شیعه بودن، تنها به ادعا نیست
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلُمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشًّ و غِلٍّ و دَغَلٍ؛
به یقین، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد.
بحارالانوار، ج 68، ص 156
شرح حدیث:
شیعه بودن، تنها به ادعا نیست؛ به عمل است.
اعتقاد به تشیّع تنها اعتقاد به امامت امامان معصوم(علیه السلام) پس از پیامبر خدا(ص) نیست، بلکه پیروی کردن از آن پیشوایان در همه ی زمینه ها، از جمله در راه و رسم زندگی و اخلاق و رفتار با دیگران است.
امام حسین(علیه السلام) این سخن را در پاسخ کسی فرمود که به آن حضرت گفت: یابن رسول الله! من از شیعیان شمایم.
حضرت او را از این ادّعا که بدون پشتوانه ی عملی باشد نهی کرد و به تقوا فرا خواند و فرمود: نگو من از شیعیان شمایم، بگو من از موالیان و دوستداران شمایم. ادّعای شیعه بودن، ادّعای بزرگی است.
مگر می توان پیرو یک «پشوا» بود و در رفتار و صفات، از او «پیروی» نکرد؟
پیشوایان ما، پاک ترین انسانهای زمان خود بودند و از پیروان خود انتظار داشتند در تهذیب نفس و خودسازی و آراستگی به صفات نیک و پیشگامی در امور خیر و در داشتن دلی دور از کینه و دشمنی و رفتاری دور از نیرنگ و فریب، به آنان اقتدا کنند.
دل، قلمرو محبت خدا و خوبان است. آلوده ساختن آن به کینه و حسد و بدخواهی، جفا در حقّ آن است.
شیعیان نباید سر کسی کلاه بگذارند، کلک بزنند، علیه فردی یا جمعی نقشه بکشند و توطئه بچینند و از درِ دشمنی درآیند.
صداقت و خیرخواهی، شاخصه ی پیروان اهل بیت(علیه السلام) است.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم؛
اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید، لااقل در دنیای خود آزاده باشید.
بحارالانوار، ج45، ص51
شرح حدیث:
این کلام حسینی، مربوط به زمانی است که حضرت در واپسین لحظات حیات، مجروح بر زمین کربلا افتاده بود. وقتی دید سپاه کوفه به طرف خیمه های زنان و فرزندان بی دفاع حمله می کنند، خطاب به یزیدیان و همه ی وجدانهای بیدار فرمود:
گر شما را به جهان دینی و آیینی نیست
لااقل مردم آزاده به دنیا باشید(1)
حمله به زنان و کودکان بی دفاع، همیشه و همه جا رفتاری غیرانسانی و برخلاف اصول جوانمردی به شمار آمده است.
مکتب حسینی، مکتب حریّت و آزادگی است.
پیام عاشورا، تنها مخصوص مسلمانان و امت محمّدی نیست. هر انسانی که به ارزشهای اخلاقی و انسانی و به حریّت و مردانگی پایبند باشد، می تواند از فرهنگ عاشورا درس بیاموزد و از سالار شهیدان، آزادگی را فرا گیرد.
این پیام که «اگر دین ندارید، دست کم آزاد مرد باشید»، قابل صدور به همه ی جهان است و همه ی آزادگان را به این فرهنگ و ارزش دعوت می کند. آزادگی، در میان ملل غیرمسلمان هم طرفدار دارد و آزادگان در همه جای دنیا پیدا می شوند.
پس پیام امام حسین(علیه السلام) را باید به جهان صادر کرد و جهانیان را با الفبای فرهنگ عاشورا آشنا ساخت.
مرام حسینی، همیشه زنده و زندگی ساز است.
پی نوشت:
1. دکتر قاسم رسا.
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
خداپرستی جز در سایه ی خداشناسی میسّر نیست
امام حسین (علیه السلام) فرمودند:
إنَّ الله جَلَّ ذِکرُهُ ما خَلَقَ العِبادَ اِلّا لِیَعرِفوهُ، فَاِذا عَرَفوهُ عَبَدوهُ؛
خداوند متعال بندگان را نیافرید، مگر آنکه او را بشناسند. پس هرگاه خدا را بشناسند، او را عبادت می کنند.
