ره آورد بعثت در کلام مستشرقان
ره آورد بعثت در کلام مستشرقان
در خاتمه ره آورد بعثت پیامبر (ص) را در کلام اندیشمندان و مستشرقان مورد بررسی قرار می دهیم آنان که به آیین محمدی نگرویدند لیکن با بررسی تاریخ اسلام ناگزیر به حقایقی اعتراف کردند. توماس کارلایل گوید: دشمنان اگر به نظر حقیقت بنگرند خواهند فهمید در نفس این مرد بزرگ افکاری فوق طمع و دنیوی بوده است گرچه قرآن مشتمل بر آیات بلیغه توحید و تمجید مقام ارجمند خداوندی است لیکن یگانه چیزی که در رأی من سزاوار تندیس و تقدیر و مورد اعجاب است، همانا شعاع نظرهای نافذ محمد است به اسرار امور… و این بزرگترین مزیتی است که به حق باعث تقدیس و اعجاب است و اگر به دیده عقل بنگریم این معنی موهبت و فضل خداوند است که به محمد (ص) از طرف خداوند حکیم اعطاء گردیده است.
آلفوس دولامارتین شاعر و نویسنده فرانسوی گوید: اگر بزرگی هدف، کمی وسایل و عظمت نتیجه را برای یک نابغه بشری مقیاس بگیریم، در تاریخ نظیری مانند حضرت محمد (ص) نمی توان یافت، وی در ثلث اراضی مسکونی امپراطوری ها، ارتش ها، خاندان ها، توده های عظیم بشری را به حرکت درآورد، بیشتر و با عظمت تر از آن این است که عقل ها، اندیشه ها، عقیده ها و روان ها را به نهضت در آورد. هیچ فردی داوطلبانه یا به اجبار هدفی عالی تر از هدف پیامبر اسلام نداشته است زیرا دین اسلام موجب از بین بردن موهوم پرستی گردیده است و باعث نزدیک کردن انسان به خدا و توسعه عقیده معقول خداپرستی می باشد. هیچ پیامبری نتوانسته است مانند پیامبر اسلام انقلابی آن چنان مقدس و طولانی و پر اهمیت در آن مدت خیلی کم به مرحله عمل در آورد؛ زیرا هنوز دو قرن از آغاز کار پیامبر اسلام نگذشته بود که دین او نضج گرفت و در عربستان و آفریقای شمالی و قسمتی از فرانسه و اسپانیا گسترش یافت.
آری شرق شناسان و مشاهیری همچون گوستاولوبون و تولستوی و دیگران نیز مطالبی نظیر آنچه ذکر شد گفته اند. تولستوی نویسنده مشهور روسی می گوید: شخص شخیص پیامبر اسلام، سزاوار همه گونه احترام و اکرام می باشد. شریعت پیامبر اسلام به علت توافق آن با عقل و حکمت در آینده عالم گیر خواهد شد . گوستاولوبون نیز گوید:… این که مردم مسیحی از دین خود دست بر می داشتند و به دین اسلام می گرویدند و زبان عربی را بر زبان مادری خود بر می گزیدند، بدان جهت بود که عدل و دادی که از آن عربهای فاتح می دیدند مانندش را از زمامداران پیشین خود ندیده بودند . ما اگر بخواهیم ارزش اشخاص را به کردار و آثار نیکشان بسنجیم به طور مسلم حضرت محمد (ص)، بزرگترین مرد تاریخ است. باید چنین باشد چرا که «نام احمد نام جمله انبیاست»
ره آورد بعثت پیامبر (ص) برای پیروان دیگر ادیان
ره آورد بعثت پیامبر (ص) برای پیروان دیگر ادیان
اکثر جوامع از پیروان ادیان و مذاهب مختلف حق و باطل تشکیل شده اند، الزام آنها به [درآمدن در] یک آیین واحد، همزیستی آنان را با تهدید روبرو می سازد اما پیامبر اکرم هر چند که در گام اول همه را به پذیرش اعلام دعوت نمود و جهت رفع موانع دعوت به جهاد متوسل شد ولی این به منزله اجبار دیگران به پذیرش اسلام نیست، چرا که رسول اکرم تنها وظیفه تبلیغ دین را دارد «ما علی الرسول الا البلاغ» اما آن حضرت جهت احقاق حقوق غیر مسلمانان به راهکارهایی دست زد که از آن جمله است: عقد قراردادهای رسمی میان مسلمانان و غیر مسلمانان؛ احترام به حقوق پیروان دیگر ادیان؛ گفتگوی سازنده و منطقی با پیروان دیگر ادیان به منظور روشنگری و تبیین احکام و تعالیم اسلام.
