وصف گلها
استغفار؛ فکّ رهن نفس
اگر بخواهیم چیزی را از کسی قرض یا امانت بگیریم، باید یا اعتبار داشته باشیم یا آن که چیزی را گرو بگذاریم. این گرو را در عربی رهن میگویند. رهان مقبوض، همان گرو ما در دست دیگری است. حال این گرو یا فرشی است یا گوهری یا چیز با ارزش دیگری.
خداوند در آیه 283 سوره بقره میفرماید این «رِهَانٌ مَّقْبُوضَهًْ» باید به عنوان «امانت» بماند تا کار تمام بشود و قرضی و مانند آن به صاحب مال برگردانده و حق به حقدار «ادا» شود. آنگاه است که «فکّ رهن» صورت میگیرد. واژه فکّ به معنای آزاد کردن چیزی از گرو و رهن در آیه 13 سوره بلد بیان شده است: فَکُّ رَقَبَهًْ؛ آزاد کردن برده ای.
بر اساس آموزههای قرآن، نفس انسانی در گرو و رهن اعمالش است. خداوند میفرماید: کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهًْ؛ هر کسى در گروِ دستاورد خویش است.(مدثر، آیه 38) در جایی دیگر نیز میفرماید: کُلُّ امْرِئٍ بِمَا کَسَبَ رَهِینٌ؛ هر انسانی در گرو کارهای خود است. (طور، آیه 21)
پس این اعمال و کارهای ما، نفس و خودمان را گرو میگیرد و به عنوان رهن در اختیار خودش دارد. حال اگر این اعمال ما گناه و خطا باشد، ما در گرو گناهان خود خواهیم بود و به طور طبیعی گناه دست و پای آدمی را میبندد و اجازه عمل و عزم را از ما میگیرد.
در روایت است: مردى خدمت امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت: اى امیر مؤمنان من از نماز شب محروم شدم، على(ع)فرمود: تو مردى هستى که گناهانت تو را به بند کشیده است.(بحارالانوار، ج83، ص 127؛ ج 87، ص 146 و 152)
انسان باید بداند که گناهان، قیدی سنگین به دست و پای او است. همچنان که گناهان بوی بدی دارند که با استغفار میتوان از شر آن رهایی یافت و خوش بو شد. در روایات آمده که گناهان بوی بد و نامطبوعی دارند که اهل بصیرت آن را استشمام میکنند و متوجه میشوند. از این رو امیرمومنان علی(ع) میفرماید: تَعَطّرُوا بِالاستِغفَارِ لاَتَفضَحکُم رَوَائحُ الذُنُوبِ؛ خودتان را با استغفار خوشبو کنید تا بوی بد گناهانتان شما را رسوا نکند.(بحارالانوار، ج 6، ص 22؛ ج 93، ص 278).
بر اساس سفارش پیامبر(ص) میتوان با استغفار خود را از شرّ قیود و رهن گناه آزاد کرد. ایشان در خطبه آخرین جمعه ماه شعبان میفرماید: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَنْفُسَکُمْ مَرْهُونَهًْ بِأَعْمَالِکُمْ فَفُکُّوهَا بِاسْتِغْفَارِکُمْ؛ ای مردم جانهای شما در گرو اعمالتان است پس آن را با استغفارتان آزاد کنید.(وسائل الشیعهًْ، ج 10 ص 314؛ بحار الانوار، ج 96، ص 357).
تفاخر، خیالبافی انسانهای حقیر
تفاخر از ریشه فخر است. واژه فخر به معنای چیز برتر و برازنده است. از همین رو، عرب به نوعی ریحان خوشبو «فاخور» میگوید. به ظرف سفالی که آهنگی پس از ضربات از آن بیرون میآید، فخّار میگویند. همچنین به خرده الماسی که برای شیشه بری استفاده میشود، تفاخر میگویند.
با توجه به ریشههای واژه میتوان گفت هر چیزی که نوعی برتری ذاتی در خوشبویی یا سر و صدا یا تیزی و مانند آنها دارد و دیگران را متوجه به خود میکند، به عنوان فخر مطرح است. بر همین اساس، تفاخر نوعی نمایش و نمایاندن چنین امری به حق یا ناحق است. به همین خاطر لاف، مباهات، باليدن، خودستايي کردن، سخن اغراق آميز گفتن، به رخ کشيدن، رجز خواندن، باتکبر راه رفتن، بادکردن و مانند آنها را تفاخر میگویند.
در قرآن، «فخر» به معنای مباهات كردن در امورى مانند مال و مقام و نيز خود را بزرگ وانمود كردن به کار رفته است.
به انسان فخرفروش و تفاخرکننده «فخور» میگویند.از نظر قرآن، «فخور» گرفتار خیالبافی و تخیل باطلی نسبت به خود و داشته هایش است. از اینرو واژه «مختال» به معنای خیال بافی و تخیل کردن باطل در کنار «فخور» به کار رفته (نساء، آیه 36؛ لقمان، آیه 18؛ حدید، آیه 23) تا این معنا تبیین شود که انسان خیالباف بر خلاف حق و واقع، برای خود جایگاه و ارزشی را قائل است که حق نیست. از این رو بر اساس تخیلات واهی و باطل رفتارهایی را بروز میدهد که دلالت بر خودستایی، تکبر، به رخ کشیدن و مانند آنها دارد.
