حوزه علمیه فاطمیه سلاماللهعلیها شهرکرد




) هوشِ هیجانی. (نه. فرار نکنید. قرار نیست با کلماتِ قلمبهسلمبه مواجه باشید). هوشِ هیجانی یعنی قدرت انتخاب بین چیزی که برای انسان مفید است و چیزی که انسان از آن در لحظه لذت میبرد. یعنی بر اساس یکی از آیتمها، انسانی باهوشتراست که در اغلب موارد بین انتخابِ کاری که برایش مفید است و کاری که از آن لذت میبرد، کارِ مفید را انتخاب کند.
۲) قسمت درکِ لذت در مغز ما، به گونهایست که با تحریک فعال میشود. این تحریک ممکناست با خواندنِ یک کتابِ ۲۰۰ صفحهای ایجاد شود، یا با خواندنِ یک پیامکِ چند خطی. ممکن است با رفتن به یک محیط زیبا ایجاد شود یا با دیدنِ تصویر یک منظره. در هر کدام از این موارد ممکن است عمقِ لذت متفاوت باشد اما در لحظه ما یک نوع لذت را متوجه میشویم.
دقیقا به همین دلیل است که از فضای مجازی دل نمیکنیم. مغزِ ما در لحظه هنگام دیدن یک پیام کوتاه همان لذتی را احساس میکند که هنگام پایان یافتنِ خواندن یک کتاب چندین صفحهای. ما هنگام مشاهدهی تصاویر در اینستاگرام در لحظه همان لذتی را میبریم که هنگام مشاهده یک منظره طبیعی. برای همیناست که وقتی تلفنهمراهمان را زمین میگذاریم فوری وسوسه میشویم که دوباره آنرا به دست بگیریم. در واقع میخواهیم دوباره مغزمان را تحریک کرده و لذت ببریم.
۳) همهی ما دستِ کم یکبار به این نتیجه رسیدهایم که این حجم از استفاده از فضای مجازی بخصوص در تلفنهمراه قدرت تمرکز ما را از بین میبرد؛ و سعی کردهایم آنرا کنترل کرده یا کلاً کنار بگذاریم. تا اینجا معلوم میشود که هرچند ما “در لحظه” لذت بردهایم اما به دلیل کمعمق بودنِ لذت به مرور عذاب وجدان سراغمان آمده. اما نمیتوانیم آنرا کنار بگذاریم. چرا؟
چون ما نمیتوانیم بدون اینکه یک لذتِ جایگزین ایجاد کنیم، اعمالی که برای ما مفید نیست ولی از آن لذت میبریم را کنار بگذاریم. برای همین باید بجای لذتهای تکانهای و در لحظه، لذت دیگری را جایگزین کنیم تا بتوانیم حجم استفاده از فضای مجازی را برای خودمان کنترل کنیم.
۴) من بهترین جایگزینی را که توانستهام برای “لذتهای تکانهای” پیدا کنم، احساسِ رضایتِ ناشی از پایان دادن به یک کار بوده است. من به مرور دریافتم همان لذتی را که از مراجعه به گوشی و خواندن پیامها در شبکههای اجتماعی میبرم، از تمام شدن بررسی پروندههایی که روی میزِ کارم بوده و باید انجام میدادم هم میبرم! یا وقتی با خودم قرار گذاشتم پنج دقیقهی آخر هرروزِ کاری را به مرتب کردن میزکارم اختصاص دهم، از انجام این کار همان لذتی را بردم که از “صفر کردن” پیامهای خوانده نشده در تلگرام.

._._1.jpg)
بریده ای ازپیام تاریخی امام خامنه ای به جوانان اروپاوآمریکای شمالی:
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعدکردمستقیماباشماسخن بگویم…
فقط شماجوانان را مخاطب قرارمیدهم…
حقیقت جویی درقلب های شمازنده ترو هوشیارتر است…
سیاست مدارانتان آگاهانه سیاست راازصداقت جداکرده اند…
سخن من باشمادرباره اسلام است…
تلاش میکننداین دین بزرگ درجایگاه دشمنی ترسناک نشان داده شود…
نمیخواهم به هراس هابپردازم…
تاریخ اروپا و آمریکا از بردهداری شرمسار است،
از دوره استعمار سرافکنده است،
از ستم بر رنگینپوستان و غیرمسیحیان خجل است؛
هدف من سرزنش تاریخ نیست…
میخواهم از روشنفکران خود بپرسیدچراوجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟
بپرسیدمگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه قدرتهای بزرگ است؟
خواسته اوّل:درباره انگیزههای سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواسته دوم:درواکنش به سیل تبلیغات منفی،شناختی مستقیم و بیواسطه ازاین دین پیداکنید.
