شدیدترین محبت کجا گیر میآید؟
اساساً غمها و شادیهای انسان خیلی به «محبت» ربط دارند. البته غیر از محبت، منافع اولیۀ حیاتی هم برای انسان شادیآور یا غمگینکننده است، اما شدیدترین غمها و شادیهای انسان، غمها و شادیهای عاطفی هستند.
یکی از عمیقترین عوامل نشاط معنوی-و نشاط در زندگی- عشق و «محبت شدید» است. البته ما کوتاه آمدیم و گفتیم: «حتی یک ذره محبت هم موجب نشاط است» مثلاً شما یکذره دوست داری این ماشین را بخری و وقتی آنرا خریدی به نسبت همان محبت، خوشحال میشوی اما این خوشحالی دو روز دیگر تمام میشود!
یکذره دوست داشتن هم موجب نشاط میشود؛ اما نشاطِ یکذرهای! بعضی از زن و شوهرها بههمین دلیل از هم طلاق میگیرند؛ اولش فکر میکنند ازدواج یعنی عشق و عاشقی بهمعنای واقعی کلمه، اما بعداً میبینند که آنطور نبوده و آن عشقی که تصور میکردند در کار نیست، لذا باهم بد میشوند و از هم تنفر پیدا میکنند، چون انتظار داشتند خیلی عاشق هم شوند! درحالیکه آن عشق واقعی، اصلاً بهسادگی روی زمین گیر نمیآید؛ یا فیلم است یا افسانه!
ریشۀ اصلی نشاط، محبت بسیار شدید است؛ نشاط عمیق با شدیدترین محبت پدید میآید. شدیدترین محبت یعنی آن محبتی که محبوب را از خودت بیشتر دوست داشته باشی و خودت را دیگر نبینی! حالا این محبت بسیار شدید کجا گیر میآید؟ هرجا این محبت شدید، گیرت آمد بردار؛ نوش جانت! برو با علوم تجربی ببین کسی اینقدر عاشق کسی یا چیزی شده است یا نه؟
اگر مختصات محبت را بررسی کنی میبینی که آدم فقط اهلبیت(ع) را میتواند اینطور شدید دوست داشته باشد، در این عالم تنها کسانی که میشود عاشقانه آنها را دوست داشته باشی(یعنی بیشتر از خودت دوست داشته باشی) پیغمبر(ص) و اهلبیتِ ایشان هستند!
خدا میفرماید: «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»(حجر/29) یعنی من از روح خودم در او دمیدهام. ما به خدا تعلق داریم و فقط آن کسی که از همه بیشتر به خدا چسبیده و خدا خیلی دوستش دارد(یعنی ولیّ خدا) را میشود در حدّ اعلی، دوست داشت؛ بقیه را نمیشود اینطوری دوست داشت.
اصلاً هدف خلقت اولیاء خدا این بود که تو به این محبت برسی! خدا آنها را خلق کرده برای اینکه تو عاشق آنها بشوی، برای اینکه یک چیزی باشد که بشود عاشق آن شد!
حرف آخر را پیامبر(ص) در این روایت کلیدی بیان فرموده است: «لَا یُؤْمِنُ عَبْدٌ حَتَّى أَکُونَ أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَهْلِهِ وَ عِتْرَتِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ عِتْرَتِهِ»(امالی صدوق/334) مؤمن نیست احدی از شما مگر اینکه مرا از خودش بیشتر دوست داشته باشد و اهلبیتِ مرا از بچههای خودش بیشتر دوست داشته باشد! و این یعنی «عاشق آنها باشد» چون عشق یعنی اینکه محبوب را از خودت بیشتر دوست بداری.
طبق این روایت، کسی که عاشق نیست، ایمانش اشکال دارد! سندش هم این آیه قرآن است که میفرماید «الَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»(بقره/165) کسانی که ایمان دارند شدیدترین محبت را به خدا پیدا میکنند!
البته در آیه فوق، بحث محبت به خدا مطرح شده، اما طبیعتاً «محبوب المحبوب، محبوبٌ» پس کسی که شدیدترین محبت را به خدا پیدا کند-یعنی شدیدتر از محبت به خودش، و پدر و مادرش- آنوقت هرچیزی را که خدا دوست دارد، او هم دوستش خواهد داشت؛ حتی بیشتر از خودش! دیگر اصلاً خودش را نمیبیند و آنرا میبیند! لذا وقتی خدا فرمود: «پیامبر(ص) حبیب من است!» طبیعتاً عاشق پیامبر(ص) میشود.
خلاصه اینکه؛ مهمترین عامل نشاط، محبت به اولیاء خداست! محبت به اولیاء خدا نتیجۀ محبت خداست و آورندۀ محبت خداست.
منبع:بیان معنوی ، حجت الاسلام پناهیان