فخرفروشی و تفاخر از سوی انسانهایی انجام میگیرد که تخیلات واهیشان در گام نخست نوعی حقارت را در آنان زنده میکند و خود را در برابر دیگران حقیر مییابند؛ زیرا به داشتههای خود توجه ندارند و باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه میکنند. اینگونه است که برای جبران احساس کمبودها به بزرگنمایی «داشتهها» یا «شبه داشته»هایی رو میآورند که در اختیار دارند. تاکید بر شبه داشتهها از آنرو که بسیاری از اموری که از سوی فخرفروش، بزرگنمایی و به رخ کشیده میشود، داشتههای واقعی فرد نیست، بلکه به تعبیر قرآن، زینت زمین یا زندگی دنیوی است، به طوری که قابل انتقال به زندگی اخروی نیست؛ چرا که انسان تنها چیزی را با خود میبرد که جزو ذات او شده باشد. خداوند درباره «شبه داشتهها» میفرماید: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَه الْحَيَاه الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا؛ مال و پسران زيور زندگى دنيايند و نيكيهاى ماندگار، از نظر پاداش نزد پروردگارت بهتر و از نظر اميد نيز بهتر است.(کهف، آیه 46)
از نظر قرآن آنچه که فرعون و قارون دارند و به دیگران بدان فخر میفروشند، زینت دنیا و یا زینت زندگی دنیوی است: و موسى گفت: پروردگارا تو به فرعون و اشرافش در زندگى دنيا زيور و اموال دادهاى پروردگارا تا خلق را از راه تو گمراه كنند. (یونس، آیه 88)
البته مسلمان باید از زینتهای دنیوی برای دنیا استفاده کند و خدا حرام نکرده است(اعراف، آیه 32)؛ اما باید توجه داشت اینها داشتههای حقیقی انسان نیست و نمیتوان به آن فخر فروخت.
خداوند با توجه به فخرفروشی اهل خیالبافی، به انسانها هشدار میدهد که حتی به شبه داشتهها دل نبندند، بلکه باید دنبال داراییهای حقیقی باشند که همان باقیات صالحات است. خدا میفرماید: مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَه فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ ؛ هيچ مصيبتى نه در زمين و نه در نفسهاى شما به شما نرسد، مگر آنكه پيش از آنكه آن را پديد آوريم، در كتابى است. اين كار بر خدا آسان است؛ تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگين نشويد و به سبب آنچه به شما داده است، شادمانى نكنيد و خدا هيچ خیالباف خودپسند فخرفروشى را دوست ندارد.(حدید، آیات 22 و 23)
خداوند درباره زینتهای دنیوی میفرماید: وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلادُكُمْ فِتْنَه؛ و بدانید که اموال و فرزندان شما فقط برای آزمایش شدن هستند. (انفال، آیه 28)
به هر حال، تخیلات واهی، این احساس را در این افراد زنده میکند که کمبودهای خود را بزرگ بیابند و برای جبران آن داشتههایی را بزرگ میکنند تا برجستهنمایی شده و بر دیگران فخر فروشند و آن حقارت نفسانی و احساس درونی خود را به فخر و بزرگی و برتری تبدیل کنند؛ این گونه است که با سرو صدا و برترنمایی داشتهها و شبه داشتهها تلاش میکنند تا فخر بفروشند و خود را برتر نشان دهند. پس تفاخر تلاش انسانهای حقیر و خیالبافی است که گرفتار خودپسندی شده و احساس حقارت خود را با برترسازی داشتهها و شبه داشتهها نهان میکنند تا خود را برتر نشان دهند.
شدیدترین محبت کجا گیر میآید؟
اساساً غمها و شادیهای انسان خیلی به «محبت» ربط دارند. البته غیر از محبت، منافع اولیۀ حیاتی هم برای انسان شادیآور یا غمگینکننده است، اما شدیدترین غمها و شادیهای انسان، غمها و شادیهای عاطفی هستند.
یکی از عمیقترین عوامل نشاط معنوی-و نشاط در زندگی- عشق و «محبت شدید» است. البته ما کوتاه آمدیم و گفتیم: «حتی یک ذره محبت هم موجب نشاط است» مثلاً شما یکذره دوست داری این ماشین را بخری و وقتی آنرا خریدی به نسبت همان محبت، خوشحال میشوی اما این خوشحالی دو روز دیگر تمام میشود!
یکذره دوست داشتن هم موجب نشاط میشود؛ اما نشاطِ یکذرهای! بعضی از زن و شوهرها بههمین دلیل از هم طلاق میگیرند؛ اولش فکر میکنند ازدواج یعنی عشق و عاشقی بهمعنای واقعی کلمه، اما بعداً میبینند که آنطور نبوده و آن عشقی که تصور میکردند در کار نیست، لذا باهم بد میشوند و از هم تنفر پیدا میکنند، چون انتظار داشتند خیلی عاشق هم شوند! درحالیکه آن عشق واقعی، اصلاً بهسادگی روی زمین گیر نمیآید؛ یا فیلم است یا افسانه!
ریشۀ اصلی نشاط، محبت بسیار شدید است؛ نشاط عمیق با شدیدترین محبت پدید میآید. شدیدترین محبت یعنی آن محبتی که محبوب را از خودت بیشتر دوست داشته باشی و خودت را دیگر نبینی! حالا این محبت بسیار شدید کجا گیر میآید؟ هرجا این محبت شدید، گیرت آمد بردار؛ نوش جانت! برو با علوم تجربی ببین کسی اینقدر عاشق کسی یا چیزی شده است یا نه؟
اگر مختصات محبت را بررسی کنی میبینی که آدم فقط اهلبیت(ع) را میتواند اینطور شدید دوست داشته باشد، در این عالم تنها کسانی که میشود عاشقانه آنها را دوست داشته باشی(یعنی بیشتر از خودت دوست داشته باشی) پیغمبر(ص) و اهلبیتِ ایشان هستند!
خدا میفرماید: «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»(حجر/29) یعنی من از روح خودم در او دمیدهام. ما به خدا تعلق داریم و فقط آن کسی که از همه بیشتر به خدا چسبیده و خدا خیلی دوستش دارد(یعنی ولیّ خدا) را میشود در حدّ اعلی، دوست داشت؛ بقیه را نمیشود اینطوری دوست داشت.
اصلاً هدف خلقت اولیاء خدا این بود که تو به این محبت برسی! خدا آنها را خلق کرده برای اینکه تو عاشق آنها بشوی، برای اینکه یک چیزی باشد که بشود عاشق آن شد!
حرف آخر را پیامبر(ص) در این روایت کلیدی بیان فرموده است: «لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ»(امالی صدوق/334) مؤمن نیست احدی از شما مگر اینکه مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد و اهلبیتِ مرا از بچههای خودش بیشتر دوست داشته باشد! و این یعنی «عاشق آنها باشد» چون عشق یعنی اینکه محبوب را از خودت بیشتر دوست بداری.
