دنیا هدف جوان نیست
دنیا هدف جوان نیست
ما دنیا را نفی نمیکنیم و آن را بی ارزش و فاقد فایده نمیدانیم؛ حرف ما این است که برای هدف و انتخاب دنیا هدف عالی و نهایی نیست و نخواهد بود و لیکن همین دنیا پلی برای آخرت و هدف برتر و والاتر یک انسان و جوان پر از استعداد و شور خواهد بود. امیرمومنان (ع) درباره توجه به فنا پذیری دنیا و این که دنیا را نمیتوان هدف و انتخابی بزرگ برای یک جوان دارای کمال دانست، میفرماید: «کُلُ مَعدودٍ مُنقَضٌ و کُلُ مُتِوَقعٍ آت» ، هر چیزی که شمردنی است که دنیا نیز از آن شمردنیهاست، پایان میپذیرد و هر چه را که انتظاری میکشیدی خواهد رسید. این فرمایش امام نشان میدهد هدف جوان نباید به یک امری که خود پایان میپذیرد، تعلق گیرد، بلکه هدف باید ماندگار و بی نهایت باشد که دنیا مقدمه ای برای رسیدن به آن است و استفاده از آن برای هدف و انتخابی والاتر هیچ عیب و نقصی ندارد. داستانی نقل میکنند که در نهج البلاغه هم آمده است، این داستان تأکید بر این دارد که امیرالمومنین (ع) دنیا را به چشم هدف و یک انتخاب برتر نمیدیدند، بلکه مانعی برای اهداف عالیه خود میپنداشتند. «ضرار بن ضمره ضبایی» از یاران امام است که قصد سفر به شام را کرده بود. وقتی وارد شهر شام شد به علتی قصد دیدار معاویه را کرد، بعد از احوال پرسی هر دو طرف از همدیگر، معاویه که خود واقف بر عظمت و والایی مقام و مرتبت امام بود از او در مورد حالات امام پرسید، ضرار هم زمان را غنیمت شمرد و اینگونه حال امام را برای معاویه ترسیم کرد، گفت: امام را در حالی دیدم که شب، پرده های خود را افکنده بود و در محراب ایستاده، محاسن مبارک را بدست گرفته چون مار گزیده به خود میپیچید و میگریست و میگفت: «ای دنیا!! ای دنیای حـرام! از من دور شو؛ آیا برای من خـودنمایی میکنی؟ یا شیفته من شده ای تا روزی در دل من جای گیری؟ هرگز مباد! غیر مرا بفریب، که مرا در تو هیچ نیازی نیست، تو را سه طلاقه کردهام، تا بازگشتی نباشد؛ دوران زندگانی تو کوتاه، ارزش تو اندک و آرزوی تو پست است، آه از توشه اندک و درازی راه و دوری منزل و عظمت روز قیامت!».