خرافه پرستى؛ از رسانه تا جامعه
وهم و خیال، وسعت پروازش تا بیکرانههاست. دست یافتن به دور دستها، برفراز ایستادن، کامیابى و… همواره از ذهن بىنهایت انسانى مىگذرد؛ اما در درون دنیاىِ محدود مادى، تنها گاهى به واقعیت مىپیوندد. دنیاى مادى به هر کس، نه به اندازه »توهمش«، بلکه به اندازه »تبحرش« عطا مىکند. موفقیت و دستیابى به ثروت مادى، امرى ممکن است؛ اما نه با ابزار خیال، آرزو و خیال نخستین پله نردبانى مرتفع است که نام آخرین مرتبه آن موفقیت است. تلاش، تلاش، و تنها تلاش راه حل این معماى پیچیده است. هیچ راه میانبرى وجود ندارد؛ خرافهها پدیدههایى از جنس وهم و خیالاند.
هنگامى که از خرافهپرستى در درون جوامع سخن به میان مىآید، مراد همان انگارههایى است که مبناى عقلانى ندارند و یا اینکه با اعتقادات دینى مقبول و مرسوم جوامع در تضادند؛ به عبارت دیگر، خرافهپرستى، نوعى نابهنجارى در تفکر به شمار مىآید که در ظهور و بروز آن، عوامل و علل مختلفى دخیل هستند. اگر چه مىتوان با پناه جستن به تک متغیرى ثابت، صورت مسئله را پاک کرد؛ اما باید توجه داشت که جوامع هرچه بیشتر درگیر مشکلات و مسائل باشند و افراد درون جوامع، پاسخى براى نیازهاى خود نیابند، خرافهها، همچون علفهایى هرز ظاهر مىشوند و جانشین اعتقادات اصلى، که گشاینده گرهها و معضلات افراد جامعهاند، مىگردد.
بنابراین خرافه پرستى از جمله موضوعات مبتلى به جامعه ماست که حتى زمزمهها و شایعاتى از حضور آن، حتى در عرصه کلان سیاسى جامعه نیز به گوش مىرسد که این امر، زنگ خطرى، و نیز جلوهاى از بیمارى پنهانى است که تا اعماق جان جامعه ریشه دوانده است، زیرا هنگامى که خرافه پرستى در چنین سطحى که باید بر مدار شرع و عقل باشد، حضور مىیابد و بعضا هم امرى عادى جلوه مىکند، باید به تامل نشست که چه ارتباطى میان ما و خرافه پرستى وجود دارد که از آن بى خبریم؟ این باور و اعتقاد به خرافه، چگونه توانسته از بخشهاى خرد تا کلان جامعه را تسخیر کند.
بنابراین شایسته است که با نگاهى اجمالى به وضعیت جامعه و شناخت مولفهها و عواملى که بسترساز و نیز تسریع کننده این امر هستند، به فهم صحیح مسئله که نیمى از پاسخ است، دست یافته باشیم.
خرافهپرستى؛ از رسانه تا جامعه
در جامعه کنونى ایران، بنا به اظهارنظر مسئولان امر، مسائلى نظیر رمالى، کفبینى، فالگیرى، مدعیان دروغین امامت و پیامبرى، فرقههاى نوظهور، شیطانپرستى، جنگیرى، احضار ارواح، دعانویسى و از جمله آسیبها و معضلات اجتماعى به شمار مىروند که متاسفانه رواج و شیوع آن در جامعه، سرعت قابل توجهى یافته است و دستگاهاى متعددى از وزارت اطلاعات و نیروى انتظامى، تا وزارت ارشاد و سایر نهادهاى فرهنگى جامعه را به خود مشغول داشته است؛ حتى اگر از یافتهها و مشاهدات شخصى یا جلوههاى بارز در سطح جامعه بگذریم، حداقل دلیل و سندى که مىتوان بر این امر ارائه کرد، گزارشات و برنامههاى مستند رسانه ملى، اخبار و تحلیلها و بررسىهاى سایر رسانه است.
