منطق تربیتی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
یـکـی از هـمـسـران رسول خدا به نام ماریه قبطیه فرزندی به دنیاآورد که پیامبر (ص ) نام او را ابـراهـیـم نهاد .
این پسر, مورد علاقه شدیدرسول اکرم (ص ) قرار گرفت , اما هنوز هیجده ماه از عـمرش نگذشته بود که از دنیا رفت .
پیغمبر که کانون عاطفه و محبت بود, از این مصیبت به شدت مـتاثر شد, اشک ریخت و فرمود : ای ابراهیم , دل می سوزدواشک می ریزد و ما محزونیم به خاطر تو, ولی هرگز بر خلاف رضای خدا چیزی نمی گوییم .
تـمـام مـسـلـمانان از این مصیبت متاثر بودند, زیرا آنها می دیدند که غباری از حزن و اندوه بر دل پیغمبر(ص ) نشسته است .
آن روز تصادفاخورشید هم گرفته بود .
با مشاهده این وضع , مسلمانان همگی ابرازداشتند که گرفتن خورشید, نشانه هماهنگی عالم بالا با عالم پایین ورسول خداست و این اتفاق جز برای فوت فرزند پیغمبر(ص ) دلیل دیگری نمی تواند داشته باشد .
الـبته این مطلب مانعی ندارد, بلکه برای رسول اکرم (ص ) ممکن است دنیا هم زیرورو شود, اما در آن مـوقع این اتفاق به روال طبیعی روی داده بود .
برداشت مسلمانان به گوش پیغمبر اکرم (ص ) رسـیـد .
بـه جـای ایـن کـه آن حـضرت , از این تعبیر خوشحال شود و مثل بسیاری از سیاست بازها مـوقـعـیـت را بـرای تبلیغات غنیمت شمرد و حتی ازعواطف مردم به نفع اهداف تربیتی خودش اسـتـفـاده کند, نه تنهاچنین نکرد بلکه سکوت را هم جایز ندانست .
به مسجد آمد و به منبررفت و مـردم را آگاه نمود و صریحا اعلام داشت که خورشیدگرفته است , اما هرگز به علت درگذشت فرزند من نبوده است
مرتضی مطهری , سیره نبوی , ص 71
تولد نور
تولد نور
حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در عام الفیل ( سال 570 میلادی ) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود.مورخان شیعه، ولادت پیامبر اکرم را در صبح جمعهی هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت، در روز دوازدهم همان ماه میدانند.
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود:
پيامبر اكرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از اين كه آسمانها، زمين، عرش و دريا راخلق كنم. نور تو و على را آفريدم…».
ثقه الاسلام كلينى(ره) مى نويسد: امام صادق(ع) فرمود:
«هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پيامبر)بود. يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا مىبينى آنچه را منمىبينم؟ديگرى گفت: چه مىبينى؟ او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همين حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به آنها گفت:
چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مىخواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت:از تو فرزندى به وجود خواهد آمد كه وصى اين نوزاد، خواهد بود
سیمای محمد(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» كه در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت، در خواست نمود تا سيماى دل آراى خاتم پيامبران(ص) را براى وى توصيف نمايد. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت:
«رسول خدا(ص) در ديده هابا عظمت مى نمود، در سينه ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مويشنه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد و روشن، پيشانيش گشاده،ابروانش پرمو و كمانى و از هم گشاده، در وسط بينى برآمدگى داشت، ريشش انبوه، سياهى چشمش شديد، گونه هايش نرم و كم گوشت.دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مىكرد. وقتى به چيزى توجه مىكرد به طور عميق به آن مى نگريست، به مردم خيره نمىشد، به هر كس مى رسيد سلام مى كرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى از دست دادن امور دنيايى خشمگين نمى شد. براى خدا چنان غضب مى نمود كه كسى او را نمىشناخت. اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود،برترين مردم نزد وى كسى بود كه، بيشتر مواسات و احسان و يارىمردم نمايد…»
سعدى با الهام از روايات، در اشعار زيبايى آن حضرت را چنين توصيف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد قدر فلك را كمال ومنزلتى نيست در نظر قدر با كمال محمد وعده ديدار هر كسى به قيامت ليله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خليل و موسى وعيسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گيتى مجال همت او نيست روز قيامت نگر مجال محمد و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس بو كه قبولش كند بلال محمد شمس و قمر در زمين حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شايد اگر آفتاب و ماه نتابد پيش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب ديد جمالش خواب نميگيرد از خيال محمد سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد
مصونيت و پيراستگى پيامبر از خلاف و خطا، بسان ديگر پيامبران داراى مراحل سهگانه است، و اين مراحل عبارتنداز:
1- مصونيت مطلق (عمدى و سهوى) در تبليغ شريعت.
2- عصمت از خلاف و گناه در رفتار و گفتار.
3- پيراستگى از خطا و لغزش در جريانهاى عادى.
امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش “ام فروه” دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : “ابو عبدالله” و لقبش “صادق” است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت “مكتب جعفرى” را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص ) گرديد.