طبق این روایت، کسی که عاشق نیست، ایمانش اشکال دارد! سندش هم این آیه قرآن است که میفرماید «الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) کسانی که ایمان دارند شدیدترین محبت را به خدا پیدا میکنند!
البته در آیه فوق، بحث محبت به خدا مطرح شده، اما طبیعتاً «محبوب المحبوب، محبوبٌ» پس کسی که شدیدترین محبت را به خدا پیدا کند-یعنی شدیدتر از محبت به خودش، و پدر و مادرش- آنوقت هرچیزی را که خدا دوست دارد، او هم دوستش خواهد داشت؛ حتی بیشتر از خودش! دیگر اصلاً خودش را نمیبیند و آنرا میبیند! لذا وقتی خدا فرمود: «پیامبر(ص) حبیب من است!» طبیعتاً عاشق پیامبر(ص) میشود.
خلاصه اینکه؛ مهمترین عامل نشاط، محبت به اولیاء خداست! محبت به اولیاء خدا نتیجۀ محبت خداست و آورندۀ محبت خداست.
منبع:بیان معنوی ، حجت الاسلام پناهیان
حجاب به معنای مهربانی
حجت الاسلام علیرضا پناهیان استاد حوزه و دانشگاه در صفحه شخصی اینستاگرام نوشت: در جامعه ما حجاب، خوب تعریف نشده است.خیلی مهم است که مردم به حجاب، زیبا نگاه کنند.
مراجع مهم و اثر گذار برای نشان دادن زیباییهای حجاب متولیان عرصه هنر و رسانه و آموزش و پرورشو… هستند
که باید با باز کردن زاویه های جدید که تاکنون مورد بحث قرار نگرفتهاند و انجام کار هنری متناسب با آن ، این مساله مهم را حل کنند.
یک زاویه دید، که متولیان فرهنگی و بخصوص هنرمندان رسانه میتوانند درباره مساله حجاب از آن الهام بگیرند این است که حجاب را به معنای مهربانی تعبیر کنند.
مهربانی در مساله حجاب به این معناست که
به نوع رفتار و عقیده خود در مساله حجاب ،فردی نگاه نکند.
و فقط خودش و خواسته هایش را در نظر نگیرد.
و همواره دو گروه را مدنظر داشته باشد.
و در نظر داشته باشد که غافل شدن از یکی از این دو گروه بعضا، صدماتی جبران ناپذیر بر اجتماع وارد میسازد:.
یکی زنان دیگر، که با بی حجابی خود آنها را به عرصه رقابت نکشد.
دومین گروهی که دختران و زنان در تعاملات اجتماعی خود باید به آن توجه کنند و به آنها مهربان باشند، مردان هستند.
مهربانی کردن با مردان یعنی در مقابل مردان دلبری نکند، فکر و روح آنها را درگیر نکند.زاویه دید دیگر این است که زن و مرد، حجاب را عامل لذت بیشتری از زندگی تصور کنند.اگر جوان مجرد دختر باشد یا پسر ، چشم خود را به حرام آلوده کند،
بعدها زندگی مشترک موفقی نخواهد داشت و عشق در زندگی او از بین خواهد رفت
اگر حجاب نباشد زن و مرد حتی از لذت جنسی هم محروم میشوند. پس از ناحیه لذت، حجاب عامل رشد و بهبود زندگی است.
از زاویه دید دیگری هم میتوان حجاب را بررسی کرد.در رابطه بین زن و مرد، مردان ضعیفترند،به همین دلیل خداوند مدیریت رابطه زن و مرد را به زنان سپرده است.و از این زاویه دید، حجاب عامل اقتدار زن میگردد،لذا زنی که حجاب را رعایت نکند تضعیف میشود.
«نه» دانشمند وطنپرست به دعوتنامههای اروپایی
دیروز یکم مرداد مصادف بودبا ششمین سالگرد شهادت شهید راه علمی کشور «داریوش رضایینژاد»؛ شهیدی که در سی و چهار سالگی توسط عوامل مزدور به شهادت رسید.
شهید داریوش رضایینژاد متولد 20 بهمن 1356 در شهرستان آبدانان از شهرستانهای استان ایلام بود؛ او از همان دوران کودکی در سخن گفتن و اعمالی که انجام میداد، نبوغ خود را به نزدیکان و اطرافیانش نشان داد؛ وی به دلیل آنکه جُثه ظریف و کوچکتری نسبت به همسن و سالانش داشت همراه با متولدین 1357 وارد مدرسه شد؛ شهید رضایینژاد کلاس سوم ابتدایی را در تابستان گذراند و در تمام سالهای دوره ابتدایی شاگرد اول و نماینده کلاس بود.
شهید رضایینژاد در دوره راهنمایی با توجه به ظرفیت هوشی بسیار بالایی که داشت، مقطع دوم را نیز در تابستان گذراند و با توجه به این سرعت بالا در کسب مدارج علمی توانست پیش از همکلاسیهای خود دوره متوسطه را به پایان برساند و در تیرماه 1373 دیپلم خود را در رشته ریاضی دریافت کند؛ او در همان مقطع زمانی چندین بار در مسابقات علمی استان ایلام مقام اول را کسب کرد.
شهید رضایینژاد در مهر ماه 1373 در گرایش قدرت رشته مهندسی برق در دانشگاه پذیرفته شد؛ او با وجود پذیرش در بسیاری از رشتههای مهندسی در دانشگاههای معتبر تهران، اصفهان و شیراز، بنابر انتخاب خود وارد دانشگاه صنعتی مالکاشتر اصفهان شد.
او با وجود نبوغ ذاتی در امور کارگاهی و آزمایشگاهی که از ویژگیهای تمامی نوابغ و مخترعان است، در تحصیل و پذیرش و اجرای آکادمیک نیز بسیار منظم و کوشا بود؛ به نحوی که ضمن فراگیری و کسب تجربه در رشته خود، در زمینه استفاده از رایانه و علوم کامپیوتری نیز تواناییهای بسیاری را از خود نشان میداد؛ سرانجام وی در مدت هفت ترم و با رتبه اول به عنوان دانشجوی برتر دانشگاه فارغالتحصیل شد.
