لااله الاالله یعنی؟
لا إله إلّا اللّه یعنی؟
«لا إله إلّا اللّه» یعنی پایان دادن حکومت هوای نفس در وجود؛ یعنی پاک کردن تمام رذایل اخلاقی از صفحه نفس؛ یعنی آراسته شدن به حسنات اخلاقی، یعنی خلوص و پاکی؛ یعنی بصیرت و بینایی؛ یعنی هم چون انبیا با تمام طاغوتها تا ریشه کن کردن آنان مبارزه کردن؛ یعنی ریشه تمام گناهان را از سرزمین وجود خویش درآوردن و به جای آن نهال عمل صالح کاشتن.
«لا إله إلّا اللّه» یعنی از تمام مکتبها بریدن و به مکتب انبیا و امامان علیهم السلام پیوستن؛ یعنی فهم قرآن و عمل به تمام دستورها و قوانین الهی؛ یعنی آراسته شدن به صلاح و سداد و عفّت و تقوا.
«لا إله إلّا اللّه» یعنی همه روز خود را به پاکی سر بردن و شب خود را به پاکی و طهارت و عبادت به روز آوردن؛ یعنی در مقابل حوادثی که بر مسلمانان میرود بیتفاوت نماند، یعنی حلّ مشکلات عباد خدا برای رضای خدا.
این همه ثواب، فقط به گفتار تنهای زبان نیست و ارجحیّت آن بر آسمانهای هفتگانه و زمین در گفتن تنهای آن خلاصه نمیشود، بلکه این ارجحیّت در تجلّی حقیقت «لا إله إلّا اللّه» در هستی و عمل و اخلاق انسان است.
پ.ن: پیامبر اکرم (ص) فرمودند :
هر کس در ماه رجب، هزار مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند.
وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۸۴
حوادث و وقایع دی ماه سال 57
حوادث و وقایع دی ماه سال 57
مقام معظم رهبری 94.06.17 :
(( جوانهاي ما بايد اين خاطرات را فراموش نکنند؛ يکي از چيزهايي که بنده نگران آن هستم، اين است که اين نسل جوانِ بالندهي ما که بحمدالله، هم آگاه و با بصيرت است، هم داراي انگيزه است، آماده بهکار است، وسط ميدان است، انقلابي است، بتدريج اين حوادث مهم را، اين عبرتهاي بزرگ دوران معاصر را از ياد ببرد…. ))
.
دی ماه سال 57 آبستن حوادث بسیار زیادی بوده که به نوعی مقدمه و پیش زمینه وقوع انقلاب در بهمن 57 بود.
وقوع اعتصابات گسترده در آذر ماه و امتداد آن در دی ماه 57 کار را برای دولت وقت سخت کرده و رژیم را تحت فشار قرار داد.
قیام مردم در شیراز و اردبیل و مشهد و سایر شهرها کم کم زمینه را برای راهپیماییهای بزرگ بهمن ماه آماده کرد و مهمتر از همه فرار شاه از مملکت بود که در همین ماه رخ داد
در این مجال و نظر به ضرورت مرور این حوادث به اجمال برخی حوادث دی ماه 57 را بازخوانی می کنیم:
يكم دی 57 ايجاد صندوقهای كمكهای مردمي به كاركنان اعتصابی
سوم دی 57 تعطيلی مدارس توسط دولت تا اطلاع بعدی
چهارم دی 57 تظاهرات وسيع دانشآموزان
پنجم دی 57 قطع كامل صادرات نفت
ششم دی 57 تهديد كاركنان اعتصابی شركت نفت به محاكمه نظامي از سوی دولت
هشتم دی 57 تعيين هيئتی از سوی امام خمينی(ره) برای نظارت بر امر توليد و توزيع نفت
