راهکارهای فقرزدایی از جامعه در نگاه قرآن
راهکارهای فقرزدایی از جامعه در نگاه قرآن
فقر و فقیری، بینوایی و نداری است که توانایی ایستادن و ایستادگی را از مردم و جامعه میگیرد و آسایش و آرامش را از آنان سلب میکند؛ زیرا اقتصاد، ستون اصلی و چادر جامعه و به تعبیر قرآن «قوام جامعه» است. از همین رو به تعبیر روایات فقر ریشه بسیاری از نابهنجاریها و انحرافات در جامعه است؛ و بسترهای رشد و پیشرفت، کرامت و عزت را از جامعه سلب میکند. بر همین اساس باید، علل و عوامل فقر را شناسایی و با آنها مبارزه کرد و فقر را از جامعه زدود. نویسنده در این مطلب با استفاده از آموزههای قرآن عوامل و علل فقر را معرفی و راهکارهای مبارزه و برونرفت از این مشکل و معضل را بیان کرده است.
*********************************
نداری دارای مراتبی است؛ یکی از مراتب آن مسکنت است؛ شخص مسکین به کسی گفته میشود که هیچ منبع درآمدی ندارد به طوری که از حرکت به سکون رسیده است. مسکین به یک معنا بازنشسته است؛ چون هیچ چیزی را در اختیار ندارد که او را به حرکت آورد. مرتبه دیگر از نداری، فقر است؛ فقیر کسی است که ستون فقراتی ندارد تا بدان تکیه کرده و خود بر سر پا بایستد؛ بلکه همانند درخت انگور است که نیازمند داربست است تا بدان تکیه کند.
در حقیقت فقیر شخصی نیازمند است که اگر کمک دیگری نباشد نمیتواند سر پا بایستد. فقیر خود درآمدی دارد ولی این درآمد او را به اندازهای نیست که کفاف هزینههای او را بدهد؛ بلکه نیازمند یک کمک مالی است تا دخل و خرج وی برابر شود. از همین میان مسکین و فقیر در اصطلاح فقهی و قرآنی فرق است. در اصطلاح فقهی و قرآنی، فقیر به كسى گفته مى شود كه هزينه يك سال را بالفعل و بالقوه نداشته باشد. ( زبده البيان، محقق اردبیلی، ص 262.)
آثار زیانبار فقر و نداری
از نظر قرآن، اقتصاد، مایه قوام جامعه است و جامعه به کمک اقتصاد است که سرپا میایستد.(نساء، آیه 5) اگر اقتصاد جامعه ضعیف و سست بنیان باشد، آن جامعه رنگ آسایش و آرامش را نخواهد دید؛ زیرا فقر آثار زیانباری بر جامعه به جا میگذارد که برخی از آنها عبارتند از:
1- کفر و بد گمانی به خدا: فقر، زمينه ساز بدگمانى به خداوند و لب گشودن به اعتراض و گلايه از او میشود. این گونه است که فقیر به کفر دچار میشود. خداوند میفرماید: وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ؛ اما زمانی که وى را مى آزمايد و روزىاش را بر او تنگ مى گرداند مى گويد پروردگارم مرا خوار كرده است. (فجر، آیه 16) پس، از نظر قرآن، کسی که دچار تنگدستی و فقر شود، احساس نومیدی کرده و گمان بد به خدا میبرد و بر این باور و اعتقاد میشود که خداوند او را خوار گردانیده و سست عنصر کرده است؛ زیرا امامرضا(ع) درباره سخن خداوند «فقدر عليه رزقه» فرموده است: يعنى روزى اش را بر او تنگ سازد. (عيون اخبارالرضا، ج 1، ص 193، ح 1) پس تنگی روزی از نظر فقیر نوعی اهانت از سوی خداوند است. چنین نگرشی درباره خداوند او را به کفرگویی میکشاند و در نهایت کفر به خدا و قیامت خروجی و برآیند چنین فقر و نگرش نسبت به آن است. پیامبر گرامی(ص) بر اساس همین نگرش فقیر نسبت به خدا و عطایا و بخشش هایش میفرماید: كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً؛ فقر، انسان را در آستانه كفر قرار مىدهد. ( الكافي، ثقهًْ الاسلام كلينى، ج ۲، ص ۳۰۷؛ خصال، شیخ صدوق، ج ۱، ص ۱۲؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج ۷۰، ص ۲۴۶.) رهبر معظم انقلاب نیز میفرماید: از جمله چیزهایى که مردم را به بهشت نزدیک میکند، بهبود معیشت مردم است؛ کادَ الفَقرُ اَن یَکُونَ کُفرا. جامعهاى که در آن فقر باشد، بیکارى باشد، مشکلات معیشتىِ غیر قابل حل وجود داشته باشد، اختلاف طبقاتى باشد، تبعیض باشد، شکاف طبقاتى باشد، حالت آرامش ایمانى پیدا نمیکند. فقر، انسانها را به فساد میکشاند، به کفر میکشاند؛ فقر را باید ریشهکن کرد. کار اقتصادى، فعّالیّت اقتصادى باید بهطور جدّى در برنامههاى مسئولین قرار بگیرد، که خب امروز بحمداللَّه مسئولین دنبال این چیزها هستند. فکرها را باید منتظم کرد، راه را باید درست تشخیص داد، درست باید حرکت کرد. (بیانات در دیدار مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنین علیهالسلام 1393/2/23)
از نظر قرآن کسی که از غنا و ثروت الهی بهره مند میشود؛ گمان میکند که مورد کرامت قرار گرفته است. هر چند از نظر قرآن، دارایی و نداری به معنای کرامت و اهانت نیست؛ و این نگرش، غلط و نادرست است؛ با این همه چنین نگرشی در میان مردم وجود دارد و کسی که از ثروت برخوردار است گمان میکند که خداوند به او توجه خاص داشته و او را تکریم کرده است و کسی که فقیر است مورد اهانت خداوند قرار گرفته و مورد تکریم او نیست. این در حالی است که از نظر قرآن، فقر و غنا آزمونی بزرگ از سوی خدا است تا بنگرد مردم چگونه عمل میکنند. لذا در برابر آزمون غنا میفرماید: فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَنِ؛ اما انسان هنگامى كه پروردگارش وى را مى آزمايد و عزيزش مى دارد و نعمت فراوان به او مى دهد مى گويد پروردگارم مرا گرامى داشته است. (فجر، آیه 15) پس این گونه نیست که نعمت و تنعم به معنای تکریم و فقر به معنای اهانت باشد.