پاسخ به يک شبهه
شهيد مطهري به نکته اي اساسي درباره اموال حضرت خديجه (عليها السلام) و شمشير علي (عليه السلام) اشاره دارد؛ زيرا وقتي گفته مي شود اسلام با مال خديجه(عليها السلام) و شمشير علي (عليه السلام) پيش رفت، بعضي شبهه اي مطرح مي کنند و مي گويند: يعني اسلام با زر و زور پيش رفته است؟ و شهيد مطهري پاسخ مي دهد: «اگر ديني با زور پيش برود، آن چه ديني مي تواند باشد؟ آيا قرآن در يک جا دارد که اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا علي(عليه السلام) در يک جا گفت که اسلام با زر و زور پيش رفت؟ شکي وجود ندارد که مال خديجه(عليها السلام) به درد مسلمين خورد، اما آيا مال خديجه، صرف دعوت اسلام شد؛ يعني خديجه پول زيادي داشت، پول خديجه را به کسي دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟ آيا يک جا، انسان در تاريخ، چنين چيزي پيدا مي کند؟ يا نه، در شرايطي که مسلمين و پيغمبر اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در نهايت درجه سختي و تحت فشار بودند، جناب خديجه(عليها السلام)مال و اموال خودش را در اختيار پيامبر گذاشت، ولي نه براي اينکه پيامبر-العياذبالله- به کسي رشوه بدهد و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزي را نشان نمي دهد… پس اگر مال خديجه(عليها السلام) نبود، فقر و تنگ دستي شايد مسلمين را از پا در مي آورد. مال خديجه(عليها السلام) خدمت کرد، اما نه خدمت رشوه دادن، بلکه خدمت به اين معنا که مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشير علي (عليه السلام) بدون شک به اسلام خدمت کرد… در شرايطي که شمشير دشمن آمده بود، ريشه اسلام را بکند».(1)
خديجه (سلام عليها) اولين بانوي مسلمان
خديجه(سلام عليها)، اولين بانويي است که اسلام آورده است. در همان زمان که پيامبر از آزار و اذيت مشرکان رنج مي برد، خديجه (سلام عليها) تنها کسي بود که از بار اندوه و غم هاي او مي کاست و ياور هميشگي پيامبر نام گرفت. تبسم خديجه(سلام عليها)، دردهاي محمد(صلي الله عليه و آله و سلم) را سبک مي کرد و به او آرامش مي داد. وقتي حضرت خديجه(سلام عليها) به عنوان اولين زن مسلمان به پيامبر ايمان آورد، پيامبر براي ادامه دعوت رسالتش، راسخ تر شد. او آينده اي درخشان و باشکوه براي سير رسالت همسرش ترسيم کرد.
در دوراني که زنان جاهليت، به انواع هرزگي هاي آن زمان آلوده بودند، خديجه (سلام عليها)حتي پيش از ازدواج با پيامبر هم به نام «طاهره» ملقب بود؛ يعني کسي که از هر گونه آلودگي و هرزگي به دور است. ابن عباس مي گويد: «پيامبر خدا، بر روي زمين چهار خط کشيد و پرسيد: آيا مي دانيد اين چيست؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند؛ ما نمي دانيم. پيامبر خدا فرمود: بهترين زنان اهل بهشت، چهار نفرند: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد، مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم».
پي نوشت
1-نک:سيري در سيره نبوي، صص 245 - 248.
عشق به محمد (ص)
عشق به محمد (ص)
در گوشه انزواي آن درّه غم گرفته، روزهاي در كنار محمد بودن را مرور ميكند.
زني كه روزي در اوج ثروت و فخر و شكوه بود و كنيزكان بيشماري صف در صف به دورش ميچرخيدند.
خديجه، آري خديجه! دختر خويلد؛ زني از ثروتمندان قريش و بازرگانان ايشان، كه مرداني را اجير ميكرد و آنها را با مال خويش به تجارت ميفرستاد.
اين روزها در شعب، همهچيز در كنار هم بيداد ميكند؛ قحطي و سوزش عطش، اشكهاي كودكان بيتاب، پيرمردان بيرمق و چشمان بيمار ابوطالب.
به افق خيره ميماند. سكوت ميكند؛ سكوتي كه حتي از گوهر صبر هم گرانبهاتراست؛ از جنس خالص عشق است. او حالا ثروتمندترين زن روي زمين است؛ چرا كه گوهري چون محمد دارد. همه مال و مكنتش، شكوه و شهرتش، در برابر وسعت عشق محمد، آنقدر حقير است كه براي از دست دادنشان حتي خم به ابرو نميآورد.
اين پيامبر خدا آنقدر فراتر از دوست داشتن است كه عشق همسري را راحت ميشود پيش پايش خرج كرد؛ مردي در نهايت فقر و در ملكوت عرش.
طراوت اسلام
طراوت اسلام
به او تهمت ميزنند؛ به همه هستي خديجه! كلمهاي زير لب زمزمه ميشود، آهسته ميپيچد، دهان به دهان تكرار ميشود: ديوانه. ديوانه! همه فرياد ميكشند و ريسه ميروند!
صداي نفسگير حراء، تمام وجودش را گرفته، نگاهها درهم گره ميخورد، به سجده ميرود، شكنبه و سرگين شتر روي سرش ميريزند. چقدر دلش ميخواهد او هم سجده كند. او كه از نخستين ايمانآورندگان است.