برای نمونه نقل شده است که یکی از غیر مسلمانان از پیامبر مبلغی طلب داشت که آن حضرت قادر به پرداخت آن نبود. آن مرد پافشاری نموده حضرت را رها نکرده سرانجام اصحاب پیامبر خواستند مانع آن فرد شوند که حضرت آنها را منع نمود و فرمود پروردگارم مرا مبعوث نکرده است که به معاهد و غیر معاهد ستم کنم، پس آن مرد یهودی به سبب این رفتار پیامبر، اسلام آورد.
ره آورد بعثت برای زنان
ره آورد بعثت برای زنان
اما این نعمت الهی برای محرومان و مستضعفان و ستمدیدگان دوران جاهلیت پر رنگ تر جلوه گر شد و اکثریت متشکل از مسکینان و مستمندان، زنان و کودکان و بردگان و تمامی آنان که فراموش شدگان جامعه جاهلی آن روز بودند و صفحات تاریخ بر مظلومیت آنان گواه است. آری زن، در جاهلیت چون کالا مورد معامله قرار می گرفت، زنی که از هیچ گونه حقوق مالی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، آموزشی و حتی حق حیات برخوردار نبود، او که به صرف دختر بودن در بدو تولد زنده به گور می گشت تا ننگ وجود خود را از دامان پدر بزداید و اگر زنده می ماند تنها جهت تعیش مرد بود، از برکت بعثت پیامبر (ص)، زن عفیف و پاکدامن و امین و با تقوا به مقامی دست یافت که وجودش محبوب پیامبر و مایه ی توانگری و بهترین متاع دنیا برای همسرش و از نشانه های خوشبختی او و از عوامل خیر دنیا و آخرت برایش گردید. این از بزرگترین ره آوردهای بعثت پیامبر (ص) بوده و می باشد که تاریخ اسلام نشان گر نقش درخشان، سازنده و سرنوشت ساز زنان تربیت شده مکتب اسلام همچون زهرا و زینب (س) و تمامی بانوانی است که با الگو قرار دادن این دو بانوی بزرگوار به اخلاق اسلامی مزین گشتند و در جهان امروز نیز که زن به گرفتاریها و مصائب جاهلیت مدرن گرفتار آمده است، باز این تعالیم وحیانی نبی اکرم (ص) است که می تواند او را از گرداب دیدگاههای فمینیستی و یا مردسالاری و جاهلی نجات بخشد و او را به بالاترین مقامات رهنمون سازد. او دیگر ریزه خوار خوان نعمت مردان نیست بلکه بنده ای از بندگان خداوند است که در صورت تقوا می تواند با مردان به رقابت پردازد بلکه بر آنان تفوق یابد. او طفیلی و چون کالا نیست که به ارث رسد بلکه خود می تواند به تحصیل علم پردازد و به مقامات بالای انسانی دست یابد ، آینده خود و خانواده اش را بسازد ، در انسانیت با مرد برابری نماید و با تربیت فرزندانی صالح برگ زرین بر تاریخ بشریت بر جای گذارد. همان گونه که زهرا (س) چنین بود.
آری چنین است که اسلام بیشترین خدمات را نسبت به زنان و دختران داشته است و در سیره رسول اکرم بسیاری از موارد کرامت زنان مشاهده می شود؛ آنگاه که دست دخترش را می بوسد و در مقابل او به احترام بر می خیزد و به او فداها ابوها گوید و او را ام ابیها لقب می دهد و برای همسرش خدیجه آن گونه احترام قائل است که حتی سالها پس از وفات آن بانوی بزرگوار از او به نیکی یاد می کند، به یاد او برای اقوام و دوستانش هدیه می فرستد و این چنین است که زن، هویت از دست رفته خود را باز می یابد.
ره آورد بعثت پیامبر (ص)
ره آورد بعثت پیامبر (ص)
حاصل تلاش 23 ساله پیامبر یعنی دوران با برکت بعثت آن بزرگوار چیزی است که امروزه نیاز بشریت به آن بیش از گذشته احساس می شود. اگر می بینیم که در جاهلیت نوین علیرغم پیشرفت های اقتصادی و سیاسی و… هر روز حقانیت دین اسلام آشکارتر می گردد و بر شمار گروندگان به آن افزوده می شود از جمله ره آوردهای این بعثت مبارک است و در حقیقت جلوه هایی از فرمایش آن حضرت (ص) که می فرماید: «ایها الناس انما انا رحمه مهداه» : ای مردم من در حقیقت رحمتی اهدایی [از جانب خدا] هستم. و اما ره آورد این واقعه عظیم و مبارک تاریخی در گفتار علی (ع) چنین است: «… تا اینکه برای جوینده، شعله [هدایت] را برافروخت و برای گم گشته، راه را روشن ساخت و دلهای فرورفته در فتنه ها و گناهان به وسیله او هدایت شدند و او نشانه های روشنگر و احکام نورانی را برپا داشت و خداوند به وسیله او میان مردم صلح و آشتی برقرار نمود و راهها را امن ساخت و از خونریزی ها جلوگیری کرد و دل های کینه توز را به یکدیگر الفت داد تا آنگاه که یقین (مرگ) به سراغش آمد» .