رسانه ملى که در حال حاضر مهمترین ابزار آموزشى در جامعه ما است، مىتواند با فعالیتهاى خود و مبارزه با ترویج اینگونه خرافهپرستىها، مانعى بر سر راه ترویج آن باشد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که رسانه ملى وظیفه نمایان ساختن این قبیل انحرافات را در جامعه برعهده دارد، به علت فراگیر بودن آن، مىتواند در فرایند رهایى جامعه از این نابهنجارى و عبور دادن جامعه از بحران عقلانیت ستیزى، نقش عمدهاى را ایفا کند.
صفحات: 1· 2
خرافه گرايى بازگشت به جاهليت1
خداوند متعال، در هر دوره اى، براى جلوگيرى از فساد زمين و تباهى بشر، كه در لجن زار خرافه و انديشه هاى برآمده از آن، به وقوع مى پيوندد، رسولى را برانگيخت، تا بر روشنى مشعلهاى پيشين توحيد بيفزايد و مشعلهايى را در جاى جاى هستى برافروزد.اين نورافشانى بزرگ، بر بام زمين و در مشرق (جان)ها، به دست آخرين فرستاده خدا، محمد مصطفى(ص) بود.
خرافه، تاروپودِ خردها را درهم تنيده بود. هر روز و هر آن، بر تار تنيدگى خود مى افزود. و بر كوچك ترين روزنه هاى رو به روشنايى، تار مى تنيد. خردها و فكرها را از بالگشايى و حركت به سوى آفاق و آفاق نگرى باز مى داشت. چنان تارها به هم تنبيده بودند كه جنگلى انبوه را مى مانست، بدون اين كه هيچ افق و كرانه اى پيدا و روزنى رو به روشنايى گشوده باشد. تاريكى فضا را اندوده بود.
خرافه، عنكبوت وار، همه گاه، همه جا و همه زوايا را در رصد خويش داشت و انديشه اى اگر در تكاپو و حركت به سوى روشنايى مى ديد، با شتاب آن را صيد مى كرد و در تارهاى هزار توى خود به بند مى كشيد و واژگونه، بين زمين و آسمان، نگاه اش مى داشت، تا خشك شود و از چرخه حيات به دور افتد و نتواند از تاريكستانى كه او پديد آورده بود، نقبى به روشنايى بزند. چنان فضا را تارهاى درهم تنيده، فرا گرفته بودند كه اگر انديشه اى از توده اى از اين تارهاى درهم فرو رفته رهايى مى يافت، در دامهاى ديگرى كه خرافه در عرصه زمين و فضا گسترانده بود، گرفتار مى آمد.
خرافه، همه جا و همه چيز را آلوده بود. باتلاقها، لجن زارها و مردابهاى آن، در جاى جاى قلمرو جاهليت و در سينه و دل يكايك آدميان، دهان گشوده بودند، بويناك، فرو بلعنده، و با نَفَسهاى سمّى كه در هر دَم و بازدَم آنها، كرور كرور انسانها به وادى هلاكت فرو مى افتادند كه نه ردّى از آنان مى ماند و نه نشانى.
چه بسيار انسانهايى كه نه از دم تيغ شمشيرهاى بُرّا، كه از دَم تيغ خرافه گذرانده شدند، به هيچ صدايى، آه و فرياد و ناله اى.
خرافه، غبار مى انگيخت، زوزه كنان، رملها را بر چشمها مى كوبيد و سينه ها را مى خَست و خستگى را به جام (جان)ها فرو مى ريزاند و مزرعه دلها و بُستان عقلها را خزان مى ساخت، تا زمينه براى تاخت و تاز، حكمروايى و پاگيرى دولت جهل، از هر جهت آماده شود و مام زمان از زادن موساى عقل سَتَرون گردد و گهواره زمين از پروراندن او ناتوان. و اگر دستى از اعجاز برون آيد و مامى باروَر شود و موساى عقلى را به دور از اورنگ بانان خرافه بر عرشه زمين گذارد، بايد به آغوش آب سپرده شود، تا شايد در زَمهرير قساوت، خشم و خشونت، آغوشى به مهر گشايد و آن گوهر يكتا را بگيرد و در صدف خويش بپروراند.
