پايان شيرين پروژه حذف جيم با رياست جيم!!
روز سه شنبه در حالی آیت الله جنتی با اکثریت آرا (51) ریاست خبرگان رهبری را در اختیار گرفتند که ابراهیم امینی تنها نامزد از لیست به اصطلاح امید با 21 رای نشان داد که قمپزهایی که پس از انتخابات 7 اسفند از سوی جریان مدعی اصلاح طلبی و میانه روی در میشد چقدر به واقعیات صحنه نزدیک است!
هواداران این جریان سیاسی که در بین خود انواع و اقسام افراد آنگلوفیل و غرب زده و مدرنیست را میبینند به سه طریق واکنش نشان دادند:
1⃣ خود را به آن راه(……) زدند!!
2⃣ شبهات قدیمی و تاریخ گذشته علیه اصل انقلاب و نظام اسلامی را بازخوانی کردند.
3⃣ فحاشی و تمسخر آیت الله جنتی را در دستور کار قرار دادند.
که توضیح هریک به این صورت است:
۱_ خود را به آن راه زدند ◀️یعنی در کانالهای تلگرامی و خبری پربازدید خود به مواردی نظیر شبکه آبرسانی تهران قدیم ، سواحل سلمان شهر ، عکسهای طبیعت زیبای سردشت ، و کنسرت ادوارد کوترواتز و موارد مشابه بی ربط و زرد و کم اهمیت پرداختند که با رصد کانالهای ایشان میتوان به وضوح آن را مشاهده کرد!!
2- شبهاتی نظیر اینکه چرا رهبری فقهای شورای نگهبان را نصب میکنند و همین فقها بر صلاحیت کاندیداهای خبرگان نظارت استصوابی دارند و یا این شبهه که چطور آیت الله جنتی که سنش بالاتر از رهبر انقلاب است قرار است جانشین ایشان را انتخاب کند (شبهه ای که در شبکه ی وزین و بسیار معتبر بی بی سی انگلیس مطرح شد !) .
نکته ی جالب توجه این شبهات این است که همه ی اینها شبهات بسیار #قدیمی به قدمت تدوین قانون اساسی و انقلاب اسلامی ایران است که صدها بار پاسخ داده شده ولی کسی که خود را به خواب زده باشد را هرگز نمیتوان بیدار کرد. و اساسا ایجاد کردن شبهه کار بسیار راحتی است ، کافیست هر جمله ی خبری که به دستتان میرسد را یک علامت سوال جلویش بگذارید!
3- فحاشی و تمسخر آیت الله جنتی که قبلا توسط اکانتهای فیک و پیجهای هجو فیسبوک انجام میشد الان توسط مخالفان عصبی آیت الله جنتی و هواداران جریان سیاسی خاص دنبال میشود و نشان میدهد افرادی که در سالهای گذشته صاحبان آن پیج ها و اکانتهای لودگی و تمسخر در فیسبوک بوده اند اکنون هوادار کدام جریان فکری-سیاسی هستند.
نتیجه اینکه اساسا در تفکر استراتژیک وقتی برآورد شما غلط باشد و از آن بدتر ؛ به دروغ به خود و هواداران خود برآورد غلط تحمیل کنید (بعنوان مثال لیست ما در انتخابات پیروز شده است) ⏮نتیجه ی منطقی و طبیعی این خواهد بود که روزی پرده ها خواهد افتاد و حقیقت بر ملا خواهد شد و دروغها گریبان صاحبان خود را خواهد گرفت!
البته همانطور که در انتخابات 7 اسفند جریان سیاسی خاص حاضر نشد واقعیات صحنه را بپذیرد و کارش به توهین به مردم ایران (به جز تهران) کشید ، اکنون نیز اراده ای برای پذیرفتن حقیقت در این جریان سیاسی و هوادارانش مشاهده نمیشود. چنانچه اکنون مجددا درحال تخدیر و گول زدن خود هستند آن هم با بهانه هایی نظیر اینکه آیت الله رفسنجانی ما کاندیدا نشده بود و لذاست که ریاست خبرگان را واگذار کردیم.
یکی از مهمترین علل ناکامی جریان سیاسی خاص که در 15 سال گذشته در هیچ انتخاباتی نتوانسته پیروزی چشمگیری کسب کند این است که هیچ وقت حاضر نشده برآورد واقعی بدست بیاورد و واقعیات را (هرچند برایش تلخ است) بپذیرد. قطعا آیندگان به حال و روز این جریان سیاسی که مدعی روشنفکری هم است خنده ها خواهند کرد.
جهاد همچنان ادامه دارد...
انسان با ایمان همواره در حال جهاد است و زندگی اش با جهاد در آمیخته ، همانگونه که یکی از ارکان اسلام وایمان به خدا جهاد است واستواری دین بر آن تکیه دارد ، همانند نماز و حج و روزه و…
شاید جبهه مقابله در زمانهای مختلف تغییر کند و ماهیت جهاد عوض شود ولی اصل وجودی آن همواره ساری و جاری می باشد .
اکنون هم ای برادر زمانه زمانه جهاد است و کارو تلاش و عرق ریختن در راه حق و بدانید که خدا با مجاهدان است و پیروزی از آن حزب الله .
در زمانه ای که دشمنان تا بن دندان مسلح فرهنگی و اقتصادی ورزمی کمر به نابودی مابسته اند برداشتن هر قدمی مستلزم تفکر و توکلی جهاد گونه است که همین گواه صراط مستقیم بودن راه و در پیش بودن نصرت الهی می باشد .