نهم دی 57 استعفاي ارتشبد ازهاري از نخستوزيري و انتخاب دكتر شاپور بختيار به جاي وي
دهم دی 57 قیام خونین مردم مشهد
سيزدهم دی 57 آغاز كنفرانس گوادلوپ
شانزدهم دی 57 اعلام سياستهای بختيار. كشف يك زندان سياسی و شكنجهگاه در تهران
نوزدهم دی 57 افتادن ادارهي امور شيراز و اردبيل به دست مردم
بيستودوم دی 57 اعلام تشكيل «شوراي انقلاب» توسط حضرت امام خميني(ره)
بيستوسوم دی 57 تشكيل اولين جلسهي «شوراي سلطنت» با حضور شاه
بيستوششم دی 57 خروج شاه و فرح از كشور
بيستوهفتم دی 57 انتشار پيام حضرت امام خميني(ره) در مورد رفتن شاه و دعوت مردم به راهپيمايي روز اربعين. اعلام آمادگي وليعهد براي عهدهدار شدن حكومت
بيستونهم دی 57 راهپيمايي بزرگ روز اربعين
سيام دی 57 سفر رئيس شوراي سلطنت به فرانسه و تقاضاي ملاقات با رهبر انقلاب
نفس المهموم
نفس المهموم
نویسنده: شیخ عباس قمی
دوره نگارش: قرن چهاردهم
«نفس المهموم» کتابی خوشخوان و خوش تدوین درباره امام حسین (علیه السلام) است که قیام آن حضرت را با نظر رایج شیعه بیان میکند. این کتاب نشان دهنده اوج تسلط یک عالم بر تاریخ و مقتل و روایات است. این کتاب، حاصل جمع کتابهای گذشتگان است و همانطور که نویسنده ابتدای کتاب گفته در آن مطالبی را که خود قبول دارد و صحیحی میداند نقل کرده. برای همین میتوان میگفت این مقتل کتاب جامعی است که به هیچ عنوان گزافه گویی و اباطیل و حرف اشتباه ندارد. تا حدی که بعداز مقتل نفس المهموم و کتاب «منتهی الامال» شیخ عباس قمی که روایتی از زندگانی اهل بیت (علیهم السلام) است، بیشتر مقاتل بعد از آن از مطالب این کتاب بهره بردهاند. «نفس المهموم» شامل مقدمه، پنج باب و موخره است. ترجمه «نفس المهموم» به فارسی را نخستین بار آیت الله ابوالحسن شعرانی با عنوان «دمع السجوم» و ترجمه دیگر آن را آیت الله محمدباقر کمرهای انجام داده.
خصائص الحسینیه
خصائص الحسینیه
نویسنده: آیت الله شیخ جعفر شوشتری
دوره نگارش: قرن سیزدهم
آیت الله شوشتری از مراجع تقلید و واعظان و خطبای عصر خود بود و کتاب «خصائص الحسینیه» را آن طور که در ابتای کتاب گفته پس از 60 سالگی نوشته. این کتاب که نام دقیق آن «خصائص الحسین (علیه السلام) و مزایا المظلوم» است، با مقتلهای دیگر امام حسین (علیه السلام) تفاوت دارد. چرا که این کتاب درباره تاریخ نگاری قیام اباعبدالله نیست بلکه شرح حال نگاری شخصیت و خصایص آن حضرت است. به همین دلیل کتاب آیت الله شوشتری، اثری کمنظیر و کمابیش ابتکاری است. این عالم بزرگ توانسته در این کتاب برخی از ابعاد شخصیت امام سوم شیعیان را کشف و معرفی کند و از مسائلی سخن بگوید که قبلاً دیگران نگفته بودند. از همین رو، در برخی از روایات کتاب و تحلیلهای نویسنده جای تأمل است. البته اهمیت کتاب در جای خود باقی است. «خصائص الحسین (علیه السلام) یک مقدمه و 11 فصل دارد.