خُرافه، حكمروايى مى كرد، قانون مى گذارد، برنامه مى ريخت، راه نشان مى داد، آيين زندگى مى نوشت و مى آموزاند و راه هاى برون رفت از نگرانيها و گرفتاريها را فراروى افراد مى گذارد؛ اما به نوعى خاص، گردبادگون و كلاف در كلاف و درهم .
در قلمرو آن، خردوَرزى عرصه اى براى جولان و بست و گشاد كارها نداشت. خرد در غل و زنجير بود و در حصارى تنگ.
در اين قلمرو، قانون را برخورداران مى نگاشتند و مى گذاردند و در بندبند و مادّه مادّه آن، گريز از مرزهاى انسانيت، وجدان، فطرت و خرد تعبيه شده بود؛ اما به گونه اى كه مردمان درنمى يافتند، چسان به سوى جهنم بردگى، بى هويتى، بى تبارى، بى ريشه اى و باتلاق فقر، نزاعها و جنگها و طايفه گراييهاى خونين و خانمان سوز، تحت لواى قانون قبيله، كشيده مى شوند و به نامِ قانون، از هستى ساقط مى گردند.
در اين گرداب، راه نشان داده مى شد؛ اما راه بى بازگشت، راهى كه هر آن بيش تر انسان را به گرداب فرو مى برد و بيش از پيش، گرفتارش مى ساخت و توان او را در بيهوده پيماييها و كژراهه رويها، باتلاق گرديها، مى سوزاند و تباه مى كرد، بدون اين كه ذرّه اى از گرفتاريها و نگرانيهايش را بكاهد و افقى روشن فراديدش بنماياند.
و چنان فضا وَهم آلود، غبار اندود و خردسوز بود كه فرد گرفتار آمده در باتلاق انديشه خرافى خويش، از ذهن اش نمى گذشت كه آن چه او را به اين روزگار سياه انداخته، چگونگى كاركرد، رفتار و انديشه سياه خود اوست، بلكه مى انگاشت، طلسم شده، جادوگران روزگارش را سياه كرده اند، جنيان، كينه توزانه با او در نبردند، چشمانى شوم و شور، بخت او را از تخت فرو انداخته و افرادى بدشگون، زندگى را بر او آوار ساخته اند.
خرافه، مى توفيد و آن به آن، ويرانى به بار مى آورد و هر آن چه را كه با خردمندى ساخته و فرارفته بود، به تلّى از خاك بدل مى ساخت و جغدهاى شوم آواى خود را بر ويرانه هاى آنها مى گمارد تا آواى مرگ سر دهند و نوميدى را به دلها فرو پاشند كه دلهاى نااميد و سينه هاى خسته و ديدگان كوتاه بين، زودتر سر تسليم فرود مى آورند و فرمانبردار دستگاهِ خردسوز خرافه مى گردند.
خرافه، به پيروان و فرمانبران خود مى آموزاند كه چه پديده، عنصر و جريان، شوم و نامبارك و يا ميمون و مبارك است. و از چه چيز بايد دورى گزيد و فرهيخت و به چه چيز نزديك شد و با چه انديشه، مرام و آيينى دمساز شد و از چه انديشه، مرام و آيينى دامن گرفت.
خرافه، براى هر كارى و هر گامى كه انسان در زندگى بايد انجام مى داد و يا برمى داشت، برنامه ريخته بود: حكومت گرى، جنگ و صلح، داد وستد، ازدواج، سفر و… و اين كه اين كارها با چه شيوه و سازوكارى اگر انجام بگيرند، فرجام خوشى خواهند داشت وگرنه سرانجام خوشى نخواهند داشت.
خرافه، به تفسير پديده هاى طبيعى مى پرداخت و براى هرچه در طبيعت رخ مى داد، پندارگرايانه علتهاى شگفتى مى يافت و در ذهن مردم پندارگرا فرو مى برد.
خرافه، چنان رويدادهاى هراس انگيز طبيعى، مانند طوفان، زلزله، سيل، خورشيد و ماه گرفتگى را بر پندارها و علتهاى نابخردانه مى تنيد و خانه سست بنياد خود را زيبا جلوه مى داد و افراد خرد باخته و در خرافه فرو رفته را بالا مى كشيد و به توجيه حركتها، برنامه ها و آيينهاى خردسوز و خرافه گستر خود وامى داشت كه مردمان آن حركتها، آيينها و برنامه ها را سرچشمه گرفته از خرد مى انگاشتند و با جان و مال در نگهدارى از آنها مايه مى گذاشتند.