و من وتو ای در هر موقعیت و مقامی که هستیم وظیفه مان جهاد است ولاغیر که مولا و مقتدایمان باب جهاد کبیر رابر ماگشوده و جبهه های آن را در اقتصاد و فرهنگ و علم و پیشرفت برایمان تبیین نموده است .جهادی که ماباید در راه حفظ نظام وارزشها و فرهنگ و دین انجام بدهیم و دراین راه از ملامت لائمان و بدعهدی منافقان نهراسیم .
زمان زمان فتح خرمشهرهای دیگری است که دشمن تا پشت خاکریزهای آنها پیش تاخته و شیرمردانی از جنس شهیدان بیت المقدس می طلبد تا باردیگر پشت دشمن را بر خاک ذلت بکشانند .
برادران به پیش که این راه را توقف و ایستایی نشاید وسستی نباید.و بدانید که خداوند می فرماید : والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا
ان شاءالله
تنها کانالی که دیگرعضو نمی پذیرد!!
چند نکته در مورد کانال قابل توجه کاربران گرامی :
1- لینک آدرس این کانال در فضای مجازی نیست بلکه در فضایی کاملا حقیقی است .
2- امکان عضویت برای همه افراد وجود ندارد و ملاک اتصال به آن لیاقت تقواو اطاعت از امر ولی می باشد
3- دراین کانال هیچگونه تبلیغ ،شعار و هیاهو وجود ندارد.
4-باتوجه به شهادت تمامی اعضای این کانال دیگر امکان عضویت در آن میسر نمی باشد
5- باتوجه به مسدود شدن کانال فوق ، کانال های مشابه دیگری با عنوان جهاد کبیر در جبهه های فرهنگی ، اقتصادی ،علمی ،صیانت از انقلاب باز شده که از مجاهدان و افسران گزامی عضوگیری می کند .
و من الله التوفیق
فمینیسم، باتلاق صدر!
اساسا از بدو انقلاب اسلامی و بعد از رخنه احکام اسلام ناب محمدی در قوانین نظام نونهال، طیفها و تفکرات مخالف و متضاد اسلامی با استفاده از بستر آشوب گروهکهای سیاسی و اقتضائات هر نظام نوپا اقدام به خودنمایی و به چالش کشیدن حکومت کردند.
تفکراتی که گاه با قانون حجاب مخالف بودند و گاه قصاص و ولایت فقیه را دور از دموکراسی و ضد استبدادی میدانستند.
استکبار جهانی که دشمنی آن با جمهوری اسلامی روشن و آشکار بود، در کنار اقدامات خرابکارانه مختلف و چندوجهی علیه نظام، از تفکرات من باب میل خود نیز در راستای عقیدتی و باور محوری حمایت نمود.
بحث زن همچون اقشار مهمی از قیبل دانشجو، بازاری و کارگر از اهمیت قابل توجهی برخوردار است و در تحقق خود انقلاب اسلامی بانوان نقش اساسی داشتهاند، غرب نیز این مسئله را به خوبی دریافته بود که با ایجاد پاشنه آشیلی مانند قوانین حساسی در رابطه با زن و نقش آن در جامعه اسلامی، میتواند از آن علیه جمهوری اسلامی استفاده کند.
فعالیتهای گروههای زن محوری ضد نظام در کشور با مطالبات مغلطه آمیزی همچون
آزادی حجاب
ضدیت با تفکیک جنسیتی مدارس
حمایت از تغییر جنسیت و همجنسبازی
مخالفت و بزرگنمایی قصاص و علی الخصوص سنگسار
از جمله مواردی است که جریانات قلیلی در ضدیت با تفکرات اسلامی و با قالب فمینیستی فعالیت های ریز و درشتی داشته اند.
در طول تاریخ 37 ساله کشور، زنان مختلفی در عرصه های سیاسی، فرهنگی و هنری در این باب سعی کردند که نظام اسلامی را به چالش بکشند، برخی از این افراد در همان سالهای اول حکومت به صورت علنی علیه قوانین اسلامی به پاخواستند و نحوات گوناگون به زباله دان تاریخ رهسپار شدند.
برخی نیز به مرور زمان، به بهانه های مختلف و شاید به تحریک و اثرگذاری برخی از جریانات پرده از تفکرات ضد اسلامی خود برداشتند و با اندکی مقاومت در معاندت با نظام یا محبوس شدند و یا فراری گشتند.
جمع قابل توجهی از اینگونه افراد به صورت حساب شده و بعضا بر اساس برخی از تفکرات التقاطی، از درون جریان اصلاح طلبی و بهائیت رفتار غیر قانونی و اسلامی خود را به منصه ظهور گذاشتند و در پایان خود را در اوین و یا وین یافتند.
تفکر فمینیستی علی رغم تدارکات و تلاش های فراوان عقیدتی، تبلیغاتی و مالی به علت بینش عمیق و اعتقادات محکم خیل عظیم زنان ایرانی با موانع بسیار بزرگ و صعب العبوری برخورد کرده است که این #تفکر را روز به روز به انحلال و انزوا کشانده است.
رفتارهای ضد اسلامی و خودنماییهای افرادی مانند
شیرین عبادی
نوشین احمدی
زهرا اشراقی
فریبا داوودی مهاجر
الهه کولایی
بازیگر خود فروخته ای مانند گلشیفته فراهانی در طول چندین سال اخیر بیشتر از آنکه جذابیتی برای قشر و ایده خود داشته بیشتر مورد #انزجار و #تمسخر_مردم_ایران قرار گرفته است.