شهید رضایینژاد به محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگر در مراکز مهم تحقیقاتی و علمی کشور مشغول به کار شد؛ او در همان نخستین سال شروع به کار، در آزمون کارشناسی ارشد سال 1378 در رشته مهندسی برق، گرایش قدرت، در دانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته و مشغول به ادامه تحصیل در دوره کارشناسی ارشد شد. وی در تیر ماه سال 1379 ازدواج کرد و صاحب یک فرزند دختر به اسم آرمیتا شد.
شهید رضایینژاد در طول خدمت پربار خود، چندین مقاله برتر را در حوزه تخصصی خود نگارش و بسیاری از طرحهای تحقیقاتی را رهبری و اجرا کرد؛ او مسئول اجرای بسیاری از طرحهای تحقیقاتی در دانشگاههای تهران، شهید بهشتی و خواجه نصیرالدین طوسی بود.
او در پی همین فعالیتهای علمی، از چندین دانشگاه اروپایی جهت ادامه تحصیل و فعالیت پژوهشی نامه دعوت دریافت کرد. اما این دانشمند وطندوست، بهرغم همه این فرصتها به واسطه عشق به این آب وخاک و روحیات خاص خود که همیشه خود را نمونه یک ایرانی وطن پرست می دانست، به همه آنها نه گفت.
شهید رضایینژاد در سال 1390 با قبولی در تمام مراحل آزمون دکترا در دانشگاه خواجه نصرالدین طوسی پذیرفته شد اما فرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی مهیا نشد و در تاریخ 1 مرداد سال 1390 در مقابل دیدگان همسر و فرزند خود در خودروی شخصیاش، توسط عوامل مزدور وابسته به سرویسهای جاسوسی به شهادت رسید.
حجتالاسلام حیدر مصلحی وزیر اطلاعات دولت دهم، در روز اولین سالگرد شهادت شهید رضایینژاد، از دستگیری بیش از 30 نفر در پرونده شهادت این شهید راه علمی کشور خبر داد و گفت: دو شبکه تروریستی در داخل کشور با همراهی و طراحی سرویسهای جاسوسی دنیا و منطقه، اقدامات خود را انجام دادند.
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دو مقطع زمانی در سالهای 90 و 93 جملاتی را در رابطه با «شجاعت» و «کار بسیجیوار» این شهید علمی کشور بیان کردند؛ معظمله در 14 بهمن 1390 فرمودند «شهید عزیز اخیر ما، مصطفی احمدی روشن، شهیدی که شهادتش دل ما را سوزاند، یا آن شهید جوان قبلی، شهید رضایینژاد؛ اینها دو تا جوان، دانشمند، سی و دو سه ساله بودند؛ امام را درک نکردند، جنگ را درک نکردند، دوران انقلاب را درک نکردند، اما اینجور با شجاعت، با شهامت درس میخوانند، تحصیلات میکنند، مقامات عالی را طی میکنند؛ میدانند و میفهمند هم که مورد تهدیدند، اما میروند.»ایشان در ششم آذر سال 93 نیز گفتند «شهید رضایىنژاد، علىمحمّدى، احمدى روشن، اینها نخبگانى بودند در وادى علم و تحقیق که بسیجىوار کار کردند.»
اوج بی عفتی و بی حجابی در سینمای ایران اسلامی .....
بایدگفت عدم تماشای آثار سینمایی توسط دلسوزان فرهنگی و متعهد سبب ایجاد و ادامه حیات سینمای سخیف و مبتذل شده . و بیشتر سایت های بیدار به نقد فیم ها روی می آورندکه توجه شان بیشتر معطوف به فیلم های قوی با محتوای بد می باشد و ازآثار سخیف غافل مانده اند.
*****************************
گفتم اینجا فیلم «مردان مریخی، زنان ونوسی» که چندی پیش در سینماهای کشور اکران شدرا به عنوان نمونه بیان کنم که از داستان ضعیف، ایده تکراری، بازیهای ضعیف برخوردار است علاوه براین ها نگاه ما بیشتر معطوف به محتوای فیلم است که می توان نکات زیر را ناظر به آن ذکر کرد.
در این اثر، شاهد صحنه های فراوان از زنانی با آرایش غلیظ و حجابی نامناسب هستیم. کلوزآپ های فراوان از صورت زنان با آرایش غلیظ، بر حریم شکنی بیشتر این فیلم اذعان دارد. نیز صحنهای که زنان به ترتیب در مقابل تور لیدر نشستهاند و دوربین با طمأنینه یک یک آنان را در حالتی که آرایش غلیظ و رفتارهای زنندهای دارند، نشان میدهد.تعمد بیش از حد سازنده فیلم بر پوشش نامناسب زنان به کرات مشاهده میشود. اکثر مواقع، خانمهایی را میبینیم که گرچه پوششی بر روی سر خود دارند، اما این پوشش به گونهای است که گردن و حتی گوش آنان نمایش داده میشود. اعطای مجوز به فیلمی با چنین سطح بی حجابی، البته بیانگر حقایقی در مورد صلاحیت وزارت ارشاد در دعواهای اخیر می باشد. حتی در صحنهای، یکی از دوستان سیمین، آرزو و عقده پوشیدن لباس نامناسب بر سر مزار پدر خود را با بیان نوع لباس (دکلته) به زبان می آورد.