افتتاحیه نمایشگاه کتاب
ازدواج سفید، آخرین ورژن گناه
ازدواج سفید چیست؟
هم باشی نوعی از زندگی است که به زندگی زناشویی بدون ازدواج معروف است، که در آن دختر و پسر بدون ازدواج رسمی باهم زندگی میکنند. پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است. این امر از نظر قانونی جرم و از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود.
برخی «ازدواج سفید» را که به معنای «همباشی» (cohabitation) هست، برقراری رابطه جنسی بدون ثبت پیوند ازدواج در نظر گرفتهاند.
دکتر امید علی احمدی جامعهشناس می گوید: «این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «همباشی» نیز شناخته میشود، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است».
مهدی بیاتی روانشناس نیز معتقد است زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمیتوان ازدواج نامید؛ بلکه چنین رابطهای با اهدافی مانند برآوردن نیازهای جنسی و روانی برقرار میشود.
«ازدواج سفید» از کدام کشور و چگونه شروع شده؟
جاوید ثمودی دکترای روانشناسی کاربردی می گوید: ازدواج سفید پدیده نامتعارف و ناآشنایی است که به تازگی در ایران نیز رواج یافته است البته این پدیده نخستین بار در آمریکا و در پی جنبشی پدیدار شد که “جنبش آزادی زن” نام داشت.
او در این خصوص گفت: این جنبش ظاهرا با هدف ایجاد تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه آمریکا انجام شد و هدف آن برقراری شرایط عادلانه و مساوی برای زنان بود.
ثمودی ادامه داد: اما آنچه واقعا اتفاق افتاد پدیدهای بود که بعدها “انقلاب جنسی” نام گرفت و نتیجه آن رواج رفتارهای نابهنجار و بیبند و باریهایی بود که به غلط آزادی زنان نام گرفت.
تا پیش از ۱۹۷۰، زندگی بدون ازدواج در ایالات متحده غیرقانونی بود. طبق آمار آمریکا، تعداد زوجهای ازدواج نکردهای که با یکدیگر زندگی کردهاند، از ۱۹۶۰ تا ۲۰۰۰ ده برابر شده و اکنون، زندگی بدون ازدواج، به مرحلهای عادی در روند آشنایی دو فرد تبدیل شدهاست. آمارها نشان میدهد امروزه، زندگی بدون ازدواج یکی از شیوههای رایج زندگی در غرب است. بیش از دوسوم زوجهای آمریکایی پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر زیر یک سقف میگذرانند. در سال ۱۹۹۴، حدود ۳/۷ میلیون زوج آمریکایی بدون ازدواج با یکدیگر زندگی میکردند و نزدیک به اواخر دهه ۱۹۹۰، حداقل ۵۰ تا ۶۰ درصد زوجها حداقل پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر میگذراندند.[۱]
اما در ادامه بحث باید باید دید روایات ما چه نگاهی به این روایات دارند و واقعا عاقبت این ارتباطات به کجا می انجامد. ادبیات دین ما به این حرکت مدرن ولی غیر اخلاقی زنا است و برای نهی از این عمل زشت دلایلی را ذکر می کند تا از نظر عقل هم، زشتی این عمل را اثبات کند.
وقتی از امام صادق (علیهالسلام) سوال شد چرا زنا حرام است؟ حضرت فرمود:
«برای اینکه این عمل مفاسد زیادی را ایجاد میکند، قانون ارث و ارتباط مالی پدر و فرزند را نابود میسازد، ریشه نسبها را قطع میکند، زن بدکار نمیداند از نطفه چه کسی باردار شده و فرزندش هم پدر و بستگان پدری خود را نمیشناسد و نمیداند نزدیکان قانونی او کیستند… .» [۲]
خوب ببینیم برای یک لحظه دفع شهوت و برآورده کردن نیاز جنسی، ولی از راه غیر شرعی چقدر عواقب بدی را معصوم ذکر می کند.