2- نقص در دین: از نظر اسلام حتی اگر فقر موجب کفر نشود، دست کم موجب میشود که شخص از نظر دینی در آن حد رشد نکند و از نظر اعتقادی سست و ناقص باشد و در اعمالش نیز کم بگذارد؛ زیرا بسیاری از اعمال عبادی ارتباط تنگاتنگی با مال و ثروت دارد. کسی که میخواهد حج بگزارد یا انفاق و صدقه دهد که از اعمال برتر عبادی است لازم است تا مالی داشته باشد؛ در حالی که فقیر، مالی ندارد تا این اعمال نیک و صالح عبادی را انجام دهد. از این رو، دین فقیر ناقص است. چنان که امیرمومنان علی(ع) میفرماید: لابنِهِ محمّدِبنِ الحَنَفيهِ: يا بُنَيَّ، إنّي أخافُ علَيكَ الفَقرَ، فَاستَعِذْ بِاللّه مِنهُ؛ فإنَّ الفَقرَ مَنقَصَةٌ للدِّينِ…؛ به فرزندش محمّد بن حنفيه-: فرزندم! من از فقر و نادارى براى تو بيمناكم. پس ، از آن به خدا پناه بر؛ زيرا كه فقر باعث كاستى در دين است…( نهج البلاغة: الحكمهًْ 319 منتخب ميزان الحكمة: 448)
3- بیعفتی و بیحیایی: از نظر قرآن، فقر عامل بسیاری از بداخلاقیها و نابهنجاریها است؛ زیرا فقر موجب میشود تا فقیر گرفتار بیعفتی و بیحیایی شود که بنیاد و ریشه بداخلاقیها و نابهنجارهای اجتماعی است؛ چرا که از نظر اسلام حیا و عفت بنیاد اخلاق و هنجارها است و جایی که حیا و عفت نباشد نابهنجارها به جای اخلاق و هنجارها، مینشیند. خداوند در آیه 33 سوره نور هشدار میدهد که فقیر ممکن است به سبب فقر به بیعفتی دچار شود و خود و جامعه را آلوده کند. از همین رو از فقیر میخواهد در شرایط فقر که ناتوان از انجام ازدواج و زناشویی است خود را گرفتار بیعفتی نکند و عفت پیشه کند. به هر حال، ریشه بسیاری از نابهنجاریهای اجتماعی به فقر باز میگردد و سفارش به عفت و حیا از آن روست تا اجازه داده نشود فقر، زمام امور شخص و جامعه را به دست بگیرد و جامعه را به سوی نابهنجاری و بیعفتی سوق دهد.
