خطر سلامتی و آسایش
خطر سلامتی و آسایش
«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت : خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم ، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه ، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»
بخل
بخل
بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .» (بقره 249)
دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر انقلاب
دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با رهبر انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمعی از خانوادههای آنان و همچنین خانوادههای شهدای این نیرو، با اشاره به نقش جوانان انقلابی نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب در تأمین امنیت دریا و ایجاد رعب در دشمن، تأکید کردند: دشمنان به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم بهویژه جوانان هستند و همه باید هوشیار و بیدار باشند.
حضرت آیتالله خامنهای در این دیدار با اشاره به اهمیت موضوع امنیت دریا گفتند: آمادگیها باید همواره بهگونهای باشد که براساس دستور قرآنی، در دشمن ایجاد رعب کند و جرأت تجاوز را از او بگیرد زیرا اگر خاکریزها قابل نفوذ باشند، دشمن نفوذ خواهد کرد.
ایشان خاطرنشان کردند: اکنون به برکت تشکیل جبههی انقلابی در جنوب کشور که متشکل از نیروی دریایی سپاه و جوانان شجاع جنوب است، دستور قرآنی ایجاد رعب در دشمن، محقق شده است.
فرمانده کل قوا با تأکید بر اینکه ما هیچگاه شروعکنندهی جنگ نخواهیم بود، افزودند: اما طبیعت دشمن همواره خوی تجاوز و نفوذ است، بنابراین باید تواناییهای علمی و تجهیزاتی در قالب نوآوریها، روزبهروز افزایش یابند.
رهبر انقلاب اسلامی، همافزایی نیروی دریایی سپاه و نیروی دریایی ارتش را بسیار ضروری خواندند و با تأکید بر لزوم زنده نگه داشتن یاد و خاطرهی جوانان با ایمان و انقلابی همچون شهید نادر مهدوی و همراهان وی که شجاعانه در مقابل ناو آمریکاییها ایستادند و به آنها درس فراموشنشدنی دادند، گفتند: با این رشادتها و ایستادگیها، دشمنان نظام اسلامی متوجه شدند که جمهوری اسلامی ایران، نظامی نیست که هرگونه بخواهند بتوانند با او رفتار کنند.
حضرت آیتالله خامنهای همچنین از همراهی خانوادهها و بهویژه همسران فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی برای حضور در مناطق جنوبی کشور قدردانی کردند.
ایشان در ادامه به برنامههای خطرناک قدرتهای استکباری برای منطقه اشاره کردند و با تأکید بر اینکه این قدرتها هیچ ابایی در استفاده از تجهیزات بسیار خطرناک و روشهای غیرانسانی برای کشتار انسانهای بیگناه ندارند، افزودند: ادعای آنها مبنی بر حمایت از حقوق بشر و حقوق شهروندی، خلاف واقع و کاملاً پوچ و بیهوده است.
رهبر انقلاب اسلامی حمله به بیمارستان در افغانستان و کشتار مردم در سوریه، عراق، یمن، فلسطین و بحرین را نمونههایی از فجایع قدرتهای استکباری و بیرحمی و سنگدلی آنها دانستند و خاطرنشان کردند: امروز بزرگترین خطر برای دنیا، نفاق و ریا و دروغگویی مدعیان حقوق بشر است.
حضرت آیتالله خامنهای به نقش و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در شرایط کنونی منطقه اشاره کردند و گفتند: در چنین شرایطی جمهوری اسلامی، به توفیق الهی علاوه بر جلوگیری از نفوذ دشمن در داخل، در بسیاری از موارد مانع از عملی شدن نقشهها و برنامههای دشمن در منطقه شده است.
ایشان با تأکید بر اینکه ناکامیهای دشمن در داخل و در منطقه، به برکت هوشیاری و آمادگی و عزم جوانان انقلابی و اقتدار جمهوری اسلامی در منطقه بوده است، خاطرنشان کردند: بر همین اساس بیشترین تلاش و برنامهریزی قدرتهای استکباری، برای دشمنی با نظام اسلامی ایران است و ادعای آمریکا برای مذاکره با ایران نیز در همین چارچوب و برای نفوذ است.
رهبر انقلاب اسلامی با انتقاد از عدهای سهلانگار و سهلاندیش در داخل که متوجه ابعاد و عمق این موضوع نیستند، افزودند: در کنار این افراد سهلاندیش، بیخیالان جامعه و افرادی هم هستند که به مصالح و منافع ملی کشور هیچ اهمیت و توجهی ندارند.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به طرح برخی مسائل از جانب افراد سهلاندیش و سهلانگار درخصوص مذاکره با آمریکا، گفتند: این افراد میگویند چگونه است که حضرت علی علیهالسلام و حضرت امام حسین علیهالسلام با دشمنان خود مذاکره کردند اما اکنون با مذاکره با آمریکا مخالفت میشود؟
ایشان در پاسخ به این شبهه افزودند: چنین تحلیلی درخصوص مسائل تاریخ اسلام و مسائل کشور، نهایت سادهاندیشی است زیرا حضرت علی علیهالسلام با زبیر و حضرت امام حسین علیهالسلام با عمربنسعد، مذاکره به معنای امروز یعنی معامله نکردند بلکه هر دوی این بزرگواران به طرف مقابل خود نهیب زدند و آنها را نصیحت به خداترسی کردند.