۱- از بین رفتن قانون ارث در فرزند زنا
خوب چرا باید فرزندی که هیچ گناهی ندارد، چون محصول این ارتباط حرام است، از ارث و حمایت مالی پدر محروم بماند؟ و تا پایان عمر باید بلاتکلیف باشد. این نهایت خود خواهی است که دو نفر به خاطر لذت خود، انسانی را از بهترین نعمت در دنیا محروم کنند.
۲- قطع ارتباطات فامیلی
امروزه بعد از خانواده بهترین پشتیبان اقوام نزدیک و نسب های انسان هستند، حال فرزند حاصل از زنا بلا تکلیف و بدون حامی می ماند و از این نعمت الهی باید محروم بماند.
۳- نامشخص بودن پدر در این رابطه
بالاترین محبت که ما تا به حال شنیدیم و دیده ایم، ارتباط مادر و فرزند است و این مربوط به زمانی است که مادر بداند فرزند متعلق به شوهر و همسر قانونی خودش است، اما به خاطر خرابی این رابطه، قطعا مادر هم از انتساب فرزند به پدرش بلاتکلیف می ماند و به ناچار باید اقدام به سقط جنین کند. به همین خاطر آمار سقط در جهان و متاسفانه کشور های اسلامی رو به افزایش است. طبق آمار جهانی سالانه حدود پنجاه میلیون سقط جنین در جهان رخ می دهد که سی میلیون از این تعداد قانونی و بیست میلیون به طور غیر قانونی انجام می گیرد.[۳]
پی می بینیم اگر حکم خدا جاری شود قطعا مشکلات جامعه و خانواده کاهش پیدا می کند و زندگی بشر به آرامش منتقل می شود.
-
پی نوشت:
[۱]. سایت فرهنگی و تحلیلی حجاب و عفاف و حیا
[۲]. «لِمَ حَرَّمَ اللَّهُ الزِّنا قَالَ لِمَا فِیهِ مِنَ الْفَسَادِ وَ ذَهَابِ الْمَوَارِیثِ وَ انْقِطاعِ الْأَنْسَابِ لَا تَعْلَمُ الْمَرْأَةُ فِی الزِّنَا مَنْ أَحْبَلَهَا وَ لَا الْمَوْلُودُ یعْلَمُ مَنْ أَبُوهُ وَ لَا أَرْحَامَ مَوْصُولَةٌ وَ لَا قَرَابَةَ مَقْرُونَةٌ» [مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۱۰، ص: ۱۸۲.
[۳]. سایت سیاست روز
فتنه اکبر
علم بهتر است یا ثروت؟؟؟
بآی ذنب قــــتلـــت ؟؟؟؟
مامان و بیشتر دوست داری یا بابارو؟!
مامان و بیشتر دوست داری یا بابارو؟!
سوالیکه حداقل یکبار از خودمون تو کودکی پرسیدند و حداقل یکبار شنیدیمش وقتی از بقیه پرسیدن!
عالم دنیا عالم تاثیره
هر عمل و رفتاری تاثیر مستقیم و غیر مستقیم بر اعمال دیگه داره…
در روانشناسی دوران بارداری داریم زمانیکه مادر باردار در حال تلفن صحبت کردنه و داره با خودکار رو ورقی کنار تلفن، خط خطی میکنه این رو بچه تاثیر میزاره
پس لقمه ی حلال و حرام هم که در اسلام تاکید شده بر روی بچه تاثیر مستقیم داره
حالا یکی از رفتارهاییکه قطعا روی کودک تاثیر میزاره تفکیک نا صحیح پدر و مادر و یا خواهر و برادر و… هست
گاهی میگیم بین دو خواهرت کدومو بیشتر دوست داری؟!
اینجا نقش ها یکیه که البته اینهم اشتباهه اما چون مورد بحث نیس کاری نداریم
اما گاهی پدر و مادر و… رو میپرسیم با دو نقش متفاوت
کودک مقایسه میکنه بدون در نظر گرفتن اینکه نقش و کاربرد پدر در زندگیش با نقش مادر متفاوته
مادر یکارایی میکنه که پدر در حیطه ی وظایف و حتی وجودیتش نیست و بلعکس
و اینجاست که بچه به ناچار یکی رو انتخاب میکنه که انس بیشتری باهاش داره و یا میبینه منافع چی حکم میکنه و بعدها در انتخابات بعدی هم این منافع رو لحاظ میکنه.