اقدامات شنیع و اهانت آمیز شادی صدر در نشستن روی مبل دوخته شده با علم های اباعبدالله الحسین و به دست گرفتن نوشیدنی الکلی تنها بخشی از رفتارهایی است که انتظار احترام به تفکر خود را داشته است
ولیکن خودشان به تعصبات و احساسات صدها میلیون بی احترامی می کنند؛ رفتارهایی که همجنس تفکراتی می باشد که بر این باورند، دین افیون ملت هاست
کابینه امام حسین هم باید استیضاح شود- حرکت تغییر و اصلاح دین در مجلس ششم و توهین های اکبر گنجی و سوروش در باب دین و توحید.
یقینا این رفتار وی آخرین توهین به مقدسات اسلامی نبوده، چرا که این جریانات و سایر تفکرات همسو با چنین حرکاتی انحطاط و زوال خود را نشان می دهند که کارشان به عقده گشایی و دلقک بازی کشیده است.
شایدهایی برای سرانه مطالعه
مصرف فرهنگی، بخصوص “کتاب” بخش مهمی از سبک زندگی مطلوب اسلامیایرانی است. اما چرا “مصرف فرهنگی” ما ایرانیان کمتر از چیزی است که انتظارش را داریم؟
“ایرانیان” که یکی از فرهنگیترین ملل جهان از نگاه ادبیات، فلسفه، هنر و قدمت تمدنی هستند؛ چه شده که اینطور به “کتاب” به عنوان نماد فرهنگ و تمدن بی توجه شدهاند؟
به نظرم این بی توجهی حاصل این نمیتواند باشد که مردم ما دست از “فرهنگ و ادب و هنر” شستهاند و مثلا به اقتصاد یا سیاست چسبیدهاند؛ بلکه برعکس دلایلی وجود دارد که علیرغم این"فرهنگ دوستی” ایرانی و اسلامی در میان ما “کتاب” جایگاه خود را نیافته، این دلائل در حقیقت شاید دلایل سادهای باشند که ” مصرف فرهنگی” ما را پایین آورده و اگر راه حلی برای آن نجوییم، “فرهنگ کتاب خوانی” جایگاه مطلوب و شایسته خود را در “سبک زندگی” ما نمی یابد. دلیل این امر را می توان در گسست زنجیره “مصرف فرهنگی؛ در کشور دانست. این روزها ارتباط میان رسانه ها اعم از رادیو و تلویزیون و جراید و نشریات در حوزه کتاب قابل ملاحظه و کاربردی نیست.
اما چرا برخی از مردم علیرغم اینکه دوست دارند کتاب بخوانند؛ اما نمی خوانند یا کم میخوانند و سرانه مطالعه رضایت بخش نیست:
۱. شاید وقت ندارند: بچهها تکالیف زیاد مدرسهای دارند، جوانان گرفتاریهای مشکل ذهنی زندگی، و یا سرگرمی های جایگزین دارند، بزرگترها چند شغلهاند یا مشاغلی دارند که ذهنشان را اشغال میکنند.
۲. شاید انگیزه ندارند: احساس نیاز به دانستن و بیشتر دانستن، یکی از مهم ترین خصیصه های انسان رشد یافته است. و احساس نیاز به مطالعه در برخی بسیار اندک است. البته کتاب خوب انگیزه مطالعه را تقویت میکند. موضوع کتابها به روز نیست یا مشکلی را از خواننده رفع نمیکند. یا روایت نویسنده ضعیف است و یا ویرایش و ساخت کتاب وضع خوبی ندارد و در نهایت کتاب باب دل خواننده و متناسب سطح آگاهی و دانش او تولید نمیشود.
۳. شاید پول کافی ندارند: تا کتابی بخرند زیرا درآمد متوسط جامعه کم است یا کتاب گران است یا حمایتی از مصرف کننده کتاب صورت نمیگیرد.
۴. شاید دسترسی ندارند: کتابخانه یا کتاب فروشی بسیار دور است یا اگر نزدیک است منابع آن به روز و متنوع نیست و یا راهکاری برای جستجو ندارد، زیرساخت مناسب هم برای استفاده از کتاب دیجیتال وجود ندارد.
۵. شاید سواد ندارند: متأسفانه عدهای هم -هر چند کم- سواد ندارند؛ یا کم سواد هستند و سواد لازم برای خواندن کتابهای مناسب شان را ندارند.
۶. شاید برای نگهداری کتاب جا ندارند: و رغبتی برای خرید کتاب ندارند؛ آپارتمانهای کوچک بیشتر محل زندگی امروز ماست. و چنین جاهایی اصلا مناسب خرید کتاب و ایجاد کتابخانه خانگی نیست. اتاق مطالعه هم طبیعتاً در این مکانهای کوچک زندگی وجود ندارد.
۷. شاید اطلاع کافی و خبر ندارند: گاهی کتاب خوبِ ارزان و مناسب هم وجود دارد، اما بسیاری از مردم “خبر” از وجودش ندارند، نظام اطلاع رسانی کتاب وجود ندارد، لیستهای مناسب کتاب اعلام نمیشود. اغلب مردم برای دانستن و بشتر دانستن آنچه می خواهند، سیر مطالعاتی مناسبی در دسترس ندارند، در تلویزیون و رادیو هم برنامه مناسب کتابخوانی و کتاب شناسی وجود ندارد و روزنامه ها هم کمک جدی نمیکنند.
۸. شاید به مطالعه عادت ندارند: وقتی به هر دلیلی از این دلایل فرد به کتاب خواندن مشغول نشود، انس نمی گیرد و به مطالعه “عادت” نمی کند. منزلت عمومی کتابخوانی هم البته بالا نیست.