اصرارنمیکنم که برداشت من یاهرتلقّی دیگری ازاسلام رابپذیرید،بلکه…
مایلم بپرسم
آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟
آیا تاکنون به جز رسانهها،پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟
آیا تعالیم پیامبراسلام (ص) وآموزههای انسانی واخلاقی او را مطالعه کردهاید؟
معیار ارتباط پرستاران با بیماران
انسان موجودی کمالجو و تعالیپذیر است. کمال آدمی، بر اثر درست به انجام رساندن روابطی است که در پی میآید:
1. رابطه انسان با خود: به این معنا که آدمی خود را بشناسد، ارزشها و استعددهای بالقوه و خدادادی خود را تشخیص دهد، هدف از خلقت و فلسفه وجودی خود را مطالعه و بررسی کند تا در نتیجه، به قدر و قیمت واقعی گوهر وجود خویش آگاه شود.
2. رابطه انسان با خدا: فلسفه خلقت، کمال نهایی انسان وتقرب به پروردگار است و این مهم، تنها از راه شناخت خداوند و پیمودن راههای تقرب به درگاه خالق متعال فراهم است.
3. رابطه انسان با دیگران: انسان موجودی اجتماعی است و بسیاری افراد، این ویژگی را جزو خصوصیات ذاتی و طبیعی او و او را موجودی مدنیبالطبع به شمار میآورند. برخی از نظریهپردازان علوم اجتماعی، این خصیصه را معلول نیازهای گوناگون آدمی میدانند و میگویند: نیازهای او با توجه به استعدادهای مختلف وی، با معاشرت، تبادل افکار و برقراری رابطه نیکو با همنوعان در یک اجتماع، سامان مییابد. در دیدگاه اسلامی، جامعه و روابط انسانی رنگ الهی و عبادی به خود میگیرد و جنبههای گوناگون رفتار آدمی، به منظور رسیدن به هدف غایی آفرینش که کمال مطلوب است، معنا و مفهوم مییابد. بر این مبنا، جامعه و روابط متنوع آن، صحنه آزمون الهی است و انسان در این صحنه میتواند با ایجاد روابط صحیح و انسانی با همنوعان خود، صفتهای نیکوی مورد توجه و رضایت حق تعالی را در خود پرورش دهد. بنابراین، آنچه دراخلاق پرستاری اهمیت دارد، رنگ الهی زدن به کارها و اصلاح روابط خود با بیماران، بر اساس آموزههای دینی است. معیار روابط انسان با دیگران، این است که آدمی رفتار خود را با مردم نیکو کند، انصاف و مدارا را رعایت کند و آنچه برای خود میپسندد، برای همگان نیز بخواهد. امیرمؤمنین علی علیهالسلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیهالسلام ، از این معیار کلی چنین یاد مینماید:
اِجعَل نَفسَکَ مِیزانا فیما بَینَکَ وَ بَینَ غَیرِکَ فأَحْبِبَ لِغَیرِکَ ما تُحِبُّ لِنفسکَ واکْرَهْ لَهُ ما تَکْرَهُ لَها ولا تَظْلِمْ کما لاتُحِبُّ أَن تُظْلَمُ و أَحْسِنْ کما تُحِبُّ أَنْ یُحسَنَ الَیْکَ.
خویشتن را در میان خود و دیگران میزان قرار ده. آنچه را برای خود میخواهی، برای دیگران بخواه و آنچه را برای خود خوش نمیداری، برای دیگران نیز خوش ندار. به کسی ستم نکن، چنانکه دوست نداری به تو ستم شود و نیکی کن، همان گونه که دوست داری به تو نیکی شود.
بنابراین، پرستاران با در نظر گرفتن این معیار تعیین کننده، بیماران را جزئی از وجود خویش به حساب میآورند و به گونهای با آنان رفتار میکنند که دوست میدارند با خودشان همان گونه رفتار شود.
خودسازی در پرتو تجاربی سخت
زينب کبرا(س) از کودکی در ميدان زهد و پارسايی با انواع رنجها و دردها خو گرفت تا جايی که مصيبت را نعمت و بلا را رحمتی از پروردگار میدانست و آن گونه خود را در برابر حوادث دنيا با زهد و پارسايی بيمه کرد که اگر کوهها متلاشی و زمينها از هم میشکافت، در اراده محکم او خللی وارد نمیشد.