رهبر انقلاب اسلامی گفتند: متأسفانه عدهای برای توجیه مذاکرهی جمهوری اسلامی ایران با شیطان بزرگ، با نگاهی عوامانه، اینگونه مسائل را در روزنامهها، سخنرانیها و فضای مجازی مطرح میکنند، که کاملاً اشتباه است.
حضرت آیتالله خامنهای با تأکید بر اینکه ایران هیچ مخالفتی با اصل مذاکره با کشورها، اعم از اروپایی و غیراروپایی ندارد، خاطرنشان کردند: اما در مورد آمریکا موضوع متفاوت است زیرا آنها تعریفی که از مذاکره با جمهوری اسلامی ایران کردهاند، به معنای نفوذ و باز کردن راه برای تحمیل است.
ایشان با اشاره به همراهی و همکاری آمریکا و جریان صهیونیستیِ ضد بشریت، تأکید کردند: مذاکره با آمریکا به معنای باز کردن مسیر برای نفوذ در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مذاکرات اخیر هستهای گفتند: در این مذاکرات، طرف مقابل، تلاش داشت، از هر فرصتی برای نفوذ استفاده کند و حرکتی بر خلاف منافع ملی کشور انجام دهد، البته مذاکرهکنندگان ایرانی، حواسشان جمع بود، اما بالاخره آمریکاییها در جاهایی فرصت پیدا کردند.
حضرت آیتالله خامنهای گفتند: مذاکره با آمریکا ممنوع است زیرا این مذاکره نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضررهای بیشماری نیز دارد.
رهبر انقلاب گفتند: شرایط کنونی از لحاظ فعالیتها و تلاشهای دشمنان جمهوری اسلامی که ما بر آنها احاطهی اطلاعاتی نیز داریم، مقطع مهمی است زیرا آنها به دنبال تغییر محاسبات مسئولان و تغییر افکار مردم درخصوص مسائل انقلابی، دینی و مصالح ملی کشور هستند.
ایشان با تأکید بر اینکه در موضوع تغییر افکار مردم، هدف اصلی جوانها هستند، جوانان را به هوشیاری بیش از پیش فراخواندند و افزودند: البته به لطف خداوند جوانان ما در دانشگاهها و همچنین در نیروهای مسلح بیدار و پای کار هستند و من از این جهت هیچ نگرانی ندارم.
رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سالروز مباهله و ایستادگی پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان مطهر ایشان در مقابل جریان کفر، خطاب به جوانان انقلابی کشور، تأکید کردند: همانگونه که در قضیهی مباهله در صدر اسلام، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته بود، امروز نیز در جمهوری اسلامی ایران، همهی ایمان در مقابل کفر قرار گرفته است و همانگونه که در آن زمان صفای معنوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم و خاندان ایشان توانست دشمن را از میدان خارج کند، امروز هم ملت ایران با اقتدار معنوی خود، دشمن را از میدان خارج خواهد کرد.
رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنان خود خاطرنشان کردند: اگر برای یاری دین خدا آماده و پا به رکاب باشیم، قطعاً وعدهی الهی مبنی بر نصرت یاریکنندگان دین خدا، محقق خواهد شد و بدخواهان نظام اسلامی در طرحها و برنامههای امنیتی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی شکست خواهند خورد.
پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب، دریادار فدوی فرماندهی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سخنانی با اشاره به رشادتهای سپاه در دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: سربازان شما منتظر فرمان هستند تا درس عبرتی تاریخی به شیطان بزرگ و ایادی موذی، میهمانکش و کودککش آنها در منطقه بدهند.
سردار فدوی با تأکید بر اینکه در آمادهترین شرایط ممکن قرار داریم، گفت: نشان دادن بخشی از توان رزمی و آمادگیهای نیروی دریایی سپاه موجب شد تا دشمنان از لزوم تغییر استراتژی دریایی خود سخن بگویند در حالی که آنچه آنها از ما میدانند نسبت به آنچه نمیدانند قابل قیاس نیست.
7 زیبایی که با آرایش به دست نمی آید!
۱. اشتیاق
یک زن بدون اشتیاق، خیلی کسل کننده است. گاهی زندگی بسیار بیرحم است و قادر است ما را در یک چشم برهم زدن، زیر چرخهای سنگین خود له کند. گاهی برای یک زن بسیار دشوار است تا بار مشقتهایی که متحمل میشود را سبک کند و به اموری که حقیقتا از آن لذت میبرد، بپردازد. اما اگر یک زن از شعلههای شور و هیجانش غفلت کند به موجودی منفعل بدل خواهد شد. یک زن اگر زمانی را به خودش اختصاص دهد و از آن زمان لذت برد به گوهر گرانبهای زندگی پی برده و شور و اشتیاقی برای گذر عمر خواهد یافت. یک زن اگر که از فرصتهایی که زندگی در اختیارش قرار میدهد، به درستی بهرهمند گردد، شایسته تحسین همسرش و اطرافیانش خواهد بود. میخواهید که دلیلش را بدانید؟ شور و هیجان واگیردار است. تلاش یک نفر برای تحقق رویاهایش، زیباترین تجربه بشر در طول تاریخ است.