برای اینکه مردم کتاب بخوانند لازم است دست به دست هم دهیم و برای موارد بالا و عوامل دیگری که از قلم افتاده چاره جویی کنیم؛ مشکلاتی که در چهار زمینه تقسیم میشوند: ۱. تولید کتاب ۲. ترویج و اطلاع رسانی کتاب ۳. توزیع مناسب کتاب و ۴. مصرف مناسب کتاب. و ارتقاء سرانه مطالعه
حماقتی بزرگ
«إعلموا أنّما الحیاتُ الدنیا لَعبٌ و لهوٌ و زینةٌ و تفاخرٌ بینکم!» (حدید۲۰)
در حوزه مسائل مالی در سبک زندگی یا همان عقل معاش، حضرت امیر سلام الله علیه، دو عامل مهم را موجب هلاک آدمی بیان فرموده اند : یک) خَوفُ الفَقر، دو) طَلَبُ الفَخر
عامل اول؛ این ترس از بی پولی و فقیر شدن است که موجب خسیسی میشود. چنین آدم مبتلایی، انفاق نمی کند، هدیه نمی دهد، برای اهل و عیال خرج نمی کند و تمایلش به انداختن و سپردن مال به حساب های با سود بیشتر و غیره بیشتر می شود تا لذت بردن از اصل زندگی؛ واقعا زندگی بدون سخاوت، بدون اعتماد به خدای رزّاق و مهربان یعنی زندگی ای دور از سخاوت و آرامش؛ یعنی ابتلای به بخل و حرص و طمع و ترس و ترس و ترس.
هرچند حساب فقیر از این ماجرا جداست و در نگاه حاکمیتی اسلام این وظیفه حکومت است که با فقر و بی عدالتی مقابله کند اما مهم این است که انسان پول دار خسیس وضعش بهتر از انسان بی پول نیست. البته اگر بی پولی سخاوتمند باشد بی شک رزق و روزی او افزون می شود و نمونه های بسیاری را دیده ایم.
اما عامل دوم که فخرجویی و افتخارطلبی است، نیز مهلک آرامش و رفاه است.
هرچند به ظاهر، شخص از رفاه برخوردار است اما واقعیت این است که رفاه با تجمل فرق می کند! تجمل؛ رفاهِ ظاهری، الکی و تقلبی است. رفاه نیست! سادگی و آسانی نیست! معذب بودن است به عذاب چشم و هم چشمی و مراعات کردن های نابجا و اطاعت از قوانین “فخر فروشی".
در مراحل مختلفِ پز دادن و تفاخر، از فخرخواهی تا فخر فروشی دقیقا این همان “اصل زندگی” است که زیر پایِ “نظر مردم” و “مُد” و “مسابقه ها و رقابت های نابخردانه” لگدکوب و پامال می شود.
چه مصیبتی از این بدتر که آدمی، آزاد نباشد و برای دیگران زندگی کند؟! آن هم دیگرانی که عقل سالمی ندارند و اگر دارند از آن بی بهره اند؛ لهم قلوب لا یفقهون بها. دیگرانی که همین نقص عظیم برایشان بس که “عقل شان به چشم شان است!”
همان دیگرانی که فقط مترصد عیبجویی و بدگویی از آدم هستند؛ آدم نادان فرمان و کنترل رفتارش را به دست پسند و سلیقه آنها می دهد!
به راستی که مولایمان چه نیکو فرمودند: هیچ حماقتی بزرگتر از تفاخر نیست! (لا حمقَ أعظمُ من الفخر)
به هرحال امروزه یکی از بزرگترین مصائب سبک زندگی ما ایرانی ها تفاخر است. می دانید که یک دست صدا ندارد پس اگر شما مخاطبین گرامی که اهل دانش و خرد هستید و دلسوز این فرهنگ، اصل تفاخر را پیوسته و مکرر و آشکارا تقبیح نکنید، این بازی های احمقانه با این همه اسراف و تبذیر، آسیب های جبران ناپذیری به فرهنگ و اقتصاد و سلامت اجتماعی جامعه ما می زند.
❇️ مزایای پوست چرب
❇️ مزایای پوست چرب :
????درخشش و طراوت:
اگرچه به طور دائمی در حال شستن پوست چرب خود هستید و از درخشش همیشگی آن به ستوه آمدهاید. اما خوب است بدانید که این یک موهبت است که به صورت طبیعی در تمام طول روز پوست شما مرطوب و درخشان است و نیازی ندارید برای درخشش آن از کرمها و مرطوبکننده های گران قیمت استفاده کنید !
????ضد پیری :
به مرور زمان و همراه با نازک شدن لایههای درونی پوست ، پوست شما درخشش و جذابیت خود را از دست میدهد. اما خوب است بدانید که روند پیری برای پوست چرب آرامتر و آهستهتر از انواع دیگر است و پوست چرب به خاطر رطوبتی که دارد ، برای مدت طولانیتری جوان و پر طراوت باقی میماند و چین و چروک کمتری میخورد. از طرف دیگر، خطوط و چینهای پوستی ، روی پوست چرب دیرتر بروز میکنند و کمتر به نظر میآیند. به طور کلی باید گفت که پوست چرب جوانی و شادابی بیشتری دارد.