از حجاب زنان که بگذریم، رفتارهای سبک و همراه با ناز و عشوهشان هم پرده عفاف را میدرد. فی الواقع نوعی تعمد کارگردان برای به تصویر کشیدن این ناز و اداها قابل فهم است.. نمایش صحنه اسکی زنان با لباسهای کوتاه و حتی همراه با آهنگ هم از نکات دیگر است. واقعا حذف این صحنهها چه لطمهای به ساختار ضعیف فیلم وارد میکرد و از آنطرف چه هدفی برای قرار دادن آنها در فیلم می توان متصور شد؟روابط آزاد محرم و نامحرم در این فیلم به راحتی به تصویر کشیده می شود. گویی اصلاً مقولهای به نام «حریم زن و مرد» وجود ندارد. رفتار زنان در سفر اروپا با تورلیدر، نمونه ای از این حریم شکنی است. چند زن به همراه یک مرد به عنوان تورلیدر به سفر اروپا میروند و کاملاً آزاد و صمیمی با وی تعامل میکنند.در صحنهای از فیلم به بهانه مراسم عروسی (که مختلط هم می باشد) شاهد پخش آهنگ تند به همراه اشعار نامناسب و رقص هستیم. حتی در صحنهای، عروس در کنار مردان ایستاده و با تماشای رقص آنان کف میزند. زن و مرد نامحرم در کنار یکدیگر به رقص و آواز مشغول هستند. البته خوشبختانه سازنده فیلم، تنها اجازه نمایش رقص مردان را داشته است که معلوم نیست بر مبنای حکم کدام مجتهد توسط مسئولین ارشاد حلال دانسته شده؟نکته دیگر در این فیلم، تضعیف بنیان خانواده می باشد. نمایش زورگویی های سیمین و القاء این مطلب که تمام زندگیها همین است، بر تضعیف بنیان خانواده موثر است. این گونه نمایشها بی تردید از شوق و علاقه به ازدواج و تشکیل خانواده خواهد کاست. کارگردان بجای آنکه روابط صحیح خانوادگی را نشان دهد و به این وسیله به اصلاح رفتارهای غلط خانوادگی کمک کند، با نمایش زنی زورگو و سلطهجو و عمومیت دادن این خلق و خو به تمام زنان، سعی در القای این مطلب دارد که ازدواج و تشکیل خانواده، جز دردسر چیزی برای مردان ندارد. بی تردید این گونه فیلمها بیش از هر چیز به ضرر خود زنان است.در بخش دیگری از فیلم، شاهد مخالفت سیمین با بچه دار شدن هستیم. وی بچه دار شدن را در تنافی با فعالیت مستمر اجتماعی میداند. جالب این است که سیمین فعالیت اجتماعیای جز مهمانی و سفر به اروپا ندارد. حقیقتاً این شکل، الگوسازی از زن مسلمان ایرانی و تخریب نقش مادری و همسری وی به سود چه کسانی است؟در طول فیلم دو مرد با یکدیگر مقایسه می شوند، دو دوست که یکی مجرد است و بر تجرد خود تاکید و تشویق دارد و هیچ مشکلی در زندگی ندارد و دیگری متاهل است و دائماً با مشکلات گریبانگیر. مشکلات وی هم همگی ناشی از زندگی متأهلی است. تحمل زنانی که هر کاری انجام میدهند تا دل همسر خود را بدست آورند هم مشکل نشان داده میشود و این یعنی هر چند هم همسرانت تو را بخواهند، باز تجرد به مراتب بهتر و عالیتر است. در نهایت، مرد متاهل از دست هر دو زن خود فرار میکند و به آغوش دوست مجردش باز میگردد.بی شک نمایش رفتارهای زناشویی هر چند به صورت ناقص، نوعی … پنهان تلقی می شود و در این فیلم، به کرات چنین رفتارهایی به تصویر کشیده می شوند.نهایتاً اگر هم بپذیریم سازندگان این فیلم قصد داشتند روابط خوب خانوادگی را به نمایش بگذارند، از کارکردهای پنهان فیلم که همان عادی سازی روابط محرم و نامحرم و … است، غفلت شده است. در ضمن اگر تمایل داریم روابط صمیمی زن و شوهر را به بهانه اینکه در متن فیلم محرم هستند نشان دهیم، چرا رفتارهای دیگرشان را نمایش ندهیم؟ آیا روابط صمیمی، تنها منحصر در روابط جنسی است؟با نیم نگاهی به سینما، تلویزیون و رسانه های ایران، شاهد افول گام به گام از اصول و ارزش ها هستیم. اگر سابقا در فیلمها شاهد مهمانی مختلط بودیم، امروز به راحتی عروسی مختلط به تصویر کشیده می شود. اگر سالیان گذشته، نمایش رقص مردان و حتی پخش آهنگهای تند روا نبود، امروزه این نوع رفتارها را به کرات مشاهده میکنیم، آنقدر که دیگر برایمان عادی شده، تا آنجا که رسانههای جمهوری اسلامی خود نیمچه ماهوارههایی شدهاند که به قول آن بنده خدا «مردم را از فارسی وان بی نیاز کرده اند!»نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشت اینکه اقدامات با دقت و منسجم جوانان انقلابی و نیروهای متدین قطعا بر روال کنونی سینما و تلویزیون تاثیرگذار است. نگاهی به اخبار چندین ماه گذشته در حوزه سینما و تلویزیون، این حقیقت را ثابت میکند. از توقف سریال تا ثریا تا عدم اکران فیلم گشت ارشاد در بسیاری سالنها و اخیرا نیز تغییر رویه برنامه هفت. هفته قبل ما شنونده حرف هایی از هفت بودیم که سالها از تریبون رسمی جمهوری اسلامی نشنیده بودیم. حرفهایی از جنس فرهنگ اصیل اسلامی ایرانی. دیشب شاهد حضور مهمانانی با سبک و سیاق جدید بودیم و این تغییر نیست مگر حاصل استقامت و تحرک به موقع نیروهای ارزشی.