بدون شک، دستاورد چنین بعثتی رحمانی است که شیطان و شیطان صفتان را به ناله در می آورد و فتنه های آنان را نقش بر آب می سازد. از علی (ع) نقل شده است: «فردای آن شب که پیامبر خدا به آسمان (معراج) برده شد من با او بودم… آواز شدیدی شنیدم. عرض کردم یا رسول الله این چه صدایی است؟ فرمود: مگر نمی دانی این بانگ شیطان است که چون فهمید دیشب به آسمان برده شده ام از این که از این پس در روی این زمین پرستش شود نومید گشت.» و این مصداق همان آیه شریفه است که «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم… یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار…»
آری بعثت پیامبر (ص) نعمتی الهی بر بندگان بود که بعضی آن را سپاس گفتند و از آن بهره بردند و بعضی آن را نشناخته و یا ناسپاسی کردند.
علی (ع) در این باره می فرماید: «حال به نعمتهای بزرگ الهی که به هنگام بعثت پیامبر اسلام بر آنان فرو ریخت بنگرید که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رسانید. چگونه نعمتهای الهی بالهای کرامت خود را بر آنان گستراند و جویبارهای آسایش و رفاه بر ایشان روان ساخت و تمام برکات آیین حق، آنها را در برگرفت و در میان نعمتها غرق گشتند و در خرمی زندگانی شادمان شدند. امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد و در پرتو عزمی پایدار آرام گرفتند و به حکومتی پایدار رسیدند، آن گاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند و سلاطین روی زمین گردیدند و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند و قوانین الهی را بر کسانی اجرا می کردند که مجریان احکام بودند و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند».
چنانکه علی (ع) می فرماید، بعثت نبی اکرم، نعمتی الهی بود که سایه آن بر تمامی بندگان مؤمن خدا سایه گستر شده بود؛ چرا که خداوند می فرماید: «لقد من الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین».
فلسفه بعثت پیامبر (ص) از دیدگاه علی (ع)
فلسفه بعثت پیامبر (ص) از دیدگاه علی (ع)
اما در کنار آشنایی با سیره دعوت نبی اکرم لازم است فلسفه و هدف از بعثت انبیاء بطور عام و نبی اکرم (ص) را بطور خاص در نظر داشته، پیگیری نماییم تا همراه با بررسی دستاوردهای بعثت از سیره آن بزرگوار بیشتر بهره مند گردیم. آیات قرآن و روایات اهل بیت نشانگر اهداف گرانقدر بعثت نبی اکرم (ص) از جمله دعوت مردم به سوی خداوند، رفع اختلافات و تفرقه میان مردم و نشان دادن راههای رسیدن به کمال، رهانیدن آنان از قید بندگی غیر خداوند و تعلیم کتاب و حکمت، تزکیه اخلاق، اهتمام مردم به برقراری عدالت و اتمام حجت می باشد. علی (ع) درباره فلسفه بعثت پیامبر (ص) می فرماید: «خداوند، محمد را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بتها به عبادت خود و از اطاعت شیطان به اطاعت از خود در آورد و این به کمک قرآنی صورت گرفت که آن را بیان نمود تا بندگان پس از جهل به خداوند، او را بشناسند و بعد از انکار او، به وجودش اعتراف کنند.»
سیره نبی اکرم در راستای وحدت امت اسلامی
سیره نبی اکرم در راستای وحدت امت اسلامی
اینک که دشمنان قسم خورده اسلام پس از شکست در عرصه های نظامی همچون صدر اسلام به کارزار فرهنگی و جنگ نرم افزاری روی آورده اند بنابر فرمایش علی (ع) تمام عده وُعده و نیروهای خود اعم از سواره و پیاده را به کار گرفته اند و با طرح شبهات و القای مطالب موهوم و بزرگنمایی اختلافات جزئی و نادیده انگاشتن مشترکات بی شمار در راه ایجاد تفرقه میان امت اسلامی تلاش می کنند، بیش از هر زمان دیگر به بررسی سیره سیاسی نبی اکرم (ص) و موضع گیری های آن حضرت و تأسی به آن اسوه حسنه احساس نیاز می شود تا از این طریق و بنا بر روایت «مثل المؤمنین فی توادهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل جسد واحد» حاصل آن، امت واحد ایمانی باشد.