????قوی در برابر آب و هوای خشن:
غدد چربی در پوست چرب، ویتامین E (یک آنتیاکسیدان طبیعی) ترشح میکنند که به عنوان یک محافظ پوستی و اپیدرمی لایههای پوست عمل میکند. آب و هوای خشن و قرار گرفتن در معرض نور خورشید، آلودگی هوا و آب و هوای سرد ، تاثیر کمتری روی پوست افرادی با پوست چرب دارد . ترشح مداوم چربی از غدد، لایهای بر چهره فرد ایجاد میکند که به او کمک میکند تا در آب و هوای خشن نیز آسیب نبیند!
امام خميني هديه ي آسماني
امام خميني هديه ي آسماني
«باري خميني عزيز ما را کيست که نشناسد و کيست که به شايستگي بشناسد ، الفاظ مرا تحمل آن نيست که آن حقيقت فاخر و آن گوهر نفيس را در خود بگنجاند »(رهبر معظم انقلاب اسلامي 1368/4/23 )
از آنجا که تحليل و کشف رموز شخصيت الهي امام رهگشاي حيات با عزت همه مومنان و آزادي خواهان جهان است :
همه بايد سعي کنند شخصيت امام خميني را با همان ابعاد عظيم به درستي شناسايي کنند .
در تحليل شخصيت امام خميني با نگاهي عميق به روح ملکوتي و افکار بلند و ويژگيهاي منحصر به فرد روحي و معنوي ايشان و آثار و برکات فراوان حيات طبيه ايشان بايد گفت :
صداي امام خميني براي مردم ايران حکم صداي خدا را داشت .در نظر ميليون ها انسان موحد :او دست خدا بر روي زمين و هديه ي آسماني و ملکوت براي خاکيان بود .
به نظر مي رسد دست کم دو قرن لازم است تا امام و تأثيري که ايشان در جامعه بشريت گذاشته دقيقاً ارزش يابي شود . سلوک معنوي و افکار متعالي و تقيد بي چون و چراي ايشان به دستورهاي شرع انور و تعاليم اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام هر مسلمان منصفي را براين باور استوار مي ساخت که :گويي شخصيتي از شخصيت هاي آزمون بزرگ صدر اسلام (فتنه الکبري ) با معجزه اي به دنيا بازگشته تا پس از پيروزي امويان و به خون غلتيدن شهيدان اهل بيت عليه السلام سپاه علي عليه السلام را رهبري کند .
نداي امام خميني از قلب فرهنگ و از اعماق تاريخ و از ژرفاي روح اين ملت بر مي خاست ؛مردمي که در طول چهارده قرن حماسه محمد (ص)زهرا (س)، حسين (ع) ، زينب (س) ، سلمان ، ابوذر و صدها هزار زن و مرد ديگر را شنيده بودند و اين حماسه ها با روحشان عجين شده بود ، بار ديگر همان نداي آشنا را از حلقوم اين مرد شنيدند و علي (ع) و حسين (ع) را در چهره او ديدند و …
مردمي که سال ها اين آرزو را که در زمره ي ياران امام حسين (ع) باشند در سر مي پروراندند …به ناگاه خود را در صحنه اي اين چنين مشاهده کردند ، گويا حسين (ع) را به عينه مي ديدند …کربلا و حنين ، بدر ، احد ، تبوک و خيبر … را مي ديدند .گر چه امام خميني تجلي منحصر به فرد مبارزه طلبي اسلام در قبال استيلاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي غرب بود اما پيام امام قدس سره در ميان مسلمانان نه فقط شيعيان (بلکه ) در همه منطقه و جهان طنين افکند .
شخصيت الهي و پيام هاي معنوي حضرت امام (قدس سره )بسياري از پيروان ساير اديان و مذاهب را به شدت تحت تأثير خود قرار داد تا آنجا که در نظر برخي از تحليل گران و متفکران مسيحي او مسيح معاصر بود و دقيقاً اشعه صلابت و سازش ناپذيري عيسي بن مريم ـ علي نبينا و آله و عليه السلام ـ بود .و برخي ديگر از مسيحيان از جمله اوربانافالاچي ، خبرنگار معروف ايتاليايي سخن از تأثيرپذيري شديد از مقام و عظمت و تحمل و بردباري شکوهمند امام خميني قدس سره و درک احساس عطيه و موهبت الهي در اولين ديدار با ايشان به ميان آورده اند .
امام رهبر منحصر به فردي بود که در اوج ناباوري تحليل گران بين المللي در حالي که دست اندرکاران و نظريه پردازان توسعه سياسي در غرب در دهه هاي 1960 و 1970 به طور کلي به تحولات سياسي و ديني در ايران و ساير کشورها بي اعتنا بودند با عقايد مذهبي که غرب آنها را کهنه و قرون وسطايي مي دانست جهان را تکان داد و شرق و غرب را لرزانيد و ميراثي برجاي گذاشت که هنوز زنده و فعال است .وي توانست اثر بزرگي در تاريخ جهان بر جاي بگذارد و بي ترديد جهانيان همچنان تحت تأثير انقلاب معنوي او قرار دارند .رهبر کبير انقلاب اسلامي که از صبر و استقامت محمدي (ص) ، زهد و عدالت علوي و تدبير حسني (ع) و توکل و شجاعت حسيني (ع) درس ها فرا گرفته و توشه ها به همراه داشت با تأييدات و عنايات خاصه حضرت ولي عصر (عج)در نزديک شدن انسان به خدا فصل جديدي را گشود و با حمايت مردم انقلاب اسلامي را که نقطه عطف مهمي در تاريخ قرن بيستم است ، به سرانجام پيروزمندانه اي رساند .