۲. مهربانی و شفقت
یک زن بیعاطفه، شاید خودش را دوست داشته باشد و از خودش راضی باشد، اما آیا دیگران هم دوستش خواهند داشت؟ فقط کافیست تصور کنید. اگر کسی عاجز از دوست داشتن دیگران باشد، چه کسی او را دوست خواهد داشت؟ مادر، همکار، مشاور و یا دوست فرقی ندارد که کدام از اینها هستید، شفقت و مهربانی جزء لاینفک همه این زنان است، که در عین حال پایههای رابطه را مستحکم میکند. به همین دلیل زنان خودخواه و مشهور که تصویرشان با آن همه نقش ونگار روی جلد مجلهها نقش بسته، برای اکثر مردان جذاب نیستند. واقعیت این است که زنی که خودش را دوست بدارد، بیش از دیگران لایق دوست داشته شدن از سوی دیگران و دوست داشتن دیگران است. این همان زیبایی حقیقی است که می توان به آن بالید و البته از اعماق وجود یک زن نشآت میگیرد. عشق ورزیدن و راه و رسم عاشقی، ارزش یک زن را تعیین میکند، نه مضایقه آن از دیگران!
۳. خرد و اندیشمندی
افسانه ای در فرهنگ غربی میگوید: زنان زیبا، باهوش نیستند. در واقع، این پندار غالب، حکمی دوپهلوست، چون اشارهای ضمنی به نازیبا بودن زنان باهوش است. این یک سناریوی دو سر باخت است. اگر زنی تمام وقت خود را صرف جذابیت و زیبایی خود کند، پیشرفتی حاصل نخواهد کرد و اگر فقط خود را وقف تحصیل علم کند، از زیبایی و جذابیت غافل میشود. زنی که وقتی را به پرورش ذهنش اختصاص ندهد، همچون نویسندهای است که وقتی برای خواندن کتاب ندارد. هر انسانی بدون خرد و اندیشه، همچون فریادی است که میگوید: “نیازی نیست که من جهان را درک کنم، جهان باید من را درک کند!” اما کار دنیا به همین سادگیها نیست. گرچه جذابیت و زیبایی فقط در کسب دانش و حقیقت خلاصه نمیشود اما برای ادامه هستی، ضروریست. معرفت کلید اختیار و قدرت است و اختیار و قدرت کلید جاذبه!
۴. حس سرزندگی و نشاط
هیچکس به افراد افسرده علاقهای ندارد. البته منظور این نیست که همیشه باید سادهلوحانه خوشبین بود. لحظاتی در زندگی هست که زنان هم درست مانند مردان، حس ناامیدی را تجربه میکنند. اما نکته اینجاست که حس ماجراجویی و قدرشناسی برای همه نعمتهایی که به ما ارزانی شده، بسیار جذابتر از گرفتار روزمرگی شدن و زندگی را باری تحمیلی بر دوش تصور کردن است. اگر یک زن به اندازه کافی سرزنده نباشد که با فرزندش بیرون رفته و تفریح کند یا آهنگ مورد علاقهاش را زیر دوش زمزمه کند، چه کسی رغبت میکند که او را همراهی کند؟ فرزندانش حتی جرات حرف زدن با او را نخواهند داشت و همسرش هم جرات نزدیک شدن به او را ندارد، متوجه منظورم که شدید؟
۵. غلبه بر شکستها و خستگیناپذیری
برای یک زن هیچ چیز زیباتر از غلبه برمشکلات و شانه خالینکردن از زیر بار سختیها نیست. تفاوتی ندارد که این سختی در زمینه شغلی، ازدواج و یا سلامت جسمانی زن باشد! جهان عاشق زنان مبارز است. سوء تفاهم نشود.این به معنای درگیری دائم با دیگران و یا باورهای فمنیستی مطلق نیست. درگیری درباره شام مورد علاقه یا فیلم محبوبتان نه تنها زیبا نیست، که ابدا در شان شما نیست. خیلی هم بچهگانه است. غلبه بر شکستها به معنی کنترل کردن دیگران یا از کف دادن اختیار نیست. بدین معناست که زندگی هیچگاه قادر به شکست یک زن نخواهد بود مگر اینکه خودش مغلوب شدن را بپذیرد. زیبایی واقعی برای یک زن آن است که، هیچ شکستی او را از پای درنیاورد و مغلوبش نکند.
۶.جرات و اعتماد به نفس
حال که صحبت از زیبایی شد، باید از افتخارات شما صحبت کنیم. البته بین فخر فروشی و اعتماد به نفس از زمین تا آسمان تفاوت است. فخرفروشی، عامدانه از خود تعریف بیجا کردن واز خود متشکربودن است، تا جایی که دیگران او را از خودراضی مینامند. تعریف و تمجید از خود برای جلب توجه دیگران، فقط خودخواهی نیست بلکه امری ناپسند است. اما اعتماد به نفس، چیزی فراتر از تعریف و تمجید از خود و جلب توجه دیگران به چهره، نوع صحبت و افکار و اعمال ما است. اعتماد به نفس، مایه افتخار یک زن است. زنی که افتخاراتش و اعتماد به نفسش وابسته به تعریف و تمجید و جلب توجه دیگران نیست، بسیار جذابتر از زنی است که دست به هر کاری میزند که تاییدش کنند.