علل اشرائع، ص 9
شرح حدیث:
فلسفه ی خلقت انسان در قرآن کریم، عبادت و بندگی خداوند به شمار آمده است(1).
خداپرستی جز در سایه ی خداشناسی میسّر نیست.
آفرینش انسانها بر اساس فطرت توحیدی و با رهنمودهای وحی و انبیا و در سایه ادراکهای عقلی، انسان را به شناختِ آفریدگار هستی بخش رهنمون می شود. اگر بشر، ندای فطرت را بشنود و دعوت انبیا را گوش کند و بپذیرد و در زندگی عقل را راهنمای خویش قرار دهد، هم از «معرفت» برخوردار می شود، هم از «محبت خدا» و هم از «عبادت پروردگار».
خداپرستی، هدف خلقت است. معرفت خدا، زمینه ساز پرستش اوست.
اگر بخواهیم بشریت، در بستر خداپرستی قرار گیرد و از رهگذر عبادت، به کمال بشری راه یابد، راهی جز افزودن معرفت او نسبت به خدای متعال و نعمتهایش و حکمت و تدبیر او در عالم و هدفداری خلقت نیست.
هر کس خداوند را بیشتر بشناسد، او را بیشتر می پرستد. این شناخت باید به مرحله ی قلبی و ایمانی برسد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند؟
فرزند و عیال و خانمان را چه کند؟
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند؟
باید طعم شیرین محبت و معرفت خدا را چشید، تا بتوان عارفانه و عاشقانه او را عبادت کرد.
پی نوشت:
1. وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ (ذاریات، 56)
منبع: حکمت های حسینی (ترجمه و توضیح چهل حدیث از امام حسین علیه السلام)، جواد محدثی، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ دوم(1390)
مشورت در کلام امام حسن (ع)
امام حسن علیه السلام فرمودند:
مَا تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاَّ هُدُوا إلى رُشْدِهِمْ؛
هیچ جمعیّتى در کار خود با یکدیگر مشورت نکردند مگر این که به خیر و صلاح خویش رهنمون شدند.
تحف العقول، صفحه 164.
شرح حدیث:
کار دسته جمعى در همه جا سرچشمه خیر و برکت و ترقى و پیشرفت است، مخصوصاً در مسائل فکرى و طرح برنامه ها و حل مشکلات که هم فکرى و مشورت در آنها اثر اعجازآمیزى دارد.
آنها که به استبداد فکر خو گرفته اند، در زندگى خود بسیار گرفتار اشتباه و خسران و زیان مى شوند، هر فکرى جرقه اى دارد که در فکر دیگرى نیست، هنگامى که این جرقه ها به هم ترکیب شوند شعله فروزانى ایجاد مى کنند که هر تاریکى در پرتو آن روشن مى گردد، بیایید همه تصمیم بگیریم که در کارها با افراد بیدار و آگاه مشورت کنیم.
خویشاوند دور و نزدیک در کلام امام
امام حسن علیه السلام فرمودند:
اَلْقَرِیْبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَودَةُ و إنْ قَرُبَ نَسَبُهُ؛
خویشاوندان نزدیک آنها هستند که محبّت بیشترى دارند، اگر چه نسب آنها دورتر باشد، و خویشاوندان دور آنها هستند که محبّت کمترى دارند، اگر چه نسبشان نزدیکتر باشد.
از کتاب تحف العقول، صفحه 165.
شرح حدیث:
رابطه خویشاوندى در اسلام از مهم ترین روابط اجتماعى؛ و در واقع در دل جامعه بزرگ انسانى، گروه هاى فشرده ترى به وجود مى آورد که همکارى نزدیکترى با هم خواهند داشت، و در حلّ مشکلات حیاتى با یکدیگر تعاون و همکارى خواهند نمود.
ولى مقیاس خویشاوندى در اسلام (طبق روایت بالا) به محبّت و مودت است، نه تنها به نزدیکى رابطه نسبى!