5 عاملی که سبب بی حیایی می شود
در اهمیت حیا همین بس که علی _علیه السلام _در این باره فرمودند: «کسی که دین ندارد حیا ندارد»(۱)پس طبق فرمایش ایشان یکی از نشانه های نداشتن دین و ایمان بی حیایی است. اگر فرد باحیا را فردی بدانیم که فعل قبیح (فعل نابهنجار به معنی انجام دادن کاری که نباید انجام شود و ترک کردن کاری که باید انجام شود) را به احترام فرد ناظر(خود فرد، دیگران، فرشتگان، ائمه،خداوند) ترک می کند، در نقطه مقابل فرد بی حیا است؛ که از انجام دادن فعل قبیح، شرم نمیکند. بنابراین بیحیایی، یعنی مبادرت به کار قبیح در حضور دیگران، بدون هیچ گونه نگرانی.برخی افراد هیچ باکی ندارند که مردم آنان را در حال انجام کار ناشایست ببینند. اینان افراد بیحیایی هستند که اگر در حال گناه دیده شوند، هیچ گونه تاثر قلبی پیدا نمیکنند. در مذمت بی حیایی روایات بسیاری وجود دارد و عوامل متعددی سبب بی حیای فرد می شود، که ما در این نوشتار به بررسی اجمالی برخی از مواردی که سبب بی حیایی می شوند می پردازیم:
1_تکرار
فرد باحیا نسبت به تکرار فعل قبیح (فعل نابهنجار به معنی انجام دادن کاری که نباید انجام شود و ترک کردن کاری که باید انجام شود) حساس است و تجربه متعدد فعل قبیح، میتواند به بیحیایی منجر شود. ممکن است فرد باحیا به جهت غفلت یا لغزش، مرتکب فعل قبیح شود. گرچه در مرتبه اول، این کار همراه با شرمندگی و سرافکندگی خواهد بود، اما اگر تکرار شود، سبب از میان رفتن قبح آن کار میگردد و هنگامی که قبح عملی از میان برود دلیلی برای شرم، وجود ندارد. به همین جهت علی علیهالسلام میفرماید: «خطاکاری هرکس زیاد شود، حیای او کاهش مییابد.»(۲)تکرار در این موارد را می توان سبب بی حیایی دانست:
◄پرحرفی
حضرت می فرمایند: «مَن کَثُرَ کَلامُهُ، کَثُرَ خَطَؤُهُ.»(۳) هر کس زیاد حرف بزند، زیاد اشتباه می کند.» جالب این که ایشان علت افزایش خطا را نیز در پرحرفی دانسته است. پرحرفی منجر به افزایش اشتباه میشود و افزایش اشتباه، منجر به کاهش حیا. به هر جهت تجربه کار قبیح میتواند حیا را کاهش دهد.
◄رابطه نامشروع
دروغی به بزرگی دماغ های آریایی
با وجود اینکه دربین مردم این تصور وجود دارد که ایران رتبه نخست در عمل های زیبایی را دارد؛ اما آمارهای منتشر شده چیز دیگری را نشان می دهد…
دختران و زنان ایرانی در سال های اخیرعلاقه بسیاری به انواع مختلف عمل های زیبایی پیدا کرده اند شکی نیست. اما شاید دانستن این نکته جالب باشد که آمار مربوط به عمل های زیبایی در شهرهای مختلف ایران متفاوت است. به عنوان مثال تهران و شیراز به عنوان دو قطب عمل زیبایی در ایران شناخته می شوند و این دو شهر از نظر تعداد عمل های زیبایی در رده های نخست قرار دارند.در بین مردم این تصور وجود دارد که ایران رتبه نخست در عمل های زیبایی را دارد اما آمار های منتشر شده چیز دیگری را نشان می دهد. در دنیا، آمریکا به عنوان سرزمین جراحی پلاستیک شناخته می شود. بعد از آمریکا برزیل در رتبه دوم عمل های زیبایی و مکزیک و اسپانیا نیز به ترتیب در رتبه های سوم و چهارم قرار دارند. البته کره جنوبی نیز بیشترین نسبت افزایش جراحی زیبایی را به خود اختصاص داده است. با وجود این آمارها پس چرا کشور ما باید در این زمینه مورد حمله و تمسخر قرار بگیرد؟ چرا با وجود اینکه کشورهای غربی و شرق آسیا از نظر تعداد عمل های زیبایی رتبه های نخست را دارند کشور ما همیشه کانون توجه است؟
تمام آنچه که در بالا ذکر شد نمونه هایی بود از مصداق ضرب المثل از کاه کوه ساختن. البته برای کسانی که این ضرب المثل را دست مایه خود برای رسیدن به اهدافشان قرار داده اند عکس آن نیز صادق است. یعنی هر جا که مصلحت باشد از کوه کاه می سازند؛ مثل راهپیمایی های میلیونی ایران.
تعمیم اقلیت به اکثریت؛ نتیجه استفاده از استدلال استقرایی
یکی از مسائلی که در دوران مدرسه در کتاب های ریاضی و هندسه آموزش داده می شود؛ استدلال استقرایی است. استدلالی که به وسیله آن می توان یک نشانه، اتفاق و یا ویژگی را از اقلیت یک گروه به اکثریت آن تعمیم داد. این استدلال در بین همه افراد وجود دارد. اما اینکه به چه نحوی از این استدلال استفاده شود بسیار مهم است. به طور مثال به تازگی در شبکه های اجتماعی متن هایی مثل «تا حالا دقت کردین» و یا «فقط یه ایرانی میتونه» زیاد دیده می شود. متن هایی که خواننده را وادار می کند تا با یک حساب سرانگشتی و دیدن نمونه این رفتارها در بعضی از اطرافیانش آن متن را باور کرده و آن را به تمام ایرانی ها نسبت دهد.
بنابراین با استفادهِ ترکیبی از استدلال استقرایی و طنز می توان فرهنگ یک جامعه را به آرامی تغییر داد. البته این نوع استدلال قابلیت ترکیب با چیزهای دیگر را نیز دارد. مثلا از ترکیب استدلال استقرایی با مد و دیدن افرادی که لباس های نامتعارف را می پسندند می توان نتیجه گرفت که جوانان ایرانی به سمت مدهای نامتعارف تمایل پیدا کرده اند و یا با دیدن عکس های تعداد محدودی از دختران با آرایش های عجیب و عمل های اغراق آمیز و ترکیب آن با استدلال استقرایی می توان نتیجه گرفت که دختران ایرانی همه عمل زیبایی کرده اند. البته این موارد نمونه های کوچکی از نتیجه گیری هایی بود که دیگران بر اساس دیده هایشان از فرهنگ ما کرده اند.
