معنای انتخاب جوان با منزلت او:
معنای انتخاب جوان با منزلت او:
سئوالی مطرح میگردد این که معنای این که بیان شد هدف و انتخاب جوان باید متناسب با شأن و منزلت او باشد یعنی چه؟ منزلت و مقام انسان و جوان را میشود در قرآن کریم مشاهده نمود، آنجا که خداوند متعال انسان را خلیفه خود بر روی زمین میداند. یعنی انسان، مقام و منزلتش خلیفه الهی است و جایگاهش برتر از آن است که به امور نازل دنیوی دل ببندد. ظرفیت وجودی انسان بسیار ارزشمند و قابل تقدیر است و از اینجا باید فرقی میان تکریم و تفضیل قائل شویم؛ تکریم به واسطه چیزی است که فقط در انسان است و هیچ موجود دیگری آن را ندارد و آن قوه عقل است که به واسطه آن حق و باطل را تشخیص میدهد، اما تفضیل برای نعمت و عطیه ای است که در سایرین هم هست، اما در انسان برترینش وجود دارد و خداوند در این آیه شریفه که میفرماید: «وَ لَقَـدْ کَرَّمْنَا بَنیِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فیِ الْبـرَّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَـلیَ کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً» ؛ به یقین فرزندان ادم را کرامت دادیم، و آنان را در کشتی و دریا سوار کردیم و به آنان از نعمتهای پاکیزه روزی بخشیدیم و آنان را بر بسیاری از افریده هی خود برتری کامل دادیم. به همین نکته لطیف اشاره دارد. در این آیه شریفه «کثیر» به معنای جمیع است؛ و در جایی دیگر قرآن کریم انسان را یک تلاشگر و موجودی سخت کوش به سوی خدا میداند و میفرماید: «یَأَیُّهَا الْانسَانُ إِنَّکَ کاَدِحٌ إِلیَ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیه؛ ای انسان تو با تلاش و رنج به سوی پروردگارت میروی و او را ملاقات خواهی کرد» . یعنی طبیعت زندگی دنیا این است که همواره آمیخته با زحمت و رنج است، حتـی افرادی که در نهایت رفاه زندگی میکنند آنها نیز از رنج و زحمت و درد دور نیستند؛ و این رنج تا روزی ادامه مییابد که پرونده این دنیا بسته شود و انسان پروردگار خویش را ملاقات کند؛ پس حال که راحتی و آسایش نیست و خواه ناخواه عاقبت همه به خدا منتهی میشود، چه بهتر که هر کس آن را بخواهد و عمل کند به آنچه که خدایش دستور داده است.
همچنین از آیه شریفه فهمیده میشود انسان با این همه استعداد و توانایی نباید به دنیایی که فانی است، روی آورده و هدف و آرزویش را دنیا و ما فیها قرار دهد. آیه شریفه درصدد این است که به انسان بفهماند همه چیز به سوی خداوند ختم میشود، پس چرا یک جوان پر از ظرفیت و توان آن هدف والا و مبارک و نامتناهی را انتخاب نکند و خود را در دنیای فانی غرق کند.
به همین دلیل است که سیدالشهداء (ع) در فرمایشی میفرمایند: «لاتَغُرَنَّکُم هذِهِ الدُنیا فإِنَّها رَجاءٌ مِن رُکنِ إِلیها وَ تَخِیبُ طَمَعُ مِن طَمَعِ فِیها؛ دنیا شما را نفریبد، که هر کس بر آن تکیه کند، امیدش به یأس تبدیل میشود و هر که بر آن دل بندد به آرزویش نرسد». دنیا شأنیت انتخاب جوان را ندارد. بنابراین تا اینجا روشن شد دنیا شأنیت این را ندارد که انسانی که دارای استعداد و توانایی بالایی هست، آن را به عنوان هدف و مقصود خود برگزیند، بلکه دنیا وسیله ای است هموار برای رسیدن به اهداف والا و متعالی. هرچه هدف کوچکتر و سطحیتر باشد، تلاش و گوشش انسان نیز به همان اندازه کم خواهد بود و بالعکس؛ و همین هدف کوچک برای جوان، نوعی مانع برای ترقی و سعادتش است، ولی اگر هدف عالی باشد، سعی و تلاش جوان نیز به همان اندازه والا بوده و منجر به فعالیتهای گوناگون جوانان خواهد شد. از طرفی دو میل و کشش در وجود جوان در اوج خود میباشد که او را یا به سعادت میرساند و یا او را سرنگون خواهد ساخت.
آن دو عبارت است از: فطرت و شهوت. اگر فطرت جوان که قوه ای حق جو و حقیقت یاب است بر شهوت غلط غلبه پیدا کند، جوان آن هدف برتر و مبارک را پیدا میکند و به سراغ آن میرود، آن حقیقتی که فطرت او را راهنمایی کرده و مشخص میکند. نکته ای که لازم به ذکر است این است که شهوت یکی از غرایزی است که خداوند در هر انسانی قرار داده است. شهوتی از نظر اسلام مذموم و قبیح است که افسار گسیخته باشد، لیکن اگر قوه شهوت تحت کنترل شخص باشد، خوب است. میل به فطرت حقیقت جو در جوان وجود دارد که او را به هر حقیقت و واقعیت سوق میدهد؛ از طرف دیگر امیال و هوی و هوس در وجود جوان آن فطرت پاک را مقابل خود قرار داده و در صدد نابود ساختن فطرت خدا جوی جوان است. در این نزاع و درگیری میان فطرت و شهوت در جوان، اگر حکمران عقل باشد، عقلی که میزان هر چیزی است و بدون اوهام و خیالات و امیال و شعوبات نفسانی، ضمیر پاک جوان را روشن ساخته و او را به سوی فطرتش میخواند و شهوت رها شده را تحت الشعاع قرار میدهد و از حکم فطرت هدف و مقصد را انتخاب مینماید.