غذای روح
امام حسن علیه السلام فرمودند:
عَجِبْتُ لِمَنْ یَتَفَکَّرُ فى مَأْکُولِه کَیْفَ لا یَتَفَکَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَیُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ وَیُودِعُ صَدْرَهُ ما یُرْدِیهِ؛
عجب دارم از آنها که به غذاى جسم خود مى اندیشند; امّا به غذاى روح خود نمى اندیشند، خوراک ناراحت کننده از شکم دور مى دارند; امّا قلب خود را با مطالب هلاکت زا آکنده مى کنند.
سفینة البحار ماده طعم.
شرح حدیث:
همان طور که پیشواى بزرگ ما فرموده مردم معمولا در غذاى جسمانى خود سختگیرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گیرند، از غذاهاى مشکوک مى پرهیزند، و بعضى هزار گونه نکات بهداشتى را در تغذیه جسم رعایت مى کنند.
امّا در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فکرى مشکوکى را در درون جان خود مى ریزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبلیغات مشکوک یا مسموم همه را به آسانى مى پذیرند و این جاى بسیار شگفتى است.
چرا مرگ را در ظاهر قبول داریم ولی در باطن خیر
شرح یکی از احادیث اخلاقی مقام معظم رهبری که در ابتدای درس خارج معظمله مطرح میشود
حدیث:
فى الكافی، عن الباقر (علیه السلام): سَمعتُ جابرَ بنَ عبدالله یقوِل: انّ رسولَ الله (صلیالله علیه و آله) مرّ بِنا ذِاتَ یوم و نحن فی نادینا و هو علی ناقَته و ذلک حینَ رجَع مِن حَجّة الوداع فَوَقَف علینا فسَلٍّم فرَدَدنا علیه سلامَه ثمّ قال: ما لی أری حُبَّ الدنیا قد غَلب علی کثیر من الناس حتیّ کأنّ الموتَ فی هذه الدنیا علی غیرهِم کُتبِ و کأنّ الحقَّ فی هذه الدنیا علی غیرهِم وَجب و حتیّ کأن لمیسَمَعوا و یرَوا منِ خَبرِ الامواتِ قبلَهم سبیلُهم سبیلُ قوم سَفرٍ عَمّا قلیلٍ إلیهم راجعون یبُوَّئونهَم اجداثهَم و یأکُلون ترُاثهَم فیظُنوّن أنهّم مَخلَّدون بعدَهم هیهاتَ هیهات أ ما یتَعَّظُ آخِرُهم بأوّلهٍم! لقد جَهلِوا و نسُوا کلَّ واعظٍ فِیِ کتاب الله و أمنِوا شَرَّ کلِّ عاقبةِ سَوء و لمیخَافوا نزُولَ فادحةٍ و بوَائق حادثةَ.
ترجمه:
امام باقر علیه السلام فرمودند: از جابر بن عبد اللَّه شنیدم كه میگفت: روزى رسول خدا (ص) هم چنان كه سوار شتر بود از كنار انجمن ما گذر كرد و این جریان وقتى بود كه از سفر حجة الوداع باز میگشت پس در نزد ما كه رسید توقف كرده بر ما سلام كرد آنگاه فرمود: چه شده كه مىبینم دوستى دنیا بر بیشتر مردم چیره شده بحدى كه گویا مرگ در این دنیا بنام دیگران ثبت شده؟ و گویا حق و حقیقت در این جهان بر جز اینها واجب گشته، و تا اینكه گویا سرگذشت مردگان پیش از خود را نشنیده و ندیدهاند، (با اینكه) راه ایشان همان راه مردم مسافر است و بزودى بسوى آنان (یعنى مردگان) بازگردند، خانههاى آن مردگان گورشان باشد و اینان میراث آنان را خورند، اینها پندارند پس از آن مردگان همیشه خواهند ماند! هیهات هیهات! [آیا] دنبالان از جلو رفتگان پند نگیرند؟ براستى كه از یاد برده و فراموش كردند هر پند دهندهاى را در كتاب خدا و از شر هر سرانجام بدى ایمن و آسوده خاطر گشته و از نزول بلاهاى سخت و پیش آمدهاى ناگوار ترس ندارند.