۷. نیرو و انرژی
در نهایت، مهمترین خصوصیت یک زن زیبا که به طور خلاصه متاثر از تمام عوامل بالاست، انرژی است. زنی که سرزندگی بینظیری برای زندگی دارد، همچون بت، باید پرستیده شود. باید مجسمهاش را از سنگ یا حتی از برنز که دوام طولانیتری دارد، ساخت. زنی که با تلاش بسیارآرزوهایش را تحقق میبخشد، دلسوز و مهربان است، عاقل و فهیم است و در عین حال دلیر و قوی، شکستها مانعی برای پیشرفت او نخواهد بود و ارزش وجودی خود را میشناسد، در نهایت نیرو و انرژی درونش روح حیات را به اطرافیانش و چیزهای اطرافش میدمد، زیبای حقیقی است.
باید نگاهم را زینبی کنم.
سلام بر مولای من “مهدی” و سلام بر مادرش"فاطمة الزهرا” و سلام بر منتظران پاکدامنش…
و بر غیرتِ آسمانیات تبریک…
خوشحالم که در این جامعهی امروزی تنها نیستم…
که در این غوغای آخرالزمان همدردی هست که بداند چه مینویسم…
باید نگاهم را زینبی کنم.
من یکی از حَواهای زمینم ولی از نوع فاطمی نَسَبَش
از نوعِ زینب نشانَش و از نوع مهدی نَمایَش…
دلگیر بودم که چرا من هم مانند مولایم مهدی غریب ماندهام
در این زمانه، تا کسی مرا با امانتِ فاطمه (چادر) میبیند
روی از من بر میدارد و به دخترکان هزار رنگ دنیا چشم میدوزد…
دلگیر بودم چرا مرا نمیبینند…
آخر…
من لیلة القدرِ عاشورایی زینب را همیشه به سر دارم و عاشقانه دوستش دارم
هر چند در این فصلِ بهاری و تابستانِ بعدش کمی گرمایَ حجابم مرا به شور می کِشاند ولی رهایش نخواهم کرد…
اینان به سانِ زلیخا زندگی می کنند و من مانند “زینب “…
اینان به سان زلیخا دلدادگی می کنند و من مانند “فاطمه “…
هنوز هم در فکرم، چه شد دل مولایم علی را شیفتهی زیبایی خود کرد…
الگوی بی مانندِ من در زمین زینب است که اگر آتش هم دامن گیرم شود، حجاب م را رها نخواهم کرد…
میخواهم اگر فردایِ محشری بر پا شد و من، فاطمه را دیدم، شرمگین نگاهش نباشم…
میخواهم اگر فردای محشری بر پا شد و من، زینب را دیدم، با افتخار بر چشمانش نگاه کنم
باید نگاهم را زینبی کنم، که جز زیبایی نبینم…
مولایم مهدی در غربت تنها مانده و اهلِ زمین در فکرِ نقاشی صورت و ظاهر خویشاند…
اهلِ زمین محتاجِ دعای عارفانهی تواَند مهدی جان
برای حواهای زمینی دعایی کن مولای من
که عطر و رنگ “فاطمی” بگیرند و غیرتِ “زینبی".
چرا نظام سلطه اینقدر با حجاب مشکل دارد و از محجبهها کینه دارد؟
چرا موضوعاتی مثل حجاب، توسط دشمنان ما اینهمه مورد حمله قرار میگیرد؟ چرا جریان سلطه از وجود پدیدۀ متین و انسانی و ارزشمندی مثل حجاب اینقدر واهمه دارد؟ برای اینکه آنها میدانند وقتی حجاب در میان یک جامعه موجب متانت رفتارها میشود، خود به خود به جریان مقاومت کمک میکند. هرزگی در هر جامعهای موجب کاهش مقاومت میشود. این را همۀ مردم عالم میدانند. در میان کلمات حضرت امام (ره) و دیگر بزرگان هم میتوانید این را به سهولت ببینید.
چرا نظام سلطه اینقدر با حجاب مشکل دارد و از محجبهها کینه دارد؟
چرا باید رؤسای نظام سلطه و بهطور مشخص صهیونیستها و رؤسای آنها بیایند و صریحاً از جوانهای ما دعوت کنند که شما به هرزگی بپردازید؟ چرا آنها با حجاب در جامعۀ ما اینقدر مشکل دارند؟ چرا نسبت به محجبهها اینقدر کینه دارند؟ برای اینکه آنها در نهایت میخواهند خط مقاومت را بشکنند و الا آنها برای ما غصۀ فرهنگی نمیخورند.