چرا که بنابر فرمایش امام خمینی (ره) اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را از عرب و عجم و ترک و فارس با هم متحد کند و یک امت بزرگ به نام امت اسلام در دنیا بسازد.
اما حاصل تلاش پیامبر (ص) در این راه که با استفاده از راهکارهای سیاسی - فرهنگی به دست آمد، ساختن امتی واحده از جامعه قبیله ای و متفرق و به دور از قانون و اصلاح عقائد آنان بود؛ راهکارهایی نظیر ایجاد نوعی وحدت سیاسی و جلوگیری از تشتت آراء از طریق جهت بخشیدن به احساسات افراد، تشکیل نظام حکومتی با محوریت ولایت و حاکمیت قانون الهی و با استفاده از پایگاهی همچون مسجد النبی و دعوت از مسلمانان از تمام نقاط عربستان برای هجرت به مدینه در قالب ارج نهادن به هجرت و با گسترش حاکمیت از طریق ارسال نامه به رهبران و سران دیگر کشورها و با استفاده از اصلاحات فرهنگی و نفی ارزشهای جاهلی و بخشیدن هویت فرهنگی به آنان که شواهد روایی و تاریخی آن در بخش ره آوردهای بعثت پیامبر (ص) خواهد آمد.
سیره سیاسی - اجتماعی پیامبر اعظم (ص)
سیره سیاسی - اجتماعی پیامبر اعظم (ص)
باید توجه داشت که براساس مستندات تاریخی ایجاد تحولات اجتماعی و انقلابهای مهم بشری زمانی صورت می گیرد که سیر جامعه به پایین ترین مرحله ی انحطاط و سقوط رسیده باشد. براساس شواهد تاریخی و آیات قرآن و روایات اهل بیت و صحابه پیامبر (ص) در زمان بعثت نبی اکرم نیز چنین بود. سرزمین حجاز از هر جهت در چنگال [ضد] ارزشها و رفتارها و دیدگاه های جاهلی گرفتار آمده، مردم در بدترین وضعیت به سر می بردند؛ گاه ملائکه را به عنوان دختران خداوند منتسب می کردند و گاه به زنده به گور کردن دختران روی می آوردند؛ زمانی به بت پرستی می گراییدند و گاه جهالت و گمراهی آنان سبب تعطیلی عقل و روی آوردن به اوهام و خرافات می شد.
علی (ع) در این باره می فرماید: «خداوند پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص)، را هشدار دهنده ی جهانیان مبعوث فرمود تا امین و پاسدار وحی الهی باشد، آن گاه که شما ملت عرب، بدترین دین را داشته و در بدترین خانه زندگی می کردید. میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناک فاقد شنوایی بسر می بردید.
آب های آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید. خون یکدیگر را به ناحق می ریختند و پیوند خویشاوندی را می بریدید، بتها میان شما پرستش می شد و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.
آری در چنین زمانی خداوند پیامبرش را مبعوث فرمود آن گاه که دنیا به مراحل پایانی رسیده نشانه های آخرت نزدیک و رونق آن به تاریکی گراییده و اهل خود را به پا داشته، جای آن ناهموار و آماده نیستی ونابودی… در این هنگام خداوند، پیامبر را ابلاغ کننده رسالت و افتخار آفرین امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت آن روزگاران، مایه ی سربلندی مسلمانان و عزت و شرافت یارانش قرار داد. آن گاه که از بعثت پیامبران پیشین مدتها گذشته و ملتها در خواب عمیقی فرو خفته بودند، فتنه و فساد جهان را فراگرفته و اعمال زشت رواج یافته بود، آتش جنگ همه جا زبانه می کشید و دنیا بی نور و پر از مکر و فریب گشته بود. برگهای درخت زندگی به زردی گراییده، از میوه آن خبری نبود. آب حیات فروخشکیده و نشانه های هدایت کهنه و ویران شده بود. میوه درخت دنیا در جاهلیت، فتنه و خوراکش مردار بود. در درونش اضطراب و بر بیرون، شمشیرهای ستم حکومت داشت. نشانه های هدایت از یاد رفته و راههای دین ویران شده بود. جهل و نادانی بر اندیشه ها غالب و قساوت بر دلها مسلط بود و مردم، حرام را حلال می شمردند و دانشمندان را تحقیر می کردند. جدای از دین الهی زندگی می کردند و در کفر و بی دینی جان می سپردند. خواب آنها بیداری و سرمه چشم آنها اشک بود، در سرزمینی که دانشمندان لب فروبسته و جاهل گرامی بود.»