شرح:
حِضرت باقر (علیه السلام) روایت می کنند از جابر بن عبدالله، سند روایت سند معتبری است. می گوید جمع شده بودیم، مشغول گفتگو بودیم، حضرت رسول (صلیالله علیه و آله) سوار شترشان بودند، از کنار ما عبور کردند ـ فرمایش پیغمبر اکرم(صلیالله علیه و آله) ، خطاب به ماهاست، دربارۀ ما این حرف گفته شده ـ میفرمایند: چگونه است که میبینم محبتّ دنیا بر بسیاری از مردم غالب شده! گویا مرگ برای آنها نیست و فقط برای دیگران مرگ مقدّر و معینّ شده است، اینها بنا نیست بمیرند! اینطور مکِبّ بر دنیا و محبتّ دنیایند، کأنهّ بنا نیست از دنیا جدا بشوند. این حقوقی که مردم دارند، مسلمانها دارند، گویا این حقوق بر اینها واجب نشده است و بر دیگران این حقوق واجب شده است! گویا اصلاً اطلاعی ندارند از مردمی که قبل از اینها وارد عالمَ اموات شدند و مرُدند. کلمۀ سَفر جمع سافرِ است.
حدیثگویا اینها خیال می کنند که این مرُده هایی که رفتند، این مرُده ها مسافرانی هستند که به زودی به طرف اینها برمی گردند. کأنهّ اصلاً مرگ به معنای واقعی اش برای اینها جا نیفتاده! مرُدهها را در قبرها جا می دهند، میراث آنها را می خورند، خیال می کنند که خودشان بعد از این مرُده ها تا ابد بناست در دنیا بمانند! کأنهّ باورشان این است.
ممکن است ما بگوییم: ما که مرگ را قبول داریم. بله، در ذهنمان قبول داریم ،اماّ در باطنِ دلمان کأنهّ قبول نداریم که روزی باید از این عالم به عالمَ برزخ برویم و وارد در یک عالمَ عجیب ناشناخته ای شویم که انسان قادر بر کوچکترین عملی برای نجات خودش نیست.
در اینجا هزار کار می توانیم برای نجات خودمان انجام بدهیم؛ توسّل کنیم، خدمت کنیم، تلاش کنیم، مجاهدت کنیم، همه کار میتوانیم بکنیم اماّ آنجا که رفتیم، دستها بسته است، برای نجات خودمان از مشکلاتی که آنجا ممکن است پیش بیاید، راهی وجود ندارد. این را باید از عُمق جان باور کرد، صِرف باورِ عقلی و ذهنی کافی نیست (فادِحَة به معنای حوادث سخت و دشوار است).
اى کمیل!
امام علی علیه السلام به کمیل فرمودند:
یا کُمَیْلُ! اِنَّ ذُنُوبَکَ اکْثَرُ مِنْ حَسَناتِکَ، وَ غَفْلَتَکَ اَکْثَرُ مِنْ ذِکْرِکَ، وَ نِعَمَ اللهِ عَلَیْکَ اَکْثَرُ مِنْ عَمَلِکَ؛
اى کمیل! خطاهایت، از کارهاى خوبت بیش تر، و غفلتت از حضور قلبت فزون تر، و نعمت هاى پروردگار از قدرت شکرگزارى تو بیش تر است.
بحار الانوار، جلد 74، صفحه 415.