زينب کبرا(س) در شش سالگی شاهد شکستن درخت پر ثمر انسانيت و رهبر جامعه اسلامی و آخرين پيامبر خدا بود. در حالی که خود گريان و پريشان بود، از حال والدين و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن کم، غم سنگينی جای گرفت. او با اين مصيبت بزرگ و تحمل آن درد جانکاه، قدم بر اولين پله تسليم و رضا نهاد که آخرين منزل سالکان الی اللّه است. آنچنان در اين مکتب کوشا و هوشيار بود که به آخرين درجات
گويی مانايی نام حضرت زينب(س) در تاريخ، به قيام امام حسين(ع) و ناميرايی قيام امام به پيام حضرت زينب است، زيرا يکی از روشنترين ابعاد و زوايای قابل تحليل و بررسی قيام حسينی را میتوان از پيام زينبی برگرفت.
حضرت زينب(س) تاريخگوی نهضت سيدالشهدا است.
تسليم و رضای بر حق رسيد تا توانست وظيفه سنگين خود را در انجام رسالت پيام خون و شهادت شهيدان عاشورا به فرجام رسانده، ندای آنان را به جهانيان در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندی از اين اندوه جانکاه نگذشته بود که شاهد طرح انحرافی سقيفه بنیساعده شد. او انحراف انقلاب جهانی اسلام را از مسيرش به چشم ديد و کوششهای بیامان مادرش را برای جلوگيری از انحراف مشاهده کرد. در مسجد جدش رسول اکرم(ص) همراه مادرش و جمعی از زنان بنیهاشم شرکت کرد و شنيد که مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه گفتگو و محاجه شنيد که در پايان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فرياد زد: «هان! اين شتر و اين بار! ببريد و بخوريد!!»
پس از گذشت چند روز از اين رخداد، دختر علی بنابیطالب(ع) شاهد ورود به زور به خانه امامت و عصمت و در پی آن وداع مادر با علی بنابیطالب(ع) بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مکتب پدر، آن بزرگمرد راستين اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز که مولای متقيان علی(ع) به اصرار و خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زينب کبرا همراه برادرانش از تمامی شئون ممالک اسلامی زير فرمان پدر و مسائل حاکم بر جوّ و محيط سياسی آن روز به خوبی آگاهی داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوی را به خوبی میشناخت و از اهداف و نظريات و تفکرات آنان به خوبی آگاه بود.
خودسازی در پرتو تجاربی سخت
زينب کبرا(س) از کودکی در ميدان زهد و پارسايی با انواع رنجها و دردها خو گرفت تا جايی که مصيبت را نعمت و بلا را رحمتی از پروردگار میدانست و آن گونه خود را در برابر حوادث دنيا با زهد و پارسايی بيمه کرد که اگر کوهها متلاشی و زمينها از هم میشکافت، در اراده محکم او خللی وارد نمیشد.
زينب کبرا(س) در شش سالگی شاهد شکستن درخت پر ثمر انسانيت و رهبر جامعه اسلامی و آخرين پيامبر خدا بود. در حالی که خود گريان و پريشان بود، از حال والدين و برادران غافل نبود و در اعماق جانش در آن سن کم، غم سنگينی جای گرفت. او با اين مصيبت بزرگ و تحمل آن درد جانکاه، قدم بر اولين پله تسليم و رضا نهاد که آخرين منزل سالکان الی اللّه است. آنچنان در اين مکتب کوشا و هوشيار بود که به آخرين درجات
گويی مانايی نام حضرت زينب(س) در تاريخ، به قيام امام حسين(ع) و ناميرايی قيام امام به پيام حضرت زينب است، زيرا يکی از روشنترين ابعاد و زوايای قابل تحليل و بررسی قيام حسينی را میتوان از پيام زينبی برگرفت.
حضرت زينب(س) تاريخگوی نهضت سيدالشهدا است.
تسليم و رضای بر حق رسيد تا توانست وظيفه سنگين خود را در انجام رسالت پيام خون و شهادت شهيدان عاشورا به فرجام رسانده، ندای آنان را به جهانيان در همه اعصار و قرون برساند.
هنوز چندی از اين اندوه جانکاه نگذشته بود که شاهد طرح انحرافی سقيفه بنیساعده شد. او انحراف انقلاب جهانی اسلام را از مسيرش به چشم ديد و کوششهای بیامان مادرش را برای جلوگيری از انحراف مشاهده کرد. در مسجد جدش رسول اکرم(ص) همراه مادرش و جمعی از زنان بنیهاشم شرکت کرد و شنيد که مادرش چگونه شجاعانه و با فصاحت و بلاغت، لب به سخن گشود و پس از آن همه گفتگو و محاجه شنيد که در پايان سخن، مادرش با سوز دل و اندوه تمام فرياد زد: «هان! اين شتر و اين بار! ببريد و بخوريد!!»