امام مفهوم فرهنگ فرمانبري جامعه را تغيير داد، ديوار ترس را شکست و مردم را به سوي چشمه پاک فطرت الهي هدايت کرد …او جهان بيني مذهبي را احيا و نور ايمان را روشن کرد و بزرگ ترين حماسه عظيم فداکاري عصر ما را به وجود آورد .
تأثير گذاري امام (عج)و انقلاب اسلامي بر حيات معنوي انسان معاصر آنچنان عميق و گسترده ارزيابي مي گردد که مي توان گفت :انقلاب امام خميني حتي سير تطوري انسان را تغيير داد .حضرت امام (قدس سره ) بسان آيينه شفافي بود که به بهترين وجه ممکن انوار خورشيد تابان پيامبر گرامي اسلامي (ص)و اوصياي طاهرين ايشان (ع)را بر بشريت تشنه معنويت قرن بيستم منعکس نمود .
او هم چون گلوله اي بود که از صدر اسلام شليک شده و بر قلب قرن بيستم نشسته بود .ايشان از گذشته آمده بود و در حال زندگي مي کرد ولي بيان گر و نمايان گر آينده بود .وي از جمله افرادي بود که خداوند سبحان علمي نافع و عقلي و جلوتر از زمان به وي اعطا کرده بود و به بيان ديگر او فراتر از زمان مي انديشيد و در بعد مکان نمي گنجيد در واقع بايد گفت :امام خميني قدس سره مبشر عصر جديد در ادوار زندگي بشريت اند که به نظر مي رسد در اين مرحله براي روحيه آشفته بشريت بيش از هر چيز به معنويت مورد نياز خواهد بود .
به برکت حضرت امام خميني (قدس سره )و انقلاب آسماني و پيام هاي قدسي او بار ديگر شکوفه هاي خداجويي و دين گرايي در بسترخشکيده جهان معاصر جوانه زد و نغمه ايمان گرايي و توحيد و خداپرستي در سراسر جهان طنين انداز گرديد (مثلهم في التوريه و مثلهم في الانجيل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزراع ليغيظ بهم الکفار ؛ مثل ياران رسول خدا درتورات و انجيل مانند زراعتي است که برون دهند بوته هاي خود را پس استوار کند ، تا سطبر گردد و بر پايه هاي خويش اند آنچنان که شگفت آورد کشاورز را ،تا به خشم آورد و به وسيله ي ايشان کفار را ).
کدام خط امام؟
اين روزها خيلي ها داعيه دار خط امام (ره) هستند اما به راستي خط امام (ره) كدامين خط است و ياران واقعي و راستين امام راحل چه كساني هستند؟ براي يافتن پاسخ اين سؤالات اساسي، مرور خلاصه اي از سخنان حجت الاسلام سيد حميد روحاني مفيد خواهد بود. اين سخنراني در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتي امير كبير انجام گرفته است.
*****
در اين مرحله بايد نخست خط امام را به درستي بشناسيم. ببينيم خط امام چيست تا مشخص شود كساني كه مدعي خط امام هستند تا چه حدي در اين قضيه راستگواند و درست مي گويند.
اول خودسازي
نخستين ويژگي حضرت امام از خود رستگي است. بزرگترين رمز حضرت امام اين بود كه از خود رسته بود. خود را نمي ديد. ببينيد از خود رسته و خود را نديدن در اين مرحله است كه خيلي دست و پا نمي زنيم كه به قدرت، شهرت و مقام برسيم. اما وقتي كه شهرتي باشد، قدرت باشد، بدش نمي آيد. بالاخره انسان است. انسان نمي تواند از اين مساله بگذرد. قدرت دوست داشتني است. شهرت دوست داشتني است. انسان خيلي وارسته اين است كه دنبال قدرت نرود اما اگر قدرت به او رو آورد استقبال مي كند. اما من مي خواهم اين ادعا را داشته باشم. كه امام به طور كلي از قدرت متنفر بود. هماني كه حضرت علي (ع) مي فرمايد. كه اين لنگه كفش پاره ارزشش از اين قدرت و مقام براي من بيشتر است. امام به اين مقام رسيده بود.
اما كساني كه دچار منيتند، براي يك دستمالي قيصريه را به آتش مي كشند، به خاطر اين كه باورشون اومده كه راي نياوردند، مي خواهند كل كشور به آتش كشيده شود. به ويرانه اي تبديل شود. انتخابات باطل شود. شايد در دوره ديگر با دوز و كلكي به قدرت برسند. اينها طرفدار خط امامند؟ خط امام اين است؟ آدمي كه يكپارچه شهوت قدرت او را گرفته نمي فهمد چه كار دارد مي كند چه مي گويد، در خط امام است؟ آقايي كه نامه سرگشاده به مقام معظم رهبري مي نويسد شروع مي كند از گذشته مي گويد، بله زماني من و شما و آقاي بهشتي را چنان مي گفتند چنين مي گفتند، به عنوان ركن اساسي انقلاب… يعني چي؟ يعني ارث و ميراث مي خواهم، يعني سهم من در اين انقلاب چيه؟ اين خط امامه؟ با منيت، با هواپرستي، با خودخواهي نمي توان پيرو خط امام بود. خط امام در مرحله اولش خودسازي است.