شرح حدیث:
در تفسیر جملات سه گانه فوق باید به این نکات توجّه کرد:
1ـ این که نعمت هاى پروردگار فزون تر از قدرت شکرگزارى انسان هاست مطلبى واضح و بدیهى است. به عنوان مثال، اگر نعمت بسیار ارزشمندِ چشم از انسان گرفته شود، چه مصیبت بزرگى رخ مى دهد! اگر انسان بخواهد تا آخر عمر تنها شکر همین یک نعمت را بجا آورد، آیا قادر خواهد بود؟ چشمه جوشانى که در چشم انسان ها وجود دارد و دائماً سطح چشم را مرطوب نگه مى دارد، و اگر نباشد پلک ها چشم را آزار خواهند داد و در مدّت زمان کوتاهى بینایى انسان را از بین خواهند برد، و چاه فاضلابى که اضافه آب چشم را جذب مى کند و اگر نباشد انسان دائماً گریان و صورتش خیس خواهد بود! آیا این ها نعمت هاى بزرگ الهى نیستند؟ اگر یکى از این ها نبود (چشمه جوشان، یا چاه فاضلاب) چه مى شد؟ گاهى از اوقات نعمت هایى داریم که در طول زندگى متوجّه آن نمى شویم! حقیقتاً که نعمت هاى پروردگار فزون تر از قدرت شکرگزارى ما انسان هاست.
2ـ امّا جمله دوم: «وَ غَفْلَتَکَ اَکْثَرُ مِنْ ذِکْرِکَ»، با یک محاسبه ساده آن را هم تصدیق خواهیم کرد. در طول شبانه روز چقدر به یاد خدا هستیم؟ تمام نمازهاى شبانه روزى ما چقدر طول مى کشد؟ در مدّتى که مشغول خواندن نماز هستیم، چقدر به یاد خدا هستیم؟ اگر به یاد خدا باشیم، همه گمشده ها را در نماز نمى یابیم! کیست که دائماً متوجّه خدا باشد؟ آیا در حال خواب و کار به یاد خدا هستیم؟ بله، اولیاء الله در حال خواب هم به یاد خدا هستند، ولى آن ها انگشت شمار هستند. نتیجه این که مدّت زمان غفلت از یاد خدا، بیش تر از زمان حضور قلب است.
3ـ امّا جمله سوم: «اِنَّ ذُنُوبَکَ اکْثَرُ مِنْ حَسَناتِکَ»، نیز با قدرى تفکّر روشن مى شود. متأسّفانه بسیارى از گناهان را گناه نمى شمریم! دروغ ها، تهمت ها غیبت ها، ناشکرى ها، شایعه سازى ها، نقل شایعات، تمسخر دیگران و مانند آن. یا برخى کارها شایسته شخصیّت انسان نیست، ولى انجام مى دهیم! مثل پرگویى، نماز بى حضور قلب، نمازى که شک بین 3 و 4 و 5 مى کنیم، اتلاف وقت و مانند آن. و گاهى حسناتى را انجام مى دهیم که به ظاهر حسنه است، ولى هنگامى که در آن دقیق مى شویم مى بینیم که عبادت نیست. بنابراین گناهان ما از حسنات ما بیش تر است.
سؤال: هدف حضرت امیرمؤمنان (علیه السلام) از این جملات سه گانه چیست؟
پاسخ: هدف حضرت این است که مبادا ما خود را از خداوند طلبکار بدانیم، بلکه باید همواره خویش را بدهکار پروردگار حساب کنیم و به فکر جبران باشیم. یکى از رموز تکامل همین است که خود را ناقص بدانیم. آن کس که خود را کامل مى داند، اوّل بدبختى و توقّف اوست.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
آگاه باشید!
امام علی علیه السلام فرمودند:
اَلا لا خَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَهُّمٌ، اَلا لاخَیْرَ فى قِرائَة لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ، اَلا لاخَیْرَ فى عِبادَة لا فِقْهَ فیها؛
آگاه باشید! علمى که در آن فهم نباشد فایده اى ندارد. بدانید! قرائت قرآن اگر همراه با تدبّر و اندیشه (در معانى آن) نباشد بى فایده است. آگاه باشید! عبادتى که در آن تفکّر و اندیشه نباشد خیرى ندارد.
اصول کافى، کتاب فضل العلم، باب صفة العلماء، حدیث سوم.
