پندهای آیت الله ناصری
شصت روز مراجعه به منزل امام رضا علیه السلام
روایتی هم هست از امام رضا علیه السلام که یک عده ای از ایران رفته بودند محضر حضرت موقعی که رسیدند رفتند درب منزل حضرت و در زدند خادم حضرت آمد و گفتند که بگوئید که ما از شیعیان آقا هستیم رفت و عرض کرد که عدّه ای از شیعیان شما پشت در هستند حضرت آمدند در را باز کردند و حضرت فرمودند : نه اینها از شیعیان ما نیستند آقا راهشان ندادند حضرت . چهل روز یا شصت روز اینها می آمدند دم در و حضرت راهشان نمی دادند بعد اینها ناراحت شدند و گفتند عجب ما شصت روز است مانده ایم اینجا و حضرت راهمان ندادند و ما دیگر نمی توانیم به وطنمان برویم و آبرویمان رفته و ما می رویم خود کشی می کنیم یا می رویم توی بیابانها تا اینکه تلف شویم اما فقط باید بفهیمیم حضرت چرا ما را راه نداده بعد تقاضا کردند و رسیدند محضر حضرت و امام رضا علیه السلام فرمودند : بله ادعا کردید مطلبی که دور بودید از آن ؛ ادعاکردید که ما شیعیان علی هستیم ! آثار شیعه در شما نیست اصلا هیچ آثاری از شیعه در شما نیست . بله سلمان فارسی از شیعیان بود ، رشید هجری از شیعیان بود ، اویس قرنی از شیعیان بود ، میثم تمّار از شیعیان بود کمیل بن زیاد نخعی از شیعیان بود ; اینها از شیعیان بودند ؛ بله ، اما من و شما چی از شیعه داریم ؟! کدام آثار شیعه در من و شما هست ؟ همه ما کلاهمون پس معرکه است برادران ؛ پرونده هایمان آلوده است ،تا بحال از این مدتی که از عمرمان گذشته است پرونده هایمان آلوده شده است ؛ حرفی که دراین نیست ؟ حالا هم دیده ایم بد کاری کرده ایم و پشیمانیم بجان امام زمان قسم اگر راست بگوئیم و پشیمان باشیم ، تمام پرونده های چندین ساله ناصری بایگانی می شود ؛ ابدا ؛ اصلا انگار نه انگار ، که این معصیتی کرده یا گناهی کرده ، همین یک لحظه رفتن در خانه خدا همین کافی است عزیز من ؛ غرض اینکه حضرت فرمودند : شما این ادعای بزرگ را کردید و حال آنکه آنها از شیعیان علی هستند نه شما که روزی هزار تا معصیت با کم و زیادش می کنید . تازه می گوئید از شیعیان علی هم هستید !! گفتند پس چکار کنیم یابن رسول الله حضرت فرمودند بگوئید که از محبّین هستیم . عرض کردند حالا نسبت به عملی که انجام شده است چه کنیم ؟ فرمودند استغفار کنید بعد همگی استغفار کردند و توبه کردند و عرض کردند یابن رسول الله ما از محبین و علاقمندان شما هستیم . حضرت بلند شدند فرمودند : اهلا و سهلا خوش آمدید بفرمائید بفرمائید ، آوردند تا کنار خودشان و زانو به زانوی خودشان نشاندند فرمودند من معذرت می خواهم شما یک دروغی گفتید که هیچ قابل اصلاح نبود و حالا که توبه کردید از آن دروغتان و توبه کردید و گفتید ما از محبین هستیم بله . بعد به خادمشان فرمودند : چند روز است که اینها آمدند در خانه و رفتند عرض کرد : شصت روز ، حضرت فرمودند :شصت مرتبه برو در خانه شان و سلام مرا به آنها برسان و ازشان احوال پرسی بکن . اینست عزیز من .