شعب! بوي ناله و قحطي ميآيد. شكمها بر پشت چسبيده؛ سنگهاي داغ، آفتاب، لَه لَه تشنگي و سرگيجه كشنده سراب. زنان، پوست شتري را لاي دوسنگ آرد ميكنند؛ براي خوردن.
بغضش را فروميدهد، مبادا محمد اشكش را ببيند. چند بار بغض فرو ميدهد؟ نميداند نميداند! اين روزها، ضعف و بيماري همه وجودش را آتش زده. چند بار راه عوض ميكند تا سايهايي بيابد. خوب ميداند. غم او هم بر شانههاي محمد سنگيني ميكند. «عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتّمْ» غمخوار سختيهايش. رسول (ص) با همه بنيهاشم و بنيمطلب سه سال در شعب ماندند تا آنكه ابوطالب و خديجه تمام دارايي خود را از دست دادند و به سختي و ناداري گرفتاري آمدند.
صداي جويده شدن كاغذ در دهان موريانه در شعب ميپيچد، جبرئيل از محمد مژدگاني ميخواهد، موريانه صحيفه قريش را، تمام بيمهريها و ستمگريهاي آن را جويده و جز نام خدا چيزي از آن باقي نگذاشته.سختي روزهاي كشنده شعب به پايان ميرسد… اما!
همسري از جنس صبر
همسري از جنس صبر
خديجه در ذهن، گذشتههايش را مرور ميكند: او به تجارت رفت؛ با سرمايه خديجه. وقتي به مكه بازگشت و بارها را فروخت. سود دوچنداني حاصل كرد. گويند خديجه از بركت حضرت، و ميزان امانت و راستگويي و وفاي او آگاه، و خواستار ازدواج با او شد. نفيسه، كنيز خود را نزد محمد فرستاد تا از وي بپرسد كه چرا همسر اختيار نميكند؟
حضرت فرمود: من هيچچيز ندارم تا ازدواج كنم.
نفيسه گفت: اگر از اين باب كفايت شوي، آيا موافق خواهي بود؟
حضرت گفت: اين زن كيست؟
نفيسه گفت: خديجه!
دف ميزنند و كِل ميكشند. صداي هلهله شادي زنان بلند است، بوي عطر و عنبر در فضا پيچيده. ترانهسرايان و رجزخوانان قريش ميخوانند. «اي خديجه، درباره محمد زهد به خرج مده، او دلاوري است كه چون ستاره فرقد ميدرخشد».
بزرگترين فرزند پيامبر از خديجه، قاسم است. كنيه ابوالقاسم را براي پيامبر، از همين برگرفتهاند. پسر چند سالي بيشتر زنده نميماند. وقتي غم از دست دادن عبدالله، دومين پسرش را بر جان ميخريد، هنوز او را از شير نگرفته بود، داغ او چنان بر سينهاش سنگيني ميكند كه خطاب به محمد ميگويد: «كاش زنده ميماند تا او را از شير ميگرفتم، و محمد پاسخ ميدهد: آرام باش خديجه «فاِنَّ فَطامَهُ في الجنة؛ از شير گرفتن او در بهشت خواهد بود».
توی اسارت، عراقی ها برا تضعیف روحیه ی ما فیلمای زننده پخش می کردند
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ …
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ،
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ..
اینطوری شهید دادیم و حالا بعضیامون راحت پای کانالهای ماهواره نشستیم وصحنه های زننده رو تماشا میکنیم وگاهی با خانواده هم همراهی می کنیم ونمی دانیم یه روز همان شهيد رو می آرن تا توضیح بده به چه قیمتی چشم خود رو از گناه حفظ کرده وغصه ی دوستان هم اسارتی خود رو داشته وشهادت رو بجون خریده تا خود ودوستانش مبتلا به دیدن صحنه های زننده نشن….
ویژگی های یک دختر نمونه از نگاه قرآن
ویژگی های مخصوص به زن شایسته با توجه به خلقت ویژه زن است:
۱- یاد خداوند
از اوصاف و ویژگی های زن نمونه و شایسته، یاد بسیار و پیوسته خداوند، در زندگی است. خداوند این صفت را از نشانه های مؤمنان راستین برشمرده و از آنان چنین تمجید فرمود:
اِنّ المُسلِمینَ و المُسلمتِ و المُؤمنین و المُؤمنت … والذّاکرِینَ اللّه کَثیرا و الذّاکِرتِ اَعَداللّه لَهُمَ مَغِفرهً و اَجرا عظیما (۱)
مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باایمان … و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای [همه [آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است.»
در آیه پیش ۲۴ همین سوره خداوند به زنان پیامبر(ص) توصیه فرمود تا هماره به یاد آیات الهی و سخنان حکمت آمیزی که در خانه شان نازل می شود باشند
واذکُرنَ ما یُتلی فی بُیوتُکنَ مِن ایتِ اللّه ِ و الحِکَمه اِنّ اللّه کانَ لَطیفا خَبیرا
و آنچه را که از آیات و ]سخنان] حکمت [ آمیز] در خانه های شما خوانده می شود یاد کنید در حقیقت خدا همواره دقیق و آگاه است.»