شرح حدیث:
سؤال: در جمله اوّل مى خوانیم: «علمى که در آن فهم نباشد خیرى ندارد» مگر مى شود علم و دانشى بدون تفهّم حاصل گردد؟
پاسخ: بله، بسیار است علم و دانش هایى که حاصل آن تنها ذخیره کردن مشتى دانستنى ها و قواعد یا فورمول هاى خشک است که صاحب آن، در آن تفکّر نمى کند و به نتیجه آن نمى اندیشد. دانشمندى که توانست هسته اتم را بشکافد و این نیروى عظیم را آزاد کند، براى چه هدفى این کار را کرد؟ آیا هدفش نابودى همه موجودات زنده و از بین بردن تمام آثار حیات و زندگى در شهر «ناکازاکى» و «هیروشیماى» ژاپن بود، که هنوز هم بعد از ده ها سال متأسّفانه آثار شوم آن موجود است!؟
یا منظورش تولید نیروگاه هاى برق بود، تا به وسیله آن جهان را روشن کند و چرخ هاى کارخانجات را به گردش درآورد و استفاده هاى مثبت فراوان دیگر از آن بشود؟
متأسّفانه بسیارى از دانشمندان مادّى در علوم و دانش هاى خویش تفهّم ندارند، بدین جهت دنیا تبدیل به ظلمتکده اى مى گردد. دنیایى که دانشمندان آن هدفى جز لذّات مادّى ندارند و براى آن ها تفاوتى نمى کند که با اختراعات و اکتشافات آن ها کارخانجات داروسازى فعّال شود یا کارخانجات بمب سازى، بلکه هر کدام درآمد بیش ترى عاید آن ها کند و دلارهاى فزون ترى به جیب آن ها سرازیر نماید، همان را ترجیح مى دهند! چنین دنیایى حقیقتاً ظلمتکده و چنان دانشى در حقیقت زیانبار است!
در جمله دوم مى خوانیم: «آگاه باشید تلاوت قرآن اگر توأم با اندیشه نباشد سودى ندارد» آرى، بسیارند کسانى که قرآن تلاوت مى کنند، ولى مورد لعن قرآن هستند(1)! زیرا به دستورات این نسخه شفابخش آسمانى عمل نمى کنند; آن ها هنگامى که آیات مربوط به غیبت را مى خوانند، در حالى که خود غیبت مى کنند مورد لعن این آیات قرار مى گیرند! هنگامى که آیات مربوط به ربا را قرائت مى کنند، در حالى که آلوده به این گناه بزرگ و کثیف هستند، مورد لعن آیات ربا واقع مى شوند! و همچنین در سایر آیاتى که به آن عمل نمى کنند.
«تدبّر» از ریشه «دَبْر» (بر وزن ابر) گرفته شده و به معناى عاقبت اندیشى است، تلاوت کننده قرآن هنگام تلاوت آیات شریفه باید به عاقبت کسانى که آیات تلاوت شده در مورد آن ها سخن مى گوید بیندیشد که قرائت یک آیه همراه با تدبّر از یک ختم قرآن بى تدبّر ارزشمندتر است!
در جمله سوم مى فرماید: «عبادت بدون تفکّر هم فایده اى ندارد». آیا هنگامى که در مقابل پروردگار مى ایستیم و آیات بلند و پرمحتواى سوره حمد را مى خوانیم، در معانى آن آیات تفکّر مى کنیم؟ وقتى به (اِیّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیّاکَ نَسْتَعینُ)مى رسیم، نگاهى به قلب خویش کنیم و ببینیم آیا حقیقتاً فقط خدا را مى پرستیم و فقط از او کمک مى گیریم؟ یا هواى پرستى، مال پرستى، مقام پرستى در کُنج دل ما جایى براى پرستش خدا نگذارده است!؟ هنگامى که به تشهّد مى رسیم و به یگانگى خداوند شهادت مى دهیم، سرى به قلب خویش بزنیم و ملاحظه کنیم که آیا هیچ بتى در خانه قلب ما وجود ندارد، یا این خانه خدا به اشغال انواع بت ها در آمده است؟ آرى باید عبادت همراه با تفکّر باشد، چرا که یک عبادت همراه با تفکّر مى تواند سرنوشت ما را متحوّل و دگرگون نماید.
پی نوشت:
1. میزان الحکمة، باب 2311، حدیث 16250، (جلد 8، صفحه 90).
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.