امام تابع ولايت فقيه بود
موضوع دوم در مورد خط امام پيروي از ولايت است. شايد بعضي گمان كنند امام از زماني كه به مقام مرجعيت و رهبري رسيدند مسأله ولايت براي ايشان مطرح شد. امام در زماني كه طلبه بودند به اين مسأله توجه داشتند. خيلي ها از ما سوال مي كنند كه چرا امام تا سال 1341 نهضت را شروع نكردند؟ علت العلل اين كه امام تا سال 41 نهضت خود را آغاز نكردند براي اين بود كه پيرو ولايت فقيه بودند و تا زماني كه آيت الله بروجردي در قيد حيات بودند، امام به خود اجازه نداد تا برخلاف رأي و نظر ايشان حركتي بكنند و قلمي بزنند و سخني بگويند. البته محضر ايشان مي رفتند و اعتراض مي كردند، انتقاد مي كردند، پيشنهاد مي دادند، اما وقتي در محضر ايشان خارج مي شدند نه سخني بر خلاف رأي ايشان بر زبان مي آوردند و نه اجازه مي دادند كه كسي به آن مرجع بزرگ اهانتي بكند، جسارتي بكند و طعنه اي بزند. انتخابات كه تمام شد مقام معظم رهبري فرمودند كه اعتراضات خود را از مسير قانوني پي گيري كنيد، كساني كه اين سخن رهبري را ناديده گرفتند خط امامي هستند؟
قرآن در مورد منافقين مي گويد كه آن ها بعضي از احكام خدا را قبول دارند و بعضي را قبول ندارند؛ آن چه به نفع آنهاست قبول دارند و آن چه به نفع آن ها نيست قبول ندارند. ما در مسائلي كه به نفع ما باشد بگوييم كه خط امامي هستيم و در آن جايي كه مغاير با منافع شخصي ماست ساز ديگري بزنيم. اين يك حركت منافقانه است. يك انسان سالم در ابتدا مي گويد كه من خط امام را قبول دارم و يا مي گويد من خط امام را دربست قبول دارم. نمي شود كه انسان خود را خط امامي بداند ولي برخلاف رأي و نظر رهبري حركتي انجام دهد. حتي كساني كه به قدرت مي رسند و غرور آن ها را فرا مي گيرد و نامه مقام معظم رهبري در مورد بعضي از افراد را ناديده مي گيرند به آن ها بايد هشدار داد كه در مسير خط ولايت استوار نيستند.
خط امام و رسانه هاي دشمن
سومين ويژگي امام اين است كه امام هيچ گاه با دشمنان نظام همصدا نشدند. هميشه سخن و پيام و نداي امام بر خلاف منافع دشمنان اسلام و ابرقدرت ها و حكومت هاي مقتدر جهاني بود. در شب 16 خرداد 42 راديوهاي بيگانه از جمله آمريكا، شوروي، آلمان، رژيم صهيونيستي و راديوهاي برخي از كشورهاي عربي يكصدا عليه امام حرف زدند.
حال امروز كه اين آقايان با اين رسانه ها هم صدا مي شوند و اين رسانه ها از اين افراد حمايت مي كنند و حتي راهنمايي مي كنند؛ منافقيني كه نامه فدايت شوم براي آن ها مي نويسند آيا منافقين و سلطنت طلب ها طرفدار خط امام شده اند و يا اين افراد از خط امام خارج شده اند كه مورد ستايش دشمنان اسلام قرار گرفتند. آيا منافقيني كه قاتلين علما و شهداي ما از جمله شهيد بهشتي و مطهري و شهداي محراب هستند آيا امروز طرفدار اين آقايان هستند و يا اين آقايان از خط امام منحرف شدند؟ جالب اين جاست كه نه تنها از اين ها حمايت مي كنند بلكه خط مي دهند و زمينه سازي مي كنند. در خط امام و در راه امام امكان ندارد كه اشتراكي با دشمنان اسلام و استكبار جهاني و صهيونيسم بين المللي باشد.
وطن خواهي
وطن خواهي به معناي اتحاد اسلامي از ويژگي هاي خط امام بود. امام با تمام قدرت به ملتش عشق مي ورزيد. اصولا كساني مي توانند به مردمشان عشق بورزند كه به خدا عشق بورزند. عشق به ملت و مردم منوط به عشق به خداست. كساني مردمي هستند كه خدايي باشند. مسأله وطن خواهي با نژادپرستي با هم متفاوت است. كساني مي توانند به كشورشان خدمت كنند كه يكپارچه خدايي شده باشند. حب الوطن من الايمان.
نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران. كساني اين شعارها را مي سازند كه از روي عمد هست و دستور مي گيرند؛ اما عزيزاني كه اين شعارها را باور مي كنند مي دانند قضيه غزه و لبنان چيست؟ شايد بعضي ها بر اين باورند كه قضيه غزه و فلسطين براي ما فقط جنبه اسلامي و انساني دارد. فرض كنيم كه ما اصلا مسلمان نيستيم و به اسلام هم اعتقادي نداريم. فرض كنيم انسان هم نيستيم. اما ادعا مي كنيم كه ايران را مي خواهيم. شما فكر مي كنيد كه صهيونيست ها فقط به خاطر خاك فلسطين به آن منطقه آمدند؟ به خاطر مناطق نفت خيز آمدند و لذا شعار آن ها از نيل تا فرات بود؛ از مصر تا ايران. اگر تا امروز به اين نقشه خود دست پيدا نكردند به خاطر اين است كه هنوز در خاكريز اول مانده اند. اگر يك روز فلسطيني ها شكست بخورند و يا تسليم شوند و اين خاكريز فتح شود مطمئن باشيد كه صهيونيست ها گام بعدي را خواهند برداشت و براي اشغال سرزمين هاي نفت خيز جلو خواهند آمد و آن روز ما بايد در مرز ايران با صهيونيست ها بجنگيم و حضرت علي(ع) مي فرمايند: بدبخت ملتي است كه آنقدر بنشيند كه دشمن وارد منزلش شود و در داخل منزل خودش با دشمن بجنگد. امروز حمايت از فلسطين حمايت از تماميت ارضي ايران است. حمايت از مردم لبنان در حقيقت حمايت از مردم ايران است. كسي كه شعار نه غزه نه لبنان جانم فداي ايران را سر مي دهد متوجه است كه چه مي گويد؟ اين جانم فداي ايران نيست. شكست غزه، فلسطين و حزب الله لبنان يعني اين كه ايران خلع سلاح شود و آمريكا و اسرائيل به ايران حمله كند. پس اين شعار ناشي از آن است كه يا فرد متوجه نيست و يا الهام گرفته از صهيونيست هاست و اين شعار يك شعار صهيونيستي است.