موضوع حجاب بیشتر از اینکه برای ما یک موضوع کلیدی باشد برای نظام سلطه یک موضوع کلیدی قرار گرفته است که اساساً بنیاد تمدن غرب را زیر سؤال برده و در معرض خطر قرار داده است. ما در جامعۀ خودمان آنقدر مشکل حجاب نداریم که نظام لیبرالی و سلطهطلب جاری در کشورهای غربی با حجاب مشکل دارند. آنها میروند قانون میگذارند که یک دختربچۀ محجبهای را که به میل خودش و بر اساس قانون اساسی آن کشورها، یک متر روسری روی سر خودش گذاشته است از مدرسۀ دولتی اخراجش کنند. چرا آنها اینقدر از حجاب در کشور خودشان ترس دارند در حالی که بنا بر مبانی خودشان تصریح کردهاند که پوشش آزاد است؟
اگر کسی به هندوستان برود و آنجا زندگی کند و دهها متر -کمتر یا بیشتر- پارچه به سر خودش ببندد و هر جوری لباس بپوشد، کسی با او کاری ندارد اما اگر این پارچه تبدیل به یک پوششی شود که اسلام به تعابیر مختلف به آن تصریح کرده یا اشاره کرده است، یکدفعهای میبینند که بنیاد نظام سلطه دارد به خطر میافتد.
اگر کسی مقابل دوربین حجاب خود را بردارد هیچ اتفاق تازهای در جهان نیفتاده؛ غیر محجبه در عالم زیاد است!/ مثل دیگران شدن هنر نیست، حجاب حرف تازه در جهان امروز است
بعد در مقابل این جریان جهانیای که ایجاد شده و خیلی از خانمهای غیر محجبه، میآیند و محجبه میشوند و اساساً بهخاطر ارزش انسانی حجاب، دین اسلام را انتخاب میکنند، نظام سلطه هم میآید و یک جریان مضحکی در مقابل آن درست میکنند که بدل بزنند یا به قول بچههای رزمنده، پاتک بزنند. و خیلی دلخوش هستند به اینکه چند نفر دارای حجاب پیدا کنند که حاضر باشند مقابل دوربینها حجاب خودشان را بردارند!
اگر کسی مقابل دوربینی، حجاب خودش را برداشت، چه اتفاقی در جهان افتاده است؟ هیچ اتفاق تازهای نیست، غیر محجبه در عالم زیاد است و اینها هیچ اثری هم در عالم نگذاشتهاند. این حجاب است که در عالم اثر دارد. این حجاب است که امروز برای بشریت حرف نو شده است. اگر کسی غیر محجبه بشود، تازه میشود یکی مثل دیگری، یکی مثل همه، و مثل دیگری بودن که هنر نیست. هیچ خاصیتی در جهان ایجاد نمیکند. آنقدر این وضعیت در جهان بوده و بهواسطۀ این فرهنگ بیحجابی و برهنگی اینهمه به مردم و خصوصاً نسبت به بانوان محترم در همۀ جهان ستم شده است.
همان کسانی که از تروریستهای جنایتکار حمایت میکنند از رواج بیحجابی هم حمایت میکنند تا مقاومت را در هم بشکنند
چرا اینها دارند هرزگی را ترویج میدهند؟ این سؤالی است که هر کسی میتواند به سادگی برای خودش مطرح کند. آنهایی که به سادگی از تروریستهایی حمایت میکنند که با افراطیگری در امور دینی، از طرفی زنها را بیگناه سر میبُرند و از طرفی به بدترین رفتارهای خشونتآمیز -که آدم شرم دارد اسمش را برزبان جاری کند- دست میزنند، از یک سو به این تروریستها حمایت و کمکهای مالی میکنند و از سوی دیگر، از جریانهایی مثل بیحجابی حمایت میکنند و میخواهند این مسأله را در یک جامعۀ مقاوم رواج دهند. برای چه؟ برای اینکه مقاومت را در هم بشکنند.
آنها تجربۀ تاریخی در آندلس و جاهای دیگر را دارند. و اصلاً اگر این تجربۀ تاریخی هم نباشد، هر کسی فکر کند متوجه میشود ملتی که جوانهایش به گونهای افراطی با موسیقی ارتباط برقرار کنند و به آن آلوده شوند ، این ملت طبیعتاً ضعیف خواهد شد. ملتی که جوانهایش بیشتر از اینکه مشغول تحصیل علم باشند، مشغول روابط و مسائلی بشوند که انسانها را در حدّ غریزه نگه میدارد، خُب این ملت ضعیف میشود. اینها کاملاً مسائل معلومی است. دشمنی آنها با این ملت است، نه حتی با این نظام. دشمنی آنها با اسلام است نه با این کشور، و وقتی که میبینند این نظام و این کشور اسلام را احیا کرده، میبینند چارهای ندارند غیر از اینکه با این نظام مقابله کنند. خُب در عرصۀ اقتصادی به تحریمهای ظالمانه اقدام میکنند. در عرصۀ سیاسی رُعب ایجاد میکنند که انشاء الله کسی در مملکت ما نیست که از رُعب آنها هراس کند. و در عرصۀ فرهنگی هم دنبال ترویج ابتذال هستند.
بنده تصور نمیکنم درک این معانی کار دشواری باشد. همۀ اینها برای این است که ملتی مقاوم درست نشود. که وقتی تقریباً همۀ جهان دست به دست هم دادند تا یک شهر را از این ملت بگیرند، این ملت این شهر استراتژیک را که دشمن محال میدانست رزمندگان ما بتوانند پس بگیرند، همراه با گرفتن شانزده هزار اسیر از دست نظام سلطه آزاد کرد.