«هر عمل خیرى ثواب و هر کار بدى حساب دارد»
امام علی علیه السلام فرمودند:
جَعَلَ اللهُ لِکُلِّ عَمَل ثَواباً وَ لِکُلِّ شَىْء حِساباً؛
خداوند حکیم براى هر عمل نیکى ثواب و براى هر چیزى حساب قرار داده است.
غرر الحکم، حدیث شماره 4779.
شرح حدیث:
مسأله «محاسبه» رستاخیز یکى از ضروریّات دین ماست. بدین جهت یکى از نام هاى فراوان روز قیامت(1)، «روز حساب رسى» مى باشد.
جمله ترکیبات بدن انسان است! تمام این ها طبق حساب معیّنى است که اگر کم یا زیاد شود انسان بیمار مى شود. بنابراین بیمارى بر اثر بر هم ریختن حساب است. نه تنها ترکیبات شیمیایى بدن انسان حساب و کتاب دارد، بلکه حرکات فیزیکى بدن نیز حساب دارد; یعنى مثلا مشخّص است که ضربان یک قلب سالم در هر سنّ و سالى به هنگام خواب چقدر و در هنگام بیدارى چقدر، به هنگام راه رفتن چقدر و به هنگام دویدن چه مقدار!
ضربان نبض آن قدر روى حساب و کتاب است که دکترهاى قدیم از طریق آن، انواع بیمارى ها را تشخیص مى دادند. از این مهم تر، طبیبى مى گفت: «مى توانم تمام بیمارى ها را از نگاه به چشم بیمار متوجّه شوم، چشم آینه تمام بیمارى هاى انسان است!». این ها همه نشانه حساب دقیق در سراسر عالم آفرینش است. اگر این را باور کنیم، یقین پیدا مى کنیم که در شریعت نیز، همانند طبیعت، حساب خاصّى حاکم است.
حضرت على (علیه السلام) در حدیث فوق به همین مطلب اشاره دارند: «هر عمل خیرى ثواب و هر کار بدى حساب دارد». باید بدانیم که تمام حوادث بزرگ و کوچک معلول علّت هایى است; هر چند به بسیارى از آن ها پى نمى بریم و انسان موفّق کسى است که علّت هر حادثه اى را بیابد و از آن عبرت بگیرد.
مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار نقل مى کند که: «به حضرت على (علیه السلام) خبر دادند مار یکى از یاران شما را گزیده و بسیار ناراحت است و بى تابى مى کند.
حضرت فرمودند: او را به خانه اش ببرید، به این زودى خوب نمى شود، او دارد کیفر یک عمل بد خود را پس مى دهد!
دو ماه طول کشید تا این فرد خوب شد، پس از بهبودى خدمت امام رسید و از حضرتش توضیح خواست.
حضرت فرمودند: تو نزد فلان حاکم ظالم بودى، قنبر وارد شد، تو به احترام قنبر تمام قامت برخواستى، آن حاکم پرسید: چرا جلوى این مرد بلند شدى؟ تو در جواب گفتى: آیا شما قنبر را نمى شناسید؟! او کسى است که ملائکه آسمان پر و بال خویش را بر سر راهش پهن مى کنند تا او از روى آن عبور کند! حاکم عصبانى شد و قنبر را کتک زد. به خاطر آن تعریف نابجاى تو، که باعث آزار قنبر شد، مار تو را گزید!»(2).
اگر حساب ها این قدر دقیق است، پس باید بیش تر مواظب اعمال خویش باشیم و در سلب توفیق ها، از بین رفتن نشاط عبادت ها، گرفتارى ها، مشکلات و امور دیگر، طبق این قانون به دنبال علّت آن باشیم.
پی نوشت:
1. در تفسیر پیام قرآن، جلد 5، صفحه 49 به بعد، هفتاد نام براى روز قیامت ذکر شده است.
2. بحار الانوار، جلد 26، صفحه 237.
منبع: ۱۱۰ سرمشق از سخنان حضرت على علیه السلام، مؤلّف: حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى، تهیّه و تنظیم: ابوالقاسم علیان نژادى.