خداخواهی و آخرت طلبی زنان نیز معیار و ملاک اصلی شایستگی و برتری آنان در مقایسه با دیگر زنان جهان است؛ خداوند سبحان این حقیقت را به زنان پیامبر(ص) که باید الگوی دیگر زنان مؤمن باشند چنین بیان فرموده است:
یایُهَا النَبّی قُل لاَزِوجِک … و ان کُنتّن تُرِدنَ اللّه و رَسولَهُ و الدّارَ الاخِرَهَ فِانّ اللّه اَعَدّ لُلمُحِسنِت مِنکنّ اَجرا عَظیما (۲)
ای پیامبر به همسرانت بگو … و اگر خواستار خدا و فرستاده وی و سرای آخرتید، پس به راستی خدا برای نیکوکاران شما پاداش بزرگی آماده گردانیده است.»
خداوند متعال این صفت را درباره همسر باایمان فرعون که او را بانوی نمونه و مثال زدنی حتی برای مردان روزگار دانسته و چنین یاد می فرماید:
وَ ضَرب اللّه ُ مَثَلاً لِلَذیَن امَنوا امراَتَ فرعَون اِذ قالَت رَبِ ابنِ لی عِندکَ بَیتا فِی الجنّه (۳)
و برای کسانی که ایمان آورده اند، خدا همسر فرعون را مثل آورده آنگاه که گفت: پروردگارا پیش خود در بهشت خانه ای برایم بساز…»
و همچنین خدای بزرگ در توصیف و ستایش از اهل بیت علی (ع)، فاطمه(ع)، حسن(ع) و حسین(ع) از آنان به «ابرار» (نیکوکاران) یاد کرده و صفت خداخواهی آنان را این چنین بیان می فرماید:
انّ الاَبرار … و یُطمِعونَ الطّعامَ عَلی حُبه مِسکینا و یَتیما و اَسیرا اِنّما نُطِعمُکم لِوَجه اللّه لا نُریدُ مِنکُم جزاءً ولا شُکورا (۴)
به یقین ابرار و [نیکان] … و به پاس دوستی [خدا] بینوا و یتیم و اسیر را خوراک می دادند ما برای خشنودی خداست که به شما می خورانیم و پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم.
۲- ایمان و عمل صالح
ایمان به همراه انجام عمل صالح لازمه جداناپذیر ایمان دینی و مهم ترین صفت زن نمونه و ویژگی بانوان شایسته در نگاه وحی است. بررسی آیات قرآن به ما می فهماند که ایمان توأم با عمل صالح، سرمایه اصلی بشر برای نیل به قله رفیع سعادت و نیک بختی در دنیا و آخرت است:
مَن عَمِلَ صلِحا مِن ذَکَر اَو اُنثی و هُوَ مُؤمِن فَلَنُحییِنّهُ حَیوهً طَیِبهً و لَنَجزیَنهُم اَجرَهُم بِاَحسَنِ ما کانوا یَعمَلون (۵)
هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعا او را با زندگی پاکیزه ای، حیات [حقیقی] بخشیم، و مسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد.»
و مَن یَعمَل مِن الصّلِحتِ مِن ذَکَر اَو اُثنی و هُوَ مُؤمنُ فاُولئکَ یَدخُلونَ الجَنّهَ و لایُظلمون نَقیرا (۶)
کسانی که کارهای شایسته کنند چه مرد باشند یا زن در حالی که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت می شوند. و به قدری گودی پشت هسته خرمایی یعنی به مقدار بسیار اندکی مورد ستم قرار نمی گیرند.»
۳- اطاعت خدا و رسول و تسلیم در برابر فرامین آنان
اطاعت کامل از خدا و رسول او و تسلیم بی چون و چرا در برابر فرامین و رهنمودهای آنان، از دیگر اوصاف زنان شایسته و بانوان نمونه است. آیات بسیاری براین حقیقت گویا است:
هیچ مرد و زن مؤمنی را نرسد که چون خدا و فرستاده اش به کاری فرمان دهند، برای آنان در کارشان اختیاری باشد و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی کند قطعا دچار گمراهی آشکاری گردیده است.»
۴- پاکی و پاکدامنی
زن نمونه و شایسته از منظر قرآن، زنی است عفیف و پاکدامن و بانویی است پاک و منزه از هر نوع آلودگی، پلیدی و زشتکاری، آیات مربوط به این موضوع به دو دسته قابل تقسیم است:
۱- آیاتی که به مطلق پاکی و دوری از هر گونه پلیدی و زشتکاری نظر دارد.
۲- آیاتی که بر عفت و پاکدامنی زنان و منزه بودن آنان از هر نوع آلودگی جنسی و روابط نامشروع با نامحرمان دلالت دارد.
دسته اول را می توان با استشهاد به دو آیه به عنوان نمونه ذکر کرد:
۱- وَ اِذ قالَتِ المَلئَکهُ یامَریمُ انّ اللّه َ اصطَفکِ وَ طَهَرک ِوَ اصطفک ِعَلی نِساء العلَمینَ (۸)
و [یاد کن] هنگامی را که فرشتگان گفتند: ای مریم، خدا تو را برگزید و پاک ساخته و تو را بر زنان جهان برتری داده است» خداوند در این آیه حضرت مریم (ع) را به دلیل پاک بودنش بر زنان جهان برتری داده و از زنان برگزیده و شایسته زمانه برشمرده است.
این مطلب، نشان دهنده اهمیت و ارزش والای صفت پاکی برای زنان و نیز پیام آور این حقیقت است که این صفت، از معیارهای برتری و شایستگی هر زنی است.