پس از گذشت چند روز از اين رخداد، دختر علی بنابیطالب(ع) شاهد ورود به زور به خانه امامت و عصمت و در پی آن وداع مادر با علی بنابیطالب(ع) بود. از آن پس 25 سال با برادران و خواهرانش در مکتب پدر، آن بزرگمرد راستين اسلام، ادب و دانش اندوخت. آن روز که مولای متقيان علی(ع) به اصرار و خواهش مردم زمام خلافت را به دست گرفت، زينب کبرا همراه برادرانش از تمامی شئون ممالک اسلامی زير فرمان پدر و مسائل حاکم بر جوّ و محيط سياسی آن روز به خوبی آگاهی داشت. احزاب فعال و مخرب ضد علوی را به خوبی میشناخت و از اهداف و نظريات و تفکرات آنان به خوبی آگاه بود.
بزرگبانويی در نگاهی گذرا
حضرت زينب(س) در محيط خانه نمونه والای يک دختر و زن خانهدار و همسر است. در اداره خانواده و تربيت فرزندان از مسائل تربيتی غافل نيست. عشق، خلوص و پارسايی از در و ديوار خانه بیآرايش و آلايش او میبارد. او در جامعه مظهر يک فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنين فرياد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج اين پژواک را در کاخ يزيد شاهد هستيم.
بررسی ابعاد گوناگون زندگی سرتاسر افتخار و حماسی زينب کبرا(س) مُهر باطلی است بر ناآگاهانی که زن مسلمان را بسته در چادر و اسير در کنج خانه میدانند. حضور آن بزرگبانوی اسلام در بزرگترين حادثه خونين تاريخ، جايی برای ترديد و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقی تيره و تار و در دورهای ظلمانی و در محيط خون و هراس (که هر نوع عاطفه و دغدغههای انسانی در سپاهيان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمیباريد)، تازيانه حق از آستين شجاع زنی بيرون آمد و بر پيکره سفاکترين رژيم اصابت کرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامی را به دوش کشيد و بدون هيچ ترس و تزلزل و هراسی بر دشمن تاخت و «پيروزی» پنداری را بر کام آنان به زهری کشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسيری ناتوان در بند بود اما فريادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر انديشه اسلامی و انقلاب برادرش حسين بنعلی(ع) از دامن او در هر کجا که گام نهاد پراکنده شد. زينب کبرا(س) آن چنان در تاريخ قد برافراشت که حتی کسانی که عقيدهای به دين اسلام ندارند، در برابر آزادگی و ايستادگی بیمانند او سر فرود میآورند. اين همه شگفتیها و تحيرها از آثار زنی آگاه و مسئول است که در دامن اسلام ناب محمدی(ص) و با انديشه و فرهنگ اسلامی پرورش يافته است.
زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگويی است تا در عين حضور در عرصههای مختلف
اجتماعی و سياسی، پاکدامنی او آلوده نشود، میتواند و بايد از حضرت زينب(س) پيروی کند. آشنايی با زندگی آن بانوی بزرگوار و ملاکهای ارزشی ايشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و انديشه اسلامی میکشاند و او را بر چشمانداز بلندی مینشاند و قلههای سربلند اخلاق و انسانيت را در او قرار میدهد. چنان که امنيت درونی او را به برکت پارسايی و زهد و نجابت تأمين میکند. نيز حريم عفاف و پاکدامنی او را با سلاح غيرت و شجاعت حفظ میکند، و سرانجام در سايه تعاليم آن بزرگبانو، خويشتن را در آب زلال عاطفه پيدا میکند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، اميد و شور زندگی به او بازمیگردد. نيازمندیها و تسکين دردها و رنجهای زن امروز در آموزههای زندگی پربار زينب کبرا(س) نهفته است، زيرا به طور کامل، بيانگر شخصيت زن مسلمان است. او تفسير حرمت و آيه احترام و بزرگداشت است.
در برههای کوتاه از تاريخ اسلام درخشيد و کارهای سترگ را به يادگار گذاشت که پس از گذشت قرنها هنوز به ديده اعجاز و شگفتی به آنها نگريسته میشود. رهبری نهضت خونين برادر در سرزمين بيگانه، جنگ تبليغی با تحريفگران پيامهای عاشورا، دلجويی از کودکان و زنان داغديده، حفظ تعادل و ثبات روحی، فرياد ويرانگر عليه بیرحمترين دژخيم زمان، تحمل سختی اسارت عزيزان و خود، گرسنگی و خستگی طاقتفرسا و … همه از افتخارات بیمانند دختر فاطمه زهرا(س) است. همه اين رادمردیها مايه سربلندی و مباهات زنی است که از سينه عصمت شير نوشيده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش يافته است.