گاهی خودمان هم گل به خودی می زنیم
فقط رسانه های غربی نیستند که به وسیله استدلال استقرایی نتایج عکس می گیرند، گاهی حتی خود ما نیز از آنچه دیده ایم این نتایج را می گیریم و به راحتی نتایج به دست آمده را به دیگران انتقال می دهیم. به عنوان مثال به محض دیدن تعدادی راننده زن که در منطقه خاصی از شهر روسری هایشان را برداشته اند، تصور می کنیم که چقدر این کار زیاد شده و به دیگران نیز می گوییم «زنان هنگام رانندگی حجاب ندارند»؛ در حالیکه با یک قیاس کوچک بین تعداد راننده های زن بی حجابی و کل زنانی که آن روز پشت فرمان دیده ایم متوجه می شویم که اشتباه کرده ایم. تعداد آن ها نه تنها زیاد نیست بلکه اتفاقاً به دلیل اینکه کم هستند، در چشم هستند و دیده می شوند. البته گاهی برخی افراد به دلیل زندگی در محله ایی خاص به وفور شاهد این اتفاق ها هستند. اما این به هیچ وجه نمی تواند به معنای فراگیر بودن این اتفاق ها باشد. در کنار تمام چیز هایی که روزانه می بینیم، برخی رسانه های داخلی نیز با بزرگ نمایی اتفاقات خاص به این نتیجه گیری ها دامن می زنند.
به عنوان مثال با اینکه عمل های زیبایی هنوز در بین جوانان ایرانی مانند سایر کشورها فراگیر نشده است، اما روزنامه ها و سایت ها اصرار دارند که ایران را مهد عمل های زیبایی معرفی کنند. همین مسئله زمینه را برای سوءاستفاده دیگران فراهم می کند.
پ.ن: این روز ها نیز فیلم های در شبکه های اجتماعی دست به دست می چرخدکه ایران را رکورددار واردات لوازم آرایشی و جراحی عمل زیبایی در دنیا معرفی می کند آن هم توسط کمدین های کشورهای اروپا وغیره ….قطعاً دشمن نیز به دنبال سوژه سازی از غیر واقعیت های است که به خود ماهم بباوراند که ما از فرهنگ اصیل خود و سبک زندگی اسلامی ایرانیمان فاصله گرفته ایم.
*البته نفی واقعیت نمیکنم اما این چنین هم که می نمایند نیست….
دویدن نسل جدید خندوانه به سمت بی اخلاقی
در استنداپ کمدی مربوط به مسابقه خندانندهشو که از افراد آماتور ناآشنا با قواعد رسانه ملی استفاده شده، دو نفر از چهرههای حاضر در اين بخش پيش از اين نامهای امپراتور کوزکو و شيخ حسين در فضای شبکههای مجازی مانند اينستاگرام فعاليت داشتهاند و استندآپهایشان را منتشر میکردند که اغلب موارد دارای کلمات رکيک و نامناسب براي رده سنی، غير بزرگسال بود.
بی شک یکی از رسالتهای رسانه ایجاد سرگرمی است به خصوص تلویزیون که از همان ابتدای راهاندازی نه تنها در ایران، بلکه در جهان چنین هدفی را در رأس خود قرار داده است، زیرا به عنوان فراگیرترین و عمومیترین رسانه در کشورها محسوب میشود، برای همین هم میبایست نوع تولیدات آن متناسب با ذائقه و سلیقه اکثریت جامعه باشد و برای این موضوع لازم است که یک سری خط قرمزها و قواعدی را در نظر بگیرد؛ چهآنکه به دلیل تنوع و تعدد مخاطبان، از اقشار و گروههای مختلف حساسیت بیشتری دارد. مشخصهای که سایر رسانهها هرچند توانا و موفق هم باشند، فاقد آن هستند از همین روست که کار در تلویزیون باید با رعایت قواعد و چارچوبهای مختص به خودش باشد.
تخصصی شدن تلویزیون
چند سالی میشود که در راستای سرگرمیسازی و به نوعی تخصصی شدن شبکهها، در تلویزیون چندین شبکه راهاندازی شده تا هر کدام براساس نوع مخاطب، محتوا سازی داشته باشند.
مثلأ شبکه نمایش، برای پخش فیلم و سریالهای تلویزیونی یا شبکه شما برای پخش برنامههای استانها و یا شبکه نسیم برای سرگرمی و نشاط مخاطبان و… البته قبول داریم که شبکههای تلویزیون آنچنان هم مجزا و تخصصی نیستند، بیشتر موازی هم فعالیت دارند که این خود بحث جداگانهای را میطلبد اما آنچه در این یادداشت قصد داریم، بدان بپردازیم توجه به کیفیت و محتوای تولیدات شبکهها و رعایت قواعد و خط قرمزهای آن است که تدوام و بقای یک شبکه تلویزیونی را تضمین می کند چراکه تولید و روی آنتن بردن یک برنامهای کم عمق و بیمحتوا که چه بسا تاثیرات منفی هم داشته باشد، درست نیست و باعث عدم اعتماد مخاطب در طول زمان و ریزش تعداد آنها میشود که در نتیجه مرگ تدریجی رسانه را به همراه دارد.
با وجود تنوع و تعدد رسانهها و شبکههای ماهوارهای که هر بار با شیوههایی سعی در جلب مخاطبان دارند، این هنر تلویزیون است که هوشیارانه و درست همراه با یک مهندسی فرهنگی مانع از ریزش مخاطبان خود شود.
بهخصوص برنامههایی که ظرفیت و کشش لازم برای جذب مخاطبان را دارند، این حساسیت و ظرافت در کار نمود بیشتری دارد.
رعایت حریم واخلاق در برنامههای تلویزیون رعایت اخلاق و ادب درهمه رسانهها، لازم است اما در رسانه ملی میبایست بیشترمورد توجه قرارگیرد، چراکه به دلیل عمومیت، تأثیرگذاری و الگو گیری آن به مراتب بیشتر از سایر رسانهها است. به کارگیری الفاظ نامناسب، توهینآمیز و دستآویز قرار دادن هر چیزی حتی محتویات توالت و… برای خنداندن نه تنها جالب نیست، بلکه در شأن رسانه ملی که زمانی قرار بود به زعم امام خمینی دانشگاه عمومی باشد؛ هم نیست و شاید همین سلامت در محتوای رسانه ملی است که باعث شده خانوادهها با خیالی راحت خود و فرزندانشان پای برنامههای آن بنشینند؛ آن هم در زمانهای که حتی سینما و تئاتر رفتن هم نیاز به مراقبت محتوایی دارد.