مقتل بحارالانوار
مقتل بحارالانوار
نویسنده: محمدباقر مجلسی
دوره نگارش: قرن یازدهم
کتاب «بحارالانوار» مفصلترین مجموعه حدیثی شیعه است که علامه مجلسی با یاری گروهی از شاگردان خود آن را گردآوری کرده. علامه مجلسی سعی کرده در این دایره المعارف همه موضوعات و مسائل را پوشش دهد. با توجه به این موضوع باید گفت بخشی از کتاب 110 جلدی «بحارالانوار» به زندگی و قیام امام حسین (علیه السلام) اختصاص دارد. به نوعی میتوان گفت علامه مجلسی بخشی از جلد 44 و همه جلد 45 یعنی بیش از یک و نیم جلد از «بحارالانوار» را به زندگانی امام حسین (علیه السلام) و شهادت او و حوادث پس از شهادت آن حضرت در قالب 27 باب اختصاص داده. به این بخش از کتاب که نگارش آن ربیع الاول سال 1079 به پایان رسیده، «مقتل بحارالانوار» گفته میشود. کتاب مقتل علامه مجلسی را آیت الله محمد حسین هشترودی تبریزی در سال 1347 به فارسی ترجمه کرد و نام کتاب را «محن الابرار» گذاشت.
مثیرالاحزان
مثیرالاحزان
نویسنده: علامه ابن نما حلی
دوره نگارش: قرن هفتم
نام کاملش «مثیر الاحزان و منیر سبل الاشجان» است که ابن نما حلی از علمای بزرگ و فقهای شیعه آن را به نگارش درآورده. او بعد از سالها تلاش در راه خدمت به نشر آثار ائمه، در 78 سالگی در شهر حله رحلت کرد. «مثیرالاحزان» کتابی تاریخی و روایی درباره قیام امام حسین (علیه السلام) است که سه بخش دارد. بخش اول شامل گزارشی از قیام امام تا ورود به کربلاست، بخش دوم درباره رخدادهای کربلا تا شهادت آن حضرت و بخش سوم شرح وقایع پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) را بازگو میکند؛ از رفتن اسرا به کوفه و شام و مدینه گرفته تا سخنان حضرت زینت (علیها السلام)، امام سجاد (علیه السلام) و دیگران.
لهوف
لهوف
نویسنده: رضی الدین ابوالقاسم علی بن جعفر بن طاووس
دوره نگارش: قرن هفتم
رضی الدین ابوالقاسم از علما و عرفای بلندمرتبه شیعه است که دهها عنوان کتاب دارد. لهوف که نام اصلیاش «لهوف علی قتلی الطفوف» است یکی از مهمترین منابع مهم تاریخی و روایی شیعه درباره امام حسین (علیه السلام) به شمار میآید. ابن طاووس این کتاب را برای زائرین امام حسین تألیف کرده. برای همین یکی از مواردی که در آن در نظر گرفته، وقت کم مسافران است. به همین دلیل آن را به گونهای نوشته که مسافران در زمان محدود مسافرت آن را مطالعه کنند. به نظر خود ابن طاووس هر کس از ترتیب و نگارش این کتاب آگاه شود، با اختصار و حجم اندکی که دارد میداند با دیگر کتابها متفاوت است و دارای مزیتیهایی است. در «لهوف» هر چند روایات کتاب بدون سند ذکر شدهاند اما با این وجود مورد اعتماد اهل تشیع هستند. مقتل لهوف بارها در تهران، قم، نجف و دیگر شهرها چاپ شده.