۲- … والطّیبتُ لِلطّیبینَ و الطّیِبونَ لِطّیبتِ اُولئکَ مُبَرّونَ مِمّا یَقولونَ لَهُم مَفغِرهُ ورِزقُ کَریم (۹)
و زنان پاک برای مردان پاکند، و مردان پاک برای زنان پاک. اینان از آنچه درباره ایشان می گویند برکنارند؛ برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود.»
اما دسته دوم بسیارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
۱- الیوم اُحلّ لکم الطیبت … المحصنت من الذین اوتوا الکتب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن محصنین غیر مستفحین ولا متخذی اخدان (۱۰)
امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده … و نیز حلال شد نکاح زنان پارساى مؤمنه و زنان پارساى اهل کتاب در صورتى که شما اجرت و مهر آنان را بدهید و پاکدامن باشید نه زناکار و رفیقباز».
۲- خداوند متعال در توصیف و تمجید از حضرت مریم(ع) که از زنان برگزیده الهی در جهان است ایشان را زنی عفیف و پاکدامن معرفی کرده و چنین می فرماید:
«والتی احصنت فرجها فنفخنا فیها من روحنا و جعلنها و ابنها ایه للعلمین؛(۱۱) و آن [زن را یاد کن] که خود را پاکدامن نگاه داشت، و از روح خویش در او دمیدیم و او و پسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.»
۳- خداوند سبحان در آیه ۱۲ سوره ممتحنه پاکدامنی و دوری از آلودگی به انحراف جنسی (زنا) را شرط قبولی توبه زنان و همچنین شرط پذیرش بیعت آنان با پیامبر اسلام(ص) دانسته است که نشان دهنده اهمیت والای این صفت در سلسله اوصاف زنان نمونه و شایسته از منظر قرآن مجید است
یایها النبی اذا جاءک المومنت یبایعنک علی ان لا یشرکن باللّه شیا ولا یسرقن ولا یزنین … فبایعهن واستغفر لهن اللّه ان اللّه غفور رحیم (۱۲)
ای پیامبر چون زنان باایمان نزد تو آیند که [ با این شرط [با تو بیعت کنند که چیزی را با خدا شریک نسازند … و دزدی نکنند، و زنا نکنند … با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.»
۴- خداوند در توصیف و تمجید زنان نمونه و شایسته، ایشان را به پاکدامنی و امانت داری در غیاب شوهر توصیف کرده و چنین ستوده است: فالصلحت قنتتُ حفِظتُ للغیب بما حفظ اللّه ُ (۱۳) پس زنان شایسته مطیع شوهران و در غیبت آنان حافظ (حقوق آنها) باشند».
۵- تقواپیشگی
زن نمونه و شایسته از دیدگاه قرآن، زنی است با تقوا که آن را در تمامی عرصه های زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی (روابط و مناسبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی) مراعات می کند. با اندک تأمل در آیات قرآن این حقیقت به دست می آید که تقواپیشگی از ارزشمندترین و والاترین منزلت ها برای انسان ها از زن و مرد است:
یایها الناس انا خلقنکم من ذکر و اُنثی و جعلنکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عنداللّه اتقکم ان اللّه علیم خبیر (۱۴)
ای مردم ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی متقابل حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست. بی تردید، خداوند دانا و آگاه است.»
۶- راستگویی
قرآن، یکی از اوصاف زنان نمونه و شایسته را صداقت و راستگویی معرفی کرده است. در آیه ۳۵ سوره احزاب چنین می خوانیم:
والصدقین و الصدقت … اعداللّه لهم مغفره و اجرا عظیما؛ مردان و زنان راستگو … خدا برای [همه] آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است.
خداوند متعال در توصیف و تمجید از حضرت مریم(ص) که خداوند او را در آیه ۴۲ سوره آل عمران از زنان برگزیده الهی در جهان دانسته است او را زنی راستگو معرفی کرده و چنین فرموده: ما المَسیحُ ابنُ مَریَم َاِلاّ رَسولُ قد خَلَت مِن قَبِله الرُسُلُ و اُمُهُ صِدیقَهُ …
مسیح، پسر مریم جز پیامبری نبود که پیش از او [نیز] رسولانی آماده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود.»(۱۵)
۷- حجاب و پوشش مناسب
از دیگر ویژگی ها و اوصاف زن نمونه و بانوی شایسته از نگاه وحی، حجاب و پوشش مناسب است اصل حجاب و پوشش برای زنان صرف نظر از مقدار و چگونگی آن و پرهیز از ظاهر شدنشان در انظار نامحرمان بدون پوشش مناسب، سیره مستمر و قطعی مسلمانان از صدر اسلام تا عصر حاضر است و نیز از مسائلی است که تمامی عالمان و فقیهان همه مذاهب و فرق اسلامی در طول تاریخ بر آن اتفاق نظر و به اصطلاح اجماع داشته و دارند و به جرئت می توان گفت: هیچ فقیه و اسلام شناس ژرف نگری در آن تردیدی نکرده است افزون بر این سیره قطعی و اجماع مسلم و نیز روایات گوناگون و فراوان از شیعه و اهل تسنن، آیات بسیاری بر این مسئله دلالت دارد که در اینجا تنها به دو آیه به عنوان شاهد و نمونه اشاره می شود.