در عرصۀ فرهنگ و اقتصاد و سیاست اولین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد
ما در عرصۀ فرهنگ اولین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد. در عرصۀ اقتصاد هم بیشترین هدفمان باید مقاومت در مقابل جریان استکبار باشد و در عرصۀ سیاست هم طبیعتاً همینطور. همانطور که در عرصۀ نظامی موفق شدیم در دل دشمن رُعب ایجاد کنیم، در عرصههای دیگر هم باید بتوانیم این کار را انجام دهیم و انشاء الله این کار را خواهیم کرد. مسلماً با حضور خانوادههای شهدا که جدای از هر جریان و اسم و رسمی و جدای از هر گرایش دلدادۀ به خط مقاومت هستند، خط مقاومت در این کشور هیچوقت بیفروغ یا حتی کمفروغ نخواهد شد.
خدایا این جریان مقاومت را با همین سیر صعودیای که در مسیر خودش دارد هرچه سریعتر به ظهور آقا امام زمان(ع) متصل بفرما. وعدههای نصرت که به مؤمنان دادهای که اگر مقاومت کنند، نصرت تو فراخواهد رسید، این وعدهها را بیش از پیش برای مردم مقاوم ما محقق بگردان. همۀ کسانی که در منطقه و جهان به خط مقاومت کمک میکنند مؤید و منصور بدار و همۀ کسانی که علیه مقاومت بشریت قدمی بر میدارد، قدمهایشان را بشکن و قلمهایی که علیه مقاومت قلم میزنند خودت سبب رسوایی آن قلمها را فراهم بگردان.
منبع: نشریه فرهنگ/ سال اول/ شماره14/ مردادماه 94
دغدغههای فرهنگی رهبر معظم انقلاب
در عرصهی فرهنگ، بنده به معنای واقعی کلمه، احساس نگرانی میکنم و حقیقتا دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغههایی است که آدمی به خاطر آن، گاهی ممکن است نصف شب هم از خواب بیدار شود و به درگاه پروردگار تضرع کند. من چنین دغدغهای دارم.
آن دغدغه (دغدغهی فرهنگی) که شبیه دغدغه در میدان جنگ است، وجود دارد. … عقیدهی من این است که این صحنه، صحنهی مبارزه و جنگ است؛ … بدون تردید صحنهی جنگ است.
دغدغههای فرهنگی رهبر معظم انقلاب
+ همهی کارها را خِبرهها انجام میدهند؛ چرا کار فرهنگی را خبرهها نباید انجام بدهند و هر کسی وارد میدان کار فرهنگی بشود و چیزی بگوید و نظری بدهد و اقدامی بکند؟
+ بیش از کار سیاسی، باید برای شما کار فرهنگی اهمیت داشته باشد.
+ این دغدغه در ذهن من هست که فرهنگ جنگ و فرهنگ انقلاب و در حقیقت روحیهی انقلاب آن روحیهای که در جنگ، میدانی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود- از بین برود.
+ باید مسألهی فرهنگ را با کلیتش، مسألهی اول این کشور به حساب آورد.
+ متأسفانه اغلب جوانان ما، اصلا از انقلابهای دیگر خبر ندارند. من گاهی از این بابت واقعا غصه میخورم.
+ میدان روشنفکری، میدان مشت و امثال اینها نیست. میدان فرهنگ و روشنفکری، میدان همان فرهنگ است؛ ابزارهایش، ابزارهای فرهنگی است. جوانانی که اهل مقولات روشنفکریاند، باید در میدان فعال شوند. جوانان! خودتان را بسازید. یک ملت اگر بخواهد راه رشد و کمال و پیشرفت را طی کند، باید از لحاظ ایمان فکری به جای محکمی متکی باشد.
+ اصلا مسألهی فرهنگ، مسألهی خط سیاسی چپ و راست نیست؛ مسألهی ارزشهاست.
+ آرایش نیروهای فرهنگی بایستی آرایش دینی، اسلامی و انقلابی باشد؛ این بُرو برگرد ندارد. بگذارید به خاطر شعار شما، بعضیها از شما اجتناب کنند. من این را میخواهم که عدهای حریم انقلابی را حفظ کنند.
+ تکلیف این است که ما اصلی را که به آن اعتقاد پیدا کردیم، پای آن را امضا کردیم، با خون هم امضا کردیم، رها نکنیم…. باید مقاومت کرد. البته من قبول دارم که مقاومت سخت است و عدهی کمتری آن را برمیتابند، اما این عدهی کمتر، همان کسانی هستند که “کَم مِن فِئَه قلیلهً غَلَبَت فِئَهً کثیرهً بأذنِ الله” ( بقره، 2249) { چه بسا گروه اندکی که به توفیق خدا بر گروه بسیاری پیروز شدند…} و شما آنهایید. در این شک نداشته باشید. در این هیچ تردید نداشته باشید.
+ انبوه کار فرهنگی مهم نیست؛ بلکه انتظام کارِ فرهنگی چیده شدن، گزیده شدن و هر کاری در جای خود قرار داشتن مهم است، که باید هوشمندانه باشد. باید روشن باشد که اصلا کار فرهنگی را برای چه هدفی انجام میدهیم.
+ در جمهوری اسلامی، هر جا که قرار گرفتهاید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همهی کارها به شما متوجه است.