مقتل الحسین (علیه السلام)
مقتل الحسین (علیه السلام)
نویسنده: لوط بن یحیی ازدی
دوره نگارش: قرن دوم
لوط بن یحیی ازدی مشهور به ابومخنف از علمای علم تاریخی در کوفه به دنیا آمد و در سال 157 یا 158 هجری درگذشت. پدر او از یاران امیرالمومنین (علیه السلام) و جدش مخنف بن سلیم یا سالم از صحابه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بود. ابومخنف از مورخین نامدار صدر اسلام است که نخستین کتاب مستقل درباره قیام امام حسین (علیه السلام) را نوشت. برای همین میتوان گفت مقتل الحسین ابومخنف نخستین مقتلی است که 60 سال بعد از واقعه عاشورا نوشته شده مقتل ابومخنف از معتبرترین مقاتل امام حسین (علیه السلام) است چرا که برخی از احادیث را از امام صادق (علیه السلام) نقل قول کرده و بسیاری از مطالب را از شاهدین واقعه کربلا یا یک یا دو واسطه نگاشته اما اتفاق مهمی که برای این کتاب افتاد این بود که مانند دیگر کتابهای با ارزش ابومخنف نابود شد و هیچ نسخهای از آن باقی نماند. ابومخنف حدود 40 کتاب داشت که متأسفانه همه آنها از میان رفته. مهمترین آنها مقتل امیرالمومنین (علیه السلام) مقتل الحسن (علیه السلام) و مقتل الحسین (علیه السلام) بوده. البته مقتل الحسین (علیه السلام) تا حدود قرن چهارم هجری موجود بود و طبری در کتابهایش از آن نقل قول کرده. هر چند کتابی امروز به نام مقتل ابومخنف وجود دارد اما به عقیده بیشتر علمای شیعه این کتاب از او نیست و نمیتوان آن را منسوب به ابومخنف دانست و بنابر دلایل متعددی مجعول است. اولین دلیل اینکه محتوای این مقتل با تاریخ طبری بسیار متفاوت است در حالی که طبری بدون واسطه یا با یک واسطه از کتاب ابومخنف نقل قول دارد. همچنین جملات و عباراتی نیز در آن به کار برده شده که نشان میدهد جاعل کتاب ابومخنف بسیار ناآشنا و جاهل به تاریخ واقعه کربلا بوده. با این حال در دوران معاصر برخی پژوهشگران سعی کردهاند با گردآوری و تطبیق نقل قولهایی که طبری از ابومخنف داشته مجعولهای را ارائه دهند و توفیقاتی کسب کنند
طلاق در دوران جاهلیّت4
حسرت بعد از طلاق:
اغلب، زوج بعد از طلاق ناراحت و پشیمان میشد و تحمل فراق و جدایی همسر را نداشت چنان که وقتی زن عروة بن الورد از وی جدا شد و به سوی خانوادهاش بازگشت او در حسرت فراق و جدایی همسرش میسوخت و میگفت:
أرقت وصحبتی بمضیق عمق***لبرق من تهامة مستطیر
سقى سلمى وأین دیار سلمى***إذا حلّتْ مُجاورة َ السریر
فیا للناس كیف غلبت نفسی***على شیءٍ، ویكرهُهُ ضمیری
ألا یا لیتَنی عاصَیتُ طَلْقاً***وجباراً ومن لی من أمیر
زهیربن ابی سلمی از آن جهت که فرزندانش در بدو تولد میمردند، تجدید فراش کرد. همسرش ام اوفی به دلیل این کار درخواست طلاق نمود. زهیر نیز قبول کرد، ولی بعد از طلاق به سبب علاقهاش به وی و ایام خوبی که با او داشت، از فراق او ناراحت و محزون بود. در جدایی همسر حزنش را این چنین به تصویر میکشد:
لعمرک و الخطوب مغیّرات *** و فی طول المعاشرة التقالی
لقد بالیت مظعن ام أوفی *** و لکن ام اوفی لاتبالی
فاما إذا ظعنت فلا تقولی *** لذی صهر اُذلت و لم تذالی
اصبت بنیَّ منک و نلت منی *** من اللّذات والحُلل الغوالی
طلاق در دوران جاهلیّت3
طلاق و اختیار زن:
حق طلاق اغلب در دست مردان بود، ولی در آن جامعه، زنانی نیز قدرت داشتند که حق طلاق را در اختیار بگیرند و در صورت رضایت نداشتن از همسران آنها را طلاق دهند. بعضی دختران نیز حق طلاق را یکی از شروط ازدواج خود میگذاشتند. نوع طلاق شوهر در بین شهرنشینان و اهل بادیه متفاوت بود. در الأغانی آمده است: زنان بادیه موقع طلاق همسران درِ چادر و خیمهی خود را تغییر میدادند؛ به این صورت که اگر در خمیهی آنها از طرف شرق بود، آن را به طرف غرب تغییر میدادند و اگر در خیمهی آنها به طرف غرب بود، آن را به طرف شرق تغییر میدادند و چون مرد این تغییر حالت را میدید، میدانست که همسرش وی را طلاق داده و به خیمه رجوع نمیکرد. در بین شهرنشینان نیز رسم بر این بود که وقتی زنی قصد طلاق همسرش را داشت، برای وی صبحانه نمیآورد.