۱- و قُل لِلمُؤمنت … و لا یُبدینَ زینَتهُنَ اِلاّ ما ظَهَرَ مِنها ولیَضربِن بِخُمُرهنّ علی جُیِوبِهنّ ولا یُبدینَ زینتَهُنّ الاّ لِبُعولَتِهِنّ… (۱۶)
و به زنان باایمان بگو: دیدگان خود را [ از هر نامحرمی] فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که طبعا پیداست. و باید روسری خود را بر گردن خویش [ فرو] اندازند، و زیورهایشان را جز برای شوهرانشان و … آشکار نسازند.»
۲- یایّهاَ النّبیُ قُل لاَِزوجِکَ و بَناتکِ و نِساء المُؤمِنین یُدنینَ عَلیهنّ مِن جَلبیبهنّ ذِلکَ ادنی اَن یُعرَفنَ فلا یُؤذَینَ وَ کانَ اللّه ُ غَفورا رَحیما (۱۷)
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش های خود را بر خود فروتر گیرند. این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است و خدا آمرزنده مهربان است.»
با توجه به دو آیه یاد شده و روایات وارده در تفسیر آن و نیز با نظر به دیدگاه مفسران و فقیهان در این باره، جایی برای تردید در لزوم رعایت حجاب و پوشش برای زنان و همچنین اهمیت و جایگاه والای این مسئله در سلسله تعالیم الهی باقی نمی ماند و نیز این حقیقت به روشنی آشکار می شود که حجاب و پوشش، سمبل اسلام خواهی و نماد پیروی از تعالیم قرآنی است و از همین نکته می توان به رمز و راز و فلسفه حجاب ستیزی استعمارگران غرب و شرق و نیز غربزدگان و بیگانه پرستان خودباخته و سکولار در کشورهای اسلامی پی برد.
۸- پرهیز از خودنمایی و خودآرایی
پرهیز از خودنمایی و خودآرایی و نیز هر گونه رفتار، گفتار و حرکتی که موجب جلب توجه نامحرمان و تحریک آنان گردد، از دیگر اوصاف و ویژگی های زن شایسته و بانوی نمونه است دو آیه از قرآن در این زمینه شایان ذکر است.
۱- و قُل لِلمُؤمنتِ … ولا یَضرِبنَ بِاَرجُلِهِنّ لِیُعلَمَ ما یُخفینَ مِن زینَتِهِنّ (۱۸)
و به زنان باایمان بگو: … پاهای خود را [ به گونه ای به زمین ]نکوبند تا آنچه از زینت شان نهفته می دارند معلوم گردد.»
مرحوم علامه شهید آیت اللّه مرتضی مطهری رضوان اللّه تعالی علیه در توضیح و تفسیر آیه یاد شده و درباره فلسفه حجاب، کلام حکیمانه ای در خصوص مسئله خودنمایی و خودآرایی زنان دارند ایشان فرمودند: اما علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها، مرد شکار و زن شکارچی، همچنان که از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی؛ میل زن به خودآرایی از این حس شکارچی گری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود، می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد، لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحراف های مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.(۱۹)
۲- ولا تَبرجّنَ تَبَرجّ الجِهلیه الاولی… (۲۰)
و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینت های خود را آشکار مکنید…»
شهید مطهری در ترجمه و توضیح دو آیه یاد شده چنین آورده اند:
مانند دوران جاهلیت نخستین به خودنمایی و خودآرایی از خانه بیرون نشوید. مقصود از این دستور زندانی کردن زنان در خانه نیست زیرا تاریخ اسلام به صراحت گواه است که پیغمبر اکرم(ص) زنان خود را با خود به سفر می برد و آنان را از بیرون شدن منع نمی فرمود.
بلکه مقصود از این دستور آن است که زن به منظور خودنمایی از خانه بیرون نشود.(۲۱)
در پایان این نکته شایان توجه و یادآوری است که خودآرایی زنان برای جلب توجه دیگران ،هر چند ممنوع و بسیار ناپسند شمرده شده است؛ ولی خودآرایی برای جلب توجه و دلبربایی از همسران مجاز و بسیار پسندیده و بلکه مورد تشویق و تأکید قرار گرفته است و زنانی که از این نظر بی تفاوت و یا ضعیف عمل می کنند مورد سرزنش شدیدند.
۹- چشم پاکی
از اوصاف زنان نمونه و بانوان شایسته چشم پاکی و پرهیز از هر گونه نظر آلوده به شهوت و نگاه لذت آلود به نامحرمان است به سخن دیگر چشم چرانی و خیره شدن به نامحرمان برای همه مردان و زنان مؤمن ممنوع و ناپسند است.
قرآن در این بار چنین می فرماید:
قل للمؤمنینَ یَغضُوا مِن اَبصرهم … و قُل لِلمُؤمنت یَغضُضنَ مِن ابصرِهنِ(۲۲) به مردان باایمان بگو: دیده فرو نهند … و با زنان باایمان بگو دیدگان خود را [ از هر نامحرمی] فرو بندند … .