+ اگر خدای ناکرده همگیتان یک وقت بگویید، ما میخواهیم این کار و فعالیت و حضور را ببوسیم و کنار برویم، عقیده ندارم که این میدان خالی خواهد ماند؛ نه. عقیدهی من این است که این بار خدا، زمین نمینماند. گردونهی الهی دارد روی غلتک میرود، ما عقب میمانیم، ما پرت میشویم از آن گردونه، از آن ارّابهی عظیمی که دارد میرود. … خوش به حال کسی که توفیق پیدا کند این بار را او بکشد. ولی بالاخره کار به تاخیر میافتد. در این شکی نیست که وقتی ما بخواهیم باری را بر زمین بگذاریم، تا دیگری بیاید و آن بار را بردارد، وقفهای ایجاد میشود. البته وقفه در کار خدا، نارواست.
برگرفته شده از کتاب دغدغههای فرهنگی
فضای عشق و دلداگی به امام زمان(عج) را باز کنید
حجتالاسلام حیدری کاشانی:
فضای عشق و دلداگی به امام زمان(عج) را باز کنید
ایلیا پطروسیان جوانی است مسیحی که یک مرتبه عشق امام زمان(عج) در دلش افتاد و در شمار اصحاب المهدی(عج) قرار گرفت. اگر خدا دوستدار و خاطرخواه تو شد کاری میکند که خاطرخواه امام زمان(عج) شوی و دستت را در دست ولایت، هدایت و تربیت امام زمانت میگذارد. اینها قلهای است که باید به آن برسیم باید هزینهاش را هم پرداخت کنیم. ایلیا پطروسیان از طریق وبلاگ «لوح دل» در شبکه جهانی اینترنت صدها نفر را شیعه و عاشق امام زمان(عج) کرد. امروز که در فضاهای مجازی شیاطین کرور کرور دین و ایمان جوانان ما را میبرند فضای عشق و دلدادگی به امام زمان(عج) را باز کنید و اینقدر زلال و جذاب باشد که صدها نفر در سراسر جهان به واسطه نوشته شما عاشق امام زمان(عج) شوند.
بســـوزان هر طـــريقي مي پسندي
کــه آتـش از تـو و خاکــستر از مـن
بکش چون صيد و در خونم بغلطان
تـــــماشا کـــردن از تــو پَرپَر از من
ندارم چـون متــــاعي ديگر اي عشق
بگيــــر انگشت و اين انگشتر از من
مـــرا کـــن زائــــر بـــابـاي زيـــــنب
که خـون ســر از او چـشم تر از من
«الهي! بندهي توام، سلطان نفسم فرما.»
التماس دعا
يا علي مددي…
شعري از شهيد ايليا پطرسيان مدير وبلاگ لوح دل
از غــديـــر تــا عـــاشـــورا
«بسمالله الرّحمن الرّحیم»
اولين شرارههاى آتش كين دشمن در كناره غدير تولد يافت. آن زمان كه على (عليه السلام) بر ساقه بازوان پيامبر شكفت، دانههاى خشم خاك دل دشمن، سر باز كرد. پيامبر، شايد سخن تازهاى نگفت، سرّ مكنونى را فاش نكرد و راز سر به مُهرى را نگشود. آنچه را كه به رمز و كنايه در اينجا و آنجا فرموده بود با جامهاى شفاف صراحت به گوش تك تك مردمان ريخت، همه مردمان. و اين براى دشمن سنگين بود و شكننده. ممكن بود «انت منى بمنزله هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى» را كه همه كس نشنيده بود، به تعبيرى ديگرگونه قلب كرد.
اگر مردم، زندانى جهل خويش نبودند، على را به زندان انزوا تاب نمىآوردند و بالعكس اگر موجوديت اسلام تهديد نمىشد و على را مجال شمشير برافراشتن بود، هيچ پرده جهل و كفر و نفاقى بر هيچ چشم و دلى نادريده نمىماند.
سروده «انّ مثل اهل بيتى كسفينة نوح» را به آهنگى ديگر نواختن يا به بيقولههاى فراموشى سپردن مقدور مىنمود. اولين اسلام آورنده بودن على را و اولين مأموم پيامبر بودن او را پوشيده نگاه داشتن ميسور مىنمود.
لوح محفوظ، كتاب مبين، قرآن ناطق، امام مبين، رحمت واسعه و … كه همه را پيامبر به على تعبير كرده بود، مىشد آنچنان در پرده تحريف پيچيد، كه نافذترين دقتها هم حتى دريافتشان را نتواند. شان نزولى ديگرگونه جعل كردن بر سوره «هل اتى» كه هديه خداوند بود به على و جبرئيل اين هديه را با بالهاى امانت خود حمل كرده بود و پيامبر با دستهاى عصمت خويش آن را بر قلب على نشانده بود، محال به نظر نمىرسيد و …
شايد مىشد همه آنچه را كه پيامبر امين خداوند در شأن على (سلام الله عليه) فرموده بود، در پشت ابرهاى نفاق و كينه و شرك پنهان كرد. ليكن اين دم آخرى در اين حج واپسين، اين كلام آخرين در حضور نمايندگان خواه و ناخواه تمامى مردم روى زمين انكار كردنى نبود. پوشيدنى و تحريف كردنى نبود.