از جمله زنانی که حق طلاق را در دست داشتند عبارتند از: سلمی دختر عمروبن زید مادر عبدالمطلب بنهاشم، او با کسی ازدواج نمیکرد مگر اینکه شرط میکرد حق طلاق را در دست داشته باشد و اگر زمانی از مردی بدش میآمد، وی را ترک میکرد. عمره دختر سعد بجلیه معروف به ام خارجه در سرعت ازدواج ضرب المثل بود (اسرع من نکاح ام خارجه). ماریه دختر جعید، عاتکه دختر مرّه، فاطمه دختر خرشب انماریه، سواء دختر اعبس، سوداء عنزیه هزانیه، ماویه دختر عفرز همهی اینها از زنان منجبه بودند که با مردان بسیاری ازدواج کرده بودند.زمانی هم که زنی از همسرش طلب طلاق میکرد، طلاقش یا به خلع بود و یا به غیر خلع. طلب طلاق به غیر خلع نیز در بین آنها وجود داشته است؛ چنان که ابوقُردُوده دربارهی همسرش میگوید:
کُبَیشة عرسی ترید الطلاقا *** و تسألنی بعد وشهنِ فراقا
یا به صورت خلع بود؛ برای نمونه وقتی ضباعه دختر عامربن قرط، به علت ترغیبهای هشام بن مغیره، از همسرش عبدالله بن جرعان که شخصی پیر و نازا بود طلب طلاق کرد، عبدالله به وی گفت: بیم آن دارم که بعد از طلاق از من با هشام ازدواج کنی. ضباعه گفت: با وی ازدواج نمیکنم. عبدالله طلاق و ازدواج او با هشام را، این گونه شرط کرد که با قربانی کردن 100 شتر بین دو کوه اساف و نائله و بافتن پارچهای به فاصلهی دو کوه ابوقبیس و قُعیقَعان و طواف عریان کعبه باشد. وقتی ضباعه به هشام پیغام فرستاد و ماجرا را با او در میان گذاشت، هشام جواب داد: چه درخواست آسانی از تو کرده و سرگردانت نساخته است. من ثروتمندترین مرد قریشم و زنان و کنیزان فراوانی دارم. اما دربارهی طواف عریان تو از قریش میخواهم که ساعتی کعبه را برای تو تخلیه کنند و از طواف عریان چه باک. ضباعه از همسرش طلب طلاق کرد و پس از ازدواج با هشام 100 شتر را نحر کرد و پارچهای به فاصلهی میان دو کوه، به کمک زنان طایفه خود بافت و کعبه را نیز عریان طواف کرد.
زمانی هم که طلاق در دست زنان بود، در بیشتر مواقع از روی هوا و هوس و حماقت طلاق نمیدادند؛ آنها به ادامهی رابطهی زوجیت حریص بودند و حق طلاق را برای خود بازیچه نمیکردند؛ چنان که ماویه وقتی حاتم را طلاق داد که از بخشش زیادش ناامید شده بود و از افراط و زیاده روی بخششهای او بر آیندهی خود و فرزندش میترسید.
روزی مردی از آل ابی طالب از دست همسرش عصبانی شد و به وی گفت: أمرک بیدک، زن در جوابش گفت: به خدا 20 سال است امر طلاق در دست تو است و من آن را حفظ کرده و نیکو صحبت کرده ام و اگر در دست من بود، آن را ساعتی از روز نیز ضایع نمیکردم. این حماقت تو است که تو را به تردید انداخته است.