آری در چنین روزگارانی پیامبر، دعوت خود را شروع کرد؛ دعوتی که مراحل گوناگون داشت؛ دعوت در خفا و پنهانی، دعوت خویشاوندان و نزدیکان، دعوت آشکار و سرانجام دعوت از سران دیگر کشورها و ارسال نامه به آنان و این وجود نازنین پیامبر (ص) بود که هر روز به نوعی متحمل سختی ها و آزارها می گردید و این یاران با وفای او سمیه ها و یاسرها بودند که زیر شکنجه جام شهادت می نوشیدند. برخی به حبشه مهاجرت کردند و بعضی پایداری نمودند و تمام سختی ها را به جان خریدند تا پرچم حق به اهتزاز درآید و سرانجام این خاندان پیامبر بودند که بنا به فرمایش علی (ع) «هرگاه جنگ بالا می گرفت و مردم از ترس واپس می رفتند پیامبر اعضای خاندانش را پیش می انداخت و به وسیله آنها، یاران خود را از سوزش شمشیرها و نیزه ها حفظ می کرد و اما دشمنان و مخالفان اسلام به دنبال اعلام همگانی پس از نزول آیه «فاصدع بما تؤمر» چنان به تکذیب و آزار پیامبر پرداختند که با استخوانهای حیوانات او را نشانه گرفتند و این رفتار بر پیامبر گران آمد و دل تنگ گردید پس خداوند او را چنین دلداری داد: «قد نعلم انه لیحزنک الذی یقولون فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین بایات الله یجحدون و لقد کذبت رسل من قبلک فصبروا علی ما کذوبا و اوذوا حتی اتاهم نصرنا».
اما خداوند او را به صبر دعوت کرد که این امر تازگی ندارد بلکه پیامبران قبل از او نیز تکذیب شدند تا اینکه نصرت ما به آنان رسید و پیامبر نیز صبر نمود تا اینکه باز تکذیبش کردند و او را زدند و آزار دادند ولی آن گاه که دشمنان، خداوند را یاد نموده و تکذیب نمودند پیامبر فرمود: درباره ی خود و اهلم و آبرویم صبر کردم اما در مقابل بدگویی آنها از خدایم صبر نمی توانم».
آری این وجود مبارک بود که در راه رضایت حق در کام هرگونه سختی فرو رفت و جام مشکلات و ناگواریها را سرکشیده، خویشاوندان او به دورویی و دشمنی پرداختند و بیگانگان در کینه توزی و دشمنی با او متحد شدند. احزاب برای نبرد با پیامبر، عنان گسیخته و با تازیانه بر مرکبها نواخته و از هر سو گرد می آمدند و از دورترین سرزمین و فراموش شده ترین نقطه ها، دشمنی خود را بر پیامبر فرود آوردند. نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و بر لاشه و مرداری روی آوردند که با خوردن آن رسوا شدند. با این حال پیامبر چیزی از وقت خود را دریغ نمی فرمود و اهل فضل را با اجازه دادن به آنها به اندازه فضلشان در دین بر دیگران ترجیح می داد و در میان مردم تحبیب قلوب می کرد و آنان را از خود نمی راند، بزرگ هر قومی را گرامی می داشت و رئیس آنان قرار می داد. خود را از مردم دور نگه می داشت بدون آن که خوش رویی را از آنان دریغ کند. با فقیر و مستمند آنان همدردی می کرد به گونه ای که از بدو بعثت تا پایان عمر هرگز سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد نه اینکه چیزی نداشته باشد بلکه گاه خود به یک نفر صد شتر جایزه می داد پس اگر می خواست می توانست بخورد.»
حمایت از مستضعفان و مقابله با مستکبران در سیره نبی اکرم (ص)
حمایت از مستضعفان و مقابله با مستکبران در سیره نبی اکرم (ص)
«و اصبر نفسک مع الذین یدعون ربهم بالغدوه و العشی یریدون وجهه و لا تعد عیناک عنهم ترید زینه الحیوه الدنیا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتبع هویه و کان امره فرطاً» (کهف / 28) و با کسانی که پروردگارشان را صبح و شام می خوانند و خشنودی او را می جویند شکیبایی کن و برای تجمل زندگی دنیا، چشم از ایشان برمگیر و از آن کس که قلبش را از یاد خودمان غافل ساخته ایم و از پی هوای نفس خود می رود و اساس کارش بر تجاوز است، اطاعت مکن.