شهید مطهری در تفسیر آیه چنین فرمودند خلاصه این دستور این است که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند نباید چشم چرانی کنند نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند. نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند …
۱۰- حیا و آزرم
خداوند متعال در قرآن کریم با دعوت زنان به آزرم و حیا، نمونه ای از حیای شایسته را در ضمن ماجرای دختران شعیب(ع) و حضرت موسی(ع) بیان می فرماید: وَلَمّا وَرَدَ مآء مَدیَنَ وَجَد عَلَیهِ اُمّهً مِنَ النّاسِ یَسقونَ وَ وَجَدَ مِن دونِهَمُ امرَاَتَینِ تَذودانِ قالَ ما خَطبُکُما قالَتا لانَسقی حَتّی یُصدِرَ الرِّعاُء وَ اَبونا شَیخٌ کَبیرٌ فَسَقی لَهُما ثُمَ تَوَلی اِلَی الظِّلِّ فَقالَ رَبّ اِنّی لِمآ اَنزَلت َاِلَیّ مِن خَیرٍ فَقیرٌ فَجاءتهُ اِحدهُما تَمشی عَلَی استِحیاٍء قالَت اِنّ اَبی یَدعوکَ لِیَجزِیَکَ اَجرَ ما سَقَیتَ لَنا فَلَمّا جاءَُ وَ قَصَ عَلَیهِ القَصَصِ قالَ لا تَخَف نَجَوتَ مِنَ القَومِ الظّلِمینَ (۲۳)؛ و چون بر آب مدین رسید، گروهی از مردم را بر آن یافت که [دام های خود را ]آب می دادند، و پشت سرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور می کردند، [موسی [گفت: منظورتان [از این کار] چیست؟ گفتند: [ما به گوسفندان خود [آب نمی دهیم تا شبانان]همگی گوسفندان شان را [برگردانند، و پدر ما پیری سالخورده است پس برای آن دو، [گوسفندان را ]آب داد آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت: پروردگارا، من هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم پس یکی از آن دو زن در حالی که به آزرم گام برمی داشت نزد وی آمد [و] گفت: پدرم تو را می طلبد تا تو را پاداش آب دادن [گوسفندان [دهد و چون [موسی[ نزد او آمد و سرگذشت [خود ]را بر او حکایت کرد [وی] گفت مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی.
آنچه در این ماجرا شایان توجه و درس آموز است نکته ای است که در جمله «تمشی علی استحیاء» نهفته است و برجسته ترین کمالات زنان، حیا و آزرم می باشد؛ زیرا از مجموع صفات و ویژگی های برجسته دختران شعیب تنها صفت شرم و حیا اختصاص به ذکر یافته است.
پی نوشتها:
۱٫ احزاب، آیه ۳۵٫
۲٫ احزاب، آیه ۲۸ و ۲۹٫
۳٫ تحریم، آیه۱۱٫
۴٫ انسان، آیه ۵ ۹٫
۵٫نحل، آیه ۹۷٫
۶٫ نسا، آیه۱۲۴٫
۷٫احزاب، آیه ۳۶٫
۸٫ آل عمران، آیه ۴۲٫
۹٫ نور، آیه۲۶٫
۱۰٫ مائده، آیه ۵٫
۱۱٫ انبیاء، آیه ۹۱٫
۱۲٫ممتحنه، ۱۲
۱۳٫نساء، آیه ۳۴
۱۴٫ حجرات، آیه۱۳٫
۱۵٫مائده، آیه ۷۵٫
۱۶٫ نور، آیه ۳۱٫
۱۷٫ احزاب، آیه ۵۹٫
۱۸٫ نور، آیه ۳۱٫
۱۹٫ مسئله حجاب، ص۷۳٫
۲۰٫ احزاب، آیه ۳۲ و ۳۳٫
۲۱٫ مسئله حجاب، ص۱۵۲٫
۲۲٫ نور، آیه ۳۰ و ۳۱٫
۲۳٫ قصص، آیه ۲۳ ۲۵٫
پندهای آیت الله ناصری
شصت روز مراجعه به منزل امام رضا علیه السلام
روایتی هم هست از امام رضا علیه السلام که یک عده ای از ایران رفته بودند محضر حضرت موقعی که رسیدند رفتند درب منزل حضرت و در زدند خادم حضرت آمد و گفتند که بگوئید که ما از شیعیان آقا هستیم رفت و عرض کرد که عدّه ای از شیعیان شما پشت در هستند حضرت آمدند در را باز کردند و حضرت فرمودند : نه اینها از شیعیان ما نیستند آقا راهشان ندادند حضرت . چهل روز یا شصت روز اینها می آمدند دم در و حضرت راهشان نمی دادند بعد اینها ناراحت شدند و گفتند عجب ما شصت روز است مانده ایم اینجا و حضرت راهمان ندادند و ما دیگر نمی توانیم به وطنمان برویم و آبرویمان رفته و ما می رویم خود کشی می کنیم یا می رویم توی بیابانها تا اینکه تلف شویم اما فقط باید بفهیمیم حضرت چرا ما را راه نداده بعد تقاضا کردند و رسیدند محضر حضرت و امام رضا علیه السلام فرمودند : بله ادعا کردید مطلبی که دور بودید از آن ؛ ادعاکردید که ما شیعیان علی هستیم ! آثار شیعه در شما نیست اصلا هیچ آثاری از شیعه در شما نیست . بله سلمان فارسی از شیعیان بود ، رشید هجری از شیعیان بود ، اویس قرنی از شیعیان بود ، میثم تمّار از شیعیان بود کمیل بن زیاد نخعی از شیعیان بود ; اینها از شیعیان بودند ؛ بله ، اما من و شما چی از شیعه داریم ؟! کدام آثار شیعه در من و شما هست ؟ همه ما کلاهمون پس معرکه است برادران ؛ پرونده هایمان آلوده است ،تا بحال از این مدتی که از عمرمان گذشته است پرونده هایمان آلوده شده است ؛ حرفی که دراین نیست ؟ حالا هم دیده ایم بد کاری کرده ایم و پشیمانیم بجان امام زمان قسم اگر راست بگوئیم و پشیمان باشیم ، تمام پرونده های چندین ساله ناصری بایگانی می شود ؛ ابدا ؛ اصلا انگار نه انگار ، که این معصیتی کرده یا گناهی کرده ، همین یک لحظه رفتن در خانه خدا همین کافی است عزیز من ؛ غرض اینکه حضرت فرمودند : شما این ادعای بزرگ را کردید و حال آنکه آنها از شیعیان علی هستند نه شما که روزی هزار تا معصیت با کم و زیادش می کنید . تازه می گوئید از شیعیان علی هم هستید !! گفتند پس چکار کنیم یابن رسول الله حضرت فرمودند بگوئید که از محبّین هستیم . عرض کردند حالا نسبت به عملی که انجام شده است چه کنیم ؟ فرمودند استغفار کنید بعد همگی استغفار کردند و توبه کردند و عرض کردند یابن رسول الله ما از محبین و علاقمندان شما هستیم . حضرت بلند شدند فرمودند : اهلا و سهلا خوش آمدید بفرمائید بفرمائید ، آوردند تا کنار خودشان و زانو به زانوی خودشان نشاندند فرمودند من معذرت می خواهم شما یک دروغی گفتید که هیچ قابل اصلاح نبود و حالا که توبه کردید از آن دروغتان و توبه کردید و گفتید ما از محبین هستیم بله . بعد به خادمشان فرمودند : چند روز است که اینها آمدند در خانه و رفتند عرض کرد : شصت روز ، حضرت فرمودند :شصت مرتبه برو در خانه شان و سلام مرا به آنها برسان و ازشان احوال پرسی بکن . اینست عزیز من .
پندهای آیت الله ناصری
حکایت ولی خدا که حقایق و آثار اشیاء را می دید
عرض می شود این داستان را هم عرض می کنم ضرر ندارد می گفت که یکی از بزرگان از آقایان معروف قم است ایشان داستان مفصلی نقل می کردند که می گفت یکی از اولیای الهی آمد منزل ما در قم الان هم آن آقا هست بعد می گفت دیدیم که ایشان از اولیای الهی است و هم طی الارض داشت و هم طی الهوا و .. داشت و ظهر هم منزلمان ماند و غذا نخورد آنهم مفصل است که داستانش را نمی گویم کاری به آن ندارم غرض اینکه مشغول صحبت بودیم و داشت ما را موعظه و نصیحت می کرد بعد دیدیم که یک نفر درب منزل را می زند گفت من رفتم درب را باز کردم دیدم یکی از رفقای ماست گفتم فلانی خوشا به سعادتت بیا یکی از اولیای الهی و ملازمان امام زمان اینجاست بیا ببینش می گفت که رفیق ما آمد داخل ، به محضی که وارد شد این ولی خدا بند شد و دماغش را گرفت و گفت بیرون بیرون بیرون ! جُنُب جُنُب جُنُب !! این رفیق ما که جوان هم بود رنگ از صورتش پرید و برگشت از اتاق و دوید از خانه رفت بیرون و درب را زد به هم ورفت و ما هم نشستیم و خجالت کشیدیم و حرفی نزدیم به همین ولی خدا و یک مقدار نشستیم بعد گفت خوب اجازه می دهید مرخص بشویم گفتیم بعدا چه وقت تشریفق می آورید ؟ گفت من خودم اینجا نیامدم که بگویم بعدا چه وقت می آیم به من اجازه دادند اینجا آمدم بعد هم خدا می داند شاید هم تا آخر نیایم رفتش بیرون و تشریف بردند چیزی طول نکشید که رفیق ما آمدش عرق از سر و صورتش می چکید آمد و گفتیم که مومن چی شد؟ گفت والله من صبح که از خواب بیدار شدم دیدم غسل بر من واجب شده لکن وقت درسم بود گفتم حالا می روم درسم را می خوانم و بعد می روم غسلم را می کنم وضو گرفتم و رفتم سر کلاس بعد فراموش کردم که غسل بر من واجب است و نماز ظهر و عصر را وضو گرفتم و خواندم و نهارم را هم خوردم و آمدم به شما یک سری بزنم ، تا این آقا این حرف را به من زد متوجه شدم و دویدم رفتم غسل کردم و نمازم را هم هنوز نخواندم باید بخوانم . آنوقت آن آقا گفته بود که بوی تعفنش محله را گرفته است
آقای بید آبادی هم از افرادی بودند که حقایق را می دیدند
قصه آقای بید آبادی هم هست ایشان هم داستانهای مکرری در همین زمینه دارند خیلی وقت هم نمی خواهد بروید جلوتر از این زمان چون ایشان حدود پنجاه شصت سال پیش بوده اند ایشان خیلی راحت خبر های مهمی می دادند .