روشن بيان كرده بود پيامبر به روشناى روز - به همان روشنى كه دستها بر چشمها حايل مىكردند كه از تشعشع مستقيم آفتاب در امانش نگاه دارند.
اول از صداقت و امانت خويش پرسيده بود و همگان سر بر آستان صداقتش ساييده بودند. و بعد اعتراف گرفته بود بر ولايت خويش، و همگان مقر آمده بودند كه از خويش بر خويش اولىتر پيامبر است. پس از اثبات صريح و مكرر منزلت خويش در ميان مردم، على را بر گلدسته دست خويش نشاند و كلام آخر … امام و اكمال دين… كه:
آنچه من بر شما بودهام، از اين پس على بر شماست. هر كس به كشتى نبوت من درآمده است، اينك در ساحل امامت على پياده شود وگرنه بى ترديد غرقه مىگردد. آمده بودم كه از ظلمت وارهانمتان و اينك خورشيد در دستهاى على است. آمده بودم كه از عذاب الهى بترسانمتان، بترسيد از خيانت به على. آمده بودم كه راه بهشت را بنمايمتان، پا جاى پاى على بگذاريد. آمده بودم كه دين را بياورم، صراط مستقيم، صراط على است. دين، على است به تمامه. على مظهر اَتَم و اَكْمَل دين است. راه، با على هدايت است و بى على ضلالت.
سخن تمام و … نيز رسالت من.
«اليوم اكملت لكم دينكم…»
پيامبر، شايد سخن تازهاى نگفت، سرّ مكنونى را فاش نكرد و راز سر به مُهرى را نگشود. آنچه را كه به رمز و كنايه در اينجا و آنجا فرموده بود با جامهاى شفاف صراحت به گوش تك تك مردمان ريخت، همه مردمان.
و اين براى دشمن سنگين بود و شكننده، دشمن به اينجا رسيد كه: تا غروب خورشيدِ پيامبر، دندان بر جگر بايد نهاد و در ظلمت فقدان او دست به كار استمرار شب مىبايد شد و … چنين شد.
ليكن شب به اراده شب پرستان نمىپايد و خدا جهان را بى روشنى، بى نور، بى خورشيد، بى حجت رها نمىكند. پس چه بايد كرد؟
حال كه وجود خورشيد حجت ناگزير است و لامحاله، و در روز روشن ولايت، از ديوار آگاهى مردم بالا نمىتوان رفت و همت به سرقت گنج ايمانشان نمىتوان گماشت، تنها دو كار مىتوان كرد.
يا خورشيد را زندانى سكوت بايد ساخت يا چشم و دل مردم را از نور فرو بايد بست. مردم را كور بايد كرد… و اگر اين هر دو شد كه غايت مطلوب است و نهايت مأمول.
و اين هر دو شد، هم على خانهنشين شد، هم پردههاى سياه جهل و كفر و نفاق، چشمِ دل مردم را پوشاند. كه اين هر دو بى ديگرى نمىشد.
اگر مردم، زندانى جهل خويش نبودند، على را به زندان انزوا تاب نمىآوردند و بالعكس اگر موجوديت اسلام تهديد نمىشد و على را مجال شمشير برافراشتن بود، هيچ پرده جهل و كفر و نفاقى بر هيچ چشم و دلى نادريده نمىماند.
اما با اين دو مصيبت عُظمى ـ خانهنشينى خورشيد و سياهدلى مردم ـ اسلام غريب شد و آرام آرام آن دشنهها كه در كارگاه انكار غدير، ساخته و پرداخته شده بود، از نيام خباثت درآمد و مهياى قتل آل الله شد. با اولين ضربه، عرش و فرش به لرزه درآمد، فرق اميد شكافته گشت و خون يأس، محراب مظلوميت را پوشاند. با دومين ضربه، امام حسن و با سومين و چهارمين … امام حسين عصاره مظلوميت تاريخ به خون نشست و منكران غدير و خفاشان ولايت گريز، حضور ممتد و مستمر شب را جشن گرفتند.
… و از آن پس تا كنون و تا قيام قائم آل محمد آنچه تعدى و ستم بر اسلام و اسلاميان رفته و مىرود، همه به دست نوادگان و اخلاف همان كودك انكارى است كه در غدير زاده شد.
برگرفته از:موسسه منتظران منجی
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان...
تکان میخوری بگو یا صاحب الزمان،
می نشینی بگو یا صاحب الزمان،
برمیخیزی بگو یا صاحب الزمان،
صبح که از خواب بیدار میشوی مؤدب بایست و صبحت را با سلام به امام زمانت شروع کن و بگو آقا جان دستم به دامانت خودت یاری ام کن،
شب که میخواهی بخوابی اول دست به سینه بگذار و بگو"السلام علیک یا صاحب الزمان"بعد بخواب.
شب و روزت را به یاد محبوب سر کن که اگر اینطور شد,شیطان دیگر در زندگی تو جایگاهی ندارد،دیگر نمیتوانی گناه کنی،دیگر تمام وقت بیمه امام زمانی…
و خود امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: که در حیرت دوران غیبت فقط کسانی بر دین خود ثابت قدم می مانند که با روح یقین مباشر و با مولا و صاحب خود مأنوس باشن.
آيت الله بهجت