مصطفي مي دانست شهيد مي شود
دوست شهيد روشن مي گفت: مصطفي مي دانست شهيد مي شود. تقريباً مصطفي هيچ وقت تهديد نشد و من به او مي گفتم که فکر مي کني زرنگ هستي که تهديدت نمي کنند؟ ولي مصطفي همه چيز را مي دانست. مصطفي را تهديد نمي کردند، چون آن کسي را که مي خواهند بکشند، تهديد نمي کنند. وقتي زنگ مي زنند و مرا تهديد مي کنند قطعاً جايگاهم از آن کسي که مي خواهند از بين ببرندش پايين تر است.
مصطفي هر چه مي توانست و از دستش بر مي آمد، براي هر کس که مي توانست کار انجام مي داد. من دوست ندارم پشت سر کسي که الان نيست، غلو کنم و بي دليل از مصطفي تعريف نمي کنم، اما مصطفي واقعاً اهل خدمت به مردم بود.
پيش هر کسي که برويد و در مورد مصطفي بپرسيد، خصوصيات اخلاقي او را مي داند؛ حتي بچه هاي بسيج دانشگاه شريف هم به خوبي مصطفي را مي شناسند.
مصطفي جسور بود، شجاع بود، باهوش بود، باسواد بود و با ايمان بود. مصطفي را هيچ وقت تهديد نکرده بودند؛ در حالي که خيلي هاي ديگر بودند و هستند که تهديد مي شوند. مصطفي از خيلي از همکارانش يک سر و گردن بالاتر بود. مصطفي اگر مي خواست يک کار پيش برود، به هر طريقي مي نشست و نقشه مي کشيد. کار سازمان براي مصطفي خيلي مهم بود و هميشه مي خواست که کار سازمان پيش برود.