باطل كردن سحر ساحران
كرامات امام صادق (علیه السلام)
محمد بن سنان مىگويد: منصور دوانيقى هفتاد مرد از شهر كابل را فراخواند و به آنها گفت: واى بر شما كه ادعاى ساحر بودن داريد و بين زن و شوهر او فاصله مىاندازيد … .
او با وعدههاى بسيار آنها را تحريك كرد تا با انجام سحرهاى خود ابا عبدالله را مبهوت و مقهور خود سازند. ساحران به مجلسى كه منصور فراهم كرده بود رفتند و انواع صورتها از جمله صورتهاى شير را به تصوير كشيدند تا هر بينندهاى را سحر كنند. منصور بر تختخود نشست و تاج خود را بر سرگذاشت و به دربان دستور داد كه امام صادق عليه السلام را وارد سازند. وقتى امام ششم وارد شد، نگاهى به آنها كرد و دستبه دعا برداشت و دعايى خواند كه برخى از الفاظ آن شنيده مىشد و قسمتى را هم به طور آهسته خواند، سپس فرمود: واى بر شما به خدا قسم سحر شما را باطل خواهم نمود. سپس با صداى بلند فرمود: اى شيرها آنها را ببلعيد، پس هر شيرى به ساحرى كه او را درست كرده بود حمله كرد و او را بلعيد. منصور بهتزده از تختخود بر زمين افتاد و با ترس مىگفت: اى ابا عبدالله! مرا ببخش ديگر چنين كارى نخواهم كرد، حضرت هم به او مهلت داد. بعد منصور دوانيقى از امام عليه السلام درخواست كرد، شيرها ساحرانى را كه خورده بودند برگردانند. امام صادق عليه السلام فرمود: اگر عصاى موسى آنچه را بلعيده بود برمىگرداند، اين شيرها نيز چنين مىكردند.