حمایت از مستضعفان و محرومان روزگار که پناهی جز خداوند و صدایی برای رسانیدن درد کهنه خود به گوش روزگار ندارند، پیوسته سر لوحه برنامه های انبیای الهی بویژه نبی اکرم بوده است؛ زندگی ساده و محقر انبیاء و اولیاء و هم نشینی آنان با فقراء، هم دردی با محرمان و مظلومان و بردگان، همه و همه در تاریخ زندگی آنها می درخشد و درج شده است. آنان نه تنها فقر را عیب نمی دانستند بلکه آنرا فخر خود بشمار می آوردند و ضعیفان را واسطه جلب روزی اغنیا می دانستند.» و همین پا برهنگان و کوخ نشینانند که معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی آنان را صاحبان اصلی انقلاب می داند. ناچیز شمردن آنها در حقیقت نادیده انگاشتن حق الله است که علی (ع) به نقل از پیامبر می فرماید: «الا و من استخف بفقر مسلم فقد استخف بحق الله و الله یستخف به یوم القیامه الا این یتوب و من اکرم فقیراً مسلماً لقی الله یوم القیامه و هو عنه راض.» و تزویج زینب دختر عم پیامبر (ص) به زید فرزند خوانده و برده آن حضرت و ازدواج پیامبر با همسر یک برده پس از جدایی زینب از زین بن حارثه همه حکایت از شکستن سنتهای زشت و بی اساس جاهلی و رفع تبعیض طبقاتی و نژادی دارد و کلام معروف پیامبر (ص) که بر عدم فضیلت عرب بر غیر عرب مگر به شرط تقوا دلالت دارد از همین قبیل است. چرا که هدف آن بزرگوار از میان بردن روحیه استکباری مستکبران و اصلاح معیارهای ناصحیح جاهلی و بازگرداندن هویت از دست رفته مظلومان و فقرا و ستمدیدگان بود. نقل شده که فاطمه (ص) تکه ای نان جو به پیامبر داد، پیامبر (ص) فرمود: «این اولین غذایی است که پدرت بعد از سه روز می خورد» و این خود حکایت از همدردی آن بزرگوار با فقرا و نیازمندان دارد. و از امام رضا (ع) نقل شده که «رسول الله هرگز فقیری را پس نزد و اگر چیزی نزدش بود می بخشید و گرنه می فرمود: خدا به او بدهد و به عیادت مسلمانان مسکین و ضعیف و بیمار می رفت و جنازه اش را تشییع می کرد»
و اما در مورد مقابله و رویارویی پیامبر با مستکبران، امام صادق (ع) می فرماید: «مردی ثروتمند با لباسی فاخر نزد پیامبر آمد و در محضر ایشان نشست. مرد تنگدستی نیز با لباس مندرس وارد شد و در کنار مرد ثروتمند نشست. مرد ثروتمند لباسش را از زیر پایش جمع کرد، پیامبر فرمود: آیا ترسیدی از نادارایی او چیزی به تو سرایت کند؟ عرض کرد خیر. فرمود: پس ترسیدی از ثروتمندی تو چیزی عاید او شود؟ عرض کرد: خیر… و به گونه ای پیامبر (ص) با او رفتار کرد که او را منفعل نمود.» و اما در جهت رفع نیاز حاجتمندان پیامبر (ص) از سه بخش اوقات خود، قسمت خود را میان خود و مردم تقسیم می کرد و چیزی از وقت خود را از مردم دریغ نمی فرمود و از حاضران می خواست مطالب لازم مطرح شده از سوی آن حضرت را به غائبان برساند و حاجت آن کس که به حضرت دسترسی ندارد را به اطلاع حضرت برسانند چرا که این عمل سبب ثبات قدم در آخرت خواهد شد».
سیره عبادی رسول الله (ص)
پیشتر ذکر شد که تمامی جوانب زندگی پیامبر، الگو و نمونه است و سیره فردی، اجتماعی و سیاسی او بی نظیر است و سیره عبادی آن بزرگوار نیز از این نوع است؛ چرا که براساس آیات الهی تمامی افراد حتی رسول اکرم اسلام تا لحظه مرگ موظف به عبادت خداوند می باشند «و اعبد ربک حتی یأتیک الیقین» و نیز هر چه بار مسئولیت سنگین تر باشد، نیاز ایجاد ارتباط خاص با خداوند بیشتر احساس می شود چرا که «ان ناشئه اللیل هی اشد وطأ و اقوم قیلاً ان لک فی النهار سبحاً طویلاً » . پس برای استقامت و پایداری در