با این وجود متأسفانه برنامه پربیننده و سرگرمیساز«خندوانه» که چند سالی میشود از شبکه نسیم روی آنتن برای پخش میرود مدتی است؛ قواعد و چارچوبهای اخلاقی و ادبی را کنار گذاشته و به سبک شبکههای اجتماعی یا محافل دوستانه بین خودشان در رسانه ملی عمل میکنند؛ چنانچه در قسمتی از برنامه «خندوانه» که در شامگاه ششم تیرماه از تلویزیون پخش شد با اعتراضهای زیادی از سوی مخاطبان تلویزیون و اساتید دانشگاه مواجه شد.
در استنداپ کمدی مربوط به مسابقه خندانندهشو که از افراد آماتور ناآشنا با قواعد رسانه ملی استفاده شده، دو نفر از چهرههای حاضر در این بخش پیش از این نامهای امپراتور کوزکو و شیخ حسین در فضای شبکههای مجازی مانند اینستاگرام فعالیت داشتهاند و استندآپهایشان را منتشر میکردند که اغلب موارد دارای کلمات رکیک و نامناسب برای رده سنی، غیر بزرگسال بود.حالا این دو نفر با نامهای اصلیشان یعنی “سیدهزینب موسوی” و “حسین شاهرخنیا” در برنامه حاضرشدند. سیده زینب موسوی که قبل از حضور در خندوانه به خاطر کانال تلگرامیاش معروف و البته مورد انتقاد خیلیها هم بوده است در این مرحله به کمتر خط قرمزی پایبند بود.
او با ریشه کلمه برجام و تولد بچهها شوخی نامناسب بیادبانهای انجام داد و بعد از شوخی با چند نام و نام خانوادگی حتی اشاره به ماجرای قدیمی دو بازیکن فوتبال، در تکمیل شوخی های نامناسب خود از علت انتخاب نام خانوادگی «سوشا مکانی» پرسید! و گفت نمیدانم شغل پدربزرگ سوشا مکانی چی بوده که فامیل شان شده مکانی.(مطالبی که به هیچ عنوان در شأن یک بانو در قاب تلویزیون نبود و جالب اینجاست که شقایق دهقان، داور و مربی زینب موسوی هم گفت که بسیاری از بخشها برای اینکه به کسی بر نخورد حذف شده است!) یا “فرهان معین” دیگر شرکتکننده این مسابقه که درباره قطعی آب صحبت کرد و در آن خواست که اگر آب قطع بود مردم توالت نروند و تکرار کرد که با گوشی موبایل توالت ن..ن، آقا ن..ن!
“حسین شاهرخ نیا” هم که با فیزیک خاص بدنیاش شوخی میکرد، در قسمتی از اجرایش درباره این که پدرش در زمان تولد او فکر کرده دختر است، شوخی عجیبی کرد. “مجید افشاری” هم با موضوع رابطههای نامناسب دختر و پسرها و واکنش کلانتریها شوخی کرد و مستقیم و غیرمستقیم چند خط قرمز را رد کرد. در سری شوخیهای سری دوم مسابقه حسین شاهرخ نیا با نشان دادن عکس زن قاجار به عنوان مادربزرگش و دادن نسبت «زیبا، جادار و مطمئن» به او، شوخی نامناسبی کرد( بسیار نازیبا و بیادبانه که توهینی به بانوان درشت اندام بود به طوریکه خیلی از خانمهای ازاین شوخی تمسخرآمیز از تلویزیون گلایه داشتند) “بهزاد قدیانلو” هم از شرکت کنندگان این برنامه چندین بار از کلمات ابهام برانگیز بهجای «تخم مرغ» استفاده کرد و بازیکن مورد علاقه گوسفندها را هم «بعععرانوند» معرفی کرد…
نظارت و کنترل، قربانی اسپانسرهای مالی
درست است که به دلیل شرایط مالی و اقتصادی رسانه ملی در تنگنا قرار دادنش توسط دولت، مجبور است خود را به دست اسپاسنرها بسپارد اما این وضعیت دلیلی نمیشود؛ کنترل و نظارت بر محتوای برنامههای تلویزیونی را قربانی کرد و به بهانه حمایت مالی اسپانسر بر برخی بیاخلاقیها از دریچه رسانه ملی چشم پوشید.
از سویی دیگر حضور و فعالیت بانوان در چنین برنامههای طنز و کمیک است که نیاز به توجه و دقت بیشتری دارد تا شأن و شخصیت آنها زیر سؤال نرود، زیرا قرار نیست به تلویزیون نگاه وبلاگی یا صفحه اجتماعی و اینستاگرامی داشته باشیم.
متأسفانه در برنامه خندوانه که مدتی است توجه چندانی به کیفیت و نظارت بر آن نمیشود به بهانه بالا بردن ظرفیت و نقد پذیری هر رفتار و گفتاری روی آنتن میرود که در این میان دختران جوان استنداپ کمدیهایی مشابه آقایان اجرا میکنند و در نوع ادبیات آنها کمتر دقت و توجهی دیده میشود؛ البته قصد نداریم، بگوییم زنان و دختران در فضای کمیک و طنز حضور نداشته باشند اما قرار هم نیست به نام تساوی حقوق زن ومرد، شأن بانوان خدشهدار شود.
از سویی نوع شوخیهای وبلاگی و اینستاگرامی در تلویزیون مناسب و قابل قبول نیست اینکه با تمسخر از زنان درشتاندام یاد میشود تا یک عده بخندند اصلأ موضوع قشنگی نیست و قطعأ عواقب بدی از نظر روانی و اجتماعی برای این طیف از زنان خواهد داشت زیرا قرار نیست تبلیغ زنان مانکن که آنها هم مورد تمسخر گیرندگان دوره بعدی تاریخند، را در تلویزیون داشته باشیم!!! و ای کاش عوامل این برنامهها توجه داشته باشند مخاطبان آنها کاربران شبکههای مجازی و صفحههای اینترنتی نیستند، بلکه انبوهی از اقشار و گروههای مختلف از سرتاسر کشورند که گاهی برخی رفتارها و گفتارها میتواند الگوگیری در جامعه و قبح شکنی در برخی امور بشود و همین حساسیت تولیدات تلویزیونی را دوچندان میکند.