اختلاف هرگز
از ويژگي هاي ديگر حضرت امام دوري از اختلاف بود. امام از آن روزي كه نهضت را آغاز كردند تا آن روزي كه فوت كردند سعي كردند در اختلاف ها داخل نشوند. شايد يكي از دلايلي كه امام را از تركيه به عراق تبعيد كردند اين بود كه مي خواستند امام را در نجف دچار اختلافات داخلي كنند، چون مي دانستند كه در آن جا انديشه هاي زيادي وجود دارد.
از آن روزي كه امام وارد نجف شد، شبنامه هاي زيادي عليه او منتشر شد. در يك شبنامه به امام نسبت هاي ناروايي را داده بودند. دو تن از اساتيد نجف كه هر دو زنده و در ايران هستند اين شبنامه را خدمت امام بردند و عرض كردند كه يا خودتان از خودتان دفاع كنيد و اين را تكذيب كنيد و يا به ما اجازه بدهيد ما از جانب شما اين شبنامه را تكذيب كنيم. امام فرمود: ديگر مجالي براي دفاع از خود نمانده است، اگر مجالي باشد بايد از اسلام دفاع كنيم. چطور مي توان باور كرد كساني كه ادعاي خط امام را دارند و راه امام را شناخته باشند ولي در جهت فتنه و آشوب حركت كنند؟ حالا آن كسي كه مي آيد و مي گويد كه من فلان جا رفتم 100 نفر به نفع من و 10 نفر عليه من بودند و من باز ادامه مي دهم؛ اين همان كمك به فتنه اي است كه امام در سال 58 هشدار آن را داده بودند. تو نه تنها در خط امام نيستي بلكه در خط آمريكا هستي، راه را براي آمريكا و رژيم صهيونيستي هموار مي كني، چگونه شما ادعاي خط امامي را داري كه به اين فتنه دامن مي زني؟
خط امام و حزب الله
خط امام حمايت از حزب الله است، كساني كه خط امام را قبول دارند بايد بدانند كه امام حزب الله را صاحبان اصلي انقلاب مي داند و در راه دفاع از حزب الله به همه توصيه مي كند: اينك به تمام متصديان امور و دست اندركاران مملكت هشدار مي دهم كه قدر اين جوانان حزب اللهي را بدانيد و از آن ها قدرداني كنيد و آن ها را تشويق كنيد و در آغوش محبت خود حفظ كنيد، اين ها بودند كه ايران را نجات دادند و از اين پس اين ها هستند كه انقلاب را پاسداري مي كنند، همين ها هستند كه با صرف هزينه اي كم در ظرف مدت كوتاهي با روشن بيني خاص خويش، كارهاي تعجب آوري نمودند كه گمان نمي شد در ايران بتوان انجام داد؛ اين مغزهاي مستعد بايد تشويق شوند تا شكوفا گردند، مسئولين صاحبان اصلي انقلاب را با بهانه هاي بي اساس پس نزنند، تا به جاي آنان كساني كه وارثان رژيم گذشته و وابستگان آن ها هستند جايگزين كنند، البته بايد از متخصصان متعهد و يا لااقل غيرمعاند استفاده شود، لكن نه به قيمت كنار گذاشتن صاحبان اصلي انقلاب كه جوانان حزب اللهي هستند؛ چشم ها و گوش ها را باز كنيد كه دشمنان حيله بازان كار كشته هستند و ممكن است از ساده دلي شما استفاده كنند و مراكز حساس را كم كم به دست گيرند و انقلاب را به سوي غرب يا شرق بكشانند. امروز كساني كه حزب اللهي ها را آشوب گر مي خوانند، حزب اللهي را آدم وحشي مي دانند، اين ها در خط امامند؟ خط امام دفاع از حزب اللهي هاست.
منبع: روزنامه کیهان
روش پند دادن گنهکار
جواني خدمت امام حسين عليه السلام رسيد و گفت، من مردي گناهکارم و نمي توانم خود را در انجام گناهان باز دارم، مرا نصيحتي فرما.
امام حسين عليه السلام فرمود:
«پنج کار را انجام بده و آنگاه هر چه مي خواهي گناه کن.
اول: روزي خدا را مخور و هر چه مي خواهي گناه کن.
دوم: از حکومت خدا بيرون برو و هر چه مي خواهي گناه کن.
سوم: جايي را انتخاب کن تا خداوند تو را نبيند و هر چه مي خواهي گناه کن.
چهارم: وقتي عزرائيل براي گرفتن جان تو آمد او را از خود بران و هر چه مي خواهي گناه کن.
پنجم: زماني که مالک دوزخ تو را به سوي آتش مي برد در آتش وارد مشو و هر چه مي خواهي گناه کن.»
جوان اندکي فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعيت هاي طرح شده چاره اي جز توبه نداشت. «بحارالانوار،جلد78،ص126»