روز به عبادت نیمه شب نیاز است و وجود مبارک پیامبر در این راه نیز گوی سبقت را از همگان ربوده بود تا آنجا که خداوند خطاب به حضرتش فرمود: «طه ما انزلنا علیک القرآن لتشقی» وجوب نماز شب و مواردی از این دست نیز از جمله تکالیفی است که خداوند برای آن وجود مبارک معین ساخته بود. امام علی (ع) در مورد عبادت پیامبر (ص) می فرماید: «از وقتی آیه «یا ایها المزمل قم اللیل الا قلیلاً» بر پیامبر نازل شد، ایشان تمام شب را به عبادت پرداخت تا جایی که پاهایش ورم کرد بطوری که [موقع نماز خواندن] یک پایش را بلند می کرد و یکی را روی زمین می گذاشت. پس جبرئیل بر آن حضرت فرود آمد و گفت طه هر دو پایت را بر زمین بگذار (ای محمد ما انزلنا علیک القرآن لتشقی) و نیز این آیه را نازل کرد (فاقرؤوا ما تیسر من القرآن) اما کثرت عبادت رسول ا… به حدی بود که امام سجاد (ع) که از شدت عبادت به زین العابدین ملقب گشت، زمانی یکی از اصحاب پیامبر که به خاطر رعایت جان حضرت، ایشان را از شدت عبادت منع کردند چنین فرمود: ای صحابی پیامبر خدا مگر نمی دانی که جدم پیامبر خدا با آن که خدا گناهان گذشته و آینده او را بخشیده بود از سخت کوشی در عبادت خدا باز نایستاد و پدر و مادرم فدایش باد چندان عبادت کرده که ساق و کف پاهایش ورم کرد و وقتی به ایشان گفته شد با آن که خدا گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است باز این چنین عبادت می کنی؟ فرمود آیا بنده ای سپاسگزار نباشم؟» و روایاتی مشابه به نقل از امام باقر و امام صادق (ع) نقل شده است که حضرت رسول (ص) علت کثرت عبادت خود را عبد شکور بودن خود دانسته و نیز فرموده است که خداوند یونس نبی را چشم برهم زدنی به خودش واگذار کرد و در نتیجه آن شد که شد».
اما در مورد اهتمام آن حضرت به روزه از امام صادق (ع) نقل شده است: «پیامبر خدا در ابتدای بعثت گاه چنان [پشت هم] روزه می گرفت که گفته می شد: دیگر روزه را ترک نخواهد و گاه [چنان] روزه را ترک می کرد که گفته می شد دیگر روزه نخواهد گرفت سپس این روش را ترک کرد و یک روز در میان، روزه می گرفت و این روزه داوود بود.
بعد از چندی این را نیز واگذاشت و سه روز اول هر ماه را روزه می گرفت، سپس از این روش نیز دست کشید و از هر ده روز یک روز را روزه می گرفت (پنج شنبه اول و آخر ماه و چهارشنبه میان ماه) و تا زمانی که از دنیا رفت به آن ادامه داد.
اما از آنجا که پیامبر (ص) مصداق بارز و اتم و اکمل آیه شریفه «و الذاکرین الله کثیراً…» است و «یا ایها الذین امنو اذکروا الله ذکرا کثیراً» است، لذا در تمام حالات از یاد خداوند غافل نبود و از امام صادق (ع) نقل شده است: «پیامبر از جلسه ای هر چند کوچک بر نمی خواست مگر آنکه 25 بار استغفار می کرد». و روایتی از امام حسین (ع) به نقل از علی (ع) آمده است که نشانگر آن است که پیامبر اکرم (ص) در هنگام نشستن و برخاستن پیوسته به ذکر مشغول بود و امام صادق (ع) از جمله سنن پیامبر (ص) را نماز شب دانسته است. بدیهی است آن حضرت که تمام حرکات و سکنات و سخنانش با یاد و به خاطر خداوند است، خواب و بیداری وی نیز چنین باشد. لذا از امام باقر نقل شده است که: «پیامبر هرگز از خواب بیدار نمی شد مگر اینکه برای خداوند به سجده می افتاد و نیز از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر (ص) به هنگام رفتن به رختخواب چنین می خواند «اللهم باسمک احیاء و باسمک اموت» و زمانی که از خواب بیدار می شد و می فرمود «الحمدالله الذی احیانی بعد ما اماتنی و الیه النشور».