4. دهشت عقل: عقل فقر گرفتار دهشت میشود و مدهوش میماند و نمیتواند آنچنان که باید و شاید عمل کند؛ زیرا احساس فقر روی باطن و ظاهر انسان اثر سوء به جا میگذارد که دهشت عقل یکی از آن آثار بد است. پس فقیر نمیتواند به درستی در امور تعقل کند و همواره گرفتار سرگشتگی است و نمیتواند تصمیم درستی بگیرد. امام علی(ع) میفرماید: فإنَّ الفَقرَ … مَدهَشَهًْ للعَقلِ ؛ زيرا كه فقر باعث… سرگشتگى خرد است. (همان)
5. مایه دشمنی: همچنین فقر موجب میشود تا میان افراد جامعه به جای روابط خوب، روابط بد جایگزین شود و کینه و دشمنی در رفتار ایشان نمودار شود. از این رو امیرمومنان(ع) میفرماید: فإنَّ الفَقرَ … داعیهًْ لِلمَقتِ ؛ به راستی که فقر … مايه كينه و دشمنى است. (همان)
6. واکنشهای منفی جامعه: فقر موجب واکنشهای منفی از سوی جامعه میشود و حق و حقوق اجتماعی فقیر چنان که شایسته و بایسته است ادا نمیشود. امام علی(ع) میفرماید: به فرزند خـود حسن(ع) میفرماید: كسى را كه در پى تحصيل خوراك روزانه خود است، سرزنش مكن؛ زيرا كسى كه قُوت خود را نداشته باشد، خطاهايش بسيار است. فرزندم! آدم فقير، حقير است . سخنش خريدار ندارد و مقام و مرتبتش شناخته و دانسته نمىشود. فقير اگر راستگو باشد، او را دروغگو مىنامند و اگر زاهد و دنياگريز باشد، نادانش مىخوانند. فرزندم! هر كه بهفقر گرفتار آيد، به چهار خصلت مبتلا شود: به سستى در يقين و كاستى در خِرد و شكنندگى در دين و كمى شرم و حيا در چهره. پس، پناه مىبريم به خدا از فقر.( جامع الأخبار : 300 / 818 منتخب ميزان الحكمهًْ: 448) در این حدیث طولانی بسیاری از آثار زیانبار فقر بیان شده است که از جمله کم ارزشی نسبت به افراد فقیر است. همین نگرش باطل در جوامع بشری سد راه تعلیم و تزکیه بشریت بوده است و حتی موجب شده تا گروهی به کفر بگرایند و حاضر نشوند تا تن به آموزههای وحیانی دهند؛ زیرا وقتی افراد ثروتمند به فقیر نگاهی اهانتآمیز دارند و او را اشرار میدانند حاضر نیست تا به حق تن در دهد؛ چنان که اقوام پیشین به سبب این نگرش غلط تن به حق ندادند: فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ؛ پس سران و ثروتمندان قومش كه كافر بودند گفتند: ما تو را جز بشرى مثل خود نمى بينيم و جز جماعتى از فرومايگان فقیر و ندار ما كسى تو را پيروى و شما را بر ما امتيازى نيست بلكه شما را دروغگو مى دانيم. (هود، آیه 27) به هر حال، کسانی که خود را از نظر مالی برتر میبینند، به فقیران اهانت کرده و تحقیر میکنند و استهزا نسبت به آنان روا میدارند. (توبه، آیه 79 و آیات دیگر).
7. احساس مرگ و بیهودگی: کسی که فقیر است، گویی از زندگی و حیات طبیعی بهرهای نبرده است و به نوعی مرگ حقیقی دچار شده است؛ زیرا فقر اقتصادی موجب میشود تا گرفتار فقر فرهنگی و فکری شود و افکار و اندیشههای باطل در او تقویت شود و وقت خویش را به جای تعلیم و تزکیه نفس به فراهم آوری لقمه نانی بخور و نمیر صرف کند. از همین رو امیرمومنان علی(ع) فقر را مرگ حقیقی دانسته و میفرماید: الفَقرُ المَوتُ الأكبَرُ؛ فقر، مرگ بزرگ است. ( نهج البلاغهًْ: الحكمهًْ 163) فقیری که گمان میکند مورد اهانت خداوند است به یک معنا خودش را مرده حقیقی میداند که هیچ رزق و روزی به عنوان انسان زنده به او نمیرسد و خداوند توجهی به او ندارد بلکه او را مردهای میداند که به حال خودش رها کرده است.
8. فقدان حجت: فقیر خودش را در حالتی احساس میکند که نمیتواند حق مطلب را ادا کند و کسی حتی سخنان حکمیانه و بلندش را نمیشنود و نمیپذیرد؛ زیرا نوع رفتار مردم به فقیر به گونهای است که برای فقیر و سخنانش کمترین ارزشی را قایل نیستند. این واکنش مردم نسبت به فقیر موجب میشود که حتی زیرکان از فقیران نیز زبانشان از بیان حق بند بیاید و نتوانند مقاصد و مقصود خویش را بیان کنند. امام علی(ع) میفرماید: الفَقرُ يُخرِسُ الفَطِنَ عن حُجَّتِهِ؛ فقر ، زبان شخص زيرك را از بيان دليلش، فرو مىبندد.( نهج البلاغه: الحكمه 3 )
9. غربت در میان خویشان: فقیر به سبب آنکه در شرایط سخت اقتصادی است، از سوی مردم و خویشان مورد توجه نیست و در میان خویشان و شهروندان و مردمش غریب است. امام علی(ع) درباره این تاثیر بد فقر میفرماید: والمُقِلُّ غَريبٌ في بَلدَتِهِ؛ و آدم فقير در شهر خود ، غريب است.(نهج البلاغهًْ: الحكمهًْ 3) آن حضرت(ع) همچنین میفرماید: الفَقرُ في الوَطَنِ غُربهًْ؛ فقر در زادگاه، غربت است.( نهج البلاغهًْ: الحكمهًْ 56)
در آیات و روایات آثار زیانبار دیگری برای فقر بیان شده است که در اینجا به همین میزان بسنده میشود.
منبع :کیهان ،ص8