بزرگبانويی در نگاهی گذرا
حضرت زينب(س) در محيط خانه نمونه والای يک دختر و زن خانهدار و همسر است. در اداره خانواده و تربيت فرزندان از مسائل تربيتی غافل نيست. عشق، خلوص و پارسايی از در و ديوار خانه بیآرايش و آلايش او میبارد. او در جامعه مظهر يک فرد مسئول در مقابل سرنوشت مردم است. طنين فرياد او همواره بر ضد منحرفان بلند است و اوج اين پژواک را در کاخ يزيد شاهد هستيم.
بررسی ابعاد گوناگون زندگی سرتاسر افتخار و حماسی زينب کبرا(س) مُهر باطلی است بر ناآگاهانی که زن مسلمان را بسته در چادر و اسير در کنج خانه میدانند. حضور آن بزرگبانوی اسلام در بزرگترين حادثه خونين تاريخ، جايی برای ترديد و طرح شبهه نگذاشته است.
در آفاقی تيره و تار و در دورهای ظلمانی و در محيط خون و هراس (که هر نوع عاطفه و دغدغههای انسانی در سپاهيان ظلم مرده بود و جز قساوت و شقاوت از وجودشان نمیباريد)، تازيانه حق از آستين شجاع زنی بيرون آمد و بر پيکره سفاکترين رژيم اصابت کرد. او پرچم ادامه نهضت اسلامی را به دوش کشيد و بدون هيچ ترس و تزلزل و هراسی بر دشمن تاخت و «پيروزی» پنداری را بر کام آنان به زهری کشنده مبدل ساخت. ظاهرا اگر چه اسيری ناتوان در بند بود اما فريادش بر سر ستمگران فرود آمد و بذر انديشه اسلامی و انقلاب برادرش حسين بنعلی(ع) از دامن او در هر کجا که گام نهاد پراکنده شد. زينب کبرا(س) آن چنان در تاريخ قد برافراشت که حتی کسانی که عقيدهای به دين اسلام ندارند، در برابر آزادگی و ايستادگی بیمانند او سر فرود میآورند. اين همه شگفتیها و تحيرها از آثار زنی آگاه و مسئول است که در دامن اسلام ناب محمدی(ص) و با انديشه و فرهنگ اسلامی پرورش يافته است.
زن امروز که مشتاقانه به دنبال الگويی است تا در عين حضور در عرصههای مختلف
اجتماعی و سياسی، پاکدامنی او آلوده نشود، میتواند و بايد از حضرت زينب(س) پيروی کند. آشنايی با زندگی آن بانوی بزرگوار و ملاکهای ارزشی ايشان، زن امروز را به گستره پهناور معرفت و انديشه اسلامی میکشاند و او را بر چشمانداز بلندی مینشاند و قلههای سربلند اخلاق و انسانيت را در او قرار میدهد. چنان که امنيت درونی او را به برکت پارسايی و زهد و نجابت تأمين میکند. نيز حريم عفاف و پاکدامنی او را با سلاح غيرت و شجاعت حفظ میکند، و سرانجام در سايه تعاليم آن بزرگبانو، خويشتن را در آب زلال عاطفه پيدا میکند و در پرتو فروغ عشق به آن بزرگوار، اميد و شور زندگی به او بازمیگردد. نيازمندیها و تسکين دردها و رنجهای زن امروز در آموزههای زندگی پربار زينب کبرا(س) نهفته است، زيرا به طور کامل، بيانگر شخصيت زن مسلمان است. او تفسير حرمت و آيه احترام و بزرگداشت است.
در برههای کوتاه از تاريخ اسلام درخشيد و کارهای سترگ را به يادگار گذاشت که پس از گذشت قرنها هنوز به ديده اعجاز و شگفتی به آنها نگريسته میشود. رهبری نهضت خونين برادر در سرزمين بيگانه، جنگ تبليغی با تحريفگران پيامهای عاشورا، دلجويی از کودکان و زنان داغديده، حفظ تعادل و ثبات روحی، فرياد ويرانگر عليه بیرحمترين دژخيم زمان، تحمل سختی اسارت عزيزان و خود، گرسنگی و خستگی طاقتفرسا و … همه از افتخارات بیمانند دختر فاطمه زهرا(س) است. همه اين رادمردیها مايه سربلندی و مباهات زنی است که از سينه عصمت شير نوشيده و در مهد اسلام و دامن امامت پرورش يافته است.