يکي از روزها رسول خدا (ص) به سراغ من و فاطمه (س) آمد و ما هنوز در بستر خواب بوديم، فرمود: سلام بر شما. ما در آن شرايط حيا کرده، جواب نداديم. بار ديگر فرمود: سلام بر شما باز جواب نداديم بار سوم فرمود: سلام بر شما، ما ترسيديم که اگر جواب نگوئيم آن حضرت باز گردد، زيرا عادت حضرتش چنين بود که سه بار سلام مي کرد، اگر جواب مي شنيد داخل مي شد وگرنه باز مي گشت. پس گفتيم: و سلام بر شما اي رسول خدا (ص) بفرمائيد، و حضرت داخل شد…).
با توجه به اين که پيامبر اکرم (ص) مصداق حيا و مکارم عالي اخلاقي بودند، از ظلم ها و ستم ها و جسارت ها و بي ادبي هايي که مشرکان در حق حضرت روا داشتند، با بزرگواري تمام آنان را عفو و مورد بخشش قرار دادند. از جمله در جريان فتح مکه با نهايت بزرگ منشي، مشرکان را مورد عفو قرار داد و فرمود: (پس هم اکنون به شما چنان مي گويم که برادرم يوسف گفت: امروز سرزنش بر شما نيست … و سپس فرمود (فاذهبوا فانتم الطلقاء) برويد که شما آزادشدگانيد).
شايان ذکر است که اين برخورد عالي پيامبر (ص) زمينه را براي گرايش مشرکان به سمت اسلام مهيا نمود.
در خصوص حياي زيباي پيامبر (ص) آمده است، جابر گويد: هرگز نشد کسي از حضرت چيزي بخواهد و ايشان نه بگويد. ابن عتيبه گويد: اگر چيزي حاضر نداشت وعده آن را مي داد. رسول خدا (ص) فرمود: (هر که از ما چيزي بخواهد اگر آن را داشته باشيم از وي دريغ نمي کنيم).
*حياي حضرت زهرا (سلام الله عليها):
اميرالمؤمنين علي (ع) فرمود نابينايي اجازه خواست و بر فاطمه وارد شد. فاطمه خود را پنهان کرد و رسول خدا (ص) به فاطمه فرمود: از چه رو در حجاب رفتي و حال آن که اين مرد نابينا تو را نمي بيند؟ عرض کرد: اگر او مرا نمي بيند من او را مي بينم و او مي بويد. سپس پيامبر (ص) فرمود گواهي مي دهم که تو پاره تني مني.حضرت زهرا (س) سمبل و نمونه يک همسر شايسته و يک همتاي بايسته و يک شريک زندگي برازنده و يک همراه و همراز آزاده و بزرگ در راه تقرب به خدا و طالب خشنودي او بود و در اين راه از هيچ مهر و ايثار دريغ نمي ورزيد و ديگران را بر خود مقدم مي داشت و با سختي هاي زندگي دليرانه رو به رو مي گرديد تا گرد و غبار اندوه و رنج زندگي بر دل مصفاي همتاي زندگي اش اميرالمؤمنان و فرزندان ارجمندش ننشيند. در جواب اميرالمؤمنان که پرسيد: فاطمه جان، چرا نگفتي چيزي در خانه نيست تا فراهم آورم؟ گفت: علي جان من از پروردگارم حيا مي کنم که چيزي را که تو بر فراهم آوردن آن توان نداري، آن را از تو بخواهم و فراهم آوردن آن را از شما درخواست کنم) در خصوص حيا و عفاف والاي حضرت زهرا (سلام الله عليها) آمده است: (هنگامي که ايشان در آستانه شهادت بود، دوست نداشت بعد از مرگ جسمش را در منظر ديگران قرار دهند و از اين که جنازه او را روي پاره تخته اي قرار دهند ناراحت بود و اين ناراحتي را براي اسماء دوست و پرستارش گفت، اسماء به حضرت فاطمه (س) عرض کرد: زماني که در حبشه بودم، ديدم آنان براي اين منظور چيزي مي ساختند، اگر خواستيد براي شما بسازم؟ حضرت فرمود آري، آنگاه اسماء تختي طلبيد و آن را واژگون کرد و سپس شاخه هاي خرما طلبيد و بر پايه هاي آن بست و جامه بر آن افکند و گفت: آن ها را اين طور ديدم که تابوت مي ساختند. فاطمه (س) فرمود: مانند اين براي من بساز، که مرا بپوشاند، خداوند تو را از آتش حفظ کند.