رفتار پیامبر (ص) نسبت به خانواده اش (سیره داخلی آن حضرت)
رفتار پیامبر (ص) نسبت به خانواده اش (سیره داخلی آن حضرت)
خانواده بعنوان اولین مدرسه افراد و کوچکترین و اساسی ترین واحد تشکیل جامعه بشمار می آید. بزرگان و حاکمان و دولتمردان و دانشمندان غالباً در پی درگیر شدن به مسایل مورد علاقه خود نسبت به آن بی توجه یا کم توجه می باشند اما پیامبر اکرم (ص) که جهت اقامه قسط و عدل آمده بلکه خود، عین عدالت است و هر چیز را در جای خود قرار می دهد، در عین رعایت ملاحظات اجتماعی و سیاسی و بروز شجاعت در میدان نبرد و صرف وقت جهت عبادت و تهجد، به امر خانواده نیز عنایت کامل داشته و اوقات خود را به گونه ای تقسیم می کرد که حق هیچ یک [از افراد] ضایع نگردد، لذا امام حسین (ع) به نقل از پدرش علی ابن ابی طالب (ع) در این باره می فرماید: «ورود پیامبر به هر خانه ای به خاطر اجازه ای که [از همسران و کسان خود] داشت در اختیار خودش بود و هرگاه به خانه می رفت، وقت خود را سه قسمت می کرد: یک قسمت برای خدای تبارک و تعالی، یک قسمت برای خانواده و یک قسمت نیز برای خود. سپس قسمت خود را بین خود و مردم تقسیم می کرد و اول، خواص وارد می شدند و پس از آن سایر مردم…»
ویژگیهای اخلاقی و جسمانی پیامبر اعظم (ص)
ویژگیهای اخلاقی و جسمانی پیامبر اعظم (ص)
پیامبر آن گل سر سبد بوستان آفرینش از چنان رفتار و اخلاقی برخوردار بود که خداوند در معجزه جاودانش او را چنین می ستاید که «انک لعلی خلق عظیم» و خلق او که به فرمایش امام صادق (ع) تماماً قرآن بود، به گونه ای بود که آیات الهی را به یاد می آورد؛ برخورد مناسب و ملایم او با دوستان و درشتی و شدت او نسبت به دشمنان تداعی بخش آیه کریمه «محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم…» بود، با مدارا و نرمی و صبر طبیب گونه به مداوای دردهای کهنه و زخمهای عمیق جاهلی پرداخت و از عرب بیابانی به دور از تمدن و حکومت و قانون، ملتی ایثارگر و متمدن آفرید، مدارایی که به لطف و رحمت الهی شامل حال آن حضرت شده بود که «فبما رحمه من الله لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک…» و اگر نبود چنین خلق عظیم و رفتاری الهی قطعاً همه از اطراف او پراکنده می شدند. «او طبیبی بود برای درمان بیماران سیار، مرهم های شفابخش او آماده و ابزار داغ کردن زخمها را گداخته برای شفای قلبهای کور و گوشهای ناشنوا و زبانهای لال، آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان، او که با درنگ و آرامش سخن می گفت و دیر و حساب شده بر پا می خاست و آن گاه که بر می خاست سخت و چالاک پیش می رفت… نگاه های خود را میان اصحابش تقسیم می کرد و به این و آن یکسان می نگریست . هرگاه یکی از اصحاب خود را سه روز نمی دید جویای حالش می شد. اگر مسافرت رفته بود برایش دعا می کرد و اگر در شهر بود به دیدنش می رفت و اگر بیمار بود او را عیادت می کرد. از زمانی که خداوند او را برانگیخت در حال تکیه دادن غذا نخورد و خوش نداشت که مانند پادشاهان باشد. برای ستمی که بر خودش می رفت انتقام نمی گرفت مگر آنگاه که حرمت های خداوند هتک می شد در این هنگام برای خداوند تبارک و تعالی خشم می گرفت و هرگز دنیا و امور مربوط به آن، او را خشمگین نمی ساخت».
اما پیامبر (ص) تنها به جمال سیرت مزین نبود بلکه از نظر صورت نیز به غایت جمیل بود. اندامی ستبر و چهره ای چون ماه شب چهارده درخشان، قدی بلندتر از افراد متوسط القامه و رنگی درخشان و دندانهایی سفید و براق داشت. با قدرت و با وقار قدم بر می داشت، چشمانش به زیر افتاده و نگاهش به زمین طولانی تر از نگاهش به آسمان بود، معمولاً خیره نگاه نمی کرد و به هر کس می رسید سلام می کرد. در جایی که نیاز نبود سخن نمی گفت، نه زیاد سخن می گفت نه کم و کلامش سنجیده بود و متین و پیوسته اندوهگین و متفکر بود، محبت دیگران هر چند اندک در نظرش بزرگ بود و آن را مذمت نمی کرد. از طعم غذا نه تعریف و نه اظهار ناراحتی می کرد… هنگام غضب، چهره خود را با ناراحتی بر می گرداند و در هنگام شادی چشم به زیر می انداخت، خنده اش بسیار زیبا و بیشتر تبسم بود.
در هیچ مجلسی دو زانوی خود را در برابر همنشینش نشان نداد و هیچ گاه با مردی دست نداد که دستش را از دست او بکشد تا آنی که آن مرد دست خود را [عقب] کشد و هرگز کار کسی را با بدی جبران نکرد. سکوت او براساس چهار اصل بردباری، احتیاط، سنجش و تفکر بود… و دقت و احتیاط او در انجام کارهای نیک جهت تأسی دیگران به او و ترک کارهای زشت تا دیگران ترک کنند و دقت نظر در اصلاح امت خود و اقدام به کاری که برای همه خیر دنیا و آخرت داشته باشد، بود.»