گاهی با سوالات و برخوردهای نابجا ممکنه از کودکی بچمونو منافع پرست، دروغگو، دنیا پرست و بدبین به بعضی و… بار بیاریم.
و حتی بدتر اینکه بچه در آینده برا انجام هرکاری اول منافع رو در نظر میگیره و بعد انجام کار
اما از اونجاکه منافع رو اشتباه تشخیص میده بعضاً رو به دنیا و تباهی میره
اونوقته که شعاره “هدف وسیله رو توجیه میکنه” به “منافع برخورد رو توجیه میکنه” تبدیل میشه و این یه سمه بزرگه
_
گاهی یه مسئله کوچیک در کودکی میرسه به روزیکه حرکت عاشورا رو بی عقلی میدونه چون میگه عقلانی نبود و منفعتی نداشت که اباعبدلله با زن و کودک و 72 یار رو مقابل هزاران نفر قرار بده!!!
در حالیکه این عین عقلانیته بقول پور ازغدی و چون نتونست نفعی برا این حرکت در نظر بگیره بی عقلی رو نسبت داد.
ما با سوریه می مانیم
ما با سوریه می مانیم
زمانی که صدام به ایران حمله کرد و اکثر کشور های دنیا ازصدام حمایت کردند؛این سوریه بود که از ایران حمایت کرد.
کشوری که با فرستادن تانکر سوخت رسانش کمک کرد تا فانتوم های ایرانی بین راه سوختگیری هوایی کنند و در نتیجه عملیات اچ3 را که یک نبرد بزرگ تاریخی است رقم بزنند.
کشوری که موشک های اسکاد رو به ایران داد تا در مبارزه با رژیم بعث تنها نباشیم.
ملتی که در خط مقدم مبارزه با رژیم صهیونیستی بوده و اکنون تاوان مبارزه با صهیونیست را می دهند.
ملتی که همیشه پشتیبان حزب الله لبنان و گروه های مقاومت فلسطینی بوده تا جوانان ولایت ،رژیم صهیونیستی رو سر جاش بنشانند.
دعا کنید بابام شهید بشه ...
ﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﭼﺮﺍ ﺑﺪﻧﺖ ﮐﺒﻮﺩﻩ ؟
ﮔﻔﺖ : ﻓﻘﻂ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻴﺪ ﭘﺪﺭﻡ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻪ
ﺧﺸﻜﻢ ﺯﺩ
ﮔﻔﺘﻢ : ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺍﻳﻦ ﭼﻪ ﺩﻋﺎﻳﻴﻪ؟
ﮔﻔﺖ : ﺁﺧﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﻮﺟﻴﻪ
ﮔﻔﺘﻢ : ﺧﻮﺏ ﺍﻥ ﺷﺎﺍﻟﻠﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﻴﺸﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭼﺮﺍ ﺩﻋﺎ ﻛﻨﻢ ﺷﻬﻴﺪ ﺑﺸﻪ ؟
ﮔﻔﺖ : ﺍﺧﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﻮﺝ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩﺵ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﻧﻤﻲ ﻓﻬﻤﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﻴﻜﻨﻪ
ﻣﻨﻮ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺑﺮﺍﺩﺭﻡ ﺭﻭ ﻛﺘﻚ ﻣﻴﺰﻧﻪ ﻭﻟﻲ ﻣﺸﮕﻞ ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ
ﮔﻔﺘﻢ : ﭘﺲ ﻣﺸﮕﻞ ﭼﻴﻪ؟
ﮔﻔﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻪ ﻭ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺷﺮﻭﻉ
ﻣﻴﻜﻨﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﭘﺎﻱ ﻫﻤﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﺎﭺ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻭ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ
ﺁﺧﻪ ﻣﺎ ﻃﺎﻗﺖ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺷﺮﻣﻨﺪﮔﻲ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ …
ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻫﻤﻪ # ﺟﺎﻧﺒﺎﺯ ﻫﺎﯼ ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻭﻃﻦ ﻫﺴﺘﻨﺪ